منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۵۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

خاطره یک روحانی جوان پیشنهاد می کنم تا انتها آن‌را بخوانید.

 

بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند. لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و... چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آن‌ها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم. یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود. داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آن‌ها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچه‌ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می‌آمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آن‌ها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آن‌ها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آن‌ها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم. سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟ گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می‌کنند؟ یکی از بچه‌ها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نا‌مناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه می‌کند یا می‌خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می‌کند. بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده‌ایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادری‌ها را می‌بینم حالم به هم می‌خورد و دلم می‌خواهد دختران چادری را خفه کنم. گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی‌کنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بی‌چادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن! گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه می‌خواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید. بالاخره با بی‌میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آن‌ها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می‌کردند مثل بچه‌های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند. اگر کسی اولین بار آن‌ها را می‌دید می‌گفت گروه امر به معروف خواهران هستند! اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف‌‌‌ همان دختر مخالف چادرکه می‌خواست دختران چادری را با دست خود خفه کند! حمله کرد. ولی وقتی آن آقا دزده می‌خواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی تمام شد. همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد‌‌‌ همان خانم پیش من آمد و گفت: حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمی‌دانستم. فکر نمی‌کردم چادر اینقدر به‌دردم بخورد. حاج‌ آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازه‌ای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم. وقتی این حرف‌ها را به من می‌گفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم می‌گفتم: خدایا‌ای کاش همه بچه مذهبی‌ها که خاک پای همه آن‌ها طوطیای چشم من است می‌دانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است. و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم ارذل و اوباش دانشگاه بود بردارد!

 

منبع: 598، خبرگزاری دانشجو

  • منصوره صامتی
چندی است که با افزایش ناهنجاری های اجتماعی شاهد برخوردهای خشن با آمرین به معروف و ناهیان از منکر در شهرهای مختلف کشور هستیم که در همین خصوص یکی از شهروندان تهرانی شنبه این هفته در جریان امر به معروف یک خانم بد حجاب در خیابان های تهران به برخورد تند و بی ادبانه آن فرد روبرو و مورد هتک حرمت قرار گرفته است. تلاش برای کشف حجاب خانم آمر به معروف در خیابان‌های تهران! به گزارش جهان به نقل از ۵۹۸، خانم شمس با ارسال گلایه نامه ای به شرح اتفاق مذکور پرداخته است که متن ارسالی در ادامه می آید: " حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند . متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم. به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم. حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود... به نزدیکم که رسید گفتم: "خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید." هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد. و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابتو...آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه "جرات نکنی" به کسی بگی حجابشو رعایت کنه ... سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی...دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد... به شماها هیچ مربوط نیست که .... تو خیلی ... که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد... باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت .... در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره... همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری... خودم چادر از سرت بر میدارم...خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید....شماها همه چیزو خراب کردید...شما چند نفر بیشتر نیستید..."ما" نمیذاریم "شماها" اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم... همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد .با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت...مگه بار دیگه نبینمت،اگه ببینمت زنده نمیذارمت .... بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را باید فراموش شده بدانیم. باید کم کم باور کنیم که اگر بخواهی محجبه باشی و حکم خدا را رعایت کنی، باید قید امنیت و حداقل حقوق شهروندی ات را بزنی، نه قانون و نه مجری از تو حمایت نخواهد کرد... در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق ..."
  • منصوره صامتی


تصور کن

سرکار خانم مادرشوهر آینده با آب و تاب از محسنات پسرش میگه ...

شاه داماد آینده از هر انگشتش یک نوع سازو موسیقی تراوش می کنه...

از خوش تیپیش نگو و نپرس همه ی لباساش مارکه...

دوست دختراش اینقدر مدرنن که تماس می گیرن خونه  از پدر "کامی "جون حالشو می پرسن ...

وای نمی دونی همین دیروز" شایلین" دوست دختر فابریکش با لکسوز اومده بود دنبالش ...

رومینا کلی سوغات از دانمارک فرستاده کاش رنگ دلخواه مادر شوهر آینده رو پرسیده بود!

 خلاصه خدا شانس بده

.

.

.

 :عزیزم میخام یه دختر "آفتاب مهتاب ندیده" معرفی کنی "کامی "خیلی حساسه ،فقط نجیب باشه کم کم به سبک خودمون تربیتش می کنیم 

 

:حالا قند عسلتون چه کارست ؟

 ا و ا  با این همه خوش تیپی نیاز به کار نداره که قربونش برم!!! چشمای آبیش به ی دنیا می ارزه !

من بچم و نوکر بار نیاوردم  گفته باشم

 

:فکر می کنی عروس دلخواهتو پیدا کنی ؟

:پس چی دلشونم بخاد پسرم و لای پر قو بزرگ کردم

:خوب باید کارو بار حسابی داشته باشه

:خوب داره شغل پسر من پولداریه پولدار که باشی عیبت کوره 

هرچیزی ی قیمتی داره پول بدی مردم به هر سازی بخای می رقصن  مگه نشنیدی از قدیم گفتن

                                      "از شما عباسی از ما رقاصی"

:فقط عزیزم این دختره حداقل رقص عربی و فول باشه تو فامیل آبرو داریما...!

