منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

کی گفته فقط جمعه ها باید دلتنگ منتظر مضطر باشیم؟!

آقا جان دلم ناگهانی لرزید و

ناگهانی هم غصه ی قصه ی بهار انتظار در فراق از مهربانی شما بارانی شد...

ای کاش ما را از این همه غفلت رها سازید،این همه غفلت ...

آقا بیا به خاطر باران ظهور کن
ما را از این هوای سراسیمه دور کن
 وقتی برای بدرقه ی عشق می روی
 از کوچه های خسته ی ما هم عبور کن
افسرده ار هجوم هوس های عالمیم
 آقا دل شکسته ی ما را صبور کن
آقا بیا به حرمت مفهوم انتظار
اشعار ساده ی ما را مرور کن
 کی می رسد شبی که تو از راه می رسی
 این باغ های شب زده را غرق نور کن
  • منصوره صامتی

شمارش معکوس

منصوره صامتی |

.شمارش معکوس  است و حال من معکوس         اشتیاق تازگی نفس،نفس ملموس

...

حال شاعریم خوب است و ساز شاعریم کوک،پر از نوشتنم و انبساط خاطره حاشیه ی ذهنم را تا نیمه شب ، ممتد ساخته

هوای من هوای بی سامانی لحظه های آخر است  هوای خراباتی شاعر چراغ بر دست ره گم کرده ...

دلم چو مرغان دریایی حال پریدن دارد


 دلم غنج می رود لحظه های تازه را  اگرچه انتظار مکرر است در مرور ثانیه ها دقیقه ها ،سال ها  . راستی ، زمان چه زود در من پیر شد؟  هم داستان هر روز هم شدیم بی لحظه ای درنگ !  من در عجبم از واکنش زمین!  در عجبم از سرعت سفر سینه سرخ !  من در عجبم از رویای کودک دیروز ! در عجبم از آرزوهای بزرگ در مجاورت خط پایان ! در عجبم از سنگی که شکفت و خاکی که سخن گفت ! در عجبم از ازدحام حجم ناچیز ! در عجبم ازواژه ها رنگ ها تفاوت ها ! 

من در عجبم از امروزی که همان فردای دیروز است !    در امتداد ستاره حیران ...! تو می دانی زمان چگونه ما را بلعید ؟!  

هنوز ردپاهایم کنار ساحل هست... ببین خدا اینجاست !  صدف های آن سوتر... ببین خدا آنجاست ! و تو چه می دانی که خدا در گل یا پوچ مشت های گره کرده ی دخترک هم  بود ...!

من در عجبم از فراوانی نادانیم ! در عجبم از تدبیری که تصمیم او را تقدیر کرد  اگرچه من  در تشویش!  من گره می  زدم او شانه می کرد ، من می بستم و او بزرگتراز اندیشه ی من باز می کرد  . من موقتی و او ازلی ، من در اضطراب مستدام او در مداومت استمرار ... نفس هایم بوی ماندگی می داد که طراوت شمارش معکوس جان بخشید مرا در مرز سپیده ...

حاشیه ی ذهنم هنوز ملتهب فرصت های شمارش نشده ،که او مرا یاری خواهد کرد همان گونه که منصوره را ...

در این شمارش معکوس  هنوزخداست که لبخند می زند غفلت من خواب آلوده را      به یقین این سیاهی شب نیز به روشنی مبدل است 

ای خدای مرز های نزدیک  ! ما را نیز در این در تغییر به سمت نیکی ها متحول ساز ! 

