منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

جمعه هاطبع من احساس تغزل دارد

ناخدآگاه به سمت توتمایل دارد

بی توچندیست که درکارزمین حیرانم

مانده ام بی توچراباغچه ام گل دارد

" شایداین باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده ودردست گلایل دارد

تابه کی یکسره یکریزنباشی شب و روز 

ماه مخفی شدنش نیزتعامل دارد

کودکی فال فروش است وبه عشقت هرروز

می خرم ازپسرک هرچه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

  • منصوره صامتی

مولای من به فریاد رس

منصوره صامتی |

                                                        

  خدایا ! 

بلا و مصایب ما بزرگ شد و بیچارگى ما بسى روشن

 و پرده از روى کار برداشته شد و امیدم ناامید شد

و زمین [با همه پهناورى] بر ما تنگ آمد و آسمان، رحمتش را از ما منع کرد

و تنها تویى یاور و معین ما و مرجع شکایت ما

 و یگانه اعتماد ما در هر سختى و آسانى بر لطف توست.

 خدایا!

درود فرست بر محمد و آل محمد که صاحب امر الهى [و مقام خلافت] هستند

و بر ما اطاعتشان را واجب کردى و به واسطه این مطاع بودن مقامشان را به ما شناساندى،

 پس به حق منزلت و قدر آنها که به ما گشایشی نزدیک چون چشم بهم زدن یا زودتر عطا فرما! 

اى محمد و اى على شما مرا کفایت کنید که شما کافى هستید و مرا یارى کنید که شما یاران منید.

 اى مولاى من!

اى صاحب الزمان!

فریادرس فریادرس فریادرس،

مرا دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا.

  • منصوره صامتی

سلام بر بهار حضور تو

منصوره صامتی |

"السلام علی المهدی الذی وعده الله العجز و جل به الامم"

چه نیکوست لحظه ای که با نام تو تاءویل شود ای  موعود!

 سلام بر تو سلام بر بهار حضور تو ای  منتظر !

سلام بر تو و سلام بر یاران تو آن هنگام که زمین از پرتو مهربانیت ماءمن دل های پریشان گردد

سلام بر تو و بر انتظار تو که معنای امید است و مفهوم عشق 

چه نیکوست سالی که به نام سلاله ی پاکت و اصالت نجیبت مهر شود

و چه پسندیده است  سالی که با سلام بر برترین های عالم آغاز گردد.

"السلام على فاطمة وأبیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها"

این روزهای تبدیل و تغییر و تحویل بر یکایک عزیزان و همراهان عزیز تهنیت باد ،باشد که به دعای  بانو ی آب و آیینه  حضرت زهرا سلام الله علیها "نو" شویم  و تازه گردیم به بهترین صورت .

  • منصوره صامتی

حجاب،اختیاری،اجباری!

منصوره صامتی |
سلام به پارادوکسی های عزیز . در عصر آدینه ای دیگر ، ضمن دعا برای تعجیل در فرج و ظهور امام عصر و زمان ، حضرت مهدی موعود و معهود (عج) ؛ موضوع مورد بحث ( حجاب ) را ، ادامه داده و به همه ی شما خوبان و همراهان فهیم ، تقدیم نموده و نیز به ساحت مقدس آن امام همام ، پیش کش می نمائیم .

 در رابطه با موضوع حجاب ، مسئله ای که در محافل فکری و علمی ، به انحاء مختلف و کماکان از سوی مخالفان و بعضا موافقان نیز مطرح می شود ، مسئله ی « اختیاری یا اجباری بودن حجاب » است .

 گفته شد که برخی با این استدلال که « حجاب شرعی ، اگرچه حکم خداست ، اما مگر می شود ، حکم خدا را با زور و اجبار و اکراه اقامه کرد ؟! » و امثالهم ؛ پیشنهاد اختیاری کردن حجاب را می دهند یا حداقل در فضا و محافل علمی و آکادمیک ، از این نظر و تئوری حمایت می کنند .پیشنهادی که مرحوم طالقانی (رضوان الله علیه) در ابتدای انقلاب با توجه به آیه ی شریفه ی 59 از سوره ی مبارکه ی احزاب « ذالک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما یعنی این کار (حجاب) برای این است که شناخته شده و مورد آزار قرار نگیرند ، بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحیم است » قائل به اختیاری بودن حجاب از باب «وجه تمایز زنان "مومنه" از دیگر زنان و مورد آزار قرار نگرفتن آنان » بودند .
 در پاسخ به این سخن باید گفت : نخست انکه ، ما اگر گمان کنیم که وضعیت موجود حجاب در جامعه ، تنها معلول "اجباری بودن" آن است ؛ به طور حتم و یقین ، به خطا رفته ایم . درحال حاضر و با توجه به مشخص بودن موضوع و محور مورد بحث و حفظ وحدت آن در گفتگو ، از پرداختن به « ریشه یابی وضعیت کنونی حجاب در جامعه » خودداری نموده ولی اجمالا آنچه که در این رابطه گفتنی است ، آنست که : این قصه [ ی پر غصه ] سری دراز دارد ! و مجموعه ای از علل و عوامل ، به این امر دامن زنده است .

