منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

از حسین ع تا نام و نان !

منصوره صامتی |

- حسین(ع) ، بلندبخت تر از پدر نازنین اش بود. او یاران اندکی داشت، تنها 72 تن؛ اما همه یارانش "یار" بودند. علی(ع) اما بسیار بیش از این ها سرباز در رکاب داشت اما سره و ناسره ، نامطمئن!علی(ع)، بیش از فرزندش رنج کشید، یاران "نایار" پیرش کردند.

- حسین(ع) را کسانی کشتند که قبل از طلوع خورشید عاشورا، دو رکعت نماز صبح خوانده بودند قربة الی الله ؛ "والضآلین" اش را هم خوب کشیده بودند. علی(ع) را هم ابن ملجم در حالی فرق شکافت که وضو داشت و پیشانی اش از فرط عبادت پینه بسته بود.قاتلان حسین(ع) ایمان داشتند که او از دین خارج شده است و علی(ع) را به جرم گردن ننهادن به حکم خدا به خون غلتاندند!

هر که عقل و خرد خویش در اختیار دستگاه تبلیغاتی ستم بگذارد، دیر نخواهد پایید که حق را باطل و باطل را حق ببیند... و چه هنرمندانه جباران تاریخ، دینداران ساده اندیش را سربازان بی جیره و مواجب خویش قرار داده اند و این قصه سر دراز دارد و مگر نه این است که امروز هم با پرچم سیاهی که نام رسول خدا(ص) بر آن است "دولت اسلامی" تشکیل داده اند و در عراق و شام، هر روز سر می برند؟!

- شبکه های اجتماعی پر از علامت هایی که به "لایک" معروف اند. اگر ماجرای تهیدستی که محتاج نان شب است را روایت کنند، هزاران هزار نفر آن را لایک می کنند و آسوده خاطر از این که به وظیفه انسانی شان عمل کرده اند(!) سر بر بالین می گذارند. خیلی ها هم ایثار بیشتری می کنند و مطلب را به اشتراک می گذارند و شاید هم نظری زیرش بنویسند؛ نور علی نور!اما کم هستند کسانی که از کارهای بی هزینه عبور می کنند و در فضایی خارج از فضای مجازی، دست نیازمند را می گیرند و گرهی باز می کنند و اشکی پاک.

ماجرای حسین(ع) و ما نیز همین است.خیلی هایمان برایش سینه می زنیم، در هیأت هایش شرکت می کنیم، علم های سرخ و سیاه بر در خانه هایمان می زنیم، پای روضه اش اشک می ریزیم و غذای نذری حسینیه محله مان را به نیت شفا و تبرک می خوریم و آنگاه، با این تصور که بهترین هستیم، راهی خانه هایمان می شویم. اما صبح فردا، حسینی بودن را فراموش می کنیم، اگر در مسندی هستیم که قدرتی در دست ماست، ستم می کنیم، از کار کارمندی و کارگری مان می زنیم، انصاف را در داد و ستدهای مان زیر پا می گذاریم، دین خدا را دکان خود می کنیم، آبروی دیگران را به راحتی آب خوردن می بریم، آسان دل می شکنیم، حقوق دیگران را نادیده می گیریم و ... .اگر حسین(ع) در عصر اینترنت بود و "هل من ناصر ینصرنی" را در فضای مدرن امروز منتشر می کرد، حتماً هزاران هزار نفر آن را لایک می کردند، هزاران بار این پیام به اشتراک گذاشته می شد و پیامش سایت به سایت و گوشی به گوشی می چرخید ولی چند نفر جان شان در در دست می گرفتند و خود را قربانی راه حسین(ع) می کردند؟آیا همه آنان که این روزها سینه زدند، در برابر جور و برای راه حسین(ع) هم حاضرند سینه سپر کنند؟ لایک کردن و سینه زدن چه آسان ولی مرد عمل بودن کار عبّاس و عبداللّه و قاسم و حرّ و حبیب بن مظاهر است و کار آنان که در 8 سال دفاع مقدس، لباس سیاه کندند و لباس رزم پوشیدند و به هل من ناصر حسین، لبّیک گفتند ، بی هیچ استخاره ای.خیلی از ما ، مهم ترین کاری که عرضه اش را داریم ، لایک زدن و سینه زدن است و بس.

