منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است

 هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است

 کی عید می رسد که تکانی دهم به خویش 

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

 شب ها به دور شمع کسی چرخ می خورد

پروانه ای که دل به دل یار بسته است

 ا

ز تو همیشه حرف زدن کار مشکلی ست

 در می زنیم وخانه ی گفتار بسته است

 باید به دست شعر نمی دادم عشق ر

ا 

حتی زبان ساده ی اشعار بسته است

 وقتی غروب جمعه رسد بی تو آفتاب 

انگار بر گلوی خودش دار بسته است 

می ترسم آخرش تو نیایی و پر کنند 

در شهر : عاشقی زجهان بار بسته است

  • منصوره صامتی

وبلاگ ترویج چادر در این مطلب مصاحبه دختر ترک تبار ساکن فرانسه را هنگامیکه حرکت جسورانه اعتراضی او در دفاع از اعتقادات مذهبی اش رسانه ها را غرق در تحیر کرد منعکس می کند.
 This new law broke my heart: I was asked to choose between my religion and my studies, between being myself and having a future. Why would the government do that? این قانون جدید قلبم را شکست.از من خواسته شد بود بین اعتقاد مذهبیم و تحصیلاتم انتخاب کنم.

 اینها جملات Cennet Doganay دختر ترک تبار ساکن فرانسه در مصاحبه با نشریه پرفروش مد Teen Vogue است.هنگامیکه حرکت جسورانه اعتراضی او در دفاع از اعتقادات مذهبی اش رسانه ها را غرق در تحیر کرد.حرکتی در پاسخ به قانون منع حمل نمادهای مذهبی در مدارس در فرانسه..

The first day back at school after the ban went into effect was a horrible day.I knew I couldnt wear a headscarf, so I chose to wear a large beret. teacher forbade me to attend classes while wearing my beret. So I was sent to a separate room, without anything to do. اولین روز برگشتم به مدرسه پس از اجرائی شدن ممنوعیت(حجاب) روز وحشتناکی بود.میدانستم نمیتوانم مقنعه بپوشم.بنابراین تصمیم گرفتم یک کلاه بزرگ بگذارم.معلم مرا از رفتن به کلاس با کلاه منع کرد.بنابراین به اتاق مجزایی فرستاده شدم بدون هیچ کاری برای انجام دادن.



 The same thing happened the next day, and the next. I Was in quarantine.Some of my Muslim classmates complied because they felt they had to, and others left school completely. Every morning, the principal sat me down and told me I was wrong. She threatened me with disciplinary hearings or expulsion if I did not take off the beret. I was an outlaw, she said. I replied that only very obvious religious signs were banned by the law. I was just wearing a hat, after all. But she wouldnt listen.
چیز مشابهی روز بعد و بعدتر رخ داد.من قرنطینه شده بودم.تعدادی از همکلاسان دختر مسلمانم مدرسه را به طور کامل ترک کردند.هر صبح ناظم مرا مینشاند و به من میگفت من اشتباه میکنم.او مرا با تحکم میترساند تا کلاهم را از سر بردارم.من به او میگفتم تنها نماهای آشکار مذهبی ممنوع شده ومن تنها کلاه گذاشته ام.اما او گوش نمیکرد.

 I wanted to go to school, but I wanted to obey my religion, too. The decision was difficult, but my only option. On September 5, I shaved my entire head of long brown hair. Shaving my head was the most powerful thing Ive ever done. من میخواستم به مدرسه بروم.اما میخواست از دینم نیز اطاعت کنم. تصمیم سختی بود اما تنها انتخابم بود.در 5 سپتامبر،من تمام موهای قهوه ای بلند کل سرم را تراشیدم. تراشیدن سرم قویترین کاری بود که تاکنون کرده بودم.

 Even after I shaved my head, I wore a hat to school. I was self-conscious, and nervous about making such a big statement. I continued to spend day after day alone in an empty room, until October 1, when I finally worked up the courage to come to school without my hat. For the first time, I displayed my bald head to everyone. The students were very supportive-they actually cheered!-but the teachers were furious.

 پس از اینکه سرم را تراشیدمبرای مدرسه رفتن،کلاه گذاشتم ولی همچنان روزها پشت روزها را در اتاق خالی(در مدرسه) سپری میکردم.تا در 1 اکتبر نهایتا شجاعت رفتن به مدرسه بدون کلاه را یافتم.برای اولین بار من سر تراشیده هم را به همه نشان دادم. بچه ها بسیار پشتیبانانه مرا تشویق میکردند در حالیکه معلمان عصبانی بودند. My headscarf is my dignity, not just a piece of fabric. Its me. مقنعه من هویت من است نه تکه ای پارچه.اون منه. Ill be bald until the school year ends. I shave my head once a week.youngest brother, Hasan, whos only two years old, doesnt like my bald head. He says, "you look ugly." But I just ignore him. I dont mind how I look-though maybe Ill let my hair grow a little over the summer although I shave it with beginning of school every week.

 من تا پایان سال تحصیلی کچل خواهم بود.سرم را هفته ای یکبار میتراشم.کوچکترین برادرم حسن که فقط 2 سالش است میگوید تو زشت شده ای.اما من آن را نادیده میگیرم.من اهمیت نمیدهم چگونه به نظر برسم اما شاید اجازه دهم در طول تابستان موهایم قدری بلند شود اگرچه با شروع مدرسه دوباره آنرا هر هفته خواهم تراشید.
  • منصوره صامتی