منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

حجاب بی حجاب!

منصوره صامتی |

سال هاست تمام اهتمام ما در موضوع حجاب به روسری کشیدن برای تصویر زنبور و خرگوش ، در کتاب های قصه ی کودکان منحصر شده و تا به حال یک کتاب اثر گذار و یک فیلم جذاب برای موضوع حجاب نداریم که عرضه کنیم


سال هاست تلویزیون و مطبوعات ما زن های مجرم را در دادگاه با چادر مشکی نشان داده است و زن های موفق را در سریال هاو فیلم ها و گزارش ها با همین حجابی که الان از آن شاکی هستیم !

سال هاست زن چادری و محجبه ، خدمتکارو کلفت و بی سواد و فقیر بوده است با نام هایی مثل فاطمه و معصومه  و زن کم حجاب و رنگارنگ ، خانم خانه ، باسواد ،ثروتمند و نامش ژیلا و کتایون و نانسی!


یک دختر عادی و معمولی در جامعه ی ما پانزده بیست سال است از طریق پیام های غیر مستقیم و موثر تبلیغی زیر هجوم و شبیخون فرهنگی است و در طرف مقابل از طریق پیام های رسمی و مستقیم کم اثر به حجاب دعوت می شود ، در حالی که در عمل و درواقعیت به چشم خود می بیند که حجاب داشتن برای درس خواندن و کار پیدا کردن و ازدواج و کسب در آمد نه فقط کمک نیست  که گاهی مانع است و در واقع خودمان هم در رسانه های رسمی کم حجابی را تایید می کنیم !

 استثناهایی مانند خانواده های مذهبی و محیط های خاص فکری و فرهنگی را اگر کنار بگذاریم ،به طور طبیعی و بر اساس فطرت و نظام روحی و روانی که خدا به این نوجوان و جوان داده است، اگر حجاب را انتخاب کند کار غیر عادی انجام داده است و برعکس بدحجابی رفتار طبیعی ومنطقی اوست .

آیینی که در طی قرن ها روز به روز استحکام و صلابت بیشتری یافته و به منبع لایزال قدرت و استمرار متصل است و نمونه ی تربیت و تعلیمش هر روز درجهان افتخار و عزت عرضه می کند ، آیا اکنون تمام مشکلش در موضوعی نازل همچون بی خجابی شهروندانش خلاصه شده است ؟!


معلوم می شود یک چیزی دراینجای کار ما ایراد دارد ...

این هفته با توجه به نثر روان و شیوا و موضوع مبتلا به جامعه کتاب" حجاب بی حجاب" راکه به تلاش محمد زائری به رشته ی تحریر در آمده و انتشارات آرما آن را منتشر کرده است ، را برای معرفی مناسب دیدم .

در این کتاب، بی حجاب و بی پرده در خصوص حجاب صحبت می شود و مخاطب در مقابل  نظر های نو و تازه ای در خصوص ابعاد مختلف موضوع قرار می گیرد

برخی بخشهای این کتاب را بیشتر دوست داشتم

مساله ی حجاب هم یعنی 2*2=4

اگر رضاخان توانست ما هم می توانیم!

یک حجاب و چند نقطه

گزارشی از دارربی موسسه ی طراحی و تولید حجاب اسلامی برای دختران نوجوان در بیروت


                                                         

نظرات  (۱۷)

  • همون یکی خخخ
  • یه روز منصوره خانم میره پشت پرده میخوره به نرده بر میگرده
    پاسخ:
    شناختمت قربونت برم . باشه همینم قبوله !،ممنون 
    «ارزش انسانی دانش آموزان بایداحیا شود»
    سلام ورحمت خدا
    به احترام وجود ذی قیمت «یک دانش آموز»دراین رسانه ی ارزشمند ،این مطلب رابا یک دنیا محبت وقدرشناسی به"یک دانش آموزعزیزم"و(مدیریت محترم این رسانه ،مخاطبان وکاربران محترم)تقدیم می کنم.

