منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی در قم مطرح شد :
"هشدار رهبر معظم انقلاب درباره خطرات پیری جمعیت کشور"

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه ، نسبت به خطرات پیری جمعیت کشور ، هشدار داده و تاکید کردند :
 بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ، کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است ...
در این پیام رهبر معظم انقلاب ، بااشاره به اهمیت موضوع جمعیت و ضرورت فرهنگ سازی برای اقناع نخبگان در ارتباط با نیاز کشور به افزایش جمعیت ، خاطرنشان کردند : مسئله نمای جوان برای کشور ، یک مسئله اساسی ، مهم و تعیین کننده است و کشورهایی که در دنیا دچار پیری جمعیت شده اند ، به دشواری راه علاجی برای مشکلات ناشی از آن یافته اند که لازم است برای حل این مشکل ، کار علمی ، عمیق و اساسی صورت پذیرد . متن این پیام بدین شرح است :

 « بسم الله الرحمن الرحیم .
مسئله جمعیت که به جد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است ، مسئله بسیار مهمی است . بلاشک از نظر سیاست کلی کشور ، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیت ؛ البته به نحو معقول و معتدل . همه اشکالات و ایراد هایی که وارد می شود _ که بعضی از اشکالاتی را هم که مطرح می کنند ما دیده ایم _ قابل برطرف شدن و قابل پاسخ دادن است . آنچه مهم است ، این است که کشور ما با ظرفیت طبیعی و با ویزگی های جغرافیای سیاسی خود ، احتیاج دارد به یک جمعیت بیشتر ؛ علاوه بر این _ همانطور که قبلا هم گفته ایم _ مسئله نمای جوان ، برای کشور یک مسئله اساسی و مهم و تعیین کننده است .
 آن طوری که اهل علم و اهل تحقیق بررسی کرده اند و جوانب قضیه را ملاحظه کرده اند و آمار ها را مورد مداقه قرار داده اند ، ما اگر چنانچه با این شیوه ای که امروز داریم حرکت می کنیم ، پیش برویم ، در آینده ی نه چندان دور ، یک کشور پیری خواهیم بود که علاج این بیماری پیری هم در حقیقت در دسترس نیست ؛ حالا نه اینکه در دسترس ما نیست ، بلکه در دسترس هیچ کس نیست ؛ یعنی امروز کشورهایی که در دنیا دچار پیری شده اند و قدرت زاد و ولد خودشان را از دست داده اند ، به دشواری می شود گفت که راه علاجی برای حل این مشکل دارند . ما هم طبعا با همین مشکل مواجه خواهیم شد ؛ و نباید بگذاریم به اینجا برسد . البته مبانی اسلامی و تفکر اسلامی در زمینه جمعیت و افزایش جمعیت و با توجه به وضع جغرافیای سیاسی منطقه و کشور جمهوری اسلامی ، یک چیزهای روشن و واضحی است .