  • منصوره صامتی

 

فارغ از نوع هنر، آنچه در نقد و ارزیابی اثری هنری معمول می نماید یافتن نسبتی است از خالق اثر با آنچه خلق شده .اثر هنری بیش از آنکه خود را معرفی کند ایدئولوژی و تفکر گره خورده با تاروپود اندیشه ی سازندگان آن را در بستر زمانی خاص نمایان خواهد کرد.

در حال حاضر با ورود محصولات نمایش خانگی به سبد خرید خانوار ایرانی دیگرتنها مردمان کلان شهرها نیستند که برگرفته از آداب و فرهنگ شهرنشینی شان مخاطب محصولات به اصطلاح فرهنگی سینمایی هستند، بلکه خواربار فروشی یک محله ی روستایی نیز این محصولات نمایشی و تماشایی را به اهالی روستاارائه خواهد کرد و بی تردید آنچه با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درتعداد فراوان ،مقابل دیدگان مخاطب ایرانی نقش می بندد در تغییر ذائقه ی فرهنگی شان نیز تاثیربسزایی خواهد داشت تا جایی که با اندک بی دقتی در ارائه ی آرمانها و ارزشهای اصیل اسلامی- ایرانی طعم خوش یک خوراک ساده و سالم روستایی که طبیعت زمین را پاس می دارد ومنظره ی خوشایند کوچه های باریک کاهگلی و عطر خوش خاک باران خورده وحتی تلقی افراد از زیبایی یار و دلبر و طبقه ی اجتماعی که شاکله ی فرهنگ اصیل و ساده ی روستایی است رابه منظری کهنه و جا مانده از قطار تند روی مدرنیته و طعم گس عقب ماندگی از پیش قراولان مد گرایی بدل می سازد و منابع انسانی که بستر اساسی شکل گیری سرمایه های اجتماعی هستند را به سر منزلی از تفکرات التقاطی رهنمون خواهد بود. آنچه در بسیاری از محصولات به اصطلاح رسانه ای شبکه ی نمایش خانگی به بهانه ی غنای فراغت به عنوان سرگرمی و تفریح به مخاطب پیشنهاد می شود اندیشه ی او را خلع سلاح نموده و در یک فرآیند از پیش تعیین گشته تماشاگرنیمه هیپنوتیزم شده را به سمت تحریک غرایز مادی سوق می دهد...

همه ی آنچه گفته شد قدر مسلم می تواند بخشی از دغدغه ها ی نمایند گان کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی،شورای عالی انقلاب فرهنگی ،معاونت سینمایی و... باشد که با توجه به وضعیت نامناسب محتوایی شبکه ی نمایش خانگی ارائه می گردد که امری طبیعی است.اما نکته ی قابل تامل آن است که از قضا یکی از نمایندگان فرهنگی مجلس هفتم که داعیه دار شناخت فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی است و وجه تمایز فرهنگ توده ای منحط و فرهنگ ذاتی و واقعی را فهم می کند و همواره رسانه و قدرت رسانه را به سیاست ترجیح داده چنانچه سیاست را مصرف کننده ی محصولات رسانه ای معرفی می نماید ، کلید تولید مجموعه ای را می زند که به گفته خویش رقابتی شاد و سالم میان سوپر استار هاست!

اینکه تصورات تولید کننده از محصول خویش به تنهایی سرشار از تعریف و تمجید باشد امری بدیهی است اما حقیقت زمانی رخ می نماید که محصول رسانه ای بر اساس معیارها و ارزشها دریک کل جامع نگر به نام فرهنگ ارزشی و وارزش فرهنگی محک می خورد و مورد ارزیابی قرار می گیرد .

آنچه در" رالی ایرانی " به عنوان تفریح و سبکی از گذران وقت ، مناسبات و رفتارهای عینی با همنوعان بر صفحه ی نمایش نقش می بندد به تمامی هویتی مونتاژی وسبکی هلو انجیری از تفریحی هالیوودی است که به هر ترتیبی شده درقالب سرگرمی نظام فرهنگی رسانه ی ایران به مخاطب ارائه می گردد و در نهایت عنصر ارزنده و مرتبطی با دین و ارزشهای دینی و حتی بومی از تفریح در ذهن مخاطب رنگ نخواهد گرفت . معنای ساختاریتفریح ، سرگرمی ،سبک رفتاری ومناسبات بین فردی و حتی دامنه ی کنش و واکنش میان سوپر استارهای ایرانی در غم ،نگرانی و شادی که نزدیکی بیشتری به سبک زندگی غربی و هالیوودی دارند به عنوان یک نمونه ی موفق محصول فرهنگی برای جامعه ی ارزشی ایران تجویزمی شود در حالی که از نفوذ و تاثیربن لایه های مفهومی محتوای محصول رسانه ای در ذهن مخاطب آگاهیم که می تواند منجر به تغییر رفتار مخاطب شده و قدر مسلم بینش او را نسبت به داشته هایش دچار تردید خواهد کرد.