  • منصوره صامتی

تاریخ صبروانتظارما

منصوره صامتی |
ز عمق ناپیداى مظلومیت ما،صدایى آمدنت را وعده می ‏داد.
 صدا را، عدل خداوندى صلابت‏ می بخشید و مهر ربانى گرما می ‏داد.
و ما، هر چه استقامت، از این صداگرفتیم و هرچه تحمل، از این نوادریافتیم.
در زیر سهمگین‏ ترین پنجه‏ های شکنجه تاب می ‏آوردیم که شکنج‏ زلف تو را می ‏دیدیم.
در کشاکش‏ تازیانه ‏ها و چکاچک شمشیرها، برق ‏نگاه تو تابمان می ‏داد و صدای گامهاى آمدنت توانمان مى ‏بخشید.
 رایحه ‏ات که مژده حضور تو را بردوش می کشید مرهمى بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهاى‏ شکسته‏ مان.
 دردها همه از آن رو تاب‏ آوردنى بود که آمدنى بودى. تحمل شدائد از آن رو شدنى بودکه ظهورت شدنى بود و به تحقق‏ پیوستنى.
 انگار تخم صبر بودیم که در خاک‏ انتظار تاب می آوردیم تا در هرم‏ خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیست‏ سنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمن‏ خورشید نیست.
 تاریخ انتظار و شکیبایى ما به آن‏ ظلم که در عاشورا بر ما رفته است‏ برمى‏گردد، به آن تیرها که از کمان‏ قساوت برخاست و بر گلوی  مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک ‏کرد.
 به آن جنایتى که دست و پای مردانگى را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات‏ انتظار زنده‏ ایم، انتظار ظهور منتقم ‏خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم‏ دورتر می ‏رود، از عاشورا می گذرد وبه بعثت پیامبر اکرم می رسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و کفر وشرک و عناد و فسادى که جهان آن‏ زمان را پوشانده بود وعده می فرمودکه کسى خواهد آمد. نامش نام من،کنیه‏ اش کنیه من، لقبش لقب من،دوازدهمین وصى من خواهد بود وجهان را از توحید و عدل و عشق و دادپر خواهد فرمود.

 اما تاریخ صبر و انتظار ما به‏ دورترها برمی گردد، به مظلومیت وتنهایى عیسى، به غربت موسى، به ‏استقامت نوح و از همه اینها گذرمى‏  کند تابه مظلومیت هابیل می رسد. انتظار و بردبارى ما را وسعتى‏ است از هابیل تاکنون و تا برخاستن‏ فریاد جبرئیل در زمین و آسمان وآوردن مژده ظهور امام زمان. آرى و در آن زمان هستى حیات‏ خواهد یافت، عشق پر و بال خواهدگشود و در رگهاى خشکیده علم،خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان‏ خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح‏ خواهد شد، انسان بر مرکب رشدخواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.


  • منصوره صامتی

آقا نیا ! آقا نیا!

منصوره صامتی |

.داخل حسینه ، همه چیز عینا روز گذشته است.فضا، آدم ها، جای نشستن ها و..

.

همه آنچه اکنون در قاب چشم من جای گرفته، جزء به جزء همان تصویر دیروز است.کسی که داخل یک مجلس، نشسته طبعا نمی ­تواند نسبت به فضای عمومی آن، احاطه و اشراف داشته باشد. اما به این دلیل که من روز پیش هم ساعتی بعد از شروع مجلس رسیده ام و مجلس و حضار را از نگاه بیرون دیده ام، اکنون می توانم مقایسه ای نسبتا دقیق داشته باشم، و شباهت های در حد تطابق را دریافت کنم.

زمان به لحاظ وقت مجلس، قاعدتا باید یک ساعت دیرتر از دیروز باشد. دیروز وقتی من به مجلس رسیدم، از مداحی و شعر خوانی پیش از منبر ، نیم ساعتی گذشته بود و سخنران، یک ربع می شد که صحبتش را شروع کرده بود و یک ربع هم به پذیرایی با چای و شیرینی گذشته بود. و الان زمانی بود که از اتمام سخنرانی و رفتن سخنران، یک ربعی می گذشت و حاج اصغر پس از خواندن یک غزل و یک مثنوی به توسل و دم و سینه زنی رسیده بود.-الان و در این لحظه هیچ چیز با آنچه دیروز بوده، مو نمی زند.-الان یک تفاوت که تمامی شباهت ها را تحت الشعاع خود قرار می دهد. و آن شعار پرشور و یکپارچه و پرحرارتی است که از جمعیت و بلندگو ها به گوش می رسد.و این به یقین باورکردنی نیست.

