تا تو رو دارم حس می کنم دنیا تو دستامه
وقتی که عشقت مثل نفس همیشه همرامه
دیگه باور کن که بودنت تموم دنیامه
به تو نزدیکم وقتی که تنها زیر بارونم
خیلی دلتنگم تو این روزایی که پریشونم
چجوری بگم خدا جون از تو ممنونم
“ممنونم واسه این زندگی و هوای تازه
وسه هر چی که من و یاد تو می ندازه
واسه امروز که نمی زاری تموم شه
من تو رو دوست دارم بی حد و اندازه”
بعضی ها خودشون مچ خودشون رو می گیرن اسمش رو میزارن مدیریت !
بعضی ها خودشون پرچم خودشون رو می برن بالا که یعنی ما هم بعععععععله !
بعضی ها خودشون محصول تولید می کنن ، خودشون انتشار محصول و ممنوع می کنن !
بعضی ها چه زحمتی می کشن برای ماله کشی رو افتضاحات فراموش نشدنیه 10 ساله!
بعضی ها چه احمقانه رو گل آفسایدی با کف و هورا یادگاری می نویسن!
بعضی ها چه احمقانه دیگران را احمق فرض می کنن !
بعضی ها چه بدبختانه مثل بوق در گل فرو رفته ان!
بعضی ها چه بی شرمانه بیت المال را چند باره بر باد می دن؟!
یکی هم نیست به بعضی ها و برخی ها بگه بابا جمع کنین این سفره خانه ی هزار اجنبی را !
.
.
.
این همه دورویی و تزویر سبب حالت تهوع است مرد هنرمند !
در حالی که یکی از ارکان حقوق بشر ،حقوق فرهنگی اجتماعی است که در شورای امنیت نیز به رسمیت شناخته شده و احترام به اصول و عقاید مذهبی را از اصول تکریم بشریت می داند هویت و اصالت ملی و مذهبی ایرانیان در مجامع بین المللی به دست بازیگران و اهالی سینما به سخره گرفته می شود . اگرچه موضوع دهن کجی سینماگران به مبانی ارزشی ملی در ابعاد مختلف قابل بررسی و واکاوی است ، بجاست توجه مسئولین امر را به پرسش های زیر جلب کرد که
این به اصطلاح هنرمندان در قبال امتیازات معنوی و مادی که در ارتباط و تعامل با جامعه ی اسلامی به دست می آورند چه افتخارات و امتیازاتی برای خاستگاه ارزشی ملیت خویش ایجاد کرده اند ؟
آیا انقلاب اسلامی بنا شد تا بستر پرورش و بالندگی هنرمندان تهی از سطحی ترین آداب اسلامی و ایرانی باشد ؟!
در همه ی کشورهای جهان ضوابط خاصی برای حمایت از هنرمندان وجود دارد که احترام به ارزش های ملی در برون مرز و فرا مرز کمترین سطح از توقعات ملی است، در ایران چه قوانین الزام آوری حافظ منافع ملیاز سوی هنرمندان است؟
در صورت تخطی از قوانین حافظ فرهنگ و ارزش های ملی - مذهبی از سوی هنرمندان چه محرومیت هایی شامل حال ایشان خواهد بود ؟
در کدام کشور و ملیت هنرمند هنجار شکن اجازه ی فعالیت دارد؟
اگرچه پرسش های فراوانی در این بخش قابل طرح است توجه به این پیشنهاد هم خالی از لطف نیست ، پیشنهاد می گردد برای هنرمندانی که به عنوان شخصیتی حقوقی از سوی جامعه ی ایرانی قصد سفر به فرامرز را دارند کلاس های توجیهی با اساتید برجسته اخلاق برگزار گردد و اصول و مبانی سفر و تعامل با دیگران و نوع پوشش و ادبیات به کارگرفته شده از سوی هنرمندان بارها یادآوری شود
چرا که به نظر می رسد برخی هنرمندان آنقدر به خبرسازی در سطح رسانه ها و شهرت بیشتر، آن هم به هر طریقی می اندیشند که فرصتی برای تفکردر خصوص خاستگاه و اصالت ملی خویش را ندارند تا جایی که در سطحی ترین روابط انسانی نیز تهی از فرهنگ خویش در فرهنگ مقابل هضم می شوند !!!
تا مسئولین عزیز در میان بحث های سیاسی خویش که به طور معمول تهی از دغدغه مندی های فرهنگی ارزشی و ملی است به پرسش های بالا می اندیشند توجه مخاطبان عزیز را به مثال های زیر جلب مبی کنم، قضاوت با شما عمل به ارزش های دینی و ملی تکریم و احترام به هویت است یا توهین؟
به نقل از کتاب "قدم کلیک هایتان بر روی چشم" نوشته ی محمدرضا زائری ، در ارتباط با همین موضوع ، دو خاطره از امام موسی صدر را می خوانیم .