رالی ایرانی در چند سطح از برداشت دیده می شود ،در یک نگاه سطحی به کلیت آن یک زوج همسری و دو زوج همگون مرد و زن وجود دارند که در ظاهر تعاملات آنها به خودی خود مشکلی نیست ،در داستان هم بناست رئالیتی شو رقم بخورد که دیدن آن خالی از لطف نخواهد بود،ولی آنچه نقطه ی تمرکز سریال و وقایع آن است تاکید بر جنسی نگری و نگاه جنسیتی است که در فضایی کاملا مادی و اشرافی با نشانه هایی خاص از رفتار، پوشش و نوع بیان به اصطلاح سوپر استارها صورت می گیرد که همه ی اینها تنها صنعت فرهنگ یا مصرف زدگی را ترویج می کنند .

در این میان تعمد کارگردان به گرفتن بازیهای خاص از دو خانم سوپر استار ، انجام حرکات ژانگولر ، چرایی استفاده از نوع کلماتی که در گفتار یک بانوی ایرانی بی تردید کلمات بسیار سخیفی است و مکرر استفاده می شود سوالات قابل طرحی هستند که اساس ساخت و تولید چنین مجموعه ای را در تعارض با بینش و آگاهی از پیش شناخته شده ی نویسنده و تهیه کننده ی اثر قرار می دهد!

نزدیکی و دوری چشم دوربین به زوایای خاص از صورت ، بدن و شکلکهای فراوان سوپر استارهای خانم تا حدی مشهود و نمایان است که گویی عامل دیگری برای جذب مخاطب وجود ندارد که اینچنین به ارائه ی هرآنچه از جلوه گری وجلب توجه خاص در مقابل دوربین است می پردازند و البته تعامل با مجری هماهنگ کننده ی سوپر استا رها نیز به شدت این رفتارها ی هالیوودی می افزاید تا جایی که خود جناب مجری نیز از واژگانی فرومایه برای تعامل با سوپراستارهای خانم بهره می گیرد.

سوپراستارها با پوششی که نه ایرانی نه اسلامی و نه هالیوودی است آنچنان ناهمگون به نظر می رسند که هیچ هویت و اصالتی برآنان مترتب نیست.البته در این میان زوج همسری رفتارمتعاد ل تر و مناسب تری از خود بروز می دهند که آن همدر برآیند آنچه توسط کارگردان برجسته شده کمرنگ به نظر می رسد، تلاش گروه برای ایجاد ابهام و ترغیب مخاطب به همراهی با داستان اصلی در اکثر سکانس ها تقلیدی صرف از نمونه های آمریکایی این چنین مسابقاتی استکه در دامنه ی خرده فرهنگهای نهادینه شده لیبرالی مفهومی از شادی و سبکی از تفریح و سرگرمی را به ذهن متبادر می سازد .

توجه به تفریح نسل جوان و مهیا کردن زمینه ی ظهورو بروز خلاقیت با توجه به بافت جمعیتی جامعه ی ایران امری ضروری است و پرداختن به سبک زندگی الگوهای شخصی از قبیل هنرمندان در جذب مخاطب ایده ی مناسبی است که بی تردید در همه ی جوامع با هدف نهادینه ساختن هویت بومی و اصیل از چنین روشی استفاده می گردد اما رالی ایرانی چه نسبتی با هویت بومی و اصالت ایرانی دارد؟

هنگامی که رالی ایرانی را با همه ی آنچه به نام هنر رسانه از آن بهره گرفته از منظر ارزشی و فرهنگی متناسب با آرمانهای بومی و اصیل اسلامی _ایرانی به دقتمورد بررسی قرار می دهیم مفهوم سازنده و ارزنده ای در برآیند آنچه در ذهن مخاطب کاشت می شود به چشم نمی آیدو این سوالات مطرح است که تهیه کننده و نویسنده ی اثر به دنبال ترویج چه نگاه فرهنگی و ارزشی برایمخاطب سراسر جامعه ی ایرانی است؟ رالی ایرانی چه مفهومی از شادی را بیان می دارد؟ رقابت سالم در این اثر به چه معناست؟ سعید ابوطالب در ساخت این اثر چه هویت ایرانی را برجسته ساخته که از آن می تواند به عنوان تفاوت دیدگاهش با افراد غیر ارزشی وغیر فرهنگی یاد کند؟

اصل بر این است که اثر، نمایه ای از اعتقادات وکم و کیف نظام باوری خالق اثررا پدیدارمی سازدکه در نسبت با دیدگاه های از پیش بیان شده ی سعید ابوطالب در کسوت نماینده ی فرهنگی وهویت "رالی ایرانی" طنز تلخی است تماشایی! چنانکه هویت ترکیبی "ایرانی هالیوودی"در نام این اثر هم خود نمایی می کند(رالی +ایرانی). رالی در هیچ یک از اسناد تاریخی ایرانی یک بازی بومی نبوده و سوغات از فرنگ رسیده ای است که اکنون به عنوان یک تفریح ایرانی معرفی می شود! و شیوه ی تفریحی طبقه ای خاص از جامعه به"سبک الکی خوش باد"را به تصویر می کشد.

