منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۴۳ مطلب با موضوع «فرهنگ و سبک زندگی» ثبت شده است

ده ها سالهاست می گوییم ،می نویسیم ، می شنویم ،تکرار می کنیم  که :با فرهنگ غربی در تضادیم 

ظاهرا مهم نیست نتیجه ی مذاکره چه می شود یعنی در این مورد اصلا نتیجه مهم نیست

مهم این است که به جای" شکلات داغ "روی تابلو می نویسیم "هات چاکلت"  و این یعنی هات چاکلت از شکلات داغ قدرتمندتر است نه روی میز مذاکره ن

نه در گفتگو،  بلکه وقتی قرار است جنسی به فروش برود  قدرتمند تر است ، وقتی قرار است عده ای لباس بپوشند و به عروسی بروند قدرتمند تر است

وقتی قرار است کسی با کلاس تر و عملی تر حرف بزند قدرتمند تر ابه نظر می رسد.

حقیقت این است که  مساله ی ما نتیجه نیست  ،  حقیقت این است که  مساله ی ما تناقض است

سال هاست که در ذهنیت ایرانی در نسبتی متناقض از غربی بدمان می آید ولی  سال هاست در سبکی از زندگیدر روشی از تفکر در نیرویی از منابع انسانی قدرتمند ترش می بینیم ،

درلباس  پوشیدن ،در اندیشیدن ، در مهمانی ، در دانشگاه ، در چگونگی کافی نوشیدن  حتی درتزیین خانه هایمان  که در تصویر رویاهایمان 

طرفدارش هستیم،

 در مذاکره رقیبش!

 وه ! که ما ایرانیان سخت دوگانه ایم نه با دیگران  که با خودمان !

 به خاطر بسپار هنگامی که به جای "شکلات داغ "می نویسی "هات چاکلت "

این یعنی هات چاکلت از شکلات داغ قدرتمند تر است....

  • منصوره صامتی

 « العزه لله و للرسول و للمومنین جمیعا » .  

براستی این عزت ، چگونه عزتی است ؟ ما می خواهیم با این نگاه به حرکت عظیم حسین بن علی (ع) بنگریم . 

به نظر می رسد ، از سه بعد می توان به نهضت و قیام  عزتمند عاشورای حسینی نگریست . و در هر سه بعد هم ، انچه که بیش از همه چشم ها را خیره می کند ، همین احساس عزت و سربلندی و افتخار و شور و حماسه است که همچون گوهری تابناک می درخشد . 

در یک بعد ، مبارزه ی میان حق با باطل مقتدر است . که امام حسین و حرکت انقلابی و اصلاحی او ، اینچنین است . 

یک یعد دیگر ، تجسم معنویت ، اخلاق و عرفان است در نهضت باشکوه حسین بن علی . 
در این نهض0ت حسینی  به نظرمی رسد ، عرصه ی مبارزه دیگری هم وجود دارد ، که غیر از جنبه اجتماعی و سیاسی و مبارزه ای بعد اول ، در آن توجه به نفس و باطن انسانهاست . 
آنجایی که ضعف ها و طمع ها و حقارت ها و شهوت ها و هواهای نفسانی در وجود انسان ، او را از برداشتن گام های بلند باز می دارد ؛ آنجا یک صحنه جنگ تمام عیار است که بسی دشوارتر از صحنه ی جنگ اولی است 
آنجایی که مردان و زنان مومن و فداکار ، پشت سر مقتدای خود حسین بن علی ، این قافله سالار عشق ، راه می افتند و به حرکت و جوش و خروش درمی آیند ؛ دنیا و مافیها و لذت ها و زیبایی های آن ، در مقابل تکلیف و احساس وظیفه ، از چشم انها می افتد . 
انسانهایی که معنویت مجسم و متبلور در باطنشان ، بر جنود شیطانی (همان جنود عقل و جنود جهل که در روایات هم هست ) غلیه پیدا می کند و به عنوان یک عده انسان آزاده ، مومن ، متعد ، والا و بزرگ در تاریخ ماندگار می شوند .
در این بعد است که حضرت زینب کبری (صلوات و سلام الله علیها ) می فرمایند "لارائیت الا جمیلا" جز زیبایی چیزی ندیدم ! این نگاه ، تنها  می تواند نگاه یک انسان موحد باشد ، آنهم  از سوی کسی که "ام المصائب" لقب گرفته و حقیقتا جز با زبان عشق ، نمی توان آنرا درک و تفسیر نمود . 

