منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۵۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

آلینوش طریان

در تاریخ 29 آبان سال 45، به عنوان عضو کمیته ژئوفیزیک دانشگاه تهران انتخاب شده و در سال 48 رسماً به ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیک خورشیدی که خود او در بنیان‌گذاری آن نقش عمده‌ای داشت، فعالیت خود را آغاز کرد.

طرح تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 شمسی به صورت لایحه قانونی به مجلس شورای ملی ارائه شد و پس از تصویب به مرحله اجرا در آمد. دانشگاه تهران از مدارس عالی آن زمان مانند مدرسه عالی طب و مدرسه حقوق و علوم تشکیل می‌شد. این دانشگاه در بدو تأسیس شامل شش دانشکده به نام‌های علوم طبی، انسانی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی و فنی بود و ریاست آن را از سال تأسیس تا سال 1317 شمسی دکتر عیسی صدیق با همکاری دکتر علی‌اصغر حکمت به عهده داشتند.
 استقلال دانشگاه تهران از نظر اداری و فنی، در زمان وزارت دکتر علی‌اکبر سیاسی در 1321 ش عملی شد و نخستین‌بار بر طبق مقررات قانون استقلال دانشگاه، رئیسان دانشکده‌ها از میان استادان و با موافقت نظر و رأی آنان برگزیده شدند. همچنین رئیس دانشگاه نیز از میان رئیس دانشکده‌ها به رأی شورای دانشگاه انتخاب شد. و امروز هفتاد و نهمین سالگرد تأسیس این دانشگاه است که به این مناسبت به بیان زندگینامه اولین استاد زن دانشگاه تهران یا همان مادر نجوم ایران پرداخته‌ایم.
به گزارش مهرخانه، دکتر آلینوش طریان در سال ۱۲۹۹ از پدر و مادری ارمنی در تهران متولد شد و تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه ارامنه تهران و دبیرستان دادگر زرتشتیان سپری کرد. او در سال ۱۳۲۶ شمسی با درجه لیسانس در رشته فیزیک از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و پس از طی یک سال سمت کارمندی آزمایشگاه فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران، به مقام متصدی عملیات این آزمایشگاه منصوب گردید. وی در سال ۱۳۲۸، به تشویق پدر و با هزینه شخصی برای تحصیل به کشور فرانسه عزیمت کرده و در سال ۱۳۳۵ دانشنامه دکتری خود را از دانشگاه علوم پاریس دریافت می‌کند. او پس از بازگشت به تهران در‌‌ همان سال، با سمت دانشیاری فیزیک در دانشگاه تهران مشغول به کار می‌شود.
در سال ۱۳۳۸ شمسی، آلینوش طریان با دریافت بورس مطالعاتی در رصدخانه فیزیک خورشیدی که از طرف دولت فدرال آلمان غربی در اختیار دانشگاه تهران قرار گرفته بود، به آلمان سفر می‌کند. 5 سال بعد در تاریخ 9 خرداد 1343 به مقام استادی ارتقا پیدا کرده و بدین ترتیب او اولین فیزیکدان زن است که در ایران به مقام استادی رسید. در تاریخ 29 آبان سال 45، به عنوان عضو کمیته ژئوفیزیک دانشگاه تهران انتخاب شده و در سال 48 رسماً به ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیک خورشیدی که خود او در بنیان‌گذاری آن نقش عمده‌ای داشت، فعالیت خود را آغاز کرد. وی که اولین کسی بود که در ایران درس فیزیک ستاره‌ها را تدریس کرد، در سال 58 تقاضای بازنشستگی داد و به افتخار بازنشستگی نائل شد. آلینوش طریان منزل خود را وقف کرد و ازآنجاکه فرزند و بستگانی در ایران نداشت، در خانه سالمندان زندگی جدیدی را آغاز نمود. مادر نجوم ایران، 15 اسفند سال۱۳۸۹در سن 90 سالگی درگذشت.
  • منصوره صامتی

حجاب،اختیاری،اجباری!

منصوره صامتی |
سلام به پارادوکسی های عزیز . در عصر آدینه ای دیگر ، ضمن دعا برای تعجیل در فرج و ظهور امام عصر و زمان ، حضرت مهدی موعود و معهود (عج) ؛ موضوع مورد بحث ( حجاب ) را ، ادامه داده و به همه ی شما خوبان و همراهان فهیم ، تقدیم نموده و نیز به ساحت مقدس آن امام همام ، پیش کش می نمائیم .

 در رابطه با موضوع حجاب ، مسئله ای که در محافل فکری و علمی ، به انحاء مختلف و کماکان از سوی مخالفان و بعضا موافقان نیز مطرح می شود ، مسئله ی « اختیاری یا اجباری بودن حجاب » است .

 گفته شد که برخی با این استدلال که « حجاب شرعی ، اگرچه حکم خداست ، اما مگر می شود ، حکم خدا را با زور و اجبار و اکراه اقامه کرد ؟! » و امثالهم ؛ پیشنهاد اختیاری کردن حجاب را می دهند یا حداقل در فضا و محافل علمی و آکادمیک ، از این نظر و تئوری حمایت می کنند .پیشنهادی که مرحوم طالقانی (رضوان الله علیه) در ابتدای انقلاب با توجه به آیه ی شریفه ی 59 از سوره ی مبارکه ی احزاب « ذالک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما یعنی این کار (حجاب) برای این است که شناخته شده و مورد آزار قرار نگیرند ، بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحیم است » قائل به اختیاری بودن حجاب از باب «وجه تمایز زنان "مومنه" از دیگر زنان و مورد آزار قرار نگرفتن آنان » بودند .
 در پاسخ به این سخن باید گفت : نخست انکه ، ما اگر گمان کنیم که وضعیت موجود حجاب در جامعه ، تنها معلول "اجباری بودن" آن است ؛ به طور حتم و یقین ، به خطا رفته ایم . درحال حاضر و با توجه به مشخص بودن موضوع و محور مورد بحث و حفظ وحدت آن در گفتگو ، از پرداختن به « ریشه یابی وضعیت کنونی حجاب در جامعه » خودداری نموده ولی اجمالا آنچه که در این رابطه گفتنی است ، آنست که : این قصه [ ی پر غصه ] سری دراز دارد ! و مجموعه ای از علل و عوامل ، به این امر دامن زنده است .

                                        


 یکی از آنها برخوردهای نامناسبی است که در مقاطعی و توسط برخی از افراد و گروههای افراطی یا دست اندرکاران این امر ، با مسئله ی حجاب و بی حجابی و بالاتر از بی حجابی ، یعنی بد حجابی ! صورت گرفته است ؛ که نتیجه ی قهری و طبیعی آن نیز همین است که امروزه )، گروهی از زنان ، مخالفت خود را با آن ، این گونه نشان می دهند ؛ توجه شود ، بنده در اینجا تاکید می کنم ، امروزه این زنان ، مخالفت خود را این گونه نشان می دهند ، « هرچند که به "اصل حجاب" نیز اعتقاد دارند » دیگر آنکه به موازات و قبل از پرداختن به مبارزه با این هنجارشکنان ، به زیرساختها و مقدمات و تمهیدات آن ، توجه نشده است . همه ی ما می دانیم که پیشگیری ، بر درمان مقدم است . ولی آیا دستگاههای فرهنگی مربوطه و رسانه های جمعی و در راس آن ، صدا و سیما و نیز خیل عظیم و تاثیرگذار و مرجع ، «هنرمندان» ما ، زمینه ی لازم برای ارتقاء فرهنگ حجاب را فراهم ساخته اند و در همان حیطه ی وظایف و رسالت خود ، به وظیفه ی خود عمل کرده اند ؟؟ ..
 اهمیت آنچه گفته شد تا بدانجاست که امروزه "بی حجابی" به یگی از روش ها و ابزارهای مبارزه ! و اعتراض به موضوعات دیگر (از جمله موضوعات سیاسی و اقتصادی) تبدیل شده است . یعنی از دیگر علل بی حجابی در جامعه ، توجه به نقش مبارزه ای و اعتراضی بودن آن است ! ( با توجه به این وضعیت ؛ آیا می توان در یک راه حلی پارادوکسی وار ، برای خلع سلاح نمودن معترضین جامعه یعنی اپوزیسیون _نه منتقدین ، بلکه معترضین که ماهیتی جدا از منتقدین دارند_ عریانی و نیمه عریانی را آزاد ساخت و همه ی احکام و تعالیم الهی را نادیده گرفت و به مشاهده ی معصیت و نافرمانی خدا نشست ؟ وانگهی در درگاه الهی و پیشگاه ولی عصر (عج) چه کسی پاسخ گوی فراهم ساختم زمینه ی فساد و تباهی جوانان مسلمان را خواهد داد ؟ ) در رابطه با آنچه گفته شد ، بی شک حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و دخت ایشان زینب کبری (س) و دیگر زنان پاکدامن و عفیفه ، می توانند الگویی مناسب برای زنان جامعه ی ما و همه ی جوامع ، در همه ی اعصار باشند ولی آیا ما توانسته ایم شخصیت و منش و رفتار آنان را آن گونه که باید ، به جامعه معرفی کنیم ؟؟ .. اما اینکه گفته می شود "مگر حکم خدا را می توان با زور و مجازات اقامه نمود ؟" این سخن در صورتی درست است که استفاده از "زور" به عنوان اولین راهکار برگزیده شود . ما اگر معتقد باشیم که موضوع حجاب ، یک موضوع مهم و حساس در ارتیاط با اجتماع و فرهنگ یک جامعه است ؛ آن گاه قائل به مدیریت فرهنگی در این عرصه خواهیم بود که بر اساس آن ، در یک مکانیزم خاص و با اولویت بندی لازم ، طبیعی است که اولویت نخست را به کار ظریف و هنرمندانه ی فرهنگی خواهیم داد ؛ چرا که احکام الهی خود منطبق بر فطرت پاک بشر است و تنها کار ما در آن مدل از مدیریت فرهنگی ، تفهیم فوائد و فلسفه ی وجودی حجاب ، برای زنان و دختران جامعه خواهد بود . که اگر این به درستی صورت پذیرد ، بسیاری از کسانی که در ظاهر بدحجابند ، حجاب را خواهند پذیرفت .



