چشمان یتیمی که نم می خورد
منصوره صامتی |
سلام و احترام
بنده نیز با شما موافقم .از قضا با مادر آرمیتا جان هم گفتگویی داشتم که حاکی از نگرانی مادر برای آرمیتا جان بود در جایی از گفتگو همسر شهید رضایی نژاد گفتند تمام سعی ما این بود که فرزندمان سیاسی نشود ولی تقدیر سرنوشت دیگری را برای ما رقم زد!
همه فرشته های آسمون ، صدات کنند
هی بزن چرخ .. بزن چرخ ..
بشین روی چمن
تا که گنجیشکا بیان ، گریه رو شونه هات کنن
توی چشمای سیاهت پرخنده .. پراشک
چی می شد گلوله ها ، نگاه به گریه هات کنن
می دونی نقاشی هات تاریخ کشورم می شن
یه روزی میاد که قهرمان قصه هات کنن
آرمیتا !
اطلسی ها می خوان بیان رو دامنت
خودشونو قربون حالت خنده هات کنن
دوس دارم بالا بری
بالاتر از ستاره ها
.. هی بری بالاتر و زمینیا نگات کنن
شک نکن ، یه روز می آد
یه روز که خنده های تو
همه ی قاتلای دنیا رو کیش و مات کنن
ارمیتا !
موهاتو کوتاه نکنی کبوترا
اومدن ، لونه توی قشنگی موهات کنن ..
تو می خوای حضرت آقا رو «پدر» صدا کنی
حضرا آقا می خوان تو رو «پری» صدا کنن ..