این نمیشود که ما سینما را بدهیم دست کسانی که با انقلاب آشتی نیستند. یعنی ایمان عمومی مردم که برایش حاضرند جانشان را فدا کنند و انقلابی که بر اساس مترقی ترین هدفها در دنیای امروز شکل گرفته، اختیار بخش عظیم و برجستهای از تغذیه فرهنگی مردمش را به دست کسانی بدهند که این ایدهآلها را قبول ندارند. این مردم و این انقلاب را قبول ندارند. دولت بایستی در این زمینه حضور داشته باشد. البته این بدین معنی نیست که همه سرمایهگذاریهای سینما را باید دولت کند.
این مطلب که به عنوان دیباچه در شصمتین شماره مجله راه(ویژه جشنواره مردمی فیلم عمار) آورده شده است بخشهایی از گفتوگویی با آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۴ پیرامون مسایل هنر سینما در ایرانِ آن زمان است.
احترام به سینمای مطلوب برای رسیدن به ایدهآلهای نظام جمهوری اسلامی، برای همه شعبههای فرهنگ به خصوص سینما در حد کارایی آنها به عنوان یک وسیله برتر ارزش فراوان قائلیم؛ البته برای آن سینمایی که مقصود مورد تصدیق و تایید اسلام و انقلاب را حاصل میکند احترام قائلیم؛ و برای آن سینمایی که در جهت ضد این مقصود حرکت میکند هیچ ارزشی قائل نیستیم. و در مورد فیلمهای به اصطلاح خنثی باید گفت چون کمتر میشود فرض کرد که یک فیلم هیچ پیامی نداشته باشد -ولو به صورت غیرمستقیم- آن هم حکمش همان است که عرض شد. بنابراین سینما اگر سینمای مطلوب باشد، خیلی برایش ارزش قائلیم. محتواهای جذاب جاذبه در فیلم یک عنصر اصلی است؛ اگر فرض کنیم فیلمی برترین پیام ها را داشته باشد، اما جاذبه لازم را نداشته باشد، گویی هیچ کار انجام نشده است.
منتهی یک اشتباه در ذهن عدهای وجود دارد که خوب است این اشتباه را برطرف کنیم. بعضی خیال میکنند اگر قرار شد پیام – در اینجا مقصود ما و آنچه بهنظر ما محترم و ارزشمند است، پیام انقلاب اسلامی است – در یک فیلم باشد، این فیلم باید به همان اندازه پیه بیجاذبگی را به تنش بمالد! خیال کردهاند که جاذبه داشتن یک فیلم و پیام داشتن آن منافات دارد. یعنی اگر اسلامی و انقلابی نبود، حتما با جاذبه است! این معادله درستی نیست. گاهی خود پیام جاذبه میبخشد؛ یعنی محتوا، تکنیک را تحت تاثیر قرار می دهد؛ یک محتوای خیلی خوب، ضعف تکنیک فیلم را هم گاهی اوقات می پوشاند و بیننده حرفی را که دوست می دارد و چیزی را که برایش دلنشین است میگیرد و آنقدر برایش جالب و جاذب است که حتی ضعف تکنیک را هم متوجه نیست. بنابراین، آنچه در فیلم و سینما برای ما اصل، پیام است. یعنی شما به عنوان یک فرد انقلابی اصلا چرا برای سینما کار میکنید؟ اگر چنانچه قرار باشد این سینما محتوای انقلابی یا محتوای اسلامی نداشته باشد، باز هم برای سینما کار خواهید کرد؟ روشن است که نه. پس کسی که با انقلاب همساز و همدل است، سینما را برای محتوایی می خواهد که از این انقلاب الهام گرفته است. در این شکی نیست. منتهی میدانیم اگر این سینما بخواهد این پیام را هم برساند، لازم است که یک جاذبهای داشته باشد. اگر چنانچه بهترین مضامین در یک شعر بد ریخته شود، اثر مطلوب را نخواهد داشت؛ اما مضمون در درجه اول است.
