« یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه »
وزارتخانه ی « پرورش و آموزش » ؛ یا وزارتخانه ی « آموزش و پرورش » ؟!
با توجه به توصیه ی قرآنی و تقدم دانستن « تزکیه برتعلیم » و « پرورش بر آموزش » در آیات وحی ، در حقیقت کدام اسم (که بیانگر اولویت بندی در رویکردهایی مدیریت کلان یک سازمان است ) ؛ مناسب مهم ترین و حیاتی ترین وزارتخانه ای که متعهد تربیت نیروی انسانی به عنوان موتور محرکه ی پیشرفت کشور است ، می باشد ؟
چند سالی است که از ابلاغ سیاست های کلی "ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش" توسط رهبری عزیز می گذرد . در بند چهارم از این سیاست های کلی که به مثابه نقشه ی راهی برای مهمترین نهاد متولی تربیت نیروی انسانی و مولد سرمایه های عظیم اجتماعی و محور تعلیم و تربیت منابع حیاتی کشور است ؛ می خوانیم : « ایجاد تحول در نظام برنامه ریزی آموزشی و درسی با توجه به : توسعه ی فرهنگ تفکر ، تحقیق ، خلاقیت و نوآوری و بهره گیری از روش های یاددهی و یادگیری متنوع و مطلوب و ایجاد تفکر منطقی و منسجم برای تحلیل و بررسی موضوعی . »
به نظر می رسد جدا از آنکه موضوع « پرورش » از حلقه های مفقود شده ی نظام آموزشی ما می باشد [ که یا عمدتا مورد غفلت واقع شده و یا در مقاطعی مبتلا به نگاه "فرمایشی" از جانب برنامه ریزان و دست اندرکاران امر شده است ] ؛ آنچه که در این بند حائز اهمیت بوده ، توجه ویژه به موضوع « خلاقیت » در نگاه تربیتی و پرورشی از جانب نظام آموزشی کشور می باشد ؛ به نحوی که با ورود یک دانش اموز از نظام آموزش و پرورش به نظام آموزش عالی و وارد شدن او به محیط دانشگاه و عرصه ی فعالیت های دانشجویی همچون انجام تحقیقات علمی ، ارائه پایان نامه ها ، رساله ها .. نبود این عنصر در شخصیت شکل گرفته دانش آموز دیروز و دانشجوی امروز ما ، بیش از پیش و به صورت کاملا محسوسی ، خود را نشان می دهد .
در اهمیت « خلاقیت و نوآوری » همین اندازه کافی است که بدانیم ، عنصری که در تولید علم و محتواهای علمی و سایر فرآورده های آن دخالت مستقیم دارد و تا حدودی می توان گفت تمامی اکتشافات و اختراعات علمی که مشخص کننده ی مرزهای دانش بشری اند، مرهون آن می باشد؛ عنصر خلاقیت و نوآوری است . خلاقیت و نوآوری از اصلی ترین عناصر لازم و ضروری در این عرصه است که البته پرورش آن در کودک ، نیاز به الزاماتی دیگر همچون پرورش اعتماد به نفس ، دمیدن روح جسارت و نوآوری ، شهامت علمی ، تفکر خلاق و آزاداندیشی ، بها دادن به انگیزه های جستجوگرانه و کنجکاوانه ی کودک و .. دارد .
درواقع سنگ بنای شخصیت انسانی و علمی یک انسان ، توسط وزارت آموزش و پرورش در سنین کودکی چیده می شود. استعدادهای گونه گون انسانی ، به سان دانه هایی است بارور ، که توسط نظام آموزشی وزارت آموزش و پرورش ، در ذهن آماده ی کودکان نشانده شده ، و در مقاطع بالاتر توسط نظام آموزش عالی ، این محصول تنها به مرحله ی « باروری » رسیده و « ثمر و میوه » ی چندین ساله ی خود را به بار می نشاند ؛ نه بیشتر ! طبیعی است که در آن مرحله بر حسب ضرب المثل « گندم ، ز گندم بروید » آنچه هست و آنچه خواهد شد ، قطعا پیش از آن ، در نظام آموزش و پرورش ، شکل می گیرد و خواهد گرفت . امروزه علم روان شناسی و سایر علوم تربیتی ، عمدتا بر شکل گیری شخصیت انسانی افراد ، در سنین کودکی صحه گذاشته و علمای این علوم را اعتقاد بر آن است که در سنین بالاتر ، شخصیت افراد تنها "قوام" می یابد . اما با توجه به این وصف ، چرا در نظام آموزشی ما به موضوع «پرورش» و موضوعی به درجه ی اهمیت « خلاقیت » که در ذیل موضوعات پرورشی قرار می گیرد ، بها داده نمی شود ؟؟
واقعیت تلخ آن است که امروزه موضوعات پرورشی ، از جمله موضوع پرورش خلاقیت ، نه تنها محور تعلیم و تربیت قرار نمی گیرد ، بلکه در بسیاری از مواقع از طریق همان سیستم آموزشی معیوب ، مورد سرکوب در نهاد و شخصیت کودکان نیز قرار می گیرد ...
