چند پرسش مفید
منصوره صامتی |
فرستاده شده در ۱ دی ۹۲، ۲۰:۰۱:۵۳ برای مطلب نمایش ویرایش اورینب (ارمیا) عاقبت به خیر شد! (نظرات این مطلب)
با عرض سلام خدمت شما خانم صامتی مطلبی که میخوام بگم مستقیما ربطی به ارمیا نداره، ولی به نظرم خوبه اینجا مطرح بشه.
سوال من در مورد دلیل اجباری بودن حجاب در ایران است. میدونم شما قانونگذار و مسئول اجرایی کشور نیستید ولی چون در نوشتههاتون معلومه دغدغه انحراف از احکام اسلامی دارید و از طرفی مدافع "حکومت اسلامی ایران" هستید (طبق توضیحات پروفایلتون)، خوشحال میشم با صراحت و مستدل پاسخ شما رو در مورد سوالم بدونم.
به نظر من حجاب نباید اجباری باشه زیرا در اون صورت ارزش خودش رو از دست میده. اصولا باید بین دو چیز فرق بذاریم: اول اینکه آیا حجاب یکی از دستورات دینی است؟ و دوم اینکه اگر حجاب دستور دین است چگونه و توسط چه کسی باید اجرا شود؟ سوال اول خودش کلی جای بحث دارد ولی اگر هم حجاب را با تعریف مشخص آن جزو دستورات و الزامات مطلق دین بدانیم، سوال دوم در جای خودش باقی است. آیات و روایاتی که حکم حجاب از آنها استنباط شده ناظر به افراد است و از آنها خواسته شده که در پوشش و رفتار خود چنین و چنان باشند، اما خواسته نشده که دیگران را هم وادار به این نحوه پوشش کنید. یعنی اگر بپذیریم حجاب دستور اسلام است، زمانی یک عمل ارزش دارد و می تواند مستوجب پاداش یا کیفر الهی قرار گیرد که آن شخص آزادانه و بر اساس اختیار آنرا انجام دهد اما مساله اصلی در رابطه با شرایط کنونی کشور ما این است که حکومت همه زنان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و زرتشتی و ... را وادار به حجاب می کند یعنی مثلا کاترین اشتون هم بخواهد به ایران بیاید باید یه روسری دور سرش بپیچه.
این مساله از هیچ جای کتاب و سنت اسلام در نمیاد (اگه هست با سند نشون بدید). پاسخ خطابی که معمولا به این مساله داده میشه اینه که حجاب یک مساله اجتماعی است و بی حجابی باعث فساد جامعه میشه و لذا باید با بی حجابی مقابله کرد. اما این پاسخ دارای نقایص بسیاری است. نداشتن حجاب طبق حدود تعریف شده در رسالههای عملیه به معنای عریانی و بی بندوباری و بی عفتی و بی حیایی نیست (این نکته مهمی است که خواهش میکنم قبل از پاسخگویی آن را در نظر بگیرید). آیا این همه زنان موفق در زمینه علم و بیزینس و سیاست در کشورهای غربی باعث فساد جامعه شده اند؟
یک مقایسه میان آمار مفاسد اخلاقی در کشورهایی مثل سوئد و دانمارک و سوئیس و... با کشور خودمون نشان میده که خیلی ساده انگاری است فکر کنیم با اجباری کردن حجاب، جامعه را از فساد مصون کرده ایم. جامعه وقتی از فساد مصون خواهد بود که افرادش آزادانه عفت و پاکدامنی را انتخاب کنند. پیشاپیش از توجه شما سپاسگذارم
با عرض سلام خدمت شما خانم صامتی مطلبی که میخوام بگم مستقیما ربطی به ارمیا نداره، ولی به نظرم خوبه اینجا مطرح بشه.
سوال من در مورد دلیل اجباری بودن حجاب در ایران است. میدونم شما قانونگذار و مسئول اجرایی کشور نیستید ولی چون در نوشتههاتون معلومه دغدغه انحراف از احکام اسلامی دارید و از طرفی مدافع "حکومت اسلامی ایران" هستید (طبق توضیحات پروفایلتون)، خوشحال میشم با صراحت و مستدل پاسخ شما رو در مورد سوالم بدونم.
