منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۲۸ مطلب با موضوع «فرهنگی هنری» ثبت شده است

تبریک به شهاب حسینی

منصوره صامتی |


اقدام فرهنگی شهاب حسینی یکی از بازیگران برجسته ی ایرانی در جشنواره ی کن شایسته ی تقدیر است .

قصد آن نیست که از دریچه ی تکراری شادباش های احساسی به ابعاد جهانی انتخاب این هنرمند محبوب اشاره گردد.

جشنواره ی کن و اهداف پشت پرده اش نیز جایی در این مقال ندارد.

فروشنده و مرگ رویای ماتریالیستی او را به فراخور به زمان دیگری موکول می کنیم .


 نور، صدا ،تصویر ،همه ی عناصر هنر هفتم دست در دست ، هنرمند متخلق به اخلاق را همراهی می کنند .نماینده ای از ایران گام به گام به جایگاه  سخنرانی نزدیک می شود، در میان هیاهوی جمعیت لحظه ای آرام می گیرد ، قد میکروفن به بلندای قامتش نمی رسد، ناگزیر سرخم می کند و لب به سخن می گشاید .

هیجانی افتخار آمیز در چشمان ایرانی های داخل سالن اشک می شود،ایرانیان سرزمین مهرنیز که از دریچه ی جعبه ی جادویی به فرزند برومند خویش چشم دوخته اند احساس غروری وصف ناشدنی دارند  نه به آن خاطر که بار دیگر شخصیتی علمی،سیاسی و یا هنرمند ایرانی در صدر اخبار جهان می نشیند،نه به آن دلیل که هموطنی در میان کف و سوت دیگری محل توجه است که این تکرار در تکرار سالیان دور و نزدیک است ،که پیش از این چنین بوده و از این پس نیز چنان خواهد بود.

رفتار شهاب حسینی از آن رو محل اعتناست که بیانش و آنچه از فهوای کلامش بر می آید اصراری ندارد که به زبان بیگانه سخن بگوید ساده و صمیمی واژه های فارسی را پاس می دارد ،در حالی که در حجم صدایش تردید قضاوت دیگری نیست ،در حالی که گنجینه ی  ارزشمند لغات زبان مادریش او را از هر زبان دیگر بی نیاز ساخته ، به رسم هفتصد ساله ی شیخ اجل سعدی شیرین سخن  پیام خود را هجا هجا  واژه واژه فارسی رو به مردمان سرزمینش در میان می گذارد .

"این جایزه به نوعی از مردم من آمده ،بنابراین به خودشان بر می گردانم . این جایزه را با تمام وجود و از اعماق قلبم و با عشق تقدیم به مردم سرزمینم می کنم . "

فارسی را صمیمی می گوید و دیگری را وامی دارد فارسی بشنود، او یک ایرانی فارسی زبان است اولویت با اوست با زبان مادریش و با مردمانی که از میان آنها برخاسته و انتخاب شده است .هنرمندی که هنر را به رنگ و بوی تعهد معنا می کند تعهدی که ریشه در باورهای ملی دارد ،باورهایی که یک جا پشت خاکریز های دفاع از تمامیت ایران دلاورانه قد علم کرده و جایی دیگر تجسمی  است از یک سرباز مدافع هنر وفرهنگ ایرانی در جشنواره ی کن .


تبریک به "شهاب حسینی و مردم سرزمینش " که هم  در گزند گردبادها و هم در سایه ی مرحمت نعمت ها خودشان هستند زینت یافته به اصالت ایرانی شان نه همچون کلاغی به زرق و برق تقلید آراسته!

خودت که باشی همان خود ایرانی ات تو را بیشتر می خواهند با همه ی متعلقاتت !

  • منصوره صامتی

یک پیشنهاد انتخاباتی

منصوره صامتی |

این روزها آنچه در ازدحام سیاسی بازی ها کمرنگ می نماید رشادت هایی است که اهالی مخلص این دیار در نهایت گمنامی انجام داده اند آنهایی که چشمان بیدار انقلاب بوده اند مرور زندگی شان معیاری است برای سنجش آنکه به چه کسانی رای ندهیم.

