منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳۵ مطلب با موضوع «حقوق بشر» ثبت شده است

» سرویس: رسانه های دیگر - رسانه دیگر کد خبر: 92072918132 دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۵ «یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ، مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم...»

به گزارش ایسنا، در بخش‌هایی از متنی که بهارنیوز منتشر کرده آمده است: پست زیر مطلب قابل تامل و البته تکان‌دهنده‌ای است که توسط یک دختر جوان ایرانی در فیسبوک دکتر ظریف وزیر خارجه کشورمان منتشر شده است. «وقتتون بخیر امیدوارم حالتون بهتر شده باشه من یه دختر 26 ساله ایرانی ساکن ایرانم (ببخشید که نمیتونم خودم رو کامل معرفی کنم) امیدوارم کامنت منو کامل بخونید. من متاهلم، سه ساله که عقد کردم اما به خاطر مشکلات مالی نمی‌تونیم عروسی کنیم، شوهرم دانشجوی دکتراست و کار پیدا نمی‌کنه ...بی‌پولی و بیکاری دمار از روزگار ما در آورده، پدرم یه بازنشسته ست و از پس خرید جهزیه بر نمیاد. من اخیرا کارشناسی ارشد نوبت روزانه قبول شدم، یکی از دانشگاه‌های عالی تهران، یکی از بهترین رشته‌ها، هفته‌ای 3 روز میام تهران. شاید باورتون نشه اما من از پس کرایه اتوبوسم به تهران بر نمیام ...من نمی‌تونم هفته‌ای 40 هزارتومن برای غذا و کرایه و ... هزینه کنم... شوهرم توان حمایت منو نداره و از پدرم هم نمی‌تونم پول بگیرم، وام دانشجویی هم که به جایی نمی‌رسه و هنوز ندادن ... بارها به انصراف از تحصیل فکر کردم اما بغض گلومو می‌گیره، چون من برای قبولی خیلی زحمت کشیدم... نمیدونم شما بچه دارین یا نه، نمیدونم خودتون و بچه‌هاتون چطور درس خوندین اما همه امکانات خودتونو بذارید کنار و درس خوندن تو بدترین شرایطو تصور کنید. مدام فکر می‌کنم اینایی که میرن دانشگاه بین‌الملل چقدر پول دارن؟؟؟ چطوری من نمی‌تونم هفته‌ای 40 هزارتومن پول بدم برای درس و اونا .... دیگه دارم افسرده می‌شم...

همین برنامه رو برای جهیزیه هم دارم...همیشه عقد کردن برای دخترا یعنی مهمونی، گردش، خوشی، خرج کردن، مسافرت... منم نوعروسم، اما از این زندگی فقط یه چیز بهم رسیده ، اونم حسرته...من نمی‌خوام بهم بگین " متاسفم". من خودمو معرفی نکردم چون ترحم کسی رو نمی‌خوام. من فقط حقمو می‌خوام... من ایرانی‌ام، چرا تو مملکت خودم، جایی که کل طایفه‌ام بخاطرش شهید و جانباز دادن رفاه ندارم؟؟؟ چرا بیکارم؟؟؟ چرا تغذیه خوب ندارم؟؟؟ چرا بی‌پولم؟؟؟ چرا با این معدل و این رزومه باهام مثل یه تفاله برخورد می‌شه؟؟؟ این انرژی هسته‌ای کو؟ کجاست؟ چیش به من رسیده؟ منو تو انرژی اتمی استخدام می‌کنن؟؟؟ یا شوهر استعداد درخشانمو؟؟؟ قبضامون که مدام گرونتر و زیادتر می‌شه، تابستونا که برق مدام قطعه، پس کو تامین انرژی؟؟؟؟ حتی اگه واسه آینده کشورم خوبه چرا ما باید قربانی بشیم ؟؟؟ چرا آبادی‌های نسل بعد رو خاکستر ما باشه؟ مگه ما چه گناهی کردیم؟؟؟چرا مملکت من راحت از دزدی 3 هزار میلیارد تومنی می‌گذره ولی 24 ساعت بنده به دو ریال یارانه‌ی مردم؟؟؟ یارانه‌ای که بودنش برای آدمایی مثل من معنی حفظ آبرو رو داره. تو این وضع گرونی... نمی‌دونید این آخری شده رویای من... من نمی‌دونم مشکل کمر شما چیه ولی درد شما رو خوب می‌فهمم. درد از کمر شروع میشه تا مچ پا میاد... انگار یه رشته داغ تو پای آدمه که کشیده میشه. من نمی‌تونستم برم دکتر اما علائم و دردامو تو اینترنت سرچ کردم و فهمیدم چه بیماری دارم. نه میشه ایستاد، نه میشه نشست، نه میشه خوابید... من اینجا به درد تسلیم میشم ... من می‌میرم از درد اما نمی‌تونم برم دکتر ،نمی‌تونم ام آر آی بگیرم. چون بیمه ندارم، چون پول ندارم، هزینه‌های درمان سرسام‌آوره، سلامتی شده به قیمت خون آدم... خوش بحال شما که برای دردتون طبیب دارید (البته هرچی که دارید حلال و خوشتون. خدا به روزیتون برکت بده. انشاءالله که حالتونم خوب بشه.)، من از ترس اینکه شوهر و پدرم شرمندم نشن به کسی نمیگم چقدر درد می‌کشم...

