منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۴۸ مطلب با موضوع «فرهنگ ولایی» ثبت شده است

بهشتی یک ملت بود

منصوره صامتی |


دلش شکسته بود از این همه جفا و نامهربانی که در حقش می شود ...
از تهمت ها و اهانت ها ، از جانب خواص و عوام . برای تسلای خاطر به نزد "مراد" خویش رفت . همانی که که در وصفش گفته بود "سرنوشت مقلدان خمینی ، چیزی جز شهادت نیست" .
 در نزد "مراد" خویش خمینی کبیر ، زبان به شکوایه گشود از همه ی جور و جفاهایی که در حقش می شود . در این هنگام خمینی عزیز به صفحه ی تلویزیون اشاره نمود . ( تلویزیون درحال پخش یکی از سخنرانی های امام بود و مردم را نشان می داد که شعار می دادند "روح منی خمینی ، بت شکنی خمینی" ) رو به او کرد و با لحنی دلجویانه به وی فرمود : مردم می گویند : "زنده باد خمینی" . اگر همین مردم بگویند "مرده باد خمینی" ؛ در من هیچ تاثیری نخواهد گذاشت !

فردای آن روز ، در شهر خبر شهادت مظلومانه اش پیچید . او مقلد خمینی کبیر بود و "سرنوشت مقلدان خمینی هم ، چیزی جز شهادت نبود"
 چهره ی باصلابت امام در قاب تصویر ظاهر شد که در رثای "شهید مظلوم" در حال سخنرانی  می فرمایند : بهشتی به شهادت رسید ؛ اما آن چیزی که بالاتر از شهادت ایشان است و آن ضایعه ای که سنگین تر از خبر شهادت ایشان است ؛ "مظلومیت" ایشان بود ... و گریه ی حضار .
 چند روز بعد از حادثه ی هفتم تیر ، رهبر انقلاب که آن روزها متاثر از حادثه ی مسجد ابوذر در بیمارستان بهارلو بستری بودند ، وقتی از طریق تلویزیون متوجه شعار "آمریکا در چه فکریه ، ایران پر از بهشتیه" می شوند ؛ نقدی می کنند تلویحا بدین مضمون که این شعار اشتباه است ، چرا که بهشتی "یکی" بود . اقلش این است که ایران پر از بهشتی نیست . بهشتی یکی بود و دیگر نیست .
 آری ؛ بهشتی "یکی" بود و دیگر نیست ؛ اما نه ، بهشتی یکی هم نبود ، بهشتی با تعبیر امام " یک ملت بود برای ملت ایران" . چه تقارن زیبایی است این سخن امام ( بهشتی ، یک ملت بود ) با این حدیث که در وصف یاران امام زمان (عج) می فرماید : یاران حضرت (عج) ، هریک به تنهایی برابر با یک ملت اند !
 بهشتی که شهید شد ، یاران امام و دلسوزان خط رهبری ، تمهیدی اندیشیدند که خبر شهادت او را از استادش ( علامه طباطبایی ) که در آن زمان در سنین کهنسالی با بیماری دست و پنجه نرم می کردند ، ندهند که مبادا بر وضعیت سلامتی "علامه" تاثیر سوء داشته باشد . اما علامه در نخستین دیدار با یاران امام با بصیرتی الهی فرموده بود : شماها چه بخواهید خبر شهادت بهشتی را به من بدهید و چه نخواهید بدهید ؛ من دارم می بینم روح مطهر بهشتی را که به سمت جنت الماوی دارد پرواز می کند !
  • منصوره صامتی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه برگزاری ویژه برنامه "مادران چشم به راه" و تجلیل از مادران شهدای گمنام که عصر امروز دوشنبه در تمامی فرهنگسراهای تهران برگزار می شود ، خطاب به این مادران بزرگوار پیامی صادر فرمودند .به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ، متن دستنوشته مبارک مقام معظم رهبری به این شرح است


بسمه تعالی

سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دل های صبور و پر ظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشگان دلبندشان به نشانه ئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند ؛ و با این همه ، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنایی از خود بر جای نهادند .

 پاداش این صبر بزرگ ، روشنی چشم آنان به مژده ی رحمت الهی خواهد بود انشاء اله .سید علی خامنه ای 17/3/93

بر اساس این گزارش ، آیین تجلیل از مادران شهدای گمنام امروز دوشنبه همزمان با میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام) با حضور مسولان کشوری و لشکری ، مدیران شهری ، اعضای شورای اسلامی شهر تهران ، چهره‌های فرهنگی ، هنری و ... به طور همزمان از ساعت 18 تا 20 در فرهنگسراهای ملل ، امام (ره) ، ابن سینا ، ارسباران ، آفتاب ، اشراق ، هنگام ، فردوس ، معرفت ، سرو ، شفق ، اندیشه ، گلستان ، کار ، رویش ، عطار ، رازی ، فناوری اطلاعات ، شهر ، امید ، اخلاق ، خاوران ، بهمن ، بهاران ، خاتم ، مهر ، ولا ، تهرانسر ، تهران ، باغ موزه هنر ایرانی ، موزه امام علی(ع) ، فرهنگسرای قرآن ، فرهنگسرای انقلاب ، و فرهنگسرای رضوان برگزار می شود. 

