منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات


 

جشن پوریم؛ رقص یهود در هولوکاست ایرانیان

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.

 

  • منصوره صامتی

این عکس تبلیغاتی نیست

منصوره صامتی |

اشتباه نکنیداین عکس تبلیغاتی نیست

وقتی رسیدیم وقت ناهار بود .ترجیح دادیم ناهار رو داخل ماشین صرف کنیم .اما مساله درست بعد از صرف ناهار شروع شد .به رسم دیارمان تهران به دنبال حجمی بزرگ و سیاه بودیم که از اضافه بار یک نایلون پر از زباله رها شویم ولی هرچه آرامتر حرکت می کردیم تا از این خدمات شهری بهره مند شویم  کمتر حجمی شبیه زباله دانی شهرمان به چشم می خورد،و ما نیز متعجب از این شهر تمیزکه چگونه است ؟!با سابقه ای که از شهرداری اصفهان می دانستیم بعید است که سطل زباله ای در کار نباشد!

یعنی می شود که مردم نصف جهان تولید زباله نکنند ؟!

یعنی انقدر نظم دارند که سطل زباله ندارند ولی شهر این چنین تمیز است!

.

.

.

به هر تقدیردر همان چند دقیقه ده ها سوال بی پاسخ به ذهنمان  خطور کرد تا اینکه ناگهان شیئ سبز رنگ از دور به چشم خورد که در فواصل کوتاهی تکرار شده بود.نزدیک شدیم ...بله خودش بود حجمی سبز رنگ برای به امانت گذاردن زباله .یعنی به اصطلاح سطل زباله و مقایسه ی این ظرف با سطل حجیم زباله در تهران سبب نشاط و خند ه مان شد که چه جالب! این ظرف حداکثر 5 کیلویی کجا و سطل زباله تهران با حجم 100 کیلویی کجا؟!

البته ذکر این مطالب ربطی به ارزیابی یا ارزشیابی ندارد و ذکر چند نکته ضروریست

این حجم سبز رنگ در فواصل کوتاهی به تعداد فراوان در سطح شهر وجود دارد  به این معنا که تنها کافی است قصد انداختن زباله بر زمین را داشته باشی که این حجم سبز رنگ همچون عذاب وجدان بر تو نازل می شود و ناخود آگاه به سمت حجم سبز رنگ حرکت کرده و زباله را هر چند کوچک داخل ظرف زباله می اندازی و دیگر بهانه ی نبودن ظرف زباله سبب نمی شود که زباله را هر چند کوچک در خیابان رها سازی و مانند شهر ما تهران مجبور نیستی برای اینکه یک شهروند محترم جلوه کنی تا آنجا که می شود زباله را در کیف دستی ات جا سازی کنی و یا زباله آنقدر بر دستت بماند تا بخشکد!

و نکته ی بسیار جالب و بهداشتی که در مورد همه ی ظرفهای زباله اصفهان رعایت شده بود این که داخل همه یی این ظرف ها کیسه ی نایلون  وجود داشت که از لحاظ اقتصادی هم به صرفه است و هم به رعایت بهداشت  و سهولت حمل زباله کمک خواهد کرد نکات ظریف و حائز اهمیتی که تنها انسانهای ظریف چنین ظرافتی را درک خواهند کرد.

 نکته ی پایانی  و جالب اینکه  حجم ظرفهای زباله ی اصفهان از صندوق صدقات کوچکتر است!

بمان تا این این سفر را با هم مرور کنیم

  • منصوره صامتی

 

 

بعد از یک کنگره ی علمی در خصوص بررسی علل کاهش ازدواج در ایران یکی از مدعوین دانشجو نزدیک آمد و شروع کرد به گلایه از وضعیت جامعه و معضلات فرهنگی و...چند دقیقه ای گفتگو کردیم که ناگهان قیافه ی حق به جانبی گرفت و گفت:

راستش رو بخواید می خوام از ایران برم اینجا همه  مگسن یعنی همه مگس ها دنبالمن .هرجا می رم شماره می دن،تلفن می دن،ایمیل... این مگسها برام آسایش نذاشتند.خلاصه یه آدم حسابی پیدا نمیشه  قبلا می خواستم ازدواج کنم ولی الان...