می‌بینید ... فرق من و شما همینه... زندگی من به یه تاره مو بنده ولی شما مسئولین زندگی آروم و قشنگتونو بی‌استرس ادامه میدین. واسه همینه که شما با خیال راحت خبر از مذاکرات بعدی میدید و من اشک تو چشام حلقه می‌زنه که ای خداااااا پس کی تموم می‌شه؟؟؟ همه اینارو گفتم که بدونید کسایی مثل من هستند که فقط زنده‌اند اما بارها و بارها آرزوی مرگ می‌کنند. کاری کنید که تحریما تموم بشه، یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ، مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم. کاری کنید که منه بچه درس‌خون، منی که تو زندگیم فقط تلاش کردم، صبر کردم و پامو کج نذاشتم، بخاطر فشار اقتصادی تو این سن و سال این همه مریضی عصبی نداشته باشم و فکرم مدام پی انصراف از تحصیل نباشه، یه کاری کنید جوونا راحت ازدواج کنن اینطوری فسادم کم میشه. فقط یکم سریع تر ... میترسم آخرش به عمر ما قد نده. تو رو خدا... دیگه بسه تحریم...یکی می‌گفت باید قبر دهه شصتیا رو گودتر بکنند چون آرزوهای زیادی دارن که باید با خودشون به گور ببرن...»

به گزارش ایسنا،‌ پارسینه پاسخ ظریف را به این شرح منتشر کرده است: سلام دخترم. می دانم که مسئولیت سنگینی بر دوش من و همکاران من است و گرچه در ایجاد شرایط کنونی نقشی نداشته ایم ولی به هرحال با پذیرش مسئولیت باید در جهت حل آن حرکت کنیم. امیدوارم با تدبیر ریاست محترم جمهوری و با حمایت همه مردم مشکلات انباشته اقتصادی به تدریج رفع شوند و زندگی برای شما و بقیه مردم راحت تر شود. باور کنید که در هر لحظه از کار اداری و مذاکرات، خودم را وام دار و مدیون تک تک شما می دانم و امیدوارم که بتوانم باری از دوش شما بردارم. به یاری خدا و به پشتیبانی شما، این کار را با صبر و با حفظ حقوق کشور انجام خواهیم داد. اما اطمینان داشته باشید که برای مذاکره جدی و رفع فشارها، بهترین روش تلاش برای رسیدن به تفاهم از طریق تعامل سازنده و عزت مند است. اندکی صبر، سحر نزدیک است.

 این پست به پیشنهاد جناب امیر به مخاطبان این رسانه تقدیم می شود انتخاب تیتر منصوره صامتی
  • منصوره صامتی

به کدام مجوز؟

منصوره صامتی |


بزرگوار !

آیا می دانی از هر 8 نفر در جهان 1 نفر گرسنه اند

 

به کدام مجوز خودت را تافته ی جدا بافته می دانی  و سهم دیگر انسانهای جهان را به راحتی و آسودگی درون سطل زباله می ریزی؟

 

به کدام مجوز به راحتی و آسودگی روزانه 10 برابر انسانهای دیگر می خوری در حالی که تنها یک دهم  دیگر انسانها کار می کنی؟

بزرگوار !

آیا می دانی جهانی از گرسنگان در آرزوی یک وعده غذای کامل در ماه هستند در حالی که برخی از فشار معده ی سنگین خواب آشفته دارند؟

 

آیا می دانی در هر 3.6 ثانیه یک نفر در اثر گرسنگی می میرد؟

 

به کدام مجوز خود را برتر از دیگر انسانهای جهان می دانی؟

 




  • منصوره صامتی

آخرالزمان است و عصر جاهلیت ثانی

مخترعان غربی عِلمشان سر به ثریا کشیده و دار و ندارشان را به حرامی‌ها هدیه کرده‌اند؛ حالا وقتی از بازار شام گذر می‌کنی، به جای سنگ ها، خمپاره‌ها هلهله می‌کشند و فرود می‌آیند ...

