این گریه ها از سر ضعف و زبونی است؟!
« العزه لله و للرسول و للمومنین جمیعا » .
براستی این عزت ، چگونه عزتی است ؟ ما می خواهیم با این نگاه به حرکت عظیم حسین بن علی (ع) بنگریم .
به نظر می رسد ، از سه بعد می توان به نهضت و قیام عزتمند عاشورای حسینی نگریست . و در هر سه بعد هم ، انچه که بیش از همه چشم ها را خیره می کند ، همین احساس عزت و سربلندی و افتخار و شور و حماسه است که همچون گوهری تابناک می درخشد .
در یک بعد ، مبارزه ی میان حق با باطل مقتدر است . که امام حسین و حرکت انقلابی و اصلاحی او ، اینچنین است .
یک یعد دیگر ، تجسم معنویت ، اخلاق و عرفان است در نهضت باشکوه حسین بن علی .
در این نهض0ت حسینی به نظرمی رسد ، عرصه ی مبارزه دیگری هم وجود دارد ، که غیر از جنبه اجتماعی و سیاسی و مبارزه ای بعد اول ، در آن توجه به نفس و باطن انسانهاست .
آنجایی که ضعف ها و طمع ها و حقارت ها و شهوت ها و هواهای نفسانی در وجود انسان ، او را از برداشتن گام های بلند باز می دارد ؛ آنجا یک صحنه جنگ تمام عیار است که بسی دشوارتر از صحنه ی جنگ اولی است
آنجایی که مردان و زنان مومن و فداکار ، پشت سر مقتدای خود حسین بن علی ، این قافله سالار عشق ، راه می افتند و به حرکت و جوش و خروش درمی آیند ؛ دنیا و مافیها و لذت ها و زیبایی های آن ، در مقابل تکلیف و احساس وظیفه ، از چشم انها می افتد .
انسانهایی که معنویت مجسم و متبلور در باطنشان ، بر جنود شیطانی (همان جنود عقل و جنود جهل که در روایات هم هست ) غلیه پیدا می کند و به عنوان یک عده انسان آزاده ، مومن ، متعد ، والا و بزرگ در تاریخ ماندگار می شوند .
در این بعد است که حضرت زینب کبری (صلوات و سلام الله علیها ) می فرمایند "لارائیت الا جمیلا" جز زیبایی چیزی ندیدم ! این نگاه ، تنها می تواند نگاه یک انسان موحد باشد ، آنهم از سوی کسی که "ام المصائب" لقب گرفته و حقیقتا جز با زبان عشق ، نمی توان آنرا درک و تفسیر نمود .
بعد سوم که بیشتر هم در بین مردم رایج شده ، فجایع و مصیبت ها و غم ها و خون دلهای عاشوراست .
"و جلت و عظمت المصیبه بک علینا". اما در همین صحنه سوم ، باز هم این عزت و افتخار است که چون کوکب دری در مصباح حسین می درخشد .
می فرماید : مثلی لایبایع مثله ! مثل منی ، هرگز با مثل او بیعت نخواهد کرد . دامان زهرای اطهر آن بانوی دو عالم کجا و دامان آلوده آن اکله الاکباد کجا ؟؟ .. هیهات منا الذله . حسین ، چنین امضایی نمی کند . بیعت کردن یعنی امضای حکومت سراسر کقر و شرک و رذالت و پستی یزید .
بیعت ، یعنی امضای تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی .
حسین و بیعت ؟؟ .. با افتخار و عزت و سربلندی و با قدی افراشته زیر بار همه ی این مصائب خواهم رفت و سربلند بیرون هم خواهم آمد ولی زیر بار ظلم و ستم و ذلت و پستی ؟؟ هرگز .
حسین تا ابد باید به عنوان پرچم حق و سفینه النجاه باقی بماند . پرچم حق نمی تواند در مقابل پرچم باطل قرار بگیرد و رنگ باطل را به خود بگیرد !
امام حسین ع این پرچم عزت را محکم نگه داشت و تا پای شهادت خود و عزیزان و اسارت حرم شریفش رفت .
ما باید به هر سه بعد قضیه نگاه کنیم و گریه ما از سر عزت و افتخار باشد .
در بعد اول ، انسان بر مظلومیت اهل بیت می گرید . مظلومیتی که با نوعی غربت و تنهایی همراه است و قلت یاران همدل را برای آنان به بار می آورد .
مظلومیتی که نشان از شناخته نشدن جایگاه حقیقی آنان و نوعی عدم معرفت به حق آنان دارد . (همان معرفت به حقی که در زیارت ها بر لقلقه زبان ، تنها جاری می کنیم ! )
مظلومیت و عدم معرفت هریک از ما نسبت به امام عصر خود که باعث می شود علی در چاه درد دل های خود را واگویه کند و حسین ، ندای "هل من ناصر ینصرنی را در آن دشت بلا ، غریبانه سر دهد و .. اکنون عزیز زهرا در .. (براستی کسی از عزیز زهرا آن آخرین ذخیره الهی خبری دارد ؟! هیچ سراغی از او گرفته ایم ؟؟ .. مظلومیت از این بالاتر ؟؟ )
این گریه ما در این بعد ، بر داغ حسرتی است که از نالایقی هزار و چهارصد ساله ی ما و غربت و مظلومیت اهل بیت حکایت می کند .
در بعد تبلور معنویت هم ، همینطور است . کسانی که در مبارزه معنوی بین رذایل و فضایل اخلاقی پیروز شدند ( در صف آرایی بین جنود عقل و جنود جهل ، نگذاشتند که جنود جهل بر جنود عقل غلبه کند ) اگر همان عده ی اندک نبودند و با پایداری و استقامت در میدان شرف ، فضیلت را بر رذیلت ، پیروز جاودان نمی کردند ؛ اکنون درخت فضیلت در تاریخ ، برای همیشه خشک می شد .
اما آنان ، آن درخت را با خون خود آبیاری کردند و هواهای نفسانی را ، مقهور احساسات و بینش و تفکر صحیح دینی و عقلانی نمودند .و با آن ، شعور و شور حسینی را ، در این نهظت جاودانه کردند و برای همیشه پیوند میان عرفان عملی و مجاهدت در صحنه سیاسی و اجتماعی در جامعه را بوجود آوردند .
در اینجا ، گریه ی ما از سر شوق رسیدن به آن جایگاه و فوز عظیم که همانا قرب الهی است ، می باشد و نیز از سر حزن و اندوه ما از بازماندن از آن . « از نیستان ، تا مرا ببریده اند .. در نفیرم ، مرد و زن نالیده اند . »
در صحنه ی سوم که صحنه ی فاجعه آفرینی های عاشوراست ، آنجا هم نشانه های عزت مشاهده می شود . آنجا هم سربلندی و افتخار است .
اگر چه مصیبت است ، شهادت است ، اسارت است ؛ اما هرکدام حامل یک جوهره ی عزت و افتخار است . اصلا درس ؛ درس "بزرگی" است که ما زبونان و بیچارگان در تملک دنیا و هواهای نفسانی ، باید از این بزرگان بیاموزیم .