منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

به رنگ خودت باش !

منصوره صامتی |

کلینیک حیوانات را اینجا بشنوید داستان صوتی کوتاه انتخابی از کتاب کلینیک حیوانات تالیف افشین تل لو

 انتخاب متن و موسیقی :منصوره صامتی

تهیه کننده: منصوره صامتی


با گویندگی : منصوره صامتی 


با مشارکت ذوق هنری

  • منصوره صامتی

تحقیق کن، تقلید نکن

منصوره صامتی |


 

سیاسی

 بسیاری از اوقات بدون اندک اندیشه ای به راحتی تقلید می کنیم با این دلیل که اکثر مردم چنین می گویند و چنان عمل می کنند .چنین می پوشند و چنان می خورندو ...

پس بر اساس آنچه در ظن و گمان دیگران است روزگار می گذرانیم و چه بسیار اوقاتی که به رای اکثریت از مسیر حق خارج و به تاریکی وارد گشته ایم. وچه بس ایامی که معیار ارزشیابی و محک سنجش مقبولیت و محبوبیت افراد قول اکثریت بوده است و ما نیز بی اندکی درنگ می شنویم ،باور می کنیم و صد البته بدتر گویی آیه ای از آسمان نازل شده بر اساس شنیده هایمان عمل می کنیم چنانکه سرنوشت خویش و دیگران را به دست باد سپرده وعاقبت در ناکجا آباد همراه با غافله ی سردرگمی منزل می گزینیم و یکصدا ندا بر می آوریم که حال باید چه اندیشید ،راه کجاست و بیراه کدام است؟! غافل از آنکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد!

 

 تقلید عادت دیرینه مان می شود تا جایی که به لهجه ی دیگران حرف می زنیم و به شیوه ی دیگران می اندیشیم بدون توجه به ماهیت  و سرشت خویش که در گذرگاه تاریخ رنگ می بازد و می شود وصله ی ناجور،دیگر خودت را هم نمی شناسی!

 

وصد حیف و صد افسوس از وسعتی به قدر اندیشه ی جامعه ای ،که مردمانش بر مرکب تظاهرسوار، قوت از تقلید می برند و نان از تملق می خورند!  

و بیندیش به تاریخی که ساخته و پرداخته ی چنین شیوه ایست "تقلید بدون تحقیق ".که در این رهگذر هر یک از مردمان کلاه خویش گرفته و ره خویش می رود واندک بارقه ای از امید نیز به زودی ره به خاموشی خواهدسپرد.

و اکثریت منتظرند که دیگران بگویند و آنان نیز در مسیر انتفاع تایید کنند و بی آنکه بیندیشند چشم به دهان دیگران دوخته ودر رخوت و نخوت حال به آینده می سپارند.

 

حال تصور کن که چگونه رویای خوش آینده بدون اندیشیدن ،مبدل به سرابی  می شود که ره به ده کوره ی تاریخ خواهد برد و در آن تنها ،یادی از اندیشمندان گذشته قاب دیوار هاست.

آنچه که بدان تنها اشارتی ظریف رفت اگرچه در مقام ظاهر به سادگی یک کلام است ولی در مقام ژرف اندیشی ،جهان بینی سخت دردناک است جهانی که در آن  اکثریتی ،به جای تو می اندیشند و سرنوشتت را رقم می زنند که به گفته ی کلام الهی" اکثرهم لا یعلمون" .

 

بی تردید سال 1392 سال حماسه است ،حماسه ای که تاریخ آن را به قضاوت خواهد نشست .حماسه ای که تنها با تحقیق ،تامل و تدبر ،آفرینش افتخار خواهد بود. افتخاری به وسعت اندیشه های ماندگار که من را وما را به یکدیگر پیوند خواهد زد .اگرچه زمان همواره آبستن وقایع است اما آنجا که جستجو ،بررسی و دقت نظر به میان آید "هرچه پیش آید خوش آید "که تعقل جامعه را پویاتر خواهد ساخت و نسل های آینده را آگاه تر .در چنین تصویری از میدان انتخاب ،از میان خوبها خوبترها انتخاب خواهند شد و اگر بد ببینیم از میان بدترها ،بدها ،که در مسیر زمان آزمون و خطا ها سرانجام ما را به سر منزل مقصود خواهد رساند.

