مسلمان باید ...
به سبک زندگی و شیوه ی معاش پیامبر مهربانی ها و اهل بیت علیهم السلام اندکی دقیق بیندیشیم
مسلمان باید ثروت آفرین باشد
به سبک زندگی و شیوه ی معاش پیامبر مهربانی ها و اهل بیت علیهم السلام اندکی دقیق بیندیشیم
مسلمان باید ثروت آفرین باشد
جابر از امام محمد باقر علیهالسلام نقل کرده است که
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: به راستى جبرئیل آیینهاى برایم آورد که در وسط آن نقطه سیاهى بود. پس گفتم: اى جبرئیل! این چیست؟گفت: این جمعه است
. گفتم: جمعه چیست؟ گفت: براى شما در آن خیر و برکت فراوان است
. گفتم: خیر فراوان چیست
؟ فرمود: روز جمعه عید براى تو و امتت تا روز قیامت خواهد بود...
».
متن حدیث:اِنَّ جَبْرئیل أَتانى بِمرْآةٍ فى وَسَطِها کالنّکَتةِ السَّوداء ، فَقُلْتُ لَهُ: یا جَبرئیلُ ما هذِهِ؟ قال: هذِهِ الجمعَةُ، قال: قُلْتُ وَ ما الجُمُعَةُ؟ قالَ: لَکُمْ فیها خَیرٌ کثیرٌ ، قال: قُلْتُ و ما الخَیرُ الکثیرُ؟ قال: تکونَ لَکَ عیِداً و لِاُمَتِّکَ مِن بَعدکَ الى یَوم القیامةِ..
.«مستدرک الوسائل، ج6، ص58»
روز جمعه روز عید است و اعمال خاصی هم از جمله نماز و غسل روز جمعه درمفاتیح الجنان بیان شده است
در ایام فرخنده ی عید بیش از هر چیز بر شادی و نشاط تاکید شده است و مقدمه ی شاد بودن شاید خندیدن است و مقدمه ی خندیدن فرحی درونی است که کلامی و سخنی آن را برانگیزد
بنابراین می شود بگوییم و بخندیم البته باهم نه به هم !
شما بگویید ما هم می گوییم تا با هم بخندیم و شاد باشیم
آورده اند که داستان "زیبای خفته "برگرفته از زندگی یک دختر شیرازی است که در گویش شیرازی به آن
"کپیده ی قشنگو "گویند !
من که وقتی فهمیدم کلی خندیدم ... حالا نوبت شماست
نعم العون فی طاعه الله " " [فاطمه-س] ؛ چه نیکو یاوری است در طاعت و بندگی خدا "این ؛ پاسخی است از جانب حضرت علی (ع) ، در جواب به سوال پیامبر اکرم (ص) بعد از ازدواج این دو بزرگوار با هم ؛ مبنی بر آن که "یا علی ! فاطمه را چگونه یافتی ؟ "
ضمن تبریک به مناسبت فرخنده میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت ، حضرت محمد مصطفی -صل الله علیه و آله و سلم - ؛ و به مناسبت این عید بزرگ و نیز متناسب با فضا و در ادامه ی مباحث مطرح شده ؛ سخن را در مورد "ازدواج" آغاز می کنم .
من از سخنان و مطالب کاربر محترمی به نام "امید" چنین استنباط کردم که ؛ اگر ما ازدواج را با توجه به کارکردهای انسانی که دارد ، "نور" بدانیم ، با این نگاه زیبایی که "امید" به موضوع ازدواج دارد و نگاه ایشان نیز برگرفته از تعالیم دینی است ؛ باید ازدواج را "نور علی نور" بدانیم . یعنی همان نگاهی که حضرت علی ، به نقش یک همسر در زندگی دارند . (فرقی نمی کند ؛ نگاه حضرت فاطمه هم به حضرت علی به عنوان یک همسر نیز ، قطعا از همین زاویه است : نعم العون فی طاعه الله )
آری ؛ "همسر" می تواند ، یک دوست ، یک رفیق ، یک شفیق ، یک همراه ، یک حامی ، یک یار ، یک همدل و یک انیس و مونس در "طاعت و بندگی خدا باشد . و بنده از این بایت خوشحالم و خدا را سپاسگزارم که امثال امید در این جامعه با چنین دیدگاههای زیبا و قشنگی ، به دنبال شروع زندگی مشترک خود هستند . در این مورد حدیثی از پیامبر (ص) نقل نمایم خالی از فایده نیست !