این جملات ذهنم رامشغول کرد چه باید کرد؟چه باید گفت؟ به دنبال یک جمله ی مختصرو مفید بودم .رو کردم به دختردانشجوی عصبانی و گفتم:

عزیزدلم حتما بوی زباله می دی که همه ی مگسها میان دنبالت!

شما سعی کن بوی گل بدی تا پروانه ها بیان دنبالت!

دختر دانشجو که مشخص بود متوجه نکته ای شده گفت :تا حالا از این زاویه به خودم نگاه نکرده بودم و گفتگو ادامه پیدا کرد ... خدا را شکر که اصل مطلب را متوجه شد و گفتگو به سمت حاشیه پیش نرفت.

هر وقت فصل گلایه از راه رسید  و به زمین و زمان بدبین شدیم بهتراست قبل از هر چیز موانع درونی را از بین ببریم تا به مطلوب برسیم، شاید این خود ما هستیم که بر مطلوب حجاب شده ایم.وقتی صاف و صیقلی  شدیم،شفافیت ما  را در بر خواهد گرفت.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست       تو خود حجاب خودی از میان برخیز

 

  • منصوره صامتی

یک گفتگوی استاندارد

منصوره صامتی |


منصوره صامتی

یک گفتگوی استاندارد

سرویس فرهنگی رویداد،بسیاری بر این باورند که صحبت کردن و گفتگو یک امکان بسیار ساده است وبرای استفاده از این امر بدیهی نیازی به آموزش و یادگیری نیست .در حالیکه بهتر است بدانیم در بسیاری از جوامع انجمن های گفتگو وجود دارند که به همین واسطه افراد مختلف با مناسبت های شغلی و یا حتی مردم عادی در سنین مختلف در کارگاه های گفتگو به آموزش و یادگیری اصول گفتگو می پردازند .چنانکه بسیاری از شخصیت های برجسته ی سیاسی در طول عمر خود حداقل دو دوره از این کارگاه ها و آموزش ها را پشت سر گذاشته اند.

در حالی به این امر مهم بی توجه هستیم که مهارت گفتگوی مناسب از پشتوانه ی علمی و فلسفی برخورداراست و بسیاری از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی می تواند به مهارت در گفتگو وابسته باشد چنان که به طور حتم در تجربه ی شخصی نیز بسیاری به این درک و باور رسیده اند که ریشه ی بسیاری از کدورت ها درارتباطات اجتماعی شان نداشتن چنین مهارتی است.
اما برای داشتن یک ارتباط موثر و گفتگویی استاندارد از چه اصولی باید پیروی کرد ؟


1-جانبداری
در یک سیستم سنتی افراد معمولا به دو دامنه ی تاثیر گذار و یا پذیرنده تاثیر تقسیم می شوند و شرایطی که بیشتر به چشم می خورد این است که یکی از طرفین گفتگو از نظرات خود صرف نظر می کند و تصور می کند که تسلیم شدن و دنباله روی او را در گفتگو موفق می سازد در حالی که دنباله روی و تسلیم صرف با روح گفت و گودر تنافر است.
دفاع از نظرهای خویش ،خود بخشی از گفتگوست.که صد البته باید با اطلاعات کافی در خصوص موضوع گفتگو از نظرات خویش دفاع کنیم که القاءاحساس دانش در عین بی اطلاعی و کم اطلاعی خود از ظرایف خاصی برخوردار است وچنانکه به هر تقدیر نتوانیم در این امر موفق باشیم و طرف مقابل حس کند که در این خصوص با ضعف مواجهیم گفتگو یک طرفه می شود.بنابراین اینکه بگوییم چه تردیدهایی داریم و از دیگران هم برای رفع تردیدها و تکمیل اطلاعات بهره مند شویم به نوعی صداقت است و بخشی از جانبداری ما از عقیده و نظر خود است.صداقت همواره بهترین سیاست است.

