بودن یا نبودن !
اختتامیه ی سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی به پایان رسید که جای إبراهیم سینمای ایران بر شانه های سیمرغ خالی بود ... حاتمی کیا نبود ولی بیش از همیشه بود ...
اختتامیه ی سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی به پایان رسید که جای إبراهیم سینمای ایران بر شانه های سیمرغ خالی بود ... حاتمی کیا نبود ولی بیش از همیشه بود ...
قبل از ادامه ی این بحث ، لازم می بینم درمورد این حدیث ( گاهی خداوند
انسان ِ مومنی را بر انجام گناهی مسلط می سازد...) توضیحی داده شود و آن اینکه :
از آنجا که یکی از نشانه های انسان مومن _برطبق روایات_ توبه و انابه ی او پس از
انجام گناه و ارتکاب معاصی است ، این حدیث
، به ندامت و پشیمانی انسان مومن پس از
انجام گناه و معصیت و برتری چنین حالی بر عُجب و خودپسندی ناشی از عبادت اشاره
دارد ؛ چنانچه منظور از "گناه" نیز در این کلام نورانی ، گناهان صغیره
است ، نه گناهان کبیره ؛ چرا که کبائر هریک کفاره ی مخصوص به خود را دارد و آثار
وضعی آن به راحتی قابل زدودن نیست که اگر غیر از این می بود ، نمی فرمودند : "ترک
گناه ، راحت تر از توبه است."
لذا نباید از فحوای این حدیث ، معنی جرات یابی انسان ، آن هم از ناحیه ی خدا بر انجام
گناه را فهم و استنباط نمود !
درواقع ترغیب به انجام گناه ، با وعده ی بازگشت و توبه در آینده که از آن به
"تسویف" نام می برند ، یکی از مکاید و حیل شیطان برای به تصرف درآوردن
اراده ی آدمی است و این موضوع با آنچه که در حدیث ، مورد اشاره و معنا قرار دارد ،
تفاوت می کند. [دقت شود]
البته ناگفته نماند بر حسب روایات ، بیشترین فریاد اهل جهنم نیز از
"تسویف" است که خود اهمیت این موضوع را نشان می دهد .
اما بحث "عُجب" ؛
ما یک بار دیگر به تعریف عُجب و همچنین به نشانه های آن پرداخته و در پایان در حد بضاعت قلیل واندک خود ، به راههای درمان آن می پردازیم
؛ امید است که مفید و مورد استفاده قرار بگردد.
درواقع "عُجب" به این معنی است که عمل [عبادی] انسان در
نگاهش زینت پیدا کرده به نحوی که خود را از "حد تقصیر" در برابر خدا
خارج ببیند !
[البته باید دانست که مسرور شدن ، همراه با تواضع در برابر خدا بواسطه ی توفیق
یافتن در انجام عبادات ، عجب نیست ؛ چرا که اعمال عبادی ، فی نفسه به علت زمینه
ساز شدن ارتباط انسان با خالق هستی ، در وی حالتی از بهجت ، سرور معنوی و نشاط روحانی ایجاد می کند که نه
عجب است و نه به حال سالک ، مضر.]
درواقع هرگاه انسان ، نفس عمل را از
خود ببیند ، نه از فضل و توفیق حق ["شیخ اجلّ" ، زیبا به این معنی اشاره
نموده است ، آن جا که می فرماید :
چو آید به کوشیدنت خیر پیش به توفیق حق
دان ، نه از سعی خویش
تو قائم به خود نیستی یک قدم ز غیبت مدد
می رسد ، دم به دم ] ؛
و عمل خود را بزرگ بشمارد به نحوی که گویی بواسطه ی عمل او ، در مملکت حق
رونقی پدیدار گشته ! و بر اساس این پندار و اوهام ، بر ولی نعمت خود ، یعنی بر خدا
منت بگذارد [ هرچند در کلام ، به این معنی اظهار نکند] و همچنین بواسطه ی عمل سراسر نقص و پر از ایراد
خود [هم در حسن فعل و هم در حسن فاعلیِ آن] خود را در جرگه ی مومنان و محبوبان خداوند بپندارد
[ که البته باز ممکن است به جهت تواضع دروغین و یا فریب خود _پیچیدگی
نفس و روان آدمی قابل تامل است_ ، حتی در ظاهر خلاف آن را به زبان بیاورد] این عجب است .