مسولان محترم و کاندیداهای گرامی !

به جای آنکه فرصت اندک خود را صرف سخنوری های مطول و بیهوده کنید لطفا یک نسخه از فیلم برگزیده ی سی و چهارمین جشنواره ی فیلم فجر " ایستاده در غبار "را در ستادهای انتخاباتی و میادین اصلی شهر اکران کنید تا هم برخی از مسولان پر مشغله  و هم جوانان  با حاج احمد متوسلیان بیشتر آشنا شوند . پیمان می بندم دیدن این فیلم سبب خواهد شد با عزم و اراده ای آهنین در انتخابات شرکت کنیم و انتخاب بهتری داشته باشیم .


  • منصوره صامتی

بودن یا نبودن !

منصوره صامتی |

اختتامیه ی سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی به پایان رسید که جای إبراهیم سینمای ایران  بر شانه های سیمرغ خالی بود ...   حاتمی کیا نبود ولی بیش از همیشه بود ...

  • منصوره صامتی

سه و چهل دقیقه ی صبح ،  طباخی شاخ طلا...   من گیج و مبهوت سینمای جشنواره ... به رسم مانی عدد ٥ را ٥ بار تکرار کردم و دیگر تنها اژدها و صدایی که می ماند

     به همان اندازه که چند جمله ی بالا برای شما نا مفهوم و مبهم است  قصه ی " اژدها وارد می شود" برایم مبهم بود ! ادعا می شود که داستان این فیلم حقیقی است و گویا داستان فیلم متعلق به  خود حقیقی نیز هست ." مانی حقیقی" چهره ای شناخته شده ، مردی با موهای جو گندمی و  خاص از خانواده ای ویژه ،کارگردان است پس من مخاطب باید مثل بچه ی آدم بنشینم درصندلی خالی سالنی در ارتفاع ، که برخی کاخ بودنش را می پسندند و سکوت کنم تا برایم از نشانه های خاص بگویند إعداد خاص را بشمرند و به رسم کابالا برقصند و از عرفان های کاذب قصه ببافند، من باید باور کنم که توهم حقیقت دارد و عدد ٥ ، جادو می کند  اجبار است که هیپنوتیزم شوم  دست آخر هم  در حالی که سرم گرم شده است  به نشانی روشنفکری بایستم و برایشان  کف بزنم که این کارگردان فیلسوف چگونه در روز روشن به تبلیغ عرفان های انحرافی می پردازد !!!      چهار و بیست دقیقه ی صبح بیستم بهمن ماه ١٣٩٤ است و من متحیرم از مسیری که به مجوز نمایش فیلم منتهی شده است    ...   چه خوب که فیلم در قشم تصویر برداری شده و أمیر جدیدی رخ دیوانه ، اینجا هم هست ، برای اولین بار یک مرد قابله بود و چشم پزشکی که چشم را می لیسد تا چشم بیمار شفا یابد فراموش نشدنی است .  نمی دانم چرا باورم نمی شود که این فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده است ؟! شاید اگر من هم از همان علفی  بزنم که مادر حلیمه به کارآگاه حفیظی داد و گفت این را بکش تا حرفم را بفهمی ، متوجه این آسمان و ریسمان به هم بافته شده بشوم... شاید توهم بزنم بتوانم  با مانی حقیقی و قصه اش همراه شوم . 


  • منصوره صامتی

سینما در نگاه رهبری

منصوره صامتی |

سینما؛ کلید پیشرفت کشور  

بررسی نقش و جایگاه «سینما» و مفهوم‌ شناسی آن در منظومه‌ فکری رهبر انقلاب

«هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایىِ آن فقط بدین جهت نیست که دل‌ ها و چشم‌ هایی را به خود جذب می‌کند -خیلی از چیزهایی که هنری نیست، ممکن است چشم‌ ها و دل‌ هایی را به خود جذب کند- نه، این یک موهبت و عطیه‌ الهی است. حقیقتِ هنر -هر نوع هنری - یک عطیه‌ الهی است». ( بیانات رهبری در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای متعهد