 مرحله ی بعد برخورد صمیمانه و توام با رافت و رحمت برگرفته از آموزه های پیامبر رحمت و مهربانی (ص) است . توسل به قوای قهری و قضایی باید به عنوان آخرین حربه و راهکار (علی الخصوص کسانی که به صورت سازماندهی شده در راه به فساد کشانیدن جوانان گام بر می دارند ) باید صورت پذیرد . اما این سخن که "تاریخ ، اعمال زور و اجبار را از سوی پیامبر اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) را ، در این زمینه ثبت نکرده است" . باید گفت که : میان حضرات معصومین (علیهم السلام) تنها شخص نبی مکرم اسلام (صل الله علیه و آله ) و جناب امیرالمومنین علی (ع) حکومت داشته اند که دوران حکومتی حضرت امیر (ع) نیز اندک است . هرچند که از نظر تاریخی نیز به درستی و دقیق ، معلوم نیست که آیا وضعیت زنان ، قبل و بعد از نزول آیات حجاب ، تفاوتی داشته یا نه ؟ اما این مطلب قابل تامل است که نسبت به زمان حاکمیت رسول خدا (ص) از آنجا که این حکم ، در سال پنجم (حتی در روایاتی هشتم ) هجری تشریع یافته ، و از آنجا که زدودن آثار وامانده از عقاید و رفتار جاهلی (اصلاح جامعه ) ، نیاز به صبر و حوصله و بردباری دارد (بر خلاف افساد آن ) بر فرض که برخورد قهرآمیزی نیز صورت نگرفته باشد ، (عدم برخورد قهری) در آن مقطع جائز بوده و رواست . زیرا زدودن آثار و رفتار به جای مانده از دوران جاهلیت و بربریت ، طبیعی است که زمان می طلبد . در مورد حکومت حضرت امیر (ع) نیز مطلب به درستی روشن نیست (از منظر مطالعات جامعه شناختی تاریخی ) . اما نمی توان به طور کلی رای و نظر بر نفی آن داد و گفت که اصلا برخوردی نیز صورت نگرفته است .

 نکته ی مهم در این رابطه این است که : مگر مستند ما در استنباط احکام شرعی ، تنها و به صورت ویژه ، سیره ی معصومین (علیهم السلام) است ؟؟ آنچه در فقه شیعه ، منبع استنباط و استخراج حکم شرعی است ، کتاب (در این مورد آیات حجاب) و سنت و اجماع (عقول و خرد جمعی ) و عقل (در اهمیت عقل قبلا سخن گفته و گفته شد که در فقه ، عقل کاشف از احکام است ؛ نه مستقل از آن ) می باشد . قابل ذکر آن است که در این مورد که حجاب ، موضوعی است که از منظر اجتماع و فرهنگ نیز باید بدان نگریست و در ارتیاط با جامعه و نظام عملیاتی می شود ؛ اتفاقا "سیره" از آن جهت که ممکن است شرایط و مقتضیات خاصی در آن زمان حاکم بوده باشد ، در این زمینه دارای اجمال است و چندان نمی تواند در این موضوع قابل تمسک باشد .
 با عنایت به این نکته که هم ذات اقدس اله (جل) و هم ذوات قدسی معصومین (ع) "خواهان اجرای تمامی قوانین الهی در جامعه" هستند ؛ که از وصیت پیامبر (ص) به معاذ در آن هنگام که اور را به سوی یمن می فرستاد ، نیز به خوبی استفاده می شود که فرمود : « واضهر السلام کله صغبره و کبیره » امر اسلام را چه کوچک و چه بزرگ آن را آشکار سازد و از طرف دیگر از آن رو که در "اجتهاد پویای جواهری" مولفه های گوناگونی ، نقش ایفا می کند و از آن جمله توجه به زمان و مکان و مقتضیات آن می باشد که زوایا و وضعیت مورد حکم را مورد تاثیر خود قرار می دهد ؛ خود حضرات معصومین (ع) راهکاری اندیشیده اند تا پویایی و جاودانگی احکام اسلامی همچنان محفوظ باشد . بدین جهت فرموده اند : « علینا القاء الاصول و علیکم التفریع » ما اصول و کلیات را به شما عرضه می کنیم و شما فراخور موضوعات و مصادیق گوناگون ، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرع سازید . ( ما اگر به سان "اخباریون" ؛ تنها قائل به خبر و قول بوده و تنها توجه تام به سیره و سنت و نقل باشیم ؛ باید درب فقه ، اجتهاد ، توجه به زمان و مقتضیات آن ، موضوعات مستحدثه و جدیده ، احکام ثانوی و فلسفه و .. را تخطئه نمائیم و از رهگذر آن ، شاهد جامعه ای متحجر و جمود ، قشری و واپسگرا و بدوی باشیم ! )


 چنانچه گفته شد ، در رابطه با "حق حاکم شرع" نسبت به تعزیر نمودن مرتکبین معاصی ، از جانب معصومین (ع) قانون و قاعده بیان شده است ؛ و فقیه جامع الشرایط می تواند این حق تعریف شده و اصل کلی را ، در مورد سایر موارد از جمله موضوع حجاب نیز وضع نماید مگر آنکه ما بی حجابی را بر خلاف نص صریح آیات وحی ، معصیت ندانیم . که به تعبیر حدیث اخیر ؛ ائمه (ع) اصول کلی را تبیین و علماء را بر تفریع (مصداق شناسی) موضوعات کلی ، امر نموده اند . در علم اصول ثابت شده است که این امر ، دلالت بر وجوب دارد ، بنابراین فقیه ، وظیفه دارد که حکم به تعزیر را در این زمینه ، اعلام نموده و در صورت وجود شرایط و مصلحت ، آن را اجرا نماید که پس از گذشت هزار و چهارصد سال از دوران آغازین اسلام ، بی تفاوتی در قبال آثار و عقاید رفتارهای واپسگرایانه ی دوران جاهلی ، توجیه منطقی ندارد . بی ارتباط نیست که در کلمات گهربار معصومین (ع) از دوران آخرالزمان ، تعبیر به دوران جاهلیت ثانی شده است .

 ما اگر بپذیریم که حکم حکومتی امام راحل عظیم الشان (ره) تنها مستند شرعی اجباری بودن حجاب در جامعه است (حکمی که همانطور عنوان می شود فاقد پشتوانه ی فقهی است ! ) پذیرش این سخن ، مشابه ی پذیرفتن این پندار بی پایه و بی اساس است که می گوید "ولایت فقیه ، نظریه ی امام در امر حکومت داری بوده است و سابقه ای پیش از او ، در اسلام نداشته است ! درصورتی که اندک مطالعه ی تاریخی و فقهی ، ما را به آن می رساند ، که نظریه ی ولایت فقیه ، ابتدا توسط شیخ مفید در آغاز عصر غیبت کبری و به تائید و تشویق خود امام زمان (عج) ، و بعد از او توسط علمایی دیگر تا به دوران نزدیک به ما و در میان علمای متاخر توسط شیخ مرتضی انصاری از نوابغ و مفاخر شیعه ، در کلاس های اصول ، همواره تدریس و بحث می شده است . اما این سخن که "چون قرآن ، حجاب را ، وجه تمایز زنان مومن از غیرمومن قرار داده است" ؛ در نتیجه اختیاری بودن آن را استفاده کنیم ؛ نیز سخنی ناصواب است . زیرا این بخش از آیه که می فرماید "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذین" بدان سبب تا مورد آزار قرار نگیرند ، "علت حکم" را بیان نمی دارد . بلکه ناظر بر "حکمت حکم" است . بین علت و حکمت یک حکم ، فرق اساسی وجود دارد .
به زبان فلاسفه نخست انکه وجود و عدم حکم ، دائر بر مدار و منوط به وجود و عدم علت است اما وجود و عدم حکم ، وابسته به وجود و عدم حکمت نیست . یعنی دایره شمول علت ، همگانی است و تمامی مصادیق و افراد را در بر می گیرد ، برخلاف حکمت که از این شمول و عموم برخوردار نیست و ناظر به افراد غالب حکم است . بنابراین ممکن است درجایی حکم وجود داشته باشد اما حکمت مزبور را فاقد باشد . بنابراین نمی توان "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذن" را علت و فلسفه ی اصلی حجاب قلمداد کرد و حکم به اختیاری بودن آن داد . اگر این سخن خداوند ، علت دستور حضرت حق به پوشش و حجاب زنان باشد ، (یعنی وجه تمایز با سایرین) باید گفت در شهر یا کشوری که اقلیت های دینی حضور نداشته باشند و همه مومن باشند ، و نیاز به وجه تمایز نیز نباشد ، دیگر حجاب لازم الاجرا نیست ! و یا اگر اقلیت ها حضور داشته باشند ولی انها نیز ، از پوشش برخوردار باشند ، دیگر حجاب برای زنان مومنه الزامی نیست چرا که با از بین رفتن علت (یعنی اگر بپذیریم که علت حجاب وجه تمایز باشد) اصل حکم نیز منتفی خواهد شد !