چطورممکن است که این جمعیت متدین و عاشق و امام زمانی ، یکپارچه شعار آقا نیا! سر بدهند و دم آقا نیا! بگیرند؟!اسد که متوجه بهت و جنون و وحشت من شده ،در گوشم نجوا می کند:- اشتباه که نیامده ایم!؟میگویم - شاید با لرزش صدا- :

- مجلس همان مجلس است.الا شعار مردم کاملا متفاوت و متضاد با شعار دیروزاست.می گوید:- قرار نبود که الفبای خودت را همراه بیاوری. دیروز کجاست؟! مجلس همان مجلس است و دم و شعار مردم هم همان.نمی­توانم بپذیرم.- من با دوگوش خودم شنیدم آن شعار را که مخالف و متضاد این شعار بود.کلامش رنگی از گلایه و توبیخ به خود می گیرد:- تو اگر می خواستی که ساکن دیروز بمانی،پس چرا سراغ من آمدی؟!می گویم:- نه نمی خواستم. نمی خواهم. ولی لااقل کمی توضیح بده که این حیرت، مرا از پا در نیاورد.

با افسوس می­ گوید:-.... رمز اینکه تو شعاری متفاوت می­شنوی در فاصله زمانی دیروز و امروز نیست، در تفاوت میان شنیدن عریان است و شنیدن از ورای حجاب.می گویم مساله چیست؟ مشکل کجاست! چرا همه با چنین حس و حال و شور و اشتیاقی، نیامدن آقا را طلب می کنند!؟می گوید: اولا این ها که تو می بینی همه نیستند. یعنی هر مشتی نمونه خروار نیست، ثانیا مشکل همه این ها هم عین هم و یا از یک جنس نیست. هر کدام ظهور یا حضور آقا را به نوعی مانع و یا مغایر با اهداف و مقاصد و منافع خود می ­شمردند."

ادامه دارد...


دوستان و همراهان ! 

از این هفته به شرط توفیق و به رسم یادگار هر پنج شنبه یک کتاب در این رسانه معرفی خواهد شد که صد البته مشارکت شما دوستان  در این بخش مزید امتنان است و امید که حس خود نسبت به این کتاب ها را با ما شریک شوید 

پس از چند هفته تامل به رسم ادب  و احترام  به پیشگاه امام عصر علیه السلام  تقدیر برآن شد تا کتابی در شرح انتظار از تالیفات نویسنده ی برجسته سید مهدی شجاعی با عنوان  "کمی دیرتر "به همراهان بزرگوار معرفی شود امید که مطالعه ی این کتاب متفاوت که منتظر بودن را  را به دور از کلیشه ها به چالش کشیده سبب معرفت افزون ما به فرهنگ انتظار شود .

یک پیشنهاد:

 برای تمرکز بیشتر و لذت بخش  شدن  مطالعه با خود مدادی به همراه داشته باشید و جملات زیبا ، ادبی  و یا جالب از منظر خویش را علامت زده  ، در پایان این جملات را در دفترچه یادداشت جمع آوری کنید، این مطالب به نظر کوتاه در گذر زمان و مطالعه ی کتاب های دیگر به گنجینه ای دوست داشتنی تبدیل خواهد شد . 

 شما نیز ضمن معرفی کتاب های مفید به دوستان ، تجربیات خود برای بهتر و بیشتر مطالعه داشتن  را با ما در میان بگذارید.

  • منصوره صامتی

جنگ برای صلح!

منصوره صامتی |

قرن ها انتظار حضرت مهدی (عج) برای سخن گفتن با بشریت ، به پایان می رسد و عصر ظهور آغاز می شود .

او دست همه ی بشریت را خواهد فشرد و به آنان خواهد گفت که من آمده ام تا اوضاع حاکم بر جهان را در شرق و غرب و شمال و جنوب به هم بزنم و همه ی نقاط جهان در دستور کار من خواهد بود . چون برای مهدی ، شرق و غرب جهان ، همه جا ، خانه ی اوست . برای او چیزی مانع نیست . همانگونه که از پدری شرقی و مادری غربی به دنیا آمده است .