  • منصوره صامتی

فدایی رهبر

منصوره صامتی |

مصاحبه شبکه المنار لبنان با محافظ سید حسن نصرالله 

_ چقدر "سید حسن" رو دوست دارید ؟_ آنقدر که اگر امر کند بمیرم ، می میرم .

_ چقدر آیت الله خامنه ای رو دوست دارید ؟ 

_ آنقدر که اگر امر کند سر "سید حسن" را بیاور ، می برم !! 

اما دیدگاه و نظر دبیرکل حزب الله لبنان سیدحسن نصرالله در مورد مقام معظم رهبری :《 .. با توجه به شناختی که از آیت الله العظمی امام خامنه ای (حفظه الله) در دست دارم و پس از مطالعه و بررسی از مدارک و شواهد ، می توان گفت : ما در خدمت امام بزرگواری هستیم که در رهبری ، تقوا ، پرهیزگاری و اجتهاد بی نظیر است .

ما در خدمت امامی هستیم که دارای دیدگاهی جامع ، عمیق ، مستحکم و استوار بر اصول و مبادی از قبیل اصول و مبادی فکری شناخت نیازها و مشکلات ، شناخت ظرفیت ها و امکانات موجود و آشنایی با راهبردهای مناسب و همخوان با اصول و مبادی است و به همین دلیل است که ملاحظه می کنیم به راحتی ایشان بر روند جاری در امور ، آگاهی و اطلاع دارند و با عمق و بینش عمیق ، آنها را به راحتی ارزیابی می کنند و بی شک این ارزیابی دقیق و عمیق ، نشان یافته از همین دیدگاه جامع و شامل است ؛ و به خاطر همین دیدگاه است که با وجود حوادث و جریان های مختلف و متفاوت ، ایشان درباره ی هریک ، دیدگاه کارشناسانه خود را همچون یک صاحبنظر نکته سنج و دقیق بیان می کنند .

ما خود را در برابر شخصیت بزرگ و استثنائی ازین حیث ملاحظه می کنیم و می بینیم که بسیاری در این امت هستند که از شخصیت والای ایشان آگاهی و شناختی ندارند ، جز اندک و به همین دلیل است که به جرات می توانیم بگوییم که ایشان در میان امت اسلام و حتی در ایران چقدر ناشناخته و ازین حیث مظلوم هستند .حتی ایشان در مهمترین بعد شخصیتی شان که همان بعد سیاسی و رهبری است ، هنوز شناخته شده نیستند ؛ چون شخصیتی است که دشمنان از یک سو آن را محاصره کرده اند و از سوی دیگر دوستان آنگونه که باید حق این شخصیت را ادا نمی کنند و این مسئولیت ماست [ ! ] که این امت را با این شخصیت بزرگ و عظیم آشنا کنیم تا از آن بهره های لازم و شایسته را ببرند و از برکات وجود چنین رهبر و چنین ولی فقیه و چنین اندیشمند و متفکری برای حال و آینده ، برای دنیا و آخرت خود بهره مند شوند . بویژه آنکه جهان اسلام از ده ها و قرن ها پیش با چالش های بزرگ و مهمی مواجه است و این وظیفه و مسئولیت این کنفرانس است که ابعاد ناشناخته آن امام فرزانه را بر مسلمانان جهان تبیین و آشکار کند . 》 از سخنان دبیرکل حزب الله لبنان ، سید حسن حزب الله در همایش "نوآوری و اجتهاد" از دیدگاه آیت الله خامنه ای در بیروت . 

آغاززعامت و رهبری ولی امر مسلمین حضرت امام خامنه ای ( دامت برکاته ) را گرامی داشته و برای ایشان طول عمر همراه با سلامتی و عافیت در ظل تفضلات حضرت ولی عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) را از خداوند منان مسئلت می داریم

_آمین یا ارحم الراحمین_

  • منصوره صامتی

ای نگین افتاده ازانگشتر امت، ای جان رفته از پیکر ایران، ای گوهر در خاک نهفته، ای پدر شهیدان و فرزندان شهدا، ای سالار بسیجیان عاشق!دریغ از پرچم پر سخاوت دستانت که دیگر از فراز جایگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نیست.


 ای عزیز! .. ای یوسف سفر کرده !

پس از تو، غم، خانه ای جز دل های ما را سراغ نمی گیرد .

اماما!

ما غریب و دل سوخته ایم و همه چیز برایت عزادار است.دستی که تو را شستشو داد و کفن کرد و به خاک سپرد، شاعری که در سوگ تو شعر سرود، خطاطی که نام تو را بر کتیبه های عزا نوشت ، خطیبی که در " یاد تو" منبر رفت، صفحه روزنامه ای که در سوگ تو" ویژه نامه" منتشر ساخت ، چاپخانه ای که " اعلامیه" مجالس تو را چاپ کرد، اسیرانی که در زندان های بغداد، به امید دیدار تو" اسارت" را تحمل می کردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگین اند.

حتی  آن سجاده که سحرگاهان، خود را به پای تو می افکند و بوسه می زد، حسینیه جماران، جایگاه خالی تو، قلمی که با آن ، پیام می نوشتی ، شمدی که روی پا می انداختی، چه غربت سوزناکی!...

اماما!... این داغ، داغ جدایی است که بر دلمان نشسته ، این سوز، سوزعشق است که به آتشمان کشیده و این درد، درد فراق است که بی تابمان کرده است. دلی که در سوگ تو نسوزد ، " دل " نیست. چشمی که در عزای تو نگرید، چشم نیست، روزن بی روشنایی است.

