چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم
یکى از دوستان، اعتراضهاى صریحى کردند. خصوصیت دانشجو هم همین است. به اشخاص و دستگاهها اعتراضهائى کردند - حالا آن اعتراضها ممکن است وارد باشد، ممکن است وارد نباشد؛ من روى آن نمیخواهم قضاوت بکنم - اصل اینکه دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسىکارى نشود، چیز مطلوبى است. بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظهکارى شود و حرفش را با ملاحظهى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزهدل، با یک آدم سیاسىکار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که میزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصههاى دانشجوئى است.
یکى از این اعتراضها، اعتراض به صدا و سیما بود و اینکه بعضى میگویند اگر چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم، بر خلاف رهبرى مطلبى گفتهایم؛ چرا؟ چون رهبرى رئیس صدا و سیما را معین میکند! اگر واقعاً ملاک این باشد، که آدم باید به هیچکس اعتراض نکند؛ چون رئیس قوهى قضائیه را هم رهبرى انتخاب میکند، رئیس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم. پس باید به هیچکس اعتراض نکرد. نه آقا، اولاً صدا و سیما را رهبرى اداره نمیکند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میکند. و رهبرى هم در موارد زیادى اعتراضهائى دارد. همین اعتراضهائى که شما دارید، بعضىهایش یا خیلىهایش، اعتراضهاى ما هم هست. احتمالاً اعتراضهاى دیگرى هم هست که چون براى من از جوانب مختلف گزارش مىآورند - با اینکه خود من ممکن است به قدر شما تماشاچى تلویزیون یا گوشکنندهى رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائى هم میکنیم، اشکالاتى هم میکنیم، گاهى با آنها دعوا هم میکنیم. بالاخره آنها هم یک ضرورتهائى دارند و جواب میدهند؛ گاهى جوابشان درست است، گاهى هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبرى منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد کنید؛ هیچ اشکالى ندارد.
بیانات امام خامنه ای در جمع دانشجویان
7/7/87
این نوشتار بر این عقیده است که چنین انگاره هایی در دراز مدت به زیان صدا و سیما و حکومت تمام شده و موجب تضعیف جایگاه آن خواهد شد. نوشتار زیر بر خی از این انگاره ها را به طور مختصر مورد اشاره قرار میدهد
:۱- اوضاع همیشه به سود جبهه خیر است – خیر بی خطا و شر همواره بر محور خطاستصدا و سیما با داشتن این فرض همواره اخباری را منتشر میکند که در آن هیچگاه ایران و یا اسلام دارای روند منفی نبوده و در عوض اوضاع جبهه غرب و مخالفان ما در حال نزول و فروپاشی است. صدا سیما هیچگاه به این پرسش درونی پاسخ نمیدهد که اگر اوضاع اینطور بود چرا ما به عرش اعلا و غرب به قعر بدبختی وارد نمیشود؟آیا نشانگر جبهه خیر در این است که هیچگاه دچار نزول نباشد؟ آیا حتی در زمان پیامبر و امامان معصوم چنین واقعیتی وجود داشت؟شکستهای پیامبر و بدی اوضاع در زمان امامان با این فرض که صدا و سیما کودکانه در پی تحمیل آن به مخاطب است در تضاد میباشد. چه عیبی دارد ما خیر باشیم ولی در موضوعی و یا زمانی اوضاع به ضرر ما بوده باشد؟این روش به کرات با آشکار شدن عینی واقعیات بسیار اثرات مخربی بر مخاطب داشته و اگر فرض صدا سیما را پذیرفته باشد گاهی در خیر بودن جبهه خود به شک میافتد چرا که در این فرض خیر شکست ناپذیر است و اگر شکستی صورت گرفته پس لابد ما بر حق نیستیم.