 همایشی که گذاشته اید [ همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه در موسسه آموزشی پزوهشی امام خمینی در قم ] به نظر من جزو کارهای بسیار خوب است . یعنی ما نمی خواهیم این قضیه را با شعار و با اینکه « صلوات بفرست تمام بشود » و مانند اینها پیش ببریم ؛ می خواهیم مسئله به شکل عمیق و علمی حل بشود ، گره های ذهنی که وجود دارد باز بشود ، حقیقت قضیه روشن بشود و به اعتقاد من ، ما می توانیم این کار را بکنیم . یعنی متفکرین ما و صاحبان دانش مرتبط با مسئله جمعیت _ در هر بخشی از بخش ها _ می توانند در این زمینه منطق صحیح و قابل قبولی را ارائه کنند . این همایش البته قدم اول است ، یعنی قدم ابتدایی است اما از گذاشتن قانون ، به نظر من مهم تر است [ در گزارش حجت الاسلام آقا تهرانی اعلام شد که پس از تصویب سیاست ها و راهبردهای بحث جمعیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی ، کمیسیون فرهنگی مجلس در حال کار بر روی طرحی است تا پس از طرح آن در صحن مجلس ، به عنوان قانون تصویب شود ] چون فرهنگ سازی در این مسئله ، مثل خیلی از مسائل دیگر اجتماعی ، حرف اول را می زند . باید فرهنگ سازی بشود که متاسفانه امروز این فرهنگ سازی نیست ؛ با اینکه گفته شده ، ما هم گفته ایم ، دیگران هم گفته اند ، در مجلس هم مطرح شده ، بعضی ها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث می کنند ، لیکن کار فرهنگی به معنای صحیح انجام نگرفته . به نظر من این کار شما ، کار خوبی است ، کار مناسبی است ؛ منتها اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردی تشکیل بشود و سخنرانی گذاشته بشود و مثلا تعدادی مقاله جاپ بشود ؛ اینها کارهای لازمی است ، اما ناکافی است ؛ بایستی از امکاناتی که در کشور وجود دارد استفاده کنید ، قکر را در کشور بگسترانید ؛ آن وقت فکری هم که گسترش پیدا می کند ، باید فکری عمیق و اساسی و منطقی و قانع کننده برای هر کسی باشد . من معمولا وقتی گروهها و افرادی دنبال این هستند که مثلا یک گردهمایی و همایشی را ترتیب بدهند ، همیشه سفارش می کنم ، می گویم شما امد (پایان) را نزدیک قرار ندهید ، یعنی فرصت قرار بدهید برای اینکه بتوانید کار بکنید ، تا آنچه بروز می کند در این همایش ، یک چهره و نمای مطلوبی داشته باشد و آبرومند باشد . لیکن کار را به اینجا متوقف نکنید ، جوانب قضیه را بسنجید ، ببینید چه چیزهایی هست که موجب می شود جامعه ما دچار میل به کم فرزندی بشود . این میل به کم بودن فرزند ، یک عارضه است ؛ والا انسان بطور طبیعی فرزند را دوست می دارد . چرا افراد ترجیح می دهند فقط یک فرزند داشته باشند ؟ چرا زن به شکلی ، مرد به شکلی پرهیز می کنند ار فرزندآوری ؟ اینها را بایستی نگاه کرد و دید عواملش چیست ؛ این عوامل را پیدا بکنید بر روی علاج این عوامل بیماری زا _ که به اعتقاد بنده اینها عوامل بیماری زا هستند _ متخصصین و صاحبان اندیشه را بخواهید که فکر کنند . فرض کنید مثلا بالا رفتن سن ازدواج ؛ بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود می کند ، بالا رفتن سن ازدواج است ؛ خب ، این یکی از کارهایی است که باید در کشور فکر بشود . چرا سن ازدواج در کشور ما بالا رفته ؟ مگر جوان هفده ساله ، هجده ساله ، نوزده ساله ، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز و غریزه جنسی ؟ ما باید این را فکر بکنیم . خب از آن طرف می گویند اینها خانه ندارند ، شغل ندارند ، درآمد ندارند ؛ ببینیم چگونه می شود کاری کرد که همه اینها با هم جمع بشود . ما نباید تصور بکنیم که حتما بایستی یک نفری خانه ای ، ملکی داشته باشد ، یک شغل درآمد داری داشته باشد ، یعد ازدواج بکند ؛ نه ، "ان یکونوا فقراء ، یغنهم الله من فضله" این قرآن است که با ما دارد اینجور حرف می زند .
یعنی همه آن گره های ذهنی که وجود دارد را در این زمینه ، باید شما باز کنید . یعنی شان شما و همایشی از این قبیل این است که بایستی این کار فکری و علمی را بکند ؛ یعنی صرفا بیان فکر و بیان خواست و حتی بیان شعارهایی در این زمینه نباشد . واقعا کار بشود ؛ عوامل کاهش جمعیت و و موجبات افزایش جمعیت به نحو مطلوب و با اعتدال متناسب ، درست سنجیده بشود و مطرح بشود تا اقناع بشوند افکار نخبگان . در این زمینه خب الان عامه مردم ، بعضی ها متدینند ، بعضی ها متعبدند ، وقتی گفته می شود ، می روند سراغ باروری بیشتر ؛ لکن نخبگان جامعه باید اقناع بشوند ؛ باید مسئله را قبول کنند . اگر نخبگان قبول کردند ، کار سهل می شود ، کار فرهنگ سازی آسان می شود . در این زمینه ها باید تلاش کنید و امیدوارم انشاء الله موفق باشید .
بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ؛ کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است . حالا ما دست کم را گرفتیم گفتیم صد و پنجاه میلیون ، بیشتر هم می شود گفت . (!) قطعا این کشور با این سطح وسیع ، با این تنوع آب و هوایی ، با این امکانات فراوان زیرزمینی ، با این استعداد های بالقوه علمی که در این کشور وجود دارد ، می تواند یک کشور پر جمعیتی باشد و انشاء الله هم خودش این جمعیت را اداره کند ، یعنی همچنان که ما فکر می کنیم که اگر چهار ، پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگی شان چگونه خواهد شد ، فکر این را هم بکنید که این چهار ، پنج بچه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند ، چه کمکی می توانند به پیشرفت کشور بکنند ، یعنی این را هم باید فکر کرد . یک نگاه مقلدانه ای به زندگی غربی یا زندگی اروپایی وجود داشته که به اینجاها منتهی شده و میراث آن به ماها رسیده ؛ ما هم در یک برهه ای از زمان غفلت کردیم ، کاری که باید انجام بدهیم ، انجام ندادیم . در حالی که امروز در بعضی از کشور های غربی که از کاهش باروری دارند زیان می بینند ، پشیمانند ؛ و در بعضی از کشورهای غربی مطلقا کاهش باروری وجود ندارد . یعنی خانواده های پر جمعیت ؛ مثلا خانواده های آمریکایی با ده ، دوازده تا بچه . چطور خانواده ایرانی که می خواهد از او تقلید کند ، باید حتما یک بچه داشته باشد یا دو بچه ؟! که این الان وجود دارد و گزارش ها و خبر ها از این واقعیت به ما اطلاع می دهد . انشاء الله موفق و موید باشد . والسلام علیکنم و رحمه الله »