ای روح قدسی!

ای جان جان ها، ای جلوه آرمان ها، ای عصاره پیدا و پنهان ها!سایه پرمهر الهی بودی که بر سرمان سایه عزت افکندی !

نوحی بودی، منجی ما در طوفان ها ؛ ایوبی بودی ، صبر آموز امت در شداید ؛ یعقوبی بودی، الهام بخش شکیبایی در فراق یوسف های جهاد و شهادت ؛ابراهیمی بودی که ما را آیین " تبرداری" و " بت شکنی" آموختی ؛

خود ، تبرزن توحید بودی،" خلیل ِ " حادثه انقلاب و فدا کننده " اسماعیل" در قربانگاه رضای حق امامی بودی که با "امت" عشقی متقابل داشتی،رهبری بودی که "راه " سعادت را به "رهروان" می آموختی.

ای کوچ شبانه ات مصیبت عظمی! آیا به راستی برای همیشه رفته ای؟خوشا به حال شهیدان که در" بهشت زهرا" ، همسایه دیوار به دیوار تواند.

ای امام!...


اینک مرقد پاک تو، پناهگاه دل های داغدار و جان های بی قرار و چشم های اشکبار است و سخنانت، نه تنها در" صحیفه نور"، بلکه "در صفحه جان" هر شیفته صادق و با معرفت است که قدر آن گوهر تابناک را می شناسد.

ای روح بلندخدایی! ، ای منادی اسلام ناب محمدی!رحلت جانگدازت، روز رحلت پیامبر را در ذهن ها تداعی کرد و شور دلدادگانت ، کربلایی مجدد آفرید و غم رفتنت،عاشورایی بر پا ساخت.

چرا نسوزیم؟... که هر سنگ سنگ این سرزمین، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپیده، تو را به یاد ما می آورد.

اماما!... ای کلامت موزون، ای پیامت میزان،ای حاضر عصر غیبت، ای بار یافته به حضور!

بعد از تو، خاطره محزون است.

بعد از تو، خاطرمان خون است.

بعد از تو، واژه تهیدست است.

در سوگ تو، عقل، مجنون است.

عجیب نیست که "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه کند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشیم و در فراق تو، که معجون "عرفان و جهاد" و آمیخته ای از" اشک و سلاح " بودی ، همچنان غمی سنگین و جانی غمگین داشته باشیم!

اماما! از آن جهان، دل های داغدار ما را به دعای خیری تسلا بخش.

  • منصوره صامتی

وقتی مرتضی سرهنگی چند کتاب را بعنوان فهرست پیشنهادی خود برای مطالعه درباره دفاع مقدس معرفی می‌کند، حتما باید فهرست خواندنی و قابل توجهی باشد.

اگر قرار باشد از چند نفر به عنوان اساتید برجسته حوزه تاریخ شفاهی دفاع مقدس نام ببریم حتماً یکی از اولین های آنها «مرتضی سرهنگی» است؛ هم او که رهبر انقلاب درباره او و همکارانش گفتند «اگر بنده شاعر بودم، یقیناً در مدح شماها، در مدح آقای سرهنگی، در مدح آقای بهبودی، در مدح آقای قدمی، در مدح همین خاطره سازان و خاطره انگیزان قصیده می ساختم».اما ارج و قرب سرهنگی فقط با این جمله شناخته نمی شود. حضور سه دهه ای او در عرصه ادبیات پایداری از وی چهره ای تاثیرگذار در این حوزه ساخته است.بسیاری از کتاب های خواندنی تاریخ شفاهی دفاع مقدس حاصل زحمات او در استعداد یابی، تربیت نویسنده، بازخوانی و ویرایش نهایی اثر است.کسی که پایمردی او و همکار و رفیق دوست داشتنی اش یعنی هدایت الله بهبودی باعث شد تا کانکسی که در حوزه هنری تنها میزبان برو بچه های ادبیات پایداری بود، حالا شجره طیبه ای شده باشد که برگ و بارش نه تنها ایران که در خارج از کشور هم به دل می نشیند و آثار شاخص دفاع مقدس ایران توسط کتاب خوان های کشورهای دیگر هم مورد استفاده قرار می گیرد.با این توصیف وقتی مرتضی سرهنگی چند کتاب را بعنوان فهرست پیشنهادی خود برای مطالعه درباره دفاع مقدس معرفی می کند، حتما باید فهرست خواندنی و قابل توجهی باشد.

آنچه در ادامه می آید 12 کتابی است که این نویسنده و پژوهشگر در اختیار سایت راهبردی قرار داده است.دقت در این فهرست نشان می دهد که اگرچه کتاب های خواندنی زیادی در حوزه دفاع مقدس و انقلاب وجود دارد که شاید از آنها ذکری به میان نیامده باشد، اما مرتضی سرهنگی سعی کرده با پیشنهاد این کتابها کاری کند که همه ابعاد دفاع مقدس و انقلاب شناخته شود؛ از سلوک شخصی رزمندگان گرفته تا مدیریت جنگ و... سایر وجوه آن. و البته که معرفی چند کتاب محدود برای شناخت این حماسه بزرگ کاری بس سخت است. اما مگر می شود از اعتماد به شخصی چون سرهنگی و پیشنهادهایش ضرر کرد؟!