«جایگاه والای انسان و تعهد او به سایر انسان‌ ها» زمینه‌ اصلی طرحِ هنرِ متعهد در اندیشه‌ آیت‌الله خامنه‌ای است:

«بعضی کسان می‌ گویند در هنر متعهد، کلمه‌ اول با کلمه‌ دوم تناقض دارد. هنر، یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد، یعنی زنجیر شده؛ این دو چگونه با هم می‌ سازد!؟ این یک تصور است؛ البته تصور درستی نیست. بحث مسئولیت و تعهد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او برمی‌ گردد. بالأخره یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد، یک انسان است. انسان که نمی‌ تواند مسئول نباشد. اولین مسئولیتِ انسان در مقابل انسان‌ هاست. اگرچه انسان در مقابل طبیعت و زمین و آسمان هم تعهد دارد، اما مسئولیت بزرگ او در قبال انسان‌ هاست». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

علاوه بر اینکه مسئولیت انسان بماهو انسان به عنوان زمینه‌ اصلی در بحث سینمای متعهد مطرح است، «تعهد به فرم» و «تعهد به مضمون» نیز دو عنصر مهم در این بحث است:

«هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهد دارد. کسی که قریحه‌ هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهد است. هنرمند تنبل و بی‌ تلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمی‌ کند، در حقیقت به مسئولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است ... علاوه بر این، تعهد در قبال مضمون است. ما چه می‌ خواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمی‌ شود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرف‌ های ما گوش می‌ دهد». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای دینی

«نشر حقایق و معارف دینی و ماندگارسازی آن در ذهن مخاطبان» گزاره‌ اصلی در تعریف مفهوم سینمای دینی از دیدگاه رهبر انقلاب است:

«هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه‌ ادیان -و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان‌ ها همت گماشته‌ اند و جان‌ های پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهن‌ ها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است ... هنر دینی این معارف را منتشر می‌ کند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می‌ کند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید»


  • منصوره صامتی

ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازمان‌نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می تواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم.

شهید بهشتی از جمله افرادی بود که حتی سال‌ها پیش از انقلاب، به فکر کادرسازی و تربیت نیروهای انقلابی برای اداره‌ جامعه مطابق با دستورالعمل‌های دینی بود و در این راه، افراد بسیاری را تربیت کرد. به مناسبت سالگرد این شهید عزیز که به فرموده امام خمینی(ره) به تنهایی یک امت بود، 10 خصوصیتی که از نظر ایشان برای فعالیت‌های تشکیلاتی حیاتی است، منتشر می‌شود تا مورد استفاده‌ فعالان فرهنگی قرار گیرد.

یک تشکیلات نمونه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازمان‌نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می تواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم اما شرط آن این استکه:

1- تشکل باید پاسدار ارزش‌ها باشد، نه پاسدار خود، نگهبان ارزش‌ها باشد، نه نگهبان خود.

2- تشکل باید سازنده ما،آسان کننده‎ی خودسازی برای ما و کمکی به «سیرالی الله» برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد.

3- شرط سوم، این که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه این که یک باری باشد بر دوش این جامعه، آن چه در ادامه می‌آید،10 توصیه‌ی اوست که حدود 30 سال پیش در جمع انجمن‌های اسلامی سازمان بهزیستی بیان شده؛ اما انگار حرف‌هایی است که در امسال برای ما گفته است...

برادرها و خواهرهایی که بار سنگین مسئولیت ها را بر دوش دارید و چشم‌ها در انتظار نتایج تلاش‌های به هم پیوسته‌ی شماست، خوش آمدید! شماها در اقلیت هستید و دیگر نمی‌خواهیم تعارف بکنیم که اقلیت نیستیم. شما اقلیت مؤمن می‌خواهید چه کار کنید؟ نظر ماها این است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه کنید بر:

1- ایمان هرچه قوی‌تر به آرمانتان و به کارتان؛

نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویت گردد.