                                        


 یکی از آنها برخوردهای نامناسبی است که در مقاطعی و توسط برخی از افراد و گروههای افراطی یا دست اندرکاران این امر ، با مسئله ی حجاب و بی حجابی و بالاتر از بی حجابی ، یعنی بد حجابی ! صورت گرفته است ؛ که نتیجه ی قهری و طبیعی آن نیز همین است که امروزه )، گروهی از زنان ، مخالفت خود را با آن ، این گونه نشان می دهند ؛ توجه شود ، بنده در اینجا تاکید می کنم ، امروزه این زنان ، مخالفت خود را این گونه نشان می دهند ، « هرچند که به "اصل حجاب" نیز اعتقاد دارند » دیگر آنکه به موازات و قبل از پرداختن به مبارزه با این هنجارشکنان ، به زیرساختها و مقدمات و تمهیدات آن ، توجه نشده است . همه ی ما می دانیم که پیشگیری ، بر درمان مقدم است . ولی آیا دستگاههای فرهنگی مربوطه و رسانه های جمعی و در راس آن ، صدا و سیما و نیز خیل عظیم و تاثیرگذار و مرجع ، «هنرمندان» ما ، زمینه ی لازم برای ارتقاء فرهنگ حجاب را فراهم ساخته اند و در همان حیطه ی وظایف و رسالت خود ، به وظیفه ی خود عمل کرده اند ؟؟ ..
 اهمیت آنچه گفته شد تا بدانجاست که امروزه "بی حجابی" به یگی از روش ها و ابزارهای مبارزه ! و اعتراض به موضوعات دیگر (از جمله موضوعات سیاسی و اقتصادی) تبدیل شده است . یعنی از دیگر علل بی حجابی در جامعه ، توجه به نقش مبارزه ای و اعتراضی بودن آن است ! ( با توجه به این وضعیت ؛ آیا می توان در یک راه حلی پارادوکسی وار ، برای خلع سلاح نمودن معترضین جامعه یعنی اپوزیسیون _نه منتقدین ، بلکه معترضین که ماهیتی جدا از منتقدین دارند_ عریانی و نیمه عریانی را آزاد ساخت و همه ی احکام و تعالیم الهی را نادیده گرفت و به مشاهده ی معصیت و نافرمانی خدا نشست ؟ وانگهی در درگاه الهی و پیشگاه ولی عصر (عج) چه کسی پاسخ گوی فراهم ساختم زمینه ی فساد و تباهی جوانان مسلمان را خواهد داد ؟ ) در رابطه با آنچه گفته شد ، بی شک حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و دخت ایشان زینب کبری (س) و دیگر زنان پاکدامن و عفیفه ، می توانند الگویی مناسب برای زنان جامعه ی ما و همه ی جوامع ، در همه ی اعصار باشند ولی آیا ما توانسته ایم شخصیت و منش و رفتار آنان را آن گونه که باید ، به جامعه معرفی کنیم ؟؟ .. اما اینکه گفته می شود "مگر حکم خدا را می توان با زور و مجازات اقامه نمود ؟" این سخن در صورتی درست است که استفاده از "زور" به عنوان اولین راهکار برگزیده شود . ما اگر معتقد باشیم که موضوع حجاب ، یک موضوع مهم و حساس در ارتیاط با اجتماع و فرهنگ یک جامعه است ؛ آن گاه قائل به مدیریت فرهنگی در این عرصه خواهیم بود که بر اساس آن ، در یک مکانیزم خاص و با اولویت بندی لازم ، طبیعی است که اولویت نخست را به کار ظریف و هنرمندانه ی فرهنگی خواهیم داد ؛ چرا که احکام الهی خود منطبق بر فطرت پاک بشر است و تنها کار ما در آن مدل از مدیریت فرهنگی ، تفهیم فوائد و فلسفه ی وجودی حجاب ، برای زنان و دختران جامعه خواهد بود . که اگر این به درستی صورت پذیرد ، بسیاری از کسانی که در ظاهر بدحجابند ، حجاب را خواهند پذیرفت .



