منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

 

پاسخ یکی از مخاطبان در خصوص  خدمت سربازان بانوان ایرانی:

 

 سابقه خدمت سربازی در کشور ما به سالهای 1304 می رسد که رضا شاه برای خلاصی از نیروهای پراکنده وابسته به ایلات و عشایر و ایجاد یک نیروی متحد الشکل سربازی اجباری را ایجاد کرد. مدت خدمت سربازی اجباری 18 ماه بود که به بهانه کاهش زاد و ولد و کمبود نیرو مدت آن از 18 ماه به 21 ماه برای کسانی که کار نظامی انجام می دهند و 24 ماه برای کسانی که در قالب طرح هایی مثل امریه به کارهای غیر نظامی می پردازند افزایش یافت و سربازی 18 ماهه شد 21 ماه ؛ در حالیکه اگرسربازی برای زنان هم اجراشود و آنها هم در خدمت سربازی وارد می شدند تعداد نیروهای در اختیار نظام وظیفه 2 برابر می شد و در نتیجه مدت سربازی نصف می شد یعنی سربازی می شد 9 ماه !

و درضمن بسیاری از این رقابتهای ناعادلانه بین زنان و مردان جامعه در عرصه تحصیل و اشتغال از بین می رفت ؛ چون سالهاست در ماراتون ورود به دانشگاه و بازار کار پسران زیر سایه سربازی هستند اما دختران بی خیال آن بدون رقیب و با استفاده از رانت معافیت از سربازی و نبود رقیب بهترین و بیشترین فرصتهای تحصیل در دانشگاه و استخدام دولتی را به خود اختصاص داده اند.

زنان سرباز می توانند کارهای بهداشتی، درمانی ،خدماتی و اداری را انجام بدهند مردان سرباز هم کارهای سخت تر نظامی و انتظامی و مرزبانی را . امروزه وقتی ما دکتر و مهندس مکانیک و برق و عمران و راننده کامیون و اتوبوس شرکت واحد و وزیر و وکیل و تاجر و کارخانه دار و گاودار نمونه و حتی بسیجی و پلیس زن داریم چرا سرباز زن نداشته باشیم؟

البته الان پسرانی که به سربازی می روند اینگونه نیست که همه اسلحه دست گرفته باشند و مشغول جنگ تن به تن با دشمن باشند بسیاری از انها امریه می گیرند و در نهادهای مختلف کار غیر نظامی انجام می دهند یا در آموزش و پرورش بکار معلمی می پردازند. فارغ التحصیلان رشته های پزشکی نیز در تمام طول خدمت سربازی به ارائه خدمات پزشکی مشغول می شوند که انجام این کارها برای زنان نه منع شرعی و عرفی دارد و نه منع قانونی.

بی توجهی به موضوع خدمت سربازی و آموزش نظامی زنان در حالی است که طبق تبصره یک ماده یک قانون خدمت وظیفه عمومی مصوب سال 63 نیروهای مسلح موظف شده اند در اسرع وقت امکانات آموزش نظامی را برای زنان جامعه فراهم کنند که تا به امروز این قسمت قانون اجرایی نشده. یعنی 28 سال از تصویب این قانون می گذرد اما هنوز این اسرع وقت عملی نشده است! ومعلوم نیست زنان و وکیل مدافعان حقوق زنان و آنها که همه جا خواهان حضور حداکثری زنان در تمام عرصه های اجتماعی هستند و حتی محدودیت برای زنان در رشته های سختی مثل معدن را بر نمی تابند چرا در باره این محرومیت 90 ساله زنان از حضور اجتماعی در عرصه خدمت سربازی سکوت کرده اند؟ سخت ترین کار سربازی کار نظامی و انتظامی می باشد که آنرا نیز زنان پلیس انجام می دهند و کسی نمی گوید در انجام آن ناتوان هستند یا برای آن منع شرعی و قانونی وجود دارد. ( جالب است که در همان نظام وظیفه نیز تعداد زیادی پرسنل زن استخدام شده اند که پسران برای رفتن به سربازی باید از زیر دست آنها رد شوند!!)