فرمود : اگر مومن انگیزه ی خود را از ازدواج ، عمل به سنت الهی و حفظ دین خود ، قرار بدهد ؛ خداوند هم دین او را حفظ می کند و هم زیبایی و روزی را نصیب او خواهد کرد ولی اگر هدف او از ازدواج ، صرفا رسیدن به زیبایی و یا مال و ثروت دختری باشد ؛ خداوند او را از رسیدن به مال و زیبایی همان دختر نیز ، محروم خواهد کرد (نقل به مضمون) در روزگاری که انگیزه های افراد از ازدواج ، انگیزه هایی چون رسیدن به اموال و میراث دیگران ، یا صرفا زیبایی و جمال یک بانو ، و یا نه ؛ انگیزه هایی دیگر همچون تحمیل از جانب خانواده و فشارهای عاطفی والدین و اطرافیان ، یا تحمیل از جانب خود (خود تحمیلی که می تواند ناشی از ترس از دست دادن فرصت ها ، یافتن حامی ، باز کردن راه برای دیگر اعضای خانواده ، عقب نماندن از قافله ی عشق ! لج و لجبازی ! ترس از نفرین شدن توسط طرف مقابل ، ترس از تهدیدهای طرف مقابل ، رسیدن به موقعیت اجتماعی و یا حتی روکم کنی و .. باشد ) انگیزه ی شما امید عزیز از ازدواج ؛ یک انگیزه ی بسیار متعالی است . بسیار خوب و عالی عزیز دلم ! و به شما از این بابت تبریک می گویم .
اما قدم بعدی : قدم بعدی "آسیب شناسی" در ازدواج است . باید دانست که یکی از آسیب های ازدواج ، آسیب "آرمانگرایی" است . بله ؛ آرمانگرایی ! دقت در ازدواج و انتخاب همسر ، بسیار خوب ، پسندیده و مطلوب است . چرا که ازدواج مهمترین اتفاق زندگی انسانهاست . موضوع ازدواج ، موضوع "انسان" است و می خواهیم از رهگذر این پیوند مقدس ، هم انسان پدید آوریم و هم خود انسان تر شویم ! در حدیث است که « در هنگام ازدواج ، کمال دقت را به خرج بده و ببین که وجودت را کجا می گذاری و چه کسی را شریک مال و جان و آگاه به اسرار و امانت دار آن قرار می دهی » پس لزوم دقت در ازدواج ، صرف نظر از جنبه روایی آن که سفارش و تاکید شده است ، اصولا از بدیهیات عقلی است . اما دقتی که از یک سو به "وسواس" و از سوی دیگر به "آرمانگرایی" تبدیل نشود . کمال گرایی و رویاپردازی در ازدواج مطلوب نیست . ما جز ذات اقدس الهی و ذوات قدسی حضرات معصومین (علیهم السلام ) ؛ "خوب مطلق" نداریم . روانشناسان در این زمینه می گویند : مهم اینست که فرد مورد نظر ، حدود هفتاد درصد از ویژگی هایی که مدنظر دارید را داشته باشد . در ازدواج باید واقع بین بود . کسانی که با این فکر انتخاب می کنند که همسر آینده شان هیچ مشکلی ! نداشته باشد ؛ با ورود به زندگی و دیدن مشکلات او ، دچار شوک می شوند و طبیعی است که چنین فردی خود را انسانی بازنده دیده و دچار یاس و افسردگی شده و نه تنها خود از زندگی لذت نمی برد ، بلکه مانع لذت بردن دیگران هم از زندگی می شود . این موضوع به صورت ضرب المثل درآمده است که "قبل از ازدواج ، خوب ببین و انتخاب کن (عاقلانه) ولی بعد از ازدواج ، با یک چشم ، ببین و همواره یک چشمت را بر رخدادها ببند ، یعنی اهل گذشت و چشم پوشی از خطاها باش .