 مرحله ی بعد برخورد صمیمانه و توام با رافت و رحمت برگرفته از آموزه های پیامبر رحمت و مهربانی (ص) است . توسل به قوای قهری و قضایی باید به عنوان آخرین حربه و راهکار (علی الخصوص کسانی که به صورت سازماندهی شده در راه به فساد کشانیدن جوانان گام بر می دارند ) باید صورت پذیرد . اما این سخن که "تاریخ ، اعمال زور و اجبار را از سوی پیامبر اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) را ، در این زمینه ثبت نکرده است" . باید گفت که : میان حضرات معصومین (علیهم السلام) تنها شخص نبی مکرم اسلام (صل الله علیه و آله ) و جناب امیرالمومنین علی (ع) حکومت داشته اند که دوران حکومتی حضرت امیر (ع) نیز اندک است . هرچند که از نظر تاریخی نیز به درستی و دقیق ، معلوم نیست که آیا وضعیت زنان ، قبل و بعد از نزول آیات حجاب ، تفاوتی داشته یا نه ؟ اما این مطلب قابل تامل است که نسبت به زمان حاکمیت رسول خدا (ص) از آنجا که این حکم ، در سال پنجم (حتی در روایاتی هشتم ) هجری تشریع یافته ، و از آنجا که زدودن آثار وامانده از عقاید و رفتار جاهلی (اصلاح جامعه ) ، نیاز به صبر و حوصله و بردباری دارد (بر خلاف افساد آن ) بر فرض که برخورد قهرآمیزی نیز صورت نگرفته باشد ، (عدم برخورد قهری) در آن مقطع جائز بوده و رواست . زیرا زدودن آثار و رفتار به جای مانده از دوران جاهلیت و بربریت ، طبیعی است که زمان می طلبد . در مورد حکومت حضرت امیر (ع) نیز مطلب به درستی روشن نیست (از منظر مطالعات جامعه شناختی تاریخی ) . اما نمی توان به طور کلی رای و نظر بر نفی آن داد و گفت که اصلا برخوردی نیز صورت نگرفته است .

 نکته ی مهم در این رابطه این است که : مگر مستند ما در استنباط احکام شرعی ، تنها و به صورت ویژه ، سیره ی معصومین (علیهم السلام) است ؟؟ آنچه در فقه شیعه ، منبع استنباط و استخراج حکم شرعی است ، کتاب (در این مورد آیات حجاب) و سنت و اجماع (عقول و خرد جمعی ) و عقل (در اهمیت عقل قبلا سخن گفته و گفته شد که در فقه ، عقل کاشف از احکام است ؛ نه مستقل از آن ) می باشد . قابل ذکر آن است که در این مورد که حجاب ، موضوعی است که از منظر اجتماع و فرهنگ نیز باید بدان نگریست و در ارتیاط با جامعه و نظام عملیاتی می شود ؛ اتفاقا "سیره" از آن جهت که ممکن است شرایط و مقتضیات خاصی در آن زمان حاکم بوده باشد ، در این زمینه دارای اجمال است و چندان نمی تواند در این موضوع قابل تمسک باشد .
 با عنایت به این نکته که هم ذات اقدس اله (جل) و هم ذوات قدسی معصومین (ع) "خواهان اجرای تمامی قوانین الهی در جامعه" هستند ؛ که از وصیت پیامبر (ص) به معاذ در آن هنگام که اور را به سوی یمن می فرستاد ، نیز به خوبی استفاده می شود که فرمود : « واضهر السلام کله صغبره و کبیره » امر اسلام را چه کوچک و چه بزرگ آن را آشکار سازد و از طرف دیگر از آن رو که در "اجتهاد پویای جواهری" مولفه های گوناگونی ، نقش ایفا می کند و از آن جمله توجه به زمان و مکان و مقتضیات آن می باشد که زوایا و وضعیت مورد حکم را مورد تاثیر خود قرار می دهد ؛ خود حضرات معصومین (ع) راهکاری اندیشیده اند تا پویایی و جاودانگی احکام اسلامی همچنان محفوظ باشد . بدین جهت فرموده اند : « علینا القاء الاصول و علیکم التفریع » ما اصول و کلیات را به شما عرضه می کنیم و شما فراخور موضوعات و مصادیق گوناگون ، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرع سازید . ( ما اگر به سان "اخباریون" ؛ تنها قائل به خبر و قول بوده و تنها توجه تام به سیره و سنت و نقل باشیم ؛ باید درب فقه ، اجتهاد ، توجه به زمان و مقتضیات آن ، موضوعات مستحدثه و جدیده ، احکام ثانوی و فلسفه و .. را تخطئه نمائیم و از رهگذر آن ، شاهد جامعه ای متحجر و جمود ، قشری و واپسگرا و بدوی باشیم ! )