چه بسا اگر از عناصر و بازیهایی که طراوت طبیعی سرزمین مهرو سرزنده گی آیین نیاکان مان را متبلور می سازد همچون سوارکاری،تیر اندازی ،شنا و بازیهای محلی در طراحی تفریح و سرگرمی استفاده گردد نسخه ای بی بدیل ازعناصر استراتژیک و راهبردی تمدن کهن ایرانی جان خواهد گرفت که نه تنها مرزهای درونی بلکه برون مرزها را متاثر خواهد کرد.شادی فراگیر و ماندگاری که فاصله ی طبقاتی را به رخ نمی کشد و شادی را به قشری خاص محدود نمی کند.

در نگاهی رو به آینده فراسوی آنچه مطرح گردید توجه به تبیین و توصیف عملی و دقیق تفریح و سرگرمیمنطبق بر سبکی که دلالت بر ماهیت و محتوای روابط اسلامی و دست کم ایرانی را داراستبه یقین کار سهل و آسانی است به شرط آنکه عناصر داعیه دار ارزشی فرهنگی ،خویشتن خویش را درآیینه ی تفکر و شیوه ی جهانی شدن که همانا لذت گرایی علم زده و پوچ گرایی جنگ زده ی تهوع آور مدرنیته استمعنا نکنند "اغوا را موثر تر از اکراه ندانند"،به دنبال کوتاهترینمسیر برا ی جذب مخاطب سطحی نباشند دست از کم کاری و تنبلی بشویندو در نهایت به سبک آمریکایی ها نکوشند تا صرفا از ابزارهای روان شناختی محرک "واکنش های غریزه ی محض "در افراد بهره بگیرند آنچنان که ساحت اندیشه ی معنای رفتاری شان با هیچ ملاک اخلاقی ،دینی و عقلی سازگار نباشد!

 


  • منصوره صامتی


   «چون موریانه بیشه ما را ز ریشه خورد، کاری که کرد تفرقه با ما تبر نکرد»

 

  • منصوره صامتی

 

 

إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ

                                                وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ 

  وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ

 

شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿140﴾ ال عمران

 

اگر به شما آسیبى رسیده آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید

و ما این روزها[ى شکست و پیروزى] را میان مردم به نوبت مى‏گردانیم

[تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانى را که [واقعا] ایمان آورده‏اند

معلوم بدارد و از میان شما گواهانى بگیرد و خداوند

ستمکاران را دوست نمیدارد (140)

 

  • منصوره صامتی

بر سر دو راهی انتخاب

منصوره صامتی |


راوی خدمت امام صادق (ع) رسید عرض کرد:بین دو امر مرددم و هرکس مرا به سویی می کشاند،چه بکنم؟

 

فرمودند:اعدل،اصدق،افقه،اورع را برگزین عرض کرد اگر از اینجا به تشخیص نرسیدم،چه؟

 

فرمود:ببین غالب افراد متعهد به کدام متمایلند پرسید اگر نفهمیدم چه؟

 

فرمود:سراغ افرادی برو که دشمن قطعی اسلامند و ببین کدام را بیشتر می پسندند،آنها را کنار بگزار  و ببین کدام بیشتر ناراحتشان می کند آن را برگزین ،

 

پرسید اگر باز نفهمیدم چه؟

 

فرمود احتیاط کن.

 

(ببین کدام ضررش برای اسلام کمتر است)

  • منصوره صامتی

نظر جناب نریمان در خصوص مطلب بی تعارف با نامزدهای انتخاباتی

پاسخ بنده در خصوص نظر ایشان در ادامه


فرستاده شده در ۱۹ خرداد ۹۲، ۰۰:۳۱:۰۰ برای مطلب نمایشویرایش بی تعارف با نامزدهای انتخاباتی (نظرات این مطلب)

(برخی به اصطلاح دوستان برای پرخاشگری آمده اند اصلاح طلبیشان را هرگز باور نخواهم کرد)

