سرویس فرهنگی رویداد،بسیاری بر این باورند که صحبت کردن و گفتگو یک امکان بسیار ساده است وبرای استفاده از این امر بدیهی نیازی به آموزش و یادگیری نیست .در حالیکه بهتر است بدانیم در بسیاری از جوامع انجمن های گفتگو وجود دارند که به همین واسطه افراد مختلف با مناسبت های شغلی و یا حتی مردم عادی در سنین مختلف در کارگاه های گفتگو به آموزش و یادگیری اصول گفتگو می پردازند .چنانکه بسیاری از شخصیت های برجسته ی سیاسی در طول عمر خود حداقل دو دوره از این کارگاه ها و آموزش ها را پشت سر گذاشته اند.
در حالی به این امر مهم بی توجه هستیم که مهارت گفتگوی مناسب از پشتوانه ی علمی و فلسفی برخورداراست و بسیاری از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی می تواند به مهارت در گفتگو وابسته باشد چنان که به طور حتم در تجربه ی شخصی نیز بسیاری به این درک و باور رسیده اند که ریشه ی بسیاری از کدورت ها درارتباطات اجتماعی شان نداشتن چنین مهارتی است.
اما برای داشتن یک ارتباط موثر و گفتگویی استاندارد از چه اصولی باید پیروی کرد ؟
1-جانبداری
در یک سیستم سنتی افراد معمولا به دو دامنه ی تاثیر گذار و یا پذیرنده تاثیر تقسیم می شوند و شرایطی که بیشتر به چشم می خورد این است که یکی از طرفین گفتگو از نظرات خود صرف نظر می کند و تصور می کند که تسلیم شدن و دنباله روی او را در گفتگو موفق می سازد در حالی که دنباله روی و تسلیم صرف با روح گفت و گودر تنافر است.
دفاع از نظرهای خویش ،خود بخشی از گفتگوست.که صد البته باید با اطلاعات کافی در خصوص موضوع گفتگو از نظرات خویش دفاع کنیم که القاءاحساس دانش در عین بی اطلاعی و کم اطلاعی خود از ظرایف خاصی برخوردار است وچنانکه به هر تقدیر نتوانیم در این امر موفق باشیم و طرف مقابل حس کند که در این خصوص با ضعف مواجهیم گفتگو یک طرفه می شود.بنابراین اینکه بگوییم چه تردیدهایی داریم و از دیگران هم برای رفع تردیدها و تکمیل اطلاعات بهره مند شویم به نوعی صداقت است و بخشی از جانبداری ما از عقیده و نظر خود است.صداقت همواره بهترین سیاست است.
2 موضع یادگیرنده
خوشبختانه یا شوربختانه در فرهنگ تربیتی پدرومادرهای ایران سرزمین کودکان را برای رقابت می پرورانیم آن هم رقابتی که انتظار پیروزی همیشگی در آن وجود دارد و اطرافیان همواره رقیبانی هستند که حق فرزندان مان را تباه خواهند کرد چنانکه این رقابت های بی دلیل هم آرامش و قرار را از کودک سلب می کند و هم در بزرگسالی
آسیب ها و سر خوردگی های فراوان را ایجاد خواهد کرد چرا که در این رویکرد ما باید همواره همه چیز را بدانیم. اما این ویژگی چگونه در یک گفتگو دخیل است ؟
شاید نمونه های فراوانی از یک گفتگو را به خاطر دارید که در آن طرفین و یا یکی از طرفین اجازه ی ادامه ی گفتگو را نمی دهد و دائم در بین گفتگو قصد اصلاح طرف مقابل را دارد چنانکه "اجازه بده من بگوم.""نه اینجوری نیست""یادم میره بذار بگم.و دائم بر سر گوی سبقت در گفتگو با یکدیگر در چالش هستند که حدود 99 در صد از این گونه گفتگو ها به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید و در نهایت به مخاصمه می انجامد . ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.
اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلط هستیم ، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. به یاد دداشته باشیم که برداشت ما تنها بخشی از واقعیت است.یک مهارت مهم در گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای « استاد سخنران همه چیزدان » « دانش آموز مشتاق یادگیری » باشیم چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: « موضع یادگیرنده.»