 چنانچه گفته شد ، در رابطه با "حق حاکم شرع" نسبت به تعزیر نمودن مرتکبین معاصی ، از جانب معصومین (ع) قانون و قاعده بیان شده است ؛ و فقیه جامع الشرایط می تواند این حق تعریف شده و اصل کلی را ، در مورد سایر موارد از جمله موضوع حجاب نیز وضع نماید مگر آنکه ما بی حجابی را بر خلاف نص صریح آیات وحی ، معصیت ندانیم . که به تعبیر حدیث اخیر ؛ ائمه (ع) اصول کلی را تبیین و علماء را بر تفریع (مصداق شناسی) موضوعات کلی ، امر نموده اند . در علم اصول ثابت شده است که این امر ، دلالت بر وجوب دارد ، بنابراین فقیه ، وظیفه دارد که حکم به تعزیر را در این زمینه ، اعلام نموده و در صورت وجود شرایط و مصلحت ، آن را اجرا نماید که پس از گذشت هزار و چهارصد سال از دوران آغازین اسلام ، بی تفاوتی در قبال آثار و عقاید رفتارهای واپسگرایانه ی دوران جاهلی ، توجیه منطقی ندارد . بی ارتباط نیست که در کلمات گهربار معصومین (ع) از دوران آخرالزمان ، تعبیر به دوران جاهلیت ثانی شده است .

 ما اگر بپذیریم که حکم حکومتی امام راحل عظیم الشان (ره) تنها مستند شرعی اجباری بودن حجاب در جامعه است (حکمی که همانطور عنوان می شود فاقد پشتوانه ی فقهی است ! ) پذیرش این سخن ، مشابه ی پذیرفتن این پندار بی پایه و بی اساس است که می گوید "ولایت فقیه ، نظریه ی امام در امر حکومت داری بوده است و سابقه ای پیش از او ، در اسلام نداشته است ! درصورتی که اندک مطالعه ی تاریخی و فقهی ، ما را به آن می رساند ، که نظریه ی ولایت فقیه ، ابتدا توسط شیخ مفید در آغاز عصر غیبت کبری و به تائید و تشویق خود امام زمان (عج) ، و بعد از او توسط علمایی دیگر تا به دوران نزدیک به ما و در میان علمای متاخر توسط شیخ مرتضی انصاری از نوابغ و مفاخر شیعه ، در کلاس های اصول ، همواره تدریس و بحث می شده است . اما این سخن که "چون قرآن ، حجاب را ، وجه تمایز زنان مومن از غیرمومن قرار داده است" ؛ در نتیجه اختیاری بودن آن را استفاده کنیم ؛ نیز سخنی ناصواب است . زیرا این بخش از آیه که می فرماید "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذین" بدان سبب تا مورد آزار قرار نگیرند ، "علت حکم" را بیان نمی دارد . بلکه ناظر بر "حکمت حکم" است . بین علت و حکمت یک حکم ، فرق اساسی وجود دارد .
به زبان فلاسفه نخست انکه وجود و عدم حکم ، دائر بر مدار و منوط به وجود و عدم علت است اما وجود و عدم حکم ، وابسته به وجود و عدم حکمت نیست . یعنی دایره شمول علت ، همگانی است و تمامی مصادیق و افراد را در بر می گیرد ، برخلاف حکمت که از این شمول و عموم برخوردار نیست و ناظر به افراد غالب حکم است . بنابراین ممکن است درجایی حکم وجود داشته باشد اما حکمت مزبور را فاقد باشد . بنابراین نمی توان "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذن" را علت و فلسفه ی اصلی حجاب قلمداد کرد و حکم به اختیاری بودن آن داد . اگر این سخن خداوند ، علت دستور حضرت حق به پوشش و حجاب زنان باشد ، (یعنی وجه تمایز با سایرین) باید گفت در شهر یا کشوری که اقلیت های دینی حضور نداشته باشند و همه مومن باشند ، و نیاز به وجه تمایز نیز نباشد ، دیگر حجاب لازم الاجرا نیست ! و یا اگر اقلیت ها حضور داشته باشند ولی انها نیز ، از پوشش برخوردار باشند ، دیگر حجاب برای زنان مومنه الزامی نیست چرا که با از بین رفتن علت (یعنی اگر بپذیریم که علت حجاب وجه تمایز باشد) اصل حکم نیز منتفی خواهد شد !