بعد سوم که بیشتر هم در بین مردم رایج شده ، فجایع و مصیبت ها و غم ها و خون دلهای عاشوراست . 
"و جلت و عظمت المصیبه بک علینا". اما در همین صحنه سوم ، باز هم این عزت و افتخار است که چون کوکب دری در مصباح حسین می درخشد . 
می فرماید : مثلی لایبایع مثله ! مثل منی ، هرگز با مثل او بیعت نخواهد کرد . دامان زهرای اطهر آن بانوی دو عالم کجا و دامان آلوده آن اکله الاکباد کجا ؟؟ .. هیهات منا الذله . حسین ، چنین امضایی نمی کند . بیعت کردن یعنی امضای حکومت سراسر کقر و شرک و رذالت و پستی یزید . 
بیعت ، یعنی امضای تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی . 
حسین و بیعت ؟؟ .. با افتخار و عزت و سربلندی و با قدی افراشته زیر بار همه ی این مصائب خواهم رفت و سربلند بیرون هم خواهم آمد ولی زیر بار ظلم و ستم و ذلت و پستی ؟؟ هرگز . 
حسین تا ابد باید به عنوان پرچم حق و سفینه النجاه باقی بماند . پرچم حق نمی تواند در مقابل پرچم باطل قرار بگیرد و رنگ باطل را به خود بگیرد !

امام حسین ع این پرچم عزت را محکم نگه داشت و تا پای شهادت خود و عزیزان و اسارت حرم شریفش رفت . 

ما باید به هر سه بعد قضیه نگاه کنیم و گریه ما از سر عزت و افتخار باشد . 
در بعد اول ، انسان بر مظلومیت اهل بیت می گرید . مظلومیتی که با نوعی غربت و تنهایی همراه است و قلت یاران همدل را برای آنان به بار می آورد . 
مظلومیتی که نشان از شناخته نشدن جایگاه حقیقی آنان و نوعی عدم معرفت به حق آنان دارد . (همان معرفت به حقی که در زیارت ها بر لقلقه زبان ، تنها جاری می کنیم ! ) 
مظلومیت و عدم معرفت هریک از ما نسبت به امام عصر خود که باعث می شود علی در چاه درد دل های خود را واگویه کند و  حسین ، ندای "هل من ناصر ینصرنی را در آن دشت بلا ، غریبانه سر دهد و .. اکنون عزیز زهرا در .. (براستی کسی از عزیز زهرا آن آخرین ذخیره الهی خبری دارد ؟! هیچ سراغی از او گرفته ایم ؟؟ .. مظلومیت از این بالاتر ؟؟ ) 
این گریه ما در این بعد ، بر داغ حسرتی است که از نالایقی هزار و چهارصد ساله ی ما و غربت و مظلومیت اهل بیت حکایت می کند . 

در بعد تبلور معنویت هم ، همینطور است . کسانی که در مبارزه معنوی بین رذایل و فضایل اخلاقی پیروز شدند ( در صف آرایی بین جنود عقل و جنود جهل ، نگذاشتند که جنود جهل بر جنود عقل غلبه کند ) اگر همان عده ی اندک نبودند و با پایداری و استقامت در میدان شرف ، فضیلت را بر رذیلت ، پیروز جاودان نمی کردند ؛ اکنون درخت فضیلت در تاریخ ، برای همیشه خشک می شد . 
اما آنان ، آن درخت را با خون خود آبیاری کردند و هواهای نفسانی را ، مقهور احساسات و بینش و تفکر صحیح دینی و عقلانی نمودند .و با آن ، شعور و شور حسینی را ، در این نهظت جاودانه کردند و برای همیشه پیوند میان عرفان عملی و مجاهدت در صحنه سیاسی و اجتماعی در جامعه را بوجود آوردند . 
در اینجا ، گریه ی ما از سر شوق رسیدن به آن جایگاه و فوز عظیم که همانا قرب الهی است ، می باشد و نیز از سر حزن و اندوه ما از بازماندن از آن .  « از نیستان ، تا مرا ببریده اند .. در نفیرم ، مرد و زن نالیده اند . »

در صحنه ی سوم که صحنه ی فاجعه آفرینی های عاشوراست ، آنجا هم نشانه های عزت مشاهده می شود . آنجا هم سربلندی و افتخار است . 
اگر چه مصیبت است ، شهادت است ، اسارت است ؛ اما هرکدام حامل یک جوهره ی عزت و افتخار است . اصلا درس ؛ درس "بزرگی" است که ما زبونان و بیچارگان در تملک دنیا و هواهای نفسانی ، باید از این بزرگان بیاموزیم .