انسان معجب بواسطه ی اعمالی چند از عبادات ، از آنجا که خود را مومن و
پاک می پندارد ، خود را از خداوند طلب کار دانسته و بر خدا لازم می داند که او را در دنیا عزّت
بخشیده و در آخرت صاحب مقامات عالی بگرداند که حتی ممکن است ، نه به زبان قال ، بلکه
به زبان حال با خود حدیث نفس کند که : اگر خداوند با عدل خویش هم با من رفتار
نماید ، من مستحق پاداش و ثواب خواهم بود ! ...
اینها همه از نشانه های پیدا و پنهان عجب
است که گاهی نیاز به مداقّه در نفس دارد و به آسانی قابل تشخیص نیست.
از دیگر نشانه های این بیماری مُهلک ، آن است که چنین انسانی [ بواسطه
ی تکیه و اعتماد به عمل خود ] خود را از دیگران کامل تر دانسته و برای خود از
سایرین ، چه در ایمان و عقاید و چه در عمل و عبادات و یا چه در فضایل و ملکات اخلاقی ،
امتیاز قائل باشد.
او در دل ، بندگان خدا را سرزنش کرده و هریک را به نحوی از رحمت خدا دور دانسته و رحمت خداوند را خاص خود می داند ! [ البته دقت
شود ، اینکه شخص ، تنها خود را محبوب خدا دانسته ، و یا خود را محبوب تر از دیگران
، نزد خدا بداند ؛ که این قطعا از نشانه های عجب در آدمی است ؛ تفاوت دارد با
اینکه بنا به تفکر صحیح دینی و اصلِ مثبت اندیشی توصیه شده در روان شناسی اسلامی ، انسان باید همواره به خدا "حسن ظن" داشته و در هر شرایطی
خود را از رحمت واسعه ی حق ، مایوس نداند.]
انسانی که مبتلا به بیماری عجب است ، کار او ممکن است به آنجا برسد که هر چه عمل
نیک از دیگران می بیند ، به هریک از آنها خدشه ای وارد بداند ( سوء ظن به دیگران )
، و اعمال عبادی و نیک خود را ، بی عیب و نقص و کامل بپندارد ( خودپسندی) ؛
لذا با کبر (خودبرتربینی) با مومنان برخورد
کند.
درواقع او به عمل [عبادی] خود مغرور شده (
فریب خورده است ) ؛ پس اگر از جانب خدا به او بلایی برسد ، بر کوس "البلاء ،
للولاء" (بلا ، نشانه ی دوستی است) می کوبد که یعنی "اگر با من نبودش
هیچ میلی" ... چرا که خود را محبوب و از بندگان خاص خدا می داند .
لذا درظاهر یا در باطن ، لب به اعتراض و
شکوه به خدا گشوده و با لحنی طلبکارانه ، خود
را سزاوار بلایی که ممکن است جهت امتحان او باشد ، نداند ( البته "بلا"
در فلسفه ی اسلامی که بحثی است مجزا ، عللی دارد که تنها یکی از علل آن امتحان
الهی است )
اینها همگی از نشانه ها و مراتب عجب است که اگر انسان از آن غافل باشد ، عبادات او ، نه تنها او را نجات نداده و به کمالات مقدر شده نمی رساند ، بلکه وبال گردنش خواهد شد و او را مصداق "خسر الدنیا و الآخره " می گرداند .
می بینید که عجب ، منشاء بسیاری از بیماری های اخلاقی از جمله "کبر" ، "غرور" ، "سوءظن" بوده و می تواند زمینه ساز سایر امراض همچون "ریا" و "حسادت" هم باشد . از این رو فرموده اند "هرکس به عجب مبتلا شود ، هلاک می گردد."
عارف کامل ، آیت حق ، مرحوم میرزا محمدعلی شاه آبادی (استاد عرفان
حضرت امام) در مورد مراقبت نفس در برابر عجب ، طی ارایه ی دستوری اخلاقی فرموده اند :
« حتی در برخورد با افراد گنه کار ، باید به نفس خود بگوییم که ممکن است همین فرد
گنه کار ، دارای ملکه و سجایایی در اخلاق ، یا عملی در نامه ی اعمال خود و
یا دارای عقیده ای از عقاید حقه در جان خود باشد ،
که سرانجام بر اثر آن و یا بر اثربیدار شدن نور فطرت اش ، هدایت شده و عاقبت بخیر بگردد ؛ ولی سرزنش و شماتت من ، موجب سوء عاقبتم شود .
