منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

بودن یا نبودن !

منصوره صامتی |

اختتامیه ی سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی به پایان رسید که جای إبراهیم سینمای ایران  بر شانه های سیمرغ خالی بود ...   حاتمی کیا نبود ولی بیش از همیشه بود ...

نظرات  (۱۸)

تشت رسوایی آل سعود ؛ این بار از بامِ سازمان ملل !!


نماینده عربستان در سازمان ملل در مصاحبه با شبکه ی "الجزیره" نتوانست به این سوال پاسخ دهد که چطور ریاض خواهان دموکراسی در سوریه است ، اما دموکراسی در عربستان را بر نمی تابد !

پایگاه خبری آموزشی عصربانک / «عبدالله بن یحیی المعلمی» نماینده ی عربستان سعودی در سازمان ملل که در برنامه «Upfront» شبکه الجزیره صحبت می کرد ، با این سوال "مهدی حسن" مجری انگلیسی این شبکه مواجه شد که چطور عربستان در سوریه به دنبال دموکراسی است ، اما حق رای دادن را ، به مردم خود نمی دهد ؟!

«المعلمی» که آشکارا از پاسخ به چنین سوالی درمانده شده بود ، به روش های مختلف سعی کرد از پاسخ به این سوال طفره رود و نهایتا مجبور شد ادعا کند که میزان محبوبیت دولت در عربستان ، ازهر کشور دیگری در جهان بالاتر است و به همین دلیل الزاما نیازی به برگزاری انتخابات در عربستان وجود ندارد !

 مهدی حسن : بسیاری ممکن است بگویند که خب اینکه در سوریه دموکراسی باشد ، چیز خوبی است ، اینکه یک دولت منتخب در سوریه روی کار باشد . اما در عین حال ممکن است بپرسند که چطور است که شما با یک «دولت منتخب» در سوریه موافق هستید ؛ اما با شکل گیری یک دولت منتخب در عربستان موافق نیستید؟؟ اگر مردم سوریه باید بتوانند حاکم یا رئیس دولت خود را انتخاب کنند ، چرا مردم عربستان سعودی نتوانند رئیس دولت خود را انتخاب کنند ؟؟

المعلمی : بروید و از مردم عربستان سوال بپرسید .

مهدی حسن : من نمی توانم ؛ می توانم ؟!

المعلمی : بله که می توانید .

مهدی حسن : نه ؛ این کار در عربستان سعودی غیرقانونی است . اینکه خواستار تغییر دولت شوند یا از پادشاه بخواهند که از قدرت کنار برود .

المعلمی : من نگفتم بروید و خواستار تغییر دولت شوید . گفتم بروید و از مردم عربستان سعودی بپرسید که آیا از سیستم و دولتشان راضی هستند یا نه ؟

مهدی حسن : چطور این کار را انجام بدهم ؛ راهش چیست ؟

المعلمی : هرطوری که می خواهید .

مهدی حسن : نظرسنجی ؟

المعلمی : نظرسنجی یا هرچیز دیگری .

مهدی حسن : انتخابات چطور ؟

المعلمی : خب ؛ ما هم بالاخره زمانی انتخابات خواهیم داشت . ما از انتخاب شهرداری ها شروع کرده ایم . اما انتخابات نوش دارویی برای هرچیز نیست .

مهدی حسن : نه ؛ من هم موافقم . اما شما گفتید که می خواهید در سوریه انتخابات برگزار شود . من هم می گویم خُب چرا در عربستان هم انتخابات برگزار نشود ؟!

المعلمی : خب به این خاطر که اینکه در سوریه انتخابات برگزار شود به این معنی نیست که جای دیگری هم انتخابات برگزار شود . من گفتم انتخابات نوش دارویی برای همه چیز نیست و شما هم موافقت کردید . مسئله ی اصلی این است که مردم با ساختار دولتی که بر آن ها حکومت می کند ، موافق بوده و از آن راضی باشند و من می خواهم ادعا کنم که اگر شما به عربستان سعودی بروید و یک نظرسنجی انجام بدهید ، به هرنحوی ، رسمی یا هرطور دیگری ، خواهید دید که درصد بالایی از رضایت از حاکمیت در عرستان سعودی وجود دارد .

مهدی حسن : آیا دلیلش این نیست که اگر آن ها بگویند که این دولت را نمی خواهند و دولت دیگری می خواهند ، به زندان می افتند ؟

المعلمی : نه ؛ نه .

مهدی حسن : چون این در عربستان سعودی برخلاف قانون است که مردم خواستار تغییر در وضعیت حاکمیت شوند .

المعلمی : اما مسئله این نیست .

مهدی حسن : [باخنده] چرا مسئله همین است .

المعلمی : نه ، نه ، اینطور نیست .

مهدی حسن : [مثلا] من به عنوان یک شهروند سعودی چطور می توانم بگویم که ساختار حاکمیت متفاوتی می خواهم ؛ وقتی که گفتن این حرف غیرقانونی است .

المعلمی : من می گویم اگر راهی وجود داشت که می شد از طریق آن ، از مردم در خیابان به صورت ناشناس یا خصوصی یا هرطور دیگری ، سوال کرد ...

مهدی حسن : چنین راهی وجود دارد . اسمش "انتخابات" است .