 

و اگر به این بهانه که دیگران می گویند و تحقیق از ما بر نمی آید وارد میدان انتخاب شدی وای بر ما و وای بر آیندگان ما.

 

 

 

 

این روزها بیش از همیشه دلتنگ مفاهیم کلام الهی هستم نورانیتی که مرا خطاب می کند:

"تحقیق کن تقلید نکن"

وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ‏

 

 و اگر از بیشتر کسانى که روى زمین‏اند پیروى کنى، تو را از راه خدا گمراه مى‏کنند. (آنان) جز از گمان پیروى نمى‏کنند، و جز حدس و تخمین نمى‏زنند.

و إن تطع أکثر من فى الأرص ... عن سبیل اللّه‏
* اغلب مردم زمین، گمراه و تابع گمانهاى نادرست در عقاید خود هستند.


و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک عن سبیل الله‏
*کمى رهپویان راه خدا نباید موجب تزلزل رهپویان در برابر اکثریت مردم گمراه گردد.


و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک‏
*تکیه بر گمان در مسائل اصولى و زیربنایى موجب گمراهى مى‏شود.


یضلوک عن سبیل الله إن یتبعون إلا الظن‏
*گرایش به همسویى و همشکل شدن با توده‏هاى مردم در عقاید و افکار، لغزشگاهى خطرناک براى رهروان حق است.


و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک‏
نهى از پیروى از اکثریت، بیانگر جاذبه عظیم عقاید اکثریت و خطر لغزش به سوى آنان است.
* قرآن راهنماى کامل و تمام براى مصون ماندن از انحراف در عقاید و افکار و اسیر شدن در دام گمان


و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک عن سبیل الله‏
*جواز پیروى از کسانى که آراى آنها عالمانه و به دور از گمان است.


و إن تطع أکثر من فى الأرض ... إن یتبعون إلا الظن‏
چون جمله «إن یتبعون ...» بیان علت ممنوعیت اطاعت از اکثر مردم است، در موردى که چنین علتى موجود نباشد، حکم ممنوعیت نیز وجود نخواهد داشت..
*خداوندِ شنوا و دانا شایسته پیروى است، نه اکثریت تابع گمانهاى واهى‏


 و إن تطع أکثر من فى الأرض ... إن یتبعون إلا الظن‏
* آرا و عقاید اکثریت مردم به جهت مبتنى بودن آن بر گمان فاقد اعتبار است.
إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون.

دل به زمان نبند که شمارش معکوس برای تحقیق برای جستجو ،برای گفتگو از هم اکنون آغاز شده .

وعده ی ما هزار توی سیاست ،مسیر مستقیم حقیقت .آنجا که جهانی خیره به حماسه ی اندیشه ات انگشت به دهان می گزد.

 

  • منصوره صامتی


یکى از دوستان، اعتراضهاى صریحى کردند. خصوصیت دانشجو هم همین است. به اشخاص و دستگاه‌ها اعتراضهائى کردند - حالا آن اعتراضها ممکن است وارد باشد، ممکن است وارد نباشد؛ من روى آن نمیخواهم قضاوت بکنم - اصل اینکه دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسى‌کارى نشود، چیز مطلوبى است. بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظه‌کارى شود و حرفش را با ملاحظه‌ى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزه‌دل، با یک آدم سیاسى‌کار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که میزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصه‌هاى دانشجوئى است.

یکى از این اعتراضها، اعتراض به صدا و سیما بود و اینکه بعضى میگویند اگر چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم، بر خلاف رهبرى مطلبى گفته‌ایم؛ چرا؟ چون رهبرى رئیس صدا و سیما را معین میکند! اگر واقعاً ملاک این باشد، که آدم باید به هیچ‌کس اعتراض نکند؛ چون رئیس قوه‌ى قضائیه را هم رهبرى انتخاب میکند، رئیس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم. پس باید به هیچ‌کس اعتراض نکرد. نه آقا، اولاً صدا و سیما را رهبرى اداره نمیکند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میکند. و رهبرى هم در موارد زیادى اعتراضهائى دارد. همین اعتراضهائى که شما دارید، بعضى‌هایش یا خیلى‌هایش، اعتراضهاى ما هم هست. احتمالاً اعتراضهاى دیگرى هم هست که چون براى من از جوانب مختلف گزارش مى‌آورند - با اینکه خود من ممکن است به قدر شما تماشاچى تلویزیون یا گوش‌کننده‌ى رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائى هم میکنیم، اشکالاتى هم میکنیم، گاهى با آنها دعوا هم میکنیم. بالاخره آنها هم یک ضرورتهائى دارند و جواب میدهند؛ گاهى جوابشان درست است، گاهى هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبرى منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد کنید؛ هیچ اشکالى ندارد.