حال آنکه همه ی مسلمانان حجاب را از ضروریات و الزامات و مسلمان دین می دانند و این وجوب نیز مطلق بوده و مشروط به شرط و مقید به قیدی نیست و ازین رو می توان به روشنی دریافت که جمله ی مزبور تنها به عنوان "حکمت" این دستور الهی بوده و نمی توان با "علت" دانستن آن ، اختیاری بودن حجاب را استنباط نمود . بنابراین اگر حاکم اسلامی ، مصلحت بداند و با رعایت سلسله مراتب ، می تواند با هنجارشکنان ، مناسب با شرایط و مقتضی با زمان و مکان حدوث حکم ، برخورد نماید و قانونگذار مسلمان نیز موظف است قانون و حکم خداوند را به تصویب رسانده و از ضمانت اجرا نیز برخوردار بپسارد
نویسنده : سجاد غلامی .
  • منصوره صامتی
 برادر زاده‌ام در خواست کرد که عمو برایم سی دی پنگول بیار!
و ما که همیشه در سودای این بودیم که ذهن کودکیش فراموش خواهد کرد دائماً به هر نحوی از خریدن جناب پنگول سر باز میزدیم تا اینکه دیدم نه جدی جدی ۳ سالی می‌شود که پنگول از سر زبانش نمی‌افتد! لذا عزم جزم کرده و به امید یافتن این سی دی گشت و گذار را شروع کردیم.
اول امر بهم گفتند سوپری‌ها هم این نوع را دارند لذا به چندین و چند سوپری سر زدم و هر مغازه ما را حواله دادند به مغازه بعدی؛ تا اینکه بالاخره سر از اولین به نوعی نوشت افزار درآوردم جایی که گفته می‌شد این دست سی دی ها را دارد؛ مغازه‌دار که آقای موجهی نشان می‌داد ما را به چند مغازه پایین‌تر هدایت کرد و گفت آنها عالی هستن و کلی وسایل اسباب بازی مفید دارن. وارد آن مغازه شدم؛ کلی با خودم بالا پایین کردم تا به این خانم فروشنده بگم پنگول دارید! و او در جواب گفت نه ولی می‌توانید از انواع مدل کارهایی فکری که برای کودکان داریم استفاده کنید. ماهم دیدیم حالا که پنگولی یافت نشده لااقل برای دو خواهرزاده دیگر چیزی خریده باشیم…
قفسه‌ها را طی می‌کنم: تقویم با مدل‌های تمام غربی و عکس‌های مستهجن دخترانه برای اطاق خواب کودکان، کتاب شعر ترجمه شده با جملات و ترکیب رنگ جهت‌دار، ده‌ها کارت پستال، کتاب غصه، داستان و… خانم فروشنده که تصور می‌کند تنوع خوراک فکری مغازه‌اش! انتخاب را برایم سخت کرده جلو می‌آید کتابی را پیشنهاد می‌کند که بخرم؛ تورق می‌کنم سراسر تصاویر نیمه برهنه از زنان و دختر بچه‌هاست آنهم با زبان اشعار انگلیسی!
کلی کتاب‌ها را زیر و رو می‌کنم یک کتاب با عکس دارا و سارا می‌یابم, دلم باز می‌شود موضوع کتاب سفر این دو به مشهد است؛ آنقدر دلم باز شد که انگار شما در دل خود نیویورک مثلاً جناب حافظ را ببینی که تو را دعوت به دمنوش گیاهی اصل شیراز می‌کند! کتاب را با شوق و ذوق میخرم و به امید یافتن پنگول راهی مغازه دیگر می‌شوم.
 مغازه‌های دیگر نیز وضع به همین منوال است؛ انتخاب رنگ، شعر، اسم و تصویر چنان با زبان هنرمندانه طراحی شده که هر خریداری احتمالاً فرزندش مایل به خرید آنها خواهد بود؛ اقلامی که فرهنگ برهنگی را در این برهوت برهنگی فرهنگی ما تجلی می‌دادند. بالاخره پنگول را خریدم و بارها تصویر این جناب پنگول را برانداز کردم؛ دستی بر کتاب دارا و سارا کشیدم و به انبوه اساب بازی‌ها، کتاب‌ها و لوازم التحریری فکر می‌کردم که با گستره‌ای دیوانه‌وار از تنوع، برای نسل‌های بعد تولید شده بودند. به مادری فکر می‌کردم که برای تزیین اطاق خواب فرزندش در انتخاب نوع تصویر باربی مانده بود و به کودکی که زارزنان در مغازه چشمش کتاب عکس نیمه برهنه فلان شخصیت غربی را گرفته بود و طلب خرید داشت.
کتاب دارا و سارا را به خواهر زاده ۴ ساله می‌دهم؛ حدود ۲۰باری دائم می‌گوید این شعر سارا را دوباره برایم بخوان؛ با خودم می‌گویم دمت گرم عجب کتابی خریدی حداقل خواهرزاده ما فعلاً باربی خوان نیست؛ ساعت به نیمه شب رسیده و او هنوز در حالی که کتاب شعرش را در بغل دارد می‌گوید: دایی من از این کتاب‌ها دوست دارم که این عکس‌ها رو داره آخه چند سی دی اون رو خونه دارم! خشکم می‌زند پشت جلد کتاب تبلیغ بازی‌های رایانه غربی و مدل‌های باربی است؛ خواهرزاده از ۶ عکس بدترین را انتخاب کرده و در حالی که دستش روی یکی از تبلیغ این بازی رایانه‌ای آمریکایی است می‌گوید دارا و سارا قشنگه ولی من خیلی وقته اینها رو می‌بینم، اینبار برایم اینجور بخر!
 بله دوستان! باربی در راستای رسالت خطیر خود حالا به سن تکلیف رسیده و دارد برای ما نسلی را پرورش می‌دهد باربی تا چند وقت دیگر به سن بلوغ خواهد رسید و آن موقع بجای پرورش نسل تولید نسل خواهد کرد! آیا خواب زمستانی دستگاه‌های فرهنگی ما را سحری خواهد بود؟
از وبلاگ ریگ متین


  • منصوره صامتی

«گفتم بچه من فقط 6 ماه دیگر در این مدرسه است؛ می‌توانید او را نگه دارید. التماس کردم ولی فایده نداشت. معاون مدرسه گفت: از نظر من اخراج است.» ... «وقتی به آموزش و پرورش می‌روم، برخوردی می‌کنند که من هم می‌خواهم نباشم. آخر شاید همه دانش‌آموزان کشش یک برخورد را نداشته باشند. کاری کرده بودند که از مدرسه بریده بود ...»

به گزارش ایسنا به نقل از خبر جنوب، هیچ‌کس نمی‌داند وقتی مدیر، امیراحمد را به کلاس راه نداد در ذهن این دانش‌آموز چه گذشت. آخرین تصویر را مادر باردار او دید؛ وقتی که از بیمارستان به خانه بازگشت. نوجوان 14 ساله، خود را از چارچوب در یکی از اتاق‌ها حلق‌آویز کرده بود. هیچ‌کس نمی‌داند آن لحظه بر مادرش چه گذشت.با گذشت بیش از 20 روز، هنوز پیام‌های تسلیت روی دیوار خانه است. یکی پیام تسلیت همکلاسی‌های اوست؛ پیام تسلیت دانش‌آموزان مدرسه راهنمایی شهید آوینی. همان مدرسه‌ای که امیراحمد سال اول و دوم راهنمایی را با معدل خوب و نمره انضباط عالی در آن گذراند ولی سال سوم را به پایان نبرد. 

حیاط خانه سوت و کور است. روی دیوارهای هال خانه هم هیچ تصویری از او نیست. رویمان نمی‌شود بخواهیم عکسش را به ما نشان بدهند.پدر احمدرضا پذیرفته که گفت‌وگو کند. هنوز داغدار است و انگار زندگی از روی چهره‌اش رخت بربسته است. می‌گوید: «روز سه‌شنبه، پنجم آذر به مدرسه رفتم. معاون مدرسه گفت از نظر من اخراج است. اصرار و التماس کردم، خواستم راهی پیش پایم بگذارند. گفتند پرونده را به مدرسه دیگری ببر. دست آخر قرار شد مدیر تصمیم بگیرد.» لیوانی چای می‌ریزد. سکوت او خانه را دوباره بی‌صدا می‌کند. کمی بعد، به یاد می‌آورد: «روز بعد پسرم به مدرسه می‌رود. آن روز من سر کار بودم، مادرش هم به دکتر رفته بود. امیراحمد به مدرسه می‌رود ولی راهش نمی‌دهند و زمانی که مادرش به خانه برمی‌گردد جسد به دار آویخته او را می‌بیند که از چارچوب اتاق آویزان است ...»