دخترم، آرام باش و گوش فراده!حرامی ها دو سال است منتظرند تا سه ساله شویخانه ات به جای سقف، آسمان دارد و همه چیز برای پرواز مهیاست حرامی ها خرابش کرده اند تا "ویرانه نشین شام" شوی

حرامی ها دو سال است که مشق تاریخ می کنند در دمشق؛تا صحنه نمایش شومشان آماده شود و تو تماشاچی باشی و به تماشاگه راز دختر پادشاه کشور عشق پا بگذاری

شاهزاده خاتون رقیه سلام الله علیها را می‌گویم

زنجیرهای اسیری دستت،شاهدند که خارهای بیابان به تاول پای شاهزاده رقیه بوسه می‌زدند، وقتی او را فرسخ ها پیاده آوردند به همین خرابه ها؛ به همین مسلخ عشق!آن ها نیک می دانستند که سه ساله حسین علیه السلام با سر پدر آرام گرفت و چون لب به لب های پدر نهاد، جان سپرد.پس چشمان تو شهادت داد که چگونه پدرت را به مهر حسین علیه السلام سر بریدند وچشمان یتیم تو شاهد بود که مادرت را پیشت سر بریدند تا اگر بهانه گرفتی، نگوید "پدرت به سفر رفته"همه جا کربلاست و همیشه عاشورا

آری، شیعه را تا به بلای کربلا نیازمایند از دنیا نخواهند برد!

دختر شیعه !سرت را بالا بگیر، که طعم بلای کربلا را چشیده ای؛ و لایق زیارت شاهزاده خاتون رقیه شده ای!سرت را بالا بگیر و بگو :

 

"السلام علیکِ یا بنت الحسین"

 

 

 

تصویر بالا یک دختر شیعه سوری را نشان می‌دهد که توسط سلفی ها به زنجیر کشیده شده و پدر و مادرش را پیش چشمش سر بریدند. 

  • منصوره صامتی
  • منصوره صامتی
چندی است که با افزایش ناهنجاری های اجتماعی شاهد برخوردهای خشن با آمرین به معروف و ناهیان از منکر در شهرهای مختلف کشور هستیم که در همین خصوص یکی از شهروندان تهرانی شنبه این هفته در جریان امر به معروف یک خانم بد حجاب در خیابان های تهران به برخورد تند و بی ادبانه آن فرد روبرو و مورد هتک حرمت قرار گرفته است. تلاش برای کشف حجاب خانم آمر به معروف در خیابان‌های تهران! به گزارش جهان به نقل از ۵۹۸، خانم شمس با ارسال گلایه نامه ای به شرح اتفاق مذکور پرداخته است که متن ارسالی در ادامه می آید: " حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند . متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم. به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم. حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود... به نزدیکم که رسید گفتم: "خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید." هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد. و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابتو...آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه "جرات نکنی" به کسی بگی حجابشو رعایت کنه ... سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی...دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد... به شماها هیچ مربوط نیست که .... تو خیلی ... که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد... باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت .... در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره... همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری... خودم چادر از سرت بر میدارم...خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید....شماها همه چیزو خراب کردید...شما چند نفر بیشتر نیستید..."ما" نمیذاریم "شماها" اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم... همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد .با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت...مگه بار دیگه نبینمت،اگه ببینمت زنده نمیذارمت .... بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را باید فراموش شده بدانیم. باید کم کم باور کنیم که اگر بخواهی محجبه باشی و حکم خدا را رعایت کنی، باید قید امنیت و حداقل حقوق شهروندی ات را بزنی، نه قانون و نه مجری از تو حمایت نخواهد کرد... در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق ..."
  • منصوره صامتی


 

رویداد

یک فعال رسانه ای با انتشار نامه ای مراتب اعتراض شدید خودش را نسبت به بی تفاوتی مسئولین در خصوص اقدام سخیف نیکی کریمی در امارات ابراز کرد.

 

 

 

به گزارش رویداد، یکی از بانوان عرصه رسانه از عملکرد مسئولین فرهنگی و هنری به دلیل عدم جلوگیری و برخورد با پروژه هایی که به نام هنر، امنیت فرهنگی سیاسی کشور را به خطر می اندازد،شکوائیه ای را که در ادامه متن کامل آنرا میخوانید به رشته تحریر درآورد:

جای آن دارد که بمیریم..

مسولین تبریک! زن ایرانی این بار هم در مجامع بین المللی هنری درخشید و دوربین ها او را برای تاریخ ثبت کردند.

بار دیگر زن ایرانی را ستایش کردند در حالی که از ارتفاعی پست بالا می رفت که این بار نه برفراز افتخار نجابت که برای تن فروشی اش، برای وطن فروشی اش، برای عریانیش برای به لجن کشیدن قرن ها تمدن نجابت زن ایرانی برای او هورا کشیدند!!