گرچه پیام او از حیث مضمون مکتبی ، نه شرقی و نه غربی است ؛ اما از حیث مخاطب انسانی ، هم شرقی است و هم غربی . و شاید این خویشاوندی او با غرب عالم ، رازی باشد برای فتح غرب ! جهان مسیحیت به دست حضرت مهدی (عج) فتح خواهد شد . در حکومت حضرت مهدی (عج) ، روابط بشری بر اساس مناسبات و معیارهای انسانی ، تنظیم می شود . همه حدود و حقوق خودشان را می شناسند ، ولی یکنواخت نیستند و انسانهای صالح و بافضیلت و تربیت شده ، هم حق را می شناسند و هم تکلیف را . انسانها در این جامعه ، از این حیث ، علیرغم اینکه با هم متفاوتند ، در عین حال متناسب و متعادلند .

اختلاف نظر در جامعه ی مهدوی ، سرکوب نمی شود . بلکه مدیریت می شود . همینطور نوع روابط ، که کاملا روشن و انسانی است . ایشان در رهبری و مدیریت جهان جدید ، که جهانی آزاد اما انسانی و عادلانه است ، هیچ تسامحی نمی کنند . اما مفهوم اطاعت پذیری از امام در جامعه ی مهدوی ؛ این مفهوم به معنی تعطیل کردن عقل فردی و درک و تشخیص از جانب افراد نیست ! بنا به روایت های صریح ، عقلانیت و اراده ی انسانها در جامعه ی مهدوی نه تنها به رسمیت شناخته می شود ، بلکه در سایه حکومت آن امام همام ، به حد اعلای رشد و تعالی خود هم خواهد رسید . اطاعت از مهدی (عج) به معنای محو فردیت ، شکستن حریم فردی و تضییع حقوق فردی مردم نیست . بلکه اطاعت از رهبری الهی و جهانی ، ضامن اجرایی همین حقوق و ضامن تعالی شخصیت آحاد شهروندان آن جامعه ی جهانی است . مگر نه اینست که حقوق ، نیاز به ضمانت اجرا دارند ؛ چه ضمانتی بالاتر از حکومت مردی که وارث تمام انبیاء پیشین و امامان قبل از خود و آخرین ذخیره و حجت الهی است که بنیان حکومت الهی او ، خود از جانب خداوند تضمین شده است .

همه ی تاکیدها در انقلاب حضرت ایشان ، روی حقوق مردم است . روایت بسیاری نقل شده است که کار اصلی مهدی (عج) همین است که مردم به حقوق شان برسند . بخصوص انسانها ی محروم و در بند استضعاف کشیده ای که ساکتند . همانطور که جد اعلایش علی (ع) فرمود : حکومت بر شما در نزد من از این پاره کفش وصله خورده ، بی ارزش تر است مگر آنکه حقی احقاق نمایم و باطلی را مجال ظهور ندهم .

آری ؛ آرمان حضرت ایشان هم ، احقاق حقوق مردم است . آن هم در لوای شریعتی که از بدو پیدایش آن ، بدون هیچ استثناء ، نافی تمامی تبعیض های نژادی ، قومیتی ، جنسیتی ، زبانی و فرقه ایست . در حکومت عدالت گستر او ، رانت وجود ندارد . بدون استثناء هیچ تبعیضی نیست . آنچه هست ، مساوات و "همچون دانه های یک شانه ، مساوی دانستن مردم در برابر حقوق است" هرچند که مواسات هست ، هرچند که عدالت ، که بالاتر از مواسات و مساوات هست ، هم هست . او می آید و در زمان او ، هیچ برده ای روی زمین نخواهد ماند . برده های اقتصادی ، برده ای سیاسی ، برده های جنسی ، برده های فکری و .. همه آزاد می شوند . هیچ بدهکاری در دنیا باقی نخواهد ماند . رسم بدهکاری ، برچیده خواده شد . هیچ ظلمی به هیچ کس از آحاد مردم نخواهد شد . الا اینکه ایشان رد مظالم کنند ! یعنی آن را جبران خواهند کرد .