2 موضع یادگیرنده
خوشبختانه یا شوربختانه در فرهنگ تربیتی پدرومادرهای ایران سرزمین کودکان را برای رقابت می پرورانیم آن هم رقابتی که انتظار پیروزی همیشگی در آن وجود دارد و اطرافیان همواره رقیبانی هستند که حق فرزندان مان را تباه خواهند کرد چنانکه این رقابت های بی دلیل هم آرامش و قرار را از کودک سلب می کند و هم در بزرگسالی
آسیب ها و سر خوردگی های فراوان را ایجاد خواهد کرد چرا که در این رویکرد ما باید همواره همه چیز را بدانیم. اما این ویژگی چگونه در یک گفتگو دخیل است ؟
شاید نمونه های فراوانی از یک گفتگو را به خاطر دارید که در آن طرفین و یا یکی از طرفین اجازه ی ادامه ی گفتگو را نمی دهد و دائم در بین گفتگو قصد اصلاح طرف مقابل را دارد چنانکه "اجازه بده من بگوم.""نه اینجوری نیست""یادم میره بذار بگم.و دائم بر سر گوی سبقت در گفتگو با یکدیگر در چالش هستند که حدود 99 در صد از این گونه گفتگو ها به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید و در نهایت به مخاصمه می انجامد . ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.

اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلط هستیم ، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. به یاد دداشته باشیم که برداشت ما تنها بخشی از واقعیت است.یک مهارت مهم در گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای « استاد سخنران همه چیزدان » « دانش آموز مشتاق یادگیری » باشیم چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: « موضع یادگیرنده.»

3 گشودگی ذهن
در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! در این صورت ذهن خویش رابرای دریافت حرف هایش باز کرده ایم .و این بدان معنی است که آماده ایم با ایده های تازه آشنا شویم و موقتا از دیدگاه های شخصی خود دست بکشیم .در واقع گشودگی ذهنی مساله ای بیش از یک ویژگی فردی است و بهتر است که از آن به نوعی شیوه و روش یاد کنیم .و توجه به یک نکته ضروری است که اگرچه انتظار می رود که گشودگی ذهنی از یکی از طرفین آغاز شود ولی در ادامه تلاش هر دو طرف در جهت گشودگی ذهنی برای توفیق در گفتگو ضروری است.
چه خوش باشد سخن از روی حکمت سخن نیکو بود با قعل و همت

4 تعلیق پیش فرض ها و پرهیز از برچسب ها
به طور معمول کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را بر چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را از آنچه رخ می دهد با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند و ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورندو شرایط را بیش از آنچه که در واقعیت وجود خارجی دارد بر ما سخت خواهد کرد تنها در صورتی که تشخیص دهیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و دام های ذهنی و فکری را کنار بگذاریم. به خاطر داشته باشیم که اکثر اوقات در مورد محیط پیرامون و رویدادهای آن قضاوت می کنیم و دائم در حال ارزشگذاری هستیم که به طور مثال این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟... بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.

آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای ذهنی خودمان است و هیچ توجه نمی کنیم که ممکن است به خطا تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. و جالب توجه است که به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست و با تعلیق در آنچه تصویر ذهنی و پیش فرضهای از پیش تعیین شده است مسیر بهتری را در زندگی رقم زد.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همان زاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد از بین می روند در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. و به بیان ساده تر اینکه پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.
5 از دل سخن گفتن
به سادگی یک "دل ساده "،ساده حرف بزن ولی "ساده دل" نباش!
البته چنین کاری هم سهل است و هم ممتنع ،چرا که به سادگی این است که خودمان باشیم تا حرفی که از دل برآید بر دل هم نشیند. اما چه سخت و دشوار است در بستر دیرینه ی یک فرهنگ که در پوست و گوشت اکثرافراد جامعه اش نوعی دوری از خود ریشه دوانیده خودت باشی! فرهنگی که ناگزیری تا هر آنچه دل تنگت می خواهد را درون لفافه بپیچی با تزویر در آمیزی و با طعنه بیان کنی... یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. و البته بسیاری به اشتباه مسیر تفریط را در پیش گرفته و از اینکه حرفهای دلشان دیگران را بیازارد از دل سخن نمی گویند در حالیکه تلاش می کنند نقاب برچهره بزنند و ...
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست

6 سرا پا گوش
فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر اوقات هنگام گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم. واین به طور یقین جدای از آنکه نوعی بی احترامی در روابط اجتماعی تعریف می شود بلکه به طور حتم طرف مقابل هم متوجه عدم توجه شما خواهد شد و این مساله گفتگو را از مسیر اصلی خارج می سازد.
« چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟ »، « چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟ »، « اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده »، « ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود »، « من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم »، « من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در گفتگوهای روزمره از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید.
در این شرایط حضورمان بیشتر فیزیکی است. گویی تنها صحبتهای طرف مقابل را دنبال می کنیم و درحقیقت متوجه اصل مطلب نیستیم. استفاده از تکان دادن سر به نشانه ی توجه و علامت شنیدن اعتماد لازم را به طرف مقابل برای ادامه ی گفتگو خواهد داد . در حین گفتگو به دقت گوش کنیم و حرف طرف مقابل را هرگزبه طور ناگهانی قطع نکنیم ، ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، هر بخشی از صحبتهایش را متوجه نشدیم تقاضا کنیم که توضیح بیشتری ارائه گردد .در صورتیکه چنین نکنیم ممکن است عدم درک صحیح از آنچه گفته شده منجر به سوء تفاهم ذهنی شود که روند گفتگو را از مسیر عادی خارج ساخته و تاثیر مطلوب مکالمات هرچند مثبت نیز از بین خواهد برد و نکته ی بسیار مهم که توجه به آن در بالا بردن سطح درک متقابل و تعامل مثبت در مکالمه این است که در حین عمل به آنچه در بالا به آن اشاره شد اینکه بین شنیدن و گفتن سخن فاصله ی مناسبی باشد .
"هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد"


7 ارزیابی از خود


« بر خویشتن خویش ناظر بودن » در واقع مجموعه ی مهارتهای دیگر است. برای بهره مندی از چنین مهارتی باید از خویش و آنچه بدان عمل می کنیم آگاهی کافی داشته باشیم درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم و هیچ گاه از بالا به پایین به دیگران نگاه نکنیم بلکه تنها از این نوع نگاه به خویش استفاده کنیم چنانکه در قالب یک کل از بالا به پایین خود را ارزیابی کرده و خویشتن خویش را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم .وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.در برخی گفتگو های خاص دیپلماتیک برای کسب نتیجه ی بهتر از میز گرد استفاده می شودتا احساس نشود که در این جلسه فردی نسبت به دیگران ارجحیت دارد و از دیگران بالاتر است.اما برای ایجاد حس برابری به ابزارومهارتهایی بیش ازیک میز گرد احتیاج داریم!مهارتی مانند داشتن نگرش برابر نسبت به همه ی انسان ها .
ظریفی می گوید :"تنها زمانی حق داریم از بالا به یک همنوع نگاه کنیم که می خواهیم دستش را بگیریم تا بلند شود"

8 خود را به جای دیگری بگذار
احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان ویژگیها را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه که سایرین می گویند یابه آن فکر می کنند مورد پسند ما نباشد اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک نکته ی باریکتر زمو این که اگرچه در جوامع مختلف بر اساس فرهنگ و یا چار چوب دینی جنسیت در گفتگو مهم است (اینکه با یک زن گفتگو می کنیم و یا با یک مرد) اما نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد آنکه هیچ فردی حق ندارد تنها به دلیل جنسیت طرف مقابل حقوق او را در مکالمه زیر پا بگذارد و یا برای خود این حق را قائل باشد که از بالا به پایین به طرف مقابل نگاه کند.
9 گفتگوی پینگ پنگی
هیچ گاه سوالات طرف مقابل را با "بله "یا "خیر "به تنهایی پاسخ ندهید ،یک گفتگوی خوب زمانی صورت می گیرد که کلمه ی آخر شما در جمله ی انتخابی، آغاز جمله ی جدید از طرف مقابل باشد.برای روشن تر شدن این مساله مثال توپ پینگ پنگ مناسب است همانطورکه در این ورزش هریک از طرفین تلاش می کند که توپ را به سمت مقابل هدایت کند تا بازی ادامه یابد در گفتگو نیز از تک واژه ها استفاده نکنید تا گفتگو ادامه یابد .می توانید از سوالات به جا هم استفاده کنید ولی دقت کنید که این سوالات مکمل دخالت در امور شخصی افراد نباشد و یا این حس را ایجاد نکند.