مدرسه از اینکه امیراحمد موبایل به مدرسه برده بود، شاکی بود. وقتی پدر امیراحمد سکوت را دوباره می‌شکند از او می‌خواهیم کارنامه تحصیلی نوجوانش را نشانمان دهد. مادر او این خواسته را که می‌شنود به دنبال کارنامه می‌رود. عموی امیراحمد اینطور می‌گوید که همسایه همه وسایل آن نوجوان را جمع کرده تا چشم خانواده به آنها نیفتد. کارنامه را که می‌آورند، اول به نمره انضباط نگاه می‌کنیم؛ «خیلی خوب و عالی» معدل هم حدود 17 است.پدر امیراحمد از اظهارات برخی مسئولان آموزش و پرورش گله‌مند است. همین اواخر مدیرکل ارزیابی وزارت گفته بود که «دانش‌آموز روز 6 آذرماه بدون اطلاع مدرسه را ترک و در خانه دست به خودکشی می‌زند.» پدر امیر احمد می‌گوید: «آنها حتی از مادرش هم دلجویی نکردند. آموزش و پرورش خیال می‌کند می‌تواند خود را تبرئه کند. آنها حق نداشتند اینطور برخورد کنند. مانده‌ام دیگر چرا در برابر ما موضع می‌گیرند و هر اظهار نظر دور از واقعیت و غیر منصفانه‌ای را مطرح می‌کنند.»

شاید امیراحمد تنها نباشدامیراحمد با خود موبایل به مدرسه می‌برد. وقتی که مدیر مدرسه با او برخورد می‌کند تصمیم به خودکشی می‌گیرد، آن هم به شیوه‌ای خشونت‌بار؛ حلق آویز کردن! آیا دانش‌آموز مقصر اصلی این ماجراست که با آوردن موبایل به مدرسه باعث بروز چنین برخوردی از سوی مدیر مدرسه شده یا اینکه رفتار مسئولان مدرسه به گونه‌ای بوده که دانش‌آموز راهی جز خودکشی پیش رو ندیده است؟ شاید هر دو فرضیه نادرست باشد. شاید هم هر دو عاملی تاثیرگذار باشد.

کاظم احمدیان مشاور خانواده است. او می‌گوید: «اتفاقی که در مدرسه افتاده می‌تواند یکی از عوامل موثر بر اقدام به خودکشی دانش‌آموز شیرازی و همچنین محرک او بوده باشد. این قصه‌ای چند عاملی است. ماجرا موجی از هیجان را به دنبال داشته. آنچه مشخص است اینکه نمی‌توانیم آوردن موبایل را تنها دلیل خودکشی بدانیم. داشتن معدل و نمره انضباط خوب نمی‌تواند به تنهایی نشان‌دهنده سلامت روانی یک دانش‌آموز باشد. برخی نوجوانان حالت‌های افسردگی، گوشه‌گیری و درون‌گرایی دارند. این وضع ممکن است در مراحل بعد باعث پدید آمدن شخصیت منفعل پرخاشگر در فرد شود. این دسته نخستین بار پرخاشگری را علیه خود به کار می‌برند.»احمدیان ادامه می‌دهد: «وجود این دانش‌آموز مانند انبار باروت بوده، به این ترتیب اتفاق رخ‌داده در مدرسه برای او نقش یک جرقه را ایفا کرده است. مشکل اینجاست که مدرسه‌ها خیلی اشتباه می‌کنند. من برخوردی که با دانش‌آموز رخ داده را تایید نمی‌کنم، مدرسه‌ها در ایران مشکل پرورشی دارند. آنها در برخورد با موضوعاتی مانند موی سر و ظاهر گاهی به شخصیت دانش‌آموز توهین می‌کنند. یکی از این موضوعات هم موبایل است.»

این روان‌شناس تاکید می‌کند که «خودکشی» یک بیماری روانی است. احمدیان باور دارد که عوامل مختلفی بر خودکشی امیراحمد تاثیر گذاشته و این عوامل می‌تواند درون اجتماع، خانواده، مدرسه و ... شکل گرفته باشد. از نظر او مشکل اینجاست که مدیر مدرسه نتوانسته شخصیت نوجوان را تشخیص داده و او را به روان‌شناس ارجاع دهد. اگر همچنان مسئولان مدرسه‌ها نتوانند شخصیت‌های منفعل و از نظر روانشناختی بیمار را شناسایی کنند، آن وقت ممکن است نمونه‌های دیگری از امیراحمد باز هم خانواده‌های خود را داغدار کنند.

این روانشناس می‌افزاید: «آنچه برای این دانش‌آموز رخ داده نشان‌دهنده شکنندگی روحی اوست زیرا یکی از خشن‌ترین راه‌ها را انتخاب کرد. متاسفانه مدرسه‌های ما بسیار سنتی، کهنه، غیرعلمی و تک‌بعدی عمل می‌کند. به نظر من این خانه از پای‌بست ویران است. ما چنین بمب‌هایی زیاد داریم، بنابراین آموزش و پرورش باید از نگاه تک‌بعدی و صرفا آموزشی خارج شود.»این روان‌شناس وجود چنین پدیده‌ای را به «بمب» تشبیه می‌کند. با این وضع چرا آموزش و پرورش برای شناسایی دانش‌آموزان در معرض خطر رویکردی نمی‌اندیشد؟حمیدرضا آذری، مدیرکل آموزش و پرورش فارس به این پرسش اینگونه پاسخ می‌دهد: «800 هزار دانش‌آموز در فارس درس می‌خوانند. این یعنی ما با یک میلیون و 600 هزار پدر و مادر سر و کار داریم. آموزش و پرورش با این آسیب‌ها و معضلاتی که وجود دارد چگونه می‌تواند همه این دانش‌آموزان را شناسایی کند؟ اگر تعدادی را شناسایی کنیم آیا خارج از وقت، نیرو و پرسنل داریم که بتوانند پاسخگوی نیاز باشند؟»آذری ادامه می‌دهد: «این کار اعتبار کافی، امکانات و نیروی متخصص می‌خواهد. تصور کنید که خدای نکرده یک فرد معتاد در خانه دارید. برای درمان او همه خانواده بسیج می‌شود. در آموزش و پرورش هم وضع مشابه است. این نهاد به تنهایی نمی‌تواند همه مشکلات را حل کند. کمبود نیرو هم تا اندازه‌ای در این حوزه موثر است.»

مدیرکل آموزش و پرورش فارس می‌گوید که هنوز همه ابعاد ماجرای امیراحمد مشخص نشده و آنها نمی‌توانند جزئیات را به طور کامل «باز» کنند. از او می‌پرسیم «وظیفه معاون پرورشی یک مدرسه چیست؟ آیا وظیفه آنها صرفا باید کارهای روتین نمایشی مثل چسباندن روزنامه‌دیواری بر در و دیوار مدارس باشد؟ چرا مشاوران اقدام به شناسایی دانش‌آموزان در معرض خطر نمی‌کنند؟» آذری می‌گوید: «وظیفه تعریف‌شده معاونان پرورشی تعمیق باورهای دینی و انجام کارهای نرم‌افزاری است. مشاوران هم در دبیرستان‌ها فعالند ولی در دوره راهنمایی هنوز مشاور نداریم.»

آن طور که آذری می‌گوید، این مشکل به خاطر کمبود نیرو است.آموزش و پرورش آب در هاون می کوبد!

مدیرکل ارزیابی وزارت آموزش و پرورش درباره پرونده امیراحمد گفته که «آموزش و پرورش به همه وظایف قانونی خود در ارتباط با ورود موبایل از سوی دانش‌آموز عمل کرده، بررسی و نتایج را اعلام می‌کند.»این نخستین بار نبود که آوردن موبایل به مدرسه برای دانش‌آموزان ایجاد مشکل کرده است. آنها بارها به خاطر چنین کاری تنبیه شده‌اند. احمدیان تاکید می‌کند که با گسترش فناوری اطلاعات دیگر نمی‌توان جلوی ورود موبایل به مدرسه را گرفت. او می‌گوید: «آموزش و پرورش آب در هاون می‌کوبد. مسئولان بلندپایه باید از شرکت‌های فناوری اطلاعات بخواهند موبایل‌های ساده دانش‌آموزی طراحی کند تا مشکل آوردن موبایل به مدرسه از میان برود.»یاد آخرین لحظاتی می‌افتیم که از خانه امیراحمد بیرون آمدیم. در آن لحظه متوجه شدیم که خانواده قاب عکس دانش‌آموز را پشت و رو گذاشته‌اند تا آن را نبینند و حسرت نبود نوجوانشان کمتر به دل آنها بیفتد. مادر امیراحمد گفت که از آنها دیگر گذشته و امیدوارند برای دانش‌آموزان دیگر این اتفاق نیفتد. آنها دیگر به دختر 10 روزه خود دلخوشند. اما آیا ماجرای امیراحمد هم فراموش می‌شود و کسی در تکاپوی اصلاح ساختار مدرسه‌ها بر نخواهد آمد

  • منصوره صامتی

فرصتی برای ...

