منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

سینما در نگاه رهبری

منصوره صامتی |

سینما؛ کلید پیشرفت کشور  

بررسی نقش و جایگاه «سینما» و مفهوم‌ شناسی آن در منظومه‌ فکری رهبر انقلاب

«هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایىِ آن فقط بدین جهت نیست که دل‌ ها و چشم‌ هایی را به خود جذب می‌کند -خیلی از چیزهایی که هنری نیست، ممکن است چشم‌ ها و دل‌ هایی را به خود جذب کند- نه، این یک موهبت و عطیه‌ الهی است. حقیقتِ هنر -هر نوع هنری - یک عطیه‌ الهی است». ( بیانات رهبری در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای متعهد

«جایگاه والای انسان و تعهد او به سایر انسان‌ ها» زمینه‌ اصلی طرحِ هنرِ متعهد در اندیشه‌ آیت‌الله خامنه‌ای است:

«بعضی کسان می‌ گویند در هنر متعهد، کلمه‌ اول با کلمه‌ دوم تناقض دارد. هنر، یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد، یعنی زنجیر شده؛ این دو چگونه با هم می‌ سازد!؟ این یک تصور است؛ البته تصور درستی نیست. بحث مسئولیت و تعهد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او برمی‌ گردد. بالأخره یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد، یک انسان است. انسان که نمی‌ تواند مسئول نباشد. اولین مسئولیتِ انسان در مقابل انسان‌ هاست. اگرچه انسان در مقابل طبیعت و زمین و آسمان هم تعهد دارد، اما مسئولیت بزرگ او در قبال انسان‌ هاست». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

علاوه بر اینکه مسئولیت انسان بماهو انسان به عنوان زمینه‌ اصلی در بحث سینمای متعهد مطرح است، «تعهد به فرم» و «تعهد به مضمون» نیز دو عنصر مهم در این بحث است:

«هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهد دارد. کسی که قریحه‌ هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهد است. هنرمند تنبل و بی‌ تلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمی‌ کند، در حقیقت به مسئولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است ... علاوه بر این، تعهد در قبال مضمون است. ما چه می‌ خواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمی‌ شود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرف‌ های ما گوش می‌ دهد». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای دینی

«نشر حقایق و معارف دینی و ماندگارسازی آن در ذهن مخاطبان» گزاره‌ اصلی در تعریف مفهوم سینمای دینی از دیدگاه رهبر انقلاب است:

«هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه‌ ادیان -و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان‌ ها همت گماشته‌ اند و جان‌ های پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهن‌ ها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است ... هنر دینی این معارف را منتشر می‌ کند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می‌ کند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید»


  • منصوره صامتی


این نمی‌شود که ما سینما را بدهیم دست کسانی که با انقلاب آشتی نیستند. یعنی ایمان عمومی مردم که برایش حاضرند جانشان را فدا کنند و انقلابی که بر اساس مترقی ترین هدف‌ها در دنیای امروز شکل گرفته، اختیار بخش عظیم و برجسته‌ای از تغذیه فرهنگی مردمش را به دست کسانی بدهند که این ایده‌آل‌ها را قبول ندارند. این مردم و این انقلاب را قبول ندارند. دولت بایستی در این زمینه حضور داشته باشد. البته این بدین معنی نیست که همه سرمایه‌گذاری‌های سینما را باید دولت کند.


این مطلب که به عنوان دیباچه در شصمتین شماره مجله راه(ویژه جشنواره مردمی فیلم عمار) آورده شده است بخش‌هایی از گفت‌وگویی با آیت ­الله خامنه ­ای در سال ۱۳۶۴ پیرامون مسایل هنر سینما در ایرانِ آن زمان است. 

احترام به سینمای مطلوب برای رسیدن به ایده‌آل‌های نظام جمهوری اسلامی، برای همه شعبه‌های فرهنگ به خصوص سینما در حد کارایی آنها به عنوان یک وسیله برتر ارزش فراوان قائلیم؛ البته برای آن سینمایی که مقصود مورد تصدیق و تایید اسلام و انقلاب را حاصل می‌کند احترام قائلیم؛ و برای آن سینمایی که در جهت ضد این مقصود حرکت می‌کند هیچ ارزشی قائل نیستیم. و در مورد فیلم‌های به اصطلاح خنثی باید گفت چون کمتر می‌شود فرض کرد که یک فیلم هیچ پیامی نداشته باشد -ولو به صورت غیرمستقیم- آن هم حکمش همان است که عرض شد. بنابراین سینما اگر سینمای مطلوب باشد، خیلی برایش ارزش قائلیم. محتواهای جذاب جاذبه در فیلم یک عنصر اصلی است؛ اگر فرض کنیم فیلمی برترین پیام ها را داشته باشد، اما جاذبه لازم را نداشته باشد، گویی هیچ کار انجام نشده است.

 منتهی یک اشتباه در ذهن عده‌ای وجود دارد که خوب است این اشتباه را برطرف کنیم. بعضی خیال می‌کنند اگر قرار شد پیام – در اینجا مقصود ما و آنچه به‌نظر ما محترم و ارزشمند است، پیام انقلاب اسلامی است – در یک فیلم باشد، این فیلم باید به همان اندازه پیه بی‌جاذبگی را به تنش بمالد! خیال کرده‌اند که جاذبه داشتن یک فیلم و پیام داشتن آن منافات دارد. یعنی اگر اسلامی و انقلابی نبود، حتما با جاذبه است! این معادله درستی نیست. گاهی خود پیام جاذبه می‌بخشد؛ یعنی محتوا، تکنیک را تحت تاثیر قرار می دهد؛ یک محتوای خیلی خوب، ضعف تکنیک فیلم را هم گاهی اوقات می پوشاند و بیننده حرفی را که دوست می دارد و چیزی را که برایش دلنشین است می‌گیرد و آنقدر برایش جالب و جاذب است که حتی ضعف تکنیک را هم متوجه نیست. بنابراین، آنچه در فیلم و سینما برای ما اصل، پیام است. یعنی شما به عنوان یک فرد انقلابی اصلا چرا برای سینما کار می‌کنید؟ اگر چنانچه قرار باشد این سینما محتوای انقلابی یا محتوای اسلامی نداشته باشد، باز هم برای سینما کار خواهید کرد؟ روشن است که نه. پس کسی که با انقلاب همساز و همدل است، سینما را برای محتوایی می خواهد که از این انقلاب الهام گرفته است. در این شکی نیست. منتهی می‌دانیم اگر این سینما بخواهد این پیام را هم برساند، لازم است که یک جاذبه‌ای داشته باشد. اگر چنانچه بهترین مضامین در یک شعر بد ریخته شود، اثر مطلوب را نخواهد داشت؛ اما مضمون در درجه اول است.

منتهی مضمون خوب، بدون تکنیک خوب شعری، فایده ای ندارد. فیلم خوب و فیلم بد اگر ما «باید»های فیلم را بدانیم، «نباید»ها برای ما روشن می‌شود. و در مورد «نباید»ها می‌توانم همین اندازه بگویم هر چیزی که ضدارزش‌های سینمای فارسی گذشته را احیا کند یا تشدید کند، یکی از نبایدهاست. هر فیلمی که به معارضه با ارزش‌های اسلامی برخیزد، یک فیلم بد به حساب می‌آید. پس معارضه با ارزش‌های اسلامی، فطرت سالم انسانی و ارزش‌هایی که برای مردم و تکامل آنها مفید و لازم است، از منفی ترین خصوصیات یک سینماست و چنین سینمایی را ما قبول نداریم. از اینها که بگذرد ما به هر فیلمی یک نمره موافق می‌دهیم؛ منتهی نگاه می کنیم که در چه مرحله‌ای قرار دارد، نمره را با آن حساب می کنیم. برای آینده بهتر مهمتر از همه مسایل، میدان دادن به عناصر جوان و جدید و انقلابی و کسانی که فکر می کنند انقلاب، قدرت این را پیدا کرده است که حتی سینما را هم متحول کند. این‌ها میدان پیدا کنند و بیایند تا ما آینده بهتری داشته باشیم.