المعلمی : خب ، رای دادن بر اساس دموکراسی غربی ...

مهدی حسن : نه ؛ بر اساس هر اصولی که خواهان آن در سوریه هستید .

المعلمی : خب ؛ حتی ، حتی آن هم راه حلی برای یک سیستم حکومتی نیست . آنچه مهم است ، قراردادی است که بین دولت و حاکمیت وجود دارد . اینکه مقبولیت دوجانبه وجود داشته باسد . من می توانم به شما بگویم که این مقبولیت متقابل در عربستان بسیار بالاتر از تقریبا هر کشوری در جهان است ...



بعله جناب آقای المعلمی، استاد فرهیخته و گرانقدر، به قول شاعر ایران زمین که سروده است :
«  دردمندی کش، زبام افتاد تشت      
 زو نهان کردید، حق پنهان نگشت » !

سینمای ایران بدون « محافظ » به پیش می تازد ! 
به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی ، هنرمند و نویسنده ی دفاع مقدس و سازنده ی مجموعه مستند "روایت فتح" 


خراسان/ من بچه شاه عبدالعظیم هستم .در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده می زدیم و سؤالات قلمبه سلمبه می‌کردیم ومعمولاً‌ به زبان‌های مختلف حالی مان می کردند که وارد معقولات نباید بشویم.
تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف می زنم.
من هم سال های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را – بی آن که آن زمان ، خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»...
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید.
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر.
قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی – اعم از کتاب یا مقاله – به چاپ نرسانده‌ام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم.
«مرتضی به روایت خودش »برگرفته از سایت آوینی فیلم

پس از شهادت هنرمند متعهد و بسیجی، شهید سید مرتضی آوینی در بیستم فروردین سال 1372، به پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان به مقام معظم رهبری، این روز به عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نام گذاری شد.
سیدمرتضی آوینی 20 مهر 1326 در شهر ری به دنیا آمد. سال 1344 وارد دانشکده هنرهای زیبایی شد و سال 1358 به جهاد سازندگی پیوست از سال 1367 تا 1364 به همراه گروهی مجموعه مستند "روایت فتح" را آغاز کرد. در پی تاکید مقام معظم رهبری برتداوم تولید مستندهای روایت فتح موسسه فرهنگی "روایت فتح" اواخر سال 1370 تاسیس شد. آوینی در "روایت فتح" مجموعه "شهری در آسمان" را ساخت که در ارتباط با مقاومت مردم خرمشهر بود که آخرین فعالیت فیلم سازی وی به شمار می رود. آوینی بیستم فروردین 1372 که برای تولید مجموعه‌ای جدید از "روایت فتح" به فکه،‌منطقه‌ عملیاتی و الفجر مقدماتی رفته بود،بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. به بهانه سالروز شهادت سید اهل قلم و روز هنر انقلاب اسلامی، برخی سینماگران و هنرمندان از شهید آوینی گفتند و روایتگر منش و سلوک وی شدند.

حاتمی کیا:جای سرداری چون آوینی در این فضای توفانی و مه‌آلود خیلی خالی است
ابراهیم حاتمی کیا با اشاره به این که در حال حاضر جای مرتضی آوینی را برای ارائه و نگارش یک تحلیل درست از فیلم هایش خالی می بیند اظهار کرد: یادم می آید زمانی که زنده بود حتی درباره مسائل زندگی ام با وی صحبت می کردم ولی در حال حاضر چنین فردی را در اطرافم نمی بینم. کسی مثل شهید آوینی که قلمی قدرتمند داشته باشد، وجود ندارد که در توفان‌های شدید فعلی ساحل را به ما نشان دهد.به گزارش مهرکارگردان فیلم «بادیگارد» گفت: شهید آوینی به اعتقاد من منشوری بود که انوار زیادی را در همه زمینه ها از خود ساطع می کرد که متاسفانه بخشی از آنها را همچنان نادیده گرفتیم. آوینی می‌خواست قالب فرهنگی را بشکند و همین مسئله باعث مخالفت‌های دیگران با وی شده بود. وی همانند استادی که غمزه شاگردش را به خود نمی گیرد و دشمن کسی نبود، عمل می کرد آقا مرتضی در حوزه سینمای اشراقی بر این باور بود که قرار نیست برای فیلم برداری از یکدیگر جلو بزنید بلکه فقط دل تان را پاک کنید و این مسئله را به بچه‌های گروه روایت فتح آموخت. جای ژنرال آوینی در سینما خالی است. مرتضی یادمان داد که نباید کوتاه بیاییم و خودمان را گول بزنیم .خدا کند قلم‌هایی مثل مرتضی آوینی دوباره زنده شوند و به چشم بیایند تا عافیت‌طلبی به سراغ ما نیاید.