منصوره صامتی |

                        صبح صادق ندمد      تا شب یلدا  نرود...    



یلدا فرصتی است برای با هم بودن 

یلدا فرصتی است برای اندکی بیشتر اندیشیدن 

یلدا فرصتی است برای اندکی همدل بودن 

یلدا فرصتی است برای اندکی همدردی با آنهایی که از سرمای زمستان شاد نخواهند بود

یلدا فرصتی است برای اندکی اندیشیدن به کودکان کار 

یلدا فرصتی است برای اندکی همراهی با آنهایی که چشم به راه محبت ما هستند

یلدا فرصتی است برای ...

  • منصوره صامتی
سایت نذری یاب کجا را نشانه رفته است/تمسخرفرهنگی محرم در یک سایت

 اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا واقعا راه اندازی چنین وب سایتی با هزینه گزاف تنها با هدف تسهیل یافتن شام برای دیگران، راه اندازی شده است؟ سایت نذری یاب کجا را نشانه رفته است/تمسخرفرهنگی محرم در یک سایت

به گزارش «سراج24»،
دهه اول محرم و ایام تاسوعا و عاشورا، لینک‌هایی به سرعت در شبکه‌های اجتماعی جابه‌جا می‌شد و برای هرکس آن ایده تازگی داشت. لینکی که این بار یکی از علایق ایرانی‌ها در عزاداری‌ها را نشان گرفت؛ نذری‌ها، شله زرد، قیمه امام حسین (ع)، حلیم‌های صبح عاشورا و تاسوعا و قرمه‌سبزی‌های سبز و ترش مزه با سرچی کوتاه در تهران راحت‌تر قابل رویت بود و کاربر سایت می‌توانست به جست‌وجوی محل توزیع نذری در نزدیک‌ترین نقطه نزدیک به خانه‌اش بپردازد. سایتی که زود در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و به گفته داود مظفری، طرح و مدیر سایت، سرعت راه‌اندازی‌اش به همان اندازه انتشار کوتاه و چند ساعته بوده. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا واقعا راه اندازی چنین وب سایتی با هزینه گزاف تنها با هدف تسهیل یافتن شام برای دیگران، راه اندازی شده است؟

هر از چند گاهی دشمنان اسلام و مسلمین با کمک گرفتن از مزدوران وهابی که خود را مسلمان معرفی می کنند، قصد دارند به گونه ای مذهب تشیع را مورد تمسخر قرار دهند. شاید بتوان پروژه قرآن سوزی توسط کشیش آمریکایی و توهین به ائمه اطهار علیهم السلام در فضای مجازی و صفحات اجتماعی را نمونه ای از این گونه اقدامات دانست که طی دو سال اخیر به شدت از سوی دشمن مورد پیگیری بوده است. اما می توان جدید ترین اقدام ضد اسلامی و سخیف دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام را، راه اندازی وب سایتی بنام "نذری یاب" دانست .

 این وب سایت سخیف از سوی فردی بنام "داود مظفری" راه اندازی شده است. او هدف از راه اندازی این وب سایت را آسان کردن و تسهیل مسیر برای یافتن هیئت هایی که در مناسبت های مختلف "شام" می دهند، عنوان کرده است. بدون شک ایجاد چنین وب سایتی با هدف مورد تمسخر قرار دادن اعتقادات مسلمانان صورت گرفته و در واقع "مظفری" تلاش کرده با راه اندازی این سایت، جایگاه و شأن و منزلت هیئت و عزاداری برای سید و سالار شهیدان، أبا عبدالله الحسین علیه السلام را تنزل دهد و به گونه ای جلوه دهد که گویا عزاداران فقط برای شام خوردن به هیئت می روند. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا واقعا راه اندازی چنین وب سایتی با هزینه گزاف تنها با هدف تسهیل یافتن شام برای دیگران، راه اندازی شده است؟ گفتنی است نَذر در طول تاریخ در ادیان مختلف وجود داشته و از جایگاه مقدسی برخوردار بوده است. نذر یعنی آنکه انسان تصمیم بگیرد برای خدا کاری را انجام بدهد. آن کار که به خودی خود مستحب بوده است، بر اثر نذر واجب می‌شود.
  • منصوره صامتی
در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی در قم مطرح شد :
"هشدار رهبر معظم انقلاب درباره خطرات پیری جمعیت کشور"

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه ، نسبت به خطرات پیری جمعیت کشور ، هشدار داده و تاکید کردند :
 بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ، کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است ...
در این پیام رهبر معظم انقلاب ، بااشاره به اهمیت موضوع جمعیت و ضرورت فرهنگ سازی برای اقناع نخبگان در ارتباط با نیاز کشور به افزایش جمعیت ، خاطرنشان کردند : مسئله نمای جوان برای کشور ، یک مسئله اساسی ، مهم و تعیین کننده است و کشورهایی که در دنیا دچار پیری جمعیت شده اند ، به دشواری راه علاجی برای مشکلات ناشی از آن یافته اند که لازم است برای حل این مشکل ، کار علمی ، عمیق و اساسی صورت پذیرد . متن این پیام بدین شرح است :