بیانات امام خامنه ای در جمع دانشجویان

7/7/87

  • منصوره صامتی


خاطره ی همکلاسی اورینب مشایخی (ارمیا)

 

نویسنده وبلاگ «میس طلبه بلاگـ» طی مطلبی با عنوان «فرجام!» نوشت:

 

سلام ارمیا!

بگذار بهتر بگویم سلام ارینب مشایخی. شاید مرا به خاطر نیاوری. ولی من تصویری واضح و روشن از تو توی ذهنم دارم.

یادت می‌آید صبحگاه‌هایی را که توی نماز خانه قرآن می خواندی و همه غرق در سکوت گوش می‌کردند. روزهایی را که با نعیمه می رفتید مسابقات قرآن و تو همیشه رتبه می‌آوردی؟ الحق و الانصاف صدای خوبی داشتی.

 

راستی خوابگاه هشتاد و چهار یادت هست؟ به یاد داری با همسرت قرار گذاشتی بودید راس ساعت نه به ماه نگاه کنید.

 

دبیرستان که تمام شد تو رفتی دانشگاه ما آمدیم حوزه. تو فلسفه خواندی ما دروس دینی.

 

از این جا راهمان جدا شد و ولی تو همایش های فارغ التحصیلان معمولا بچه ها از هم خبر می دادند.

 

مرادی تو را توی دانشگاه علامه دیده بود. حالا تو از ایران رفته ای و این چند روزه که من تو را شناخته ام زندگیم با بهت عمیقی رو به رو شده.

 

باور نمی کنم ارینب دختر آرام و خوش صدای مدرسه حالا تبدیل شده به اولین خواننده محجبه اکادمی گوگوش. این روزها تا پشت سیستم می نشینم ناخود اگاه سرچ می کنم: اورینب مشایخی

این روزها به عکست خیره می شوم. همان چشم های سبز همان لب و دهان. همان صدا؛ کاش می فهمیدی تو را هم در مسلخ گلشیفته ها قربانی کردند.

این روزها سربه سجده می گذارم انقدر می گویم «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا» تا نفسم بند بیاید.

پی نوشت:حق دارید باورش همان قدر که برای من سخت بود شاید برای شما هم سخت باشد.اگر به صفحه فیس بوکش سر زدید ادرس وبلاگ مرا بگذارید و بگویید نشان به ان نشانی که دندان های نا مرتبی داشت و ارتودنسی کرده بود.در صورت انکار بگویید تا نشانه های بیشتری بدهم.

  • منصوره صامتی


.

آقا سلام گرچه بلند است جایتان / می خواهم از زمین بنویسم برایتان

یک نامه حاوی همه حرفهای راست / یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست

یک نامه از بلندی انسان که پست شد / یک نامه از کسی که دچار شکست شد

این نامه مدح نیست فقط شرح ماتم است / یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است

بعد از شما غبار به آیینه ها نشست / شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست

پرپر شدند در دل طوفانی از بدی / گلهای رو سپید همیشه محمدی

آمد به شهر فاجعه، اسلام راحتی / انسان منهدم شده، قرآن زینتی

بیمارهای عشق خدا« بهتر»ی شدند / جلباب هایمان کم کم روسری شدند

خورشید مرد و شام تباهی  دراز شد / بر روی دشمنان در این قلعه باز شد

در کسوت قدیمی آزادی زنان / دنیای ما اگرچه گرفتارآمدست

اما هنوز تشنه نام محمد است / در انتهای نامه خیسم سلام بر

نام بزرگوار و نجیب پیامبراست



نویسنده: منصوره صامتی / کارشناس فرهنگ و رسانه ( http://paradox.blog.ir )

  • منصوره صامتی

 

 

 

کافی است انسان باشی تا قلبت به درد آید  و زجر و اندوه ذهنت را مالامال غم  سازد

کافی است زن باشی تا دلهره و اضطراب از فتواهای هر روزه ی سلفی ها خواب را بر تو آشفته و مرگ را نزد تو شیرین سازد