    زخم معلم:

    چند سال پیش در یک روزآفتابی، پسر ی با عجله پیراهنش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . معلمش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی شاگردش لذت میبرد. ناگهان تمساحی را دید که به سوی شاگردش شنا میکند. وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد شاگردش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود .

    تمساح با یک چرخش پاهای پسر را گرفت تا زیر آب بکشد. معلم از راه رسید و از روی اسکله بازوی شاگردش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق معلم به شاگردش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت آن پسر در کام تمساح رها شود .دهقانی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد معلم را شنید ، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد. پاهایش براثر آرواره های تمساح، سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای معلمش مانده بود..

    خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با "ناراحتی" به زخم ها اشاره کرد، سپس با" غرور" بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم !، اینها "زخم های عشق معلمم" هستند...


    «" ارزش انسانی دانش آموزان " بایداحیا شود»برای این کارباید جایگاه ونقش یک دانش آموزمورتوجه واحترام قراربگیرد.احترام به «دانش آموز»یعنی احترام به
    « انسانیت ».
    دانش آموزان ،درفرهنگ واجتماع ما ،جایگاه بسیارمهم وتاثیرگذاری دارند.
    امروز"دانش آموزند"وفردا" آینده ساز ".

    درسی که معلم آموخت:

    معلمی خودرابرای رفتن به مدرسه آماده می کرد.هوابارانی ودخترش بی قراروناراحت بود.معلم مجله ای رابرداشت وآن راورق زدتا به یک عکس رسید.عکس ،نقشه ی" جهان" بود.آن صفحه رابادقت ازمجله جداکردوبه اندازه ی قطعات کوچکی پاره نمود.بعدتکه های کاغذ رادراتاق پخش کردوبه دخترش گفت:"اگرهمه ی این تکه کاغذهاراکنارهم بگذاری ونقشه ی اصلی رادرست کنی،یک جایزه ی خوب به تو می دهم".
    معلم،تصورمی کردکه این کاردست کم تاظهردخترش راسرگرم نگاه می دارد.ده دقیقه ی بعدصدای بازشدن درب اتاق به گوش آمد.دخترش بودکه نقشه "جهان" رادرست کرده بود.معلم تعجب کردوپرسید:"دخترم،چطورشدکه به این سرعت ،نقشه را درست کردی؟"
    دخترگفت:خیلی ساده !
    درپشت عکس،تصویریک" انسان "بود.تکه های کاغذ را که اعضای بدن یک
    " انسان" بودند،کنارهم قراردادم.میدانستم که اگر"تصویرانسان" رادرست دربیاورم،"نقشه ی جهان" هم درست می شود!
    معلم لبخندی زدودرحالی که جایزه ی دخترش را به او می داد،گفت: " آفرین دخترم!توبا این کارت" درس" بزرگی به من یاد دادی:
    «اگر{انسان} درست بشود،{جهان} نیز درست خواهدشد» " .

    انبیاء هم که آمدند،تا" انسان "بسازند.
    انسانی که پایه گذار جهانی است،سرشار ازعشق ، ایمان و آگاهی . .