حال آنکه همه ی مسلمانان حجاب را از ضروریات و الزامات و مسلمان دین می دانند و این وجوب نیز مطلق بوده و مشروط به شرط و مقید به قیدی نیست و ازین رو می توان به روشنی دریافت که جمله ی مزبور تنها به عنوان "حکمت" این دستور الهی بوده و نمی توان با "علت" دانستن آن ، اختیاری بودن حجاب را استنباط نمود . بنابراین اگر حاکم اسلامی ، مصلحت بداند و با رعایت سلسله مراتب ، می تواند با هنجارشکنان ، مناسب با شرایط و مقتضی با زمان و مکان حدوث حکم ، برخورد نماید و قانونگذار مسلمان نیز موظف است قانون و حکم خداوند را به تصویب رسانده و از ضمانت اجرا نیز برخوردار بپسارد
نویسنده : سجاد غلامی .
  • منصوره صامتی

تاریخ صبروانتظارما

منصوره صامتی |
ز عمق ناپیداى مظلومیت ما،صدایى آمدنت را وعده می ‏داد.
 صدا را، عدل خداوندى صلابت‏ می بخشید و مهر ربانى گرما می ‏داد.
و ما، هر چه استقامت، از این صداگرفتیم و هرچه تحمل، از این نوادریافتیم.
در زیر سهمگین‏ ترین پنجه‏ های شکنجه تاب می ‏آوردیم که شکنج‏ زلف تو را می ‏دیدیم.
در کشاکش‏ تازیانه ‏ها و چکاچک شمشیرها، برق ‏نگاه تو تابمان می ‏داد و صدای گامهاى آمدنت توانمان مى ‏بخشید.
 رایحه ‏ات که مژده حضور تو را بردوش می کشید مرهمى بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهاى‏ شکسته‏ مان.
 دردها همه از آن رو تاب‏ آوردنى بود که آمدنى بودى. تحمل شدائد از آن رو شدنى بودکه ظهورت شدنى بود و به تحقق‏ پیوستنى.
 انگار تخم صبر بودیم که در خاک‏ انتظار تاب می آوردیم تا در هرم‏ خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیست‏ سنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمن‏ خورشید نیست.
 تاریخ انتظار و شکیبایى ما به آن‏ ظلم که در عاشورا بر ما رفته است‏ برمى‏گردد، به آن تیرها که از کمان‏ قساوت برخاست و بر گلوی  مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک ‏کرد.
 به آن جنایتى که دست و پای مردانگى را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات‏ انتظار زنده‏ ایم، انتظار ظهور منتقم ‏خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم‏ دورتر می ‏رود، از عاشورا می گذرد وبه بعثت پیامبر اکرم می رسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و کفر وشرک و عناد و فسادى که جهان آن‏ زمان را پوشانده بود وعده می فرمودکه کسى خواهد آمد. نامش نام من،کنیه‏ اش کنیه من، لقبش لقب من،دوازدهمین وصى من خواهد بود وجهان را از توحید و عدل و عشق و دادپر خواهد فرمود.

 اما تاریخ صبر و انتظار ما به‏ دورترها برمی گردد، به مظلومیت وتنهایى عیسى، به غربت موسى، به ‏استقامت نوح و از همه اینها گذرمى‏  کند تابه مظلومیت هابیل می رسد. انتظار و بردبارى ما را وسعتى‏ است از هابیل تاکنون و تا برخاستن‏ فریاد جبرئیل در زمین و آسمان وآوردن مژده ظهور امام زمان. آرى و در آن زمان هستى حیات‏ خواهد یافت، عشق پر و بال خواهدگشود و در رگهاى خشکیده علم،خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان‏ خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح‏ خواهد شد، انسان بر مرکب رشدخواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.