کافی است یک لحظه جنگ را بی پناهی را تعرض را تجاوز را آوارگی رادر دیدگان یک مادرمسلمان در کنار فرزندش تجسم کنی تا از فرط غصه در کالبد خویش بمیری

 

التهاب سرزمینی که لشکریان شیطان فوج فوج برتارو پود حیاتش می خلند

 

وسکوت کشنده ای که جهان را فراگرفته گویی خفقان در ریشه ی بشریت تنفس می کند

خواهر مسلمانم جانم فشرده شد وقتی شنیدم روحانی سلفی اردن یاسر الاعجونی فتوایی جدید صادر کرد که در آن به نام اسلام به مبارزانی که در سوریه علیه بشار اسد  مبارزه می کنند و می خواهند حکومت شریعت را در سوریه تشکیل دهند اجازه داد به زنان علوی ،غیر سنی و غیر مسلمان تجاوز کنند و از این بابت گناهی بر آنان نیست!

که تاریخ این روزها جز ننگ بر انسانیت چه کلید واژه ای را مرورخواهد کرد ؟ که چندی پیش هم سلفی سعودی محمد العریفی، طبق فتوایی به جنگجویان سوری اجازه داد تا به زنان علوی و غیر سنی تجاوز کنند و دست به دست میان خود بگردانند که تنها شنیدن این قساوت در چهار دیواری کلمات نیز دل را می لرزاند.

 

 

 چه دردی را یاد آور شوم که درشوربختی جاهلیت مدرن شهوت پرستان منحوس بر اساس فتوایی از مصر به نام اسلام زنان علوی دستگیر شده در جنگ را  بدون هیچ قراردادی  و هیچ حقی به هر طریق مورد بهره برداری جنسی قرارمی دهند که حقوق بشر این پیامبران دروغین را مهر تایید می زند!

 

 تا جایی که فعال سیاسی کویتی از مقامات سلفی عربستان می خواهد تا برده داری جنسی را آزاد اعلام کنند و افراد به بازار بروند و این برده گان را برای خود تهیه کنند. که به عقیده ی او این کار بهتر از این است که مردان سلفی وارد روابط غیر مشروع جنسی شوند!

که در روزگار نکبت باربردگی جنسی،آمریکا اینجا هم کلانتر محله است و به نام دموکراسی از این تعرض به کرامت انسانی  حمایت می کند. که اندیشه ام نهیب می زند مگر به جز این از این آینه ی مجسم حیوانی انتظار داشته ای؟!

انسانیت قربانی شده  در سوریه به بهای سیاست بازی مرتجعان عربی. چه رنجی بر جانت مستولی می گردد که بدانی همه ی این پلیدی ها به نام اسلام کام سلفی ها را شیرین ساخته ،آنقدر حقیر که به بهانه ی تعدی به زنان علوی به جنگ می روند تا بر اسد پیروز شوند!

این روزها دانه های تسبیحم زمزمه می کند:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ

 

  • منصوره صامتی


 

جشن پوریم؛ رقص یهود در هولوکاست ایرانیان

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.

 

  • منصوره صامتی

این عکس تبلیغاتی نیست

منصوره صامتی |

اشتباه نکنیداین عکس تبلیغاتی نیست

وقتی رسیدیم وقت ناهار بود .ترجیح دادیم ناهار رو داخل ماشین صرف کنیم .اما مساله درست بعد از صرف ناهار شروع شد .به رسم دیارمان تهران به دنبال حجمی بزرگ و سیاه بودیم که از اضافه بار یک نایلون پر از زباله رها شویم ولی هرچه آرامتر حرکت می کردیم تا از این خدمات شهری بهره مند شویم  کمتر حجمی شبیه زباله دانی شهرمان به چشم می خورد،و ما نیز متعجب از این شهر تمیزکه چگونه است ؟!با سابقه ای که از شهرداری اصفهان می دانستیم بعید است که سطل زباله ای در کار نباشد!

یعنی می شود که مردم نصف جهان تولید زباله نکنند ؟!

یعنی انقدر نظم دارند که سطل زباله ندارند ولی شهر این چنین تمیز است!

.

.

.