به عبارتی : عاقلانه انتخاب و عاشقانه زندگی کن . ولی ما برعکس عمل می کنیم ! در انخاب همسر افزون بر مقابله با آرمانگرایی ، باید به جایگاه خود نیز توجه داشته باشیم . امام علی (ع) می فرمایند : انسان عاقل چاره ای ندارد جز آنکه "جایگاه" خود را ببیند . برای ازدواج باید کسی را انتخاب نمود که هم شان و هم رتبه ی ما باشد ، و ما نیز هم شان و هم رتبه ی او باشیم . چه از جهات اعتقادی ، مذهبی ، خانوادگی ، فرهنگی ، جایگاه و پایگاههای اجتماعی (از به کار بردن عبارت طبقات اجتماعی ابا دارم) ، تحصیلی و علمی ، اقتصادی ، عقلی ، ظاهری ، .. نباید زوجین ، برتری چشمگیری نسبت به هم در این زمینه ها داشته باشند . اما معیارهای انتخاب را جدا از موضوع هم رتبه بودن (کفو بودن) ؛ در چند ویژگی زیر جستجو کنید :
اول دینداری و دیانت (این تاکید برای کسی است که چشم او ، به اهمیت و لزوم پایبندی به ارزش های دینی ، بینا گشته و خود به ارزش های دینی اعتقاد دارد ) تاکید بر دینداری بدان سبب است که انسان دیندار (واقعا دیندار نه ادا و اطوار) به سبب رعایت دستورات خدا ، حقوق همسرش را در زندگی بیشتر رعایت می کند و از ظلم به او خودداری می کند چرا که به سبب دینداری ، از جاده ی انصاف خارج نخواهد شد . شخص دیندار ، غیور است و عفیف و پاکدامن و بدین واسطه مانع از ایجاد انحراف و مفاسد خانوادگی و اجتماعی در زندگی مشترکش می شود . اما مفهوم غیرت ؛ غیرت و مردانگی یک مرد ، یعنی اینکه همسرت احساس تنهایی نکند . نه به معنی بدبینی به او و سخت گیری بر وی باشد !
دوم اخلاق حسنه . یعنی صفت پسندیده و خوش خلقی ، صداقت ، امانت داری ، خوش قولی ، خوش زبانی ، مهربانی ، صبر ، گذشت ، فداکاری و .. به تعبیر پیامبر (ص) بالاترین نعمت پس از اسلام ، اخلاق و صفات نیکوست .پیامیر خود می فرماید "من مبعوث شده ام تا مکارم اخلاقی را به کمال آن برسانم" سوم داشتن اصالت خانوادگی . سلامت جسم و روح و روان و .. اما نسبت به مطالبی که توسط دوستان مطرح شد : ببینید دوستان ! خوبی و بدی همانطور که گفته شد ، یک امر نسبی است ، آنهم در مقایسه افراد با همدیگر . ما خوب داریم و خوب تر و نیز بد داریم و بدتر . اینگونه نیست که بگوییم دختران خوب کم شده اند یا پسران خوب کم شده ! به نظر من آنچه کم است ، پسران و دختران سرتاپا خوب و نیز پسران و دختران سرتاپا بد است . بنده اعتقاد دارم برخلاف ظواهری که از جوانان می بینیم و بعضا آثاری از دینداری در آنان مشهود نیست ؛ در درون همین افراد ، گرایشات دینی شدیدی نسبت به دین و احکام و شریعت و دیگر تعالیم مذهبی وجود دارد .
امام صادق (ع) می فرمایند : اگر می خواهی در مورد کسی قضاوت نمایی که فلانی آدم خوبی است یا که نه ؛ به کثرت عبادات او ننگر ، بلکه بنگر که آیا در او "صداقت" و "امانت داری" هست یا نه . شکی نیست که رعایت ظواهر اسلامی ، دستور اکید دین است و از آن تحت عنوان "تعظیم شعائر الهی" یاد می شود و از آن منظر قابل ارزشگذاری است ولی صرف رعایت ظواهر دینی ، دال بر خوب بودن و یا بد بودن کسی نیست . یعنی این موضوع ، ملاک درستی برای قضاوت و تقسیم بندی افراد به دیندار و مذهبی و بی دین و غیرمذهبی نیست .
نکته آخر ؛ در قرآن آیه ایست مبنی بر آن که انسان ، نباید از موارد و اموری سوال کند که با شنیدن پاسخ آن ، دچار غم و اندوه شود ! اینکه این امور و موارد ، چه امور و مواردی است ؟ به عهده ی مفسران آیات وحی می باشد ولی یکی از مصادیق این دسته از امور را ، مفسران و علمای علوم اجتماعی در زندگی مشترک ، پرسیدن همسران از گذشته ی یکدیگر می دانند . مداقه و کنجکاوی بی مورد و اصرار و پافشاری بر گذشته ی یکدیگر و سر درآوردن از آن ، سفارش دین خصوصا برای همسران در زندگی مشترک نیست . اخصوصا آنکه همسر انسان ، مطلقه باشد ، یا قبلا عقد کرده باشد ، یا از دوستی های قبل از ازدواج ، همسران از هم بپرسند و .. ملاک در دین اسلام ، اوضاع و شرایط کنونی افراد است .