 « بسم الله الرحمن الرحیم .
مسئله جمعیت که به جد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است ، مسئله بسیار مهمی است . بلاشک از نظر سیاست کلی کشور ، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیت ؛ البته به نحو معقول و معتدل . همه اشکالات و ایراد هایی که وارد می شود _ که بعضی از اشکالاتی را هم که مطرح می کنند ما دیده ایم _ قابل برطرف شدن و قابل پاسخ دادن است . آنچه مهم است ، این است که کشور ما با ظرفیت طبیعی و با ویزگی های جغرافیای سیاسی خود ، احتیاج دارد به یک جمعیت بیشتر ؛ علاوه بر این _ همانطور که قبلا هم گفته ایم _ مسئله نمای جوان ، برای کشور یک مسئله اساسی و مهم و تعیین کننده است .
 آن طوری که اهل علم و اهل تحقیق بررسی کرده اند و جوانب قضیه را ملاحظه کرده اند و آمار ها را مورد مداقه قرار داده اند ، ما اگر چنانچه با این شیوه ای که امروز داریم حرکت می کنیم ، پیش برویم ، در آینده ی نه چندان دور ، یک کشور پیری خواهیم بود که علاج این بیماری پیری هم در حقیقت در دسترس نیست ؛ حالا نه اینکه در دسترس ما نیست ، بلکه در دسترس هیچ کس نیست ؛ یعنی امروز کشورهایی که در دنیا دچار پیری شده اند و قدرت زاد و ولد خودشان را از دست داده اند ، به دشواری می شود گفت که راه علاجی برای حل این مشکل دارند . ما هم طبعا با همین مشکل مواجه خواهیم شد ؛ و نباید بگذاریم به اینجا برسد . البته مبانی اسلامی و تفکر اسلامی در زمینه جمعیت و افزایش جمعیت و با توجه به وضع جغرافیای سیاسی منطقه و کشور جمهوری اسلامی ، یک چیزهای روشن و واضحی است .
 همایشی که گذاشته اید [ همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه در موسسه آموزشی پزوهشی امام خمینی در قم ] به نظر من جزو کارهای بسیار خوب است . یعنی ما نمی خواهیم این قضیه را با شعار و با اینکه « صلوات بفرست تمام بشود » و مانند اینها پیش ببریم ؛ می خواهیم مسئله به شکل عمیق و علمی حل بشود ، گره های ذهنی که وجود دارد باز بشود ، حقیقت قضیه روشن بشود و به اعتقاد من ، ما می توانیم این کار را بکنیم . یعنی متفکرین ما و صاحبان دانش مرتبط با مسئله جمعیت _ در هر بخشی از بخش ها _ می توانند در این زمینه منطق صحیح و قابل قبولی را ارائه کنند . این همایش البته قدم اول است ، یعنی قدم ابتدایی است اما از گذاشتن قانون ، به نظر من مهم تر است [ در گزارش حجت الاسلام آقا تهرانی اعلام شد که پس از تصویب سیاست ها و راهبردهای بحث جمعیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی ، کمیسیون فرهنگی مجلس در حال کار بر روی طرحی است تا پس از طرح آن در صحن مجلس ، به عنوان قانون تصویب شود ] چون فرهنگ سازی در این مسئله ، مثل خیلی از مسائل دیگر اجتماعی ، حرف اول را می زند . باید فرهنگ سازی بشود که متاسفانه امروز این فرهنگ سازی نیست ؛ با اینکه گفته شده ، ما هم گفته ایم ، دیگران هم گفته اند ، در مجلس هم مطرح شده ، بعضی ها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث می کنند ، لیکن کار فرهنگی به معنای صحیح انجام نگرفته . به نظر من این کار شما ، کار خوبی است ، کار مناسبی است ؛ منتها اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردی تشکیل بشود و سخنرانی گذاشته بشود و مثلا تعدادی مقاله جاپ بشود ؛ اینها کارهای لازمی است ، اما ناکافی است ؛ بایستی از امکاناتی که در کشور وجود دارد استفاده کنید ، قکر را در کشور بگسترانید ؛ آن وقت فکری هم که گسترش پیدا می کند ، باید فکری عمیق و اساسی و منطقی و قانع کننده برای هر کسی باشد . من معمولا وقتی گروهها و افرادی دنبال این هستند که مثلا یک گردهمایی و همایشی را ترتیب بدهند ، همیشه سفارش می کنم ، می گویم شما امد (پایان) را نزدیک قرار ندهید ، یعنی فرصت قرار بدهید برای اینکه بتوانید کار بکنید ، تا آنچه بروز می کند در این همایش ، یک چهره و نمای مطلوبی داشته باشد و آبرومند باشد . لیکن کار را به اینجا متوقف نکنید ، جوانب قضیه را بسنجید ، ببینید چه چیزهایی هست که موجب می شود جامعه ما دچار میل به کم فرزندی بشود . این میل به کم بودن فرزند ، یک عارضه است ؛ والا انسان بطور طبیعی فرزند را دوست می دارد . چرا افراد ترجیح می دهند فقط یک فرزند داشته باشند ؟ چرا زن به شکلی ، مرد به شکلی پرهیز می کنند ار فرزندآوری ؟ اینها را بایستی نگاه کرد و دید عواملش چیست ؛ این عوامل را پیدا بکنید بر روی علاج این عوامل بیماری زا _ که به اعتقاد بنده اینها عوامل بیماری زا هستند _ متخصصین و صاحبان اندیشه را بخواهید که فکر کنند . فرض کنید مثلا بالا رفتن سن ازدواج ؛ بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود می کند ، بالا رفتن سن ازدواج است ؛ خب ، این یکی از کارهایی است که باید در کشور فکر بشود . چرا سن ازدواج در کشور ما بالا رفته ؟ مگر جوان هفده ساله ، هجده ساله ، نوزده ساله ، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز و غریزه جنسی ؟ ما باید این را فکر بکنیم . خب از آن طرف می گویند اینها خانه ندارند ، شغل ندارند ، درآمد ندارند ؛ ببینیم چگونه می شود کاری کرد که همه اینها با هم جمع بشود . ما نباید تصور بکنیم که حتما بایستی یک نفری خانه ای ، ملکی داشته باشد ، یک شغل درآمد داری داشته باشد ، یعد ازدواج بکند ؛ نه ، "ان یکونوا فقراء ، یغنهم الله من فضله" این قرآن است که با ما دارد اینجور حرف می زند .
یعنی همه آن گره های ذهنی که وجود دارد را در این زمینه ، باید شما باز کنید . یعنی شان شما و همایشی از این قبیل این است که بایستی این کار فکری و علمی را بکند ؛ یعنی صرفا بیان فکر و بیان خواست و حتی بیان شعارهایی در این زمینه نباشد . واقعا کار بشود ؛ عوامل کاهش جمعیت و و موجبات افزایش جمعیت به نحو مطلوب و با اعتدال متناسب ، درست سنجیده بشود و مطرح بشود تا اقناع بشوند افکار نخبگان . در این زمینه خب الان عامه مردم ، بعضی ها متدینند ، بعضی ها متعبدند ، وقتی گفته می شود ، می روند سراغ باروری بیشتر ؛ لکن نخبگان جامعه باید اقناع بشوند ؛ باید مسئله را قبول کنند . اگر نخبگان قبول کردند ، کار سهل می شود ، کار فرهنگ سازی آسان می شود . در این زمینه ها باید تلاش کنید و امیدوارم انشاء الله موفق باشید .
بنده همچنان معتقدم کشور ما ، کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ؛ کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونی است . حالا ما دست کم را گرفتیم گفتیم صد و پنجاه میلیون ، بیشتر هم می شود گفت . (!) قطعا این کشور با این سطح وسیع ، با این تنوع آب و هوایی ، با این امکانات فراوان زیرزمینی ، با این استعداد های بالقوه علمی که در این کشور وجود دارد ، می تواند یک کشور پر جمعیتی باشد و انشاء الله هم خودش این جمعیت را اداره کند ، یعنی همچنان که ما فکر می کنیم که اگر چهار ، پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگی شان چگونه خواهد شد ، فکر این را هم بکنید که این چهار ، پنج بچه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند ، چه کمکی می توانند به پیشرفت کشور بکنند ، یعنی این را هم باید فکر کرد . یک نگاه مقلدانه ای به زندگی غربی یا زندگی اروپایی وجود داشته که به اینجاها منتهی شده و میراث آن به ماها رسیده ؛ ما هم در یک برهه ای از زمان غفلت کردیم ، کاری که باید انجام بدهیم ، انجام ندادیم . در حالی که امروز در بعضی از کشور های غربی که از کاهش باروری دارند زیان می بینند ، پشیمانند ؛ و در بعضی از کشورهای غربی مطلقا کاهش باروری وجود ندارد . یعنی خانواده های پر جمعیت ؛ مثلا خانواده های آمریکایی با ده ، دوازده تا بچه . چطور خانواده ایرانی که می خواهد از او تقلید کند ، باید حتما یک بچه داشته باشد یا دو بچه ؟! که این الان وجود دارد و گزارش ها و خبر ها از این واقعیت به ما اطلاع می دهد . انشاء الله موفق و موید باشد . والسلام علیکنم و رحمه الله »

 به پیشنهادجناب سجاد غلامی
 92/08/06 سید علی حسینی خامنه ای
  • منصوره صامتی

 ساعت حدو 6 بعداز ظهر بود ذهنم خیلی مشغول بود فقط میخواستم زودتر حرکت کنم .استارت زدم ولی ماشین روشن نشده خاموش شد.

ای بابا! حتما باز هم بنزین تموم شده. همین 2 ماهه پیش بود که 35 هزارتومن ناقابل دادم بلکه درجه ی بنزین ماشین درست بشه ولی هنوز خرابه!

ترمز دستی رو خوابوندم تا کمی زاویه ی ماشین نسبت به شیب زمین کم بشه ولی ماشین حرکت نکرد.یادم افتاد برحسب اتفاق 1 بطری 1 لیتری بنزین صندوق عقب بود با ناراحتی پیاده شدم و رفتم که بطری رو داخل باک بریزم...

درست پشت ماشین که رسیدم تا اومدم عکس العملی  نشون بدم ماشین به سمت شیب حرکت کرد...

وحشت زده خواستم برم عقب که ماشین پشت سر ی که تو پارک بود مانع شد ...

خدای من ! الانه که ماشین بیاد و له ام کنه خواستم با دستم جلوی ماشین و بگیرم خدای من چقدر سنگینه شیب زمین هم که به سمت منه... خدای من  منو ببخش بخاطر همه ی لحظاتی که فراموشت کردم 

وقتی فشار و سنگینی ماشین رو روی زانوم  که بین سپر و تیزی آهن پاره های ماشین دیگری مونده بود و هرلحظه این فشار بیشتر می شد  احساس کردم چنان از روی التماس و خواهش جیغ زدم و گریه کردم که تا بحال سابقه نداشت تو اون سکوت و تاریکی خیابون نمی دونم ناگهان این تعداد از کجا به سمت من روانه شدند بنده خدا خانم ها که دل غشه گرفته بودن آقایون هم که هل شده بودن و می گفتن حاج خانم نترس چیزی نیست  چند نفری ماشین و عکس شیب زمین حرکت داندو خانم ها مصدوم حادثه رو بردن یک گوشه

از خجالت حضور دیگران در سکوت اشک می ریختم که آب قند از راه رسید بدنم یخ کرده بودو سنگینی پای صدمه دیده به چند صد کیلو می رسید

بماند که آمبولانس کی آمدو چه زمانی به بیمارستان رسیدیم

عکس گرفته شد، پزشک داخلی توصیه کرد به جهت سایه ای که در عکس مشخصه حتما باید متخصص ارتوپدی نظر بده وسفارش کرد که به هیچ عنوان حرکت نکنم و توده ی سنگین و سوزش پا امانم رو بریده بود

متخصص ارتوپد حضور نداشت صبح به بیمارستان رفتیم که  نظر ارتوپد رو هم جویا بشیم

 برای بار 20 ام بود که ماجرای سپر و آهن و پای له شده رو توضیح می دادم ...خوشحال بودم که استخوان زانو درد کمتری داره و نهایتا چند روزی آتل می بندن و خوب میشه 

زهی خیال باطل !ارتوپد عکس رادیولوژی و  دید وپای صدمه دیده رو معاینه کرد گفت خانم چه کردی این چه پاییه فورا باید بستری بشید این توده سخت وحجم وسیعی از پشت زانو که کبود و خون مرده شده خطرناکه باید جراحی بشه تخلیه بشه...

از دیشب پا تون کرخ نشده؟ سرد نشده ؟ یادم اومد که ای وای خدای من روی ساق  پام گزگز می کنه ...دیدی چی شد حالا مگه من چند سالمه  که باید پام و جراحی کنم؟ این همه کارو کی میخواد انجام بده ؟

گفتم آقای دکتر حالم که خیلی بد نیست آخه

گفت : اومدی پیش یک پزشک باتجربه .چند سال پیش بیماری وضعیتی شبیه شما داشت که بعد از چند روزپاش کرخ شد و لخته ی خون شریان اصلی رو بست و ناگزیر پای بیمار از بالای زانو قطع شد...