    «عاشق همه ی دانش آموزان عزیز ؛ یک معلم »
    پاسخ:
    گفت استاد مبر درس از یاد
    یاد باد آنچه به من گفت استاد
    یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
    آدمی نان خورد از دولت یاد
    هیچ یادم نرود این معنی
    که مرا مادر من نادان زاد
    پدرم نیز چو استادم دید
    گشت از تربیت من آزاد
    بس مرا منت  استاد بود
    که به تعلیم من اِستاد استاد
    هر چه میدانست آموخت مرا
    غیر یک اصل که ناگفته نهاد
    قدر استاد نکو دانستن
    حیف! استاد به من یاد نداد
    گر بمردست، روانش پر نور
    ور بود زنده، خدا یارش باد
    چرا که نه حکومت اسلامی هم می تواند مخصوصا به روش مرحوم رضاخان! ما می توانیم!!! این شعار رو چند ماهه که ایرانی ها فراموش کردند.
    پیشنهاد می کنم کتاب «بهم میاد؟» را هم بخوانید. در همین کتاب آقای زائری این کتاب را معرفی کرده اند.
    پاسخ:
    سپاس که یادآوری کردید . شما کتاب حجاب بی حجاب رو مطالعه کردید؟
     حکومت اسلامی می‌تواند حجاب را اجباری کند؟اکنون این شبهه به وجود آمده که آیا حکومت اسلامی حق دارد حجاب را اجباری نماید؟از آنجایی که مبنای حکومت جمهوری اسلامی دین مبنای اسلام است، قوانین جامعه نیز می‌بایست مبتنی بر این دین تنظیم شوند. لذا از آنجایی که برای برخی این شبهه به وجود آمده است که آیا حکومت اسلامی حق دارد حجاب را اجباری نماید یا خیر؟ و از سوی دیگر، آیا در این زمینه وظیفه‌ای نیز دارد یا نه؟ بر آن شدیم تا پاسخ این سؤال را از مراجع عظام تقلید  جویا شویم. آنچه در ادامه می‌خوانید متن کامل استفتاء از مراجع تقلید پیرامون وجوب یا عدم وجوب حکم حجاب در حکومت اسلامی می‌باشد:آیا حکومت اسلامی حق دارد به عنوان حکم اولیه رعایت حجاب را بر زنان مسلمان اجبار کند؟ آیا علاوه بر حق، در این خصوص وظیفه هم دارد؟ به عنوان حکم ثانویه چطور؟ لطفاً نظر خود را تفصیلاً درباره اعمال این حق یا وظیفه در مورد زنان غیرمسلمان ساکن در کشور اسلامی با قید حکم اولی و ثانوی نیز بیان فرمایید.پاسخ مقام معظم رهبریبسمه تعالی سلام علیکم و رحمة الله و برکاتهبه‌ هر حال اصل حکم حجاب از ضروریّات دین ‏و مراعات آن واجب است؛ ولى چادر خصوصیتى ندارد؛ اگر چه حجاب برتر است.موفق و مؤید باشید.حضرت آیت‌الله مکارم شیرازیبسم ‌الله الرحمن الرحیمبا اهداء سلام و تحیت؛حکومت اسلامى و مسلمانان نسبت به گناهان پنهانى افراد وظیفه‌اى ندارند، ولى بدون شک نسبت به گناهانى که به طور علنى و آشکار، در سطح جامعه انجام مى‌شود وظیفه نهى از منکر دارند، و الا جایى براى انجام این وظیفه مهم باقى نمى‌ماند. البته با این تفاوت که مردم باید به نهى از منکر زبانى اکتفا کنند، و از هر گونه برخورد فیزیکى اجتناب ورزند، ولى حکومت مى‌تواند وارد این مرحله نیز بشود. و لذا حکومت اسلامی موظف است از گناهان علنی جلوگیری کند.همیشه موفق باشید.حضرت آیت الله نوری همدانیبسمه تعالیسلام علیکمج۱. بلهج۲. بله  هر حکمى براى مؤمنین و مسلمانان ثابت است، دیگران نیز مکلّف به آن هستند (الکفّار مکلّفون بالفروع کما انّهم مکلّفون بالأصول)، بنابراین آن‌ها هم موظّف به حکم حجاب و گناهان دیگر هستند.حضرت آیت الله صافی گلپایگانیبسم الله الرحمن الرحیمعلیکم السلام و رحمت اللهبر طبق آیات و اخبار وارده از معصومین سلام الله علیهم، بر زن واجب است که خود را از نامحرم بپوشاند و به نظر اینجانب بنابر احتیاط، پوشش وجه و کفین نیز لازم است و در صورت اصرار زن (چه زن مسلمان و چه غیرمسلمان) بر بدحجابی در جامعه اسلامی، چنانچه از نهی متنبه نشود حاکم شرع جامع‌الشرایط می‌تواند او را تعزیر نماید. در قلمرو جامعه اسلامی همه افراد (چه مسلمان و چه غیرمسلمان) ملزم به رعایت احکام اسلامی بوده و تخلف از آن‌ها جایز نیست.و الله العالم. موفق باشید. ۲۵ صفر المظفر ۱۴۳۵ حضرت آیت الله حسینی شاهرودیبسمه تعالیآری حق دارد. 
  • یک دانش آموز
  • « مرجعیت اجتماعی معلمان باید اعاده شود . »