1. نام کتاب: کوچۀ نقاش هانویسنده: خاطرات سید ابوالفضل کاظمی با گفت و گو و تدوین راحله صبوریانتشارات: سوره مهرابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاش ها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است به دلیل علاقه اش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است.در این کتاب راوی دست ما را میگیرد و ما را به شانزده گذر از زندگی اش می برد .کتاب حاصل سه ماه مصاحبه صبوری با کاظمی است . کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بوده وی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیروی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای 5 و 8 فرمانده گردان عملیاتی میثم بوده است.

2. نام کتاب: سفر به گرای 270درجهنویسنده: احمد دهقانانتشارات: سوره مهراین کتاب به دلیل سبک خاص نوشته و روایت عمیق و ویژه جنگ اقبال زیادی به خود جلب داشت و مورد توجه جذی قرار گرفت. داستان کتاب از زبان ناصر بیان می شود. ناصر رزمنده جوانی است است که بارها سابقه شرکت در جبهه داشته. در بین امتحانات مشق و درس را رها و به همراه دوستش علی راهی منطقه جنگی جنوب می شود. در آنجا ضمن دیدار مجدد با دوستان سابقش، از قریب الوقوع بودن عملیاتی مهم اطلاع می یابد.

 

نام کتاب روزهای آخر ، نویسنده سنده: احمد دهقانانتشارات: سوره مهرisar-book-36احمد دهقان در روزهای آخر روایتگر روزهای پایانی جنگ است. از عملیات بیت المقدس هفت می گوید و روزهای آماده باش، که در اردوگاه کوزران میگذرد. بر گرده کوهی جای گرفته است و تداعی کننده روزهای پر خاطره است از دوستانی که دیگر نیستند .

4. نام کتاب: سلام بر ابراهیمنویسنده: زندگی شهید ابراهیم هادیانتشارات: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی«سلام بر ابراهیم» کاری است از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی که در قالب زندگینامه ای مختصر و 69 خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است.5. نام کتاب: خاک 

های نرم کوشک نویسنده: خاطراتی از شهید برونسی به کوشش سعید عاکفانتشارات: ملک اعظمخاک های نرم کوشک کتابی نوشتۀ سعید عاکف در حوزۀ جنگ ایران و عراق است و پیرامون زندگی عبدالحسین برونسی است. این کتاب خاطرات همسر و دوستان عبدالحسین برونسی را درباره وی نقل می کند.6. نام کتاب: بابانظرنویسنده: خاطرات شهید محمدحسن نظرنژاد به کوشش سید حسینبیضایی و مصطفی رحیمیانتشارات: سوره مهراین کتاب حاصل مصا حبه های شفاهی با سردار شهید محمدحسن نظرنژاد است که طی آن خاطرات راوی پیرامون انقالب و جنگ تحمیلی بیان می شود. محمدحسن نظرنژاد ملقب به بابانظر بیشتر زمان جنگ ایران و عراق را در جبه ههای جنگ گذراند و آسی بهای جدی دید.

7. نام کتاب: ناگفته های جنگنویسنده: خاطرات شهید صیاد شیرازی به کوشش احمد دهقانانتشارات: سوره مهرقلم دهقان در این کتاب توانسته روایتی جذاب از گفتارهای شهید صیاد شیرازی ارائه کند، تا آنجا که چنانچه مخاطب مطلع نباشد که آنچه که میخواندگفتارهای یک فرمانده جنگی است خود را در برابر یک اثر داستانی می یابد.

8. نام کتاب: حرمان هورنویسنده: یادداشت هایی از احمدرضا احدی به کوشش علیرضا کم ریانتشارات: سوره مهراین کتاب مجموعه 93 قطعه از یادداشتها و د ستنو شته های شهید احمدرضا احدی، دانشجوی سال دوم رشته پزشکی دانشگ اهشهید بهشتی است که در سال 1364 در کنکور سراسری با استف ادهاز سهمیه رزمندگان، در تمامی رشته های انتخابی رتبه اول را کسب کرده است. گردآورنده معتقد است «نوشته های شهید از تکرار عادت خاطره نویسی صرف بیرون می شود و از تماشای آفاقی به سیر انفسی داللت می کند و روح کلی و غالب در نوشته های او بواسطه بازتاب مستقیم وقایع پیرامونی اش در جبهه های جنگ، تلفیقی از رخدادهای بیرونی و دریافت های دقیق و ظریف شخصی است».

.9. نام کتاب: نوشتم تا بماندنویسنده: یادداشت های روزانه آیت الله جمی/ محسن کاظمیانتشارات: سوره مهر“نوشتم تا بماند” یکی از آثار ماندگار دفاع مقدس است. این اثر یادداشت های روزانه عالم مبارز و نستوه آیت الله جمی می باشد، هم او که در طول دوران جنگ، همواره یار و همراه رزمندگان در جبهه های نبرد بود و در جبهه و پشت جبهه به بررسی و رفع مشکالت مردم و رزمندگان می پرداخت. این یادداشت ها به اهتمام محسن کاظمی تنظیم گردیده و توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت به زیور طبع آراسته شده است.

