باز هم همان حکایت همیشگی
اگرچه به اجبار سیاست و به رسم زمانه سرگرم شده ایم
در عجبم که چرا استقلال صعود نکرد!
اندر حکایات آورده اند که: مردی قصد آن داشت که زن خویش طلاق دهد.
زن علت را جویا شد
مرد گفت: ای زن چگونه است کهوقتی آرد می بیزی (الک می کنی ) پشتت می جنبد؟
این عمل ناپسند تو سبب آن است که عن قریب تو را طلاق دهم.
و زن در این اندیشه که مگر دیگران که آرد می بیزند همین گونه نیست!
القصه
این همان حکایت برخی گزینش ها در رسانه ی میلی است
بدان معنا که اگر از مقامات بالا دستور بیاید که این فرد باید منفی شود اگر به درز دیوار خندیده باشد منفی می شود. حتی اگر نیاز باشد برایش پرونده هم می سازند شاهد هم می گیرند. چه برسد به تغییر قانون در رسانه ی بی قانون!
به طور کلی از لانه ی موش های اطراف پارک منزلشان سوال می شود تا ... چرا همسایه این بخت بر گشته ماشین خود را در پار کینگ شخصی پارک نمی کند! او محکوم است که منفی شود به خصوص و بویژه که این فرد کاملا مستقل عمل کند و تازه از فامیل جناب رییس هم شکایت کرده باشد که می شود نور علی نور چرا که عاقبت فامیل رییس محکوم ، خلع لباس و راهی زندان شد تا جریمه ی نقدی بپردازد و شلاق بخورد...
البته به رسم ارباب رعیتی این رعیت اصلا غلط کرده که در کار بزرگترها که از بیت المال به نام مسلمانی نان می بردند دخالت کرده ،رعایا را چه به این حرفها که از فامیل ارباب شکایت به دادگاه ببرند بلاخره پسر این فامیل ارباب در ریاست جمهوری بوده و همنشین رحیم خان مشایی پس رعیت دهنت را ...می کنند و گزینشت را منفی بعد برو بگو ایران بد جاییه رعیت جان !
بیچاره زن مرد که موقع آرد الک کردن به رسم بدیهیات پشتش می جنبید...!
این حکایت ادامه دارد اگر نویسنده زنده بماند البته...
نشانه ها مرا به دریا فرا می خوانند
و در یا در حضور امواج ،خیز بلند و آسمانی زندگی را یادآورم می شود
می دانم مسیر خطر است و نفس های گره خورده با دلهره ...
می دانم که راه طوفانی است وهق هق روزهای رفته
نشانه ها مرا به دریا فرا می خوانند
می خواهم دریایی شوم
پس در هیاهوی سرزنش ها ،دل به در یا خواهم زد
هرچه بادا باد ! دل به دریا خواهم زد
دل به دریا خواهم زد...
آنچنان که قلم مرا فریاد بزند در امتداد سکوتی که تاوانش بودن و ماندن و رفتن است
فصل دریای شدن است
دل به دریا خواهم زد بی آنکه مخمل آرامشت پس لرزه های جانم را حس کند
دل به دریا خواهم زد
آنچنان که کوه حقیقت حضورم را باور نخواهد داشت
دل به دریا خواهم زد
آنچنان که خورشید در قاب دلم رنگ بگیرد
دل به دریا خواهم زد که فصل
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم - نان در آوردیم -
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم *
به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
سعید بیابانکی
آیا می دانید در ایران تنها حکومت شیعه بر اساس آمار رسمی :
7 میلیون زن مطلقه
3 میلیون زن بیوه
2 میلیون دختران بالای 35 سال که به تجرد قطعی رسیده اند
وجود دارد
زنهایی بلاتکلیف انسانهایی که به رسم نامردی سازمان ها و نهاد هایی که از الف تا ی مردان در آن تصمیم گیری می کنند نه تنها حمایت نمی شوند بلکه در بسیاری از اوقات تیغ برنده ی تهمت و سوء ظن مرگ انسانیتشان را سبب می شود .
این در حالی است که در آمار غیر رسمی حدود 14 میلیون زن مجرد با شرایط خاص در نظر گرفته می شود که جمعیت آنان از برخی کشورهای جهان افزونتر است!
یک سوال این تعداد زن مجرددر کجای تاریخ اسلام به نسبت جمعیت مسلمان وجود داشته اند؟
در شرایط فعلی جامعه که امکان ازدواج برای مجردان با وضعیت نرمال هم وجود ندارد برخی بزرگان می فرمایند راه حل شرعی ازدواج است که این مهم به این راحتی قسمت زنان مطلقه نخواهد شد و همچنان بزرگان می فرمایند برای رهایی از چرخه ی معیوب مشکلات روحی و اخلاقی راه حل شرعی ازدواج موقت است اما از سویی برخی دیگر بزرگان می فرمایند اگرچه ازدواج موقت در شرع هست ولی در شاءن نیست!
از طرفی برخی بزرگان دیگر همنوع می فرمایند زنان ایرانی بروند خارج با مجردها ازدواج کنند ولی با مردان متاهل هموطن ازدواج نکنند
از طرفی هم برخی زنان در این بلاتکلیفی مسولان و بزرگان ، تکلیف خود را با دین یکسره می کنند قید همه چیزرا می زنند و راهی کاسبی در کشورهای همسایه می شوند تا لکه ی ننگی باشند بر پیشانی مردان تنها حکومت شیعه!
این مطلب ادامه دارد
البته شما نظر خود را مرقوم بفرمایید