منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

تیزهوشان متقلب !

منصوره صامتی |

در حال رانندگی در خط دوم اتوبان هستم و ترافیک زیاد است. احساس می‌کنم خط سوم کمی روان‌تر است. بلافاصله با هزار بدبختی، سر این خر آهنین را کج می‌کنم و بعد از شنیدن انواع بوق‌ها و ایجاد مانع در مسیر ماشین بغلی و بروز احتمال تصادف با پیتزا موتوری که با سرعت از بین خط دوم و سوم در حال حرکت است، به خط سوم می‌روم.


فکر می‌کنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشته‌ام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشته‌اند و همین کار را انجام داده‌اند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوت‌تر است!


حالا دوباره بازی آغاز می‌شود و فکر می‌کنم که فقط شعور من است که به این مسئله می‌رسد که می‌توان به خط دوم بازگشت و سریع‌تر به مقصد رسید. اما دیگران هم به همین نتیجه رسیده‌اند.


نتیجه هم همین عکس‌هایی است که از بالا از خیابان‌‌ها و اتوبان‌های ما در ساعات پر ترافیک منتشر می‌شود. همه در حال حرکت از خط دو به سه و از سه به دو هستیم و در هم گره خورده‌ایم!


این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم می‌شود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفه‌جویی در وقت خوشحال است.


فراموش می‌کند که او تیزهوش‌ترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میان‌برها فکر می‌کنند. او تقلب می‌کند و مهندس می‌شود و وقتی تصادف کرد، زیر دست کسی که تقلب کرده و درس خوانده جراحی می‌شود و در نهایت هم، در یک زلزله معمولی، زیر آوار خانه‌‌ای که مجوزش با تقلب صادر شده فوت می‌کند و باید کسی با تقلب، برایش قبری در یک جای خوش آب و هوا و نسبتاً آباد بخرد!


همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن اخلاق در هر جامعه‌ای، این است که من فکر می‌کنم که خیلی زیرک‌تر از متوسط جامعه هستم و فراموش می‌کنم که آن چیزی که به عنوان یک راهکار یا راه میان‌بر برای کوتاه کردن مسیر به ذهن من رسیده، به ذهن خیلی افراد دیگر هم خواهد رسید و در نهایت، از یک وضعیت پیچیده‌ی امروزی، به یک وضعیت پیچیده‌ی جدید تغییر مکان خواهیم داد. درست مثل جابجایی از خط دوم به خط سوم و تجربه‌ی ترافیک قدیمی در لاین جدید!

  • منصوره صامتی

سینما در نگاه رهبری

منصوره صامتی |

سینما؛ کلید پیشرفت کشور  

بررسی نقش و جایگاه «سینما» و مفهوم‌ شناسی آن در منظومه‌ فکری رهبر انقلاب

«هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایىِ آن فقط بدین جهت نیست که دل‌ ها و چشم‌ هایی را به خود جذب می‌کند -خیلی از چیزهایی که هنری نیست، ممکن است چشم‌ ها و دل‌ هایی را به خود جذب کند- نه، این یک موهبت و عطیه‌ الهی است. حقیقتِ هنر -هر نوع هنری - یک عطیه‌ الهی است». ( بیانات رهبری در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای متعهد

«جایگاه والای انسان و تعهد او به سایر انسان‌ ها» زمینه‌ اصلی طرحِ هنرِ متعهد در اندیشه‌ آیت‌الله خامنه‌ای است:

«بعضی کسان می‌ گویند در هنر متعهد، کلمه‌ اول با کلمه‌ دوم تناقض دارد. هنر، یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد، یعنی زنجیر شده؛ این دو چگونه با هم می‌ سازد!؟ این یک تصور است؛ البته تصور درستی نیست. بحث مسئولیت و تعهد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او برمی‌ گردد. بالأخره یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد، یک انسان است. انسان که نمی‌ تواند مسئول نباشد. اولین مسئولیتِ انسان در مقابل انسان‌ هاست. اگرچه انسان در مقابل طبیعت و زمین و آسمان هم تعهد دارد، اما مسئولیت بزرگ او در قبال انسان‌ هاست». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

علاوه بر اینکه مسئولیت انسان بماهو انسان به عنوان زمینه‌ اصلی در بحث سینمای متعهد مطرح است، «تعهد به فرم» و «تعهد به مضمون» نیز دو عنصر مهم در این بحث است:

«هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهد دارد. کسی که قریحه‌ هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهد است. هنرمند تنبل و بی‌ تلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمی‌ کند، در حقیقت به مسئولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است ... علاوه بر این، تعهد در قبال مضمون است. ما چه می‌ خواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمی‌ شود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرف‌ های ما گوش می‌ دهد». (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۵/۱).

سینمای دینی

«نشر حقایق و معارف دینی و ماندگارسازی آن در ذهن مخاطبان» گزاره‌ اصلی در تعریف مفهوم سینمای دینی از دیدگاه رهبر انقلاب است:

«هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه‌ ادیان -و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان‌ ها همت گماشته‌ اند و جان‌ های پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهن‌ ها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است ... هنر دینی این معارف را منتشر می‌ کند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می‌ کند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید»


  • منصوره صامتی

هفده شهریور

منصوره صامتی |

هفده روز که از ماه ششم گذشت  شهدای سال 57 را به یادآور ...