  • منصوره صامتی

اشتباه نکنید ؛ این یک ترانه لس آنجلسی نیست !! 

همه هستیم رو ، مدیون اون چشاتم .. می دونی ، از همون روز اول ، مست نگاتم ، می دونی .. من خوب می دونم آدمی بی اصل و نصبم .. بده اجازه ای خدا ، عشقمو نقاشی کنم ، خوب می شه قلب عاشقم ، نقش یه عاشق بزنم .. نقش یه مرد پهلوون ، طرح شمایل بزنم .. به روی صفحه می کشم ، پیشانی بلندشو .. آبروهای کمانی شو .. صورت آسمونی شو .. تا که به چشماش می رسم ، کشیدنش چه مشکله .. آخه چشای یار من ، سیاهه خیلی خوشگله .. کار چشاش دلبریه ، قدوبالای قشنگش ، عجب محشریه .. سیاهه چشمات جزیره ی دله .. هرکی از نسل توه ، چه خوشکله ، چه خوشکله ... !!! 

اشتباه نکنید . این یک ترانه لس آنجلسی نیست ! .. این یک مرثیه و مداحی برای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و اصحاب و یاران باوفایشان هست !! 

« چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم ، استفاده از مدح ها و تمجیدهای بی معنا و گاهی هم مضر است فرض کنید راجب حضرت ابوالفضل علیه السلام صحبت می شود ، بنا کنند از چشم و ابرو حضرت تعریف کردن ! مثلا قربون چشات بشم ! .. مگر چشم زیبا در دنیا کم هست ؟! .. مگر ارزش ابوالفضل به چشمان زیبایش بوده ؟! .. اصلا  مگر شما چشمان حضرت ابوالفضل را دیده اید ؟! .. 
اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد . سطح معارف شیعه را که در اوج اعتلا است  پایین می آورد . ضمن آنکه بهانه به دست مغرضان هم می دهد . ارزش ابوالفضل (ع) به جهاد ، فداکاری ، اخلاص ، معرفت او به امام زمانش ، صبر و استقامت و امثال اینهاست . 
اینکه قربونت بشم و خاک کف پات بشم .. مشکلی را حل نمی کند . در هر جلسه ای ، منقبتی ، خصلتی از خصال والای اهل بیت را ذکر کنید . نخوانید شعری را مگر اینکه آرمانی از آرمانهای بلند اهل بیت علیهم السلام در آن باشد . »  مقام معظم رهبری .

اندر آنجا که باطل امیر است 
اندر آنجا که حق سر به زیر است 
اندر انجا که دین و مروت 
پایمال و زبون و اسیر است 
راستی زندگی ناگوار است 
مرگ ؛ بالاترین افتخار است 
اندر آنجا که از فرط بیداد 
نیست مظلوم را تاب فریاد 
اندر آنجا که ظالم به مستی 
بر سر خلق ، می تازد آزاد 
مهر بر لب نهادن گناه است 
خاموشی بدترین اشتباه است 
این اساس مرام حسین است 
روح و رمز قیام حسین است 
یا که آزادگی یا که شهادت 
حاصلی از پیام حسین است 
شیعه او هم این سان غیور است 
تا ابد از زبونی به دور است 
شیعه و تن به بیداد دادن ؟! 
شیعه و مهر بر لب نهادن ؟! 
شیعه و خفتن و آرامیدن ؟! 
شیعه و در مذلت فتادن ؟! 
شیوه شیعه ، هرگز نه این است 
شیعه نبود هرآنکس چنین است 
شور عالم زنام حسین است 
مستی جان ، ز جام حسین است 
هرکجا نهظتی حق پسند است 
ریشه اش از قیام حسین است 
او به خون خود این سخن کرد ترسیم 
پیش ظالم نگردی تسلیم . 