پرسیدن از اینگونه سوالات ، تنها فضای فکری انسانها را نسبت به هم آشفته و مشوش کرده و همسران را نسبت به هم بدبین می کند . اگر گناهی در گذشته مرتکب شده ، شاید اکنون توبه نموده و اینکه برچسب آن گناه را به او بزنیم ، حتی از نظر عقلی کار درستی نست . البته این عدم مداقه و دقت و تیزبینی در گذشته ی افراد ، مربوط به دوران بعد از انتخاب و عقد و زندگی مشترک است . بدیهی است که در دوران قبل از انتخاب همسر ، از باب تحقیق ، می بایست گوشه چشمی نیز به گذشته ی افراد داشت ، هرچند در آن زمان نیز ، وضع کنونی افراد ، باید ملاک قضاوت قرار بگیرد .
30 هزار دینار طلا رقمی بود که یزید به هر نفر خواص کوفه داد و دینشان را خرید!
هر دینار چهارو نیم گرم هر گرم طلا 88 هزار تومان. به پول امروز می شود حدود 12 میلیارد تومان !
در خلوت خویش بیندیشیم اگر در آن زمان بودیم یار حسین علیه السلام می ماندیم؟
چهل روز از عاشورای حسینی گذشت...
چه گذشت بر قافله ی اسرای کربلا هنگامی که پس از چهل روز دوری از محبوبشان امام مظلوم به کربلا رسیدند ؟
اگرچه از بزرگترین اجتماع جهان در همراهی با کاروان اربعین جا مانده ایم و امسال هم اربعین در سرزمین کربلا نیستیم ولی زیارت می کنیم آن ارواح پاک را از همین راه دور باشد که اربعینی باشیم
اَلسّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
السَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ
خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
به کرامتت ، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ
و میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَاو نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو دادلِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاَْدْنى؛
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
و فروختند بهره(کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَو تو و پیامبرت را به خشم آوردند
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاْوْزارِ
و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماًخدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِسلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَگواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانتدار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتی
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعدهاى که به تو داده،
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ
و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِو خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.خدایا من تو را گواه مىگیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا
.اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهایى پاکیزه
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،که آلودهات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباسهاى چرکینش
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،و گواهى دهم که به راستى تو از پایههاى دین و ستونهاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافتهاى
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدىو گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانههاى هدایت
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌو رشتههاى محکم (حق و فضیلت) و حجتهایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
وَ اَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد
فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.آمین اى پروردگار جهانیان.
السلام علیک یا عبره کل مومن ... یا قتیل العبرات !
سلام بر تو ای اشک هر مومن .. ای کشته ای که اشک ها برای او جاریست .
ضمن تسلیت به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی (ع) که یادآور نهضت عاشورایی سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است ؛ خلوتی گزیده ، به چرایی ، چیستی و چگونگی این واقعه ی عظیم ، می اندیشم. گویی که این بار ، سوال ، عمیق تر از آنست که تنها در ذهن نگارنده باقی بماند ...
به
راستی چرا ؟! .. چرا تنها پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر (ص) ، کار کشور اسلامی به جایی می رسد که همان مردم مسلمان همان جامعه ، از وزیر ، امیر ، سردار ، عالم ، قاضی ، قاری و .. در کوفه و کربلا جمع می شوند ، جگرگوشه ی همان پیامبر را با آن وضع فجیع به قتل می رسانند ؟! ..
کار به جایی می رسد که جلوی چشم مردم ، حرم پیامبر را در کوچه و بازار می آورند و ضمن هتک حرمت ، به آنها تهمت "حارجی" می زنند ؟! (خارجی یعنیی جزو خوارج ! یعنی خروج کننده از دین !