    سلام .
    به افتخار و به بهانه ی حضور « یک معلم » در این رسانه ی مجازی ، این سطور را ، با عنوان و موضوعی متفاوت نوشته و در کمال ادب و تواضع ، به "یک معلم عزیز" پیش کش و تقدیم می نمایم .

    بهترین معلم ؛
    در روز اول سال تحصیلی ، "خانم نلسون" ، معلم کلاس پنجم ، وارد کلاس شد و پس از صحبت های اولیه ، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه ی آنان را به یک اندازه دوست دارد و فرقی بین آنها قائل نیست .
    البته او دروغ می گفت و چنین چیزی امکان نداشت . مخصوصا اینکه پسری کوچک در ردیف جلوی کلاس روی صندلی لم داده بود به نام "تدی استودارد" . که خانم نلسون چندان دل خوشی از او نداشت . چرا که "تدی" سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود . او همیشه لباس های کثیف به تن داشت ، با بچه های دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید . او دانش آموز نامرتبی بود و خانم نلسون از دست او بسیار ناراضی بود و سرانجام هم به او نمره ی قبولی نداد .

    امسال که دوباره تدی در کلاس پنجم حضور می داشت ، خانم نلسون تصمیم گرفت به پرونده ی تحصیلی سال های قبل او ، نگاهی بیندازد تا شاید به علت درس نخواندنش پی ببرد و بتواند کمکش کند .

    معلم کلاس اول در پرونده اش نوشته بود : تدی دانش اموز باهوش ، شاد و با استعدادی است . تکالیفش را خیلی خوب انجام می دهد و رفتار خوبی دارد .

    معلم کلاس دوم : تدی دانش آموز فوق العاده ای است . هم کلاسی هایش دوستش دارند ولی او بخاطر بیماری درمان ناپذیر مادرش که در خانه بستری است ، دچار مشکل روحی است .

    معلم کلاس سوم : مرگ مادر برای تدی بسیار گران تمام شده است . او تمام تلاشش را برای درس خواندن می کند ولی پدرش به درس و مشق او علاقه ای ندارد . اگر شرایط محیطی او در خانه تغییر نکند ، او به زودی با مشکل روبرو خواهد شد .

    معلم کلاش چهارم : تدی درس خواندن را رها کرده و علاقه ای به مدرسه نشان نمی دهد . دوستان زیادی ندارد و گاهی در کلاس خوابش می برد .

    خانم نلسون ، با مطالعه ی پرونده ی تدی ، به مشکل او پی برد و ازینکه دیر به فکر افتاده بود ، خود را نکوهش و سرزنش می کرد .
    تصادفا فردای آن روز ، "روز معلم" بود و همه ی دانش اموزان هدایایی برای او آوردند هدایای بچه ها همه در کاغذ کادو های زیبا با نوارهای رنگارنگ پیچیده شده بود ، به جز هدیه ی تدی که داخل یک کاغذ معمولی و به شکل نامناسبی بسته بندی شده بود .
    خانم نلسون هدیه ها را سر کلاس باز کرد . وقتی بسته ی تدی را باز کرد ، یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود ، در داخل آن بود . این امر باعث خنده ی بچه های کلاس شد اما خانم نلسون فورا خنده ی بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایی دستیند کرد .
    سپس دستبند را همانجا به دست کرد و مقداری از آن عطر را نیز به خود زد .
    تدی ان روز بعد از اتمام شدن مدرسه ، مدتی بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم نلسون از مدرسه خارج شد . سپس نزد او رفت و به او گفت : خانم نلسون ، شما امروز بوی مادرم را می دادید !
    خانم نلسون بعد از خداحافظی با تدی ، داخل ماشینش رفت و برای دقایقی طولانی گریه کرد . از آن روز به بعد ، او آدم دیگری شده بود و در کنار « تدریس » ، « خواندن» ، « نوشتن » ، « ریاضیات » ، « علوم » و .. به آموزش « زندگی » و « عشق به همنوع » به بچه ها پرداخت و البته توجه ی ویژه ای نیز به تدی می کرد .
    پس از مدتی ، ذهن تدی دوباره زنده شد . هرچه خانم نلسون او را بیشتر تشویق می کرد ، او هم سریع تر رشد و پیشرفت می کرد . به سرعت او یکی از باهوش ترین بچه های کلاس شد و خانم تدی با وجودی که به دروغ گفته بود ، که همه را به یک اندازه دوست دارد ، اما حالا تدی محبوب ترین و دوست داشتنی ترین دانش آموز کلاس شده بود ...