برایش کف می زدند که این چنین مغرور وبه یاد ماندنی تمام قد زنی که سالهاست بر مسند هنر از بیت المال مسلمین روزی می برد در مقابل پیامبر اسلام(ص)از روی پهلوی شکسته ی حضرت زهرا(س) ردمی شود و بر دهان مبارک زینب (س)می زندآن هم در حالی که نه بر فرش قرمز بلکه برخون هزاران شهید رقص می کند...

هرزه گان عالم ،سرمست در آغوش کشیدن ناموس ایرانیان آب از دهانشان جاری گشته وسناریوی برهنگی دیگری را در سر می پرورانند و به غیر تمان بر نمی خورد.؟!

به خدا سوگند! جای آن دارد که بمیریم که این بارنه به نام رضاخان میر پنج که به نام فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ناموس ایرانی را در ملا عام برهنه می کنندآن هم نه به تهدید بلکه این خود زن ایرانی است که برای در آغوش کشیدن قاتلین حسین (ع)

نفسهایش به شماره افتاده...

مسولین! جای آن داردکه  بمیریم .این زن که از قضا نامش هم نیکی است سالهاست همه ی خوبیها ونیکی های زن مسلمان ایرانی را به سخره گرفته و شما مغبون چشمهای سبزش تنها نگاه کردید وبرخی هم البته به نشانه پیشرفت زن ایرانی لبخند زدید که شما به سیره سبز علوی خیانت کردید!

ای کاش زمین مارا ببلعد !که زمین هم ما زباله های تاریخ را در خود جای نخواهد داد .به دنبال مقصر نگردید که یار در خانه است مگر ما نبودیم که از این چشم سبزها حمایت کردیم تا جایی که برای پیشبرد اهدافشان بنا شد دیگر فیلمی توقیف نشود!

چه کسانی سبک زندگی این به اصطلاح هنرمندان را بر درو دیوار شهرها ورسانه های جامعه ی اسلامی نقش زدند؟ آن وقت نیروی انتظامی از بد حجابی می گوید؟! که این خود تخفیف بی حجابی است . آقای رادان به سراغ معلول رفته اید که علت همین به اصطلاح هنرمندانند که فرهنگ ما را برهنه ساخته و در دانشگاه سینمای ایران فرهنگ برهنگی را برای سرمایه های معنوی ایران معلمی کنند.مسولین چرابا خودتان تعارف دارید که الناس علی دین ملوکهم .

منتظر چه رسوایی دیگری هستیم ؟! به خدا سوگند پروژه ی برهنگی چشمهای سبز دیگری در راه است .استدعا می کنم بیش از این آبروی زن مسلمان را نبریم . انسان تراز جمهوری اسلامی که بناست فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی را صادر کند این است ؟!این است حاصل تاکیدات رهبری ؟! تنها سلمان رشدی باید اعدام شود ؟تنها فیلم سازیهودی به اسلام اهانت کرده ؟ چرا در سینماهای ایران بردگان شهوت و برهنگی می بالند و ستاره می شوند؟ مار ا چه می شود؟!

اگر هنوز مسولین راه تسامح می روند و تساهل می پراکنند مردان با غیرت ما چرا ساکت نشسته اند ؟ زنان عفیفه ی ماچرا فریاد نمی کنند؟جامعه ی هنری ما چرا دهان بسته و خفته است ؟بسیجیان ولایی چرا کاری نمی کنند ؟ لابد مسولین فرهنگی و هنری نیکی جان را در فرودگاه امام (ره)به انتظار نشسته اند تا در چشمان سبزش چشم بدوزند و آنچنان نرم و آهسته که چینی نازک تنهاییش ترک بر ندارد او را به پوشیدن جوراب دعوت کنند ! و حلقه ی گل بر گردنش بیاویزند که حرمت نان و نمک ایرانی را هم نگاه نداشته چه برسد حرمت مسلمانی را!

رسوایی بس است دیگر! این یک بانوی مسلمان ایرانی ا ست که می پرسد تا به کی باید نظاره گر به لجن کشیدن شرافت هنرمند ایرانی باشیم؟ چند درصد زنان ایرانی مسلمان و غیر مسلمان ما موفقیتشان را دربرهنگی ساق پایشان جستجو می کنند؟ مسولین پاسخ دهند چگونه با این رسوایی برخورد خواهید کرد؟ نمایندگان مجلس پاسخ دهند.مسولین فرهنگی پاسخ دهند.مسولین هنری پاسخ دهند.مسولین سینمایی پاسخ دهند.شورای عالی انقلاب فرهنگی این برهنگی فرهنگی را چگونه پاسخ می دهد؟مسولین نهاد زن و خانواده ی ریاست جمهوری !از شان به تاراج رفته زن مسلمان چگونه دفاع خواهید کرد؟رسانه های متعهد پاسخ دهند.نیروی انتظامی چگونه به استقبال جنبش چشم سبزهای سینمای ایران خواهد رفت؟ قوه ی قضاییه پرونده ی برهنگی را چگونه بررسی خواهد کرد؟