افخمی: آوینی در عین مهربانی جذاب بود واهل جدل و چانه زدن
بهروز افخمی با بیان این که مرتضی متوجه اتفاقات بیرون بودو این که چه ‌طور می‌توانیم دنیای واقعی بیرون از خودمان را بفهمیم و با آن درگیر شویم و آن را تغییر دهیم گفت: نقد آوینی، به اصطلاح نقد فلسفی مدرسه ای نبود. از این نگران بود که نیروهای فکری موجود در مملکت گرفتار خیال بافی شده‌اند. به گزارش تسنیم وی افزود: آوینی در عین مهربانی جذاب بود واهل جدل و چانه زدن. سید مرتضی مسئله‌ای را در فضای فرهنگی و روشنفکری ایران تشخیص داده و چون با آن درگیر بود می‌خواست آن را بشناسد و به دیگران بشناساند. به نظرم اگر مرتضی اکنون در بین ما بود هم به تولید آثار فرهنگی و آموزش نیرو می‌پرداخت و هم نقد فرهنگی را ادامه می‌داد.

مسعودفراستی: آوینی جدی ترین نظریه پردازعرصه فرهنگ و هنر سینما است
مسعود فراستی اظهار می کند: در شرایط فعلی آوینی همچنان مهم‌ترین، تئوریک‌ترین، فرزانه‌ترین و جدی‌ترین نظریه پرداز عرصه فرهنگ و هنر سینما است که از روشنفکری عبور می‌کند. به گزارش فارس وی افزود: شهید آوینی نه تنها هنر را به طور مداوم پیگیری می کرد بلکه در کنار آشنایی مناسب با آن، فلسفه خودمان و به خصوص غرب را به شکلی مطلوب می شناخت. اندیشه آوینی اندیشه ای اصیل است که خود را در موضع اندیشه دیگران قرار نمی داد. 

اکبرنبوی: آوینی سالک مستمربود
اکبر نبوی منتقد سینما گفت: آوینی یک سالک مستمر بود و افق نگاهش به گونه‌ای بود که همیشه در حال کامل شدن بود. به گزارش فارس وی افزود: در نقد مبانی فکری غرب شاخص‌های بسیار خوبی را عرضه می‌کند . وقتی از شهید آوینی و نگاه او حرف می زنیم به ناچار باید به این نکته اشاره کرد که نقد شهید آوینی در یک محدوده ومساحت خاصی قرار نمی گیرد و اگر او اکنون در بین ما حضور داشت در یک نقطه متوقف نمی شد. نظر شهید آوینی در خصوص مسائلی غیر از فیلم، همچون موسیقی نگاه خاصی بود و این اشاره به آن دارد که افق نگاه شهید آوینی بسیار بالاست. 

پرویز شیخ طادی: شهید آوینی در آثارش با ارائه گفتار متن، به لایه های پنهان واقعیت عریان اصالت بخشید. وی در سلسله مقالات، نوشته ها و آثارش خطوط بنیادی سینما و رسانه را تبیین کرده است. شهید آوینی با ارائه گفتار بر روی تصاویر مستند، سبکی خاص را ارائه داد. او به سینمایی منطبق با خط قصه گویی قرآنی و الهی معتقد بود.

* مجید مظفری: فکر می کنم آوینی تنها کسی بود که به نحو شایسته ای توانست فرهنگ جنگ را، به کسانی که جبهه و جنگ را ندیده بودند بشناساند. آثار او درباره جنگ و تاریخ مصوری که از جنگ تحمیلی ایران و عراق در فیلم هایش به ثبت رساند، از شاخص ترین آثار سینمای مستند ما است.

* عزت ا... انتظامی: شهید آوینی هنر را در مفهوم و در ذات خودش شناخته بود و پرورش می داد. او انسان بزرگی بود که روحی متعالی داشت.

* فرهاد اصلانی: تنها می گویم که همه ما مدیون شهید آوینی هستیم. متاسفانه زمانی او را فهمیدیم که از بین ما رفته بود.

* محمود پاک نیت: مراقب این اسم باشید. شهید آوینی یک انسان معمولی نبود. او یک اندیشه بود که نفس خود را تسخیر کرده بود.

* مسعود ده نمکی: سینمای شهید آوینی به معنای واقعی، سینمای متعهد است. در تمام آثار این شهید بزرگوار نگاه حکیمانه و پرسشگرانه موج می زند. حقیقت و تعهد در سینمای او به وضوح دیده می شود و سینمای وی، هیچ گاه سینمای محافظه کارانه نبوده است.

* جهانگیر الماسی: پدیده ای به نام مرتضی آوینی، محصول اتفاق های مهمی است که در عصر ما افتاده است. شهید آوینی به عنوان فرزند انقلاب، بر جریان فرهنگی انقلاب تاثیر گذاشت.

*ابوالقاسم طالبی: شهید آوینی تلاش می کرد نگاه اسلامی را درباره تصاویر و هنرهای تصویری تبیین کند. او معتقد بود انسان اگر بتواند نفس خویش را در اختیار بگیرد سینما را هم تسخیر خواهد کرد.

* جمال شورجه: امروز جای خالی شهید آوینی، در عرصه فرهنگ و هنر انقلاب احساس می شود. آثار مکتوب شهید آوینی به ویژه آثار نظری وی درباره مبانی هنر و سینما راهگشایی برای هنرمندان جامعه ما است و می تواند تضمین کننده هنر انقلاب ما باشد.

* حبیب ا... بهمنی: شهید آوینی شخصیتی منحصر به فرد است. در هنر انقلاب اسلامی چهره هایی مانند آوینی کم داریم که بتوانند در زمینه هنر انقلاب، به ویژه در زمینه سینما نظریه پردازی کنند.