منتهی مضمون خوب، بدون تکنیک خوب شعری، فایده ای ندارد. فیلم خوب و فیلم بد اگر ما «باید»های فیلم را بدانیم، «نباید»ها برای ما روشن میشود. و در مورد «نباید»ها میتوانم همین اندازه بگویم هر چیزی که ضدارزشهای سینمای فارسی گذشته را احیا کند یا تشدید کند، یکی از نبایدهاست. هر فیلمی که به معارضه با ارزشهای اسلامی برخیزد، یک فیلم بد به حساب میآید. پس معارضه با ارزشهای اسلامی، فطرت سالم انسانی و ارزشهایی که برای مردم و تکامل آنها مفید و لازم است، از منفی ترین خصوصیات یک سینماست و چنین سینمایی را ما قبول نداریم. از اینها که بگذرد ما به هر فیلمی یک نمره موافق میدهیم؛ منتهی نگاه می کنیم که در چه مرحلهای قرار دارد، نمره را با آن حساب می کنیم. برای آینده بهتر مهمتر از همه مسایل، میدان دادن به عناصر جوان و جدید و انقلابی و کسانی که فکر می کنند انقلاب، قدرت این را پیدا کرده است که حتی سینما را هم متحول کند. اینها میدان پیدا کنند و بیایند تا ما آینده بهتری داشته باشیم.
نقش دولت دولت باید در مسایل مربوط به سینما حضور فعال داشته باشد. این به معنای چند چیز است؛ اول به معنای تشویق حقیقی هنرمند انقلابی است؛ کمک کند و امکانات در اختیارش بگذارد. برای آموزش او از هر امکان مفیدی استفاده کند. برای رشدش صحنه را از عناصری که مانع رشد او می شوند خالی کند. همچنین در مقابل آن کسانی که از فیلم و سینما ابزاری علیه جمهوری اسلامی میتوانند بسازند، هوشمندانه برخورد کند و مانع شود و نگذارد. این نمیشود که ما سینما را بدهیم دست کسانی که با انقلاب آشتی نیستند. یعنی ایمان عمومی مردم که برایش حاضرند جانشان را فدا کنند و انقلابی که بر اساس مترقی ترین هدفها در دنیای امروز شکل گرفته، اختیار بخش عظیم و برجستهای از تغذیه فرهنگی مردمش را به دست کسانی بدهند که این ایدهآلها را قبول ندارند. این مردم و این انقلاب را قبول ندارند. دولت بایستی در این زمینه حضور داشته باشد. البته این بدین معنی نیست که همه سرمایهگذاریهای سینما را باید دولت کند. فیلم ایرانی یا فیلم خارجی ما با فیلم خارجی خوب مخالفتی نداریم؛ هرچه فیلم خارجی خوب هست بیاورید؛ اشکالی ندارد. اما فیلم خارجی خوب چقدر هست؟ «خوب» با معیارهای معیارهای انقلاب چقدر دارید؟ آن فیلمی که توی آن بدآموزی نباشد و از نظر محتوا و ارزشهای اسلامی فیلمی باشد که قابل قبول باشد، چقدر در اختیار شماست؟ هر چقدر دارید بیاورید و مطرح کنید و نشان بدهید!
اما بدانید که اگر همه فیلمهای خوب آنچنانی را بیاورید باز شما خلائی خواهید داشت که باید آن خلاء را با فیلم ایرانی پر کنید. در مورد فیلم ایرانی ایدهآلهایمان، یعنی مطلوب ایدهآلهایمان را در حد بالاتر قرار بدهیم. البته با توجه به واقعیتهایی که وجود دارد توقعات کنونی را کم کنیم. یعنی فیلم ایرانی که محتوای خوب و مطلوبی دارد و لو تکنیک ضعیفی هم دارد، ما این را رد نکنیم. برای رشد سینما اگر میخواهید سینما رشد کند باید دو چیز را در نظر بگیرید: یکی میدان دادن به عناصر با استعداد و نسبت به کشور و انقلاب حقیقتا خودی، و نه غریبه؛ دوم ایجاد یک تحول؛ بیننده را سوق بدهید در فیلم یک هنر حقیقی را دنبال کند و دنبال یک پیام حقیقی و دلنشین بگردد. اگر این کار انجام گرفت، تحول حقیقی در سینما انجام شده است. سینما متعلق به تماشاگر است و شکی نیست که نمی تواند خودش را از تماشاچی جدا و منقطع کند. اما ضمنا نباید فراموش کرد که نقش هدایتگر هم دارد؛ مثل همه کسانی که مستمعی دارند و وجودشان برای مستمع است. پس نمی توانند نظر مستمع را ندیده بگیرند. اما فلسفه وجود آنها هدایت مستمع است. بین این دو یک، خط مستقیم وجود دارد که می توان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد. هم محتوا و هم حاشیه محتوا همه موضوعات میتواند اسلامی و غیر اسلامی باشد. حتی فیلم محمد(ص)؛ یعنی شرح زندگی پیغمبر میتواند جوری ساخته شود که ضداسلامی باشد. پس نام فیلم محمد(ص) و نقش اول داشتن محمد(ص) در یک فیلم هرگز به معنای اسلامی بودن آن نیست. همه موضوعات میتوانند اسلامی روایت شوند.