  • منصوره صامتی

آقا نیا ! آقا نیا!

منصوره صامتی |

.داخل حسینه ، همه چیز عینا روز گذشته است.فضا، آدم ها، جای نشستن ها و..

.

همه آنچه اکنون در قاب چشم من جای گرفته، جزء به جزء همان تصویر دیروز است.کسی که داخل یک مجلس، نشسته طبعا نمی ­تواند نسبت به فضای عمومی آن، احاطه و اشراف داشته باشد. اما به این دلیل که من روز پیش هم ساعتی بعد از شروع مجلس رسیده ام و مجلس و حضار را از نگاه بیرون دیده ام، اکنون می توانم مقایسه ای نسبتا دقیق داشته باشم، و شباهت های در حد تطابق را دریافت کنم.

زمان به لحاظ وقت مجلس، قاعدتا باید یک ساعت دیرتر از دیروز باشد. دیروز وقتی من به مجلس رسیدم، از مداحی و شعر خوانی پیش از منبر ، نیم ساعتی گذشته بود و سخنران، یک ربع می شد که صحبتش را شروع کرده بود و یک ربع هم به پذیرایی با چای و شیرینی گذشته بود. و الان زمانی بود که از اتمام سخنرانی و رفتن سخنران، یک ربعی می گذشت و حاج اصغر پس از خواندن یک غزل و یک مثنوی به توسل و دم و سینه زنی رسیده بود.-الان و در این لحظه هیچ چیز با آنچه دیروز بوده، مو نمی زند.-الان یک تفاوت که تمامی شباهت ها را تحت الشعاع خود قرار می دهد. و آن شعار پرشور و یکپارچه و پرحرارتی است که از جمعیت و بلندگو ها به گوش می رسد.و این به یقین باورکردنی نیست.

چطورممکن است که این جمعیت متدین و عاشق و امام زمانی ، یکپارچه شعار آقا نیا! سر بدهند و دم آقا نیا! بگیرند؟!اسد که متوجه بهت و جنون و وحشت من شده ،در گوشم نجوا می کند:- اشتباه که نیامده ایم!؟میگویم - شاید با لرزش صدا- :

- مجلس همان مجلس است.الا شعار مردم کاملا متفاوت و متضاد با شعار دیروزاست.می گوید:- قرار نبود که الفبای خودت را همراه بیاوری. دیروز کجاست؟! مجلس همان مجلس است و دم و شعار مردم هم همان.نمی­توانم بپذیرم.- من با دوگوش خودم شنیدم آن شعار را که مخالف و متضاد این شعار بود.کلامش رنگی از گلایه و توبیخ به خود می گیرد:- تو اگر می خواستی که ساکن دیروز بمانی،پس چرا سراغ من آمدی؟!می گویم:- نه نمی خواستم. نمی خواهم. ولی لااقل کمی توضیح بده که این حیرت، مرا از پا در نیاورد.

با افسوس می­ گوید:-.... رمز اینکه تو شعاری متفاوت می­شنوی در فاصله زمانی دیروز و امروز نیست، در تفاوت میان شنیدن عریان است و شنیدن از ورای حجاب.می گویم مساله چیست؟ مشکل کجاست! چرا همه با چنین حس و حال و شور و اشتیاقی، نیامدن آقا را طلب می کنند!؟می گوید: اولا این ها که تو می بینی همه نیستند. یعنی هر مشتی نمونه خروار نیست، ثانیا مشکل همه این ها هم عین هم و یا از یک جنس نیست. هر کدام ظهور یا حضور آقا را به نوعی مانع و یا مغایر با اهداف و مقاصد و منافع خود می ­شمردند."

ادامه دارد...


دوستان و همراهان ! 