.10. نام کتاب: شرح اسمنویسنده: هدایت الله بهبودیشرح اسم عنوان کتابی است با محتوای زندگینامه رهبر معظم انقلاب، حضرتآیت الله سید علی خامنه ای و شامل 39 سال ابتدایی آن یعنی از سال تولد وی 1318 تا سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران 1357 می شود. هدایت الله بهبودی نویسنده کتاب، بر اساس خاطرات شخصی منتشر شده رهبر انقلاب، مصاحبه با دوستان ، همراهان و اطرافیان ایشان و مطالعه اسناد تاریخی علنی و اطلاعاتی، امنیتی به صورت ریز پردازانه و جزئی نگرانه این کتاب را در766 صفحه گردآوری کرده است.

11. نام کتاب: برای تاریخ می گویمنویسنده: خاطرات محسن ر فیقدوست به کوشش محسن غالمیانانتشارات: سوره مهرکتاب «برای تاریخ می گویم» از مقطع ورود حضرت امام)ره( در 12 بهمن که رفیق دوست راننده بلیزر امام(ره) بود، آغاز و در ادامه حوادث دهه اول انقلاب و جنگ تحمیلی از زبان ایشان نقل می شود. رفیق دوست به این دلیل که پایه گذار سپاه است و بعد از آن مسئول تدارکات جنگ بوده به عنوان یکی از شخصیت های مهم در این ایام به حساب می آید.1

12. نام کتاب: سا ل های بیقرارنویسنده: خاطرات جواد منصوری به کوشش محسن کاظمیانتشارات: سوره مهرجواد منصوری از مبارزان و فعالان انقلابی است که به خاطر فعالیت های مستمر علیه رژیم طاغوت، به زندان م یافتد. وی در طول مبارزات خود با گروه های مختلف مبارز سیاسی همکاری داشته است و این کتاب، خاطرات منصوری را از بدو تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی دربرمی گیرد.

  • منصوره صامتی
علی (ع) بزرگترین معلم وحدت است. چون در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویش بود، باز هم به خاطر مصلحت و وحدت اسلام سکوت کرد.
سیاست امیرالمومنین(ع) دفاع از مسلمین در برابر دشمنان اسلام و وحدت اسلامی و گفتگوی انتقادی غیردشمنانه در درون جهان اسلام بوده است. ما هم باید همان کاری که امیرالمومنین (ع) انجام داد، انجام دهیم.
 علی«ع» مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف! از نظر ما صاحب حق و اولین معترض علی(ع) است. اما خود ایشان در نامه ۶۲ نهج البلاغه می فرماید: وقتی رسول خدا«ص» از دنیا رفتند بین مسلمانان بر سر حکومت پس از ایشان اختلاف افتاد. من ابتدا باور نمی کردم که در این زمینه اختلافی پیش آید ولی این کار انجام شد. من اعتراض کردم. اول بیعت نکردم. چیزهایی را به یادشان آوردم که خود تایید کردند. اما بعد دیدم که جریان تضعیف اصل اسلام و قرآن در حال تقویت است. خیلی از تازه مسلمان ها به ارتداد افتادند. ترسیدم که موج ارتداد تقویت شود و اصل دین خدا به خطر بیفتد. ترسیدم از اینکه اگر در این لحظه به خاطر اسلام فداکاری نکنم و اجازه بدهم بین مسلمین جنگ داخلی رخ بدهد، اصل اسلام در خطر می افتد. من باید انتخاب می کردم بین خلافت و بقای اصل اسلام. اگر در این شرایط بر حق خود پافشاری کنم، اسلام در خطر می افتد. اگر حکومت به دست من بیفتد بعد از چندسال تمام می شود اما اگر اسلام ضربه بخورد دیگر قابل برگشت نیست. من در آن زمان به تکلیف خود عمل کردم و بیعت کردم و اجازه ندادم که باطل پیشروی کند و حق زائل گردد.