 - بسیاری از آنان که در دربار معاویه بودند یا یزید را امیرالمؤمنین می خواندند یا در لشکر عبیدالله بن زیاد جنگیدند، اگر از همان مواهب مادی در بارگاه علی(ع) و حسین(ع) بهره مند می شدند، می توانستند در این سوی جبهه باشند، کما این که در عصر رسول خدا(ص) که حکومت حجاز یکسره در دست ایشان بود، خدمت رسول(ص) می کردند و در صف اول نماز به ایشان اقتدا.اینان، نه بندگان خدا و مطیعان رسول و اولی الامر، که دلبستگان مال و مقام بودند و بعد از رحلت پیامبر(ص)، بو کشیدند که قدرت و ثروت در کدام سو هست و بدان سمت روانه شدند. بسیاری از آن اصحاب در برابر علی(ع) و فرزندانش ایستادند و شمشیر کشیدند.

امروز نیز همان ماجرا در سبک و سیاقی دیگر ادامه دارد. بسیاری از آنانی که دم از دین و اولی الامر و اسلام و ارزش هایش می زنند، نه دل در گرو دین دارند و نه تعلق خاطری به ارزش ها. بسیاری شان نیز چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند؛ اما چه کنند که نان و نام در این است؟بر اینان حرجی نیست که امروز در رکاب نظام اسلامی باشند و فردا اگر نان و نام در سویی دیگر باشد، همه شعارهایشان را زیر پا بگذارند و هروله کنان بدان سمت دیگر بروند.مشخص ترین شاخصه شان هم این است که جز خود و همپالگی هاشان، کسی را نه مؤمن به دین خدا می دانند و نه دلسوز دین و میهن.درست مانند خوارج که حتی ولی خدا را نیز خارج از دین خدا می شمردند چه برسد به افراد عادی و چه برسد به کسانی که نقدی بر ایشان داشتند.

خوارج امروزی اما، از سرگذشت تلخ خوارج دوران علی(ع) درس گرفته اند و به جای آن که صف جدا کنند و تار و مار شوند، در صف یاران دین مانده اند تا هم بهتر بتوانند مؤمنان واقعی را به هزار انگ و تهمت تضعیف کنند و هم از مواهب حضور در قدرت بهره مند شوند.عباس(س) وقتی با لب های تشنه به رود پر آب فرات رسید، قطره ای آب نخورد و مشک را برای خیمه نشینان حرم حسین(ع) پر کرد و اینک بسیاری از مدعیان، حتی با شکم های پر نیز از رودخانه بیت المال چشم نمی پوشند!در روز عاشورا ، حق و باطل کاملاً مشخص بودند. می شد باطل را به چشم دید و حق را به گوش شنید و لمس کرد. هنگامی که علی(ع) در برابر دشمنان لشکر می آراست هم می شد فهمید که حق این سوست و باطل آن سو.

اینک اما نظام اسلامیِ بر آمده از دل جهاد حسینیان، درگیر منافقانی است که دم از اصول می زنند و این و آن را تکفیر می کنند و معلوم نیست سر کدام بزنگاه، قالب تهی و چهره نمایان خواهند کرد تا کار صیانت از خون شهیدان، باز به دست وارثان بی نام و نشان و بی ادعای عاشورا بیفتد و هل من ناصر حسین(ع) را بی هیچ چشمداشتی لبیک بگویند.