اینطور نیست که فقط حقوق یک عده ای خاص برای ایشان مهم باشد و بقیه را رها کند . یعنی "رانت مذهبی" هم در جامعه ی او ، وجود ندارد . هرچند که حجت را بر همه تمام می کند ، اما او رهبر ، همه ی بشریت(7.5 میلیارد انسان) است . بنابراین حقوق همه ی مردم ، برای ایشان اهمیت دارد . ایمان دینی هم ، در جامعه ی مهدوی ، در حد یک سلسله چزئیات مرده نیست .بلکه یک حقیقت کاملا روشن و زنده است . در نبرد جهانی با ظالمان عالم ، او بی گناهی را نمی کشد . ولی اگر دشمن ، افراد بی گناهی را وادار به نبرد با او کند و کشته شوند ؛ مهدی (عج) خونبهای آنان را خواهد داد .

چرا که حضرت مهدی (عج) دو رویه دارد . چون دو مخاطب دارد لذا با دو جلوه وارد صحنه می شود . یک جلوه در برابر همین مافیای ظلم و ستم جهان گستر جهانی است . با آنان از زبان سلاح و از لب تیغ شمشیر سخن خواهد گفت . حتی در روایت است که از اینان توبه هم نخواهد پذیرفت . برای اینکه دوران موعظه و توبه گذشته است . وقت ؛ وقت عمل به وعده هایی است که انبیاء داده اند . اما یک جلوه ی دیگر ایشان در برابر توده های مردم است . با همه ی بشریت ، با انسانهای مظلوم و محروم ، محروم از حقوق خود ، با آنها چنان متواضع و مردمی است ، که گویی با دست خود ، عسل به دهان آنان می نهد .

در رستاخیز مهدی (عج) هرچه هست دوستی ، برادری ، رحمت ، صلح و یکرنگی و یگانگی است . معنویت است ، شکوفایی علمی است ، رشد عقلی است ، وحدت و صلح و برادری است . کیش و آئین مهر ، عاطفه های جوشان بشری و عشق و محبت است . آزادی و عدالت است .

مهدی (عج) می جنگد ، اما جنگ برای صلح ، چون می داند که نمی تواند به تمامی این جنگ ها پایان داد مگر با جنگی که همان نبرد جهانی اوست . جنگی جهانی به این معنی که یک باره با همه ی مظاهر ظلم و جنایت و حق کشی ، در گوشه و کنار عالم برخورد می کند و همه ی جنگ ها را به پایان می رساند .

می جنگد اما برای صلح . صلحی مبتنی بر عدالت . جامعه ای که مهدی (عج) می سازد ، شعارش عشق و محبت است . عشق به انسانیت و آرمانهای انسانی . عشق به زیبایی ، شکوه و جلوه های ناب آئین محمدی (ص) است . شهروندان جامعه ی مهدوی ، بواسطه ای این درجه از فهم و رشد و عشق و عاطفه ، دیگر در پی سودجویی مادی از هم نیستند . جامعه ای که مهدی بنا می کند ، جامعه ی صلواتی است . در آن جامعه مردم به هم خدمات می رسانند اما بی چشمداشت . بی منت . و سر همدیگر هم کلاه نمی گذارند ...

شما چه تصویری از جامعه ی مهدوی دارید؟

آیا حکومت اسلامی در ایران را مقدمه ای برای رسیدن به جامعه ی اسلامی مهدوی می دانید؟