ما در مورد اسلامی بودن یک فیلم دو چیز را میخواهیم؛ یکی اینکه ارزشهایی که فیلم تلقین میکند اسلامی باشد. ارزشهای اسلامی یک عرض عریضی دارد. البته تعلیم دادن نماز از ارزشهای اسلامی است، اما تعلیم دادن راستی و درستکاری و شجاعت و مقاومت هم از جمله ارزشهای اسلامی است. پس هر چیزی که این ارزشها را آموزش دهد در حقیقت یک محتوای اسلامی را آموزش داده است. جهت دوم اینکه فیلم با نمودارها و نمادهای غیراسلامی همراه نباشد. گاهی فیلمی نماز خواندن را نشان می دهد، ولی بازیگران فیلم با رفتارشان و با وضع نامناسب نگاهشان یک ضدارزش اسلامی را در حقیقت متجلی میکنند. این نکته هم قدر نکته اول اهمیت دارد. یعنی محتوا و حاشیه محتوا هر دو باید اسلامی باشد .
جشنواره سینمایی مطلوب
جشنوارهها میتوانند خیلی خوب باشند. البته بیشتر تابع این است که چه ارزشهایی را بر این جشنواره حاکم کنید و چگونه آن را اداره کنید. اما میتواند خیلی خوب باشد. اگر در این جشنوارهها راهی بیابیم برای تشویق هنرمندان مستعد، یا راهی پیدا کنیم برای همکاری و تکمیل اطلاعات یکدیگر به وسیله هنرمندان ایرانی، یا وسیلهای پیدا کنیم برای آموختن شگردهای فیلمسازی به عناصر علاقمند و تازهکار و جوان، یا مطرح کردن و معرفی کردن عناصری که میتوان به آنها تکیه کرد خیلی خوب است. اگر چنانچه چنین آثاری داشته باشد، این جشنواره طبعا نتایج خوب خودش را داشته و به نظر من مفید بوده است. در برخورد با اداره این جشنوارهها، بی شک باید هوشمندانه عمل کرد. یعنی گاهی ممکن است یک نفر را بخواهیم در همین جشنواره چهره کنیم و معروف کنیم که اصلا -بر طبق معیارهای جمهوری اسلامی- جایز نباشد.
حال که در سیکل شمارش معکوس روزهای آخر سال قرار گرفتیم ، بجاست که به روزها و هفته ها و ماههای رفته بیندیشیم .
در زندگی شخصی، اجتماعی و وقایع جهانی چه اتفاقی برای شما شیرین یا تلخ بود و یا به هر ترتیب شما را تحت تاثیر قرار داد ؟
با کمال احترام و بهترین آرزوها برای شما در سال جدید ،لطفا برای پارادوکس از مهمترین اتفاق سال نود و سه بنویسید . سپاس
بررسی ابعاد اقتصاد مقاومتی از دیدگاه استراتژیک به دو دلیل ضروری است:
ابتدا از حیث مفهوم «مقاومسازی» اقتصاد. علوم استراتژیک، علوم بقاء جامعه و تمدن است و مقاومسازی اقتصاد، مقاومسازی یکی از ارکان اساسی جامعه است. دلیل دوّم، موضوع «جنگ تمامعیار اقتصادی» است. طبق بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی«تحریم از حدود زمستان سال ۱۳۹۰، به جنگ اقتصادی تبدیل شده است، یک جنگ تمامعیار اقتصادی علیه ملت ایران». مقاومسازی اقتصادی، و جنگ تمامعیار اقتصادی، یک بررسی استراتژیک را میطلبد. مجلهی خردنامهی همشهری موضوع اقتصاد مقاومتی را با حسن عباسی در میان گذاشته و نظر او را در این مورد جویا شده است.
از نظر وی اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد ایرانی است.«الگوی ایرانی معیشت» صفتی است که حسن عباسی به دانش «کدآمایی» میدهد؛ و کدآمایی را علم اقتصاد ایرانی میخواند و از این زاویه، مفهوم اقتصاد مقاومتی را دکترین بنیادی کدآمایی جمهوری اسلامیمیداند.آنچه در پی آمده، حاصل این پرسش و پاسخ است.