* سیدجواد هاشمی: نگاه شهید آوینی به مستند این طور بود که خودش عشق به جنگ داشت و عاشق آدم های جنگ بود. وی در سینمای جنگ فاصله شخصیت ها را که در جنگ رخ داده بود، به خوبی بیان کرد.
...

قبل از ادامه ی این بحث ، لازم می بینم درمورد این حدیث ( گاهی خداوند انسان ِ مومنی را بر انجام گناهی مسلط می سازد...) توضیحی داده شود و آن اینکه :
از آنجا که یکی از نشانه های انسان مومن _برطبق روایات_ توبه و انابه ی او پس از انجام گناه  و ارتکاب معاصی است ، این حدیث ، به ندامت و پشیمانی انسان مومن  پس از انجام گناه و معصیت و برتری چنین حالی بر عُجب و خودپسندی ناشی از عبادت اشاره دارد ؛ چنانچه منظور از "گناه" نیز در این کلام نورانی ، گناهان صغیره است ، نه گناهان کبیره ؛ چرا که کبائر هریک کفاره ی مخصوص به خود را دارد و آثار وضعی آن به راحتی قابل زدودن نیست که اگر غیر از این می بود ، نمی فرمودند : "ترک گناه ، راحت تر از توبه است."
لذا نباید از فحوای این حدیث ، معنی جرات یابی انسان ، آن هم از ناحیه ی خدا بر انجام گناه را فهم و استنباط نمود !
درواقع ترغیب به انجام گناه ، با وعده ی بازگشت و توبه در آینده که از آن به "تسویف" نام می برند ، یکی از مکاید و حیل شیطان برای به تصرف درآوردن اراده ی آدمی است و این موضوع با آنچه که در حدیث ، مورد اشاره و معنا قرار دارد ، تفاوت می کند. [دقت شود]
البته ناگفته نماند بر حسب روایات ، بیشترین فریاد اهل جهنم نیز از "تسویف" است که خود اهمیت این موضوع را  نشان می دهد .

 

اما بحث "عُجب" ؛
ما یک بار دیگر به تعریف عُجب و همچنین به نشانه های آن پرداخته  و در پایان  در حد بضاعت  قلیل واندک خود ، به راههای درمان آن می پردازیم ؛ امید است که مفید و مورد استفاده  قرار بگردد.

درواقع "عُجب" به این معنی است که عمل [عبادی] انسان در نگاهش زینت پیدا کرده به نحوی که خود را از "حد تقصیر" در برابر خدا خارج ببیند !
[البته باید دانست که مسرور شدن ، همراه با تواضع در برابر خدا بواسطه ی توفیق یافتن در انجام عبادات ، عجب نیست ؛ چرا که اعمال عبادی ، فی نفسه به علت زمینه ساز شدن ارتباط انسان با خالق هستی ، در وی حالتی از بهجت ،  سرور معنوی و نشاط روحانی ایجاد می کند که نه عجب است و نه به حال سالک ، مضر.]

درواقع هرگاه انسان ، نفس عمل را  از خود ببیند ، نه از فضل و توفیق حق ["شیخ اجلّ" ، زیبا به این معنی اشاره نموده است ، آن جا که می فرماید :
چو آید به کوشیدنت خیر پیش    به توفیق حق دان ، نه از سعی خویش
تو قائم به خود نیستی یک قدم    ز غیبت مدد می رسد ، دم به دم ] ؛
و عمل خود را بزرگ بشمارد به نحوی که گویی بواسطه ی عمل او ، در مملکت حق رونقی پدیدار گشته ! و بر اساس این پندار و اوهام ، بر ولی نعمت خود ، یعنی بر خدا منت بگذارد [ هرچند در کلام ، به این معنی اظهار نکند]  و همچنین بواسطه ی عمل سراسر نقص و پر از ایراد خود [هم در حسن فعل و هم در حسن فاعلیِ آن]  خود را در جرگه ی مومنان و محبوبان خداوند بپندارد  [ که البته باز ممکن است  به جهت تواضع دروغین و یا فریب خود _پیچیدگی نفس و روان آدمی قابل تامل است_  ،  حتی در ظاهر خلاف آن را به زبان بیاورد]  این عجب است .

انسان معجب بواسطه ی اعمالی چند از عبادات ، از آنجا که خود را مومن و پاک می پندارد ، خود را از خداوند طلب کار دانسته  و بر خدا لازم می داند که او را در دنیا عزّت بخشیده و در آخرت صاحب مقامات عالی بگرداند که حتی ممکن است ، نه به زبان قال ، بلکه به زبان حال با خود حدیث نفس کند که : اگر خداوند با عدل خویش هم با من رفتار نماید ، من مستحق پاداش و ثواب خواهم بود ! ...
 اینها همه از نشانه های پیدا و پنهان عجب است که گاهی نیاز به مداقّه در نفس دارد و به آسانی قابل تشخیص نیست. 