به نظر من حجاب نباید اجباری باشه زیرا در اون صورت ارزش خودش رو از دست میده. اصولا باید بین دو چیز فرق بذاریم: اول اینکه آیا حجاب یکی از دستورات دینی است؟ و دوم اینکه اگر حجاب دستور دین است چگونه و توسط چه کسی باید اجرا شود؟ سوال اول خودش کلی جای بحث دارد ولی اگر هم حجاب را با تعریف مشخص آن جزو دستورات و الزامات مطلق دین بدانیم، سوال دوم در جای خودش باقی است. آیات و روایاتی که حکم حجاب از آنها استنباط شده ناظر به افراد است و از آنها خواسته شده که در پوشش و رفتار خود چنین و چنان باشند، اما خواسته نشده که دیگران را هم وادار به این نحوه پوشش کنید. یعنی اگر بپذیریم حجاب دستور اسلام است، زمانی یک عمل ارزش دارد و می تواند مستوجب پاداش یا کیفر الهی قرار گیرد که آن شخص آزادانه و بر اساس اختیار آنرا انجام دهد اما مساله اصلی در رابطه با شرایط کنونی کشور ما این است که حکومت همه زنان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و زرتشتی و ... را وادار به حجاب می کند یعنی مثلا کاترین اشتون هم بخواهد به ایران بیاید باید یه روسری دور سرش بپیچه.
این مساله از هیچ جای کتاب و سنت اسلام در نمیاد (اگه هست با سند نشون بدید). پاسخ خطابی که معمولا به این مساله داده میشه اینه که حجاب یک مساله اجتماعی است و بی حجابی باعث فساد جامعه میشه و لذا باید با بی حجابی مقابله کرد. اما این پاسخ دارای نقایص بسیاری است. نداشتن حجاب طبق حدود تعریف شده در رسالههای عملیه به معنای عریانی و بی بندوباری و بی عفتی و بی حیایی نیست (این نکته مهمی است که خواهش میکنم قبل از پاسخگویی آن را در نظر بگیرید). آیا این همه زنان موفق در زمینه علم و بیزینس و سیاست در کشورهای غربی باعث فساد جامعه شده اند؟
یک مقایسه میان آمار مفاسد اخلاقی در کشورهایی مثل سوئد و دانمارک و سوئیس و... با کشور خودمون نشان میده که خیلی ساده انگاری است فکر کنیم با اجباری کردن حجاب، جامعه را از فساد مصون کرده ایم. جامعه وقتی از فساد مصون خواهد بود که افرادش آزادانه عفت و پاکدامنی را انتخاب کنند. پیشاپیش از توجه شما سپاسگذارم
در رابطه با موضوع حجاب ، مسئله ای که در محافل فکری و علمی ، به انحاء مختلف و کماکان از سوی مخالفان و بعضا موافقان نیز مطرح می شود ، مسئله ی « اختیاری یا اجباری بودن حجاب » است .
گفته شد که برخی با این استدلال که « حجاب شرعی ، اگرچه حکم خداست ، اما مگر می شود ، حکم خدا را با زور و اجبار و اکراه اقامه کرد ؟! » و امثالهم ؛
پیشنهاد اختیاری کردن حجاب را می دهند یا حداقل در فضا و محافل علمی و آکادمیک ، از این نظر و تئوری حمایت می کنند .
پیشنهادی که مرحوم طالقانی (رضوان الله علیه) در ابتدای انقلاب با توجه به آیه ی شریفه ی 59 از سوره ی مبارکه ی احزاب « ذالک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما یعنی این کار (حجاب) برای این است که شناخته شده و مورد آزار قرار نگیرند ، بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحیم است » قائل به اختیاری بودن حجاب از باب «وجه تمایز زنان "مومنه" از دیگر زنان و مورد آزار قرار نگرفتن آنان » بودند .
در پاسخ به این سخن باید گفت :
نخست انکه ، ما اگر گمان کنیم که وضعیت موجود حجاب در جامعه ، تنها معلول "اجباری بودن" آن است ؛ به طور حتم و یقین ، به خطا رفته ایم . درحال حاضر و با توجه به مشخص بودن موضوع و محور مورد بحث و حفظ وحدت آن در گفتگو ، از پرداختن به « ریشه یابی وضعیت کنونی حجاب در جامعه » خودداری نموده ولی اجمالا آنچه که در این رابطه گفتنی است ، آنست که :
این قصه [ ی پر غصه ] سری دراز دارد ! و مجموعه ای از علل و عوامل ، به این امر دامن زنده است . یکی از آنها برخوردهای نامناسبی است که در مقاطعی و توسط برخی از افراد و گروههای افراطی یا دست اندرکاران این امر ، با مسئله ی حجاب و بی حجابی و بالاتر از بی حجابی ، یعنی بد حجابی ! صورت گرفته است ؛ که نتیجه ی قهری و طبیعی آن نیز همین است که امروزه )، گروهی از زنان ، مخالفت خود را با آن ، این گونه نشان می دهند ؛ توجه شود ، بنده در اینجا تاکید می کنم ، امروزه این زنان ، مخالفت خود را این گونه نشان می دهند ، « هرچند که به "اصل حجاب" نیز اعتقاد دارند »
دیگر آنکه به موازات و قبل از پرداختن به مبارزه با این هنجارشکنان ، به زیرساختها و مقدمات و تمهیدات آن ، توجه نشده است . همه ی ما می دانیم که پیشگیری ، بر درمان مقدم است . ولی آیا دستگاههای فرهنگی مربوطه و رسانه های جمعی و در راس آن ، صدا و سیما و نیز خیل عظیم و تاثیرگذار و مرجع ، «هنرمندان» ما ، زمینه ی لازم برای ارتقاء فرهنگ حجاب را فراهم ساخته اند و در همان حیطه ی وظایف و رسالت خود ، به وظیفه ی خود عمل کرده اند ؟؟ ..