نشست مطبوعاتی آخر سال مجلس شورای اسلامی با حضور ریاست مجلس ، دکتر علی لاریجانی برگزار شد .
در هیاهو و رقابت خاصی که برای قرار گفتن پشت تریبون فرصت اندیشیدن را از خبرنگاران گرفته بود، در میان 110 رسانه ی حاضر و 36 رسانه ای که به قید قرعه برای طرح پرسش انتخاب شدند ، حتی یک پرسش که نشان و ردی از دغدغه های فرهنگی داشته باشد ، مطرح نشد !
همه ی پرسش ها سیاسی و اقتصادی بود که البته چند پرسش سیاسی هم تکراری بودند .
بر همگان بویژه اهالی رسانه واضح و مبرهن است که رسانه ها علاوه بر نقش خبر رسانی ، نقش هدایت افکارعمومی و جهت دهی به آنها را نیز بر عهده دارند . وظیفه ای که آنها را در حلقه ی ارتباط دهنده ی مردم و نمایندگان مجلس ، مردم و دولت ، ودر یک نگاه مردم و مسولین در جایگاه ویژه ای قرار می دهد .
آنگاه چگونه است که در جمع خبرنگاران رسانه های مختلف و حتی درجه یک هیچ کس دغدغه ی فرهنگی که هیچ ، حتی پرسش فرهنگی هم ندارد ؟!
در ابتدای سال دانشمند حکیم و رهبر عزیز از دغدغه ی فرهنگی نام بردند و فرهنگ را چونان هوا برای تنفس تشبیه کردند. هوایی که حیات جامعه به آن وابسته است و هر عنصر دیگری حتی اقتصاد و سیاست در آن معنا می شود .چنانکه هوای آلوده بستر فرسایش و مرده گی است ، فرهنگ آلوده نیز عامل انحطاط و فروپاشی سرمایه های اجتماعی است، موریانه ای است که ستون جامعه را در هم می ریزد .
خبرنگاری بیشتر از ژست و نحوه ی بیان به نوع اندیشه چگونگی ظهور و بروز آن وابسته است . اندیشه ی مسولین را تلنگر می زند و مردم را نسبت به حقوق خویش آگاه می سازد .آنچنان که جریان ساز عقلانیت بوده و افکار عمومی را در جهت حل مشکل بسیج خواهد کرد .
برخی خبرنگاران آنچنان بر مساله ی توافق مذاکرات هسته ای متمرکز شده اند گویی هستی مان در گرو هسته ای مان بوده و هسته ای مان در گرو تحریم ها !
چه نیکوست اندکی تاریخ کهن را که نه ، بلکه در حیات پرمشغله ی خبرنگاری کوتاه و مختصر نگاهی اجمالی به تاریخ معاصر داشته باشیم .
پس از انقلاب اسلامی چه زمانی بر ما گذشته بی آنکه تحریم نباشیم ؟ از همان ابتدا در تحریم بسر برده ایم ،ما را از هرچه بوده و نبوده تحریم کرده اند.
خبرنگاری می پرسد :جناب دکتر لاریجانی اگر به توافق نرسیم چه ؟!
و چه پاسخ پسندیده ای :اتفاق خاصی نمیفتد مثل گذشته زندگی می کنیم و امورات کشور ربطی به توافقات ندارد که اگر توافق نکنیم اتفاق خاصی بیفتد.
با همه احترامی که برای اهالی رسانه و بویژه برخی خبرنگاران خبره و کار بلد قایل هستم باید بگویم خبرنگاری که هرچه خوشایند قدرت طلبان است بنویسد به بهای به به و چه چهی افزونترخبر نگار نیست ، مزدوری است که برای نان و نامی بیشتر می گوید و شاید هم می نویسد !
به اعتبار سال ها توجه خاص به دور از کلیشه به مسایل زنان بویژه مادران و به عنوان فردی که تحصیلات دانشگاهی او مبتنی بر اقتصاد و زیر مجموعه های آن است معتقدم اقتصاد مقاومتی باید از خانه آغاز شود .
زنان و مادرانی که به خانواده داری به جای خانه داری می اندیشند نقطه ی عطف این استراتژی هستند .
کلید طلایی و تدبیر پیشرفت در جهت خودکفایی ایران و ایرانی در دست زنان است که نیمی از آنان به گونه ای مستقیم مدیریت اقتصاد داخلی خانواده را بر عهده دارند .
