جهانی عاری از خشونت
بیایید برای جهانی عاری از خشونت متحد شویم
جهانی عاری از خشونت یک افسانه نیست ...
بیایید برای جهانی عاری از خشونت متحد شویم
جهانی عاری از خشونت یک افسانه نیست ...
بنیاد نوبل بنا به وصیت دانشمند سوءدی جناب آلفرد نوبل که او را به عنوان مخترع دینامیت نیز می شناسند در اوایل قرن نوزدهم تاسیس گردید . بنیاد نوبل از آن زمان تا کنون ، بنا بر وصیت موسس و بنیانگذارش ، متولی اهداء معتبرترین جایزه ی علمی در دنیا (جایزه نوبل) به دانشمندانی است که در طی یک سال ، بیشترین خدمات بشردوستانه را در رشته های فیزیک ، شیمی ، پزشکی ، ادبیات ، صلح و اخیرا اقتصاد در دنیا دارند .
اما در میان جوایز شش گانه ی نوبل ، جایزه ی صلح آن ، داستانی دیگر دارد ! گفتنی است که این جایزه که به عنوان سیاسی ترین جایزه ی علمی در دنیا شناخته می شود ؛ برخلاف سایر جوایز دیگر نوبل که در استکهلم سوءد به برگزیدگان آن اهدا می شود ، این جایزه (جایزه صلح نوبل) همه ساله در اسلو پایتخت کشور نروژ اهدا می شود . هرچند جناب آلفرد نوبل در وصیت نامه ی خود در مورد جایزه صلح نوبل چنین وصیت کرده اند که : "این جایزه به کسی داده شود که بهترین یا بیشترین کوشش را در راه برادری ملل ، یا انحلال و یا کاهش ارتش ها ! و یا تشکیل و ترغیب کنفرانس های صلح کرده باشد."اما حقیقت آن است که اهداء این جایزه که برای اولین بار در سال 1901 صورت گرفته تا اکنون به جز چند مورد معدود که به افرادی همچون :
بنیانگذار صلیب سرخ جهانی ، مادر ترازا (تاسیس کننده ی ماموران امور خیریه در هند و فعال در عرصه ی خدمات انسان دوستانه) ،
جناب نلسون ماندلا (رییس جمهور آفریقای جنوبی و چهره ی انقلابی و مبارز علیه آپارتاید یا همان تبعیض نژادی) و سازمانهای بین المللی فعال در عرصه های بشردوستانه همچون یونیسف (صندوق کودکان ملل متحد) ؛
کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل ؛ و .. همگی جوایزی است که کاملا با اهداف و غرض ورزی های سیاسی اهدا شده است .
(برخلاف تصور عموم ، جناب مهاتما گاندی هیچگاه برنده ی جایزه ی صلح نوبل نبوده اند )
این رویکرد ؛ یعنی رویکردی کاملا سیاسی در اهداء جایزه ی صلح نوبل ، رویکردی است که در دهه های اخیر ، بر شدت و حدت آن از سوی اهداکنندگان این جایزه افزوده شده است به نحوی که در دو ، سه دهه ی اخیر ، تمامی افرادی که جایزه ی صلح نوبل را دریافت کرده اند ، همگی شخصیت هایی بوده اند که در راستای منافع استکباری غرب و هماهنگ با آن ، عمل کرده اند .
البته این اولین باری نیست که غرب یک بنیاد آکادمیک و علمی را چنین به مصادره ی سیاسی خود در می آورد !
بنیاد دیل کارنگی یکی دیگر از این بنیادهای علمی است . جناب دیل کارنگی را که در ایران بیشتر با کتاب های آیین دوستیابی و کتاب آیین سخنرانی می شناسیم ؛ یکی از سخنوران موفق در عرصه ی پیشرفت و موفقیت بود که بعد از وفات ایشان ، بنیاد دیل کارنگی با همان اهداف تاسیس شده و به فعالیت های علمی روی می آورد . اما بعد از چند دهه ، بنیادی که مردمی بوده و در عرصه های پیشرفت ، موفقیت ، فروشندگی و تجارت فعالیت می کرد ؛ امروزه بودجه ی خود را از سازمان سیا دریافت نموده و در راستای گسترش سبک زنگی غربی در اقصی نقاط دنیا فعال است به گونه ای که اساتید آن به عنوان سخنرانان عرصه ی موفقیت در گوشه و کنار جهان با اجرای کنفرانس های سخنرانی خود ، به جاسوسی برای سازمان سیا می پردازند .
اما نگاهی گذرا به شخصیت هایی که در دو ، سه دهه ی اخیر و قبل از آن موفق به دریافت جایزه ی صلح نوبل شده اند ، خود شاهدی است بر مدعای ما . افرادی همچون :
روزولت رییس جمهور آمریکا در جریان انفجار بمب های هسته ای در ژاپن .
انور سادات رییس جمهور مصر و یاسر عرفات رییس جمهور تشکیلات خودگردان فلسطین و رییس و بنیانگذار جنبش فتح ؛ که به هردوی این افراد در جریان انعقاد معاهده ی صلح با اسراییل معروف به معاهده ی کمپ دیوید ، جایزه ی صلح اهدا گردید .