به هر تقدیردر همان چند دقیقه ده ها سوال بی پاسخ به ذهنمان  خطور کرد تا اینکه ناگهان شیئ سبز رنگ از دور به چشم خورد که در فواصل کوتاهی تکرار شده بود.نزدیک شدیم ...بله خودش بود حجمی سبز رنگ برای به امانت گذاردن زباله .یعنی به اصطلاح سطل زباله و مقایسه ی این ظرف با سطل حجیم زباله در تهران سبب نشاط و خند ه مان شد که چه جالب! این ظرف حداکثر 5 کیلویی کجا و سطل زباله تهران با حجم 100 کیلویی کجا؟!

البته ذکر این مطالب ربطی به ارزیابی یا ارزشیابی ندارد و ذکر چند نکته ضروریست

این حجم سبز رنگ در فواصل کوتاهی به تعداد فراوان در سطح شهر وجود دارد  به این معنا که تنها کافی است قصد انداختن زباله بر زمین را داشته باشی که این حجم سبز رنگ همچون عذاب وجدان بر تو نازل می شود و ناخود آگاه به سمت حجم سبز رنگ حرکت کرده و زباله را هر چند کوچک داخل ظرف زباله می اندازی و دیگر بهانه ی نبودن ظرف زباله سبب نمی شود که زباله را هر چند کوچک در خیابان رها سازی و مانند شهر ما تهران مجبور نیستی برای اینکه یک شهروند محترم جلوه کنی تا آنجا که می شود زباله را در کیف دستی ات جا سازی کنی و یا زباله آنقدر بر دستت بماند تا بخشکد!

و نکته ی بسیار جالب و بهداشتی که در مورد همه ی ظرفهای زباله اصفهان رعایت شده بود این که داخل همه یی این ظرف ها کیسه ی نایلون  وجود داشت که از لحاظ اقتصادی هم به صرفه است و هم به رعایت بهداشت  و سهولت حمل زباله کمک خواهد کرد نکات ظریف و حائز اهمیتی که تنها انسانهای ظریف چنین ظرافتی را درک خواهند کرد.

 نکته ی پایانی  و جالب اینکه  حجم ظرفهای زباله ی اصفهان از صندوق صدقات کوچکتر است!

بمان تا این این سفر را با هم مرور کنیم

  • منصوره صامتی

 

 

بعد از یک کنگره ی علمی در خصوص بررسی علل کاهش ازدواج در ایران یکی از مدعوین دانشجو نزدیک آمد و شروع کرد به گلایه از وضعیت جامعه و معضلات فرهنگی و...چند دقیقه ای گفتگو کردیم که ناگهان قیافه ی حق به جانبی گرفت و گفت:

راستش رو بخواید می خوام از ایران برم اینجا همه  مگسن یعنی همه مگس ها دنبالمن .هرجا می رم شماره می دن،تلفن می دن،ایمیل... این مگسها برام آسایش نذاشتند.خلاصه یه آدم حسابی پیدا نمیشه  قبلا می خواستم ازدواج کنم ولی الان...

این جملات ذهنم رامشغول کرد چه باید کرد؟چه باید گفت؟ به دنبال یک جمله ی مختصرو مفید بودم .رو کردم به دختردانشجوی عصبانی و گفتم:

عزیزدلم حتما بوی زباله می دی که همه ی مگسها میان دنبالت!

شما سعی کن بوی گل بدی تا پروانه ها بیان دنبالت!

دختر دانشجو که مشخص بود متوجه نکته ای شده گفت :تا حالا از این زاویه به خودم نگاه نکرده بودم و گفتگو ادامه پیدا کرد ... خدا را شکر که اصل مطلب را متوجه شد و گفتگو به سمت حاشیه پیش نرفت.

هر وقت فصل گلایه از راه رسید  و به زمین و زمان بدبین شدیم بهتراست قبل از هر چیز موانع درونی را از بین ببریم تا به مطلوب برسیم، شاید این خود ما هستیم که بر مطلوب حجاب شده ایم.وقتی صاف و صیقلی  شدیم،شفافیت ما  را در بر خواهد گرفت.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست       تو خود حجاب خودی از میان برخیز

 

  • منصوره صامتی

یک گفتگوی استاندارد

منصوره صامتی |


منصوره صامتی

یک گفتگوی استاندارد

سرویس فرهنگی رویداد،بسیاری بر این باورند که صحبت کردن و گفتگو یک امکان بسیار ساده است وبرای استفاده از این امر بدیهی نیازی به آموزش و یادگیری نیست .در حالیکه بهتر است بدانیم در بسیاری از جوامع انجمن های گفتگو وجود دارند که به همین واسطه افراد مختلف با مناسبت های شغلی و یا حتی مردم عادی در سنین مختلف در کارگاه های گفتگو به آموزش و یادگیری اصول گفتگو می پردازند .چنانکه بسیاری از شخصیت های برجسته ی سیاسی در طول عمر خود حداقل دو دوره از این کارگاه ها و آموزش ها را پشت سر گذاشته اند.