تصور کنید عظمت نیروی اراده ی نیمی از 90 میلیون نفر ، 45 میلیون نفر جمعیت که 4 برابر جمعیت یکی از کشورهای همسایه است !
می دانم که شما نیز از شعارهای فراوان و کلیشه ای که هر چند وقت یکبار می شنوید به تنگ آمده و به دنبال مصادیق هستید . بنده نیز در تمام این مدت به جز ناچیزی از راه حل های غیرکاربردی از مدیران نشنیده ام . چرا که غالب مدیران اقتصاد مقاومتی را چونان پدیده ای می نگرند که باید از مسیر صعب العبور تحصیل گردد ، عده ای نیز مرغ همسایه را غاز پر مایه ای فرض کرده و با جعل و کپی راه حل های غیر بومی در نیل به این هدف راه می پویند !
غافل از آنکه نگاهی آموزش محور و فرهنگ ساز به سرمایه ی اجتماعی بویژه زنان با توجه به نقش کلیدی و تاثیر بسزای آن بر پرورش نسل مسیری است میانبر ، قابل دسترس و مطمعن .
مسیر های بسیار سهل و در عین حال ممتنعی که نیاز به تمرین و ممارست دارند پیش رو است ، چنان در دسترس همچون آبی که می نوشید و چنان شفاف چونان آیینه ای پیش رو .
بنا نیست راه دوری برویم ، به جزییات توجه خواهیم کرد از خودمان شروع کنیم بی آنکه بخواهیم درس بدهیم و معلم باشیم در کسوت یک دانشجو دانسته ها و آموخته هایمان را با هم تقسیم خواهیم کرد . امتحان گروهی برگزار خواهد شد و نتیجه ی آزمون زودتر از آنچه انتظارش را داریم سبب شگفتی خواهد بود !
خواهرانم ! برادرانم !
این یک دعوتنامه است دعوتی به وسعت اندیشه هایی که عزت و آبروی ایران را عاشقند .
تجربه و دانش خود را از طریق این رسانه با دیگران در میان بگذارید . تجربه هایی عینی و مصادیقی که در عین سادگی کاربردی هستند و جایگاهی خانوادگی دارند ، شامل اصول تربیتی ، دینی و علمی که ما را به درست مصرف کردن و ایجاد ارزش افزوده از داشته هایمان هر چند اندک و بدیهی راهنما خواهد بود
اصلاح الگوی مصرف در پایین ترین و بالاترین سطوح ملموس ترین مفهوم اقتصاد مقاومتی است و همه ی افراد می توانند در این فراخوان بزرگ به سهم قدرت پویایی ذهن خلاق خویش شرکت کنند .
جهانی بیندیشیم و لی از خانه و خانواده ی خویش آغاز کنیم تا باورهای ناب ما عالمگیر شود .
سرتاسر پیاده رو مملو از جمعیتی که به سوی اجناس ارزان قیمت شب عید به سوی بساط دست فروشان در حرکت بودند که پنج جوان در قامت های متفاوت با تیپ اسپورت ، شلوار جین و کتانی به برخی دست فروشان نزدیک و با حالتی خاص به گفتگو می پرداختند . به خانمی که هفت سین شب عید می فروخت نزدیک شدم و از قیمت پرسیدم . در حالی که قیمت را می گفت توضیح داد که کار خودش است و اگرچه همسر دارد ولی چون خرج خانه نمیرسد شب عیدی بادختران و خواهرانش کار دست خودشان را می فروشند . خوشحال بود که لا اقل پیاده رو هست تا از اجاره غرفه و مغازه فارغ باشد اما می گفت کاش این باج گیرها نبودند !
پرسیدم آنها دیگر که هستند با چشم به پنج جوان اسپورت پوش اشاره کرد . گفت بستگی به جنسی که می فروشی ازت باج می گیرن . من شبی 10 هزارتومن میدم .
پرسیدم اگر باج ندهی چه می شود ؟
گفت :جنس هایت را می برند .چاره ای نیست باید باج بدهیم تا شب عیدی ، شرمنده نباشیم و پولی دستمون بیاد . والا همین کنار پیاده رو هم نمی تونیم بساط کنیم !
پرسیدم برات سخت نیست یک زن گوشه ی پیاده رو اگر فامیل و آشنا ببینند چی ؟
گفت :دوست داشتم داخل بازارچه بهاری غرفه بگیرم ولی یک ماه شب عید یک میلیون و سیصد قیمتشه که نداشتم بدم . چاره ای نیست باز خدا رو شکر .