  • منصوره صامتی

بچه که بودیم هروقت کار اشتباه ، غیر معقول و ناهنجاری انجام می دادیم 

مادرجونم می گفت :

ی جو از عقلت کم کن هر کاری دوست داری بکن ! 

با این اوضاع و احوالی که بلانسبت همه خیلی از هنرپیشه ها و به اصطلاح هنرمندها دارن ! 

باید ی ضرب المثل مدرن به گنجینه ی ضرب المثل های زبان فارسی افزود 

هنرپیشه باش هر... دلت خواست بکن ! 

نه از دست وزارت ارشاد کاری بر میاد 

نه شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتنا می کنه 

نه فرهنگستان ادب فارسی ازتون ایراد میگیره حتی می تونید اراجیف به هم ببافید تحویل مردم بدید 

اونم کاملا با کلاس و شیک !

مجلسی ها هم که اصلا وقت ندارن فیلم و سریال ببینن  چه برسه هنرپیشه ها رو ! 

 

تازه واستون جشنواره راه میندازن ! 

کلی در آمد خواهی داشت 

کلی مهمونیه درهم و بر هم و سر هم خواهی رفت 

با از ما بهترون ملاقات خواهی داشت ! 

با کلی آب و تاب از تون عکس می گیرن و قاب تلویزیون میشید 

هر جای دنیا دلت خواست می تونی بری حتی پای بی شلوار تو بغل امیر قطری ! 

بعضی از مدیر

ای با فرهنگ و پرستیژ واست لنگ میندازن و هی چپ و راست از بیت المال خرجتون می کنن که ی جایی ی جورایی جبران کنی که حال بیان ! 

البته شما هم بعنوان کنزالالگوی فرهنگی معرفی میشی

نیاز نیست سیاست بدونی فقط کافیه بدونیUSA کجاست  و MADAMکیه ! 

کنار ی گاو هم که عکس بندازی کلی روزنامه و مجله هست که عکستو هالیوودی فتوشاپ کنه و چهره ی هفته بشی ! 

می تونی کلی از پائولوکوئیلو و صادق هدایت حرف بزنی تا عرفان شناس قرن  به نظر بیای

 پیپ یادت نره دستکم ی سیگار برگ و عینک آفتابی البته لیوان رو میز و با رنگ رژ لب بغل دستیت ست کنی بهتره ! 


آخرشم وقتی بعضیا تو چشم بعضیا زل می زنن و می پرسن آقااااااااا 

بعد از این همه شهید و هزینه این کارها یعن

 ی چی ؟! 

جواب میاد که :

بابا بی خیال هنرپیشن دیگه ! 


با این چرتکه ای که  بعضیا  به دست نسل سوم و چهارم تربیت شده ی   جمهوری اسلامی  دادن 

اگر حتی" بعضیا" کارو زندگی رو رها کنن برن هنرپیشه بشن تا هر .... خواستن انجام بدن 

اصلا و ابدا تعجب نکنید 

 از ما گفتن بود ...! 


  • منصوره صامتی

می شود یک یاس بود

منصوره صامتی |

در حضور خارها هم میشود 

یک یاس بود . . .

در هیاهوی مترسکها 

پر از احساس بود . . .

می شود حتی 

برای دیدن پروانه ها . . .

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود . . .

دست در دست پرنده . . .

بال در بال نسیم . . 

ساقه های هرز این اندیشه ها را 

داس بود . . .

کاش می شد 

حرفی از " ای کاش " 

ها هرگز نبود . . .

هر چه بود احساس بود و 

عشق بود و 

یاس بود . . .!!

  • منصوره صامتی

خجالت هم خوب چیزی است !

منصوره صامتی |

روزها و شب های خفقان است  و ...

بردگی گنج های قارونی آدمیت مان را  سر بریده 


 و من بی سر ، خفه در خفقان  رعیتی  خویش چه می توانم گفتن به راز ، چه می توانم نوشتن به رمز،

 که ...

در بازار داغ تزویرها ، در دوره ی حناهای رنگ از رخ باخته ، در دور مسلسل اندیشه های وارونه ، در امتداد پاهای در گل مانده ، در پژواک فریادهای در گلو گره شده 

در دادو ستد آبروی خدا ...

من و تو فقط نظاره می کنیم که شهر خالی از آزادگی است 

گویی دست خدا را هم بسته اند ! 

خون خدا در جوی می رود ، 

ببین ! ...

 در کور سوی  پنجره ی  در  غبار دم گرفته ، در تاثیر معیشت قلابی مان  سردر گریبان  ،چشم در راه ...

امواج ارتباط مان در سرعت یک صوت چپ کوک  زمزمه می کند :

خجالت هم خوب چیزی است...! 

که در قحطی چشم های حساس 

تا 28 که بشماری شیطان هم اینجاست ...! 

  • منصوره صامتی