هنوز دستم روی سینه ام مانده است !
دکتر حسین کنعان در کتابش به نام "الامام موسی الصدر ، قدر و دوور" می گوید : امام موسی صدر برایم تعریف کرد که وقتی من حدودا نوزده سال داشتم ، پدرم ( آیت الله صدر ، مرجع بزرگ تقلید ) نامه ای برای نخست وزیر وقت نوشتند و قرار شد ، من نامه را ببرم و تحویل بدهم ؛ لذا صبح زود از قم راه افتادم و به تهران آمدم . به محل زندگی او که منزلی باشکوه بود مراجعه کردم . مرا به سالن طبقه اول راهنمایی کردند . نشستم و به تماشای در و دیوار مشغول شدم . آن فضا و محیط متفاوت و شیک و باشکوه ، با تابلو نقاشی ها و وسایل تزئینی و مجلل ، برای من که از یک خانه ی ساده طلبگی آمده بودم ، خیلی تازگی داشت و غرق در تفکر در این فاصله فرهنگی و اجتماعی بودم . درهمین حال متوجه دختری جوان شدم که درانتهای سالن مشغول نواختن پیانو بود و من تا آن هنگام صدای این ساز را نشنیده بودم . نشسته بودم و با تعجب به آن گوش می کردم که آن دختر متوجه حضور من شد . برخاست و به طرف من آمد و دستش را به طرفم دراز کرد . من دستم را روی سینه ام گذاشتم و سلام او را پاسخ دادم . دکتر کنعان می گوید : در اینجا امام موسی صدر خندید و به مزاح گفت 《هنوز دستم روی سینه ام مانده است ! 》 جالب این جاست که این فرهنگ و راه حل ستودنی که شاید منشاء آن هم ایشان باشند ، الان در لبنان و بسیاری از جوامع دیگر کاملا رواج یافته است .
می خواهید نجس نشوید ؟!
دانشمند فاضل و نویسنده ی اندیشمند استاد سیدعباس نورالدین نقل می کرد : روزی امام موسی صدر در یک کلیسا سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد فرمود و همه را مجذوب کرد . اواخر سخنرانی ، خانمی جوان و زیبا ، که از توفیق عالمی مسلمان ، بسیار دلخور شده بود به دوستانش گفت : من می دانم چطور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلافاصله پس از سخنرانی درحالی که همه را متوجه خود کرده بود ، جلو رفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد . ایشان دستش را طبق عادت روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود ، پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟! ( درواقع این خانم جوان ، به موضوعی اشاره کرده اند که محل سوءتفاهم خانم هاست و شبهه ی دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس دانستن غیرمسلمانان است . ) اما ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند 《 بل لا ، حافظ علی طهارتک》 بلکه برعکس ، تو آنقدر باارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی ، حریم قدسی و پاک و منزه زنانه ات را می آلاید . این جواب حکیمانه ، عارفانه ، عمیق و هوشمندانه ی آن دردانه ی دهر ، نه فقط توطئه او را خنثی کرد ، بلکه برعکس شد و جمعیت بیشتری به وجد آمدند و به ایشان که همواره محبوب قلب ها بودند ، موجب شد ارادت بیشتری پیدا کنند ...
"یوسف گمگشته باز آید به کنعان ، غم مخور"
حالا دست ندادن دختر مسلمان با وزیر امور خارجه فرانسه را داشته باشید که در زمان خود ، سروصدای زیادی در رسانه های خبری غرب داشت . ماجرا ازاین قرار است که وزیر امور خارجه فرانسه در زمان تصدی وزارتخانه متبوع خود به کشورهای عربی سفر می کند . در یکی از همین سفرها در حال بازدید از دانشجویان دانشگاه سوربن فرانسه در ابوظبی امارات بود که اتفاق جالبی می افتد . به نقل از لوران فابیوس ، در این دیدار ، وزیر امور خارجه ، مطابق آداب و رسوم [غلط] اروپا ئیان قصد داشت با یکی از دانشجویان محجبه ی این دانشگاه ، دست بدهد که با امتناع وی ، لبخند تلخی از روی شرمساری زده و مجبور به عقب کشیدن دستش می شود . این بانوی مسلمان ، فقط با دادن لبخند ، جواب دست بلند کردن وزیر یک کشوری که یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در معادلات امروز دنیا می باشد ، آن هم در دانشگاهی که متعلق به کشور همان شخص است را چنین با حفظ عزت و شرافت و کرامت انسانی خود می دهد .
سخنگوی کاخ پادشاهی بریتانیادر این باره گفت: بسیاری از ورزشکاران مرد از کشورهای اسلامی به دلایل فرهنگی و دینی با زنان (نامحرم) دست نمی دهند.