3 گشودگی ذهن
در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! در این صورت ذهن خویش رابرای دریافت حرف هایش باز کرده ایم .و این بدان معنی است که آماده ایم با ایده های تازه آشنا شویم و موقتا از دیدگاه های شخصی خود دست بکشیم .در واقع گشودگی ذهنی مساله ای بیش از یک ویژگی فردی است و بهتر است که از آن به نوعی شیوه و روش یاد کنیم .و توجه به یک نکته ضروری است که اگرچه انتظار می رود که گشودگی ذهنی از یکی از طرفین آغاز شود ولی در ادامه تلاش هر دو طرف در جهت گشودگی ذهنی برای توفیق در گفتگو ضروری است.
چه خوش باشد سخن از روی حکمت سخن نیکو بود با قعل و همت
4 تعلیق پیش فرض ها و پرهیز از برچسب ها
به طور معمول کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را بر چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را از آنچه رخ می دهد با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند و ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورندو شرایط را بیش از آنچه که در واقعیت وجود خارجی دارد بر ما سخت خواهد کرد تنها در صورتی که تشخیص دهیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و دام های ذهنی و فکری را کنار بگذاریم. به خاطر داشته باشیم که اکثر اوقات در مورد محیط پیرامون و رویدادهای آن قضاوت می کنیم و دائم در حال ارزشگذاری هستیم که به طور مثال این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟... بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.
آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای ذهنی خودمان است و هیچ توجه نمی کنیم که ممکن است به خطا تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. و جالب توجه است که به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست و با تعلیق در آنچه تصویر ذهنی و پیش فرضهای از پیش تعیین شده است مسیر بهتری را در زندگی رقم زد.
برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همان زاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد از بین می روند در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. و به بیان ساده تر اینکه پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.
5 از دل سخن گفتن
به سادگی یک "دل ساده "،ساده حرف بزن ولی "ساده دل" نباش!
البته چنین کاری هم سهل است و هم ممتنع ،چرا که به سادگی این است که خودمان باشیم تا حرفی که از دل برآید بر دل هم نشیند. اما چه سخت و دشوار است در بستر دیرینه ی یک فرهنگ که در پوست و گوشت اکثرافراد جامعه اش نوعی دوری از خود ریشه دوانیده خودت باشی! فرهنگی که ناگزیری تا هر آنچه دل تنگت می خواهد را درون لفافه بپیچی با تزویر در آمیزی و با طعنه بیان کنی... یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. و البته بسیاری به اشتباه مسیر تفریط را در پیش گرفته و از اینکه حرفهای دلشان دیگران را بیازارد از دل سخن نمی گویند در حالیکه تلاش می کنند نقاب برچهره بزنند و ...
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست
6 سرا پا گوش
فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر اوقات هنگام گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم. واین به طور یقین جدای از آنکه نوعی بی احترامی در روابط اجتماعی تعریف می شود بلکه به طور حتم طرف مقابل هم متوجه عدم توجه شما خواهد شد و این مساله گفتگو را از مسیر اصلی خارج می سازد.
« چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟ »، « چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟ »، « اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده »، « ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود »، « من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم »، « من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در گفتگوهای روزمره از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید.
در این شرایط حضورمان بیشتر فیزیکی است. گویی تنها صحبتهای طرف مقابل را دنبال می کنیم و درحقیقت متوجه اصل مطلب نیستیم. استفاده از تکان دادن سر به نشانه ی توجه و علامت شنیدن اعتماد لازم را به طرف مقابل برای ادامه ی گفتگو خواهد داد . در حین گفتگو به دقت گوش کنیم و حرف طرف مقابل را هرگزبه طور ناگهانی قطع نکنیم ، ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، هر بخشی از صحبتهایش را متوجه نشدیم تقاضا کنیم که توضیح بیشتری ارائه گردد .در صورتیکه چنین نکنیم ممکن است عدم درک صحیح از آنچه گفته شده منجر به سوء تفاهم ذهنی شود که روند گفتگو را از مسیر عادی خارج ساخته و تاثیر مطلوب مکالمات هرچند مثبت نیز از بین خواهد برد و نکته ی بسیار مهم که توجه به آن در بالا بردن سطح درک متقابل و تعامل مثبت در مکالمه این است که در حین عمل به آنچه در بالا به آن اشاره شد اینکه بین شنیدن و گفتن سخن فاصله ی مناسبی باشد .
"هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد"
7 ارزیابی از خود
« بر خویشتن خویش ناظر بودن » در واقع مجموعه ی مهارتهای دیگر است. برای بهره مندی از چنین مهارتی باید از خویش و آنچه بدان عمل می کنیم آگاهی کافی داشته باشیم درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم و هیچ گاه از بالا به پایین به دیگران نگاه نکنیم بلکه تنها از این نوع نگاه به خویش استفاده کنیم چنانکه در قالب یک کل از بالا به پایین خود را ارزیابی کرده و خویشتن خویش را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم .وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.در برخی گفتگو های خاص دیپلماتیک برای کسب نتیجه ی بهتر از میز گرد استفاده می شودتا احساس نشود که در این جلسه فردی نسبت به دیگران ارجحیت دارد و از دیگران بالاتر است.اما برای ایجاد حس برابری به ابزارومهارتهایی بیش ازیک میز گرد احتیاج داریم!مهارتی مانند داشتن نگرش برابر نسبت به همه ی انسان ها .
ظریفی می گوید :"تنها زمانی حق داریم از بالا به یک همنوع نگاه کنیم که می خواهیم دستش را بگیریم تا بلند شود"
8 خود را به جای دیگری بگذار
احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان ویژگیها را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه که سایرین می گویند یابه آن فکر می کنند مورد پسند ما نباشد اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک نکته ی باریکتر زمو این که اگرچه در جوامع مختلف بر اساس فرهنگ و یا چار چوب دینی جنسیت در گفتگو مهم است (اینکه با یک زن گفتگو می کنیم و یا با یک مرد) اما نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد آنکه هیچ فردی حق ندارد تنها به دلیل جنسیت طرف مقابل حقوق او را در مکالمه زیر پا بگذارد و یا برای خود این حق را قائل باشد که از بالا به پایین به طرف مقابل نگاه کند.
9 گفتگوی پینگ پنگی
هیچ گاه سوالات طرف مقابل را با "بله "یا "خیر "به تنهایی پاسخ ندهید ،یک گفتگوی خوب زمانی صورت می گیرد که کلمه ی آخر شما در جمله ی انتخابی، آغاز جمله ی جدید از طرف مقابل باشد.برای روشن تر شدن این مساله مثال توپ پینگ پنگ مناسب است همانطورکه در این ورزش هریک از طرفین تلاش می کند که توپ را به سمت مقابل هدایت کند تا بازی ادامه یابد در گفتگو نیز از تک واژه ها استفاده نکنید تا گفتگو ادامه یابد .می توانید از سوالات به جا هم استفاده کنید ولی دقت کنید که این سوالات مکمل دخالت در امور شخصی افراد نباشد و یا این حس را ایجاد نکند.
10 مدیریت مکان وزمان
در هنگام گفتگو تلفن همراه خود را خاموش و یا در حالت سکوت بگذارید توجه کنید گفتگو یک فرآیند است که باید همه ی ظرفیتهای حواس انسانی با این موضوع درگیر شوند تا نتیجه ی دلخواه حاصل گردد.این که بدانیدچه فضایی با چه شرایطی برای چه نوعی از گفتگو مناسب است به تنهایی یک دانش است. پیش از شروع گفتگو فهرستی از مهمترین موضوعاتی که طرح آنها ضروری است را در ذهن مرورو یا یادداشت کنید .و در هنگام گفتگو ساعت مچی خود را به همراه داشته باشید تا بتوانید زمان مناسب برای گفتن و یا شنیدن را مدیریت کنید. وقتی می گوییم گفتگویک فرآیند است بدین معناست که در حین گفتگو حتی یک لبخند می تواند معنا و مفهوم خاص خودش را داشته باشد چنانکه سکوت به جا و مناسب هم می تواند بر ارزش و غنای گفتگو بیفزاید.البته به خاطر داشته باشید که همین سکوت به ظاهر کم ارزش در گفتگوهای دیپلماتیک می تواند سرنوشت یگک گفتگو را له یا علیه یک طرف رقم بزند بنابراین مراقب باشید که همیشه "سکوت علامت رضایت نیست!"
آنچه در بالا ذکر شد تنها نمونه ای از یک زیر مجموعه عظیم به وسعت تاریخ بشر است که تنها با ممارست و تکراربدست می آید .تا جایی که در عصر ارتباطات در این خصوص و در زیر مجموعه ی ارتباط موثر و فن بیان رشته های متعددی تدریس می شود.توانایی سخن گفتن به تنهایی ارزشمند نیست بلکه این محتوا وفهوای کلام در قالبی از ارزشهاست که جان کلام است چه نیکوست که از همین لحظه بیشتر به گفتگوهای روزمره خویش دقت کنیم.