نقش دولت دولت باید در مسایل مربوط به سینما حضور فعال داشته باشد. این به معنای چند چیز است؛ اول به معنای تشویق حقیقی هنرمند انقلابی است؛ کمک کند و امکانات در اختیارش بگذارد. برای آموزش او از هر امکان مفیدی استفاده کند. برای رشدش صحنه را از عناصری که مانع رشد او می شوند خالی کند. همچنین در مقابل آن کسانی که از فیلم و سینما ابزاری علیه جمهوری اسلامی می‌توانند بسازند، هوشمندانه برخورد کند و مانع شود و نگذارد. این نمی‌شود که ما سینما را بدهیم دست کسانی که با انقلاب آشتی نیستند. یعنی ایمان عمومی مردم که برایش حاضرند جانشان را فدا کنند و انقلابی که بر اساس مترقی ترین هدف‌ها در دنیای امروز شکل گرفته، اختیار بخش عظیم و برجسته‌ای از تغذیه فرهنگی مردمش را به دست کسانی بدهند که این ایده‌آل‌ها را قبول ندارند. این مردم و این انقلاب را قبول ندارند. دولت بایستی در این زمینه حضور داشته باشد. البته این بدین معنی نیست که همه سرمایه‌گذاری‌های سینما را باید دولت کند. فیلم ایرانی یا فیلم خارجی ما با فیلم خارجی خوب مخالفتی نداریم؛ هرچه فیلم خارجی خوب هست بیاورید؛ اشکالی ندارد. اما فیلم خارجی خوب چقدر هست؟ «خوب» با معیارهای معیارهای انقلاب چقدر دارید؟ آن فیلمی که توی آن بدآموزی نباشد و از نظر محتوا و ارزش‌های اسلامی فیلمی باشد که قابل قبول باشد، چقدر در اختیار شماست؟ هر چقدر دارید بیاورید و مطرح کنید و نشان بدهید!

 اما بدانید که اگر همه فیلم‌های خوب آنچنانی را بیاورید باز شما خلائی خواهید داشت که باید آن خلاء را با فیلم ایرانی پر کنید. در مورد فیلم ایرانی ایده‌آل‌هایمان، یعنی مطلوب ایده‌آل‌هایمان را در حد بالاتر قرار بدهیم. البته با توجه به واقعیت‌هایی که وجود دارد توقعات کنونی را کم کنیم. یعنی فیلم ایرانی که محتوای خوب و مطلوبی دارد و لو تکنیک ضعیفی هم دارد، ما این را رد نکنیم. برای رشد سینما اگر می‌خواهید سینما رشد کند باید دو چیز را در نظر بگیرید: یکی میدان دادن به عناصر با استعداد و نسبت به کشور و انقلاب حقیقتا خودی، و نه غریبه؛ دوم ایجاد یک تحول؛ بیننده را سوق بدهید در فیلم یک هنر حقیقی را دنبال کند و دنبال یک پیام حقیقی و دلنشین بگردد. اگر این کار انجام گرفت، تحول حقیقی در سینما انجام شده است. سینما متعلق به تماشاگر است و شکی نیست که نمی تواند خودش را از تماشاچی جدا و منقطع کند. اما ضمنا نباید فراموش کرد که نقش هدایتگر هم دارد؛ مثل همه کسانی که مستمعی دارند و وجودشان برای مستمع است. پس نمی توانند نظر مستمع را ندیده بگیرند. اما فلسفه وجود آنها هدایت مستمع است. بین این دو یک، خط مستقیم وجود دارد که می توان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد. هم محتوا و هم حاشیه محتوا همه موضوعات می‌تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد. حتی فیلم محمد(ص)؛ یعنی شرح زندگی پیغمبر می‌تواند جوری ساخته شود که ضداسلامی باشد. پس نام فیلم محمد(ص) و نقش اول داشتن محمد(ص) در یک فیلم هرگز به معنای اسلامی بودن آن نیست. همه موضوعات می‌توانند اسلامی روایت شوند.

ما در مورد اسلامی بودن یک فیلم دو چیز را می‌خواهیم؛ یکی اینکه ارزش‌هایی که فیلم تلقین می‌کند اسلامی باشد. ارزش‌های اسلامی یک عرض عریضی دارد. البته تعلیم دادن نماز از ارزش‌های اسلامی است، اما تعلیم دادن راستی و درستکاری و شجاعت و مقاومت هم از جمله ارزش‌های اسلامی است. پس هر چیزی که این ارزش‌ها را آموزش دهد در حقیقت یک محتوای اسلامی را آموزش داده است. جهت دوم اینکه فیلم با نمودارها و نمادهای غیراسلامی همراه نباشد. گاهی فیلمی نماز خواندن را نشان می دهد، ولی بازیگران فیلم با رفتارشان و با وضع نامناسب نگاهشان یک ضدارزش اسلامی را در حقیقت متجلی می‌کنند. این نکته هم قدر نکته اول اهمیت دارد. یعنی محتوا و حاشیه محتوا هر دو باید اسلامی باشد ​.​ 

جشنواره سینمایی مطلوب 

جشنواره‌ها می‌توانند خیلی خوب باشند. البته بیشتر تابع این است که چه ارزش‌هایی را بر این جشنواره حاکم کنید و چگونه آن را اداره کنید. اما می‌تواند خیلی خوب باشد. اگر در این جشنواره‌ها راهی بیابیم برای تشویق هنرمندان مستعد، یا راهی پیدا کنیم برای همکاری و تکمیل اطلاعات یکدیگر به وسیله هنرمندان ایرانی، یا وسیله‌ای پیدا کنیم برای آموختن شگردهای فیلمسازی به عناصر علاقمند و تازه‌کار و جوان، یا مطرح کردن و معرفی کردن عناصری که می‌توان به آنها تکیه کرد خیلی خوب است. اگر چنانچه چنین آثاری داشته باشد، این جشنواره طبعا نتایج خوب خودش را داشته و به نظر من مفید بوده است. در برخورد با اداره این جشنواره‌ها، بی شک باید هوشمندانه عمل کرد. یعنی گاهی ممکن است یک نفر را بخواهیم در همین جشنواره چهره کنیم و معروف کنیم که اصلا -بر طبق معیارهای جمهوری اسلامی- جایز نباشد.

  • منصوره صامتی

 سینما یکی از مهمترین رسانه ها در جهان است ،که  علاوه بر ابزاری برای سرگرمی ، به عنوان وسیله ای برای انتقال فرهنگ هم ، مورد استفاده قرار می گیرد ؛ به نحوی که در دنیای امروز ، از آن به عنوان ابزاری  هدفمند و استراتژیک برای القای تفکرات ایدئولوژیک و افکار سیاسی به دیگران و حتی نفوذ در فرهنگ ها و نابودی آن فرهنگ استفاده می کنند . 