مدح و مرثیه اینه برادران و خواهران عزادار حسینی ! 

  • منصوره صامتی
در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی در قم مطرح شد :
"هشدار رهبر معظم انقلاب درباره خطرات پیری جمعیت کشور"

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه ، نسبت به خطرات پیری جمعیت کشور ، هشدار داده و تاکید کردند :
 بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ، کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است ...
در این پیام رهبر معظم انقلاب ، بااشاره به اهمیت موضوع جمعیت و ضرورت فرهنگ سازی برای اقناع نخبگان در ارتباط با نیاز کشور به افزایش جمعیت ، خاطرنشان کردند : مسئله نمای جوان برای کشور ، یک مسئله اساسی ، مهم و تعیین کننده است و کشورهایی که در دنیا دچار پیری جمعیت شده اند ، به دشواری راه علاجی برای مشکلات ناشی از آن یافته اند که لازم است برای حل این مشکل ، کار علمی ، عمیق و اساسی صورت پذیرد . متن این پیام بدین شرح است :

 « بسم الله الرحمن الرحیم .
مسئله جمعیت که به جد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است ، مسئله بسیار مهمی است . بلاشک از نظر سیاست کلی کشور ، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیت ؛ البته به نحو معقول و معتدل . همه اشکالات و ایراد هایی که وارد می شود _ که بعضی از اشکالاتی را هم که مطرح می کنند ما دیده ایم _ قابل برطرف شدن و قابل پاسخ دادن است . آنچه مهم است ، این است که کشور ما با ظرفیت طبیعی و با ویزگی های جغرافیای سیاسی خود ، احتیاج دارد به یک جمعیت بیشتر ؛ علاوه بر این _ همانطور که قبلا هم گفته ایم _ مسئله نمای جوان ، برای کشور یک مسئله اساسی و مهم و تعیین کننده است .
 آن طوری که اهل علم و اهل تحقیق بررسی کرده اند و جوانب قضیه را ملاحظه کرده اند و آمار ها را مورد مداقه قرار داده اند ، ما اگر چنانچه با این شیوه ای که امروز داریم حرکت می کنیم ، پیش برویم ، در آینده ی نه چندان دور ، یک کشور پیری خواهیم بود که علاج این بیماری پیری هم در حقیقت در دسترس نیست ؛ حالا نه اینکه در دسترس ما نیست ، بلکه در دسترس هیچ کس نیست ؛ یعنی امروز کشورهایی که در دنیا دچار پیری شده اند و قدرت زاد و ولد خودشان را از دست داده اند ، به دشواری می شود گفت که راه علاجی برای حل این مشکل دارند . ما هم طبعا با همین مشکل مواجه خواهیم شد ؛ و نباید بگذاریم به اینجا برسد . البته مبانی اسلامی و تفکر اسلامی در زمینه جمعیت و افزایش جمعیت و با توجه به وضع جغرافیای سیاسی منطقه و کشور جمهوری اسلامی ، یک چیزهای روشن و واضحی است .
 همایشی که گذاشته اید [ همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه در موسسه آموزشی پزوهشی امام خمینی در قم ] به نظر من جزو کارهای بسیار خوب است . یعنی ما نمی خواهیم این قضیه را با شعار و با اینکه « صلوات بفرست تمام بشود » و مانند اینها پیش ببریم ؛ می خواهیم مسئله به شکل عمیق و علمی حل بشود ، گره های ذهنی که وجود دارد باز بشود ، حقیقت قضیه روشن بشود و به اعتقاد من ، ما می توانیم این کار را بکنیم . یعنی متفکرین ما و صاحبان دانش مرتبط با مسئله جمعیت _ در هر بخشی از بخش ها _ می توانند در این زمینه منطق صحیح و قابل قبولی را ارائه کنند . این همایش البته قدم اول است ، یعنی قدم ابتدایی است اما از گذاشتن قانون ، به نظر من مهم تر است [ در گزارش حجت الاسلام آقا تهرانی اعلام شد که پس از تصویب سیاست ها و راهبردهای بحث جمعیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی ، کمیسیون فرهنگی مجلس در حال کار بر روی طرحی است تا پس از طرح آن در صحن مجلس ، به عنوان قانون تصویب شود ] چون فرهنگ سازی در این مسئله ، مثل خیلی از مسائل دیگر اجتماعی ، حرف اول را می زند . باید فرهنگ سازی بشود که متاسفانه امروز این فرهنگ سازی نیست ؛ با اینکه گفته شده ، ما هم گفته ایم ، دیگران هم گفته اند ، در مجلس هم مطرح شده ، بعضی ها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث می کنند ، لیکن کار فرهنگی به معنای صحیح انجام نگرفته . به نظر من این کار شما ، کار خوبی است ، کار مناسبی است ؛ منتها اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردی تشکیل بشود و سخنرانی گذاشته بشود و مثلا تعدادی مقاله جاپ بشود ؛ اینها کارهای لازمی است ، اما ناکافی است ؛ بایستی از امکاناتی که در کشور وجود دارد استفاده کنید ، قکر را در کشور بگسترانید ؛ آن وقت فکری هم که گسترش پیدا می کند ، باید فکری عمیق و اساسی و منطقی و قانع کننده برای هر کسی باشد . من معمولا وقتی گروهها و افرادی دنبال این هستند که مثلا یک گردهمایی و همایشی را ترتیب بدهند ، همیشه سفارش می کنم ، می گویم شما امد (پایان) را نزدیک قرار ندهید ، یعنی فرصت قرار بدهید برای اینکه بتوانید کار بکنید ، تا آنچه بروز می کند در این همایش ، یک چهره و نمای مطلوبی داشته باشد و آبرومند باشد . لیکن کار را به اینجا متوقف نکنید ، جوانب قضیه را بسنجید ، ببینید چه چیزهایی هست که موجب می شود جامعه ما دچار میل به کم فرزندی بشود . این میل به کم بودن فرزند ، یک عارضه است ؛ والا انسان بطور طبیعی فرزند را دوست می دارد . چرا افراد ترجیح می دهند فقط یک فرزند داشته باشند ؟ چرا زن به شکلی ، مرد به شکلی پرهیز می کنند ار فرزندآوری ؟ اینها را بایستی نگاه کرد و دید عواملش چیست ؛ این عوامل را پیدا بکنید بر روی علاج این عوامل بیماری زا _ که به اعتقاد بنده اینها عوامل بیماری زا هستند _ متخصصین و صاحبان اندیشه را بخواهید که فکر کنند . فرض کنید مثلا بالا رفتن سن ازدواج ؛ بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود می کند ، بالا رفتن سن ازدواج است ؛ خب ، این یکی از کارهایی است که باید در کشور فکر بشود . چرا سن ازدواج در کشور ما بالا رفته ؟ مگر جوان هفده ساله ، هجده ساله ، نوزده ساله ، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز و غریزه جنسی ؟ ما باید این را فکر بکنیم . خب از آن طرف می گویند اینها خانه ندارند ، شغل ندارند ، درآمد ندارند ؛ ببینیم چگونه می شود کاری کرد که همه اینها با هم جمع بشود . ما نباید تصور بکنیم که حتما بایستی یک نفری خانه ای ، ملکی داشته باشد ، یک شغل درآمد داری داشته باشد ، یعد ازدواج بکند ؛ نه ، "ان یکونوا فقراء ، یغنهم الله من فضله" این قرآن است که با ما دارد اینجور حرف می زند .
یعنی همه آن گره های ذهنی که وجود دارد را در این زمینه ، باید شما باز کنید . یعنی شان شما و همایشی از این قبیل این است که بایستی این کار فکری و علمی را بکند ؛ یعنی صرفا بیان فکر و بیان خواست و حتی بیان شعارهایی در این زمینه نباشد . واقعا کار بشود ؛ عوامل کاهش جمعیت و و موجبات افزایش جمعیت به نحو مطلوب و با اعتدال متناسب ، درست سنجیده بشود و مطرح بشود تا اقناع بشوند افکار نخبگان . در این زمینه خب الان عامه مردم ، بعضی ها متدینند ، بعضی ها متعبدند ، وقتی گفته می شود ، می روند سراغ باروری بیشتر ؛ لکن نخبگان جامعه باید اقناع بشوند ؛ باید مسئله را قبول کنند . اگر نخبگان قبول کردند ، کار سهل می شود ، کار فرهنگ سازی آسان می شود . در این زمینه ها باید تلاش کنید و امیدوارم انشاء الله موفق باشید .
بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ؛ کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است . حالا ما دست کم را گرفتیم گفتیم صد و پنجاه میلیون ، بیشتر هم می شود گفت . (!) قطعا این کشور با این سطح وسیع ، با این تنوع آب و هوایی ، با این امکانات فراوان زیرزمینی ، با این استعداد های بالقوه علمی که در این کشور وجود دارد ، می تواند یک کشور پر جمعیتی باشد و انشاء الله هم خودش این جمعیت را اداره کند ، یعنی همچنان که ما فکر می کنیم که اگر چهار ، پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگی شان چگونه خواهد شد ، فکر این را هم بکنید که این چهار ، پنج بچه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند ، چه کمکی می توانند به پیشرفت کشور بکنند ، یعنی این را هم باید فکر کرد . یک نگاه مقلدانه ای به زندگی غربی یا زندگی اروپایی وجود داشته که به اینجاها منتهی شده و میراث آن به ماها رسیده ؛ ما هم در یک برهه ای از زمان غفلت کردیم ، کاری که باید انجام بدهیم ، انجام ندادیم . در حالی که امروز در بعضی از کشور های غربی که از کاهش باروری دارند زیان می بینند ، پشیمانند ؛ و در بعضی از کشورهای غربی مطلقا کاهش باروری وجود ندارد . یعنی خانواده های پر جمعیت ؛ مثلا خانواده های آمریکایی با ده ، دوازده تا بچه . چطور خانواده ایرانی که می خواهد از او تقلید کند ، باید حتما یک بچه داشته باشد یا دو بچه ؟! که این الان وجود دارد و گزارش ها و خبر ها از این واقعیت به ما اطلاع می دهد . انشاء الله موفق و موید باشد . والسلام علیکنم و رحمه الله »