از دیگر نشانه های این بیماری مُهلک ، آن است که چنین انسانی [ بواسطه ی تکیه و اعتماد به عمل خود ] خود را از دیگران کامل تر دانسته و برای خود از سایرین ، چه در ایمان و عقاید و چه در عمل و عبادات  و یا چه در فضایل و ملکات اخلاقی ، امتیاز قائل باشد.
او در دل ، بندگان خدا را سرزنش کرده و هریک  را به نحوی از رحمت خدا دور دانسته  و رحمت خداوند را خاص خود می داند ! [ البته دقت شود ، اینکه شخص ، تنها خود را محبوب خدا دانسته ، و یا خود را محبوب تر از دیگران ، نزد خدا بداند ؛ که این قطعا از نشانه های عجب در آدمی است ؛ تفاوت دارد با اینکه بنا به تفکر صحیح دینی و اصلِ مثبت اندیشی توصیه شده در روان شناسی  اسلامی ، انسان باید همواره  به خدا "حسن ظن" داشته و در هر شرایطی خود را از رحمت واسعه ی حق ، مایوس نداند.]

انسانی که مبتلا به بیماری عجب است ، کار او ممکن است به آنجا برسد که هر چه عمل نیک از دیگران می بیند ، به هریک از آنها خدشه ای وارد بداند ( سوء ظن به دیگران ) ، و اعمال عبادی و نیک خود را ، بی عیب و نقص و کامل بپندارد ( خودپسندی) ؛
 لذا با کبر (خودبرتربینی) با  مومنان برخورد  کند.
درواقع او به عمل [عبادی] خود مغرور شده  ( فریب خورده است ) ؛ پس اگر از جانب خدا به او بلایی برسد ، بر کوس "البلاء ، للولاء" (بلا ، نشانه ی دوستی است) می کوبد که یعنی "اگر با من نبودش هیچ میلی" ... چرا که خود را محبوب و از بندگان خاص خدا می داند .
 لذا درظاهر یا در باطن ، لب به اعتراض و شکوه به خدا گشوده  و با لحنی طلبکارانه ، خود را سزاوار بلایی که ممکن است جهت امتحان او باشد ، نداند ( البته "بلا" در فلسفه ی اسلامی که بحثی است مجزا ، عللی دارد که تنها یکی از علل آن امتحان الهی است )

اینها همگی از نشانه ها و مراتب عجب است که اگر انسان از آن غافل باشد ، عبادات او ، نه تنها او را نجات نداده و به کمالات مقدر شده نمی رساند ، بلکه وبال گردنش خواهد شد و او را مصداق "خسر الدنیا و الآخره " می گرداند .

می بینید که عجب ، منشاء بسیاری از بیماری های اخلاقی از جمله "کبر" ، "غرور" ، "سوءظن" بوده و می تواند زمینه ساز سایر امراض همچون "ریا" و "حسادت" هم باشد . از این رو فرموده اند "هرکس به عجب مبتلا شود ، هلاک می گردد."

عارف کامل ، آیت حق ، مرحوم میرزا محمدعلی شاه آبادی (استاد عرفان حضرت امام) در مورد مراقبت نفس در برابر عجب ، طی ارایه ی دستوری اخلاقی  فرموده اند :
« حتی در برخورد با افراد گنه کار ، باید به نفس خود بگوییم که ممکن است همین فرد گنه کار ، دارای ملکه و سجایایی در اخلاق ، یا عملی در نامه ی اعمال خود و یا دارای عقیده ای از عقاید حقه در جان خود باشد ،
که سرانجام بر اثر آن و یا بر اثربیدار شدن  نور فطرت اش ، هدایت شده و عاقبت بخیر بگردد ؛  ولی سرزنش و شماتت من ، موجب سوء عاقبتم شود . پس خود را در نزد خدا ، بهتر از او ندانیم . »
[ دقت شود که عجب ، از مباحث اخلاقی بوده و مربوط به تهذیب نفس در آدمی است و در زمره ی "جهاد اکبر" (مبارزه با نفس) به شمار می آید ؛
لذا با "جهاد اوسط" (مبارزه با جهل و گمراهی و دیگر مظاهر بی ایمانی در جامعه)  وهمچین با "جهاد اصغر" (نهی از منکر و مبارزه با  کفر وشرک و دیگر مظاهر بی دینی در جامعه)  هیچ منافاتی ندارد ؛ که این دو (جهاد اوسط  و جهاد اصغر) از احکام فقهی و دستورات و برنامه های اجتماعی اسلام برای سامان دادن به خانواده و جامعه به عنوان هسته ی اصلی تشکیل و بنای شکوهمند تمدن اسلامی است ؛ و آن یکی از دستورات اخلاقی اسلام برای ساختن  فرد در جامعه است.]
با توضیحی مختصر که از این عالم ربانی و عارف صمدانی و استاد کم نظیر اخلاق وعرفان معاصر به میان آمد ، اینک می توان کلمات امام حسین (ع) را  بهتر فهم نمود ؛ آنجا که می فرمایند : « حد تواضع آن است  به هرکس که رسیدی ، او را در نزد خدا ، بهتر از خود بدانی . لذا با او به گونه ای برخورد می کنی که دوست می داری با خودت آنگونه برخورد شود.»