در حالی به این امر مهم بی توجه هستیم که مهارت گفتگوی مناسب از پشتوانه ی علمی و فلسفی برخورداراست و بسیاری از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی می تواند به مهارت در گفتگو وابسته باشد چنان که به طور حتم در تجربه ی شخصی نیز بسیاری به این درک و باور رسیده اند که ریشه ی بسیاری از کدورت ها درارتباطات اجتماعی شان نداشتن چنین مهارتی است.
اما برای داشتن یک ارتباط موثر و گفتگویی استاندارد از چه اصولی باید پیروی کرد ؟


1-جانبداری
در یک سیستم سنتی افراد معمولا به دو دامنه ی تاثیر گذار و یا پذیرنده تاثیر تقسیم می شوند و شرایطی که بیشتر به چشم می خورد این است که یکی از طرفین گفتگو از نظرات خود صرف نظر می کند و تصور می کند که تسلیم شدن و دنباله روی او را در گفتگو موفق می سازد در حالی که دنباله روی و تسلیم صرف با روح گفت و گودر تنافر است.
دفاع از نظرهای خویش ،خود بخشی از گفتگوست.که صد البته باید با اطلاعات کافی در خصوص موضوع گفتگو از نظرات خویش دفاع کنیم که القاءاحساس دانش در عین بی اطلاعی و کم اطلاعی خود از ظرایف خاصی برخوردار است وچنانکه به هر تقدیر نتوانیم در این امر موفق باشیم و طرف مقابل حس کند که در این خصوص با ضعف مواجهیم گفتگو یک طرفه می شود.بنابراین اینکه بگوییم چه تردیدهایی داریم و از دیگران هم برای رفع تردیدها و تکمیل اطلاعات بهره مند شویم به نوعی صداقت است و بخشی از جانبداری ما از عقیده و نظر خود است.صداقت همواره بهترین سیاست است.

2 موضع یادگیرنده
خوشبختانه یا شوربختانه در فرهنگ تربیتی پدرومادرهای ایران سرزمین کودکان را برای رقابت می پرورانیم آن هم رقابتی که انتظار پیروزی همیشگی در آن وجود دارد و اطرافیان همواره رقیبانی هستند که حق فرزندان مان را تباه خواهند کرد چنانکه این رقابت های بی دلیل هم آرامش و قرار را از کودک سلب می کند و هم در بزرگسالی
آسیب ها و سر خوردگی های فراوان را ایجاد خواهد کرد چرا که در این رویکرد ما باید همواره همه چیز را بدانیم. اما این ویژگی چگونه در یک گفتگو دخیل است ؟
شاید نمونه های فراوانی از یک گفتگو را به خاطر دارید که در آن طرفین و یا یکی از طرفین اجازه ی ادامه ی گفتگو را نمی دهد و دائم در بین گفتگو قصد اصلاح طرف مقابل را دارد چنانکه "اجازه بده من بگوم.""نه اینجوری نیست""یادم میره بذار بگم.و دائم بر سر گوی سبقت در گفتگو با یکدیگر در چالش هستند که حدود 99 در صد از این گونه گفتگو ها به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید و در نهایت به مخاصمه می انجامد . ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.

اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلط هستیم ، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. به یاد دداشته باشیم که برداشت ما تنها بخشی از واقعیت است.یک مهارت مهم در گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای « استاد سخنران همه چیزدان » « دانش آموز مشتاق یادگیری » باشیم چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: « موضع یادگیرنده.»