 به پیشنهادجناب سجاد غلامی
 92/08/06 سید علی حسینی خامنه ای
  • منصوره صامتی

باهم بیاموزیم

منصوره صامتی |

آیا می دانید بر اساس توصیه ی جراح عروق به ازاء هر یک ساعت پانزده دقیقه باید پیاده روی و تحرک داشت لطفا برای سلامتی خویش مدیریت زمان داشته باشید

در غیر اینصورت اگر ناگهان در سن 40 سالگی دچار عوارض لخته ی خون در پا شدید تعجب نکنید

آیا می دانید اگر کره ی زمین را بر روی نقشه ی مسطح نقش کنیم و قطر نقشه را رسم کنیم ایرا ن دقیقا در نقطه ی تلاقی دو قطر یعنی وسط زمین قرار می گیرد

  • منصوره صامتی

درددل

منصوره صامتی |
سلام خانم صامتی .امشب دلم خیلی گرفته خیلی وقته دلم گرفته .دلم گرفته ازدنیا ازاین مردم .میخواستم باشمادردودل کنم البته اگه اذیت نشید . خوشحالم از اینکه یه خانم محجبه باچادر مثل شما هست که هنوز اسلام روازیاد نبرده .خانم صامتی امروز خرد شدم شکستم گریه هام بماند .دلم شکست از دختری که بخاطر چادری بودنم مسخره ام کرد بخاطر چادری بودنم بهم گفت امل وبهم خندید بهم گفت بی سواد وخندیدبهم گفت دهاتی وخندید ووو..هرتوهینی خواست کرد ومن با لبخندی تلخ نگاهش کردم وجوابش را باهمون لبخندتلخ دادم درحالی که بغض گلمو گرفته بود سخت خودموکنترل کردم تا اشک هام نریزه تا نفهمه خرد شدم تا از خردشدنم خوشحالی نکنه اما تو اتاقم تنها انقدگریه کردم که سردردگرفتم براستی این جورادما که خیلی راحت دیگران رو خرد میکنن سزاش رو میبینن؟راس میکن ظالم سالمه؟یا راس میگن نتیجه کارت رو هم دراین دنیا هم اخرت میبینی؟اگه درسته این افراد چطور اجازه میدن دیگران روخرد کنن.دلم میخواد آقامون هرچی زودتر ظهور کنن.آقا کجایی که دلتنگتم . آقا بیا ..بیا آقای خوبم ..اللهم عجل الولیک الفرج.. وممنون که درد ودلم رو تحمل کردین