و اینک من بانوی مسلمان ایرانی در محضر خداوند در حالیکه بغض گلویم را می فشارد از مدیران فرهنگی هنری و قضایی در پیشگاه مدیر مهربان عالم امکان حضرت مهدی (ع)عرض شکایت دارم .مولای من! بنا بود این مدیران از مادر بزرگوارتان حضرت زهرا (س) برای زن ایرانی الگو بسازند! بنا بود فرهنگ رسانه ای ما لبیک به هل من ناصر سرور آزادگان حسین (ع )باشد .مولای من شرط بود که ماهم زیبایی را از چشم زینب (س) ببینیم و به اقتدار زن مسلمان ایرانی مفتخر باشیم ولی آقاجان احساس حقارت قلبم را پاره کرده . آقاجان!ببینید چگونه پرده های نجابت زن ایرانی را می درند و مدیران و مسولین به لابی های سیاسی شان می اندیشند! آنهم زمانی که رهبری نجابت به خرج می دهند و صد ها بار به مسولین تذکر داده اند! آقاجان! گفتند جامعه ی مهدوی وبه عشق جامعه ی مهدوی در همه ی انتخابات شرکت کرده ام و دغدغه ی انتخاب اصلح داشته ام.آقاجان !بارها به سینما رفتم تا از صنعت سینمای نظام اسلامی حمایت کنم به تصور سینما و هنر مند متعهد به ارزشهای مهدوی ولی هر بار نا امیدتر برگشتم که جریان غالب سینمای ایران سکولار است و ارزشهای جامعه ی مهدوی را به سخره گرفته . مولای من !من خود خاکستریم ولی می خواستم درسایه ی مدیران مومن به انسان تراز اسلام نزدیک شوم که برخی مدیران مسلمان هستند ولی مدیریت اسلامی نمی دانند! آقاجان! آقاجان !انتقام ماهیت مسخ شده ی زن مسلمان ایرانی را از هر آنکسی که به دست و زبان و قلم حتی به لبخندی و سکوتی جریان بردگی شیطان را در جامعه ی ما رقم زد بستان که امروز زنان دیگر جوامع به ما چشم دوخته اند و کنایه می زنند که ما لا اقل دین نداریم ولی شما که مسلمانید چرا ننگ برهنگی بر پیشانی دارید؟

ای کاش سینمای  ما وفاداری به آرمانها را از هالیوود می آموخت... ای کاش در زمین فرو روم دیگر جای آن دارد که بمیرم...

آقاجان !برای مسلمانی ما دعا کنید که ما شرمسار شهداییم ما شرمسار انسانیتیم ما نمک اهل بیت را خوردیم و نمکدان شکسته ایم برای هدایتمان دعا کنید.

 

منصوره صامتی

 

 

 

  • منصوره صامتی


تشابه الحادثة مع تفجیر مرقد الامامیین العسکریین (علیهما السلام) فی سامراء

 استنکرت عدد من القیادات والاحزاب والقوى الاسلامیة فی العالم الاسلامی جریمة نبش الجماعات المسلحة لضریح الصحابی الجلیل حجر بن عدی "رضی الله عنه" فی عدرا، والتی تعتبر استمرارا لجرائم التصدی لمقدسات المسلمین التی ابتدأها التکفیریون بهدم ضریحی الامامین العسکریین (علیهما السلام) فی سامراء، وقد تلاقت الکلمات على ضرورة نبذ أفعال التکفیریین هذه.

 اعتبر حزب الله فی لبنان، ما حصل ینم عن عقلیة ارهابیة اجرامیة لا تقیم وزنا للمقدسات، فیما وضع رئیس الوزراء العراقی نوری المالکی الاعتداء فی اطار استهداف وحدة المسلمین.

 بدوره دعا رئیس التحالف الوطنی العراقی ابراهیم الجعفری الى ملاحقة المعتدین، واصفا عملهم بالجبان. وفی بیان له شدد الجعفری على الوحدة الاسلامیة وتفویت الفرصة امام محاولات زرع الفتنة.

 

من جهتها، استنکرت جماعة علماء العراق تدمیر ونبش مرقد الصحابی الجلیل، معتبرة انه مظهر قبیح من مظاهر الاستخفاف برموز التاریخ الاسلامی وشخصیاته.

 وذکر بیان للجماعة ان استمرار الاستهداف المتعمد للمراقد والأضرحة وبیوت العبادة للمسلمین والمسیحیین وغیرها من الادیان یعکس النهج الوحشی الضال لدعاة الجریمة والشر.

 وحذرت لجنة الاوقاف الدینیة فی بغداد من استهداف بقیة المراقد المقدسة فی سوریا، داعیة الى ادراک خطورة ما حصل على الامة الاسلامیة.