در اسلام فرهنگی هست که اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام بکند ، لعنت خدا و رسول و مومنین علیه چنین کسی است و در اسلام چنین کسی خونش هدر است .اینها آمدند پسر پیغمبر ، پسر فاطمه ، پسر امیرالمونین علی ، کسی که می دانند پیامبر در مورد او و برادر بزرگوارش فرموده سید الشباب اهل الجنه را به عنوان خروج کننده بر امام عادل _ که آن امام عادل یزید بن معاویه است_ معرفی می کنند و البته کارشان هم می گیرد !! سوال اینست : آنها که دستگاه حکومت ظالمند ؛ دلشان هرچه بخواهد ، می کنند و هرچه بخواهند ، می گویند .
اما چرا مردم باور می کنند ؟؟ .. چرا مردم ساکت اند ؟؟ در مباحث مربوط به عاشورا ، بنا به نظر محققین ، سه بحث عمده وجود دارد . یکی بحث علل و انگیزه های قیام امام حسین است که چرا امام قیام کرد (یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام) بحث دوم ، بحث درس های عاشوراست که بحثی زنده و جاودانه و همیشگی است . مخصوص زمان معینی نیست . درس فداکاری ، درس ایثار ، درس مقاومت ، درس شجاعت ، درس رادمردی و آزادگی و .. بحث سوم ، بحث عبرت های عاشوراست . عبرت های عاشورا که مهمتر از درس های عاشوراست و همانطور که رهبری فرموده اند مختص به زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد . یعنی زمان ما !
« آن چیزی که من را دچار دغدغه می کند ، این جای قضیه است . من می گویم چه شد که کار به اینجا رسید ؟؟ .. چرا امت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیات احکام اسلام و آیات قرآن ، دقت داشت ؛ در یک چنین قضیه ی واضحی ! این قدر دچار غفلت ، سستی و سهل انگاری و خطا در تحلیل شد که چنین فاجعه ای به بار آمد ؟؟ .. این مسئله انسان را نگران می کند . مگر ما از جامعه ی زمان پیغمبر و امیرالمومنین قرص تر و محکم تر هستیم ؟! چه کار کنیم که آن طور نشود ؟؟اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم ، ممکن است پنجاه سال دیگر ، ممکن است پنج سال دیگر ، ممکن است ده سال دیگر ، یک وقت دیدید جامعه ی اسلامی ما ، کارش به انجا رسید ! ..
تعجب نکنید ؛ مگر چشمان تیزی که تا اعماق را ببیند و نگهبان امینی که راه را نشان بدهد و مردم صاحب فکری که کار را هدایت کند و اراده های محکمی که پشت این حرکت باشد . والا اگر رها کردیم ، باز همان وضعیت پیش می آید . آن وقت همه ی این خون ها ، جانفشانی ها ، فداکاری ها ، استقامت ها ، مقاومت ها ، هدر و از بین خواهد رفت ! عبرت اینجاست . »
براستی چه شد که جامعه ی اسلامی با محوریت پیامبر عظیم الشان ، و آن عشق مردم به او و آن ایمان عمیق مردم به او ، آن جامعه ی سرتاپا حماسه و زهد و اخلاص و صداقت و فداکار و پای کاربودن ، همان جامعه ی ساخته و پرداخته از جهات معنوی ، همان مردم و حتی بعضی همان کسانی که دوره های نزدیک به پیامبر را دیده اند ، بعد از پنجاه سال ، کارشان به جایی می رسد که متحد القول و متحد الفعل جمع می شوند و فرزند همان پیامبر را به آن شکل می کشند !!
به نظر می رسد هر جامعه ی اسلامی از بدو پیدایش در معرض این خطر است !یعنی خطر برگشت به عقب . خطر انحراف از اصول . خطر استحاله ی فرهنگی . خطر کمرنگ شدن ارزش ها . خطر قهقراء . خطر پوچ شدن از درون و خطر تزویر و تظاهر به برون که وقتی پای عمل و امتحان چنین فرد و جامعه ای برسد ، قطعا در آن عرصه ، پای او خواهد لنگید .
سوال : آِیا هر جامعه ای اسلامی ، همین عاقبت را دارد ؟ جواب : اگر از این واقعه ی عظیم تاریخی ، عبرت بگیرد ؛ نه . اما اگر عبرت نگیرد ؛ بله . اینکه قرآن دعوت به مطالعه ی تاریخ می کند و می گوید تاریخ معلم انسانهاست ، یعنی همین . عبرت های عاشورا اینجاست .
ما باید بفهمیم که آنجا چه شد که جامعه ی اسلامی کارش به قتل نوه ی پیامبر دینش رسید ؟!