اهمیت آنچه گفته شد تا بدانجاست که امروزه "بی حجابی" به یگی از روش ها و ابزارهای مبارزه ! و اعتراض به موضوعات دیگر (از جمله موضوعات سیاسی و اقتصادی) تبدیل شده است . یعنی از دیگر علل بی حجابی در جامعه ، توجه به نقش مبارزه ای و اعتراضی بودن آن است ! ( با توجه به این وضعیت ؛ آیا می توان در یک راه حلی پارادوکسی وار ، برای خع سلاح نمودن معترضین جامعه یعنی اپوزیسیون _نه منتقدین ، بلکه معترضین که ماهیتی جدا از منتقدین دارند_ عریانی و نیمه عریانی را آزاد ساخت و همه ی احکام و تعالیم الهی را نادیده گرفت و به مشاهده ی معصیت و نافرمانی خدا نشست ؟ وانگهی در درگاه الهی و پیشگاه ولی عصر (عج) چه کسی پاسخ گوی فراهم ساختم زمینه ی فساد و تباهی جوانان مسلمان را خواهد داد ؟ )
در رابطه با آنچه گفته شد ، بی شک حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و دخت ایشان زینب کبری (س) و دیگر زنان پاکدامن و عفیفه ، می توانند الگویی مناسب برای زنان جامعه ی ما و همه ی جوامع ، در همه ی اعصار باشند ولی آیا ما توانسته ایم شخصیت و منش و رفتار آنان را آن گونه که باید ، به جامعه معرفی کنیم ؟؟ ..
اما اینکه گفته می شود "مگر حکم خدا را می توان با زور و مجازات اقامه نمود ؟"
این سخن در صورتی درست است که استفاده از "زور" به عنوان اولین راهکار برگزیده شود . ما اگر معتقد باشیم که موضوع حجاب ، یک موضوع مهم و حساس در ارتیاط با اجتماع و فرهنگ یک جامعه است ؛ آن گاه قائل به مدیریت فرهنگی در این عرصه خواهیم بود که بر اساس آن ، در یک مکانیزم خاص و با اولویت بندی لازم ، طبیعی است که اولویت نخست را به کار ظریف و هنرمندانه ی فرهنگی خواهیم داد ؛ چرا که احکام الهی خود منطبق بر فطرت پاک بشر است و تنها کار ما در آن مدل از مدیریت فرهنگی ، تفهیم فوائد و فلسفه ی وجودی حجاب ، برای زنان و دختران جامعه خواهد بود . که اگر این به درستی صورت پذیرد ، بسیاری از کسانی که در ظاهر بدحجابند ، حجاب را خواهند پذیرفت .
مرحله ی بعد برخورد صمیمانه و توام با رافت و رحمت برگرفته از آموزه های پیامبر رحمت و مهربانی (ص) است .
توسل به قوای قهری و قضایی باید به عنوان آخرین حربه و راهکار (علی الخصوص کسانی که به صورت سازماندهی شده در راه به فساد کشانیدن جوانان گام بر می دارند ) باید صورت پذیرد .
اما این سخن که "تاریخ ، اعمال زور و اجبار را از سوی پیامبر اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) را ، در این زمینه ثبت نکرده است" .