مناخیم بگین رییس جمهور اسبق اسراییل .
گورباچف دبیرکل حزب کمونیست و آخرین ریس جمهور آن که در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در بحبوبه ی جنگ سرد در نظام دو قطبی آن زمان ، بزرگترین خدمت را به منافع آمریکا نمود .
اسحاق رابین نخست وزیر سابق اسراییل .شمون پرز ، دیگر نخست وزیر رژیم جنگ طلب ، کودک کش و نامشروع صهیونیستی . جیمی کارتر رییس جمهور آمریکا در دوران جنگ هشت ساله ی تحمیلی دنیا به سردمداری غرب و آمریکا علیه ایران . هنری کسینجر مشاور یهودی الاصل امنیت ملی کاخ سفید . شیرین عبادی (یکی از چهره های معاند و برانداز نظام جمهوری اسلامی) در راستای تلاش های او در جهت احقاق حقوق بشر در ایران !
بویژه حقوق مربوط به کودکان و زنان ! دالایی لاما ؛ با نفوذترین چهره در میان بوداییان تبت که هر از چندگاهی علم جدایی طلبی از کشور چین را برداشته و خود ابزار و اهرمی است در خدمت دولت مداخله گر آمریکا که بوسیله ی او ، هرگاه بخواهد بر کشور چین به عنوان کشوری که عضو شورای امنیت ملی سازمان ملل و دارای حق وتو است ؛ فشار بیاورد ، از وجود او و پیروانانش استفاده می کند . رهبر دین و آیینی که فتاوای قتل و کشتار مسلمانان میانمار را صادر کرده و می کند ؛ به عنوان چهره ای صلح طلب در دنیا معرفی می شود . و سرانجام جناب باراک اوباما رییس جمهور صلح طلب ایالات متحده آمریکا !!
قرن ها انتظار حضرت مهدی (عج) برای سخن گفتن با بشریت ، به پایان می رسد و عصر ظهور آغاز می شود .
او دست همه ی بشریت را خواهد فشرد و به آنان خواهد گفت که من آمده ام تا اوضاع حاکم بر جهان را در شرق و غرب و شمال و جنوب به هم بزنم و همه ی نقاط جهان در دستور کار من خواهد بود . چون برای مهدی ، شرق و غرب جهان ، همه جا ، خانه ی اوست . برای او چیزی مانع نیست . همانگونه که از پدری شرقی و مادری غربی به دنیا آمده است .
گرچه پیام او از حیث مضمون مکتبی ، نه شرقی و نه غربی است ؛ اما از حیث مخاطب انسانی ، هم شرقی است و هم غربی . و شاید این خویشاوندی او با غرب عالم ، رازی باشد برای فتح غرب ! جهان مسیحیت به دست حضرت مهدی (عج) فتح خواهد شد . در حکومت حضرت مهدی (عج) ، روابط بشری بر اساس مناسبات و معیارهای انسانی ، تنظیم می شود . همه حدود و حقوق خودشان را می شناسند ، ولی یکنواخت نیستند و انسانهای صالح و بافضیلت و تربیت شده ، هم حق را می شناسند و هم تکلیف را . انسانها در این جامعه ، از این حیث ، علیرغم اینکه با هم متفاوتند ، در عین حال متناسب و متعادلند .
اختلاف نظر در جامعه ی مهدوی ، سرکوب نمی شود . بلکه مدیریت می شود . همینطور نوع روابط ، که کاملا روشن و انسانی است . ایشان در رهبری و مدیریت جهان جدید ، که جهانی آزاد اما انسانی و عادلانه است ، هیچ تسامحی نمی کنند . اما مفهوم اطاعت پذیری از امام در جامعه ی مهدوی ؛ این مفهوم به معنی تعطیل کردن عقل فردی و درک و تشخیص از جانب افراد نیست ! بنا به روایت های صریح ، عقلانیت و اراده ی انسانها در جامعه ی مهدوی نه تنها به رسمیت شناخته می شود ، بلکه در سایه حکومت آن امام همام ، به حد اعلای رشد و تعالی خود هم خواهد رسید . اطاعت از مهدی (عج) به معنای محو فردیت ، شکستن حریم فردی و تضییع حقوق فردی مردم نیست . بلکه اطاعت از رهبری الهی و جهانی ، ضامن اجرایی همین حقوق و ضامن تعالی شخصیت آحاد شهروندان آن جامعه ی جهانی است . مگر نه اینست که حقوق ، نیاز به ضمانت اجرا دارند ؛ چه ضمانتی بالاتر از حکومت مردی که وارث تمام انبیاء پیشین و امامان قبل از خود و آخرین ذخیره و حجت الهی است که بنیان حکومت الهی او ، خود از جانب خداوند تضمین شده است .