2- برنامه های عملی‌ای که درآن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛

باید به گونه‌ای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک هم سن و همکلاسی و هم رتبه غیرمسلمانش در مقام عمل دینی صالح‌تر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شود، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است .«فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»؛ [کفر می‌رود و آنچه برای انسان سودمند است می ماند. رعد/آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمن‌هایتان باید طوری برنامه‌ریزی کنید که در صحنه خدمت به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.

3- ارتباط خود را قوی کنید؛

وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتی که همه یک جا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر می کنید.

4- جذب عناصر جدید؛

گاهی دافعه خیلی قوی است اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه.

شما باید جاذبه‌تان زیاد باشد، باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافیانتان را یکی یکی جذب کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها. مبادا فکر کنید که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست شدنی نیستند. خیر، انسان تغییر می کند. خیلی‌ها آدم‌های خوبی هستند، می‌لغزند و بد می‌شوند. خیلی‌ها آدم‌های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب می‌شوند. تعالیم اسلام یادتان نرود. اسلام می‌گوید تا آخرین لحظات حیات، در توبه باز است.

5- انضباط؛

هرکار دسته جمعی‌ای که انجام می‌دهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمان ها به انضباط مقدار کمی بها می دهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.

6- شناسایی و کشف استعدادها؛

کشف عناصر مدیر و مفید که بتوانند پستهای کلیدی و موثر را با لیاقت اداره کنند. گاه ما یک فرد متدین و خوبی را می‌گذاریم رأس کاری ولی چون توانایی‌اش ضعیف است، اثر بدی می‌گذارد. شما باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را هم کشف کنید و هم بسازید.

7- معلوماتتان را ببرید بالا با مطالعات اسلامی، مطالعاتتان باید اسلامی باشد؛ فنی هم باید باشد؛

هرکدام از شما وظیفه‎ی شرعی‌تان است که در هفته یک مقدار روی رشته خاص خودتان مطالعه‌ی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.

8- شیوه‌های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛

گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مختلف می‌خواهند برخورد کوبنده داشته باشند اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم می شوند. شیوه های برخورد باید صحیح باشد. باید درباره این شیوه های برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.

9- انتقاد از خویشتن؛

آیا هیچ وقت دور هم جمع می شوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار را می کنید یا خیر؟ خوب، شروع کنید! هیچ اشکالی ندارد.«المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینه یکدیگر باشند.آینه یکی از کارهایش این است که عیب‌های آدم را می‌گوید، بنابراین هر هفته‌ای، دو هفته‌ای، یک ساعت دور هم بنشینیم با روی باز و گشاده‌رویی هرکسی اول عیب‌های خودش را بگوید بعد آنهایی که جا می ماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.

10- امید کامل به آینده؛

هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدمهایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایش آفرینی خدا در تنگناها مایوس می‌شوند. انسانهای مومن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم می‌دهد که نه با یک غوره سردی‌تان بشود و نه با یک مویز گرمی‌تان.

  • منصوره صامتی

امروز سه شنبه 26 خرداد در تالار وحدت شاهد یک کار  فرهنگی جالب هستیم .

 امروز بناست  به استقبال شهدا برویم و از آنها استمداد کنیم برایمان دعا کنند که تاب آوریم و خالص شویم .

آنگاه عده ای در تدارک کنسرت حرکات موزون و رقص لزگی  ویژه بانوان هستند !

 در چنین روزی از این مزخرف تر هم میشه کار فرهنگی کرد؟!

با این دهن کجی ها به آرمانهای انقلاب و شهدای میهن چه باید کرد؟

شهدایی که برای امنیت این سرزمین دست بسته زیر خروارها خاک زنده به گور شدند...

تا ما برویم رقص لزگی به تماشا بنشینیم آن هم در چنین روزی!

آن عده ی خاص اصلا نگران نباشند ،بنا نیست رقص در این مملکت تعطیل شود !

آیا این توقع زیادی است که دستکم امروز را تاب می آوردید؟!