جعفر محمدی-عصر ایران 

  • منصوره صامتی

السلام علیک یا اباعبد الله

و علی الارواح التی حلت بفناءک

من لی غیرک

من که ندارم کسی رو به غیرت

آرزومه با دعاهای خیرت

پا بذارم جای پای زهیرت

انی سلم لمن سالمکم

انی حرب لمن حاربکم

قلبم میزنه

با ضرب سینه زنی

میخونه عشق منی"یاحسین"

تو کل دنیا فقطحسین دلسوزمه

یکی یکی هیات هامسیر هرروزمه

السلام السلام ای شهید کربلا ماه روی نیزه ها

میکشی مراالسلام السلام ای شهید کربلا ماه روی نیزه ها میکشی مرا

منی هر نفسم اسم تو گفتم

نکنه یه روزی از چشات بیفتم

به من مرده یه جون تازه دادی

برا نوکریت به من اجازه دادی

حرمت رویای مندین من دنیای منبنویسید روی سنگ قبر من

آقای من ، دنیای من...اللهم اجعل محیای محیای من...

من برای تو گریه میکنم تو برای من...آقای من ...

حی علی البکاء حی علی البکاء

فی ماتم الحسین مظلوم کربلا عریان کربلا عطشان کربلا سلطان کربلا

دستم رو بگیرتو دریایی من کویرامیر نعم الامیریا حسین

حرم نگو خونمه

عزیزتر از جونمه با دست نشونم بده بگو که دیوونمه

چقده بگم آقا هواتو کردم کاش بیام به کربلات و برنگردم

به صدام توون بده، به دلم جنون بده

بی سر و سامونتم ، بیا بهم سامون بده

لیلای من یک خبری به مجنون بده من که مردم کربلاتو نشون بده سامون بده

أین الطالب بدم المقتول بکربلاحسین

حی علی العزافی ماتم الحسین مظلوم کربلا

 

 

 

 

  • منصوره صامتی

امروز همان روزی است که امام حسین علیه السلام در ابتدای دعای عرفه  خداوند را به جهت خلقتش می ستاید

"خداوندا ! مرا از روی مهر در زمان پیشوایان کفر که پیمانت را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند به جهان نیاوردی

و مرا در زمانی به دنیا آوردی که اسباب هدایتم فراهم است و مرا در آن نشو و نما دادی "

دوازدهمین روز بهار روز جمهوری اسلامی ایران مبارک باد 

  • منصوره صامتی

قدر دان رهبر باشیم

منصوره صامتی |



به رسم  هر پنج شنبه به همت مادر عزیز تر از جان  همراه برخی از بستگان دور هم جمع بودیم , بوی قرمه سبزی هم  هوش از سر ما برده بود که

دوباره بحث شروع شد,بحثی که گاهی از پوست پیاز به عزم ما شروع می شد ولی تمام شدنش به خواست خداوند بود!

گفتیم و شنیدیم تا بحث به رهبری عزیز رسید...

می دانستم یکی از مهمانان بزرگوار که فرد معتقدی است,  مدتی می شود با دیدگاه های رهبری زاویه دارد!

هرچه از ما اصرار و استدلال از ایشان انکار و برهان

خدایا چه باید کرد ؟ چه باید گفت که مورد رضایتت باشد ؟

می دانستم که ایشان به استاد فاطمی نیا بسیار علاقه مند هستند و فرمایشات ایشان را دنبال می کنند .

از داماد بزرگوار خانواده که خود از فعالان وآگاهان فرهنگی  هستند ,تقاضا کردیم فایل صوتی استاد فاطمی نیا را در حمایت از رهبری  پخش کنند تا همه بشنویم .

شنیدن سخنان علامه فاطمی نیا  همانا و منقلب شدن این فرد عزیز همانا چنان به هم ریخت و غرق در تفکر که خودمان هم شوکه شده بودیم .