قطع شد؟! یعنی چی جناب دکتر برای چی باید پای من قطع بشه آخه!

: به هر حال باید جراح عروق هم نظر بده لخته ی خون در پا خطرناکه

گفتم :میشه  دستور بدیدآزمایش یا کاری که نیازه برای تشخیص اولیه انجام بشه  صورت بگیره شاید چیزی نباشه

نوشت سونوگرافی رنگی از پا به مبلغ 200 هزار تومن نا قابل!

چه میشه کرد باید جلوی قطع پا رو هر جوری شده بگیرم ...

ای بابا خانم عزیز بانوجان یعنی چی که وقت ندارین باید فردا بیام کار من اورژانسیه خودم  با ماشین خودم تصادف کردم ! اگر خون در عروق پام لخته بشه پام قطع میشه متوجه میشید یعنی چی؟

باید صبر کنید،   خانم دکتر باید قبول کنن، امروز سرشون خیلی شلوغه

خانم دکتر که اومد بیرون یک لحظه دیدمش و عجب بد اخلاق وعصبی ! با چه زبونی ازش وقت بگیرم حالا


دورو بر و نگاه کردم  تعداد زیادی خانم باردار در نوبت بودن خدای من مگه نمی گن کسی بچه دار نمیشه حالا چرا این همه زن باردار باید جلوی من نوبت داشته باشن هر ثانیه که بگذره لخته ی خون پام بیشتر میشه ای بابا چرا کسی درک نمی کنه پات قطع بشه یعنی چی...

اصلا  حالا که اینطور شد  و پای من انقدر درد می کنه و دکترم بداخلاق و کم حوصله است و کلی ام هزینه ی دکتر  شده از دیشب تا حالا ...مرگ بر آمریکا  مرگ بر اسراییل که هر چی می کشیم مستقیم و غیر مستقیم به این شیاطین بزرگ بر می گرده!

این ماجرای واقعی ادامه دارد



  • منصوره صامتی
سلام دوستان ! خوشحالم که در این بحث با شما مشارکت می کنم .جناب سجاد غلامی در این بحث شرکت کردند و مطالب خوبی مطرح کردند اگر موافق باشید ، موضوع بحث را به سه موضوع تقسیم می کنیم : اول : "اسلامی کردن دانشگاهها" ؛معنا و مفهوم ، فرآیند آن ، مقدمات و ملزومات این امر ، عناصر و مولفه های آن .
 دوم : اجرای طرح "تفکیک جنسیتی" در دانشگاهها تحت عنوان بخشی از فرآیند اسلامی کردن دانشگاهها .
 سوم : دانشگاه "تک جنسیتی" ؛ آری یا نه ؟ مزایا و مضرات ؛ محاسن و معایب (جدا از ایجاد هرگونه ارتباط و پیوند میان آن با موضوع اسلامی کردن دانشگاهها ) بحث را به همین ترتیبی که بیان شد دنبال می کنیم . به نظر من نمی توان از دانشگاه صحبت کرد ، اما به اهمیت جایگاه آن واقف نبود و نمی توان برای دانشگاه برنامه ریزی نمود در حالی که از مختصات محیط آن اگاه نبود و نسبت به کارکرد های این نهاد آموزشی-فرهنگی غافل بود . دانشگاه در واقع ضربان سنج حیات یک جامعه است ، در این نوار فعال یا راکد است که می توان آیینه تمام نمای زندگی یک ملت را در فرادید نهاده و در آن به تماشای آینده پربار آن پرداخت یا نه ، نظاره گر آینده رقت آور آن بود . دانشگاه نقطه اصلی هر جامعه و کشوری است . یه حق "اگر دانشگاه اصلاح شود ، آینده آن جامعه اصلاح و اگر دانشگاه فاسد شود ، سرنوشت آن جامعه تباه خواهد شد" . بحث را از "اسلامی کردن دانشگاهها" آغاز می کنیم . براستی اسلامی کردن دانشگاهها به چه معنی است که به فرموده مقام معظم رهبری (دامت برکاته) از "نان شب" هم برای دانشگاه واجب تر است ؟؟ پاسخ به این سوال را می توان در فرمایشات معظم له جستجو کرد که ایشان در بیانات خود به صورت مشروح و مبسوط به چهارچوب اصلی آن اشاره کرده اند . از مجموع نقطه نظرات "حضرت آقا" می توان به این نتیجه رسید که اسلامی کردن دانشگاهها ، آرمانی از آرمانهای نظام جمهوری اسلامی است که در پائین ترین سطح آن ، می توان به موارد زیر اشاره کرد : غالب شدن فضای خودباوری و اعتماد به نفس ؛ خداباوری و دین باوری ؛ تدین و اخلاق ؛ عمق بخشی به آگاهی ها و معرفت های دینی ؛ تعبد و تقید به احکام اسلامی ؛ افزایش عمق و بصیرت دینی ؛ قدرت فهم و تحلیل دانشجو در مسائل سیاسی ؛ در کنار حاکم شدن فضای تلاش ، امید ، علم پزوهی و خلاقیت در دانشگاه ها . در سطوح بالاتر از این آرمان ، می توان به اصلاح ساختار های نظام آموزشی در جهت تعلیم و تربیت به معنی واقعی کلمه آن ، و همچنین اهتمام ویزه به "اسلامی کردن علوم" و "نهظت تولید علم" اشاره کرد به نحوی که خروجی آن ؛ تحویل دانشمندی مومن ، متخصصی فاضل و عنصری آگاه ، مفید و فعال و کارآمد در خدمت به جامعه و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی باشد . در اینجا برای روشن شدن مفهوم "اسلامی کردن علوم" که از مولفه های اصلی و واقعی اسلامی کردن دانشگاههاست ؛ می خواه بحثی تاریخی-تحلیلی داشته باشم : در قرون گذشته که اروپا دوران تاریک و عاری از علم و فرهنگ و دانش خود را سپری می کرد ، عمده کشور های اسلامی در دوران شکوفایی و اوج تمدن اسلامی خود قرار داشتند . به تدریج و ینا به عللی که در اینجا مجال آن بحثها نیست ، تمدن شکوهمند علمی اسلامی رو به اضمحلال نهاد و همزمان در آن سو ، اروپائیان با آغاز "نهظت ترجمه" ی علم از کشور های اسلامی ، به دنبال زدودن جهل حاکم بر فرهنگ خود ( که از جانب کلیسا و به نام دین بر جامعه آن روز اروپا تحمیل شده بود ) برآمد که نتیجه آن به مرور به "انقلاب صنعتی" در اروپا منتهی شد . بعد از آن با پیدایش پدیده استعمار که آن هم حاصل تفوق علمی آن روز اروپا بر سایر کشور ها از جمله کشور های اسلامی بود ؛ این فرآیند شدت بیشتری به خود گرفته و از آن تاریخ به بعد است که اروپا ، بنا به عللی که به آن اشاره ای مختصر شد ، در مسیر سکولار کردن علم قدم می نهد و به دنبال جدا کردن "علم" از "دین" بر می آید . "دین" (استبداد کلیسایی) که به راستی افیون جامعه بود و عامل سالها عقب ماندگی آنان در اعصار گذشته . با آغاز پیدایش مقوله روشنفکری برای اولین بار در فرانسه تحت عنوان «انتلکتوئل» که بی تاثیر بر خارج کردن اروپا از سیطره سیاه و خشن و خرافی مذهب کلیسایی نبود [ که دانشمندان را می کشت و مکتشف و مخترع را محاکمه می کرد و کتاب های علمی را می سوزاند ] و ورود آن از اروپا به سایر کشور ها از جمله کشور های اسلامی ، که حالا از عقب ماندگی علمی رنج می بردند ؛ روشنفکر غرب زده اسلامی ، بدون توجه به مفهوم و کارکرد دین خود (اسلام) در پیدایش فرهنگ و تمدن علمی ، با روشنفکر آن روز اروپایی هم صدا شد و همانند او ، "دین" را عامل عقب ماندگی آن روز جامعه خود معرفی می کرد !! با پیدایش این زمینه و با توجه به آن پیشینه ، اروپا در مسیر "سکولار کردن علوم" قدم نهاد و درصدد جدا کردن مقوله "علم" از "دین" برآمد . از علوم انسانی گرفته که ریشه های آن به مکاتب مادی و بشری ناشی از اوهاماتی است که جهان بینی و انسان شناسی او را تشکیل می دهد تا سکولار کردن علوم طبیعی و علوم انتزاعی که بر مفاهیم مجرد ذهنی تکیه دارد . حال دوست من ، باید موضوع "اسلامی کردن دانشگاهها" را ، با توجه به جبران این ضایعه معنا و مفهوم کرد . که در آن ، از اصلاح نوع نگاه خود به مقوله علم گرفته تا اصلاح ساختارها و چرخه معیوب تولید آن ، تا معکوس کردن روند نهظت ترجمه با آغاز "نهظت تولید علم" را شامل می شود . از دید اسلام ، ممکن است که ما دانشمند و عالم سکولار داشته باشیم اما علم سکولار نداریم . علم هرچه هست اسلامی است از علوم مهندسی و طبیعی گرفته تا علوم پایه ، از علوم انسانی گرفته تا سایر و همه علوم . چون علم به صورت کلی رابطه ای است مجهول بین مخلوقات الهی که عالم با کشف و بهره مندی از آن ، هماهنگ با نظام هستی در خدمت اهداف آفرینش قدم بر می دارد . "اقرا و ربک الاکرم .. الذی علم ما لم یعلم .. یعنی علم وسیله کرامت انسانهاست .. باید با این دید به موضوع "اسلامی کردن دانشگاهها" نگریست . بحث دوم : اجرای طرح "تفکیک جنسیتی در دانشگاهها" تحت عنوان بخشی از فرآیند اسلامی کردن دانشگاهها !!! من اجرای این طرح و پیوند آن به مقوله اسلامی کردن دانشگاهها را ، حقیقتا ظلم به این "آرمان بزرگ" می دانم و آنرا نقطه آغاز انحراف و عدول از آن . چرا که می تواند موضوع را از اصل خود منحرف کرده و آن را تحت شعاع خود قرار دهد . آری ؛ دوستان اگر شما به این نتیجه رسیده اید که بر اساس فلان تحقیقات و کاووش های علمی و بنابر فلان دلایل و شوهد پزوهشی ( نه استناد به فلان حرف مرجع) باید دانشگاه را تک جنسیتی نمود ؟! بسیار خب ، اقدام کنید ! ولی پیوندی میان آن و "اسلامی کردن دانشگاهها" یرقرار نساخته و حداقل آنرا تحت عنوان "اخلاقی کردن دانشگاهها" ! ( البته به زعم خود ) عنوان داشته تا موجب انحراف از اصل نشود . چرا که اسلامی کردن دانشگاهها که رسالت تاریخی و کنونی ماست برای ایجاد دوباره تمدن جهانی و شکوهمند اسلامی ، مفهومی بس عمیق تر ، زرف تر و بلند تر و والاتر دارد . الته اینجانب را اعتقاد برآن است که عده ای عامدا با طرح مسائلی اینچنین درصدد غالب کردن حاشیه بر متن بوده و از این طریق ، نسل امروز و فردای ما را از تحقق آن حقیقت فاخر و زیبا و پربرکت محروم بسازد . اما بحث سوم : دانشگاه تک جنسیتی ؛ آری یا نه ؟ ( فارغ از ارتباط آن با آرمان اسلامی کردن دانشگاهها ) : به نظر من اگر بنا بر مطرح کردن مقوله تفکیک جنسیتی در دانشگاهها باشد ، باید آنرا صرفا در این حوزه مطرح کنند و به بحث و تبادل نظر پرداخت . آنچه که در آغاز در باب اهمیت دانشگاه و دانشجو آمد ، در اینجا باید لحاظ شده و باید دانست که دانشجو ، تعیین کننده فردای جامعه خواهد بود . دانشجو ضمن حضور در دانشگاه ( جامعه ای کوچک متشکل از عناصر اصلی یک جامعه یعنی زن و مرد ) از یک سو با تحرک و نشاط و پویایی تحت یک مدیریت علمی (نه سیاسی!) باید به سلاح علم مجهز شده و از سویی دیگر در همان محیط به تربیت اخلاقی و دینی خود همت گمارد .و از دیگر سو ، با اموختن "مهارت های زندگی" و "اجتماعی" خصوصا "مهارت های ارتباطی صحیح " با دیگران از جمله با نوع مخالف خود که نیمی از جمعیت جامعه ای را تشکیل می دهد که وی بعد از آن باید تعامل سازنده با او داشته باشد ، خود را آماده سازد . دراین راستا باید محیط دانشگاه را از رذائل و مفاسد اخلاقی پیراست و مانع از بروز و ظهور و پیدایش آن شد نه راه علاج را در حذف جنس مخالف دید !! هر برنامه ریزی که برای دانشگاه صورت می پذیرد باید متناسب با درک صحیح و عینی از محیط آن باشد و باید با توجه به واقعیت موجود آن صورت بگیرد . چگونه است که ما معتقد به کارکرد موثر دین در اداره صحیح جامعه در تماممی شئونات آن و حتی در اداره حکومت و نظام و بسی بالاتر از آن در اصلاح ساختارها و مدیریت جهانی هستیم ولی یه کارکرد دین در مدیریت صحیح جامعه ای کوچک متشکل از زن و مرد در جهت بهره مندی از منافع آن و ممانعت از مفاسد احتمالی آن به نام دانشگاه ، نیستیم ؟! من حتی این را فرصتی برای مدیران فرهنگی می دانم که در عرصه دین پزوهی می توان با استفاده از کارکرد های دین در اداره فرهنگی فضای دانشگاهها ، به یافته های علمی جدیدی دست پیدا کنند که آن را بتوان برای جامعه بکار برد . دیگر مجال نبود که وارد بحث رایج شدن نگاه جنسیتی افراد در جامعه ، بویزه در بین مدیران فردا که دانشجویان امروز ما می باشند ، شوم چرا که معتقدم جامعه ایران به واسطه عللی تاریخی و مذهبی مبتلا به نگاهی جنسیتی شده است و تک جنسیتی کردن دانشگاهها را تشدید کننده این نوع از نگاه در جامعه می دانم . بحث طولانی شد ، خودم خسته شدم شما رو نمی دونم !! ممنون که تحمل نمودید به امید فردایی بهتر .
  • منصوره صامتی