در طول 10 سال مدیریت بر سازمان صداوسیما عزت الله ضرغامی با هیچ رسانهی منتقدی مصاحبه نکرده است و به هیچکدام از انتقادات وارده به مدیریتش بر بزرگترین دستگاه فرهنگی نظام اسلامی پاسخی نداده و هراز چند گاهی هم خبر از منتقدانی است که ممنوع التصویر و یا ممنوع الکار می شوند ! اما در دو- سه مصاحبه تشریفاتی و غیرچالشی هم که در طول این سالها داشته صحبتهایی را بیان کرده است که خود بهانهای برای بحث و گفتوگوی بیشتر منتقدان و طرفداران مدیریت او شده است.
یکی مصاحبه سال 90 ایشان
که اولین مصاحبه جناب ضرغامی بعد از گذشت هفت سال از ریاستشان بر صداوسیما انجام میشد و در اوج انتقادات به عملکرد ضعیفشان در مدیریت رسانهٔ ملی خود را «مجتهد رسانهای» نامید و بزرگترین مشکل خروجیهای تحت امرشان را تا سطح آرایش بازیگران زن تقلیل دادند و در یک اظهار نظر جالب اعلام کردند که آنهم به خاطر مشکل گیرندههاست نه رسانهٔ ملی!
یکی دیگر مصاحبهای که تیرماه 91 در هفتهنامه مثلث منتشر شد و بیشتر به یک گفتوگوی تبلیغاتی انتخاباتی شباهت داشت تا یک مصاحبهٔ واقعی و بدون سوالات از پیش تعیین شده با یکی از مهمترین مدیران جمهوری اسلامی.
آروم نداره قلب من دلم ی گوله آتیشه اگر نباشی پیش من دلم یه پروانه میشه ...
.
.
.
مبادا تو دیگه تنهاش بذاری تک و تنها تو این دنیاش بزاری دل مسافری که باز دوباره هوای دیدن گلشو داره ...
شبکه های تلویزیونی رو مرور می کردم که یکدفعه یک موسیقی کاملا خاص شنیدم...
نام شبکه ،نسیم ، نام برنامه ،رادیو هفت خواننده ی جوان رو هم نمی شناسم. یک موسیقی کاملا ریتمیک که به راحتی میشه در مجلس عروسی ازش استفاده کرد تا کمر حضار حالی ببرند و تن عزیزان از خستگی در آید ! خلاصه همینطور که این ترانه و موسیقی هیجان انگیز که یک کپی ناب از ترانه ی لوس آنجلسی است گوش ما را نوازش می داد و حال ما را دگرگون می ساخت که همچین ریتم از گوش وارد شده و از قلوه ی سمت چپ خارج و حرکات مارپیچی این انرژی جنبشی این موسیقی در بدن ما دائم از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شد که نگو و نپرس !... به فکر فرو رفتم...
از وقتی جناب دارابی تشریف آوردن صدا و سیما به طور کلی دامنه ی تفریح و سرگرمی های نسل جوان از طریق شبکه های داخلی بسیار فراوان گشته به حدی که شما می توانید کپی های برابر اصل بوق ... را با طعم اسلامیزه وسس خردل با ولع هرچه بیشتر میل بفرمایید
از مجری های جییییییییییییییییییییییییییییییییییگر هم که نگو نپرس
از همون 3 سال پیش که ایشون قدم رنجه کردن سازمان به جهت تشویق های ایشون همه ی مجریها عزم کردن که دکتر بشن اونم با تسهیلات جناب معاون
انقدر ایشون مجریهارو تشویق کردن که تاا لان کلی مقاله ی علمی پژوهشی از عوامل تولید ISI چاپ شده...
من چی بگم از کلاه های بسیار زیبایی که به نشانه ی احترام به سریال عزیز کلاه پهلوی ها در جامعه مد شده
به یاد خانم های کمر باریک و ترگل ورگل اتوکشیده ی همین سریال افتادم که چطور دلو دین و عقل ایمان مردای خونه رو روانی عشق های اساطیری و چشم و ابروهای شیطون و مشکی می کردن
از تبلیغات نگو که به خاطر گل روی ما مخاطبان بشاش دوستان در سازمان مستقیم روابط دیپلماتیک برقرار کردن با اون ور آبها و گفتن چرا ملت عزیز ما باید فقط تو ماهواره از این چیزای شیک ببینن ؟! ما میریم براشون تبلیغات خارجکی میاریم و البته رفتن و کرم حلزون و آوردن الانم که مدتهاست از سازمان بوی کباب میاد هر شبکه می زنی یک منقل کباب براست و دودی به راه انداخته
وای که از برنامه های مفید برای بچه ها چه باید گفت همشون یه پا سوپر من شدن مخصوصا که جمعه ها شوی زنده ی فیتیله رو می بینن و بعد از یه قر کمر حسابی با اشتهای زیاد ناهار میل می کنن و کلی هم دست زدن
.