 اسلام با کمترین غفلت تباه می شد
 ابن ابی‌الحدید نقل می‌کند که در جنگ جمل، حضرت امیر (ع) از کوفه به سمت بصره می آمد و فرمود: من به خلفا انتقاد داشتم اما دیدم تحمل آن وضعیت در عین سختی، حتما بسیار مهم تر است از اینکه من با آنان درگیر شوم و بین مسلمین درگیری داخلی بوجود بیاید و سبب خونریزی میان آنان شود. دیدم مردم تازه مسلمان شده اند و اگر من بر سر حکومت – که حق ماست – درگیر شوم، تازه مسلمانان اینگونه برداشت می کنند که اصحاب پیامبر بعد از وی برای قدرت به جان هم افتاده اند. دین مانند مشک پر از شیری است که بسیار آسیب پذیر است و با کمترین غفلت تمام آن تباه و فاسد خواهد شد. در «المناقب» آمده که ابوالطفیل عامر بن وائله نقل می کند که در روز سقیفه علی با آن اتفاقات مخالف بود. اما وقتی با ابوبکر بیعت شد، از علی شنیدم که گفت به خدا سوگند من از او شایسته تر به حکومت بودم اما شنیدم مردم با ابوبکر بیعت کردند و تبعیت کردم. چون ترسیدم که اگر بر سر حکومت درگیر شوم، مردم دوباره کافر شوند و مسلمانان علیه هم شمشیر بکشند. سکوت برای بقای اسم رسول خدا «ص» ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی فاطمه زهرا «س» به امیرالمومنین «ع» گفتند که باید اعتراض را گسترش دهیم، همزمان صدای اذان می آمد که می گفت اشهد ان محمد رسول الله. حضرت امیر «ع» فرمود: اگر می خواهی که اسم رسول خدا و این اذان بماند باید تحمل و سکوت کنیم. حضرت امیر «ع» در نامه ۵۸ نهج البلاغه می فرماید: من منتقد این وضعیت هستم. اما هیچ کس حریص تر از من برای وحدت و الفت امت اسلام نیست. خداوند با جریانات بعد از پیامبر «ص» ما را امتحان کرد و من با اعمال خود هدفی جز رضایت و پاداش خداوند نداشتم. در حکمت ۲۲ نهج البلاغه نیز می فرماید: ما حقی داشتیم و آن را گفتیم. اگر این حق داده شود به وظیفه ام عمل می کنم وگرنه پشت شتر می نشینم و به کار خود مشغول می شوم. در انصاب الاشراف از حضرت امیر «ع» نقل می کند: من می توانستم درگیر شوم اما چنین نکردم. چون ترسیدم که عصر جاهلیت دوباره برگردد. در تعبیر دیگر می فرماید: به خدا سوگند اگر نبود ترس به جان هم افتادن مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی دین، سکوت نمی کردم و به شیوه دیگری عمل می کردم. حضرت امیر «ع» سکوت کردند چون بعد از فوت پیامبر «ص» موج وسیع ارتداد در میان مسلمانان راه افتاد.
در سیره ابن هشام از جناب عایشه نقل می کند: بعد از رحلت پیامبر خدا، عرب به ارتداد گرائید و نفاق آشکار شد. مسعودی در مروج الذهب می‌گوید: موج ارتداد عرب ده روز بعد از رحلت پیامبر شروع شد و به جز مردم مکه و مدینه و اقلیتی از دیگر قبائل، تقریبا همگان از اسلام برگشتند. ابن اثیر و طبرانی هم می گویند که بعد از پیامبر به جز قریش و ثقیف، بیشتر اعراب به درجات مختلف مرتد شدند. مثلا بعضی در این حد از اسلام برگشتند که گفتند به حکومت اسلامی زکات نمی دهیم یا اینکه گفتند خلیفه را قبول نداریم و …

 تو از کِی دلسوز اسلام شدی؟!