 واعتبر اتحاد القوى الصوفیة فی مصر الاعتداء من الکبائر، داعیا العالم الاسلامی الى الوقوف وقفة رجل واحد بوجه التکفیریین.

 من جانبه، قال رئیس لجنة الاوقاف والشؤون الدینیة فی العراق علی العلاق، الخمیس انه "نستنکر وبشدة هذا العمل المتجاسر والمستهین لکل المقدسات والمتجاوز على قداسة الصحابة الابرار ومنهم الشهید حجر بن عدی (رضوان الله علیه)، وهو اعتداء على الاسلام والمقدسات وعلى کل القیم الانسانیة والاسلامیة وصدر من اناس لا دین ولا قیم لهم وهم یعادون اهل البیت (علیهم السلام) واصحاب رسول الله الخلص المؤمنین وهذا العمل الشنیع کشف عن مدى حقد وبغض هولاء لآل البیت وانصارهم عبر التاریخ".

 

 

انسان چقدر باید بصیرت داشته باشد که بینش و اندیشه سیاسی اش بعد از 1400 سال هنوز دشمن را عاصی کند... سربازان 1400 ساله امیرالمومنین با خاکسترشان هم حریف می طلبند! مقبره شان خار چشم دشمن است! الهی ما مردگان دنیازده را به دم مسیحایی یاران امیرالمومنین زنده کن و بمیران.

 

  • منصوره صامتی


اگرچه میلاد فرخنده ی اسوه ی تمام عیار مکارم و قله ی رفیع فضایل حضرت زهرا (س) است .زنی که الگوی زنان عالم است و امروز جهان تشنه ی آشنایی با آموزه های حضرت به ویژه درخصوص تربیت سرمایه های اجتماعی است اگرچه باید شاد بود و تبریک گفت.

اگرچه خودم را آماده کرده بودم به قدر داشته های اندیشه ام شاد باشم ولی فاطمه را که دیدم ...

فاطمه این بار خوش تیپ تر از 2 ماه پیش بود اما

مثل همیشه پشت چراغ قرمز فرصتی بود تا به اطراف نگاه کنم  دو زن گل فروش با رزهای قرمز رنگ ،در حالی که به شیشه ی ماشین ها چشم التماس دوخته بودند تا راننده توجهی کندو شاخه ای گل بخرد نگاهم را دزدید 

به طرفت العینی فشار نگاهم را احساس کرد ند و به سویم آمدند اولی زنی جوان حدود 32 ساله که کودک 1 ساله اش را در آغوشی به خود بسته بود ودیگری دختری بسیار جوان  که لباس پوشیده ای برتن داشت و موهایش را با هدبند پوشانده بود و هیچ آرایشی بر پوست با طراوتش به چشم نمی آمد ساده و بی آلایش معصوم و دوست داشتنی آنقدر که گفتم :اسمت چیه ؟

گفت:فاطمه

:فاطمه جان چند سالته؟

:19 سال

:قربونت برم اینجا چه می کنی ؟

:گل نمی خری؟

:چرا حتما چقدر میشه؟

:2تومن

:بده عزیزم .از کجا می آی؟

:شمال ،ساری

:خیلی جوونی چرا گل فروشی ؟!سواد داری؟

:تا دوم راهنمایی خوندم این کارو دوست ندارم ولی کار دیگه ای نمی دونم .شما کاری سراغ داری

تا اومدم چیزی بگم گفت:روم نمیشه ولی پسرکا مارو اذیت می کنن مسخره می کنن و...

:چرا حرفت رو خوردی چه کار می کنن؟

:صدای بوق ماشین ها بلند شد چراغ سبز شده بودو باید می رفتم

:این کارت منه تماس بگیر اینم 2 تومن یه شاخه گل زود تند سریع .فاطمه جان منتظر تماستم.خدا حافظ

:چند روز گذشت  تا اینکه فاطمه تماس گرقت  و من نتوانسته بودم کاری برایش پیدا کنم که از گل فروشی سر چهار راه بهتر باشد !

ناراحت شدمی خواست چیزی بگوید که باز هم نگفت می دانستم که از سر حیا سکوت کرده  است

:خواهش می کنم برام کاری پیدا کنید من این کار را دوست ندارم جامعه خیلی نا امنه کلی مرد اینجاس

1 ماه ازآخرین تماسش گذشته بودکه باز هم از همان مسیر عبور کردم

 

رنگ قرمز گل های رز دو زن گل فروش نگاهم را دزدید فاطمه از 2 ماهه پیش چشمگیرتر شده بود از سادگی و هدبند خبری نبود لاک طلایی رنگ روی ناخن هایش می درخشید و صورت جوانش پر از رنگ بودمانتویی شیک تر و شالی جدیدتر و موهایی که بلوند شده بودگویی به مهمانی می رفت ولی عجله داشت که گل هایش را بفروشد

دستش روی شیشه ماشین مرد بود ودیگر التماس نمی کرد

:قربونت برم ،آقا خوشگله امروز روز زنه برا نامزدت گل بخرآفرین فدات شم.