ذهن آدمی به خاطر علاقه به تنوع ، همواره  جذب عنصری جدیدتر و جلوه ای پرزرق و برق تر می شود که یکی از این جلوه ها ، تصویری است که در قاب تلویزیون یا پرده ی نقره ای سینما مشاهده می گردد

.در این زمینه کشورهای غربی بویژه آمریکا با صنعت فیلم سازی خود ، توانسته اند در یک فرایند کاملا برنامه ریزی شده ، ابتدا تفکر و فرهنگ اصیل یک سرزمین را از آنان ربوده و سپس تفکر دلخواه خود را ، به عنوان تفکر برتر ! بر ذهن مخاطب القا نمایند . یعنی همانطور که در جنگ سخت ، دشمن از اجبار و تحمیل استفاده می کند تا بوسیله ی آن بتواند مواضع خود را به دیگری تحمیل کند ؛ در جنگ نرم ، از سلاح تلقین و اغنای ذهنی به صورت زیرکانه در همان راستا استفاده می شود . یکی از مهمترین ابزارهای استفاده در این کودتای فرهنگی ، همانطوری که گقته شد ، تلویزیون و تولیدات سینمایی (از مستند ، فیلم کوتاه و فیلم های بلند و .. ) است و آن هم به دلیل استقبال فراوان بویژه جوانان از آن . یک فیلم به طور مستقیم و خودآگاهانه و یا به شکل غیرمستقیم و ناخودآگاهانه در حال ارسال یک پیام برای مخاطب خود است .

 در اینجا غرب ، تمرکز و توجه ی خود را بر "ماهیت" این پیام ها متمرکز کرده است ؛ خصوصا در فیلم های صادراتی که اصولا برای "جوامع هدف" ساخته می شوند . بدین گونه ترویج تفکرات سکولار به عنوان خمیرمایه اصلی فرهنگ منحط و تحمیلی غرب در دستور کار قرار می گیرد . این اقدامات برنامه ریزی شده ، که گاهی به صورت تبلیغ تفکر بی خدایی (که در آن به دنبال اثبات جهان بدون خدا هستند) ؛ و گاهی به صورت صربه زدن و تحریف عقاید بویژه عقاید اصیل اسلامی که احیای آن را بزرگترین خطر و تهدید در مقابل خود می دانند و نیز گاهی در پی ایجاد و ترویج ولنگاری فکری و اعتقادی در وادی پلورالیسم و نهیلیسم دنبال می کنند .

 یکی دیگر از این گونه تلاش های مذبوحانه که در قالب ژانر جدید و رویه ی نوظهوری در سیتمای هالیود رخ نمایانده ، تلاش برای آن است که عنوان کنند که اصولا چیز "مقدسی" و "حقیقت فاخری" چه در دنیای اندیشه و عقاید و چه در دنیای واقعی انسانها وجود خارجی نداشته و ندارد ! در این راستا ، به دنبال آن بوده که از هرآنچه مقدس است ، با هتک حرمت از آن ، حرمت آ نرا در سایه ی ترویج تلورانس افراطی ، از بین ببرند . و این حرمت شکنی ها از حرمت خانواده و مقام و منزلت "مادر" به عنوان مثال را گرفته شامل می شود .. تا مقدسات دینی . در این رویکرد جدید سینمای غرب به این موضوع ، که از آن به عنوان "سینمای فلسفه گرا" نیز یاد می کنند ؛ تلاش می شود با پرستیژ دروغین روشنفکرانه ، مبانی دینی را زیر سوال ببرند . در اینجا آن پارادوکس اصلی شکل می گیرد .

 تلاش آنان برای از اعتبار انداختن مفاهیم و حقایق مسلم دینی ، در راستای اعتبار بخشی به اوهام مالیخولیایی و پندارهای کاذبی است  که در مرام و عقیده ی انسانی و دینی ، امری باطل و مردود است ؛ همچون جادو و جادو گری ، خرافه پرستی و شیطان پرستی و ...

 دلیل اساسی هجمه ی تصویری قدرت ها ی جهانی در قالب سینما ، از بین بردن ریشه های ناب و اصیل فکری و بومی هر ملتی است که با آنها در تعارض است . یکی دیگر از زمینه های سینمای سکولار ، از بین بردن حریم های اخلاقی است . غرب برای این هدف از تصاویر و فیلم های مستهجن و پورنو بهره می برد، تا جایی که صنعت پورنوگرافی ، به شاخه ای مجزا از سینما مبدل می شود و برای آن کرسی های مطالعاتی ، بودجه های تحقیقاتی و پروژه های عملیاتی ، با توجه به عملکرد موثر و نقش سریع و عمیق آن بر ذهن افراد بخصوص جوانان آگاه است ، تبیین و تعریف کرده و در نظر گرفته اند ؛ و "برای به زانو درآوردن یک ملت ، کافی است جوانان آن ملت را به فساد کشانید" چرا که جوانی که به فساد کشیده شود ، از او قدرت اختیار و اراده ، شور و نشاط ، خلاقیت و ابتکار عمل گرفته خواهد شد .

 یکی دیگر از این موضوعات ترویج خشونت گرایی است که در راستای خدمت به شبکه های تروریسم دولتی و بین المللی قرار دارد . در این ژانر ، سینمای غرب به شکل مستقیمی "کرامت انسانی" را زیر سوال برده و برای "جان" او ، جانی همچون دیگر حیوانات قائل می شود و ناگفته هویداست که صنعت سینمای غرب دقیقا به دنبال پیاده کردن و القای همین موضوع در افکار مردم جهان است که  در راستای اهداف پلید خود ، دست به تجاوز ، کشتار و جنگ افروزی زند  قدرت های جهان بویژه غرب ، کاملا از تاثیر سینما آگاهند . از این رو باید با این جریان ، که هدف اصلی آن منابع انسانی وتسخیر اندیشه ی آنان و به کار گیری آن در جهت مقاصد قدرت های جهان است  مقابله ی  فکری و فرهنگی کرد . تنها راه مواجهه با سینمای سکولار، سینمای معناگراست .  و البته این بدان معنا  نیست که همه ی تولیدات سینمایی ما ، محدود در سینمای معنا گرا باشد !

 خیر ؛ بلکه بدان معنی است که عوامل سینما و دست اندرکاران آن ، چه از بازیگر و بازیگردان و کارگردان و فیلم نامه نویس و عوامل تولید در صحنه و طراحی و دکور و گریم تا عوامل پشت صحنه از تهیه کننده و حامیان مالی و .. ضمن پرهیز از «بازی در صحنه و میدان دشمن» ، به سینمای معنا گرا به عنوان "پدافند عامل" بیش از پیش بها داده و بدهند . 

در این میان "بومی سازی" سلیقه ی مخاطب نیز می تواند نقش موثری در جلوگیری از اشاعه ی فرهنگ سکولار و محتوای سخیف آن داشته باشد؛ بویژه اینکه ما در مقابل مفاهیم گسترده مادیگرایی از بن مایه های غنی فرهنگ معنوی برخورداریم که ظرفیت رویارویی با اندیشه ی مادی  انسان هزاره ی سوم را به سهولت هموار می سازد تا جایی که می توان سینمای معنا گرای ایران رابه مثابه یک سنگراستراتژیک دانست و از آن در ابعاد بین المللی بهره جست.

  اما آنچه در طی سال های اخیر سبب عقب گرد از موازین و آرمان های اساسی انقلاب اسلامی  و محتوای اصیل و ارزشی آن گشته است تا جایی که در بسیاری از محصولات سینمایی نه تنها اثری ازاصالت محتوا نیست بلکه ایجاد تردید و تشکیک در مبانی اصیل ارزشی و فرهنگی مخاطب در قالب پیام سینمایی به تمامی عیان است ،  بی تردیدحاصل  غفلت از توانایی و ظرفیت های خاص و ویژه ای است که در ابعادفرهنگی ،اقتصادی و سیاسی در اختیار داریم  و این غفلت بسیاری از اوقات موجب دنباله روی محض از فرهنگ مستولی بر رسانه های غربی گشته که همانا تجاری سازی صرف در پی مخاطب بیشتر است .

   با همه ی آنچه گفته شد در روزهای پایانی سی و دومین جشنواره ی فیلم فجر  بر چگونگی انتخاب و راه یابی بهترین های سینمای ایران چشم دوخته ایم که امید است دستکم برخی از  توقعات جامعه ی فرهنگی در جامعه ی سینمایی پاسخ داده شود.