تفریح با چادر

منصوره صامتی |

پیست اسکی پر بود از بزرگترها و کوچکترهایی که با اشتیاق خاصی زمین اسکیت رو بالا و پایین می رفتند و در این میان دختر نوجوان  به یاد کودکی های پر نشاط به مادر گفت : مادر دیگه با چادر نمی تونم اسکیت بازی کنم ! خیلی از شادی ها دیگه قسمتم نخواهد شد و...
مادربه دختری می انذیشیدکه بدون چادر حتی در مقابل مهمانان هم  حاضر نمی شد ،سرزنش دوستان و آشنایان رو به یاد آوردکه "آخه چرا مجبورش کردین جادر سر کنه ؟!"

:باور کنید نه تنها اصراری به چادر سر کردن نداشتیم بلکه در این  سن پدرش مخالفه که انقدر رو بگیره ولی چکارش کنیم میگه میخام شبیه خاله باشم ..."

یاد روزی افتاد که دخترش از مدرسه اومد و گفت مامان مطمعنی اونایی که نماز نمی خونن آدمهای موفقی نیستن ؟

:چطور مگه عزیزم ؟ 

:آخه مادر، طناز اصلا نماز نمی خونه کلی هم حاشیه داره ولی نمره هاش بیسته  همه معلما هم  دوستش دارن تازه موهاشم میزاره بیرون با پسرا هم حرف می زنه ...!

 و مادر به دنبال جمله ای بود که صحیح ترین پاسخ رو منتقل کنه و چه کار سختی بود تناقض محیط مدرسه و خونه رو پر کردن ...

 و یادش اومد که خودشم داوطلبانه و با گریه از مادرش خواست تا براش چادر بخره و از اون موقع محکم چادرش رو سرش بود اونم با افتخار

و مرور کرد همه ی مسابقات قرآنی که در اون به خاطر حفظ یا قرائت اول شده بود  آخ که جه حال و هوایی داشت هم صحبتی با معلم دینی  و قرآن،مکبر نماز جماعت مدرسه اونم با اعتماد به نفس کامل

می دونست که باید دخترش رو برای زمانه ی خودش تربیت کنه ولی الان رسم زمونه نامردی و بی وفایی به چارچوبه دینه

یادش اومد که دخترش با هیچکی تو مدرسه دوست نمیشه چون اونا حرفای بدی می زنن و کلی شوخی نادرست حالا رابط مدرسه تماس گرفته که دخترتون اجتماعی نیست اگرچه از نظر اخلاقی و  درسی یکی از بهتزین دانش آموزانه...

خیلی وقته وقتی دختر نوجوون تاب بازی نمی کنه  گاهی اوقاتم که میخاد بذمینتون بازی کنه که با جادر جور در نمیاد!

دوچرخه سواری و کوه نوردی هم که جواب نمی ده یعنی جون سخته هم رو بگیره هم بازی کنه اصلا انجام نمی ده

مادر مرور می کرد که چه زود دخترش نوجوون شد و هیچوقت فکر اینجاشو نکرده بود که به خاطر کم تحرکی دخترش انقدر تپل مپل بشه

خدای من دوره ی آخر زمون مادر بودن چه سخته1


 

 آقای مربی اسکیت کمر دختر نوجوونی رو گرفته بود تا بهش آموزش بده چطور با اسکیت راحت تر حرکت کنه و دور بزنه 

 موسیقی پر هیجان ضربان قلب همه رو بالا برده بودو خیلی ها که شناگران ماهری بودند به دنبال جایی به دور از چشم نگهبان پارک بودند تا قر بریزن و انرژی تخلیه کنند و...

 

مادر نگران از آینده در این اندیشه که چه تفریحی به دختر نوجوان معرفی کند که با چادر سنخیت داشته باشد؟!

خودتون رو به جای مادر نگران بگذارید  و مشاوره بدهید 

  • منصوره صامتی