 به پیشنهادجناب سجاد غلامی
 92/08/06 سید علی حسینی خامنه ای
  • منصوره صامتی

نظرات  (۸)

منظورتونو از سرگرمی و شخصی متوجه نشدم؟
منظورتون اون لینکه؟
اون فقط برای سرگرمی نیست یه جور یادآوریه
یادآوری اینکه کی هستیم و کجاییم و کجا میریم با یک نگاه کوچک به اطرافمون
برای من که اینجوریه، شما رو نمیدونم
دوست داشتم بقیه هم تو این یادآوری سهیم باشن
اون قابل تایید نبودن رو هم قبلآ گفتم، تا جایی که حافظه یاری میکنه چیز که در شان خودم و این رسانه نباشه نگفتم، تا فیلترهای شما چی باشه
من احساس میکنم یه جور دلخوری و کدورت بین من و شما بوجود اومده
اما از اونجایی که دوست ندارم کسی از دستم دلخور باشه
سعی میکنم کمتر با شما مخالفت کنم و به قول شما همواره شاکی نباشم!!

این مطلبم برای رفع کدورت بوجود آمده، که فکر کنم تو این دوره ای که ما زندگی میکنیم حکم اکسیژن خالصو داره:

http://www.tabnak.ir/fa/news/356164/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87-%DB%B9-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
پاسخ:
برخی نظرات شما فرصتی می خواهد برای سرگرمی نه دغدغه ای برای مطرح شدن  ببیشتر شخصی است تا عمومی ، برخی هم کاملا خصوصی است برخی هم قابل تایید نیست یعنی در شان شما و در شان این رسانه نیست...
  • کامران کمیلی پور
  • خواهر گرامی!
    با سلام مجدد
    بنده اگر به صفحه در باره من ایراد گرفتم از دو جنبه است. یکی اینکه اگر نمی خواهید چیزی بنویسید لااقل متن تستی را پاک کنید تا مثل کسانی نباشید که پیراهنی را می پوشند ولی آرم کارخانه را از یقه آن نمی کنند.
    جنبه دوم که بسیار مهمتر است این است که منظور من آن نبود که از خودتان تعریف و خودستایی کنید بلکه فقط خود را معرفی کنید تا کارتان قرین شفافیت باشد. این را بپذیرید که یکی از مشکلات عمده مملکت ما عدم شفافیت و عدم مسئولیت پذیری است
    پاسخ:
    برادر گرامی سلام و احترام 
    بنده به عنوان یک شخصیت حقیقی و یک شهروند که دغدغه هایی نیز از جنس فرهنگ دارد می نویسم .در این رسانه هم سعی داریم با همراهی شما بزرگواران در خصوص موضوعات پیشنهادی گفتگو کنیم و گفتگوی با مخالفان را تمرین کنیم .سپاس از پیشنهاد مفید شما چشم 
    من که یادم نمیاد حرف بدی زده باشم، حالا که شما میگی حتمآ یه چیزی بوده!!
    از تایید نظرات ممنون (لبخند)
    .
    .
    .
    .
    .
    یکیش هم که تایید نشد!
    پاسخ:
    هفت شهر عشق را عطار گشت     امیر هنوز اندر خم یک کوچه است! 
    ازروح  شاعر به جهت دخل و تصرف پوزش می طلبم .
    سلام اگر امکانش هست لطفا راجع به نقش دانشجویان در اسلامی کردن دانشگاه ها مطلب بنویسید
    ممنون
    پاسخ:
    سلام سپاس به جهت پیشنهاد مناسبی که مطرح کردید
    راجع به بدعت تو دین هم مینویسید یا اون هم سانسور؟


    http://isna.ir/fa/news/92081308414/%D9%87%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AD-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%DA%86%D9%87


    http://isna.ir/fa/news/92081308040/%D9%87%DB%8C%D8%A3%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AD-%D8%AA%D8%A3%D8%B3%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AF
    پاسخ:
    سلام سعی کنید نوع ادبیاتتون رو تغییر بدید در غیر اینصورت از تایید مطالب شما معذورم
  • کامران کمیلی پور
  • سلام.
    من خیلی تعجب می کنم وقتی میبینم با 198 مطلب در سایتتون هنوز صفحه در «باره من» متنی روشه که برای تست کارخونه ش روش گذاشته!
    پاسخ:
    سلام 
    خوشتر آن باشد که سر دلبران    گفته آید در حدیث دیگران!
  • سجاد غلامی

