اینجا تهران
نشد یک روز قصد گردشگری با اتوبوس شهری نیت دلمان باشد و مانند یک خانم برویم بنشینیم روی صندلی اتوبوس و با خیال راحت به هوای بهاری بیندیشیم و دل در گرو پایتخت خبری از جارو جنجال مسافر بودن نباشد...
ای کاش این وضعیت توهین آمیز در هزاره ی سوم و در پایتخت جهان اسلام به همین جا ختم می شد و تو ناگزیر نبودی در اثر فشار فراوان از سقف آویزان شوی و تازه آنوقت از بیم طراران چنان کیف دستی ات را محکم به خودت نزدیک کنی که یادت برود چادرت را چگونه بر سر نگاه داری و خدا نکند که بچه ای هم در آغوش داشته باشی که به طور یقین بنده راهی به نظرم نمی رسد به ویژه که کارمند هم باشی و نتوانی هزینه ی آژانس را هم بپردازی...!
اساسا نمی دانم چرا نباید همه ی شهروندان مانند خانم و آقا آنچنان که شایسته ی یک انسان است بدون آزار یکدیگر روی یک صندلی بنشینند و این قانون تنازع بقا در حمل و نقل شهری دست کم در تهران منسوخ گردد؟
تعداد فراوان جمعیت میانسال و سالمند که ناگزیرباید از اتوبوس استفاده کنند حس بدی را به جوانترها منتقل می کندکه دیر یا زود جوانان هم به خیل سالمندان خواهند پیوست و چه سرنوشتی در انتظارشان است حال آنکه دیگر از خانواده های پرجمعیت نیز خبری نیست و تک فرزند خانواده همین که دخل و خرجش یکی شود باید شکرگزار باشد و آن هنگام تکلیف سالمندان تنها و کم در آمد که حتی از مزایای حمل و نقل شهری نیز بهره مند نیستند چه خواهد شد؟!
البته اهالی پایتخت سود فراوانی از آشفتگی حمل و نقل شهری می برند که تاکنون هیچ اندیشه ی والایی نتوانسته راه حل مناسبی برای این معضل بیابد البته به نظر می رسد که عزمی برای چنین کاری وجود ندارد !
اما بهره ای که از زندگی در پایتخت نصیب شهروندان به ویژه کودکان و سالمندان می گردد پیوستن به کاروان بهشت زهراست و دیگر نیازی نیست که سال های سال آرزوی مرگ داشته باشند بلکه کافی است در تهران متولد شوند تا به راحتی رهسپار آسمان گردند و این گونه است که حمل و نقل شهری کمک شایانی در تعدیل جمعیت نیز دارد و خوب برای جمعیت کمتر هزینه ی وزارت بهداشت نیز کاهش می یابد ،تعداد نان خورهای دولت نیز کم می شود و...و یحتمل به همین مناسبات دولتمردان و دولت زنان این رویه را در طول سالیان دراز حفظ نموده اند!
البته از فواید دیگر آشفتگی شهری در پایتخت می توان به سرگرمیهای ایجاد شده نیز اشاره کرد تنها کافیست عزم رفتن با اتوبوس را داشته باشی برای ساده ترین کار نیز که به طور معمول باید ظرف یک ساعت به پایان برسد از صبح تا عصر سرگرمی آنچنان که در مجموع با مقدار سربی که به یادگار در ریه هایت خانه کرده رمق نداری که به انجام کار دیگری بیندیشی و ناگزیر از سر درد و سر گیجه اگر بتوانی جسمت را به خانه می کشی وتوصیه می شود نوجوانان خانواده را نیز با خود همراه کنید تا به طور کامل سرگرم شوند
البته در طول مسیربه یمن نزدیکی فراوان به هموطنان که گاه ناگزیری در آغوششان آرام بگیری از آخرین اخبار روز هم مطلع خواهی شد و دیگر نیازی به هزینه ی روزنامه و نشریه هم نیست و البته این قرابت و نزدیکی فراوان در اتوبوس برای جوانتر هایی که از دو جایگاه زنانه ،مردانه چشم در چشم هم می شوند نیز فضای تعامل خاصی را ایجاد می کند که گاهی فرد وارد اتوبوس می شوند و زوج خارج !
از جمله سرگرمیهای غیر قابل انکار توزیع کالاهای ارزان و کم حجم توسط زحمتکشان دوره گرد است که با آهنگ حزین کلامشان آنچنان تو را متاثر می سازند که می خواهی پولی بدهی و چیزی طلب نکنی
آنگونه که از آخرین گردشگری اتوبوسی به یاد دارم دو گروه پسر های نوجوان سوار اتوبوس شدند و گویا با هم مسابقه داشتند یک گروه در زنانه و یک گروه در مردانه به رقابت پرداختند و آنچنان ساز می زدند و بلند می خواندند که از بیم سرسام مسافران در هیاهوی این ساز ناکوک دست به جیب بردند و هنگامی که این سرمایه های ملی در اولین ایستگاه پیاده شدند همراه با مسافران دیگر با احساس خاصی آنها را بدرقه کردیم نمی دانستیم بایدبه حال این نوجوانان گریه کرد یا به بازی کودکانه شان خندیدو آنچنان بر این طنز تلخ خندیدم که هنوز هم تجدید خاطره اش لبم را به لبخند وا می دارد آخر ،سال حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی بود دیگر...!
به هر تقدیر کاروان حمل و نقل شهری همچنان مسافر می پذیرد چنانکه هر لحظه اش قصه ی شادی و غم های مردمان این دیار راایستگاه به ایستگاه جابه جا می کند و ایمان دارم که مدیریت حمل و نقل شهری امری است مهم که نیازمند برنامه ریزی دقیق ،پیگیری و اجرای دقیق است که درایجاد امنیت و بهداشت جسمی و روانی منابع انسانی شهر تاثیر بسزایی خواهد داشت.
باشد که خداوند به مسئولان شهرداری و شورای شهر پایتخت توان مضاعف عنایت کند تا به دور ازبرخی سیاسی کاری هابه هوای پاک برای شهروندان بیندیشند که هوای پاک و امنیت اجتماعی کمترین حق مسلم یک انسان است !