  • منصوره صامتی
فرستاده شده در ۱۴ دی ۹۲، ۱۳:۳۸:۰۸ برای مطلب نمایش ویرایش گزینش های سفارشی و دسته گل های ...! )

 سلام خانوم صامتی.خسته نباشید . ببخشید یک سوال داشتم.قول بدید بهم نخندید. من واقعا معنی و مفهوم ازدواج فانتزی رو نمیدونم.میخواستم بدونم به چه نوع ازدواجهایی میگن ازدواج فانتزی؟ چون شما در همین پست در جواب اقای فارسیانی چند بار از ازدواج فانتزی نام بردید و کلا در سایتتون و در چندین پست نقدی رو به این گونه ازدواج داشتید میخواستم بدونم یعنی چه نوع ازدواجی؟ همینجوری داشتم فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که شاید منظورتون ازدواجهایی که فقط جهت تولید نسل هست میباشد.درسته؟؟؟؟؟ یا معنی چیز دیگریست؟ لطفا اگه ممکنه معنیش رو به منم بگید. پرسش خوبی مطرح شد بنابراین امیدوارم توضیحات مناسب باشند.

 در واقع مفهوم فانتزی و زندگی در سبک فانتزی یک مفهوم عمیق است که حدود دو قرن است وارد زندگی بشر شده ، ایده‌های جدیدی که ذهن ما را از یکنواختی جدا می‌کنند...قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته می‌شود...اولین فانتزی ها در ادبیات دیده شد ... با ورود رسانه در انواع مختلف از یک کتاب یا عکس گرفته تا یک فیلم، فانتزی ها در زندگی بشر هزاره ی سوم جلوه نمودند اگرچه بسیار محدود و ناچیز وجود داشتند.
 فانتزی در واقع سبکی به دور از ساختارهای شناخته شده است که برای هر حل هر مساله ای راه حلی خیالی ارائه می دهدکه البته مخاطب متوجه فاصله ی راه حل از واقعیت قابل دسترس نمی شود! به ظاهر به بیان خلاقیت اشاره دارد ولی در واقع به تخیلات دامن می زند و مخاطب را از مسیر اصلی زندگی خویش جدا می سازد.



      مادرسیطره ی رسانه هاوفانتزی های آنان برای جذب مخاطب به سر می بریم.

برای روشن شدن این موضوع بهتر است فرآیند تماشای یک فیلم را مرور کنیم و البته باید اندکی به مکانیزم مغز و هوشیاری آگاه باشیم . هنگامی که فیلمی تماشا می کنید به نوعی خود را کاندید نموده اید تا بوسیله ی فضای مجازی که فیلم شما را در آن قرار می دهد هیپنوتیزم شوید هرچه دقت شما بیشتر باشد شما عمیق تر هیپنوتیزم می شوید تا جایی که احساسات شما تحت کنترل فضای فیلم قرار می گیرد ممکن است گریه کنید ، بخندید ، بترسید...حتی ممکن است شنوایی شما تحت تاثیر فیلم از فضای واقعی در کمترین حالت باشد!و تا مدت ها آثار تماشای آن فیلم از لحاظ ذهنی و حتی جسمی همراه شما باشد که  از برخی تاثیرات آن آگاهید ولی از بسیاری اثرات دیگر ناآگاهید.

حتما می پرسید چرا؟
 علم اثبات کرده است که ذهن انسان (ذهن پیچیدگی های خاص خود رادارد که در این مجال فرصت توضیح نیست ) تفاوتی بین واقعیت و اطلاعاتی که شما از یک فضای مجازی در اختیار او قرار می دهید قائل نیست و همه ی آنچه در قالب پیام رسانه ای به ذهن شما داده می شود در ضمیر ناخودآگاه ثبت و اثرات آن بر روی زندگی شما باقی خواهد ماند!  هنگام خواب ذهن به تحلیل داده هایی می پردازد که برای شما مهمتر بوده اند ...
نوع فیلم هایی که برای تماشا انتخاب می کنید و یا کتاب هایی که مطالعه می کنید تعیین کننده هستند بدین معنا که  در طول زمان  ذائقه و نوع نگرش تان را تغییر خواهند داد . خودتان هم  نمی دانید چرا به طور ناگهانی نسبت به مدل خاصی از لباس ،آرایش و به طور کلی سبکی  از زندگی متمایل شده اید فردی که از شنیدن موسیقی خاص دچارکراهت داشت اکنون به شنیدن این نوع از موسیقی عادت دارد!  این تغییرات آنچنان آرام و آهسته از طریق  القائات رسانه در ضمیر ناخود آگاه  شما کاشت می شود که خودتان هم خبر نمی شوید...وصد البته این تاثیر عمیق تنها در ظاهر قضیه خلاصه نمی شود رسانه حتی می تواندطعم ها را به شما تلقین کند چنانچه نوع غذای دلخواهتان را هم تعیین خواهد کرد!
 با این مقدمه به پاسخ پرسش شما می پردازم تصور کنید در یک رسانه ی پر مخاطب همچون رسانه ی ملی برای تشویق جوانان به ازدواج فیلم هایی با این موضوع ساخته شود یعنی پیام اصلی فیلم باید ازدواج باشد یعنی به ذهن مخاطب ازدواج را تلنگر بزند ولی در حاشیه ی این متن چه می گذرد؟ شما پسر و دختری را می بینید که در شرایط ایده آل و یا با ویژگیهای خاص و استثنایی آن هم بسیار غیر طبیعی به دور از ساختارهای فرهنگی و هنجارهای جامعه ی ارزشی ایران با هم آشنا می شوند و در نهایت خوبی و خوشی همه چیز پیش می رود تا آنها با یکدیگر زیر یک سقف بروند ! به ظاهر این دختر و پسر هم که نگاه می کنید یکی چشمان سبز درخشان دارد و آن یکی قد رعنا ، این یکی آفتاب است و آن یکی مهتاب ، این یکی با تویوتا ی کروک سفید آمده و آن یکی با پنت هووس خانه پدری ! این یکی مهندس است آن یکی دکتر، خلاصه همه ی شرایط مهیاست و همه ی دغدغه ی فیلم بوسه ی عشق است ...
 حال آنکه باید از خود پرسید چند درصد جوانان ایرانی به سبک فانتزی اکثر فیلم های رسانه ی ملی باهم ازدواج خواهند کرد ؟شاید برگردان قصه ی فیلم در واقعیت ازدواج که نباشد هیچ کار به دعوای خانوادگی بکشد! باید پرسید که قصه ی فیلم شرح حال چند درصد از جوانان است ؟ این را هم بدانیم که رسانه ها برای جذب مخاطب به خلق فانتزی ها می پردازند ، در اینجا رسانه ی کوچکتری همچون یک وبلاگ هم می تواند مد نظر با شد .
 وقتی رسانه ها به تکرار فانتزی ها و زندگی به سبک فانتزی که همه چیز در آن بر وفق مراد پیش می رود حرف می زنند جوان به جای رفتن به زمین کشاورزی پدرش آن هم با اقلیم ایران که از اساس برای دامداری و کشاورزی مناسب است می رود دانشگاه تا دکتری ! بگیرد و بعد از 30 سال برود پشت میز و برود با دختر فلان کارخانه دار معروف، فلان دختر یکی یکدانه ، فلان دختر پولدار چشم آبی سیمین تن ... ازدواج کند و  وضعیت دختر را  هم شما حدس بزنید.
 دختر و پسر جوان و یا زن و شوهری که واقعیت زندگی خود را با واقعیت مجازی فیلم محک می زنند وقتی به تکرار موضوعی را فانتزی و به دور از حقیقت دریافت می کنند سلایقشان تغییر می کند ناگهان بعد از 15 سال خانمی بدون آنکه بداند واقعا چرا از شوهر قد متوسط که هرشب با بوی گند جوراب به خانه می آید جدا می شود!  در حضور مشاوربه خاطر می آورد که دلش می خواهد شوهرش شبیه فلان هنرپیشه باشد که نقش اصلی فلان فیلم را بازی می کرد و می گوید کلی تلاش کردم و نشد بله نمی شود چرا که شوهر واقعی با شوهر داخل فیلم فرق می کند یکی حقیقی است یکی فانتزی و خیالی .