از این هفته به شرط توفیق و به رسم یادگار هر پنج شنبه یک کتاب در این رسانه معرفی خواهد شد که صد البته مشارکت شما دوستان  در این بخش مزید امتنان است و امید که حس خود نسبت به این کتاب ها را با ما شریک شوید 

پس از چند هفته تامل به رسم ادب  و احترام  به پیشگاه امام عصر علیه السلام  تقدیر برآن شد تا کتابی در شرح انتظار از تالیفات نویسنده ی برجسته سید مهدی شجاعی با عنوان  "کمی دیرتر "به همراهان بزرگوار معرفی شود امید که مطالعه ی این کتاب متفاوت که منتظر بودن را  را به دور از کلیشه ها به چالش کشیده سبب معرفت افزون ما به فرهنگ انتظار شود .

یک پیشنهاد:

 برای تمرکز بیشتر و لذت بخش  شدن  مطالعه با خود مدادی به همراه داشته باشید و جملات زیبا ، ادبی  و یا جالب از منظر خویش را علامت زده  ، در پایان این جملات را در دفترچه یادداشت جمع آوری کنید، این مطالب به نظر کوتاه در گذر زمان و مطالعه ی کتاب های دیگر به گنجینه ای دوست داشتنی تبدیل خواهد شد . 

 شما نیز ضمن معرفی کتاب های مفید به دوستان ، تجربیات خود برای بهتر و بیشتر مطالعه داشتن  را با ما در میان بگذارید.

  • منصوره صامتی
همین که آیینه فاصله چشم در چشم شدنم شد ، همین که اشتیاق در چشمانم برق زد همین که انتظار را نفس کشیدم ...دلم گرفت و اندوه جانم را به لب رساند مولای من ! جمعه است و من پس از انتظاری کشنده دوباره برای کوه رفتن آماده می شوم ولی ناگهان قلبم تکان خورد... آنقدر که برای سلامتی خویش دعا کردم و انتظار کشیدم برای شما چه انتظاری کشیدم و چند هفته است که دعای ندبه ذکر جمعه هایم نیست ؟!
که همانا دنیا و آخرت یک جا تویی ،تویی،تویی...
کجاست آنکه براى برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا گردیده؟ کجاست آنکه منتظریم اختلاف و کج رفتاریهاى اهل عالم را به راستى و اصلاح کند؟ کجاست آنکه امیدواریم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد؟ کجاست آنکه براى تجدید فرائض و سنن اسلام که محو و فراموش گردیده؛ ذخیره است؟ کجاست آنکه براى برگردانیدن ملّت و شریعت مقدّس اسلام اختیار گردیده؟ کجاست آنکه آرزومندیم کتاب و حدود آن را احیا سازد؟ کجاست آنکه دین، ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند؟ کجاست آنکه شوکت ستمکاران و متعدیان را در هم مى شکند؟ کجاست آنکه بنا و سازمانهاى شرک و نفاق را ویران مى کند؟ کجاست آنکه فسق و عصیان و طغیان را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه برای کندن ریشة گمراهى و دشمنى مهیاست؟ کجاست آنکه اندیشه باطل و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟کجاست آنکه ریسمان دروغ و افتراء را قطع خواهد کرد؟ کجاست آنکه متکبرانِ سرکش را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه مردم ملحد، معاند و گمراه کننده را بیچاره کند؟ کجاست آنکه دوستان را عزیز و دشمنان را ذلیل خواهد کرد؟ کجاست آنکه مردم را بر وحدت کلمه و تقوى مجتمع مى سازد؟

کجاست باب الهى که از آن وارد مى شوند؟ کجاست آن وجه الهى که دوستان به سوى او روى آوردند؟ کجاست آن وسیله که بین آسمان و زمین پیوسته است؟ کجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟ کجاست آنکه پریشانیهاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود مى سازد؟ کجاست آنکسی که از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى کند؟ کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ کجاست آنکه خدا بر ستمکاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟ کجاست آنکه دعاى خلق پریشان را اجابت مى کند؟ کجاست آن بالاترین خلایق و صاحب نیکوکارى و تقوى؟ کجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى ؟ و فرزند خدیجه بلند مقام ؟ و فرزند فاطمه زهرا بزرگترین زنان عالم؟ پدر و مادرم فداى تو؛ جانم نگهدار و حامى ذات پاک تو باد اى فرزند بزرگان مقربان خدا. اى فرزند اصیل و شریف بزرگوارترین اهل عالم؛ اى فرزند هادیان هدایت یافته؛ ای فرزند بهترین مردان مهذّب؛ . . .