10 مدیریت مکان وزمان
در هنگام گفتگو تلفن همراه خود را خاموش و یا در حالت سکوت بگذارید توجه کنید گفتگو یک فرآیند است که باید همه ی ظرفیتهای حواس انسانی با این موضوع درگیر شوند تا نتیجه ی دلخواه حاصل گردد.این که بدانیدچه فضایی با چه شرایطی برای چه نوعی از گفتگو مناسب است به تنهایی یک دانش است. پیش از شروع گفتگو فهرستی از مهمترین موضوعاتی که طرح آنها ضروری است را در ذهن مرورو یا یادداشت کنید .و در هنگام گفتگو ساعت مچی خود را به همراه داشته باشید تا بتوانید زمان مناسب برای گفتن و یا شنیدن را مدیریت کنید. وقتی می گوییم گفتگویک فرآیند است بدین معناست که در حین گفتگو حتی یک لبخند می تواند معنا و مفهوم خاص خودش را داشته باشد چنانکه سکوت به جا و مناسب هم می تواند بر ارزش و غنای گفتگو بیفزاید.البته به خاطر داشته باشید که همین سکوت به ظاهر کم ارزش در گفتگوهای دیپلماتیک می تواند سرنوشت یگک گفتگو را له یا علیه یک طرف رقم بزند بنابراین مراقب باشید که همیشه "سکوت علامت رضایت نیست!"

آنچه در بالا ذکر شد تنها نمونه ای از یک زیر مجموعه عظیم به وسعت تاریخ بشر است که تنها با ممارست و تکراربدست می آید .تا جایی که در عصر ارتباطات در این خصوص و در زیر مجموعه ی ارتباط موثر و فن بیان رشته های متعددی تدریس می شود.توانایی سخن گفتن به تنهایی ارزشمند نیست بلکه این محتوا وفهوای کلام در قالبی از ارزشهاست که جان کلام است چه نیکوست که از همین لحظه بیشتر به گفتگوهای روزمره خویش دقت کنیم.

  • منصوره صامتی

تنهابه تو پناه می برم

منصوره صامتی |

پروردگارا!از شر زمزمه های شیاطین انسانی به تو پناه می برم .

که گوشت انسان زنده می خورند و آبرویش را می نوشند

  • منصوره صامتی

سلامت جهازهاضمه یکی از موهبت های الهی است و به همین جهت همواره خداوند را شاکرم ،چرا که بهره مندی از انواع خوراکیهای لذت بخش و تجربه ی طعم های متفاوت و خاص به یقین جزیی از لطایف زندگی بشر است .

از مقدمه بگذریم که اصل مطلب خوشمزه تر است!

تجربه ی شگفت خوردنی که به یقین تنها در "نیصفی جهون" امکانش هست چیزی نیست جزءترکیب اعجاب آور شورو شیرین "دوغ و گوش فیل"!شاید در تصور ابتدایی چنین ترکیبی به دور از ذهن بیاد وبنده هم همین تصور را داشتم .اما هنگامی که فاصله ی پارکینگ تا میدان امام را طی می کردم نتوانستم از این ترکیب ویژه چشم بپوشم و برای اولین بار طعم شوروشیرین را در کنار هم تجربه کردم ...بسیار خوش طعم!

از فروشنده سوال کردم که چرا در اصفهان دوغ را با گوش فیل سرو می کنند؟

:دوغ سرده و گوش فیل گرمه به همین دلیلس

:فروشتون خوبه ؟

:بله خیلیا مشتری هر روزن.بویژه مسافرانی که در مورد این موضوع شنیدن میان و می خرن.

ظرفی پر از خوراکی دیگری شبیه ماست تعارف کرد

:این دیگه چیه؟

:فرنی با آرد برنج که با شیره ی انگور سرو میشه واین هم مخصوص اصفهونس.

خواستم فقط تست کنم ولی بسیار تجربه ی خوبی بود و تا به خودم بیام یک ظرف تمام شده بود!