  • منصوره صامتی

بر اساس آموزه های دینی خندیدن دلیل می خواهد و توجه به آنچه سیره ی اهل بیت علیهم السلام است به روشنی معین می سازد خندیدن و بروز شادمانی  آداب خاصی دارد.


از کودکی آموخته ایم که انسان عاقل بی دلیل نمی خندد.
حتی مباحث علمی نیز ما را از آنچه قهقهه و خنده ی سرمستانه است باز می دارد چرا که بلافاصله احساس غمی پایدارتر از خنده ای زود گذر فرد را دچار می سازد و به یقین بارها شاهد بوده ایم که فرد بعد از خنده ای طولانی حتی گریه می کند !

این شب ها  تو را می خندانند حتی بی دلیل !به بهانه ی شادی و به بهایی از هیچ باید بخندی به رسم همرنگی با جماعت !
مگر می شود تنها به دلیل بی دلیلی خندید آن هم در روزگارانی که انسان هزاره ی سوم حاضر نیست هیچ عملی را بدون دلیل و منطق انجام دهد !
به چه قیمتی مخاطب ایرانی را به الکی خوش بودن ترغیب می کنیم ؟!
خندیدن به قیمت غفلت از چه و توجه به چه جایگزینی ؟
ادعا می کنند جامعه ی ایرانی شاد نیست ، بر اساس کدام آمار و کدام معیار ارزشی چنین ادعا شده است ؟!
آیا جز این است که در مقایسه با برآیندی ازمعیارها و ارزش های فرهنگ مادی خواه  غرب و اروپا ، نسخه ای از سعادتمندی  عاری از اعتقاد به معاد وحتی انکار روح متعالی انسان، چنین نتیجه ای حاصل شده است ؟
چگونه می توان مردمانی با دو نوع  کاملا متفاوت و متمایز از ایدئولوژی را با یک معیار سنجید ؟
مردمانی که اساس آفرینش را big bang دانسته و خود را تکامل یافته ی حیوان می دانند،  بازه ی حیات خویش را در زندگی دنیا خلاصه کرده و رفاه و شادی  را در اصالت لذت جستجو می کنند چه سنخیتی با ایرانی مسلمان  دارند که اصالت حیات خویش و هر آنچه از کمترین عمل را در رضای خالق یکتاجستجو می کنند که  از روح خویش در کالبدش دمید او را اشرف مخلوقات قرارداد و برای حفظ کرامتش به او اختیار بخشید. 

آیا این همان دیکته کردن استانداردهای نظم نوین جهانی به انقلاب اسلامی ایران نیست؟
بناست شادیمان هم نسخه ای فرنگی ولی ایرانیزه باشد،تهی از هویت ایرانی ،به سبک بیگانه شادی را در موسیقی،حرکات موزون البته آهسته شده ،آوازه خوانی کف و سوت و جیغ و...این بار از دریچه ی رسانه ی ملی شاهد باشیم .
آنها ادعا می کنند جامعه ی ایرانی شاد نیست و ما هم می پذیریم !
بر اساس آخرین تحقیقات در اروپا ادعا می شود دانمارک شادترین کشور دنیاست ، ما هم می پذیریم !
برای ایرانی جماعت شگفت انگیز است بداند دانمارک کشوری است که در جنگ جهانی دوم بدون خونریزی و جنگ  قلمرو سرزمینش را به آلمان نازی تقدیم کرده، چرا که مردان دانمارکی به رفاه و اقتصاد بیش از ناموس و سرزمین بها می دهند!
و این را جز افتخاراتشان میدانند که بدون هیچ مقاومتی سرزمینشان را تقدیم کردند و معاهده ی صلح امضا نمودند !
حال اگر بخواهیم با غیرت ترین مردان دنیا را معرفی کنیم مردان دانمارکی به چه صفتی مزین خواهند شد؟!