عجب!انگار بعضی‌‌ها به جای اینکه صلاح کشور برایشان مهم باشد و به دور از احساسات و با منطق راجع به کاندیدا‌ها حرف بزنند خودشان سخت درگیر اختلافات جناحی شدند.خانم عزیز سخنان شما رو از فقر فرهنگی‌ در ایران بپذیریم یا این فرمایشتان که عامّه مردم ایران سیاست را از نخبگان آمریکایی‌ هم بهتر و بیشتر می‌فهمند؟!!!!!!!....اگر این را بپذیریم که عامّه مردم ایران از فقر فرهنگی‌ رنج میبرند که صحیح است و اگر این نکته را در نظر بگیریم سیاست آنقدر پیچیده است که اگر کسی‌ بتواند آنرا درک و تحلیل کند پس درک مسائل فرهنگی‌ دیگر نمیتواند کار بسیار دشواری باشد پس آخر تکلیف ما با سخنان ارزندهٔ شما چیست؟بالاخره عامّه مردم ایران از فقر فرهنگی‌ رنج میبرند یا نه.(شاید بهتر باشه مردم ایران رو به عنوان هشتمین عجایب دنیا معرفی‌ کنند که مسائل سخت پیچیده سیاسی را می‌فهمند اما مسائل و معضلات اجتماعی و فرهنگ اجتماعی را نه)!!!! این اصلاح طالبانی که اصلاح طلبی شن را نباید باور کنیم چه کردند در مناظرهای که آنقدر کام شمارو تلخ کرده؟تا جایی‌ که ما دیدیم جناب قالیباف(اصولگرا)این اسرار به قول شما مگو را فاش کردند و جناب روحانی هم به این نکته اشاره کرد که این سینه پر درد و نمیخواهم خیلی‌ چیز هارو بگویم و نگفت فقط در مقابل جناب قالیباف پیرامون مسائلی‌ که مطرح کرد از خود دفاع کرد،اتفاقا این صبوری را تحسین باید کرد که برای تلافی میتونست خیلی‌ چیز هارو بگویدو نگفت.جناب عارف هم به برنامها یاش اشاره کرد و ظلمی که اصول گرایان در حق اصلاح طلبان کردند و پاسخ سوالاتی که از او شد را داد.اما جالب اینجا بود فکر می‌کنم جناب جلیلی این مطلب رو مطرح کرد که در دوره خاتمی در جایی‌ ۷ نفر کشته شدند و اینرو برای تخریب اصلاح طلبان گفت و چه جالبتر که جناب عارف برای تلافی کشته‌های ۸۸ رو به رخ جناب جلیلی نکشید و به دولت ارتباط نداد!!!واقعا چه صبری.ما دیدیم که اصولگرایان عزیز این اسرار را فاش کردند اما حیف که عده‌ای نمی‌خواهند این رو قبول کنند!احتمال میدم شما از جمله اندک کسانی‌ هستید که از جناب جلیلی حمایت می‌کنید اما برایم جالب است از یک طرف می‌گید تقلید نکنید تحقیق کنید منصف باشید بعد انتخاب کنید اما خودت همه اینارو زیر پا میذاری آن‌هم با در نظر گرفتن برنامهی‌ ضعفی که جلیلی ارائه داده نسبت به دیگر کاندیدا‌ها و گاف‌هایی‌ که در مناظره داد,

(ولایتی وزیر خارجه پیشین کشور در مناظره تلویزیونی پس از اشاره به مذاکره اش با نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه از دیدار با فردی به نام لویت سخن گفت که با واکنش سعید جلیلی مواجه شد.

جلیلی در این مناظره دیدار و گفتگوی ولایتی با این فرد را کم ارزش قلمداد کرده و از لویت با عنوان کارشناس الیزه یاد کرد.


اما فردی که ولایتی از دیدار و مذاکره با او سخن گفت ژان دیوید لویت مشاور ویژه دیپلماتیک رئیس جمهوری فرانسه بوده که به گفته روزنامه لوموند از جمله مشاوران بلند پایه و مورد وثوق نیکلای سارکوزی بوده


لوموند درباره این دیپلمات کهنه کار فرانسوی می نویسد ژان-دیوید لویت Jean-David Levitte سمت های زیادی در دستگاه دیپلماسی فرانسه داشته است. او سفیر سابق فرانسه در آمریکا، مشاور ویژه سارکوزی در همۀ پرونده های دیپلماتیک، سفیر فرانسه در سازمان ملل(۲۰۰۰-۲۰۰۲)، و رییس شورای امنیت ملی فرانسه، مذاکره کننده در بسیاری از موضوعات بین المللی از جمله قطعنامۀ ۱۴۴۱ عراق و مشاور ویژه دیپلماتیک شیراک نیز بوده است.)

عجب!! جناب جلیلی چنین فرد سر شناسی‌ رو درست نمیشناخت،سوال اینجاست چرا مسائل هسته‌ای و مذاکرات را به عهد چنین فرد ضعیفی گذاشتند،مطمئنا جناب جلیلی در تحریم‌ها علیه ایران و....بسیار مقصر است و اگه قرار باشه و توجه به سابقه درخشان و برنامه کاندید‌ها یکی‌ را انتخاب کنیم...جناب جلیلی انتخاب آخر هیچ فرد منصفی نمیتواند باشد،حالا اینکه شما به این آقا را ی میدی قابل درک است جناب جلیلی کاندید مورد نظر نظام شمام که به گفت خودت رابطت با بالایی‌‌ها خوبه پس را ی دادنت به ایشون قابل درک.اگه را ی نعدی باید پرسید چرا؟!

 