 به پسر 30 ساله می گوییم چرا ازدواج نمی کنی می گوید هنوز دختر دلخواهم را نیافته ام در حالی که با یک مشاوره متوجه می شویم که تحت تاثیر فانتزی ها به دنبال دختر چشم و ابرو مشکی دردانه ای است که با یک نگاه، مبتلای لبخند معجزه اشف گردد دل ببازد ودین فدا کند! خوب، در دنیای حقیقی جستجو می کند ولی نمی یابد ...
اگر چه پرسش شما نبود ولی در این جا به راحتی می توان فهمید چرا دختر و پسر هایی که قبل از ازدواج اصطلاحا به مدت طولانی دوست بوده اند و به نوعی عاشق و معشوق بعد از ازدواج ناگهان آن حرارت و تپش و التهاب وصال را از دست می دهند؟
 دختران و پسران تحت تاثیر فیلم های ماهواره و برخی فیلم های نامناسب خودی،  فانتزی می شوند بدین معنا که به دختر و یا پسر نگاه می کنی او را کاملا شبیه یک هنرپیشه فیلم و یا حتی انیمیشن می بینی حتی فرم چشم ها آنگونه آرایش شده جراحی زیبایی که جای خود دارد و این دنیای فانتزی مشتریان خاص خود را دارند و این مشتریان که می شوند مثال هایی زنده، برای اجتماع خطرناک هستند چرا که دائم به زن ها و مردهای سالم تلنگر می زنند که اینگونه هم می شود زندگی کرد و حال آنکه آنها در واقع زندگی خیالی دارند که برای افراد سالم و عادی غیر قابل دسترس است .

 زنی 42 ساله تحت تاثیر فیلم های ماهواره با دوست ،26 ساله ی پسر خودش دوست شده رابطه برقرار کرده و حال می خواهد از شوهرش طلاق بگیرد جالب اینکه این خانم به مشاوره هم مراجعه می کند و از حال بد و افسردگی خویش می گوید به او می گوییم این کار اشتباه است به جز گرفتاری های معنوی و گناهی که انجام شده فاصله ی زندگی شما و این پسر بسیار زیاد است و شما دچار مشکل خواهید شد ... می گوید این حرفها را فقط در ایران می زنند ببینید الان در فلان سریال ماهواره ای خانم 50 ساله با یک پسر 30 ساله رابطه داشت عاشق شدند بعد هم از شوهرش جدا شد و با این پسر ازدواج کرد الان هم زندگی خوبی دارند!!! توجه کنیم که مخاطب ما یک دختر نوجوان نیست یک زن 42 ساله با سالها تجربه ی زندگی است !

رسانه ای که غرب تعریف کرد تنها به دنبال مخاطب است به دنبال ثروت است به دنبال در اختیار گرفتن ذهن هاست  برایش فرق ندارد یک دختر روستایی در علی آباد کتول باشد یا پیرمردی 70 ساله در سیدنی...
 و اما راه چاره چیست ؟

 موجز و مختصر بگویم انسان های صاحب اندیشه در دنیای واقعی زندگی می کنند و فاصله ی تصویر مجازی و حقیقی از زندگی را تمییز می دهند به همین جهت آسیب پذیری بسیار اندکی خواهند داشت. مطلب در این زمینه فراوان است ولی چه کنیم که در محدوده ی مکان و زمان محصوریم ! پرسش شما در واقع اشاره به پدیده ی قرن دارد وحواشی فراوان . اگر پرسشی باقی است مطرح بفرمایید
  • منصوره صامتی

فرمایشات فراموش شده!

منصوره صامتی |
یاد امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی بخیر !
 شهیدی که از او به عنوان سربازی نمونه در عرصه ی ولایت پذیری و ولایت مداری یاد می کنند . از همرزمان این شهید والامقام چنین نقل است که هرگاه حضرت آقا به ایراد سخنرانی برای فرماندهان می پرداختند ، ایشان در همان جلسه ، ضمن با دقت گوش دادن به فرمایشات فرماندهی کل قوا ، مشغول به یادداشت برداری از بیانات معظم له می شدند ؛ و هرگاه کسی از دوستان و همرزمان ، که از این اخلاق شهید آگاهی نداشت و به او می گفت "در حالی که متن کامل سخنان آقا ، تا ساعتی دیگر به دفتر شما وصول می شود ، چه نیازی است به این کار؟!"

 می فرمود : حرف شما درست است . ولی تا این متن به دست من برسد و مورد بازخوانی قرار بگیرد و براساس آن ، اقدامات لازم صورت بگیرد ؛ به همان میزان تاخیر ، بنده در امر ولایت مداری ، مقصر خواهم بود ! هرگاه ایشان دستور بدهند ، دیگر درنگ کردن جائز نیست . فرمایشات آقا نباید زمین بماند ، حتی آنی و لحظه ای.. یادش بخیر و راهش پررهرو باد !

سخن از فرمایشات حضرت آقا در جمع شورای عالی انقلاب فرهنگی و مطالبات ایشان در این حوزه حساس و مهم و تاثیرگذار است. متاسفانه این برای اولین بار نیست که مطالبات ایشان در حوزه های مختلف ، یا مورد غفلت قرار می گیرد یا مورد مسامحه و سهل انگاری و یا بعضا مورد تفسیر به رای و برخورد های سلیقه ای و مصالحه گرایانه ! فرمان 8 ماده ای ایشان در مبارزه با فقر ، فساد و تبعیض در حوزه ی اقتصاد ؛ مطالبات ایشان در عرصه ی هنر دینی و سینمای اسلامی در 3 حوزه ی برنامه ریزی و هدف گذاری ، تربیت نیروی انسانی و داشتن نگاه محتوایی به این مقوله ؛ مطالباتات معظم له از طلاب ، دانشجویان و مراکز علمی و تحقیقاتی همچون موضوع بسیار مهم : دانشگاه اسلامی ، جهاد علمی و نهضت تولید علم ، نخبه پروری ، راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی ، توجه به جنبش های دانشجویی ، ارتباط دانشگاه با حوزه و صنعت ؛ و دیگر مطالبات ایشان در حوزه های سیاسی ، اجتماعی و .. که گاه به صورت سخنرانی ، گاه به صورت منشور و گاه به صورت سیاست های ابلاغی هریک از دستگاهها و قوا ، بیان می شود ، از این دست می باشد .
آنچه که از سوی مسئولان به عنوان دلایل فیلتر کردن بزرگترین شبکه اجتماعی مجازی در دنیا ، یعنی فیس بوک مطرح شده است ، عبارتند از : نخست ، عنوان کردن تهدیدهای اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی ( در خدمت قرار گرفتن فیس بوک به عنوان یک ابزار در اختیار شبکه های جاسوسی نظام سلطه ) ؛ تهدیدهای فرهنگی ، انتشار مسائل خلاف عفت عمومی ، فحشا و منکرات و تهدید خانواده ها ، افشای اطلاعات اجتماعی و سوء استفاده نمودن از این اطلاعات توسط افراد سودجو و فرصت طلب ؛ به خطر افتادن حریم خصوصی و تبدیل شدن حریم خصوصی به حریم عمومی و کمرنگ شدن مرز بین این دو ؛ آماده بودن بستری برای رشد و شیوع جرایم و کلاهبرداری های رایانه ای ؛ و .. بیان شده است که در جای خود حتما باید مورد واکاوی و مطالعه ی دقیق قرار بگیرد و بر اساس برنامه ریزی عالمانه و با نگاهی فرصت محور مورد اقدام قرار بگیرد . اما آنچنان که رهبری فرزانه فرموده اند ، نباید در حوزه ی فرهنگ ، نگاهی سلبی و حذفی داشت . فیلتر کردن نمی تواند راهکاری دائمی در برخورد با پدیده هایی اینچنینی باشد . باید توجه نمود که فیلتر کردن به این شکل ، تنها هزینه های دسترسی را بالا می برد که خود ، باعث هزینه های دیگر شده و گاهی ناخواسته سایت های مفید را هم به اشتباه ، خارج از دسترس قرار می دهد . آیا فی الواقع ، کسی هست که خواهان دسترسی به این شبکه ها باشد و نتواند به آن دسترسی داشته باشد ؟!