 

بعد از دو ماه که ایشان را ملاقات کردیم بسیار بسیار از ما تشکر کرد و گفت استاد فاطمی نیا حرف بیهوده نمی گویند  آن شب توبه کردم و از خداوند می خواهم که مرا ببخشد که نسبت به آقای خامنه ای  بی مهری کردم .خداوند طول عمر با عزت و سلامت به ایشان عنایت کند .

 

  

  • منصوره صامتی

30 هزار دینار طلا رقمی بود که یزید به هر نفر خواص کوفه داد و دینشان را خرید!

هر دینار چهارو نیم گرم هر گرم طلا 88 هزار تومان. به پول امروز می شود حدود 12 میلیارد تومان !


   در خلوت خویش بیندیشیم اگر در آن زمان بودیم یار حسین علیه السلام می ماندیم؟

  • منصوره صامتی


چهل روز از عاشورای حسینی گذشت...

چه گذشت بر قافله ی اسرای کربلا هنگامی که پس از چهل روز دوری از محبوبشان امام مظلوم به کربلا رسیدند ؟

اگرچه از بزرگترین اجتماع جهان در همراهی با کاروان اربعین جا مانده ایم و امسال هم اربعین در سرزمین کربلا نیستیم ولی زیارت می کنیم آن ارواح پاک را از همین راه دور  باشد که اربعینی باشیم 

اَلسّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛

سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

 سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ 

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

السَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ 

سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ

 خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد

بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

به کرامتت ، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ

و میراث‌هاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَاو نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى کسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو دادلِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاَْدْنى؛

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

و فروختند بهره(کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَو تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاْوْزارِ

و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌کشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماًخدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِسلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَگواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتی

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ

و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعده‌اى که به تو داده،

وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِو خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.خدایا من تو را گواه مى‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا

.اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌هاى چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،و گواهى دهم که به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدىو گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌو رشته‌هاى محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.آمین اى پروردگار جهانیان.

  • منصوره صامتی

خطر برگشت به عقب!

منصوره صامتی |

السلام علیک یا عبره کل مومن ... یا قتیل العبرات !

سلام بر تو ای اشک هر مومن .. ای کشته ای که اشک ها برای او جاریست .

ضمن تسلیت به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی (ع) که یادآور نهضت عاشورایی سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است ؛ خلوتی گزیده  ، به چرایی ، چیستی و چگونگی این واقعه ی عظیم ، می اندیشم. گویی که این بار ، سوال ، عمیق تر از آنست که تنها در ذهن نگارنده باقی بماند ...

به 

راستی چرا ؟! .. چرا تنها پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر (ص) ، کار کشور اسلامی به جایی می رسد که همان مردم مسلمان همان جامعه ، از وزیر ، امیر ، سردار ، عالم ، قاضی ، قاری و .. در کوفه و کربلا جمع می شوند ، جگرگوشه ی همان پیامبر را با آن وضع فجیع به قتل می رسانند ؟! ..

کار به جایی می رسد که جلوی چشم مردم ، حرم پیامبر را در کوچه و بازار می آورند و ضمن هتک حرمت ، به آنها تهمت "حارجی" می زنند ؟! (خارجی یعنیی جزو خوارج ! یعنی خروج کننده از دین !

در اسلام فرهنگی هست که اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام بکند ، لعنت خدا و رسول و مومنین علیه چنین کسی است و در اسلام چنین کسی خونش هدر است .اینها آمدند پسر پیغمبر ، پسر فاطمه ، پسر امیرالمونین علی ، کسی که می دانند پیامبر در مورد او و برادر بزرگوارش فرموده سید الشباب اهل الجنه را به عنوان خروج کننده بر امام عادل _ که آن امام عادل یزید بن معاویه است_ معرفی می کنند و البته کارشان هم می گیرد !! سوال اینست : آنها که دستگاه حکومت ظالمند ؛ دلشان هرچه بخواهد ، می کنند و هرچه بخواهند ، می گویند .