پس خود را در نزد خدا ، بهتر از او ندانیم . »
[ دقت شود که عجب ، از مباحث اخلاقی بوده و مربوط به تهذیب نفس در آدمی است و در
زمره ی "جهاد اکبر" (مبارزه با نفس) به شمار می آید ؛
لذا با "جهاد اوسط" (مبارزه با جهل و گمراهی و دیگر مظاهر بی ایمانی در
جامعه) وهمچین با "جهاد اصغر" (نهی
از منکر و مبارزه با کفر وشرک و دیگر
مظاهر بی دینی در جامعه) هیچ منافاتی
ندارد ؛ که این دو (جهاد اوسط و جهاد
اصغر) از احکام فقهی و دستورات و برنامه های اجتماعی اسلام برای سامان دادن به
خانواده و جامعه به عنوان هسته ی اصلی تشکیل و بنای شکوهمند تمدن اسلامی است ؛ و
آن یکی از دستورات اخلاقی اسلام برای ساختن فرد در جامعه است.]
با توضیحی مختصر که از این عالم ربانی و عارف صمدانی و استاد کم نظیر اخلاق وعرفان
معاصر به میان آمد ، اینک می توان کلمات امام حسین (ع) را بهتر فهم نمود ؛ آنجا که می فرمایند : « حد تواضع
آن است به هرکس که رسیدی ، او را در نزد
خدا ، بهتر از خود بدانی . لذا با او به گونه ای برخورد می کنی که دوست می داری با
خودت آنگونه برخورد شود.»
با تکیه بر احادیث و روایت مربوط به عجب و مطالعه جدی پیرامون آن ، و
با بهره گیری از معارف و مطالب مربوط به "معرفه النفس" ؛ و در کنار آن ،
استفاده از علم روان شناسی نوین و همچنین
تفکر و غور در این موضوع [ که یک ساعت تفکر ، برتر از هفتاد سال عبادت است ] این نتیجه
به دست آمد که می توان برای درمان بهتر و کامل تر عجب ، از نکاتی که در ادامه ی
این بحث می آید و توجه به آن خالی از فایده نیست ، بهره گرفت .
البته این نکات و راهها ، گرچه دارای مبانی دینی است ولی اغلب برداشتی ذوقی_معرفتی
است.
[ ما در قرآن یک "صراط" (شاهراه) داریم ، که منظور از آن "صراط
مستقیم" است و تنها یکی است و هیچ گاه جمع بسته نمی شود ؛ و یک
"سبیل" (راه ، طریق ، نحوه و روش) داریم که می تواندد به تعداد هریک از
انسانها ، متعدد و به بیان قرآن ، جمع هم بسته شود و به صورت "سُبُل"
(راهها و روش ها) آید .
البته این موضوع (بحث سبیل الله در قرآن : راههای فرعی که به راه اصلی که همان
صراط است ، منتهی می شود) نباید با
"پلورالیسم دینی" (کثرت گرایی) و نسبی گرایی معرفتیِ مورد نظر متکلمان و
فیلسوفان اشتباه گرفته شود .]
در حال تکمیل . . .
جای آن بود که
در مورد بیماری "عُجب" بیشتر سخن می گفتیم ؛ گرچه بیشتر از آن که باید
گفت و نوشت ، می باید شنید و عمل کرد .
یکی از خطیرترین
گردنه ها در سیر الی الله ، گردنه ی هولناک عُجب است که انسان را با سقوط در
پرتگاه خود ، از دستیابی به قله ی فضایل و مکارم و نائل آمدن به کمالات و مقامات معنوی والا باز
می دارد .
هرچند برای انسان سالک ، همین مقام ها ، خود نوعی "حجاب نورانی" به شمار
می آید که مانع از رسیدن او به "قرب الهی" می شود . ( "حجاب های
نورانی" از جمله کرامات اخلاقی ، که در نزد اهل طریقت با نام "رهزن" از آن یاد می شود !
خود بحثی است مفصل و مجزا ، که از لطیف ترین و درعین حال از سنگین ترین مباحث در عرفان نظری است و همچنین رفع این نوع از حجاب
ها در راه رسدن به قرب الهی ، خود از دشوارترین کارها ، در علم توحید و عرفان عملی
به شمار می آید که بحث پرامون آن ، هم مخاطب خاص خود را می طلبد ؛ و هم قلم آلوده
و عاجز نگارنده را ، بدون ذره ای تعارف ، یارای
قلمفرسایی در این وادی نیست .)
در باب اهمیت
"عجب" همین بس که در روایات آمده : "گاهی خداوند ، انسانِ مومنی را
بر انجام گناهی مسلط می می سازد ، تا از
حالت عجب و خودپسندی که بر اثر طاعت و عبادت در او ایجاد شده ، خارج گرداند."