اولویت برای رسیدن و یا نزدیک شدن به جامعه ی مهدوی چیست؟

  • منصوره صامتی
همین که آیینه فاصله چشم در چشم شدنم شد ، همین که اشتیاق در چشمانم برق زد همین که انتظار را نفس کشیدم ...دلم گرفت و اندوه جانم را به لب رساند مولای من ! جمعه است و من پس از انتظاری کشنده دوباره برای کوه رفتن آماده می شوم ولی ناگهان قلبم تکان خورد... آنقدر که برای سلامتی خویش دعا کردم و انتظار کشیدم برای شما چه انتظاری کشیدم و چند هفته است که دعای ندبه ذکر جمعه هایم نیست ؟!
که همانا دنیا و آخرت یک جا تویی ،تویی،تویی...
کجاست آنکه براى برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا گردیده؟ کجاست آنکه منتظریم اختلاف و کج رفتاریهاى اهل عالم را به راستى و اصلاح کند؟ کجاست آنکه امیدواریم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد؟ کجاست آنکه براى تجدید فرائض و سنن اسلام که محو و فراموش گردیده؛ ذخیره است؟ کجاست آنکه براى برگردانیدن ملّت و شریعت مقدّس اسلام اختیار گردیده؟ کجاست آنکه آرزومندیم کتاب و حدود آن را احیا سازد؟ کجاست آنکه دین، ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند؟ کجاست آنکه شوکت ستمکاران و متعدیان را در هم مى شکند؟ کجاست آنکه بنا و سازمانهاى شرک و نفاق را ویران مى کند؟ کجاست آنکه فسق و عصیان و طغیان را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه برای کندن ریشة گمراهى و دشمنى مهیاست؟ کجاست آنکه اندیشه باطل و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟کجاست آنکه ریسمان دروغ و افتراء را قطع خواهد کرد؟ کجاست آنکه متکبرانِ سرکش را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه مردم ملحد، معاند و گمراه کننده را بیچاره کند؟ کجاست آنکه دوستان را عزیز و دشمنان را ذلیل خواهد کرد؟ کجاست آنکه مردم را بر وحدت کلمه و تقوى مجتمع مى سازد؟

کجاست باب الهى که از آن وارد مى شوند؟ کجاست آن وجه الهى که دوستان به سوى او روى آوردند؟ کجاست آن وسیله که بین آسمان و زمین پیوسته است؟ کجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟ کجاست آنکه پریشانیهاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود مى سازد؟ کجاست آنکسی که از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى کند؟ کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ کجاست آنکه خدا بر ستمکاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟ کجاست آنکه دعاى خلق پریشان را اجابت مى کند؟ کجاست آن بالاترین خلایق و صاحب نیکوکارى و تقوى؟ کجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى ؟ و فرزند خدیجه بلند مقام ؟ و فرزند فاطمه زهرا بزرگترین زنان عالم؟ پدر و مادرم فداى تو؛ جانم نگهدار و حامى ذات پاک تو باد اى فرزند بزرگان مقربان خدا. اى فرزند اصیل و شریف بزرگوارترین اهل عالم؛ اى فرزند هادیان هدایت یافته؛ ای فرزند بهترین مردان مهذّب؛ . . .

و ای فرزند یاسین و ذاریات؛ اى فرزند سوره طور و عادیات؛ اى فرزند آنکه خداوند در حقّش فرمود: دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنى که نسبت به حضرت على اعلاى الهى مقرت ترین مقام است. کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت؟ آیا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده¬اى؟ بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد. بسیار سخت است بر من بواسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و نالة من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى. . . .

به جانم قسم که تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق الیه مرد و زنِ اهل ایمانى که هر دلى از زیادت شوق او نالة مى زند. به جانم قسم تو آن عزّتی هستی که هم طرازی ندارد. به جانم قسم تو آن عظمتی هستی که هم قطاری ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندی، که مثل و مانند نخواهد داشت. به جانم قسم که تو از آن خاندان عدالت و شرفى که احدى برابرى با شما نتواند کرد. اى مولاى من؛ تا کى در (انتظار) شما حیران و سرگردان باشیم؟ تا به کى و به چگونه خطابى درباره تو توصیف کنم و چگونه راز دل گویم؟
اى مولاى من بر من بسى سخت است که پاسخ، از غیر تو یابم. سخت است بر من از تو بگویم و خلق تو را واگذارند. سخت و مشکل است بر من که بر تو ماجرای دیگرى (غیبت ممتد) پیش آمد.


إِلى مَتى أَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ وَ إِلى مَتى، وَ أَىَّ خِطابٍ أَصِفُ فیکَ وَ أَىَّ نَجْوى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَکَ وَ أُناغى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرى
عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ یَجْرِىَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ ما جَرى
  • منصوره صامتی