:مردی از ماشین پشت سرش داد زد دختر بیا

فاطمه نزدیک شد چند تا شاخه می خوای آقا؟

:مابقی حرفهایشان را نشنیدم

چراغ که سبز شد فاطمه با همه ی گل هایش در ماشین مرتفع سفید رنگ از چهار راه عبور کرد در حالی که از شادی می خندید و دیگر اثری از دلخوری و بیکاری در چهره اش نبود...

ای کاش فاطمه با من تماس بگیرد

و من هنوز مبهوتم، مبهوت از آرمانهایی که بنا بود در ایران نگاه متعالی اسلام را به زن ایرانی هدیه کند ،سبک زندگی فاطمی را و مردانی که بنا بود به رسم شیعه به عهد یاران علی (ع)،مرد و مردانه از نوامیس اجتماعی همچون ناموس خویش پاسداری کنند و نسلی که بنا بود در پاک ترین دامنها برای جامعه ی مهدوی تربیت گردد!

 

تا چشم کار می کند مردان زن صفت می بینم مردانی که مردترینشان هنر کرده فاطمه دخترش ،فاطمه همسرش،فاطمه خواهرش و فاطمه مادرش را حفظ نموده و دیگر چه اهمیتی دارد سرنوشت فاطمه ناموس همسایه چه می شود ؟ زمین را و زمان را به هم می بافد تا از دریچه ی ضعف مالی دخترمعصوم ،نجابتش را به تاراج ببرد آخر چه اهمیتی دارد که بی غیرتی مرد ننگ دامان فاطمه گردد.زنان متاهل را ببین که لال شوم و نگویم بهتر است.

فاطمه جان! بانوی پاکی!

بر فاطمه ی شهرما اشک بریز که شما پیامبر را داشتی ، که شما علی را داشتی ، که شماحسن را داشتی  که شماحسین را داشتی و فاطمه ی شهر ما ایشان را ندارد که هیچ ،پول هم ندارد نان هم ندارد.تا دیروز به جای همه ی نداشته هایش آبرو داشت ،پاکی داشت ، معصومیت داشت که امروز آبرو هم ندارد...

فاطمه جان !مردان شهر ما دیروز یک وجب از خاکشان را نیزتقدیم نکردند واز غیرت مردانه، در خون روییدند

و مردان شهر ما امروز ویروس درد بی درمان بی غیرتی را در شهر از سویی به سویی دیگر می پراکنند که اجنبی در داخل همین خاک ناموسشان را به هرزه گی می برد!  

آخر چگونه تاب می آوریم التماس های زن مسلمانی را که مردان هرزه معتادش کرده اند و می خواهد که او را از آزارهای جانکاه مردان افغان نجات دهیم...؟

فاطمه جان! مردان شهر ما فاطمه ی گل فروش  را می بینند ولی شانشان اجل از آن است که فرصتهایشان را به خاطر چنین موضوع حقیری بسوزانند زمان، زمان سهم خواهی های سیاسی است برای دعواهای سیاسی شان نیاز به تجدید قوا دارند اندیشه شان نازک تر از گل بشنود موازنه ی قدرتشان را چه کنند؟ معادلات چند مجهولی حرص و ولع نفس وامانده شان را چگونه پاسخ گویند؟

فاطمه جان!مردان شهر ما در کالبد محافظه کاریهای شان چنان سر از برف درآورده اند که رو سفیدی برف هم قیراندود گشته است مبادا از قصه ی فاطمه باخبر شوند که خواب شکمهای تا گلو انباشته شان کابوس خواهد شد.

فاطمه جان! شما بگو سهم فاطمه های شهر ما از بیت المال چه شد؟ فاطمه ی یتیمی که امروز دوباره یتیم است .

 فاطمه جان!و تو خود می دانی که فاطمه ی شهر ما به جرم 12 سالگی سیاه بخت شد که آزار مردش اورا از دیار خویش راند او تا دیروز سر چهار راه گل می فروخت و بهانه اش پول بود

فاطمه ی شهر ما امشب به خانه نمی رود او از فردا آبروی خودش را و آبروی مردان سرزمینش را خواهد فروخت و هنوز بهانه اش پول است

فاطمه جان! بانوی من! مدتهاست تمرین کرده ام با حلوا حلوا دهنم را شیرین کنم ولی نمی شود که نمی شود آخر این تلخی زقوم مانند حلقومم را آتش زده است ...