زنان در صدراسلام نیز در جنگها شرکت می کردند و به پرستاری و درمان مجروحان می پرداختند و یا بر شتری می نشستند و با خواندن اشعار حماسی مردان خود را به جنگ تشویق می کردند. از سال تحصیلی گذشته برای اولین بار درس آمادگی دفاعی برای دختران در برنامه درسی مدارس دخترانه قرار گرفته است که احتمالا مقدمه ای است برای اجباری شدن سربازی برای زنان !

البته بهتراست ما ارتش حرفه ای داشته باشیم اما وقتی مسئولان همچنان بر سربازی اجباری به شیوه سنتی پافشاری می کنند و آن را برای تامین امنیت کشور ضروری می دانند دلیلی ندارد هزینه این تامین امنیت را فقط مردان بپردازند و آنها 2-3 سال عمر و جوانی خود را(با در نظر گرفتن معطلی های اعزام و سایر زمانهای مرده ای که سربازی برای جوانان فراهم می کند) صرف تأمین امنیت کشور نمایند و در همان حال فرصتهای آموزش و اشتغال آنها در اختیار زنان معاف از سربازی قرار بگیرد لذا بهترین کار در این شرایط تقسیم مسئولیت بین تمام اقشار جامعه و کاهش مدت سربازی و کاهش آسیب های ناشی از آن با اصلاح شیوه اجرای سربازی و از جمله اجباری شدن آن برای زنان جامعه و تجدید نظر در نوع مجازات غیبت از سربازی می باشد.( مجازاتی بجز محرومیت از حق تحصیل و استخدام و سایر محرومیت های اجتماعی ماده 10 قانون خدمت وظیفه عمومی.)

(البته اگر روزی سربازی اصلاح شود و برای آن امتیازات و حقوق مناسبی در نظر گرفته شود آن موقع است که سر و کله زنان پیدا می شود و آن وقت است که زنان و گروه های فیمینیست خواهان سربازی می شوند و حتی به دنبال تبعیض مثبت برای جبران محرومیت های 90 ساله خود خواهند بود اما الان که سربازی فقط محدودیت و مسئولیتی بدون حقوق است پای خود را کنار کشیده اند).

 

 

 

 

  • منصوره صامتی

خاطره یک روحانی جوان پیشنهاد می کنم تا انتها آن‌را بخوانید.

 

بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند. لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و... چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آن‌ها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم. یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود. داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آن‌ها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچه‌ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می‌آمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آن‌ها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آن‌ها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آن‌ها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم. سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟ گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می‌کنند؟ یکی از بچه‌ها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نا‌مناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه می‌کند یا می‌خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می‌کند. بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده‌ایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادری‌ها را می‌بینم حالم به هم می‌خورد و دلم می‌خواهد دختران چادری را خفه کنم. گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی‌کنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بی‌چادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن! گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه می‌خواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید. بالاخره با بی‌میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آن‌ها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می‌کردند مثل بچه‌های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند. اگر کسی اولین بار آن‌ها را می‌دید می‌گفت گروه امر به معروف خواهران هستند! اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف‌‌‌ همان دختر مخالف چادرکه می‌خواست دختران چادری را با دست خود خفه کند! حمله کرد. ولی وقتی آن آقا دزده می‌خواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی تمام شد. همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد‌‌‌ همان خانم پیش من آمد و گفت: حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمی‌دانستم. فکر نمی‌کردم چادر اینقدر به‌دردم بخورد. حاج‌ آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازه‌ای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم. وقتی این حرف‌ها را به من می‌گفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم می‌گفتم: خدایا‌ای کاش همه بچه مذهبی‌ها که خاک پای همه آن‌ها طوطیای چشم من است می‌دانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است. و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم ارذل و اوباش دانشگاه بود بردارد!

 

منبع: 598، خبرگزاری دانشجو

  • منصوره صامتی