3 گشودگی ذهن
در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! در این صورت ذهن خویش رابرای دریافت حرف هایش باز کرده ایم .و این بدان معنی است که آماده ایم با ایده های تازه آشنا شویم و موقتا از دیدگاه های شخصی خود دست بکشیم .در واقع گشودگی ذهنی مساله ای بیش از یک ویژگی فردی است و بهتر است که از آن به نوعی شیوه و روش یاد کنیم .و توجه به یک نکته ضروری است که اگرچه انتظار می رود که گشودگی ذهنی از یکی از طرفین آغاز شود ولی در ادامه تلاش هر دو طرف در جهت گشودگی ذهنی برای توفیق در گفتگو ضروری است.
چه خوش باشد سخن از روی حکمت سخن نیکو بود با قعل و همت

4 تعلیق پیش فرض ها و پرهیز از برچسب ها
به طور معمول کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را بر چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را از آنچه رخ می دهد با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند و ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورندو شرایط را بیش از آنچه که در واقعیت وجود خارجی دارد بر ما سخت خواهد کرد تنها در صورتی که تشخیص دهیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و دام های ذهنی و فکری را کنار بگذاریم. به خاطر داشته باشیم که اکثر اوقات در مورد محیط پیرامون و رویدادهای آن قضاوت می کنیم و دائم در حال ارزشگذاری هستیم که به طور مثال این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟... بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.

آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای ذهنی خودمان است و هیچ توجه نمی کنیم که ممکن است به خطا تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. و جالب توجه است که به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست و با تعلیق در آنچه تصویر ذهنی و پیش فرضهای از پیش تعیین شده است مسیر بهتری را در زندگی رقم زد.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همان زاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد از بین می روند در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. و به بیان ساده تر اینکه پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.
5 از دل سخن گفتن
به سادگی یک "دل ساده "،ساده حرف بزن ولی "ساده دل" نباش!
البته چنین کاری هم سهل است و هم ممتنع ،چرا که به سادگی این است که خودمان باشیم تا حرفی که از دل برآید بر دل هم نشیند. اما چه سخت و دشوار است در بستر دیرینه ی یک فرهنگ که در پوست و گوشت اکثرافراد جامعه اش نوعی دوری از خود ریشه دوانیده خودت باشی! فرهنگی که ناگزیری تا هر آنچه دل تنگت می خواهد را درون لفافه بپیچی با تزویر در آمیزی و با طعنه بیان کنی... یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. و البته بسیاری به اشتباه مسیر تفریط را در پیش گرفته و از اینکه حرفهای دلشان دیگران را بیازارد از دل سخن نمی گویند در حالیکه تلاش می کنند نقاب برچهره بزنند و ...
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست

6 سرا پا گوش
فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر اوقات هنگام گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم. واین به طور یقین جدای از آنکه نوعی بی احترامی در روابط اجتماعی تعریف می شود بلکه به طور حتم طرف مقابل هم متوجه عدم توجه شما خواهد شد و این مساله گفتگو را از مسیر اصلی خارج می سازد.
« چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟ »، « چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟ »، « اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده »، « ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود »، « من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم »، « من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در گفتگوهای روزمره از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید.
در این شرایط حضورمان بیشتر فیزیکی است. گویی تنها صحبتهای طرف مقابل را دنبال می کنیم و درحقیقت متوجه اصل مطلب نیستیم. استفاده از تکان دادن سر به نشانه ی توجه و علامت شنیدن اعتماد لازم را به طرف مقابل برای ادامه ی گفتگو خواهد داد . در حین گفتگو به دقت گوش کنیم و حرف طرف مقابل را هرگزبه طور ناگهانی قطع نکنیم ، ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، هر بخشی از صحبتهایش را متوجه نشدیم تقاضا کنیم که توضیح بیشتری ارائه گردد .در صورتیکه چنین نکنیم ممکن است عدم درک صحیح از آنچه گفته شده منجر به سوء تفاهم ذهنی شود که روند گفتگو را از مسیر عادی خارج ساخته و تاثیر مطلوب مکالمات هرچند مثبت نیز از بین خواهد برد و نکته ی بسیار مهم که توجه به آن در بالا بردن سطح درک متقابل و تعامل مثبت در مکالمه این است که در حین عمل به آنچه در بالا به آن اشاره شد اینکه بین شنیدن و گفتن سخن فاصله ی مناسبی باشد .
"هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد"