پاسخ منصوره صامتی

بنده نیز مانند بسیاری هنوز کاندیدای قطعی خود را انتخاب نکرده ام چرا که انتخاب یکی از میان حداقل 3 نفر که به نظرم مناسب تر هستند بسیار دشوار است .حتما شما نیز تایید می فرمایید که مردم ما در بسیاری از موارد از عجایب تاریخ هستند که گاهی سخت ترین وپیچیده ترین مسائل را حل کرده و گاهی اندر خم یک موضع ساده مانده اند .در خصوص جریان اصولگرایی هم باید بگویم که بنده ویژگی های اصولگرایی را درمنش برخی از مسئولین دولت دهم از جمله آقای احمدی نژاد ندیده ام و اصولگرایی به احمدی نژاد ختم نمی شود (لطفا مطلب با موضوع هاشمی و مشایی مطالعه فرمایید)نکته ی مهم ، حضرتعالی با توجه به متنی که مرقوم فرموده اید طرفدار اصلاح طلبان هستید که از نظر بنده ایرادی هم ندارد ولی نمی دانم چرا شما نیز به رسم جناب عارف و روحانی عصبانی هستید و این مقدار جملات در خصوص بنده که همگی قضاوت عجولانه است مطرح نموده اید.سپاس که برخی نکات را یاد آوری شدید و تنها به کلیات نپرداختید ولی اگر نسبت هم بگیریم البته به رسم آنچه برخی دوستان می گویند که جناب جلیلی تجربه ی کمی دارند ... آنچه بنده در صفحه ی تلویزیون دیدم و شنیدم دفاع جناب جلیلی از مواضع نظام بود از آنچه رهبری می فرمایند،مسائل ملی را یک نفر تعیین نمی کند که شما می فرمایید مقصر جناب جلیلی است! در حالی که جناب ولایتی متاسفانه سهم خواهی خویش از قدرت را به منافع ملی و امنیت کشور ترجیح دادو بر خلاف آنچه از ایشان انتظار داشتیم ناگهان جو زده شدند و اسرار مگو را بازگو کردند .در مورد جناب روحانی ،لطفا یکبار دیگر گفتگوی ایشان را ببینید درست هنگامی که ایشان تحت تاثیر کلام جناب رضایی که چرا عصبانی هستید فورا لبخند به لب می آورند و می گویند "نخیر عصبانی نیستم و هیچ گاه در منش من تخریب نبوده است "دقیقا در همین لحظه شروع کردند به تخریب جناب قالیباف و جلیلی که جمع خانواده که اتفاقا هم نظر هم نیستیم همه باهم تعجب کردیم و به این دوگانگی خندیدیم و من نمی دانم چرا جناب روحانی از همان شب اول از همه طلبکار بودند گویا دست آخر شهدای هسته ای هم بدهکار ایشان خواهند بود! در حالی که باید برنامه ی خودشان را مطرح می کردند در گذشته مانده و به گذشته تفاخر می کنند !جناب نریمان! به رسم تقدیر باید در حال زندگی کنیم، مساله ی هسته ای در حال حاضر بسیار مهم است توقع داشتید جناب ولایتی به عملکرد نظام در قبال مذاکرات آنگونه توهین کند ،در حالی که دشمن هم زل زده به گفتگو ،جناب جلیلی هم از نقطه ی ضعف وارد شود ؟!! فارغ از اصولگرا و اصلاح طلب بودن شما به جای جناب جلیلی بودید سکوت می کردید؟! حقیقتا دشمن با این عمل به اصطلاح دوستان بسیار با تجربه ،به ما خندید.دوستان فراموش کردند که همگی باید در چارچوب همین نظام رییس دولت باشند من نمی دانم اینهایی که همه چیز را زیر سوال می برند یادشان رفته که همین نظام آنها را برای کاندید شدن تایید کرده ؟!نکند می خواهند طرحی نو در اندازند و دوباره انقلاب کنند ؟!

منظور جناب عارف چیست که دائم می گوید خاتمی موسوی دانشجوی ستاره دار کدامیک از ما دلمان می خواهد به روزهای تلخ 88 برگردیم .هیچ گاه فراموش نمی کنم بنده در میدان هفت حوض با چشمان خودم دیدم که موتور یک بسیجی را وسط میدان به همراه سطل زباله آتش زدند و آجری که پرتاپ شد سر ش را زخمی کرد ،ساعتی بعد بی بی سی اعلام کرد بسیجی ها میدان را آتش زده و اجر پرت کرده اند! به خودم که نمی توانم دروغ بگویم ،وقتی همین به اصطلاح طرفداران اصلاح طلب چادر خواهرم را از سرش کشیدند فقط به جرم چادری بودن من چه باید بگویم .روزی که یه صدا و سیما حمله کردند بنده خودم سازمان بودم آنها آمده بودند که یک نفر را هم زنده نگذارند بچه های حراست آن شب اشهد خودشان را خوانده بودند چیزی راکه با چشمان خودم دیدم که نمی توانم کتمان کنم .تصور می کنید اگر به این جماعت عصبانی رای می دادیم وضعیت در این 4 سال بهتر می شد ؟! حضرت علی می فرمایند دانا فردی نیست که از میان بد و خوب خوب را بر می گزیند که یک فرد عادی هم چنین می کند دانا فردی است که از میان بد و بدتر ،بد را برمی گزیند .مردم آنروز هم بهتر از احمدی نژاد ندیدند و الا را ی می دادند که دلمان از احمدی نژاد هم پر در د است اگر چه زحمت کشید ولی از اصول عقب نشینی کرد. تصور نکنید اجمدی نژاد مجسمه ی اصول گرایی است مگر هر فردی آمد گفت من اصولگرا هستم و یا من اصلاح طلبم آنگونه می شود مگر ما بر سر واژه ها چالش داریم؟ شما هم می دانید که اینها لفاظی است .