زبیر بن بکّار از محمد بن اسحاق نقل می کند که بعد از جریان سقیفه، یکی از فرزندان ابولهب خدمت علی «ع» آمد و شروع کرد در ستایش علی «ع» و نفی جناب ابوبکر و جناب عمر حرف زدن. در حالی که پیش از این دشمن علی «ع» بود! گفت که حکومت حق علی است. حضرت را به قیام علیه خلیفه اول تحریک کرد و گفت که ما در کنار تو ایستاده ایم. حضرت لحظاتی به او نگاه کردند و فرمودند: « سلامة دینه احبّ الینا من غیره». سالم ماندن اصل اسلام در نظر من مهم تر از حکومت است. شما از کِی طرفدار من شدید؟! شما که تا دیروز در جبهه مخالف اسلام بودید! همچنین بعد از سقیفه ابوسفیان پدر معاویه از کنار خانه پیامبر «ص» گذشت و گفت: ای خاندان هاشم، ای فرزندان عبدمناف، آیا راضی شدید که این فرومایه فرزند فرومایه حاکم شما شود؟ آمد پیش امیرالمومنین «ع» و گفت: علیه ابوبکر قیام کن و من با تو هستم. استدلال او این بود که قبیله ابوبکر از قبائل دسته دوم است و خلافت باید در قبیله مهمی مثل قبیله ما باشد! حضرت امیر«ع» به او فرمود : تو که رهبر کفر بودی و بعد از فتح مکه از روی ترس مسلمان شدی، از کِی دلسوزتر از ما نسبت به اسلام شده ای؟! ابوسفیان بعد از اینکه از حضرت امیر «ع» ناامید می شود، سراغ عباس عموی پیامبر «ص» می آید. می گوید: تو به میراث محمد شایسته تر از دیگران هستی. دستت را جلو بیاور تا همین الان با تو بیعت کنم. عباس خندید و گفت: «ای ابوسفیان چیزی را که علی نمی پذیرد، عباس نخواهد پذیرفت.» یعنی من زرنگ تر از تو هستم. رفتی پیش علی تا فتنه راه بیندازی وقتی نتوانستی سراغ من آمده ای. ما از علی، علی تر نیستیم! ما که از علی، علی تر نیستیم! خود صاحب حق می گوید برای وحدت مسلمین سکوت می کنم. البته انتقادش را انجام می دهد ولی اجازه نمی دهد که بین مسلمین دعوا راه بیفتد. بیش از ۳۵ روایت از حضرت امیر «ع» وجود دارد با این مضمون که من سکوت کردم برای اینکه میان امت اسلام اختلاف و شکاف نیفتد. حضرت امیر «ع» حکومت را هم برای اسلام می خواست.
 حکومت وسیله است و اسلام هدف.
می فرمود اگر بخواهم وسیله را به دست آورم، اصل هدف از بین می رود. برای علی «ع» اسلام مهم تر از حکومت علی بود. الان هم استدلال ما همین است که هدف اصلی که اسلام است، با درگیری مذهبی از بین می رود. تشیع مساوی است با ولایت علی بن ابی طالب (ع). ولی ولایت علی (ع) هم وسیله ای است برای هدفی بالاتر که اصل اسلام است. نمی شود به اسم حبّ علی(ع) کاری کرد که اصل اسلام که علی (ع) خودش را فدای آن کرد، به خطر بیفتد. اصلا علی(ع) برای رفع اختلاف آمد. علی (ع) منشا اختلاف نیست. ما نباید امیرالمومنین (ع) را به عنوان منشا اختلاف مسلمین معرفی کنیم. علی (ع) مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف. حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت اختلاف نظرها را باید طبقه بندی کرد. خود حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت. ایشان منتقد خلفا بودند ولی درگیر نمی شدند. یکی کردن یزید و معاویه با عمر و ابوبکر درست نیست. موضع امیرالمومنین «ع» در برابر خلفا انتقادی است، اما هرگز موضع ایشان در برابر خلفا مانند موضع شان در برابر معاویه نبوده است. خود حضرت امیر «ع» در نهج البلاغه تفاوت میان خلفا و معاویه را بیان می فرماید. معاویه به حضرت امیر «ع» نامه می نویسد و به ایشان توهین می کند و طعنه می زند که خلفا از تو افضل بوده اند. حضرت امیر «ع» در جواب نمی فرماید که نه، من افضل بوده ام. بلکه می فرماید: در نامه ات نوشته ای که افضل اصحاب فلانی و فلانی هستند. چیزی گفتی که اگر درست باشد به درد تو نمی خورد و اگر غلط باشد باز هم به درد تو نمی خورد. به تو چه که چه کسی افضل است و چه کسی نیست؟! به تو ربطی ندارد که من افضل هستم یا ابوبکر و عمر. معنی این روایت از حضرت امیر «ع» این است که ایشان اختلاف با خلفا را با اختلاف با معاویه یکی نمی کردند و بین آنها فرق می گذاشتند. این روایت باید برای ما درس باشد که نوع نگاه مان به تاریخ صدر اسلام را اینگونه تنظیم کنیم. البته نمی خواهیم بگوییم اختلاف حضرت امیر «ع» با خلفا مهم نبوده است. بحث این است که باید اختلافات را طبقه بندی کرد. اجتماع امت از خلافت من مهمتر است عده ای از اصحاب پیامبر «ص» با ابوبکر بیعت نکردند. بُریده یکی از آنان بود. حضرت امیر «ص» به او فرمود: ای بریده هرکاری که اکثر مردم انجام دادند، شما هم انجام دهید. امروز اجتماع امت مهم تر از خلافت من است. موسی بن عبدالله بن حسن می گوید بعضی اصحاب با جناب ابوبکر بیعت نکردند و به حضرت علی «ع» می گفتند تا شما بیعت نکنید، ما هم بیعت نمی کنیم. حضرت امیر «ع» فرمود: من حرف خودم را زدم. من بیعت می کنم و شما هم بیعت کنید. من سر یک دو راهی هستم که یا باید از خلافت بگذرم یا باید بین مسلمین جنگ راه بیفتد. من اجازه نمی دهم به خاطر خلافت من بین مسلمانان جنگ راه بیفتد. جناب زبیر به نشانه اعتراض به ماجرای سقیفه با عده ای دیگر از اصحاب در خانه حضرت زهرا «س» تحصن کرده بودند. خود حضرت امیر «ع» آمدند و آنان را راضی به بیعت کردن با جناب ابوبکر کردند. ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید ابن اثیر درباره ابان بن سعید و عده ای دیگر از اصحاب نقل می کند که اینها افرادی بودند که با جناب ابوبکر بیعت نکردند و می گفتند که هرکاری که بنی هاشم بکند ما هم همان کار را انجام می دهیم. حضرت امیر(ع) فرمود ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید. در زمان خلفا به اصحابی مانند سلمان و ابوذر و … پیشنهاد پست های حکومتی می شد. این افراد خدمت حضرت امیر(ع) می رسیدند و برای قبول این پیشنهادات مشورت می کردند که حضرت امیر به آنان می فرمود با حکومت همکاری کنید. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در سپاه خلفا برای جهاد شرکت می کردند. این بزرگواران هم در فتوحات ایران و هم در فتوحات شمال آفریقا در سپاه خلیفه دوم حضور داشتند. همکاری انتقادی حضرت امیر «ع» با خلفا حضرت امیر(ع) با خلفا همکاری انتقادی داشته است.
 ایشان به خلفا مشورت می داده و آنان را کمک می کرده است. در جنگ خلیفه دوم با ساسانیان، خلیفه دوم به حضرت امیر(ع) پیشنهاد می دهد که فرماندهی سپاه را بپذیرند که ایشان قبول نمی کنند. خود خلیفه دوم تصمیم گرفت که فرمانده سپاه شود. حضرت امیر (ع) جلوگیری کرد و گفت شما خلیفه مسلمین هستی و نباید در جلوی جبهه بایستی. اگر شما کشته بشوی، کل سپاه اسلام از هم می پاشد. یعنی حضرت امیر(ع) حتی برای خلفا دلسوزی می کرده است. ایشان منتقد بوده است ولی برای دلسوزی اسلام و مسلمین به خلفا کمک می کرده است. در قضاوت ها خلفا به حضرت امیر(ع) رجوع می دادند و ایشان هم قهر نکرد و کمک می کردند. خلفا هم با علی (ع) مشورت می‌کردند. در معضلات فقهی و حقوقی، در امور دیوانی و اقتصادی و اجتماعی، در مسئله جنگ و صلح و سیاست خارجی، در مسائل معرفتی، در تفسیر و قرائت قرآن و … با حضرت امیر مشورت می شد و مکرر نقل شده که خلفا نظر علی(ع) را بر سایر اصحاب مقدم می داشتند. .
 مثلا مبدا قرار گرفتن تاریخ هجری در زمان خلیفه دوم و با نظر حضرت امیر «ع» انجام گرفت. در زمان خلیفه اول هم برای رویارویی با روم، جناب ابوبکر نظر علی(ع) را در مورد زمان و چگونگی مواجهه با روم پذیرفت. جناب عمر می گوید: پیامبر(ص) به ما می گفت که هروقت اختلافی بین شما پیش آمد به علی مراجعه کنید. این روایت در سی منبع از منابع اهل سنت از خلیفه دوم نقل شده که اگر علی نبود، عمر هلاک می شد. بحث ما بر سر حکومت نیست بعد از قتل خلیفه سوم که نزد حضرت امیر(ع) آمدند تا ایشان خلافت را قبول کند. فرمود دست از سر من بردارید. من هم یکی از شما. هرکه را انتخاب کنید من از همه مطیع تر خواهم بود. من کمک باشم بهتر از اینکه حاکم باشم. معنی این جملات این است که بحث ما بر سر حکومت نیست.