در کدام قاموس کهن سرزمین ایرانی تقدیم ناموس و سرزمین به بیگانه مایه ی شادی وفرح است؟!
کدام زن یا مرد ایرانی می خواهد به سیاق دانمارکی ها سنجیده شود ؟!
حال همان هایی که خود را ناظم جهان می دانند برای ما نسخه می نویسند "ایرانی ها در فهرست غمگین ترین مردم جهان" ،و ما هم  ساده انگارانه می پذیریم و هیچ غیرتی هم نمی جوشد که چرا ایرانی ارزشی و آرمانی را که انسانیت را در سرچشمه ی لطف الهی معنا می کند و تاب ظلم به مظلوم را ندارد به جهان باقی اعتقاد دارد و لبخندش هم رضای خالقش را در جستجوست با معیارهای سراسر زودگذر و فانی خود محک می زنید ؟
و این یعنی تلقین به هویت ایرانی اگر می خواهی در فهرست مردمان شاد دنیا قرار بگیری باید ناموس و سرزمینت را بدهی تا رفاه و شادی بدست آوری !
 
 و افسوس اندک پژوهش داخلی هم اگر باشد نشاط جامعه ی ایرانی را با معیارها و استاندارهای جوامع غربی و اروپایی سنجدیده است !
 در طی سه دهه کدام سازمان ،نهاد و یا ارگان شناخته شده ای در جستجوی اهمیت و ضرورت بالا بردن نشاط در جامعه ی ایرانی بوده و در طی آن به تدوین راهکارهای علمی،ارزشی و عملی پرداخته است ؟

هنگامی که معیارها معین نیست ، اولویت ها مشخص نیست و راههای تحصیل این شادی شفاف نگشته  و... اگرچه از سرخیرخواهی و خلاقانه طرحی نو در اندازیم که در برهوت ذهن های پویا خودش نوبری است بروزن هندوانه  و به یقین  نمی توان منکر برخی بخش های تاثیر گذار و قابل تحسین این جنگ خنده بود باز هم الگویی ناسازگار با روح آرمان های جامعه و آنچه وجه تمایز مردمان کمال اندیش و برتری جوی ایران زمین است به نمایش در می آید،مردمانی با سرانه ی هوشی متوسط به بالا در جهان به نازل ترین سطح از شادی، خنده و قهقهه به سلوک الکی خوش باش ها فراخوانده می شوند !
آیا بهتر نیست در رسانه ی انقلاب اسلامی ایران حتی در رسانه ی جمهوری اسلامی ایران به رسم تعالیم فرهنگی و ارزشهای بومی مردم را شاد کنیم ؟

نیکوست از مدیران فرهنگی کشور جویا شویم چرا پس از قریب به چهار دهه ازبهره مندی نسبت به  تمامی سرمایه های اجتماعی و امکانات یک سرزمین هنوز الگویی مشخص و روشن  با مختصات  ارزشهای بومی و اسلامی  دستکم از شادی ،تفریح و آنچه نشاط در جامعه ی ارزشی ایران است وجود ندارد ؟

بجاست از مدیران رسانه ی ملی جویا شویم چرا به بهانه ی جذب مخاطب ذایقه ی توده مردم را به نازل ترین سطح از شادی و نشاط عادت می دهند ؟

در انقلاب اسلامی ایران رسانه ی ملی دانشگاه سراسری است یعنی سرفصل ها و اولویت ها در گذر از غربال رسانه ،مفهومی پویا و نو یافته  و در جهت کسب آرمانها به جامعه ارایه می شود ، معمول است که رسانه مردم را به تعالیم  عمیق و ارزشمند خود دعوت می کند نه آنکه بازتاب وآیینه ی عینی سطح جامعه باشد !

بجاست از خود بپرسیم در نگاهی آینده نگرانه جریان سازی این نوع سطحی و زودگذر از شادی و درک نشاط از سوی توده ی مردم ، آیا جامعه را به سوی دسترسی به آرمان ها سوق می دهد و یا بر عکس مرد و زن ایرانی حاضر می شود هرآنچه را که باری است از مسولیت به کنجی نهاده و در هیپنوتیزم ابزارهایی از موسیقی و آواز غرق در خنده های سرمستانه به ریلکسیشن (آرام سازی) بپردازد؟!