  • ای جماعت چطوره حالاتتون
    قربون اون فهم و کمالاتتون
    گردنتون پیش کسی خم نشه
    از سر بنده سایه تون کم نشه
    راز و نیاز و بندگی تون ، درست
    حساب کتاب زندگی درست
    باز یه هوا دلم گرفته امروز
    جون شما دلم گرفته امروز
    راست و حسینی ش نمی دونم چرا
    بینی و بینی ش ، نمی دونم چرا
    فرقی نداره دیگه شهر و روستا
    حال نمی دن ، مث قدیما دوستا
    شاپرکا به نیش مجهز شدن
    غریب گزا هم آشنا گز شدن
    شعرم اگه سست و شکسته بسته است
    سرزنشم نکن ، دلم شکسته است
    آدم دل شکسته بهش حرج نیست
    شعر شکسته بسته بهش حرج نیست
    تا که می افته دندونای شیری
    روی سرت می شینه برف پیری
    کمیسیون مرگ می شه تشکیل
    درو می شن بزرگترای فامیل
    یه دفعه هم کلاسی ها ، پیر می شن
    هم بازیا ، پیر و زمین گیر می شن
    رمق نمونده تا بریم صبح زود
    پیاده تا امامزاده داوود
    گذشت دوره ای که «ما» یکی بود
    خدا و عشق و آدما ، یکی بود
    تو کوچه های غربی صناعت
    عشق و گرفتن از شما ، جماعت
    درسته دیگه توی شهر ما نیست
    دلی که مث کاروانسرا نیست
    یه چیزی می گم ایشالا دلخور نشین
    قربون اون دلای « تک سرنشین »
    شهر بدون مرد ، شهر درده
    « قربون روی ماه هرچی مرده »
    مردای ده ، مردای کاه و گندم
    مردای ده ، مردای خان هشتم
    مردای پشت کوه ، مثل خورشید
    تو دلشون هزار جام جمشید
    کیسه چپق ها به پر شالشون
    « لشکر بچه ها » به دنبالشون
    بیل و کلنگشون همیشه براق
    قلیونشون براه ، دماغشون چاق
    صبح سحر پا می شن از رختخواب
    یکسره رو پان ، تا غروب آفتاب
    چارتای رستمن به قد و قامت
    هیکلشون توپ ، تنشون سلامت
    نبرده غیر گرده گلاشون
    غبار اگه نشسته رو کلاشون
    کلامشون دعا ، دعاشون روا
    سلام و نون و عشقشون ، « بی ریا » ..
    مردای ناز دار اهل شهرن
    با خودشون هم این قبیله قهرن
    مردای اخم و طعنه بی دلیل
    مردای سر شکسته زن ذلیل
    مردای دکترای حل جدول
    مردای نق نقوی لوس و تنبل
    لعنت و نفرین می کنن به جاده
    اگه برن چارتا قدم پیاده
    مردای خواب تو ساعت اداری
    تازه ، دو ساعتم اضافه کاری
    تو رگاشون می کشه تنوره
    تری گلیسرید و قند و اوره
    انگار آتیش گرفته ترمه هاشون
    همیشه تو همه سگرمه هاشون
    به زیر دست ترشی و عبوسی
    به منشی اداره چاپلوسی
    برای جستن از مظان شک ها
    دایره المعارف کلک ها
    بچه به دنیا می آرن با نذور
    اغلبشون یه دونه ، اون هم به زور
    پیش هم از عاطفه دم می زنن
    پشت سر اما واسه هم می زنن
    اینجا فقط مهم مقام و پسته
    مردای شهری کارشون درسته ..
    مشدی حسن چای سماورت کو ؟
    سینی باقالی و گلپرت کو ؟
    ای به فدای ریخت و شکل و تیپت
    بوی چپق نمی ده عطر پیپت
    مشدی حسن قربون میز و فایلت
    قربون زنگ گوشی موبایلت
    « اون که دهاتی و نجیبه مشدی
    میون شهریا ، غریبه مشدی »
    قدیم ترا قاتله هم صفت داشت
    دزد سر گردنه معرفت داشت
    اون زمونا که نقل «تربیت» بود
    آدم کشی ، یه جوره معصیت بود ..
    معنی نداره توی عصر سی دی
    بزرگ و کوچیکی و ریش سفیدی
    تقی به فکر رونق نقی نیست
    کسی به فکر نفع ما بقی نیست
    مقاله ها پشت هم اندازیه
    جناح و باند و حزب و خط بازیه
    بس که به هر طرف ستادمون رفت
    «صراط مستقیم» یادمون رفت
    ارزشمون به طول و عرض میزه
    چقدر این میز و صندلی عزیزه
    تموم فکر و ذکرمون همینه
    که هیشکی پشت میزمون نشینه
    اونا که مرد و زن دعا گوشون بود
    میز ریاست ، سر زانوشون بود
    بیا بشین که میز اگه وفا داشت
    وفا به صاحبای قبل ما داشت
    قدیم ترا که نرخ ها به طالبش یود
    « ارزش صندلی به صاحبش بود »
    فقیه اگه بالای منبر می شست
    جوون ، سه چار پله پایین تر می شست
    معنی شان و رتبه یادشون بود
    حرمت مردم به سوادشون بود
    روی لبت خوبه تبسم باشه
    دفتر کارت دل مردم باشه
    مردا بدون میز هم عزیزن
    رفوزه ها همیشه پشت میزن
    خلاصه قصه اونقدر درامه
    که ایدز پیش دردمون زکامه
    فتنه و دعوا سر نون مشدی
    دوره آخر الزمون مشدی
    جسارتا شعرم اگه غمین بود
    به قول خواجه «خاطرم حزین» بود
    دعا کنین که حالمون خوب بشه
    تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه

    شعر از ابوالفضل زرویی نصرآباد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">