این روایت اخلاقی ، که صحت آن مورد تایید و منبع آن مورد وثوق است ، بدین معنی است
که نزد خداوند استغاثه و انابه ی انسان
گنه کار ، بسی بهتر و سازنده تر از عجب و
خودپسندی انسان عابد است .
این معنا ، ما را به این حدیث قدسی رهنمون
می سازد ، آنجا که خداوند می فرماید : « کفایت می کند از بنی آدم ، یکی : اقرار به
بدی [عمل] خود و دیگری اقرار به خوبی من ؛ تا او را بر ملائک برتری داده و همنشین خود بگردانم.»
از این روست که ذکر قرآنی یونسیه ( لااله الا
انت ، سبحانک ، انی کنت من الظالمین) که برگردانی از این حدیث شریف قدسی است ، در نزذ
اهلش از اذکار اصلی و اوراد راهگشا به حساب می آید.
[ توضیح آنکه سلسه عرفای دو قرن اخیر ، از مرحوم میرزا علی آقای قاضی
طباطبایی_اعلی الله مقامه_ و جمله شاگردانش ، و نیز استاد ایشان ، شیخ محمد بهاری
تا ... سرسلسه ی همه ی عرفای واصل و ربانی قرن ، یعنی ملاحسنعلی همدانی_س_ که همگی با پیروی از قرآن و اهل بیت (ع) ، حقیقتا
حق حیات معنوی بر بشریت و انسانهای بعد از
خود دارند ، تاکید بر ذکر یونسیه داشته و آن را ، خصوصا برای کسانی که ابتدای
کارشان در سلوک است ، استغفاری کامل می دانسته اند و برای آن ، آثار و فواید
بیشماری از جمله تقویت نفس ، رفع حجاب ، نورانیت قلب و تجرد روح قائل بوده اند ؛ و
این به دست نمی آید مگر در پرتوی این ذکر قرآنی ، که همان رسیدن به شناخت جایگاه واقعی
خود ، در مقابل شناخت جایگاه و مقام پروردگار عالم است ؛ همچنان که در حدیث قدسی
به آن اشاره شد .
"نیست معبودی جز تو ، پاک و منزه ای و من از
ستمکارانم" ]
صحبت از بیماری عجب ( خودپسندی ) است . از آنجا که خداوند "شافی" است ، یقینا برای هر دردی ، درمان هم آفریده . عجب هم همانند سایر امراض نفسانی که مانع از آزادی معنوی و به پرواز در آمدن روح انسان در آسمان بی کران بندگی است ، لاعلاج نبوده و درمان قطعی دارد .
اما اینکه عجب از گناهان کبیره است ، سرّ این مطلب ، در این است که تا زمانی که انسان، درگیر خود [ و درگیر عمل خود ] می باشد ، کی توان چشمش به جمال یار روشن شد ... تا رسد به آنکه به وصال او نائل شود ؟؟ آری ؛ "میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز" از این رو و مطابق احادیث "عجب ، عمل و ایمان انسان را فاسد و تباه می کند." . _دقت شود_
قبل از ارائه درمان عجب ، بار دیگر به تعریفی این بار جامع تر از "عجب" می پردازیم که به جهت ممانعت از اطاله ی کلام و خارج شدن از حوصله ی خواننده ، این کار را به وقت و فرصتی دیگر واگذار می کنیم که "آب گرچه همه زلال خیزد ، از خوردن پر ملال خیزذ"
تشت رسوایی آل سعود ؛ این بار از بامِ سازمان ملل !!
نماینده عربستان در سازمان ملل در مصاحبه با شبکه ی "الجزیره" نتوانست به این سوال پاسخ دهد که چطور ریاض خواهان دموکراسی در سوریه است ، اما دموکراسی در عربستان را بر نمی تابد !
پایگاه خبری آموزشی عصربانک / «عبدالله بن یحیی المعلمی» نماینده ی عربستان سعودی در سازمان ملل که در برنامه «Upfront» شبکه الجزیره صحبت می کرد ، با این سوال "مهدی حسن" مجری انگلیسی این شبکه مواجه شد که چطور عربستان در سوریه به دنبال دموکراسی است ، اما حق رای دادن را ، به مردم خود نمی دهد ؟!
«المعلمی» که آشکارا از پاسخ به چنین سوالی درمانده شده بود ، به روش های مختلف سعی کرد از پاسخ به این سوال طفره رود و نهایتا مجبور شد ادعا کند که میزان محبوبیت دولت در عربستان ، ازهر کشور دیگری در جهان بالاتر است و به همین دلیل الزاما نیازی به برگزاری انتخابات در عربستان وجود ندارد !