7 ارزیابی از خود


« بر خویشتن خویش ناظر بودن » در واقع مجموعه ی مهارتهای دیگر است. برای بهره مندی از چنین مهارتی باید از خویش و آنچه بدان عمل می کنیم آگاهی کافی داشته باشیم درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم و هیچ گاه از بالا به پایین به دیگران نگاه نکنیم بلکه تنها از این نوع نگاه به خویش استفاده کنیم چنانکه در قالب یک کل از بالا به پایین خود را ارزیابی کرده و خویشتن خویش را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم .وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.در برخی گفتگو های خاص دیپلماتیک برای کسب نتیجه ی بهتر از میز گرد استفاده می شودتا احساس نشود که در این جلسه فردی نسبت به دیگران ارجحیت دارد و از دیگران بالاتر است.اما برای ایجاد حس برابری به ابزارومهارتهایی بیش ازیک میز گرد احتیاج داریم!مهارتی مانند داشتن نگرش برابر نسبت به همه ی انسان ها .
ظریفی می گوید :"تنها زمانی حق داریم از بالا به یک همنوع نگاه کنیم که می خواهیم دستش را بگیریم تا بلند شود"

8 خود را به جای دیگری بگذار
احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان ویژگیها را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه که سایرین می گویند یابه آن فکر می کنند مورد پسند ما نباشد اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک نکته ی باریکتر زمو این که اگرچه در جوامع مختلف بر اساس فرهنگ و یا چار چوب دینی جنسیت در گفتگو مهم است (اینکه با یک زن گفتگو می کنیم و یا با یک مرد) اما نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد آنکه هیچ فردی حق ندارد تنها به دلیل جنسیت طرف مقابل حقوق او را در مکالمه زیر پا بگذارد و یا برای خود این حق را قائل باشد که از بالا به پایین به طرف مقابل نگاه کند.
9 گفتگوی پینگ پنگی
هیچ گاه سوالات طرف مقابل را با "بله "یا "خیر "به تنهایی پاسخ ندهید ،یک گفتگوی خوب زمانی صورت می گیرد که کلمه ی آخر شما در جمله ی انتخابی، آغاز جمله ی جدید از طرف مقابل باشد.برای روشن تر شدن این مساله مثال توپ پینگ پنگ مناسب است همانطورکه در این ورزش هریک از طرفین تلاش می کند که توپ را به سمت مقابل هدایت کند تا بازی ادامه یابد در گفتگو نیز از تک واژه ها استفاده نکنید تا گفتگو ادامه یابد .می توانید از سوالات به جا هم استفاده کنید ولی دقت کنید که این سوالات مکمل دخالت در امور شخصی افراد نباشد و یا این حس را ایجاد نکند.

10 مدیریت مکان وزمان
در هنگام گفتگو تلفن همراه خود را خاموش و یا در حالت سکوت بگذارید توجه کنید گفتگو یک فرآیند است که باید همه ی ظرفیتهای حواس انسانی با این موضوع درگیر شوند تا نتیجه ی دلخواه حاصل گردد.این که بدانیدچه فضایی با چه شرایطی برای چه نوعی از گفتگو مناسب است به تنهایی یک دانش است. پیش از شروع گفتگو فهرستی از مهمترین موضوعاتی که طرح آنها ضروری است را در ذهن مرورو یا یادداشت کنید .و در هنگام گفتگو ساعت مچی خود را به همراه داشته باشید تا بتوانید زمان مناسب برای گفتن و یا شنیدن را مدیریت کنید. وقتی می گوییم گفتگویک فرآیند است بدین معناست که در حین گفتگو حتی یک لبخند می تواند معنا و مفهوم خاص خودش را داشته باشد چنانکه سکوت به جا و مناسب هم می تواند بر ارزش و غنای گفتگو بیفزاید.البته به خاطر داشته باشید که همین سکوت به ظاهر کم ارزش در گفتگوهای دیپلماتیک می تواند سرنوشت یگک گفتگو را له یا علیه یک طرف رقم بزند بنابراین مراقب باشید که همیشه "سکوت علامت رضایت نیست!"

آنچه در بالا ذکر شد تنها نمونه ای از یک زیر مجموعه عظیم به وسعت تاریخ بشر است که تنها با ممارست و تکراربدست می آید .تا جایی که در عصر ارتباطات در این خصوص و در زیر مجموعه ی ارتباط موثر و فن بیان رشته های متعددی تدریس می شود.توانایی سخن گفتن به تنهایی ارزشمند نیست بلکه این محتوا وفهوای کلام در قالبی از ارزشهاست که جان کلام است چه نیکوست که از همین لحظه بیشتر به گفتگوهای روزمره خویش دقت کنیم.

  • منصوره صامتی