بانوجان خواهر عزیزم
کمی منتظر بمان با تو حرف دارم...
  • منصوره صامتی
بزرگوار!
اگر به اندازه ی کافی از غدای مورد علاقه ی خود میل کرده اید و مقداری باقی مانده این نهایت ناسپاسی است که باقی مانده ی غدایی که چرخه ی تولید آن ز مان و هزینه ی فراوان صرف کرده است را به حال خویش بگذارید و در نهایت بی اعتنایی بروید
یک پیشنهاد
در کمال اعتماد به نفس و در نهایت سپاس از خداوند و نظام هستی باقی مانده ی غدای خود را درون ظرف مخصوص با خود ببرید
  • منصوره صامتی

به کدام مجوز؟

منصوره صامتی |


بزرگوار !

آیا می دانی از هر 8 نفر در جهان 1 نفر گرسنه اند

 

به کدام مجوز خودت را تافته ی جدا بافته می دانی  و سهم دیگر انسانهای جهان را به راحتی و آسودگی درون سطل زباله می ریزی؟

 

به کدام مجوز به راحتی و آسودگی روزانه 10 برابر انسانهای دیگر می خوری در حالی که تنها یک دهم  دیگر انسانها کار می کنی؟

بزرگوار !

آیا می دانی جهانی از گرسنگان در آرزوی یک وعده غذای کامل در ماه هستند در حالی که برخی از فشار معده ی سنگین خواب آشفته دارند؟

 

آیا می دانی در هر 3.6 ثانیه یک نفر در اثر گرسنگی می میرد؟

 

به کدام مجوز خود را برتر از دیگر انسانهای جهان می دانی؟

 




  • منصوره صامتی

آخرالزمان است و عصر جاهلیت ثانی

مخترعان غربی عِلمشان سر به ثریا کشیده و دار و ندارشان را به حرامی‌ها هدیه کرده‌اند؛ حالا وقتی از بازار شام گذر می‌کنی، به جای سنگ ها، خمپاره‌ها هلهله می‌کشند و فرود می‌آیند ...

دخترم، آرام باش و گوش فراده!حرامی ها دو سال است منتظرند تا سه ساله شویخانه ات به جای سقف، آسمان دارد و همه چیز برای پرواز مهیاست حرامی ها خرابش کرده اند تا "ویرانه نشین شام" شوی

حرامی ها دو سال است که مشق تاریخ می کنند در دمشق؛تا صحنه نمایش شومشان آماده شود و تو تماشاچی باشی و به تماشاگه راز دختر پادشاه کشور عشق پا بگذاری

شاهزاده خاتون رقیه سلام الله علیها را می‌گویم

زنجیرهای اسیری دستت،شاهدند که خارهای بیابان به تاول پای شاهزاده رقیه بوسه می‌زدند، وقتی او را فرسخ ها پیاده آوردند به همین خرابه ها؛ به همین مسلخ عشق!آن ها نیک می دانستند که سه ساله حسین علیه السلام با سر پدر آرام گرفت و چون لب به لب های پدر نهاد، جان سپرد.پس چشمان تو شهادت داد که چگونه پدرت را به مهر حسین علیه السلام سر بریدند وچشمان یتیم تو شاهد بود که مادرت را پیشت سر بریدند تا اگر بهانه گرفتی، نگوید "پدرت به سفر رفته"همه جا کربلاست و همیشه عاشورا

آری، شیعه را تا به بلای کربلا نیازمایند از دنیا نخواهند برد!

دختر شیعه !سرت را بالا بگیر، که طعم بلای کربلا را چشیده ای؛ و لایق زیارت شاهزاده خاتون رقیه شده ای!سرت را بالا بگیر و بگو :

 

"السلام علیکِ یا بنت الحسین"

 

 

 

تصویر بالا یک دختر شیعه سوری را نشان می‌دهد که توسط سلفی ها به زنجیر کشیده شده و پدر و مادرش را پیش چشمش سر بریدند. 