۲- اهمیت اخبار وابسته به درجه مقامات استاصل دیگری که در صدا و سیما به شدت به آن پایبندی وجود دارد این است که اهمیت اخبار به مقامات حامل آن وابسته است. بر این اساس اگر مقامات بالای کشور یک حرکت کوچک انجام داده باشند در صدر اخبار جای گرفته و بر فرض یک اتفاق بد و یا خوب بزرگ برای مردم عادی رخ داده باشد در انتهای اخبار به آن پرداخته میشود. گویی صدا و سیما فراموش کرده که اهمیت اخبار به میزان تغییری است که آن رویداد ایجاد کرده و یا خواهد کرد.با انجام این روش نه تنها مقامات بزرگ نخواهند شد بلکه تنفر عمومی به احتمال بیشتری سراغ این مقامات را خواهد گرفت و در واقع صدا و سیما با این کار در ظاهر خوش خدمتی کرده ولی در باطن عمل دوستی خاله خرسه را انجام داده است.۳- اگر واقعیتی بایکوت شود هیچکس نخواهد فهمیدگاهی صدا و سیما واقعیاتی بسیار پر رنگ را انکار کرده و یا به سکوت میسپارد. صدا سیما در این انگاره خود در صد سال پیش زندگی میکند و میپندارد واقعیات به هیچ وجه از کانالی دیگر به گوش مخاطب نخواهد رسید. گاهی سکوت ها آنقدر ادامه مییابد تا صدا و سیما با بهبود اوضاع به یاد دادن خبر میافتد. به عنوان مثال حرفی از نزدیک شدن مخالفان به دمشق گفته نمیشود و یکباره بعد از یک ماه که آنها عقب رانده میشوند با آب و تاب این خبر را میگوید. مخاطب تازه میفهمد خوب پس اینها چقدر جلو آمده بودند که حالا عقب رفته اند و این یعنی ایجاد عدم اعتماد و سوق دادن مردم به اخبار از سوی دشمنانی که با زیرکی مخاطب را جلب کرده و ماهرانه او را فریب میدهند
.۴ - تکرار مکرر حقایق به تقویت آن خواهد انجامیددر این انگاره صدا و سیما در حد مشمئز کننده ای به تکرار مطالب میپردازد. آنقدر از بدی شر صحبت کرده و اخبار و مطالب حتی بی اهمیت از آن میگوید که اعصاب مخاطب خرد شده و گاهی نیز برعکس آنقدر از خیر صحبت میکند که مردم از خیر مورد نظر دلزده میشوند. گویا صدا و سیما اثر تکرار را در مخاطب به صورت خطی با شیب مثبت تلقی کرده در حالی که این موضوع دارای تابعی درجه دو بوده که بعد از مقداری از تکرار اثر تکرار معکوس خواهد شد. صدا و سیما گویا به بهینه سازی تکرار اخبار اعتقادی نداشته و یا از آن بی خبر است.۵- تملق و چاپلوسی به سود خیر و بدگویی همیشه به ضرر شر است.تملق و چاپلوسی گاهی در صدا و سیما موج میزند. گاهی قبل و بعد از اسم برخی از افراد مورد نظر ، آنقدر القاب و عناوین به کار میرود که اثر معکوسی بر مخاطب میگذارد. صدا و سیما در این فرض میپندارد تملق برای افراد موجب افزایش قدرت و محبوبیت متصور در مخاطبان شده که این موضوع در دنیای امروزه هر روز کمتر از قبل اثر داشته و حتی اثر معکوس میگذارد. با این روش مردم خیر بودن مقامات مورد نظر صدا و سیما را مورد تشکیک قرار داده و میپندارند ادعاهای صدا سیما از روی تملق است نه واقعیات.نتیجه:صدا و سیما اگر میخواهد خیر مورد نظر خود را بسط داده و تقویت کند با انگاره های کودکانه حاضر نمیتواند این کار را انجام دهد. برخی از موفقیت های فعلی صدا و سیما در جلب مخاطب ، مسئولان آن را به اشتباه انداخته و موفقیت ها را نتیجه روش ها میدانند که اینگونه نیست. برخی از موفقیت ها به خاطر ذات صدا و سیما و اینکه انحصار در برخی از اخبار دارد و زبان گویای حکومت است میباشد و مردم مجبورند مخاطب او باشند . بر صدا و سیماست که اگر خود را و حکومت را دوست دارد به اصلاح این انگاره های کودکانه خود بپردازد.