باید گفت که : میان حضرات معصومین (علیهم السلام) تنها شخص نبی مکرم اسلام (صل الله علیه و آله ) و جناب امیرالمومنین علی (ع) حکومت داشته اند که دوران حکومتی حضرت امیر (ع) نیز اندک است . هرچند که از نظر تاریخی نیز به درستی و دقیق ، معلوم نیست که آیا وضعیت زنان ، قبل و بعد از نزول آیات حجاب ، تفاوتی داشته یا نه ؟ اما این مطلب قابل تامل است که نسبت به زمان حاکمیت رسول خدا (ص) از آنجا که این حکم ، در سال پنجم (حتی در روایاتی هشتم ) هجری تشریع یافته ، و از آنجا که زدودن آثار وامانده از عقاید و رفتار جاهلی (اصلاح جامعه ) ، نیاز به صبر و حوصله و بردباری دارد (بر خلاف افساد آن ) بر فرض که برخورد قهرآمیزی نیز صورت نگرفته باشد ، (عدم برخورد قهری) در آن مقطع جائز بوده و رواست . زیرا زدودن آثار و رفتار به جای مانده از دوران جاهلیت و بربریت ، طبیعی است که زمان می طلبد .
در مورد حکومت حضرت امیر (ع) نیز مطلب به درستی روشن نیست (از منظر مطالعات جامعه شناختی تاریخی ) . اما نمی توان به طور کلی رای و نظر بر نفی آن داد و گفت که اصلا برخوردی نیز صورت نگرفته است . نکته ی مهم در این رابطه این است که : مگر مستند ما در استنباط احکام شرعی ، تنها و به صورت ویژه ،
سیره ی معصومین (علیهم السلام) است ؟؟
آنچه در فقه شیعه ، منبع استنباط و استخراج حکم شرعی است ، کتاب (در این مورد آیات حجاب) و سنت و اجماع (عقول و خرد جمعی ) و عقل (در اهمیت عقل قبلا سخن گفته و گفته شد که در فقه ، عقل کاشف از احکام است ؛ نه مستقل از آن ) می باشد .
قابل ذکر آن است که در این مورد که حجاب ، موضوعی است که از منظر اجتماع و فرهنگ نیز باید بدان نگریست و در ارتیاط با جامعه و نظام عملیاتی می شود ؛ اتفاقا "سیره" از آن جهت که ممکن است شرایط و مقتضیات خاصی در آن زمان حاکم بوده باشد ، در این زمینه دارای اجمال است و چندان نمی تواند در این موضوع قابل تمسک باشد .
با عنایت به این نکته که هم ذات اقدس اله (جل) و هم ذوات قدسی معصومین (ع)
"خواهان اجرای تمامی قوانین الهی در جامعه" هستند ؛ که از وصیت پیامبر (ص) به معاذ در آن هنگام که اور را به سوی یمن می فرستاد ، نیز به خوبی استفاده می شود که فرمود : « واضهر السلام کله صغبره و کبیره » امر اسلام را چه کوچک و چه بزرگ آن را آشکار سازد و از طرف دیگر از آن رو که در "اجتهاد پویای جواهری" مولفه های گوناگونی ، نقش ایفا می کند و از آن جمله توجه به زمان و مکان و مقتضیات آن می باشد که زوایا و وضعیت مورد حکم را مورد تاثیر خود قرار می دهد ؛
خود حضرات معصومین (ع) راهکاری اندیشیده اند تا پویایی و جاودانگی احکام اسلامی همچنان محفوظ باشد . بدین جهت فرموده اند : « علینا القاء الاصول و علیکم التفریع » ما اصول و کلیات را به شما عرضه می کنیم و شما فراخور موضوعات و مصادیق گوناگون ، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرع سازید .
( ما اگر به سان "اخباریون" ؛ تنها قائل به خبر و قول بوده و تنها توجه تام به سیره و سنت و نقل باشیم ؛ باید درب فقه ، اجتهاد ، توجه به زمان و مقتضیات آن ، موضوعات مستحدثه و جدیده ، احکام ثانوی و فلسفه و .. را تخطئه نمائیم و از رهگذر آن ، شاهد جامعه ای متحجر و جمود ، قشری و واپسگرا و بدوی باشیم ! )
چنانچه گفته شد ، در رابطه با "حق حاکم شرع" نسبت به تعزیر نمودن مرتکبین معاصی ، از جانب معصومین (ع) قانون و قاعده بیان شده است ؛ و فقیه جامع الشرایط می تواند این حق تعریف شده و اصل کلی را ، در مورد سایر موارد از جمله موضوع حجاب نیز وضع نماید مگر آنکه ما بی حجابی را بر خلاف نص صریح آیات وحی ، معصیت ندانیم . که به تعبیر حدیث اخیر ؛ ائمه (ع) اصول کلی را تبیین و علماء را بر تفریع (مصداق شناسی) موضوعات کلی ، امر نموده اند .