    سالها بعد خانم نلسون نامه ای دریافت کرد که در آن اینطور نوشته بود :
    « .. پس از تحصیلات عالیه ، تصمیم گرفتم که به تحصیلم همچنان ادامه دهم و این کار را کردم . و اکنون بعد از اتمام تحصیلات تکمیلی خود ، از شما خانم نلسون که "بهترین معلم تمام دوران تحصیلاتم" هستید ، می خواهم که خواهش کرده و در مراسم عروسی در کلیسا ، در محلی که برای نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود ، به جای مادرم بنشینید . متشکرم . دکتر تئودر استوارد . »

    خانم نلسون بعد از خواندن این نامه که از سوی تدی نوشته شده بود ، درحالی که اشک در چشم داشت ، با خود زمزمه می کرد که :
    تدی عزیز ؛ من از تو تشکر می کنم که به من آموختی ، می شود تغییر کرد . من قبل از آن روزی که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردی ، بلد نبودم چگونه تدریس کنم ..

    « مرجعیت اجتماعی معلمان » ، باید اعاده شود . برای این کار باید جایگاه و منزلت یک معلم ، مورد تکریم و ارتقاء قرار بگیرد . تکریم « معلم » یعنی تکریم « علم » .
    امروزه معلمان چه جایگاهی در اجتماع و فرهنگ ما دارند ؟
    آیا این جایگاه و موقعیت ، جایگاه و موقعیتی در شان و در قامت و قداست موضوعی به نام « علم » هست ؟
    یادمان نرود که "معلمی ؛ شغل انبیاء است" . بیائیم بیش از پیش ، قدردان آنان بوده و برای نقشی که در تعلیم و تربیت و شکوفایی انسانها به عهده دارند ، حرمتی مضاعف قائل شویم .

    « دست بوس همه ی معلمان عزیز ، یک دانش اموز »
  • یک دانش آموز
  • معرفی یک کتاب :

    پیشنهادی برای مطالعه ی تاریخ پیامبر (ص)
    یک کتاب خوب و فراموش شده ؛ تا جایی که ناشر هم انگیزه ای برای توزیع و تجدید چاپش ندارد ! کتاب "سه گانه ی پیامبری (ص)" نوشته ی آقای جلال الدین فارسی .

    《 با خواندن مجموعه سه جلدی کتاب " پیامبری" ، با یک تیر ، سه هدف مهم را زده اید ؛ هم یک دوره تاریخ صدر اسلام را مرور کرده اید ، هم با ترجمه و مفاهیم آیات قرآن کریم و شان نزول آیات آشنا شده اید و هم مروری بر زندگی و سیره ی پیامبر گرامی اسلام از تولد تا رحلت ایشان داشته اید .
    زندگی پیامبر را میلی متری باید مطالعه کرد . هر لحظه ی این زندگی یک حادثه است ، یک درس است ، یک جلوه ی عظیم انسانی است ؛ تمام این 23 سال همین جور است . جوان های ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقاتی افتاده است . 》
    مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای

    نویسنده : جلال الدین فارسی
    ناشر : انجام کتاب
    پاسخ:
    متشکرم از پیشنهاد خوب شما .خود شما این کتاب را دارید ؟ 
    به "یک دانش آموز" عزیزم!
    سلام و رحمت خدابرشما.ازراهنمایی شمابرای تهیه کتاب موردنظر،ممنونم.
    وقتی پس ازمقداری جست وجو درپایگاه اینترنتی-نشرآرما- تصویرکتاب
    "حجاب بی حجاب"رادیدم،خیلی ذوق کردم!درست مثل بچه هایی که سرشب بخوابندووقتی صبح بیدارمی شوند،ببینندکه دیشب "برف"باریده وهمه جارا سپیدپوش کرده است!خوشحالی بچه ها-به خصوص آنهایی که مدرسه ای هستندوازتعطیلی مدارس سرازپا نمی شناسند-وصف ناپذیراست.
    گرچه به عنوان" یک معلم" ،ازتعطیلی مدارس ناراحت می شوم،آخر، اگر یک روزشاگردان ودانش آموزانم رانبینم،دلم برایشان "تنگ" می شود. . .
    بااین همه ازخوشحالی آنها خوشحالم!
    مؤیدباشید/.
    .
    .
    .
    .
    ازسرکار"خانوم صامتی" هم به خاطرمعرفی یک" کتاب خوب "وهم برای فراهم کردن "زمینه تبادل نظر" بین مخاطبان ،دراین رسانه مجازی محبوب؛ خیلی خیلی سپاسگذارم./

  • یک دانش آموز
  • به "یک معلم" عزیز !

    سلام . برای تهیه ی کتاب 《 حجاب ، بی حجاب 》 اگر به پایگاه اینترنتی نشر آرما به نشانی www.nashrearma.com مراجعه بفرمایید ، می توانید از قسمت "نمایندگی ها" ، با توجه به انتخاب شهر محل اقامت خود ، آدرس مراکز فروش این کتاب را به آسانی پیدا نموده و نسبت به تهیه آن اقدام بفرمایید .
    موفق باشید ./
    پاسخ:
    سپاس از شما 
    باسلام
    بحث حجاب-یا بهتربگویم، پوشش-بحثی است که همواره تازه هست وهیچ وقت رنگ کهنه گی به خود نمی گیرد.درجامعه ما که یک جامعه ی انقلابی است،وهمگان از آزادی بیان به وجودآمده استفاده کرده،می توانندنظرهای خود راپیرامون مسایل گوناگون مطرح کنند.
    "حجاب" یک کلمه ی عربی است ،به معنای مانع و رادع.درفرهنگ ایرانی-به خصوص پس ازانقلاب این کلمه درافواه بیشتر به معنای "نوع لباس بانوان" مطرح شد.درحالی که اگربخواهیم ترجمه ی بهتری به زبان فارسی،برای حجاب،تعیین کنیم شاید کلمه ی" پوشش"،با مسما باشد.پوششی که فقط اختصاص به
    خانم ها ندارد بلکه آقایان رانیز دربرمی گیرد.
    امروزه باگسترش نفوذ رسانه ها به دایره زندگی شخصی وخانوادگی،عقایدوسبک زندگی ایرانی -اسلامی،بیش ازگذشته موردتهدید-یابه فرموده ی رهبرعزیزمان،شبیخون،وحتی قتل عام-قرار گرفته است.
    مضاف برآن،آلوده شدن ساحت فرهنگ وبه تبع آن مسایل فرهنگی،به
    "سیاست زدگی" باعث اتخاذ واکنش ها ورفتارهای کج دار ومریز،ازسوی برخی از مسولان در"قوای سه گانه " گشته است.
    ازسوی دیگر کم کاری رسانه ی ملی درساخت برنامه های جذاب وزیبا -درقالب فیلم وسریال وگفتگو ومستند و...-مزیدبرعلت شده است.
    وهمین طورعدم برنامه ریزی مناسب درحوزه های علمیه برای پرورش نیروهای توانمنددرعرصه ی "علم کلام" . . .
    همه وهمه دست به دست هم داده تاما پس ازسی وچندسال ازانقلاب گذشته هنوز نتوانسته ایم مساله ی حجاب وپوشش را درعرصه ی اجتماعی وفرهنگی حل کنیم.
    برای مثال: برخی ازدختران نوجوان ویا جوانان امروزی تحت تاثیرشبهات دشمنان-که گاهی به قول دکترشریعتی ازتز مذهب علیه مذهب استفاده می کنند-وقتی وارد یک بحث درمورد حجاب وبه خصوص" چادر "می شوند،فورا ازکراهت رنگ مشکی
    در "دین اسلام" سخن به میان می آورند!!
    وسخن دراین موردبسیاراست. . .
    ضمن تشکر ازشما که به قدر وسع خود در امرفرهنگ سازی سبک زندگی ایرانی -اسلامی تلاش می کنید،کتابی را که دراین -مطلب-معرفی کردید-یعنی کتاب "حجاب بی حجاب" نوشته ی آقای زایری-را علی رغم مراجعه به چندکتاب فروشی وپرس وجوی ده روزه،متاسفانه نتوانستم تهیه کنم.نمی دانم تیراژاین کتاب چقدربوده که به کتاب فروشی های موردمراجعه ما نرسیده است؟
    احتمالا باید تا نمایشگاه بین المللی کتاب سال آینده ،صبرکنم!(ان شاءالله)
    البته آقای زایری کتاب دیگری با نام"نصرالله"دارند،که بنده درتابستان امسال آنرا خواندم.و همین طورالان هم مشغول خواندن کتاب "ازمعراج برگشتگان"نوشته آقای داودآبادی،هستم(طبق برنامه ی مطالعاتی خودم).
    به هرحال -بااینکه درساعت ولحظه ی "غروب جمعه "،دلم گرفته وغمی پنهانی درقلبم موج می زندو طبق فرمایش آقا ، سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم...-
    این جملات را به پایان می رسانم.
    سربلندباشیدوسرفراز. . .