 وقتی سازمانها و نهاد ها ، دیگر مطالبات رهبری را زمین می گذارند و به وظایف و رسالت خود به درستی عمل نمی کنند ، باید هم منتظر این بود که جوانان اطلاعات خود را از مراجع دیگری همچون فیس بوک جستجو کنند . چرا که یکی از مطالباتی که رهبری در سالهای اخیر از دستگاههای فرهنگی علی الخصوص رسانه ی ملی و دانشگاهها مطالبه نموده اند ، بحث راه اندازی کرسی های آژاد اندیشی است که دست بر قضا ارتباط مستقیمی با موضوع فیس بوک و فیلترینگ آن دارد . موضوع اینست که حقیقتا یکی از انگیزه های جوانان برای مراجعه به شبکه ای اجتماعی همچون فیس بوک ، دستیابی به کرسی هایی است ، یا تریبون هایی که در آن ، افراد آزادانه به بحث و تبادل نظر بر سر موضوعات مختلف می پردازند . کرسی هایی که جای آن در نهاد های فرهنگی و سازمانهای وابسته به حوزه ی فرهنگ ما ، خالی است .

 به عنوان مثال ، صدا و سیما تاک شوهای اجتماعی را از برنامه های خود به کلی حذف کرده است و مجریانی که در اجراهای خود ، فضای مباحثه را داغ می کردند ، از فضای رسانه دور مانده اند . در حال حاضر بحث های اجتماعی در جامعه و فضاهای واقعی آن ، جایگاهی ندارد و این موضوع به فضاهای مجازی کشیده شده است . چرا که اساسا نظر مقام معظم رهبری در خصوص راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاهها و رسانه ملی ، محقق نشده است . طبیعی است که جوانان در این شرایط در پی فضا می گردد و به شبکه های اجتماعی همچون فیس بوک که این فضا را در اختیار آنان قرار می دهد ، روی می آورد .

 در حال حاضر در اینگونه فضاها ، محفل های خصوصی مباحثه در حال شکل گیری است چرا که هیچکس بر آنان ، نظارت ندارد که می تواند همین عدم نظارت بر آن ، برای جوان ما ، به شدت مخاطره آمیز و مخرب باشد . ولی فیس بوک با استفاده از این خلا در جوامع هدف که عقیده دارم برنامه ریزی شده است و می بایست پیش از این مورد آسیب شناسی قرار می گرفت ، استفاده کرده و فضایی را ایجاد کرده که جوانان در آن به بحث و تبادل نظر به صورت آزادانه بپردازند و مسئولان هم نه تنها بر آن نظارتی نداشته باشند ، بلکه بعضا برای آگاهی از جدیدترین بحث های داغی که در جامعه در حال پیگیری است ، خود به فیس بوک هم مراجعه نمایند !!

 از یک طرف کرسی های آزاد اندیشی که توصیه ی اکید رهبری بود ، نه در دانشگاه ، نه در حوزه های علمیه و نه در رسانه ی ملی ، راه اندازی نشد و از طرفی دیگر برای حضور در فضاهای مجازی و پاسخ به شبهاتی که هر روزه برای جوانان به شکل های مختلف پیش می آید ، برنامه ای عملیاتی نشده است . حال آنکه نباید فراموش کرد که فیس بوک تنها یک فنآوری و ابزار است . (که هم می تواند مفید واقع شود و هم مضر ؛ هم مورد استفاده ی صحیح و عالمانه قرار بگیرد و هم مورد سوء استفاده ) . در این ابزار ، در هر موضوعی هم صحبت می شود و گاهی هم حتی کمپین های مختلفی در آن شکل می گیرد که قابلیت به فرصت تبدیل کردن این تهدید و داشتن نگاه فرصت محور را در آن ، پیش از پیش نشان می دهد . مثل کمپین حمایت از نام خلیج فارس که بسیار مفید و تاثیرگذار بود . به نظر می رسد برای حضور در شبکه های اجتماعی مجازی ، هم باید برنامه داشت و هم باید از نظر فرهنگ سازی ، آموش دید . یکی از این آموزش ها ، مهارت گفت و گو و مباحثه با مخاطب است . برای عموم مردم ، آموزش را مبنا قرار دهند تا فیلترینگ در واقع بخشی از آن ، در ذهن خود افراد شکل بگیرد ! نخبگان هم باید مبحث های علمی را در اینگونه فضا ها ، به صورت جدی راه بیندازند ، که این خود باعث می شود بسیاری از بحران های اجتماعی با مباحثه در این گونه فضاها ، حل و فصل شود .

 گویا عمل نکردن به منویات رهبری ، که در قالب سخنان حکیمانه در جایگاه ولی فقیه آگاه به زمان و معارف غنی اسلامی برای مسئولان به صورت ساده و کارآمد و تحت عنوان سیاست های کلی عنوان می شود ، بیش از پیش ، از جانب مسئولان و دست اندرکاران ، مسبوق به سابقه بوده و هست ! از جمله دیگر مطالبه ی زمین مانده ی رهبری ، اسلامی کردن دانشگاههاست که در واقع به معنی رسیدن به مرزهای دانش و رسیدن به مرجعیت علمی دنیا و مقدمه ای برای ایجاد تمدن نوین اسلامی در دنیاست می باشد . اگر کشوری خود تولید کننده ی اول علم در جهان باشد و دانشمندان آن در مرزهای دانش حرکت کرده و حتی از ان نیز جلو بیفتند ؛ دیگر شاهد عقب ماندگی در این حوزه و قرار گرفتن در موضع ضعف و انفعال نخواهیم بود چرا که با تولید علم ؛ تولید فرهنگ نیز در اختیار آن کشور قرار خواهد گرفت و به عنوان ملتی فرهنگ ساز در دنیا مطرح شده که دیگر کشوری نمی تواند فرهنگ منحط خود را بر او ، تحمیل کند .
که امام راحل فرمود "اسلام ؛ تمامی سنگرهای کلیدی در دنیا را فتح خواهد کرد" یکی از این سنگرها در حال حاضر ، سنگر فضاهای مجازی است که روز به روز در حال توسعه و پیچیده تر شدن می باشد که بر همین اساس و برای نیل به این مقصود ، از طرف رهبری ، دستور راه اندازی شورای عالی فضای مجازی صادر شد . ای کاش در جایگاه یک سرباز به جای اجتهاد به فرمایشات فراموش شده عمل می کردیم.
  • منصوره صامتی
واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟


 احتمالا هیچ یک از ما بازیگر زن چادری نمی شناسیم و یا دست کم تعداد آنها و یا شاید نمود آنها در جامعه به اندازه ای کم است که هرگز در ذهن ها نمانده است. موضوع حجاب و نوع پوشش بدون تعارف در سال های اخیر در جامعه ما به چیزی فراتر از یک چالش اجتماعی تبدیل شده که گاه حتی موضوعات سیاسی نیز از آن متاثر می شود. تا کنون در مورد متناسب نبودن نوع پوشش رایج در شهرهای بزرگ کشور که کم کم به شهرهای کوچک تر نیز سرایت کرده، با آنچه از یک جامعه اسلامی بر اساس آموزه های دینی انتظار می رود، بسیار گفته و نوشته شده است. مسائلی از قبیل کار فرهنگی زیربنایی، وضعیت آموزش در مدارس و دانشگاه ها، میزان توجه به حجاب در خانواده ها، تاثیر رسانه های گوناگون از جمله شبکه های ماهواره ای، تغییر سبک زندگی و لزوم جهت دادن به آن بر اساس الگوی ایرانی اسلامی، نوع برخورد با بدحجابان از جمله وجود یا عدم وجود گشت ارشاد و.. بارها و بارها سخن گفته و شنیده شده است. در اینجا قصد تکرار این مباحث را نداریم. صرفا به موضوعی اشاره می کنیم که اگرچه با همه مباحث فوق به نوعی در ارتباط است اما ممکن است در بسیاری نقدها نیز ناخواسته نادیده گرفته شود. موضوع گروه های مرجع و الگو در جامعه را هرگز نمی توان از بحث حجاب جدا کرد. بی تردید یکی از این گروه های الگو در جامعه بازیگران هستند. عده ای از کارشناسان معتقدند هدایت محصولات هنری به سمتی که موفقیت ها توسط افرادی به دست آید که در ضمن زندگی اجتماعی عادی خود از حجاب قابل قبولی برخوردارند می تواند در نگرش جامعه به حجاب موثر باشد. به عقیده این عده از کارشناسان، در حال حاضر به طور مثال در سریال های تلویزیونی و یا فیلم های سینمایی کشور افرادی که در زندگی به بن بست رسیده‌اند با حجاب و پوشش به مخاطب معرفی می‌شوند و البته عکس این موضوع نیز صادق است. با این وجود موضوع بحث فراتر از این گفته‌هاست. حرف اینجاست که حتی مثلا اگر بازیگری با حجاب مورد انتظار در یک فیلم یا سریال به محبوبیتی فوق العاده دست پیدا کند و حتی بتواند به عنوان الگو، نوع پوشش و زندگی مورد نظر کارکتر فیلم را تبلیغ کند، وقتی خود در انظار عمومی با پوششی کاملا متفاوت ظاهر می شود چه بلایی بر سر همان "تاثیرگذاری" و "تبلیغ" می آید؟ واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟! موضوع تا بدانجا پیش رفته که اگر برخی از بازیگران زن ایرانی در یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی با چادر حاضر شوند، به عنوان موضوعی "جالب" تلقی شده و عکس آن در فضای مجازی با همین عنوان منتشر و توزیع می شود! آیا روند انتخاب بازیگر در سینما، تئاتر و تلویزیون ما مشکل دارد؟ آیا در روند مذکور هیچ بازیگری که حجاب و پوشش عادی او – در جامعه و نه در فیلم‌ها و سریال‌ها - همان حجاب مورد قبول جامعه است، وجود ندارد؟ یا چنین افرادی جذب این هنر نمی شوند؟ موضوع هرچه باشد تردیدی نیست که الگوی بسیاری از جوانان کشور ما صرفا ظاهر بازیگران ایرانی در سریال ها و فیلم‌های سینمایی و به طور کلی محصولات هنری نیست؛ بلکه پوشش، اخلاق و منش آنها در زندگی عادی – که امروزه با وجود رسانه‌های گوناگون و امکان دسترسی آسان به همه آنها، هرگز بر کسی پوشیده نیست - هم موثر و غیرقابل چشم پوشی است. اما راه حل چیست؟
  • منصوره صامتی


 

رویداد

یک فعال رسانه ای با انتشار نامه ای مراتب اعتراض شدید خودش را نسبت به بی تفاوتی مسئولین در خصوص اقدام سخیف نیکی کریمی در امارات ابراز کرد.

 

 

 

به گزارش رویداد، یکی از بانوان عرصه رسانه از عملکرد مسئولین فرهنگی و هنری به دلیل عدم جلوگیری و برخورد با پروژه هایی که به نام هنر، امنیت فرهنگی سیاسی کشور را به خطر می اندازد،شکوائیه ای را که در ادامه متن کامل آنرا میخوانید به رشته تحریر درآورد:

جای آن دارد که بمیریم..

مسولین تبریک! زن ایرانی این بار هم در مجامع بین المللی هنری درخشید و دوربین ها او را برای تاریخ ثبت کردند.

بار دیگر زن ایرانی را ستایش کردند در حالی که از ارتفاعی پست بالا می رفت که این بار نه برفراز افتخار نجابت که برای تن فروشی اش، برای وطن فروشی اش، برای عریانیش برای به لجن کشیدن قرن ها تمدن نجابت زن ایرانی برای او هورا کشیدند!!

برایش کف می زدند که این چنین مغرور وبه یاد ماندنی تمام قد زنی که سالهاست بر مسند هنر از بیت المال مسلمین روزی می برد در مقابل پیامبر اسلام(ص)از روی پهلوی شکسته ی حضرت زهرا(س) ردمی شود و بر دهان مبارک زینب (س)می زندآن هم در حالی که نه بر فرش قرمز بلکه برخون هزاران شهید رقص می کند...

هرزه گان عالم ،سرمست در آغوش کشیدن ناموس ایرانیان آب از دهانشان جاری گشته وسناریوی برهنگی دیگری را در سر می پرورانند و به غیر تمان بر نمی خورد.؟!

به خدا سوگند! جای آن دارد که بمیریم که این بارنه به نام رضاخان میر پنج که به نام فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ناموس ایرانی را در ملا عام برهنه می کنندآن هم نه به تهدید بلکه این خود زن ایرانی است که برای در آغوش کشیدن قاتلین حسین (ع)

نفسهایش به شماره افتاده...

مسولین! جای آن داردکه  بمیریم .این زن که از قضا نامش هم نیکی است سالهاست همه ی خوبیها ونیکی های زن مسلمان ایرانی را به سخره گرفته و شما مغبون چشمهای سبزش تنها نگاه کردید وبرخی هم البته به نشانه پیشرفت زن ایرانی لبخند زدید که شما به سیره سبز علوی خیانت کردید!

ای کاش زمین مارا ببلعد !که زمین هم ما زباله های تاریخ را در خود جای نخواهد داد .به دنبال مقصر نگردید که یار در خانه است مگر ما نبودیم که از این چشم سبزها حمایت کردیم تا جایی که برای پیشبرد اهدافشان بنا شد دیگر فیلمی توقیف نشود!

چه کسانی سبک زندگی این به اصطلاح هنرمندان را بر درو دیوار شهرها ورسانه های جامعه ی اسلامی نقش زدند؟ آن وقت نیروی انتظامی از بد حجابی می گوید؟! که این خود تخفیف بی حجابی است . آقای رادان به سراغ معلول رفته اید که علت همین به اصطلاح هنرمندانند که فرهنگ ما را برهنه ساخته و در دانشگاه سینمای ایران فرهنگ برهنگی را برای سرمایه های معنوی ایران معلمی کنند.مسولین چرابا خودتان تعارف دارید که الناس علی دین ملوکهم .