همه ی تاکیدها در انقلاب حضرت ایشان ، روی حقوق مردم است . روایت بسیاری نقل شده است که کار اصلی مهدی (عج) همین است که مردم به حقوق شان برسند . بخصوص انسانها ی محروم و در بند استضعاف کشیده ای که ساکتند . همانطور که جد اعلایش علی (ع) فرمود : حکومت بر شما در نزد من از این پاره کفش وصله خورده ، بی ارزش تر است مگر آنکه حقی احقاق نمایم و باطلی را مجال ظهور ندهم .
آری ؛ آرمان حضرت ایشان هم ، احقاق حقوق مردم است . آن هم در لوای شریعتی که از بدو پیدایش آن ، بدون هیچ استثناء ، نافی تمامی تبعیض های نژادی ، قومیتی ، جنسیتی ، زبانی و فرقه ایست . در حکومت عدالت گستر او ، رانت وجود ندارد . بدون استثناء هیچ تبعیضی نیست . آنچه هست ، مساوات و "همچون دانه های یک شانه ، مساوی دانستن مردم در برابر حقوق است" هرچند که مواسات هست ، هرچند که عدالت ، که بالاتر از مواسات و مساوات هست ، هم هست . او می آید و در زمان او ، هیچ برده ای روی زمین نخواهد ماند . برده های اقتصادی ، برده ای سیاسی ، برده های جنسی ، برده های فکری و .. همه آزاد می شوند . هیچ بدهکاری در دنیا باقی نخواهد ماند . رسم بدهکاری ، برچیده خواده شد . هیچ ظلمی به هیچ کس از آحاد مردم نخواهد شد . الا اینکه ایشان رد مظالم کنند ! یعنی آن را جبران خواهند کرد .
اینطور نیست که فقط حقوق یک عده ای خاص برای ایشان مهم باشد و بقیه را رها کند . یعنی "رانت مذهبی" هم در جامعه ی او ، وجود ندارد . هرچند که حجت را بر همه تمام می کند ، اما او رهبر ، همه ی بشریت(7.5 میلیارد انسان) است . بنابراین حقوق همه ی مردم ، برای ایشان اهمیت دارد . ایمان دینی هم ، در جامعه ی مهدوی ، در حد یک سلسله چزئیات مرده نیست .بلکه یک حقیقت کاملا روشن و زنده است . در نبرد جهانی با ظالمان عالم ، او بی گناهی را نمی کشد . ولی اگر دشمن ، افراد بی گناهی را وادار به نبرد با او کند و کشته شوند ؛ مهدی (عج) خونبهای آنان را خواهد داد .
چرا که حضرت مهدی (عج) دو رویه دارد . چون دو مخاطب دارد لذا با دو جلوه وارد صحنه می شود . یک جلوه در برابر همین مافیای ظلم و ستم جهان گستر جهانی است . با آنان از زبان سلاح و از لب تیغ شمشیر سخن خواهد گفت . حتی در روایت است که از اینان توبه هم نخواهد پذیرفت . برای اینکه دوران موعظه و توبه گذشته است . وقت ؛ وقت عمل به وعده هایی است که انبیاء داده اند . اما یک جلوه ی دیگر ایشان در برابر توده های مردم است . با همه ی بشریت ، با انسانهای مظلوم و محروم ، محروم از حقوق خود ، با آنها چنان متواضع و مردمی است ، که گویی با دست خود ، عسل به دهان آنان می نهد .
در رستاخیز مهدی (عج) هرچه هست دوستی ، برادری ، رحمت ، صلح و یکرنگی و یگانگی است . معنویت است ، شکوفایی علمی است ، رشد عقلی است ، وحدت و صلح و برادری است . کیش و آئین مهر ، عاطفه های جوشان بشری و عشق و محبت است . آزادی و عدالت است .
مهدی (عج) می جنگد ، اما جنگ برای صلح ، چون می داند که نمی تواند به تمامی این جنگ ها پایان داد مگر با جنگی که همان نبرد جهانی اوست . جنگی جهانی به این معنی که یک باره با همه ی مظاهر ظلم و جنایت و حق کشی ، در گوشه و کنار عالم برخورد می کند و همه ی جنگ ها را به پایان می رساند .
می جنگد اما برای صلح . صلحی مبتنی بر عدالت . جامعه ای که مهدی (عج) می سازد ، شعارش عشق و محبت است . عشق به انسانیت و آرمانهای انسانی . عشق به زیبایی ، شکوه و جلوه های ناب آئین محمدی (ص) است . شهروندان جامعه ی مهدوی ، بواسطه ای این درجه از فهم و رشد و عشق و عاطفه ، دیگر در پی سودجویی مادی از هم نیستند . جامعه ای که مهدی بنا می کند ، جامعه ی صلواتی است . در آن جامعه مردم به هم خدمات می رسانند اما بی چشمداشت . بی منت . و سر همدیگر هم کلاه نمی گذارند ...
شما چه تصویری از جامعه ی مهدوی دارید؟
آیا حکومت اسلامی در ایران را مقدمه ای برای رسیدن به جامعه ی اسلامی مهدوی می دانید؟
اولویت برای رسیدن و یا نزدیک شدن به جامعه ی مهدوی چیست؟