    پاسخ:
    سلام و احترام 
    به حقیقت از همراهی شما خرسندم .بزرگوار این کتاب را می توان از انتشارات آرما در اصفهان تهیه کرد.نکاتی که در خصوص عدم توفیق سیستم فرهنگی در مواجهه با پوشش  اشاره فرمودید  به درستی از مهمترین مسایل است ولی در کنار این بخش ها آنچه بیش از حد ضد این ارزش عمل نموده بی تردید افراط و تفریط  هاست که نسل نو اندیش را نسبت به کارکرد دین بدبین ساخته است و این مهم آشکارا در الگو سازی ها هویداست . مسولین فرهنگی خواسته اند که در این نظام بر اساس ارزش ها ورمان ها طرحی نو در اندازند ولی ابن طرح آنچنان بی بدیل است که شبیه همه چیز هست جز ارزش های اسلامی!  برخی آنچنان رفتار کردند که حاصل آن شد نسبت فرهنگ ما به راه رفتن کلاغ و کبک ! و هم اکنون  برای هویت فرهنگی ما چه شکلی می توان متصور بود ؟! 
    تغییر فصل ها بی نتیجه بود!


    سرمای زمستان هم کسی را باحجآب نکرد.
    طهران در آخرالزمان از زبان معصوم علیه السلام


    به گزارش مشرق، درباره تهران و ری و زورا که برخی از محدثین آن را تهران نامیده اند روایاتی زیادی آمده است که بخشی از آنها را محمودی گلپایگانی در کتاب پیرامون ایران و طهران جمع آوری کرده اند.