 منبع: اخوت
گزیده ای از سخنان اندیشمند برجسته جناب رحیم پور ازغدی
  • منصوره صامتی

مردان مرد

منصوره صامتی |

الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب (ع) میلاد امیرالمومنین بر همه جهانیان مبارک باد

 

_سلام آقا ! جوراب مردونه دارید ؟ 

_بله  خانم کوچولو ! 

_اینم یه جفت جوراب  مردونه .

_ نه ! یه دونه فقط برای پای راست ! 

  _سلامتی همه ی پدرهای جانباز صلوات 

  • منصوره صامتی

تا روح خدا!

منصوره صامتی |

ثانیه های صبح ، ساعت 5 را دور می زند و من ...

 دلم بهانه دارد ، بهانه ی گریه  و تو از حبل الورید هم نزدیکتری 

چقدر خوب که تو همیشه بودی 

چقدر خوب که تو همیشه هستی 

ای بهانه ی تحمل تنگی های این قفس! 

قطره ای در چشمم می لغزد ...

وبی اختیار مهر پدر قلبم را فشرده می سازد 

چقدر حیف که نیستی  حالا که شانه هایت کمبود من است 

که دردهایم یکی ، یکی فرو می ریزند ...

سال هاست که این صورت خیس آوای  خلوت من و توست 

ودردهایم فرو می ریزند بر صفحه ی خیس ...

و بی بهانه دلم تا روح الله  سفر می کند 

السلام علیک یا روح الله !

وقتی روح تو در میان ماست ،با تو تن خاکی را به آسمان گره می زنم و می دانم که در راه تو بر حقم 

ای روح خدا ! 

می دانم که تقوای تو ، تقوای ستیز است نه پرهیز 

عرفان تو در صحنه است نه در گوشه 

و من شاگرد نفس های توام ...

السلام علیک ایها العبد الصالح 

  • منصوره صامتی

وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند،می گویند یک روز ” غضنفر ” !

در صورتی غضنفر یعنی ” شیر ، مرد با صلابت و قوی ” …و از قضا یکی از القاب حضرت علی علیه السلام است

.وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند ” جــواد ” !و جواد به معنای ” بخشنده و سخاوتمند ” است …و از قضا از القاب امام محمد تقی علیه السلام است

.از اسم ” بتول ” برای مسخره کردن استفاده میکنند !در صورتی که بتول یعنی پارسا و پاکدامن …که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا (س)و حضرت مریم (ع) هم هست.

در فیلم ها نام های تقی و نقی را به هزل می آورند !و تقی یعنی با تقوا و پرهیزگار و نقی به معنای پاک و پاکیزه است …و اتفاقا از القاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) …

وقتی میخواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند میگویند ” فاطی کماندو ” !چه جالب !!

و یا به جای نام مبارک حضرت ابوالفضل العباس (ع) میگویند ابرفرض !

اتفاقا وقتی میخواهند بگویند فلانی خودش رابه آن راه زده میگویند :خودش را زده به کوچه علی چپ !

خدالعنت کند دشمنان اهل بیت را با این جمله اهانت بار که میگویند :این حرف ها برای فاطی تنبان نمی شود !

حال این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت علیهم السلام !در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم …نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدی علیهم السلام استفاده کنند.

  • منصوره صامتی

اقتصاد و فرهنگ

منصوره صامتی |

فرهنگ از اقتصاد هم مهم تر است .

چرا که فرهنگ همچون هوایی است که در آن تنفس می کنیم

اگر این هوا تمییز باشد آثاری دارد و اگر کثیف باشد آثار دیگری دارد.

چرا رهبری عزیز در  ساعت های نخستین سال 1393  مخاطب را به اهمیت فرهنگ توجه می دهند؟


 نکته ی بدیع و ویژه ی کلام ایشان تعبیری است که از فرهنگ به میان می آورند و آن را به مثابه هوا برای تنفس می دانند.

...


  • منصوره صامتی