دشمنی در بازی های رایانه ای!
منصوره صامتی |
خانم صامتی جان ... بین همه ملیتها ادمهای بی ادب و بیشعور وجود داره . بین همین ایرانی های خودمون هم از این اصطلاحات درباره ملل دیگه رایجه .
حتی درباره افغان ها و عربها هم خیلی از هموطنامون عادلانه نظر می دن .
نمی شه نظر طراح یه بازی رو به حساب همه مردم امریکا گذاشت.
بین ایران و امریکا هرچی بوده بهتره زودتر تموم شه. حضرت اقا هم گفتن نرمش قهرمانانه یا همون صلح امام حسن علیه السلام .
قطعا خیر و بدانید که اینچنین نیست .
بلکه سیاست ما داشتن رابطه ای بر اساس "صلحه مبتنی بر عدالت" با همه کشور هاست .
اما اگر کسانی ( چه از مسئولین و چه از اقشار مردم ) احساس می کنند که ما به داشتن رابطه با آمریکا ، نیازمند هستیم ، بداند اگر نیازی هم احساس شود ، این نیاز داشتن ضعف در ماست نه از بهر قدرت آمریکا .
سیاست ما مبتنی بر سیاست "نه شرقی و نه غربی" است .
شاید بگویید در دنیای امروزی مبتنی بر تعامل ، چرا می گوییم "نه شرقی و نه غربی" !!
مراد از نه شرقی و نه غربی آنست که ما در انتخاب راه و شیوه حکومت و در فرهنگ و اقتصاد و .. به شرق و غرب وابسته نباشیم و همچنین نسبت به هیچ قدرتی هم ، خودباخته .
چرا که شرق زدگی در گذشته و غربزدگی در زمان حال ، دو بیماری است که نشان از خودباختگی فرد و جامعه دارد .
ما درکسب علم و استفاده از تجربه دیگران ، هم شرقی هستیم و هم غربی . در حدیث هست که اطلبوا العلم ولو بالصین یا اطلبوا العلم ولو بالکفار . همانطور که گرمازدگی و یخ زدگی بیماری است اما استفاده از گرما و یخ در زندگی مفید ، لازم و ضروری است . آری از یخ اسفاده کنیم ولی یخ زده نباشیم و از گرما اسفاده کنیم ولی گرمازده نشویم . از شرق و غرب استفاده کنیم اما شرق زده و غرب زده نباشیم .
همانطور که اشاره شد ، یک مفهوم از شعار نه غربی و نه شرقی ، که از آن اراده می شود ، داشتن استقلال برای کشور است .
و کشوری که استقلال دارد ، نه به معنی نداشتن تعامل با دیگر کشورهاست .
بلکه به معنی داشتن تعاملی در سطحی برابر با همه کشورهاست . نه در این تعامل ، یکی فروتر باشد و دیگری فراتر .
داشتن استقلال خاصه در حوزه فرهنگ که حوزه ای فرگیر دارد از ضروری ترین و حیاتی ترین نیازهای یک کشور و یک هویت مستقل است .
خطاب من به مسئولان این است : مسئولان بدانند که استقلال فرهنگی حاصل نمی شود مگر انکه اول استقلال اقتصادی برای کشور و برای تک تک آحاد جامعه و افراد آن فراهم شود .
وابستگی اقتصادی می تواند به سرعت وابستگی فرهنگی را ( علیرغم حتی تمام برنامه ریزی ها در حوزه فرهنگ ) به دانبال دنبال داشته باشد .
یاد سخنی از مقام عظمای ولایت افتادم که در سالی که آنرا به سال خدمتگزاری نام نهاده بودند ، فرموده بودند : امروز مبارزه با آمریکا ، در خدمت به همین مردم است ! ( پیوند ناگسستنی و البته نادیدنی توسط عده ای ! بین گذاره های اجتماعی و تاثیر متقابلی که بر هم دارند و از هم می پذیرند را می بینید ) به راسنی که رهبر هوشمند و دلسوزی داریم اگر قدر بدانند .
البته همه این سخن ها در باب داشتن یا نداشتن رابطه کشورها در سطح دولت ها و مربوط به دیپلماسی و روابط سیاسی بود .
اما ما رابطه فرهنگ ها را هم داریم که مجزا از روابط سیاسی دو کشور است .
گاهی دو فرهنگ با هم در تقابل اند یعنی تقابل فرهنگی و گاهی هم در تعامل فرهنگی .
فرهنگ غنی اسلام چه در تعامل با فرهنگ غرب ( نسبت به آن دسته از نقاط مثبت در فرهنگ غرب ) و چه در تقابل با آن ( نسبت به عوامل به انحطاط کشیده شدن یک فرد و جامعه در فرهنگ غرب ) ظرفیت های زیاد و حرف های بسیاری دارد .
ولی از آنجا که ما ما زیاد اهل تعامل نیستیم ( حتی در خرده فرهنگ های خود ) در تقابل فرهنگی هم ، نه تنها اغلب در موضع ضعف و انفعال نسبت به فرهنگ غرب قرار داریم ، بلکه همواره یا دچار شبیخون فرهنگی می شویم یا قتل عام فرهنگی یا غارت فرهنگی یا استحاله فرهنگی ..!! ما را چه می شود ؟؟