    در همین رابطه در منتخب التواریخ صفحه 875 آمده است:
    امام صادق علیه السلام فرمودند:
    ای مفضل آیا میدانی زورا کجا واقع شده است؟
    عرض کردم: خدا و حجتش داناترند.
    فرمود: بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی است که در دامن آن شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و آن است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حورالعین است بدان ای مفضل آن زنها متلبس به لباس کفار میشوند و در هیئت ظالمان می باشند و به محل سکونت شوهرها کفایت نمی کنند و از ایشان درخواست طلاق میکنند و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا میکنند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها میشوند پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی پس در این شهر سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس از آنجا به قله کوهها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه اش فرار کن.


    همچنین در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است:
    رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم فرمودند:
    وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری
    عرض شد: این دو شورا چه وقت خواهد بود؟
    فرمود: شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شد و شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.
    در کنز العمال جلد ۱۴ صفحه ۲۲۹ نعمان بن بشیر روایت کند که:
    پیش از ساعت ظهور فتنه هایی بروز میکند همچون اینکه شب تار باشد و شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده است و گروهی دین و اخلاق خود را به متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.
    چـادرم!
    جـانبـازی اسـت بـرای خـودش ایـن چـادرِ مـن!
    دربـرابـر تـرکش هـای نـگـاه مسـمـوم تـکـه تـکـه مـی شـود!
    امـا تسلیـم هـرگـز!
    واقعا تهران زندگی کردن خیلی سخته .
    اون از آب و هواش
    این هم از طرز برخورد با چادری ها
    چرا آدم ها فقط به ظواهر توجه دارن؟؟؟؟؟؟؟؟
    ماتیک زدن و آرایش برای مردهای غریبه
    آیا این کار جذاب هست یا عادت؟؟؟؟؟؟؟
    برای مردم مسلمان خودم متاسفم که از پوشش حضرت زهرا سلام الله علیه فاصله میگیرن
    هوس تا کجا پیش رفته؟؟؟؟؟؟؟؟
    شیطان درو تا کجا جلو اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    غیرت مردها کجاست که حاضرن زنشون با یکی دیگه ....
    لعنت برهوس نامشروع
    خدا لعنت کنه اونهایی که این طرز فکر رو رواج میدن
  • یک بنده خدا
  • مساله حجاب برای برخی ها مساله نیست؛ بازی است. اگر یادمان باشد در کتابهای ریاضی مدرسه در پایان هر بحثی مسایلی بود که باید حل میشد اما بعضی وقتها قسمتی به کتاب اضافه میشد به نام بازی و ریاضی که البته سخت تر بود و معلم هم اکثرا از حل کردنش طفره میرفت و از آن عبور میکردیم یا بعضی وقتها برای اینکه وقت کلاس بگذرد بچه ها را مجبور میکرد آن را حل کنند. حجاب هم از نگاه بعضی مسوولین بازی و ریاضی است نه مساله!
    نه اجباری به حل کردنش هست و نه مانند سایر پدیده های اجتماعی حل کردنش آسان است پس یا باید از آن عبور کرد یا بعضی وقتها با هیاهوی رسانه ای و ... مردم را سرگرم کرد. هر وقت حجاب برای همه مساله شد میشود انتظار اتفاقی را داشت.
  • امیر (با افتخار!)
  • http://www.8pic.ir/images/67699335516540556074.jpeg
    چند روز پیش با پسرم از خیابان پاسداران میگذشتیم که آقایی سراسیمه از بانک اومد بیرون یه اسکناس هزاری هم دستش بود تا من رو دید گفت اون یکی کوش ؟ گفتم متوجه نمیشم منظورتون چیه؟ گفت همکارتون ،همون که اسفند دود میکرد!
    مونده بودم چی بگم .
    رفتم جلوتر دیدم یه زن اسفند به دست از مغازه اومد بیرون!
    اون آقا به صرف اینکه من چادری بودم و اون خانم هم چادری بودچنین قضاوتی کرد.
    قیافه پسرم دیدنی بود. اومدیم خونه میگه مامان ازین به بعدرفتیم بیرون چادر نپوش!!!



    پاسخ:
    متاسف شدم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">