با اینحال در تمام مناظرات برآیند رفتاری اصولگرا ها مثبت تر از اصلاح طلبان بوده است  منطق و مطایبه ی جناب حداد،وقار جناب ولایتی ،سکوت به هنگام جناب قالیباف و سعه ی صدر ایشان و نجابت جناب جلیلی و دفاع بجایشان را  از مواضع نظام که خود عین حفاظت از امنیت کشور است به یاد بیاورید. حتی جناب رضایی هم  دعوت به آرامش کردند .جناب جلیلی آنقدر محکم استدلال کردند که صفحه و پاراگراف کتاب را هم یادآوری کردند نه اینکه جناب عارف یا روحانی تمام منفی بودند نه بنده توجه می دهم به برآیند رفتار و وزن کلام .دوربین که دروغ نمی گوید این همه تبختر برای چه؟! این جنابان اصلاح طلب سر چه فردی  منت می گذارند؟ ما موسوی و کروبی را می خواهیم چه کار که به همه چیز پشت کردند همین قانونی که آنها را برای کاندیداتوری تایید کرد نیز زیر سوال بردند !به همه بی احترامی کردند آنجا که نباید سکوت کردند مردم را جوانان مارا وجه المصالحه قرار دادند از هیجان جوانان از شورو اشتیاقشان سوء استفاده کردند،حمله به مهد کودک و کشته شدن آن مادر بی گناه را چگونه فراموش کنم؟! اگر اصلاح طلبی پشت کردن به انسجام و وحدت ملی است این اصلاح طلبی را نمی خواهیم .اگر اصلاح طلبی به معنای جنگ داخلی است این اصلاح طلبی را نمی خواهیم.یک نادان هم می داند که برای اصلاح کردن ابتدا باید آرامش ایجاد کرد اینها می خواهند آرامش را از بین ببرند. این بزرگواران سالها مشغول مسافرت های خارجی شان بودند و مدتهاست در سونا و جکوزی کاخ هایی شمال شهرشان جا خوش کرده اند نمی دانند که مردم از عصبانیت و توسعه ی سیاسی که خونشان را بر زمین ریخت دل خوشی ندارند.فتنه که شروع شد آب که گل آلود گشت شما هم بودی تشخیص نمی دادی خوب و بد که مخلوط شد تر و خشک با هم می سوزند .من هم در آن ایام عابر پیاده بودم که باتوم خوردم و تا مدتها دستم درد می کرد فتنه را شروع کردند ولی دیگر آرام نکردند همینطور هیزم بود که می گذاشتندزیر آتش .

فکر می کنید این جریان فتنه در تحریم ها نقش ندارند؟آنروز تفرقه کاشتند حیثیت این مملکت را مقابل دیدگان دشمن بردند امنیت داخلی و خارجی را تضعیف کردند آنها هم جرات کردند ما را تحریم کردند تهدید کردند .اصلا این طرفی ها بد ،جنایتکار ،آنطرفی ها چرا سکوت نکردند چرا مهمانی های سیاسی شان را به خاطر مردم پایان ندادند؟ نزدیک بود کودتا شود به این زودی فراموش کردید؟! چرا همان به اصطلاح اصلاح طلبان نیامدند اوضاع را اصلاح کنند .با خونریزی و جارو جنجال می خواستند اصلاح کنند ؟ مردم و نظام به اصلاح طلبان لطف کرده اند که ورود به صحنه ی انتخابات را اجازه داده اند،به چه مجوزی جناب عارف می آید پشت تریبون رسانه ی مردمی می گوید موسوی ،خاتمی  می گوید می خواهم  ازظرفیت همه استفاده کنم! ،ظرفیت موسوی جز آن بود که به همه ناسزا گفت کم مانده بود امام را هم زیر سوال ببرد، تصور نکنید آنروزها از موسوی و ستاد اصلیش بی خبر بودم تا خودم به نتیجه نرسم کاری را انجام نمی دهم  حتما تحقیق می کنم و با عقل نسبت می گیرم به همین جهت هم از آنچه به آن یقین دارم دفاع می کنم من با چشمان خودم دیدم که چه کسانی به ستاد اصلی موسوی رفت و آمد داشتند قبل از آنکه اوضاع ملتهب شود من با دیدن برخی در ستاد موسوی ودیدن طرفداران موسوی که در شرق تهران ساعت خاصی  دختر و پسر دست به دست هم با وضعیت بسیار نا مناسب گفتار و پوشش از مترو خارج می شدند و تا نیمه شب می زدند و می رقصیدند  دلشوره داشتم.به این بیندیشیم که موسوی چه می گفت که این قشر از مردم به او متمایل شده بودند ؟! شما تصور می کنید من جز این مردم نیستم  و آن زمان رفته بودم خارج!

جملات  جناب روحانی که می گفت خیلی چیزها هست که نمی توانم بگویم که بدتر،تا حالا چرا سکوت کرده اند و چیزی نگفتند ؟حتما باید می آمدند مقابل دوربین،مقابل دشمن می گفتند ؟! مگر یک نخبه ی سیاسی این گونه رفتار می کند ؟در نسبت کنش دهنده و واکنش دهنده حتما واکنش دهنده فرصت تامل و فکر بیشتری دارد می گویید جناب قالیباف گفت خوب جناب روحانی که خود را متعادل تر می دانند چرا بگم بگم راه انداختند؟!

 

 

و اما در خصوص نکته ی آخر که فرمودید، یکبار دیگر پاسخ بنده را به آسمان مطالعه کنید ایشان سوالی کردند و بنده هم پاسخ دادم که رابطه ی بنده به واسطه ی رضایت مادرم با بالایی اصلی که همان پروردگار است خوب است .البته بعید می دانم شما مقصود متن به این سادگی را درک نکرده باشید و حتما این مطلب را مزاح فرمودید!