اما چرا مردم باور می کنند ؟؟ .. چرا مردم ساکت اند ؟؟ در مباحث مربوط به عاشورا ، بنا به نظر محققین ، سه بحث عمده وجود دارد . یکی بحث علل و انگیزه های قیام امام حسین است که چرا امام قیام کرد (یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام) بحث دوم ، بحث درس های عاشوراست که بحثی زنده و جاودانه و همیشگی است . مخصوص زمان معینی نیست . درس فداکاری ، درس ایثار ، درس مقاومت ، درس شجاعت ، درس رادمردی و آزادگی و .. بحث سوم ، بحث عبرت های عاشوراست . عبرت های عاشورا که مهمتر از درس های عاشوراست و همانطور که رهبری فرموده اند مختص به زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد . یعنی زمان ما ! 

« آن چیزی که من را دچار دغدغه می کند ، این جای قضیه است . من می گویم چه شد که کار به اینجا رسید ؟؟ .. چرا امت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیات احکام اسلام و آیات قرآن ، دقت داشت ؛ در یک چنین قضیه ی واضحی ! این قدر دچار غفلت ، سستی و سهل انگاری و خطا در تحلیل شد که چنین فاجعه ای به بار آمد ؟؟ .. این مسئله انسان را نگران می کند . مگر ما از جامعه ی زمان پیغمبر و امیرالمومنین قرص تر و محکم تر هستیم ؟! چه کار کنیم که آن طور نشود ؟؟اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم ، ممکن است پنجاه سال دیگر ، ممکن است پنج سال دیگر ، ممکن است ده سال دیگر ، یک وقت دیدید جامعه ی اسلامی ما ، کارش به انجا رسید ! ..

تعجب نکنید ؛ مگر چشمان تیزی که تا اعماق را ببیند و نگهبان امینی که راه را نشان بدهد و مردم صاحب فکری که کار را هدایت کند و اراده های محکمی که پشت این حرکت باشد . والا اگر رها کردیم ، باز همان وضعیت پیش می آید . آن وقت همه ی این خون ها ، جانفشانی ها ، فداکاری ها ، استقامت ها ، مقاومت ها ، هدر و از بین خواهد رفت ! عبرت اینجاست . »

 براستی چه شد که جامعه ی اسلامی با محوریت پیامبر عظیم الشان ، و آن عشق مردم به او و آن ایمان عمیق مردم به او ، آن جامعه ی سرتاپا حماسه و زهد و اخلاص و صداقت و فداکار و پای کاربودن ، همان جامعه ی ساخته و پرداخته از جهات معنوی ، همان مردم و حتی بعضی همان کسانی که دوره های نزدیک به پیامبر را دیده اند ، بعد از پنجاه سال ، کارشان به جایی می رسد که متحد القول و متحد الفعل جمع می شوند و فرزند همان پیامبر را به آن شکل می کشند !! 

به نظر می رسد هر جامعه ی اسلامی از بدو پیدایش در معرض این خطر است !یعنی خطر برگشت به عقب . خطر انحراف از اصول . خطر استحاله ی فرهنگی . خطر کمرنگ شدن ارزش ها . خطر قهقراء . خطر پوچ شدن از درون و خطر تزویر و تظاهر به برون که وقتی پای عمل و امتحان چنین فرد و جامعه ای برسد ، قطعا در آن عرصه ، پای او خواهد لنگید . 

سوال : آِیا هر جامعه ای اسلامی ، همین عاقبت را دارد ؟ جواب : اگر از این واقعه ی عظیم تاریخی ، عبرت بگیرد ؛ نه . اما اگر عبرت نگیرد ؛ بله . اینکه قرآن دعوت به مطالعه ی تاریخ می کند و می گوید تاریخ معلم انسانهاست ، یعنی همین . عبرت های عاشورا اینجاست .

                  ما باید بفهمیم که آنجا چه شد که جامعه ی اسلامی کارش به قتل نوه ی پیامبر دینش رسید ؟!

  • منصوره صامتی