در علم اصول ثابت شده است که این امر ، دلالت بر وجوب دارد ، بنابراین فقیه ، وظیفه دارد که حکم به تعزیر را در این زمینه ، اعلام نموده و در صورت وجود شرایط و مصلحت ، آن را اجرا نماید که پس از گذشت هزار و چهارصد سال از دوران آغازین اسلام ، بی تفاوتی در قبال آثار و عقاید رفتارهای واپسگرایانه ی دوران جاهلی ، توجیه منطقی ندارد . بی ارتباط نیست که در کلمات گهربار معصومین (ع) از دوران آخرالزمان ، تعبیر به دوران جاهلیت ثانی شده است .
ما اگر بپذیریم که حکم حکومتی امام راحل عظیم الشان (ره) تنها مستند شرعی اجباری بودن حجاب در جامعه است (حکمی که همانطور عنوان می شود فاقد پشتوانه ی فقهی است ! ) پذیرش این سخن ، مشابه ی پذیرفتن این پندار بی پایه و بی اساس است که می گوید "ولایت فقیه ، نظریه ی امام در امر حکومت داری بوده است و سابقه ای پیش از او ، در اسلام نداشته است !
درصورتی که اندک مطالعه ی تاریخی و فقهی ، ما را به آن می رساند ، که نظریه ی ولایت فقیه ، ابتدا توسط شیخ مفید در آغاز عصر غیبت کبری و به تائید و تشویق خود امام زمان (عج) ، و بعد از او توسط علمایی دیگر تا به دوران نزدیک به ما و در میان علمای متاخر توسط شیخ مرتضی انصاری از نوابغ و مفاخر شیعه ، در کلاس های اصول ، همواره تدریس و بحث می شده است .
اما این سخن که "چون قرآن ، حجاب را ، وجه تمایز زنان مومن از غیرمومن قرار داده است" ؛ در نتیجه اختیاری بودن آن را استفاده کنیم ؛ نیز سخنی ناصواب است . زیرا این بخش از آیه که می فرماید "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذین" بدان سبب تا مورد آزار قرار نگیرند ، "علت حکم" را بیان نمی دارد . بلکه ناظر بر "حکمت حکم" است .
بین علت و حکمت یک حکم ، فرق اساسی وجود دارد .
به زبان فلاسفه نخست انکه وجود و عدم حکم ، دائر بر مدار و منوط به وجود و عدم علت است اما وجود و عدم حکم ، وابسته به وجود و عدم حکمت نیست .
یعنی دایره شمول علت ، همگانی است و تمامی مصادیق و افراد را در بر می گیرد ، برخلاف حکمت که از این شمول و عموم برخوردار نیست و ناظر به افراد غالب حکم است . بنابراین ممکن است درجایی حکم وجود داشته باشد اما حکمت مزبور را فاقد باشد .
بنابراین نمی توان "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذن" را علت و فلسفه ی اصلی حجاب قلمداد کرد و حکم به اختیاری بودن آن داد . اگر این سخن خداوند ، علت دستور حضرت حق به پوشش و حجاب زنان باشد ، (یعنی وجه تمایز با سایرین) باید گفت در شهر یا کشوری که اقلیت های دینی حضور نداشته باشند و همه مومن باشند ، و نیاز به وجه تمایز نیز نباشد ، دیگر حجاب لازم الاجرا نیست ! و یا اگر اقلیت ها حضور داشته باشند ولی انها نیز ، از پوشش برخوردار باشند ، دیگر حجاب برای زنان مومنه الزامی نیست چرا که با از بین رفتن علت (یعنی اگر بپذیریم که علت حجاب وجه تمایز باشد) اصل حکم نیز منتفی خواهد شد !
حال آنکه همه ی مسلمانان حجاب را از ضروریات و الزامات و مسلمان دین می دانند و این وجوب نیز مطلق بوده و مشروط به شرط و مقید به قیدی نیست و ازین رو می توان به روشنی دریافت که جمله ی مزبور تنها به عنوان "حکمت" این دستور الهی بوده و نمی توان با "علت" دانستن آن ، اختیاری بودن حجاب را استنباط نمود .
بنابراین اگر حاکم اسلامی ، مصلحت بداند و با رعایت سلسله مراتب ، می تواند با هنجارشکنان ، مناسب با شرایط و مقتضی با زمان و مکان حدوث حکم ، برخورد نماید و قانونگذار مسلمان نیز موظف است قانون و حکم خداوند را به تصویب رسانده و از ضمانت اجرا نیز برخوردار بپسازد .