مهدی حسن : بسیاری ممکن است بگویند که خب اینکه در سوریه دموکراسی باشد ، چیز خوبی است ، اینکه یک دولت منتخب در سوریه روی کار باشد . اما در عین حال ممکن است بپرسند که چطور است که شما با یک «دولت منتخب» در سوریه موافق هستید ؛ اما با شکل گیری یک دولت منتخب در عربستان موافق نیستید؟؟ اگر مردم سوریه باید بتوانند حاکم یا رئیس دولت خود را انتخاب کنند ، چرا مردم عربستان سعودی نتوانند رئیس دولت خود را انتخاب کنند ؟؟
المعلمی : بروید و از مردم عربستان سوال بپرسید .
مهدی حسن : من نمی توانم ؛ می توانم ؟!
المعلمی : بله که می توانید .
مهدی حسن : نه ؛ این کار در عربستان سعودی غیرقانونی است . اینکه خواستار تغییر دولت شوند یا از پادشاه بخواهند که از قدرت کنار برود .
المعلمی : من نگفتم بروید و خواستار تغییر دولت شوید . گفتم بروید و از مردم عربستان سعودی بپرسید که آیا از سیستم و دولتشان راضی هستند یا نه ؟
مهدی حسن : چطور این کار را انجام بدهم ؛ راهش چیست ؟
المعلمی : هرطوری که می خواهید .
مهدی حسن : نظرسنجی ؟
المعلمی : نظرسنجی یا هرچیز دیگری .
مهدی حسن : انتخابات چطور ؟
المعلمی : خب ؛ ما هم بالاخره زمانی انتخابات خواهیم داشت . ما از انتخاب شهرداری ها شروع کرده ایم . اما انتخابات نوش دارویی برای هرچیز نیست .
مهدی حسن : نه ؛ من هم موافقم . اما شما گفتید که می خواهید در سوریه انتخابات برگزار شود . من هم می گویم خُب چرا در عربستان هم انتخابات برگزار نشود ؟!
المعلمی : خب به این خاطر که اینکه در سوریه انتخابات برگزار شود به این معنی نیست که جای دیگری هم انتخابات برگزار شود . من گفتم انتخابات نوش دارویی برای همه چیز نیست و شما هم موافقت کردید . مسئله ی اصلی این است که مردم با ساختار دولتی که بر آن ها حکومت می کند ، موافق بوده و از آن راضی باشند و من می خواهم ادعا کنم که اگر شما به عربستان سعودی بروید و یک نظرسنجی انجام بدهید ، به هرنحوی ، رسمی یا هرطور دیگری ، خواهید دید که درصد بالایی از رضایت از حاکمیت در عرستان سعودی وجود دارد .
مهدی حسن : آیا دلیلش این نیست که اگر آن ها بگویند که این دولت را نمی خواهند و دولت دیگری می خواهند ، به زندان می افتند ؟
المعلمی : نه ؛ نه .
مهدی حسن : چون این در عربستان سعودی برخلاف قانون است که مردم خواستار تغییر در وضعیت حاکمیت شوند .
المعلمی : اما مسئله این نیست .
مهدی حسن : [باخنده] چرا مسئله همین است .
المعلمی : نه ، نه ، اینطور نیست .
مهدی حسن : [مثلا] من به عنوان یک شهروند سعودی چطور می توانم بگویم که ساختار حاکمیت متفاوتی می خواهم ؛ وقتی که گفتن این حرف غیرقانونی است .
المعلمی : من می گویم اگر راهی وجود داشت که می شد از طریق آن ، از مردم در خیابان به صورت ناشناس یا خصوصی یا هرطور دیگری ، سوال کرد ...
مهدی حسن : چنین راهی وجود دارد . اسمش "انتخابات" است .
المعلمی : خب ، رای دادن بر اساس دموکراسی غربی ...
مهدی حسن : نه ؛ بر اساس هر اصولی که خواهان آن در سوریه هستید .
المعلمی : خب ؛ حتی ، حتی آن هم راه حلی برای یک سیستم حکومتی نیست . آنچه مهم است ، قراردادی است که بین دولت و حاکمیت وجود دارد . اینکه مقبولیت دوجانبه وجود داشته باسد . من می توانم به شما بگویم که این مقبولیت متقابل در عربستان بسیار بالاتر از تقریبا هر کشوری در جهان است ...
بعله جناب آقای المعلمی، استاد فرهیخته و گرانقدر، به قول شاعر ایران زمین که سروده است :
« دردمندی کش، زبام افتاد تشت
زو نهان کردید، حق پنهان نگشت » !