منتظر چه رسوایی دیگری هستیم ؟! به خدا سوگند پروژه ی برهنگی چشمهای سبز دیگری در راه است .استدعا می کنم بیش از این آبروی زن مسلمان را نبریم . انسان تراز جمهوری اسلامی که بناست فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی را صادر کند این است ؟!این است حاصل تاکیدات رهبری ؟! تنها سلمان رشدی باید اعدام شود ؟تنها فیلم سازیهودی به اسلام اهانت کرده ؟ چرا در سینماهای ایران بردگان شهوت و برهنگی می بالند و ستاره می شوند؟ مار ا چه می شود؟!

اگر هنوز مسولین راه تسامح می روند و تساهل می پراکنند مردان با غیرت ما چرا ساکت نشسته اند ؟ زنان عفیفه ی ماچرا فریاد نمی کنند؟جامعه ی هنری ما چرا دهان بسته و خفته است ؟بسیجیان ولایی چرا کاری نمی کنند ؟ لابد مسولین فرهنگی و هنری نیکی جان را در فرودگاه امام (ره)به انتظار نشسته اند تا در چشمان سبزش چشم بدوزند و آنچنان نرم و آهسته که چینی نازک تنهاییش ترک بر ندارد او را به پوشیدن جوراب دعوت کنند ! و حلقه ی گل بر گردنش بیاویزند که حرمت نان و نمک ایرانی را هم نگاه نداشته چه برسد حرمت مسلمانی را!

رسوایی بس است دیگر! این یک بانوی مسلمان ایرانی ا ست که می پرسد تا به کی باید نظاره گر به لجن کشیدن شرافت هنرمند ایرانی باشیم؟ چند درصد زنان ایرانی مسلمان و غیر مسلمان ما موفقیتشان را دربرهنگی ساق پایشان جستجو می کنند؟ مسولین پاسخ دهند چگونه با این رسوایی برخورد خواهید کرد؟ نمایندگان مجلس پاسخ دهند.مسولین فرهنگی پاسخ دهند.مسولین هنری پاسخ دهند.مسولین سینمایی پاسخ دهند.شورای عالی انقلاب فرهنگی این برهنگی فرهنگی را چگونه پاسخ می دهد؟مسولین نهاد زن و خانواده ی ریاست جمهوری !از شان به تاراج رفته زن مسلمان چگونه دفاع خواهید کرد؟رسانه های متعهد پاسخ دهند.نیروی انتظامی چگونه به استقبال جنبش چشم سبزهای سینمای ایران خواهد رفت؟ قوه ی قضاییه پرونده ی برهنگی را چگونه بررسی خواهد کرد؟

و اینک من بانوی مسلمان ایرانی در محضر خداوند در حالیکه بغض گلویم را می فشارد از مدیران فرهنگی هنری و قضایی در پیشگاه مدیر مهربان عالم امکان حضرت مهدی (ع)عرض شکایت دارم .مولای من! بنا بود این مدیران از مادر بزرگوارتان حضرت زهرا (س) برای زن ایرانی الگو بسازند! بنا بود فرهنگ رسانه ای ما لبیک به هل من ناصر سرور آزادگان حسین (ع )باشد .مولای من شرط بود که ماهم زیبایی را از چشم زینب (س) ببینیم و به اقتدار زن مسلمان ایرانی مفتخر باشیم ولی آقاجان احساس حقارت قلبم را پاره کرده . آقاجان!ببینید چگونه پرده های نجابت زن ایرانی را می درند و مدیران و مسولین به لابی های سیاسی شان می اندیشند! آنهم زمانی که رهبری نجابت به خرج می دهند و صد ها بار به مسولین تذکر داده اند! آقاجان! گفتند جامعه ی مهدوی وبه عشق جامعه ی مهدوی در همه ی انتخابات شرکت کرده ام و دغدغه ی انتخاب اصلح داشته ام.آقاجان !بارها به سینما رفتم تا از صنعت سینمای نظام اسلامی حمایت کنم به تصور سینما و هنر مند متعهد به ارزشهای مهدوی ولی هر بار نا امیدتر برگشتم که جریان غالب سینمای ایران سکولار است و ارزشهای جامعه ی مهدوی را به سخره گرفته . مولای من !من خود خاکستریم ولی می خواستم درسایه ی مدیران مومن به انسان تراز اسلام نزدیک شوم که برخی مدیران مسلمان هستند ولی مدیریت اسلامی نمی دانند! آقاجان! آقاجان !انتقام ماهیت مسخ شده ی زن مسلمان ایرانی را از هر آنکسی که به دست و زبان و قلم حتی به لبخندی و سکوتی جریان بردگی شیطان را در جامعه ی ما رقم زد بستان که امروز زنان دیگر جوامع به ما چشم دوخته اند و کنایه می زنند که ما لا اقل دین نداریم ولی شما که مسلمانید چرا ننگ برهنگی بر پیشانی دارید؟

ای کاش سینمای  ما وفاداری به آرمانها را از هالیوود می آموخت... ای کاش در زمین فرو روم دیگر جای آن دارد که بمیرم...

آقاجان !برای مسلمانی ما دعا کنید که ما شرمسار شهداییم ما شرمسار انسانیتیم ما نمک اهل بیت را خوردیم و نمکدان شکسته ایم برای هدایتمان دعا کنید.

 

منصوره صامتی

 

 

 

  • منصوره صامتی


 جدول زمانبندی فیلم های جشنواره فیلم فجرو نگاه می کردم وبسیار علاقه مند بودم بدونم کدوم فیلمها محصول تلاش خانم هاست.

 خانم پوران درخشنده: هیس! دخترها فریاد نمی زنند

 

 خانم نرگس آبیار:اشیاء از آنچه فکر می کنید به شما نزدیکترند.

 

 خانم نرگس آبیار رو نمی شناختم پرسیدم گفتند:تنها خانم کارگردان که چادریه در جشنواره ی عمار هم با چادر حضور داشتند؟

 

 علاقه مند شدم ایشون رو از نزدیک ببینم خیلی وفته به این مساله فکر می کنم که چرا چادریها در سینمای ایران همچون غباری در گردباد حضور دارند؟!

 

 ولی چه خوب که ایشون چادری هستند در این دوره و زمونه اون هم در سینما خیلی به اعتقادش ایمان داره که اصالتش هضم نشده حتما باید با ایشون مصاحبه کنم عالیه ...!

 

 علیرغم مشغله ای که داشتم ساعت13:30 برج میلاد بودم تا فیلم که البته بهانه بود خانم آبیار رو ببینم .

 

 بعد از فیلم رفتم تا ایشون رو از نزدیک ببینم ...

 برای یک لحظه خون در رگهایم منجمد شد و مبهوت نگاه می کردم

 

البته دوستان بزرگوار فیلم ایشون رو نقد می کردند و برای من که به دنبال گمشده ام آمده بودم فیلم تنها بهانه بود

 من در اندیشه که :

ماباید تاثیر گذار باشیم یا تاثیر پذیر؟!

 

چه اجباری به پوشیدن چادرداریم جز ارزشی که به آن اعتقاد داریم؟

می دونید بحث چادر پوشیدن یا نپوشیدن نیست  صحبت از یک دگردیسی است

چه می شود که اعتقادی که ارزش اندیشه ی من است در فضای سینما هضم می شود رنگ می بازد؟

این تحول حاصل چیست ؟

چرا این قدرحضور خانم ها با حجاب کامل در سینمای ایران  بیرنگ است؟

مگر سینما ظرف نیست و اندیشه ی ما مظروف ؟

اصالت مظروف مهم است یا ماهیت ظرف؟

وهزاران پرسش دیگرشده خارش ذهنی من

نمی دانم شاید شما بدانید...

شاید هم اساسا توقع بنده ازسینمای جمهوری اسلامی ایران زیاد است که پوزش می طلبم

 

 چقدر سخته که در هجوم رنگین کمان ها یکرنگ بمانی!

  • منصوره صامتی