"ما از نابودی انقلاب نمی ترسیم مااز انحراف انقلاب می ترسیم"
دهان کودکان شیری هم بوی غرب می دهد، می خواهیم از منتظران مهدوی باشیم؟!
با روابط باز و بی شکل به سوی جامعه ی اسلامی پیش می رویم؟!
با مبانی اقتصاد سرمایه داری می خواهیم جامعه ی اسلامی بسازیم؟!
با حمایت از هالیوود روسری به سر می خواهیم ام القرای فرهنگ اسلامی باشیم؟!
این نذهبون؟!...
تمامی
عروسکهای دنیا
یتیم میماندند
اگر خدا
دختر را نمیآفرید
تمامی دخترکان دنیا، پیر میشدند
اگر فاصلهای میان عروسکها و عروسیها نبود
و کودکیهای نارس را زناشوییهای زودهنگام، پایان میداد
تمامی گهوارهها، گور عروسکها و آرزوها میشدند
اگر گوشهایی که محتاج لالایی شنیدن هستند
از جیغهایی پر میشدند که از حجلههای ناخواسته و بدنهای نابالغ، رهایی مییافتند
و چه خوب که این مرثیه برای تمامی کودکان و پایان تمامی کودکی ها نیست و تعداد
ازدواجهای سنین پائین و «عروسان کودک» به نسبت جمعیت کم است؛ هرچند همین تعداد
اندک، ولی رو به افزایش،کافی است تا کودکان بی گناه بسیاری، رویای بزرگ شدن را
کابوس ببینند و غزل ازدواج را، مرثیهای شوم و سیاه بسرایند!
در دنیای امروزداستان ازدواج کودکان، در
هرکجای دنیا که نوشته شود، قطعا یک داستان عاشقانه نیست. تراژدی غمناکی است که از
هرطرفش بخوانید یکسر، تلخ و پرآسیب است!
به
گزارش ایندیپندنت، در سال 2011 میلادی حدود10 میلیون کودک در دنیا فقط به دلیل
خواست پدران و مادران خود ازدواج کردهاند و این آمار تا پایان این دهه به
14میلیون ازدواج، خواهد رسید.
علت انتشار این آمار، قتل بی رحمانه مالا یوسف، دختر بیگناه پاکستانی است که توسط
پدرش به ضرب گلوله، تنها به دلیل سرزدن از ازدواج کشته شد.
مقاله ایندیپندنت همچنین به وضعیت خاص کودکان امروز و ضعف جسمانی آنان به ویژه در
قشر فقیر جامعه اشاره میکند و مرگ الهام آل عاصی (تبعه کشورهای عربی) را به دلیل
آماده نبودن برای روابط زناشویی مثال میزند.
روزنامه «واشنگتن پست» آمریکا در یکی از شمارههای خود پرونده ازدواج دختران کم سن
و سال را گشوده است و مینویسد: طبق آخرین آمار و گزارشها، روزانه 25 هزار دختر
زیر 18 سال در جهان ازدواج میکنند و کشور نیجریه در رأس این کشورها قرار دارد.
همین روزنامه، دلیل اصلی ازدواجهای زودهنگام را بحران غذا و افزایش گرسنگی، مینویسد.
خوشبختانه در این آمارجهانی، نامی
از ایران نیست.اما برخی گزارشهای غیر رسمی حاکی از برخی ازدواجهای سنتی بین کودکان
است که باید به این نکته توجه کرد تا از بروز پدیده ای اجتماعی جلوگیری به عمل
آید. و در پایان به این سوالات پاسخ دهیم :
کودک کیست؟ کودکی چیست؟
چه کسی وکیل مدافع کودکان است؟