حتما به خاطر خواهم سپرد که سالهای سال است که روسای دولت می آیند و می روند ولی ما مردم باید در کنار هم زیست کنیم و هریک در جایگاه خویش مملکت را بسازیم  پس بهای ایرانی بودن و ایرانی ماندمان را با این التهابات انتخاباتی دشمن پسند معاوضه نخواهم کرد.

 

 

 

هموطن پیروز باشید حتی اگر هم سلیقه ی بنده نباشید.

  • منصوره صامتی


while in many countrise in the persion Gulf region.women"s political participation is considered as an insult and the justification is declared as though the women"s vote is obscene and they are ineligible for judging cadidate; in Islamic Republic of Iran a woman symbolisez as the most influencial one in political social and cultural affairs.

There for it seems the Iranian women will have the great share in 30 first and second round of election

 

 we are seeing the formation of a new pattern of life style based on Islamic point of view in Iran، whichhas a new definition in moslim woman"s social participation in comparison to what is presented in European and Western   communities.

  

At present،67% of Iranian women have college degrees and are widely working in various social،political and calturalfields. According to the constitution of the Islamic Republic of Iran،there is no prohibition on women"social and political participation.Women"s electoral vote is always admired in Iran and that"s because of the theire growing impact on nurturing future generations.

 

Although،based on the Islamic point of view the role of a wife and a mother and also being in the family circle is of utmost importance ،dynamism in women"s participation dramatically visible at diffrent

It is noticible Islamic covering has never been a limitation for Iranian women"s activities.

 Fandamentaly،family is the based of calture  so، It seems  we need a system of goverment to improve the Islamic role model of a women as a human being in society and as a mother in the family.

 

 

  • منصوره صامتی

اعتماد ،امید،مشارکت

منصوره صامتی |


اعتماد به موجودیت و ماهیت فعلی جامعه و امید به آینده ی چشم انداز ترسیم شده توسط نخبگان  هر اجتماعی دو عنصر اساسی وفاق ملی و وحدت است که در نهاد های جامعه با توجه به هدفها و آرمانهای آن نهادینه شده و موتور پیشران حرکت و پویایی جامعه رو به آینده است و گذشته از حوزه ی خصوصی فرد فرد جامعه  در حوزه ی عمومی نیز ضامن حضورو انگیزش افراددر جهت مشارکت حداکثری در پذیرش ،عمل و حساسیت به تثبیت حقوق مدنی است .

به نظر می رسد نخبگان جامعه ی ایران در همه ی سطوح بیش از هرچیز باید دو شاخص اعتماد و امید اقشار ملت را در مقایسه با سالهای ابتدایی انقلاب مورد بررسی و سنجش قرار داده و در گذر از این مفاهیم در جستجوی تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف باشند تا به عنوان نمونه مشارکت و حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری با محورهایی همچون شعارزدگی و سوار شدن بر موج احساسات گره نخورد و همگونی نداشته باشد .

اعتماد ملی و امید به آینده ی کشور از جمله مهمترین سرمایه های اجتماعی هستند که تنها و تنها در بستر آنها مفهوم فضیلت مدنی جان می گیردو ماهیت نظام اسلامی پایدار بر اصول دموکراتیک رخ می نماید.

 

مشارکتی که بی تردید مولود امید به آینده  آن هم در بستر اعتماد سازنده است .وبجاست که بیندیشیم

شاخص های ایجاد اعتماد و سنجش میزان اعتماد مردم به نخبگان جامعه  چیست؟

عوامل بیرونی و اختلاف افکنی دشمنان چه سهمی از بی اعتمادی مردم را سبب شده اند؟

عوامل درونی و کژکارکردی نهاد های اجتماعی چه سهمی از بروز بی اعتمادی مردم را به خود اختصاص می دهند؟

آیا اساسا در حال حاضر عنصر بی اعتمادی به آنچه نخبگان می گویند و یا بدان عمل می کنندآنقدر مهم و قابل اعتنا هست که به صورت یک پارادایم اصلی مورد واکاوی قرار گیرد؟

عنصر امید ماهیتا چگونه و توسط چه نهاد هایی و بر اثر کدام عوامل شکل دهنده ی انسجام ملی است ؟

چه مقدار ویژگی های شکل دهنده ی جامعه ی ایران از جمله حضور قومیت های مختلف در بروز اعتماد ملی و یا در جهت عکس عمل کرده و قابل بررسی است؟

چگونه ادامه ی روند نهادینه نشدن این عناصر در حوزه ی خصوصی  در حوزه ی عمومی مردم را به رفتارهای واکنشی وا می دارد ؟

چگونه به جای انگیزش های سطحی به تغییر رفتارو بینش مردم در قالب فرآیند ی استراتژیک بپردازیم؟

بی شک سوالات فراوان و پاسخ های متعددی در این خصوص موجود است

شما نیز با ارائه ی نظر و پیشنهاد خویش در این بحث مشارکت نمایید.

 

 

 

 

  • منصوره صامتی