با تکیه بر احادیث و روایت مربوط به عجب و مطالعه جدی پیرامون آن ، و با بهره گیری از معارف و مطالب مربوط به "معرفه النفس" ؛ و در کنار آن ، استفاده از علم روان شناسی نوین  و همچنین تفکر و غور در این موضوع [ که یک ساعت تفکر ، برتر از هفتاد سال عبادت است ] این نتیجه به دست آمد که می توان برای درمان بهتر و کامل تر عجب ، از نکاتی که در ادامه ی این بحث می آید و توجه به آن خالی از فایده نیست ، بهره گرفت .
البته این نکات و راهها ، گرچه دارای مبانی دینی است ولی اغلب برداشتی ذوقی_معرفتی است.
[ ما در قرآن یک "صراط" (شاهراه) داریم ، که منظور از آن "صراط مستقیم" است و تنها یکی است و هیچ گاه جمع بسته نمی شود ؛ و یک "سبیل" (راه ، طریق ، نحوه و روش) داریم که می تواندد به تعداد هریک از انسانها ، متعدد و به بیان قرآن ، جمع هم بسته شود و به صورت "سُبُل" (راهها و روش ها) آید .
البته این موضوع (بحث سبیل الله در قرآن : راههای فرعی که به راه اصلی که همان صراط است ، منتهی می شود)  نباید با "پلورالیسم دینی" (کثرت گرایی) و نسبی گرایی معرفتیِ مورد نظر متکلمان و فیلسوفان اشتباه گرفته شود .]

 

در حال تکمیل . . .

جای آن بود که در مورد بیماری "عُجب" بیشتر سخن می گفتیم ؛ گرچه بیشتر از آن که باید گفت و نوشت ، می باید شنید و عمل کرد .

یکی از خطیرترین گردنه ها در سیر الی الله ، گردنه ی هولناک عُجب است که انسان را با سقوط در پرتگاه خود ، از دستیابی به قله ی فضایل و مکارم  و نائل آمدن به کمالات و مقامات معنوی والا باز می دارد .
هرچند برای انسان سالک ، همین مقام ها ، خود نوعی "حجاب نورانی" به شمار می آید که مانع از رسیدن او به "قرب الهی" می شود . ( "حجاب های نورانی" از جمله کرامات اخلاقی ، که در نزد اهل طریقت  با نام "رهزن" از آن یاد می شود ! خود بحثی است مفصل و مجزا ، که از لطیف ترین و درعین حال از سنگین ترین مباحث  در عرفان نظری است و همچنین رفع این نوع از حجاب ها در راه رسدن به قرب الهی ، خود از دشوارترین کارها ، در علم توحید و عرفان عملی به شمار می آید که بحث پرامون آن ، هم مخاطب خاص خود را می طلبد ؛ و هم قلم آلوده و عاجز نگارنده را ، بدون ذره ای تعارف  ، یارای قلمفرسایی در این وادی نیست .)

 

در باب اهمیت "عجب" همین بس که در روایات آمده : "گاهی خداوند ، انسانِ مومنی را بر انجام گناهی مسلط می می سازد ،  تا از حالت عجب و خودپسندی که بر اثر طاعت و عبادت در او ایجاد شده ، خارج گرداند."
این روایت اخلاقی ، که صحت آن مورد تایید و منبع آن مورد وثوق است ، بدین معنی است که نزد خداوند  استغاثه و انابه ی انسان گنه کار ،  بسی بهتر و سازنده تر از عجب و خودپسندی انسان عابد است .                                  
این معنا ، ما را  به این حدیث قدسی رهنمون می سازد ، آنجا که خداوند می فرماید : « کفایت می کند از بنی آدم ، یکی : اقرار به بدی [عمل] خود و دیگری اقرار به خوبی من ؛  تا او را بر ملائک برتری داده و همنشین خود بگردانم.»
 از این روست که ذکر قرآنی یونسیه ( لااله الا انت ، سبحانک ، انی کنت من الظالمین) که برگردانی از این حدیث شریف قدسی است ، در نزذ اهلش از اذکار اصلی و اوراد راهگشا به حساب می آید.
[ توضیح آنکه سلسه عرفای دو قرن اخیر ، از مرحوم میرزا علی آقای قاضی طباطبایی_اعلی الله مقامه_ و جمله شاگردانش ، و نیز استاد ایشان ، شیخ محمد بهاری تا ... سرسلسه ی همه ی عرفای واصل و ربانی قرن ، یعنی ملاحسنعلی همدانی_س_  که همگی با پیروی از قرآن و اهل بیت (ع) ، حقیقتا حق حیات معنوی بر بشریت  و انسانهای بعد از خود دارند ، تاکید بر ذکر یونسیه داشته و آن را ، خصوصا برای کسانی که ابتدای کارشان در سلوک است ، استغفاری کامل می دانسته اند و برای آن ، آثار و فواید بیشماری از جمله تقویت نفس ، رفع حجاب ، نورانیت قلب و تجرد روح قائل بوده اند ؛ و این به دست نمی آید مگر در پرتوی این ذکر قرآنی ، که همان رسیدن به شناخت جایگاه واقعی خود ، در مقابل شناخت جایگاه و مقام پروردگار عالم است ؛ همچنان که در حدیث قدسی به آن اشاره شد .
 "نیست معبودی جز تو ، پاک و منزه ای و من از ستمکارانم" ]
 

صحبت از بیماری عجب ( خودپسندی ) است . از آنجا که خداوند "شافی" است ، یقینا برای هر دردی ، درمان هم آفریده . عجب هم همانند سایر امراض نفسانی که مانع از آزادی معنوی و به پرواز در آمدن روح انسان در آسمان بی کران بندگی است ، لاعلاج نبوده و درمان قطعی دارد .