گفتم :نمیشه به نیروی انتظامی گفت که جلوی این باج بگیران رو بگیره ؟
گفت :اینا از طرف شهردارین . به پلیس ربطی نداره .
تعجب کردم ، یقین داری از طرف شهرداری هستن؟
گفت بله مطمعنم گاهی که سرناحیه میخاد بیاد به ما خبر میدن که بسبط نکنیم یا دیرتر بساط کنیم ، ای خانم باج بده هرجا دوست داری بساط کن .
لبخند زدم و از زن خداحافظی کردم .
در تمام مسیر برگشت به شهری که با باج گرفتن مدیریت می شود ، فکر می کردم .
به یادآوردم وانتی میوه فروشی که در بدترین جای چهار راه بساط کرده بود وچند سال است در گرما و سرما در مقابل چشم همه میوه می فروشد و کسی هم به بساط و سد معبرش کاری ندارد !
با این حساب این وانتی به رسم باج بگیران مدیریت شهری متعهد بوده است ،
یادم باشد از او بپرسم شبی چقدر باج می دهد !
ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه یاد وحدت و دوستی و همدلی را در ذهنم متبلور می سازد . ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه ازخاطرم تشویش روزهای تفرقه را می زداید .
ایران را دوست می دارم با همه ی آنچه از من انسانی آگاه و آزاد می سازد.
فریدن بزرگ و فریدنی ها را دوست می دانم و دوست می دارم چرا که شکوه وحدت در این سرزمین کمتر شناخته شده، آدمی را تلنگر همدلی می زند و چشمانت را به دنیایی بدون مرز رهنمون می گردد آنچنان که دلت غنج می زند به دانستن راز این وحدت دیرینه که اینچنین پنج قوم ایرانی را با زبان ، گویش، خط مستقل، موسیقی و وسنت های متفاوت بر سر یک سفره مهمان کرده ودیرینه زمانی است که آوازه ی منش انسانی شان زمزمه ی صاحبدلان است.
در فریدن بزرگ ،بختیاری هاو ترکها، گرجی ها و ارامنه با همه ی تفاوتشان یگانگی ایرانی بودن وایرانی ماندن را همسرایی می کنند.
ای گنج گرانبهای میهن ای خاک تو سیم و زر فریدن
تو نیک و شریف و مهربانی پرتیکن عهد باستانی
پوران تو همچنان فریدون اسطوره کاوه در تو مدفون
یادگاری های هفتم اسفند 1393 با خواهران گرجی و ارمنی ام
هنگامی که زبان دیگری را می آموزی به روی خود دریچه ای به جهانی لایتنهی از آداب و رسوم گشوده ای که نه تنها زندگیت را هیجان انگیز می کند بلکه مهرت را به خالق یکتای مهربان فزونتر می سازد که این چنین وحدت را در کثرت متغیرها نهادینه ساخته است !
بنابراین به رسم کنجکاوی ذاتی کودک درون یک جمله گرجی و یک جمله ارمنی آموختم تا بعد که شاگردی باشم در محضر استادی بزرگوار و به دقت زبان گرجی و ارمنی بیاموزم.
Gamarjoba گمرجبا سلام
ketili ighos tyveni mobrzaneba کتیلی ایقوس کنی مبزنبا خوش آمدید
و به زبان ارمنی
فرصت نشد به خط الرسم بیاموزم اگر دوستان اطلاع دارند لطفا به خط ارمنی پیام بگذارند
بارو سلام
باریگالوسد خوش آمدید
شنورها گالوتیون با تشکر
صادقانه، برایم تلفظ کلمات به زبان گرجی سخت بود به آن جهت که از اساس دستگاه تکلم یک فارسی زبان شکل متفاوتی در ادای آواها دارد. 10 بار تکرار کردم دست آخر هم از روی نوشته یک کلمه را اشتباه تلفظ کردم !!
قصد آن داشتم در کمال احترام به خواهرو برادران ایرانی ام به زبان خودشان نزدیکتر شوم سلام کنم و خوش آمد بگویم .
اگرچه کوتاه بود و مختصر و ادای کلمات نقص داشت ولی لبخند رضایت بر چهره ی مه رویان ارمنی و گرجی نقش بست و کار به تشویق و کف زدن انجامیدچرا که آنها نیز همچون من می دانستند:
"همدلی از همزبانی خوش تر است"