 

فاطمه جان !ما شما را داشتیم و هرزه گی سرنوشت فاطمه ی شهر ماشد؟!

فاطمه جان!  امروز روز زن است ،اینجا ایران است ،و ما تا دلتان بخواهد فعالان عرصه ی زنان داریم که مقالات علمی شان در باب آسیبهای اجتماعی پرستیژ نخبه گی شان است بانوی من! ما تا دلتان بخواهد در این شهر همایش و جشنواره و سمینار و حتی گاهی سمپوزیوم داریم در بحث زنان و آن وقت در این ازدیاد فرهیختگی فاطمه ی شهر ما از دست رفت...! تسلیت مرا بپذیرید بانو! 

 

 

 

 

  • منصوره صامتی

"مادر"

منصوره صامتی |

تصویری دردناک از کودکی میانماری که آخرین قطرات شیر را از سینه مادر کشته شده خود طلب میکند ...

و کودکان مشابهی در فلسطین ، سوریه ، عراق ، افغانستان و پاکستان

 

اگر 3 نفر در بوستن بر اثر انفجار بمب کشته شوند عاملین آن باید ظرف چند روز شناسایی و بدون محاکمه کشته شوند اما از عاملین قتل عام هزاران انسان بیگناه در آمریکا به نام صلح تجلیل میشود.

 

یاد صحبت های حضرت آقا در اجلاس عدم تعهد افتادم :

« جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت‌گذارى می شود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیه‌ى بشریت بى‌اهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائى و صهیونیست و دست‌نشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشم‌پوشى است. »


  • منصوره صامتی

 

 

 

کافی است انسان باشی تا قلبت به درد آید  و زجر و اندوه ذهنت را مالامال غم  سازد

کافی است زن باشی تا دلهره و اضطراب از فتواهای هر روزه ی سلفی ها خواب را بر تو آشفته و مرگ را نزد تو شیرین سازد

کافی است یک لحظه جنگ را بی پناهی را تعرض را تجاوز را آوارگی رادر دیدگان یک مادرمسلمان در کنار فرزندش تجسم کنی تا از فرط غصه در کالبد خویش بمیری

 

التهاب سرزمینی که لشکریان شیطان فوج فوج برتارو پود حیاتش می خلند

 

وسکوت کشنده ای که جهان را فراگرفته گویی خفقان در ریشه ی بشریت تنفس می کند

خواهر مسلمانم جانم فشرده شد وقتی شنیدم روحانی سلفی اردن یاسر الاعجونی فتوایی جدید صادر کرد که در آن به نام اسلام به مبارزانی که در سوریه علیه بشار اسد  مبارزه می کنند و می خواهند حکومت شریعت را در سوریه تشکیل دهند اجازه داد به زنان علوی ،غیر سنی و غیر مسلمان تجاوز کنند و از این بابت گناهی بر آنان نیست!

که تاریخ این روزها جز ننگ بر انسانیت چه کلید واژه ای را مرورخواهد کرد ؟ که چندی پیش هم سلفی سعودی محمد العریفی، طبق فتوایی به جنگجویان سوری اجازه داد تا به زنان علوی و غیر سنی تجاوز کنند و دست به دست میان خود بگردانند که تنها شنیدن این قساوت در چهار دیواری کلمات نیز دل را می لرزاند.

 

 

 چه دردی را یاد آور شوم که درشوربختی جاهلیت مدرن شهوت پرستان منحوس بر اساس فتوایی از مصر به نام اسلام زنان علوی دستگیر شده در جنگ را  بدون هیچ قراردادی  و هیچ حقی به هر طریق مورد بهره برداری جنسی قرارمی دهند که حقوق بشر این پیامبران دروغین را مهر تایید می زند!

 

 تا جایی که فعال سیاسی کویتی از مقامات سلفی عربستان می خواهد تا برده داری جنسی را آزاد اعلام کنند و افراد به بازار بروند و این برده گان را برای خود تهیه کنند. که به عقیده ی او این کار بهتر از این است که مردان سلفی وارد روابط غیر مشروع جنسی شوند!

که در روزگار نکبت باربردگی جنسی،آمریکا اینجا هم کلانتر محله است و به نام دموکراسی از این تعرض به کرامت انسانی  حمایت می کند. که اندیشه ام نهیب می زند مگر به جز این از این آینه ی مجسم حیوانی انتظار داشته ای؟!

انسانیت قربانی شده  در سوریه به بهای سیاست بازی مرتجعان عربی. چه رنجی بر جانت مستولی می گردد که بدانی همه ی این پلیدی ها به نام اسلام کام سلفی ها را شیرین ساخته ،آنقدر حقیر که به بهانه ی تعدی به زنان علوی به جنگ می روند تا بر اسد پیروز شوند!

این روزها دانه های تسبیحم زمزمه می کند:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ

 

  • منصوره صامتی