غم و اندوه بی دلیل منابع انسانی را ناکارآمد و ناتوان می سازد و اثربخشی سرمایه های اجتماعی را کاهش می دهد  همینطور است اگر بنا باشد در اثر غفلت و به هر دلیل بی دلیلی بخندیم و الکی و بی خیال دنیا خوش باشیم بی توجه به آنچه که در مرتبه ای بالاتر از معیارهای سطحی وارداتی برای فرح و شادی آفرینی نیاز است.
آنچه بیش از همه سبب احساس شادمانی و نشاط پایدار در جامعه است نزدیک شدن به آرمانهای انقلاب اسلامی است که توده ی مردم برای دستیابی به آن از منافع شخصی به بهای مصلحت انقلاب گذشتند کلید شادمانی پایدار عدالت اجتماعی است .



  • منصوره صامتی

نشست مطبوعاتی آخر سال مجلس شورای اسلامی با حضور ریاست 

مجلس ، دکتر علی لاریجانی برگزار شد .

در هیاهو و رقابت خاصی که برای قرار گفتن پشت تریبون فرصت اندیشیدن را از خبرنگاران گرفته بود، در میان 110 رسانه ی حاضر و 36 رسانه ای که به قید قرعه برای طرح پرسش انتخاب شدند ، حتی یک پرسش که نشان و ردی از دغدغه های فرهنگی داشته باشد ، مطرح نشد !

همه ی پرسش ها سیاسی و اقتصادی بود که البته چند پرسش سیاسی هم تکراری بودند . 

بر همگان بویژه اهالی رسانه واضح و مبرهن است که رسانه ها علاوه بر نقش خبر رسانی ، نقش هدایت افکارعمومی و جهت دهی به آنها را نیز بر عهده دارند . وظیفه ای که آنها را در حلقه ی ارتباط دهنده ی مردم و نمایندگان مجلس ، مردم و دولت ، ودر یک نگاه مردم و مسولین در جایگاه ویژه ای قرار می دهد . 

آنگاه چگونه است که  در جمع خبرنگاران رسانه های مختلف و حتی درجه یک  هیچ کس دغدغه ی فرهنگی که هیچ ، حتی پرسش فرهنگی هم ندارد ؟!

در ابتدای سال دانشمند حکیم و رهبر عزیز از دغدغه ی فرهنگی نام بردند و فرهنگ را چونان هوا برای تنفس تشبیه کردند. هوایی که حیات جامعه به آن وابسته است  و هر عنصر دیگری حتی اقتصاد و سیاست در آن  معنا می شود .چنانکه هوای آلوده بستر فرسایش و مرده گی است ، فرهنگ آلوده نیز عامل انحطاط و فروپاشی سرمایه های اجتماعی است، موریانه ای است که ستون جامعه را در هم می ریزد . 

خبرنگاری بیشتر از ژست و نحوه ی بیان به نوع اندیشه   چگونگی ظهور و بروز آن وابسته است . اندیشه ی مسولین را تلنگر می زند و مردم را نسبت به حقوق خویش آگاه می سازد .آنچنان که جریان ساز عقلانیت بوده و افکار عمومی را در جهت حل مشکل بسیج خواهد کرد .

برخی خبرنگاران آنچنان بر مساله ی توافق مذاکرات هسته ای متمرکز شده اند  گویی هستی مان در گرو هسته ای مان بوده  و هسته ای مان در گرو تحریم ها ! 

چه نیکوست اندکی تاریخ کهن را که نه ، بلکه در حیات پرمشغله ی خبرنگاری کوتاه و مختصر نگاهی اجمالی به تاریخ معاصر داشته باشیم .

پس از انقلاب اسلامی چه زمانی بر ما گذشته بی آنکه تحریم نباشیم ؟ از همان ابتدا در تحریم بسر برده ایم ،ما را از هرچه بوده و نبوده تحریم کرده اند. 

خبرنگاری می پرسد :جناب دکتر لاریجانی اگر به توافق نرسیم چه ؟! 