در تمام طول مسیر به ظرفیتهای اقتصادی این شگفتانه ی خوراکی می اندیشیدم :بعنوان مثال در بسته بندی های خاص به بازارداخلی عرضه بشه و یا حتی در بازارهای خارجی .به یاد چین افتادم که بسیاری از زنان خوراکی های بسیار ساده را در مجامع عمومی به گردشگران ارائه می کردند .خوراکیهای بسیار ساده مانند میوه  های خاص منطقه ی سکونتشون که برای مخاطب هم جالب بود و به یک بار تجربه اش می ارزید.اگرچه سال حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی را از دست دادیم ولی برای سال حماسه ی اقتصادی میتونه پیشنهاد خوبی باشه.

فرهنگ خاص ،آداب خاص ،خوراکی های خاص ،این مردم رو دوست دارم با همه ی ویژگیهای خوبشون و با همه ی ویژگیهایی که شاید شبیه دیگران نباشه ولی محترمه حتما محترمه.

بفرمایید "دوغ و گوش فیل"!

  • منصوره صامتی

اصلا من بهایی ام!

منصوره صامتی |


داشتیم سر رفتن به مسجد بحث می کردیم که آقا رسیدند خیلی شاد و پر نشاط .سلام و احوالپرسی که کردند،جریان نیومدن دوستم به مسجد را به ایشون گفتم.گفتم می گه دیوونه امبیام مسجد! که آقا بهش گفتند:پس با این حساب تکلیف ما روشن شد!

رفیقم ادامه داد:اصلا من بهایی ام!

خیلی جا خوردیم.منتظر بودیم ببینیم آقا چه کار می کنن/!که رو کردند به دوستم و گفتن:به به !چقدر خوبه آدم صریح و صادق عقیده شو بگه!بعد هم ادامه دادند ما اگر بمیریم از ما نمی پرسن چقدر تعصب داشتی؟ می پرسن چقدر تحقیق کرده بودی؟ راستی بگو ببینم :بهایی چه جور دینیه؟یه وقت دیدی ما هم متوجه اشتباهمون شدیم و اومدیم بهایی شدیم!×گفت:ببینید تو دین بهایی تک همسریه ،ولی مسلمونا چی؟چند تا زن می گیرن!

اینجا بود که آقا مشکل رفیقم رو فهمیدند که چیه،بسیار خوب مساله رو براش حل کردند.فقط یک ربع وقت می خواست!

از اون به بعد دوستم شد یک مسجدی پرو پا قرص.

 خاطره ای از شهید بهشتی  به نقل از کتاب هم حسینی بود هم بهشتی

  • منصوره صامتی

شهر گنبدهای فیروزه ای

منصوره صامتی |

بعد از سال ها تقدیر آنچنان رقم خورد تا سفر را بر قرار ترجیح داده و رهسپار نصف جهان شویم .شهری با ظرفیت های عظیم تاریخی،فرهنگی ،هنری و صنعتی که مشتاقان را از سراسر جهان به خود جلب می کندتا در سایه ی این  زیباییهای  شگفت لختی دل در گرو آرامش نهند و دمی بیاسایند .رفتیم تا خود را در آیینه ی زمان جستجو کنیم.

بمان تا با هم این سفر را مرور کنیم


  • منصوره صامتی


به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من تو مَگِریْ و مگو: «دریغ! دریغ!» به دام دیو دراُفتی دریغ آن باشد
جنازه‌ام چو ببینی مگو: «فراق! فراق!» مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو: «وداع! وداع!» که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟
تو را غروب نماید، ولی شروق بود لَحَد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست؟ چرا به دانه انسانت این گُمان باشد؟!
کدام دَلْوْ فرورفت و پُر برون نامد؟ زِ چاهْ یوسف جان را چرا فَغان باشد؟
دهان چو بستی از این سوی، آن طرف بگشا که های هویِ تو در جو لامکان باشد
تو را چنین بنماید که من به خاک شدم به زیرِ پایِ من این هفت‌آسمان باشد
  • منصوره صامتی

کربلای ایران

منصوره صامتی |


توفیق زیارت مشهد اردهال،کربلای ایران ،آن هم درست ابتدای سال!

آنقدر مشعوفم که آماده ام 365 روز و 8760 ساعت و 525600 ثانیه انسان باشم.

بی تردید خوشبختی انتظارم را می کشد که انسان بودن شایسته ی همین بهاست...

 

  • منصوره صامتی