خدارا شکرمی کنم که بازهم توفیق داد،تا درمحضر با صفای شما و دوستان بامحبت،بوده و خوشه چین خرمن فضل وادب وایمان شما باشم.
بازهم شما ازاین عکس ها گذاشتیدودل مارا بردید!
(ای جاااان ... ، ای جاااااان ... ، ای فداااااااش ... ،-بابا فکر قلب ما باشید آخه! قلب ما ضعیفه ها . . !-، ای جااااااااان ... )
بادیدن این عکس یاد "دو" مطلب افتادم "یکی" رادرادامه –تقدیم- می کنم و"دیگری" راکه یک لطیفه ی کودکانه است درنظرنوشت بعدی پیشکش خواهم کرد..
درجایی خواندم که :
حضرت مسیح-علیه السلام-می فرماید:تا" کودک "نشوید،
نمی توانیدوارد"ملکوت" الهی شوید.
کودک شدن به چه معناست؟
می گویندکودکان "معصوم" اند؛زیراهنوز"باورها" و"اندیشه های" غلط وناروا درذهن وروح آن ها "رخنه ورسوخ" نکرده است.
کودک شدن یعنی "عاری شدن"
ازتمام افکارناصوابی که هم چون
"بند هایی محکم" ما را احاطه کرده اند و"فرصت"
حیات واقعی را ازما
گرفته اند.
زندگی ما، "واقعی" نیست؛ چرا که هیچ کدام ازاعمال وگفتار وتصمیمات ما "متعلق" به "ما" نیستند !
ما نه براساس "حقایقی "که حاصل تجربیات مان درطول "سفر زندگی" است، بلکه برپایه ی اندیشه های به " عاریه "گرفته شده ازدیگران زندگی می کنیم.
زندگی دفتری است که هرچند توسط ما نوشته می شود،اما
درواقع "نقل قول " های دیگران است. .
لذا"دانش واقعی" نه با
فراگیری اطلاعات بیشتر که با"فراموشی"
دانسته های گذشته ایجاد می شود..
درداستان "مثنوی مولوی" ، ماجرای "معماری رومیان وچینیان" به همین موضوع اشاره می کند و به فرموده ی مولانا-رحمه الله علیه- :
« زین خرد ، جاهل همی باید شدن »
واین معنای " تولد دوباره " است..
هنگام تولد،ما ، هیچ اندیشه ای نسبت به هیچ چیز نداریم.
یک بار دیگرباید متولدشد..
این به مفهوم "خلاقیت" وساختن خود وزندگی مان است ؛
بازگشت به خویش وخویشتن خویش ..
همان گونه که در یکی ازمتون هندی آمده است که :
« آتش . .
در
"چوب"
نهفته
است ،
و
خدا . .
در
"انسان" »
www.aparat.com/v/u795j