اما اینکه عجب از گناهان کبیره است ، سرّ این مطلب ، در این است که تا زمانی که انسان،  درگیر خود [ و درگیر عمل خود ] می باشد ، کی توان چشمش به جمال یار روشن شد  ...  تا رسد به آنکه به وصال او نائل شود ؟؟ آری ؛  "میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز"  از این رو و مطابق احادیث  "عجب ، عمل و ایمان انسان را فاسد و تباه می کند." . _دقت شود_

قبل از ارائه درمان عجب ، بار دیگر به تعریفی این بار جامع تر از "عجب" می پردازیم که به جهت ممانعت از اطاله ی کلام و خارج شدن از حوصله ی خواننده ، این کار را به وقت و فرصتی دیگر واگذار می کنیم که "آب گرچه همه زلال خیزد ، از خوردن پر ملال خیزذ"                                                                                                  

"جای ابراهیم سینمای ایران بر شانه های سیمرغ خالی بود" ، پیشکش ؛ این فیلم در مرحله ی اکران عمومی به سرنوشت "به رنگ ارغوان" (فیلم دیگر حاتمی کیا) دچار نشه ، خوبه !
"غرور" یعنی "فریب" . از نقطه نظر روان شناسی ، "غرور" یعنی ارزش دهی به آنچه که انسان را از پیشرفت در مسیر [حق] باز بدارد . لذا به انسان مغرور ، انسان فریب خورده هم می گویند . 

غرور در ذات حضرت حق راهی ندارد ؛ بلکه خدا "المتکبر" است ، بدین معنی که همه ی بزرگی ها ، از آن اوست .
اما "تکبر" در مورد انسان ، به این معنی است که خود را برتر از دیگران بپندارد که این خوی در آدمی ، در نقطه مقابل "تواضع" قرار می گیرد .

آنچه در مورد انسان پسندیده است ، "عزت نفس" است ، نه "غرور" ! 
عزت نفس که منشاء آن غنای نفس در آدمی است ، به معنی "شکست ناپذیری" انسان در تمامی مراحل زندگی ، همه ی ابعاد و حالات آن می باشد . یعنی داشتن روحی "فاتح" . 
همچنین "حرمت نفس" ، که به معنی حریم قائل شدن شخص ، به آنچه که خداوند در روح وی به امانت قرار داده و نیآلودن آن به چیزی کم بهاتر از آن . ( حضرت علی ع می فرمایند : بهای جانهای شما ، بهشت است ؛ به چیزی کم تر از آن مفروشید. ) 

اما "عجب" ؛ عجب یعنی آنکه انسان عبادتی انجام دهد که به واسطه ی آن عبادت ، خود را در نزد خداوند ، صاحب مقام و منزلتی بداند که برای سایر عبادالرحمان ، چنین مرتبتی قائل نباشد . 
خطر عجب از آن روست که انسان را ، به عمل خود مشغول می کند ، نه به فضل و الطاف الهی ؛ که این موضوع ، اثر سازنده ی عبادت را ، در روح و روان آدمی از بین برده و از نقطه نظر روان شناسی ، او را اسیر زندگی در زمان و لحظات گذشته می کند و از سازنده بودن در لحظات حال باز می دارد.
همچنین عجب ، انسان را از دایره تواضع نسبت به سایر بندگان خدا بیرون می کند . 

در ادامه و در تکمیل این بحث که از جمله مباحث "اخلاق نظری" است و بهانه ای برای آن دست داد ، به حدیثی از امام حسین (ع) اشاره می شود که می فرمایند : تواضع آن است که به هرکه رسیدی ، او را در نزد خدا بهتر از خود بدانی . [ داستان حضرت موسی ع و برخورد ایشان نسبت به سگ بیابانگرد و ادب حضرت در مقابل پرودگار و رسیدن به مقام نبوت از طریق تواضع ، در این زمینه داستان آموزنده ای است. ] 
البته این را هم اضافه نمایم که "تواضع" در مقابل "شخصیت" افراد صورت می پذیرد ؛ از این رو با اصل "نهی از منکر" که در مقابل "عملکرد" افراد انجام می شود _و نه شخصیت آنها_ منافاتی ندارد . 