.
.این همه زحمت برای اعتلای ایران عزیز رو چرا نمی بینیم ؟! رهبری می فرمایند ایران قطب علم منطقه باشد و ما به تلاش عزیزان عوامل تولید این همه خواننده و رقاص وهنرپیشه ی بالقوه که در 10 ساله آینده می تونن منابع انسانی خوبی جهت صادرات حتی به کره ی ماه باشند تربیت کردیم!
یعنی ما باید انقدر ناسپاسیم که حتی یک تشکر خشک و خالی هم نمی کنیم!
مگر این عزیزان پر تلاش جز پست و مقام و منزلتی بی نان و آب چیز دیگری می خواهند احتمالا همین در آمد بخور و نمیر را هم بین دوستان رده های پایین قسمت می کنند که به تازگی تشریف فرما شدند
.
.
به رسم قدردانی همه با صدا ی بلند بگید
بعله...
دوستان ولومو زیاد کنن آها!آها!آهان! همینه ...3، 2، 1
بچه ها مچچچچچچچچچچچچچچچچچچکریم!
اشتباه نکنید ؛ این یک ترانه لس آنجلسی نیست !!
همه هستیم رو ، مدیون اون چشاتم .. می دونی ، از همون روز اول ، مست نگاتم ، می دونی .. من خوب می دونم آدمی بی اصل و نصبم .. بده اجازه ای خدا ، عشقمو نقاشی کنم ، خوب می شه قلب عاشقم ، نقش یه عاشق بزنم .. نقش یه مرد پهلوون ، طرح شمایل بزنم .. به روی صفحه می کشم ، پیشانی بلندشو .. آبروهای کمانی شو .. صورت آسمونی شو .. تا که به چشماش می رسم ، کشیدنش چه مشکله .. آخه چشای یار من ، سیاهه خیلی خوشگله .. کار چشاش دلبریه ، قدوبالای قشنگش ، عجب محشریه .. سیاهه چشمات جزیره ی دله .. هرکی از نسل توه ، چه خوشکله ، چه خوشکله ... !!!
اشتباه نکنید . این یک ترانه لس آنجلسی نیست ! .. این یک مرثیه و مداحی برای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و اصحاب و یاران باوفایشان هست !!
« چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم ، استفاده از مدح ها و تمجیدهای بی معنا و گاهی هم مضر است فرض کنید راجب حضرت ابوالفضل علیه السلام صحبت می شود ، بنا کنند از چشم و ابرو حضرت تعریف کردن ! مثلا قربون چشات بشم ! .. مگر چشم زیبا در دنیا کم هست ؟! .. مگر ارزش ابوالفضل به چشمان زیبایش بوده ؟! .. اصلا مگر شما چشمان حضرت ابوالفضل را دیده اید ؟! ..
اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد . سطح معارف شیعه را که در اوج اعتلا است پایین می آورد . ضمن آنکه بهانه به دست مغرضان هم می دهد . ارزش ابوالفضل (ع) به جهاد ، فداکاری ، اخلاص ، معرفت او به امام زمانش ، صبر و استقامت و امثال اینهاست .
اینکه قربونت بشم و خاک کف پات بشم .. مشکلی را حل نمی کند . در هر جلسه ای ، منقبتی ، خصلتی از خصال والای اهل بیت را ذکر کنید . نخوانید شعری را مگر اینکه آرمانی از آرمانهای بلند اهل بیت علیهم السلام در آن باشد . » مقام معظم رهبری .
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر انجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستی زندگی ناگوار است
مرگ ؛ بالاترین افتخار است
اندر آنجا که از فرط بیداد
نیست مظلوم را تاب فریاد
اندر آنجا که ظالم به مستی
بر سر خلق ، می تازد آزاد
مهر بر لب نهادن گناه است
خاموشی بدترین اشتباه است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
یا که آزادگی یا که شهادت
حاصلی از پیام حسین است
شیعه او هم این سان غیور است
تا ابد از زبونی به دور است
شیعه و تن به بیداد دادن ؟!
شیعه و مهر بر لب نهادن ؟!
شیعه و خفتن و آرامیدن ؟!
شیعه و در مذلت فتادن ؟!
شیوه شیعه ، هرگز نه این است
شیعه نبود هرآنکس چنین است
شور عالم زنام حسین است
مستی جان ، ز جام حسین است
هرکجا نهظتی حق پسند است
ریشه اش از قیام حسین است
او به خون خود این سخن کرد ترسیم
پیش ظالم نگردی تسلیم .
مدح و مرثیه اینه برادران و خواهران عزادار حسینی !