و چه پاسخ پسندیده ای :اتفاق خاصی نمیفتد مثل گذشته زندگی می کنیم و امورات کشور ربطی به توافقات ندارد  که اگر توافق نکنیم اتفاق خاصی بیفتد.


با همه احترامی که برای اهالی رسانه و بویژه برخی خبرنگاران خبره و کار بلد قایل هستم باید بگویم خبرنگاری که هرچه خوشایند قدرت طلبان است بنویسد به بهای به به و چه چهی افزونترخبر نگار نیست ، مزدوری است که برای نان و نامی بیشتر می گوید و شاید هم می نویسد !  




  • منصوره صامتی

ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه یاد وحدت و دوستی و همدلی را در ذهنم متبلور می سازد . ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه ازخاطرم تشویش روزهای تفرقه را می زداید .

ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه از من انسانی آگاه و آزاد می سازد.

فریدن بزرگ و فریدنی ها را دوست می دانم و دوست می دارم چرا که شکوه وحدت در این سرزمین کمتر شناخته شده، آدمی را تلنگر همدلی می زند و چشمانت را به دنیایی بدون مرز رهنمون می گردد آنچنان که دلت  غنج می زند به دانستن راز این وحدت دیرینه که اینچنین پنج قوم ایرانی را با زبان ، گویش، خط مستقل، موسیقی و وسنت های متفاوت بر سر یک سفره مهمان کرده ودیرینه زمانی است که آوازه ی منش انسانی شان زمزمه ی صاحبدلان است.

 در فریدن بزرگ ،بختیاری هاو ترکها، گرجی ها و ارامنه با همه ی تفاوتشان یگانگی ایرانی بودن وایرانی ماندن را همسرایی می کنند.

                       ای گنج گرانبهای میهن               ای خاک تو سیم و زر فریدن

                       تو نیک و شریف و مهربانی             پرتیکن    عهد      باستانی

                       پوران تو همچنان فریدون                اسطوره کاوه در تو مدفون

    

یادگاری های هفتم اسفند 1393 با خواهران گرجی و ارمنی ام


هنگامی که زبان دیگری را می آموزی به روی خود دریچه ای  به جهانی لایتنهی از آداب و رسوم گشوده ای که نه تنها زندگیت را هیجان انگیز می کند بلکه مهرت را به خالق یکتای مهربان فزونتر می سازد که این چنین وحدت را در کثرت متغیرها نهادینه ساخته است !

بنابراین به رسم کنجکاوی ذاتی کودک درون یک جمله گرجی و یک جمله ارمنی آموختم تا بعد که شاگردی باشم در محضر استادی بزرگوار و به دقت زبان گرجی و ارمنی بیاموزم.

  Gamarjoba                                  گمرجبا                                                سلام

ketili ighos tyveni mobrzaneba  کتیلی ایقوس کنی مبزنبا                           خوش آمدید

 

و به زبان ارمنی

فرصت نشد به خط الرسم بیاموزم اگر دوستان اطلاع دارند لطفا به خط ارمنی پیام بگذارند

بارو     سلام

باریگالوسد  خوش آمدید

شنورها گالوتیون   با تشکر

صادقانه، برایم تلفظ کلمات به زبان گرجی سخت بود به آن جهت که از اساس دستگاه تکلم یک فارسی زبان شکل متفاوتی در ادای آواها دارد. 10 بار تکرار کردم دست آخر هم از روی نوشته یک کلمه را اشتباه تلفظ کردم !!

قصد آن داشتم در کمال احترام به خواهرو برادران ایرانی ام به زبان خودشان نزدیکتر شوم  سلام کنم و خوش آمد بگویم .

اگرچه کوتاه بود و مختصر و ادای کلمات نقص داشت ولی لبخند رضایت بر چهره ی مه رویان ارمنی و گرجی نقش بست و کار به تشویق و کف زدن انجامیدچرا که آنها نیز همچون من می دانستند:

 

"همدلی از همزبانی خوش تر است"

 

  • منصوره صامتی