می توان همیشه "عزیز" بود ، همواره "تواضع" ورزید ، و با "غیرت دینی" ، بدون کوچکترین هتاکی و حرمت شکنی نسبت به شخصیت انسانی افراد ،  به اصل "نهی از منکر" هم مقید بود و قیام کرد . 
سلام خانم صامتی شاید بشه حذف نام آقای ابراهیم حاتمی کیا از لیست سیمرغ کارگردانی امسال رو انتقام یا شاید هم پیشگیری از حرکت ایشون در حمایت از فیلمهای ارزشی دیگه حاضر در جشنواره دونست . بالاخره وقتی با کمال میل به نفع فیلم شیار کناره گیری کنی سال بعد ، هم باید تاوانش بدی ، هم نباشی که دوباره از این کارها بکنی بقول شما بودن یا نبودن راضی بودن یا راضی نبودن راضی بودن کی یا راضی نبودن کی
سلام.تابادچنین بادا!
البته ناگفته نماندغرورازصفات ذاتی انسان است وبرگرفته ازغروربجای
ذات اقدس باریتعالی.
انسان مومن بایدمغرورباشدبه گام برداشتن درمسیردرست وانجام 
فرمان الهی که این همان صفت ووظیفه بندگی است واوهمیشه سربلند
خواهدماندومغرور.هرچندتارمویی باغرورزمینی که موجب خواری است
فاصله دارد.
ومن ا...التوفیق
سلام.بازهم عکسی متفاوت اینبارازنمای متفاوت!
زیارت قبول.
التماس دعا.
پاسخ:
سلام  قبول حق . امیدوارم این گونه زیارت ها سبب خضوع و خشوع قلبی بیشتری باشد نه موجب عجب و غرور بیشتر ! 
خخخ
مشکلات
مانند ماشین لباس شویی هستند
پیچ و تاب می دهند ، می چرخانند و
ما را به اطراف می کوبند .
اما در نهایت 
تمیزتر ، درخشان تر و
بهتر از قبل 
خارج می شویم .
شب میلاد دختر زهراست/ هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن/ دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد/ حامی شاه کربلا آمد
...
 سلام 
میلاد حضرت زینب (س)اسوه صبر مبارک .
الهی
چون حاضری چه جویم
چون ناظری چه گویم
الهی از من دعایی
و از تو نگاهی
  • ارزش جوانی و آرامش
  • ارزش دو چیز را جز آنان که از دست دادند نمی شناسند : جوانی و آرامش 

    امیرالمومنین (ع)، غررالحکم، ۵۷۶۴
    بخشی از نامه دبیر جشنواره فیلم مقاومت با تیتر « با افتخار بمان » به حاتمی کیا :
    حاتمی کیای عزیز 
    نگرانیم. در همین سال سینمایی که داریم سپری می‌کنیم، دیدیم فیلم‌هایی که لبریز از هنر، انرژی و استعداد هستند، سرشار از تکنیک، دیالوگ و روایت است؛ اما هیچگاه، وقتی از سالن بیرون می‌آیی بغض رهایت نمی‌کند و قلبت به درد می‌آید. وقتی می‌بینی فیلمساز جوانی ناباورانه، در فضای سرمستانه تکنیک و بازی و ریتم و روایت و سینما، چوب حراج بر سر غیرت مان می زند و گلوی شرف و غیرتی را که شهیدان این خاک جان شان را برایش داده اند می برد و در این هیاهوی پرهیجان و شوی اغفال کننده متاسفانه، حتی دلسوزان و غیرتمندان هم از فرط گرفتاری ها و روزمرگی ها از درک و فهم آن عاجزند، باور دارم که ما همچنان، بیش از هر زمانی به سرداران فرهنگی چون تو نیاز داریم. درست همین جا. 
    در میدان بمان و پرچم دار شهیدان باش و پیام رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها - خالص‌ترین روزها و شفاف‌ترین لحظه‌های تاریخ باشند. 
    هنوز دوره‌ات تمام نشده است. 

    بمان مربی. دوره‌ات تازه آغاز شده است .. 
  • ارش شاه محمودی
  • سلام.
    اساتیدی چون ایشان،جایگاه ومنزلتشان رابه طریقی دیگرودرجای دگر،
    داشته ودارند. سیمرغ هاوامثالهم همه قراردادندومجازی...
    پس چه باک وچه افسوس. بقول دوستی: شایدبهتر!
    آثارفاخراین عزیزحتی به گواه ناهم اندیشانش آبروی هنرایران وایرانیست
    حضورچنین سردارانی درمیدان گسترده جنگ نرم، باردیگرمفهوم 
    امنیت فرهنگی رابرخ میکشد.
    ومن ا...التوفیق
    ابراهیم حاتمی کیای عزیز ، به فیلمسازی متعهدانه و معنادار شناخته شده ست ، همه فیلمهای خوب این فیلمساز متعهد کشور رو بیاد دارند ، وقتی که در فیلمهای ساخته شده اش از اخلاق ، دین و ارزش خانواده حرف میزنه .
    هویت ، مهاجر ، از کرخه تا راین ، بوی پیراهن یوسف ، ارتفاع پست ،  سریال حلقه سبز ، فیلم چ ، بادیگارد. اینا بخشی از فعالیتهای هنری ایشون می باشند .
    حاتمی کیای عزیز  یا عمو ابراهیم از نظر مردم همیشه برنده است و ماندگار چون اخلاق و دین و ارزشها رو ضمن رعایت برجسته کرد ، بدنبال نوآوری و عرفان نوظهور نبود.
    یکی از کارگردانان حاضر در جشنواره که فیلمش حداقل دربخشهایی شایسته جایزه بود و کنار گذاشته شده بود ، داوری جشنواره رو مثل تخم مرغ شانسی دونسته بود که هرسال اتفاق تازه و عجیبی دَرِش رخ میده .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">