و ای فرزند یاسین و ذاریات؛ اى فرزند سوره طور و عادیات؛ اى فرزند آنکه خداوند در حقّش فرمود: دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنى که نسبت به حضرت على اعلاى الهى مقرت ترین مقام است. کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت؟ آیا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده¬اى؟ بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد. بسیار سخت است بر من بواسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و نالة من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى. . . .

به جانم قسم که تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق الیه مرد و زنِ اهل ایمانى که هر دلى از زیادت شوق او نالة مى زند. به جانم قسم تو آن عزّتی هستی که هم طرازی ندارد. به جانم قسم تو آن عظمتی هستی که هم قطاری ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندی، که مثل و مانند نخواهد داشت. به جانم قسم که تو از آن خاندان عدالت و شرفى که احدى برابرى با شما نتواند کرد. اى مولاى من؛ تا کى در (انتظار) شما حیران و سرگردان باشیم؟ تا به کى و به چگونه خطابى درباره تو توصیف کنم و چگونه راز دل گویم؟
اى مولاى من بر من بسى سخت است که پاسخ، از غیر تو یابم. سخت است بر من از تو بگویم و خلق تو را واگذارند. سخت و مشکل است بر من که بر تو ماجرای دیگرى (غیبت ممتد) پیش آمد.


إِلى مَتى أَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ وَ إِلى مَتى، وَ أَىَّ خِطابٍ أَصِفُ فیکَ وَ أَىَّ نَجْوى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَکَ وَ أُناغى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرى
عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ یَجْرِىَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ ما جَرى
  • منصوره صامتی

بیا بیا گل نرگس

منصوره صامتی |


بیا بیا گل نرگس ، جهان برای شماست
جهان به یمن وجودت به افتخار شماست

بیا بیا گل نرگس اگرچه بد کردیم
ولی تمام نظرها ، به لطف وجود شماست

بیا بیا گل نرگس که ندبه می خوانیم
اگرچه بر دلمان نیست ، ولی برای شماست !

بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت ، علی به یاد شماست !

بیا بیا گل نرگس ز رنجمان تو بکاه !
هزاز "همت" و "کاوه" فدای راه شماست !

بیا بیا گل نرگس به جان تشنه ی عشق
دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست

بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم
اگرچه هیچ "نماندیم" ولی به لطف شماست !

بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر
که با ظهور وجودت جهان فدای شماست

بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی
که بین این همه دلها ، دلی برای شماست !

بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند
هزاز نامه "مصری" که جان فدای شماست !

بیا بیا گل نرگس تورا به خاک بقیع
که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست

بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت "یاس"
که دست به پهلو نشسته ، به انتظار شماست

بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا
که جان برای شهادت به کربلای شماست

بیا بیا گل نرگس و العجل مولا
که این نوای "هدایت" و با نوای شماست !


حضرت آیت حق مرحوم بهجت (رضوان الله تعالی علیه ) :
« موجب غیبت امام زمان (عج ) ، خودمان هستیم » !!

  • منصوره صامتی

 مهم نیست نا زمان ظهور منجی کی فرا خواهد رسید  آنچه اهمیت دارد آن  است که شیعه یعنی پیرو تلاش کند تا خود را لایق آن "زمان موعود"سازد ،شایسته ی جامعه ی مهدوی همان مدینه ی فاضله ای که به یقین سرآغاز دنیایی آباد است درمسیرعقبایی آبادتر همان آبادانی که محصول تقواست .

مهم نیست نا زمان ظهور منجی کی فرا خواهد رسید آنچه اهمیت دارد آن است که مهدویت گرایی دکترین شیعه غرب را آشفته ساخته ،با ایدئولوژی مواجه شده است که فرد موعود را انتظار می کشد ونه سرزمین موعود را ،گفتمانی که زمان موعود را بر می تابد و نه مکان موعود را .

 و اینک غرب سراسیمه تلاش می کند تا زمان موعود را نیز در ضبط خویش درآورد و سعی دارد اشخاص و افراد موعود را در مکاتب متعدد بشری یا دینی غیر شیعی در مقابل مهدی موعود (عج) معرفی می کند .

 و در این میان در حالی که بیش ازهر زمان دیگر عصر، عصر رسانه است  بر ماست که دکترین مهدویت  شیعه را در گستره ای از  حقیقت و در دامنه ی یقین  بی کم و کاست به تصویر بکشیم تا روح از جان جهان رفته را بازگردانیم .

  • منصوره صامتی