  • منصوره صامتی
واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟


 احتمالا هیچ یک از ما بازیگر زن چادری نمی شناسیم و یا دست کم تعداد آنها و یا شاید نمود آنها در جامعه به اندازه ای کم است که هرگز در ذهن ها نمانده است. موضوع حجاب و نوع پوشش بدون تعارف در سال های اخیر در جامعه ما به چیزی فراتر از یک چالش اجتماعی تبدیل شده که گاه حتی موضوعات سیاسی نیز از آن متاثر می شود. تا کنون در مورد متناسب نبودن نوع پوشش رایج در شهرهای بزرگ کشور که کم کم به شهرهای کوچک تر نیز سرایت کرده، با آنچه از یک جامعه اسلامی بر اساس آموزه های دینی انتظار می رود، بسیار گفته و نوشته شده است. مسائلی از قبیل کار فرهنگی زیربنایی، وضعیت آموزش در مدارس و دانشگاه ها، میزان توجه به حجاب در خانواده ها، تاثیر رسانه های گوناگون از جمله شبکه های ماهواره ای، تغییر سبک زندگی و لزوم جهت دادن به آن بر اساس الگوی ایرانی اسلامی، نوع برخورد با بدحجابان از جمله وجود یا عدم وجود گشت ارشاد و.. بارها و بارها سخن گفته و شنیده شده است. در اینجا قصد تکرار این مباحث را نداریم. صرفا به موضوعی اشاره می کنیم که اگرچه با همه مباحث فوق به نوعی در ارتباط است اما ممکن است در بسیاری نقدها نیز ناخواسته نادیده گرفته شود. موضوع گروه های مرجع و الگو در جامعه را هرگز نمی توان از بحث حجاب جدا کرد. بی تردید یکی از این گروه های الگو در جامعه بازیگران هستند. عده ای از کارشناسان معتقدند هدایت محصولات هنری به سمتی که موفقیت ها توسط افرادی به دست آید که در ضمن زندگی اجتماعی عادی خود از حجاب قابل قبولی برخوردارند می تواند در نگرش جامعه به حجاب موثر باشد. به عقیده این عده از کارشناسان، در حال حاضر به طور مثال در سریال های تلویزیونی و یا فیلم های سینمایی کشور افرادی که در زندگی به بن بست رسیده‌اند با حجاب و پوشش به مخاطب معرفی می‌شوند و البته عکس این موضوع نیز صادق است. با این وجود موضوع بحث فراتر از این گفته‌هاست. حرف اینجاست که حتی مثلا اگر بازیگری با حجاب مورد انتظار در یک فیلم یا سریال به محبوبیتی فوق العاده دست پیدا کند و حتی بتواند به عنوان الگو، نوع پوشش و زندگی مورد نظر کارکتر فیلم را تبلیغ کند، وقتی خود در انظار عمومی با پوششی کاملا متفاوت ظاهر می شود چه بلایی بر سر همان "تاثیرگذاری" و "تبلیغ" می آید؟ واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟! موضوع تا بدانجا پیش رفته که اگر برخی از بازیگران زن ایرانی در یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی با چادر حاضر شوند، به عنوان موضوعی "جالب" تلقی شده و عکس آن در فضای مجازی با همین عنوان منتشر و توزیع می شود! آیا روند انتخاب بازیگر در سینما، تئاتر و تلویزیون ما مشکل دارد؟ آیا در روند مذکور هیچ بازیگری که حجاب و پوشش عادی او – در جامعه و نه در فیلم‌ها و سریال‌ها - همان حجاب مورد قبول جامعه است، وجود ندارد؟ یا چنین افرادی جذب این هنر نمی شوند؟ موضوع هرچه باشد تردیدی نیست که الگوی بسیاری از جوانان کشور ما صرفا ظاهر بازیگران ایرانی در سریال ها و فیلم‌های سینمایی و به طور کلی محصولات هنری نیست؛ بلکه پوشش، اخلاق و منش آنها در زندگی عادی – که امروزه با وجود رسانه‌های گوناگون و امکان دسترسی آسان به همه آنها، هرگز بر کسی پوشیده نیست - هم موثر و غیرقابل چشم پوشی است. اما راه حل چیست؟
  • منصوره صامتی