منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

چند پرسش مفید

منصوره صامتی |
فرستاده شده در ۱ دی ۹۲، ۲۰:۰۱:۵۳ برای مطلب نمایش ویرایش اورینب (ارمیا) عاقبت به خیر شد! (نظرات این مطلب)

با عرض سلام خدمت شما خانم صامتی مطلبی که میخوام بگم مستقیما ربطی به ارمیا نداره، ولی به نظرم خوبه اینجا مطرح بشه.
 سوال من در مورد دلیل اجباری بودن حجاب در ایران است. میدونم شما قانونگذار و مسئول اجرایی کشور نیستید ولی چون در نوشته‌هاتون معلومه دغدغه انحراف از احکام اسلامی دارید و از طرفی مدافع "حکومت اسلامی ایران" هستید (طبق توضیحات پروفایلتون)، خوشحال میشم با صراحت و مستدل پاسخ شما رو در مورد سوالم بدونم.
به نظر من حجاب نباید اجباری باشه زیرا در اون صورت ارزش خودش رو از دست میده. اصولا باید بین دو چیز فرق بذاریم: اول اینکه آیا حجاب یکی از دستورات دینی است؟ و دوم اینکه اگر حجاب دستور دین است چگونه و توسط چه کسی باید اجرا شود؟ سوال اول خودش کلی جای بحث دارد ولی اگر هم حجاب را با تعریف مشخص آن جزو دستورات و الزامات مطلق دین بدانیم، سوال دوم در جای خودش باقی است. آیات و روایاتی که حکم حجاب از آنها استنباط شده ناظر به افراد است و از آنها خواسته شده که در پوشش و رفتار خود چنین و چنان باشند، اما خواسته نشده که دیگران را هم وادار به این نحوه پوشش کنید. یعنی اگر بپذیریم حجاب دستور اسلام است، زمانی یک عمل ارزش دارد و می تواند مستوجب پاداش یا کیفر الهی قرار گیرد که آن شخص آزادانه و بر اساس اختیار آنرا انجام دهد اما مساله اصلی در رابطه با شرایط کنونی کشور ما این است که حکومت همه زنان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و زرتشتی و ... را وادار به حجاب می کند یعنی مثلا کاترین اشتون هم بخواهد به ایران بیاید باید یه روسری دور سرش بپیچه.
 این مساله از هیچ جای کتاب و سنت اسلام در نمیاد (اگه هست با سند نشون بدید). پاسخ خطابی که معمولا به این مساله داده میشه اینه که حجاب یک مساله اجتماعی است و بی حجابی باعث فساد جامعه میشه و لذا باید با بی حجابی مقابله کرد. اما این پاسخ دارای نقایص بسیاری است. نداشتن حجاب طبق حدود تعریف شده در رساله‌های عملیه به معنای عریانی و بی بندوباری و بی عفتی و بی حیایی نیست (این نکته مهمی است که خواهش میکنم قبل از پاسخگویی آن را در نظر بگیرید). آیا این همه زنان موفق در زمینه علم و بیزینس و سیاست در کشورهای غربی باعث فساد جامعه شده اند؟
یک مقایسه میان آمار مفاسد اخلاقی در کشورهایی مثل سوئد و دانمارک و سوئیس و... با کشور خودمون نشان میده که خیلی ساده انگاری است فکر کنیم با اجباری کردن حجاب، جامعه را از فساد مصون کرده ایم. جامعه وقتی از فساد مصون خواهد بود که افرادش آزادانه عفت و پاکدامنی را انتخاب کنند. پیشاپیش از توجه شما سپاسگذارم

نظرات  (۲۹)

  • سجاد غلامی
  • سلام به پارادوکسی های عزیز . در عصر آدینه ای دیگر ، ضمن دعا برای تعجیل در فرج و ظهور امام عصر و زمان ، حضرت مهدی موعود و معهود (عج) ؛ موضوع مورد بحث ( حجاب ) را ، ادامه داده و به همه ی شما خوبان و همراهان فهیم ، تقدیم نموده و نیز به ساحت مقدس آن امام همام ، پیش کش می نمائیم .

    در رابطه با موضوع حجاب ، مسئله ای که در محافل فکری و علمی ، به انحاء مختلف و کماکان از سوی مخالفان و بعضا موافقان نیز مطرح می شود ، مسئله ی « اختیاری یا اجباری بودن حجاب » است .
    گفته شد که برخی با این استدلال که « حجاب شرعی ، اگرچه حکم خداست ، اما مگر می شود ، حکم خدا را با زور و اجبار و اکراه اقامه کرد ؟! » و امثالهم ؛
    پیشنهاد اختیاری کردن حجاب را می دهند یا حداقل در فضا و محافل علمی و آکادمیک ، از این نظر و تئوری حمایت می کنند .
    پیشنهادی که مرحوم طالقانی (رضوان الله علیه) در ابتدای انقلاب با توجه به آیه ی شریفه ی 59 از سوره ی مبارکه ی احزاب « ذالک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما یعنی این کار (حجاب) برای این است که شناخته شده و مورد آزار قرار نگیرند ، بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحیم است » قائل به اختیاری بودن حجاب از باب «وجه تمایز زنان "مومنه" از دیگر زنان و مورد آزار قرار نگرفتن آنان » بودند .
    در پاسخ به این سخن باید گفت :
    نخست انکه ، ما اگر گمان کنیم که وضعیت موجود حجاب در جامعه ، تنها معلول "اجباری بودن" آن است ؛ به طور حتم و یقین ، به خطا رفته ایم . درحال حاضر و با توجه به مشخص بودن موضوع و محور مورد بحث و حفظ وحدت آن در گفتگو ، از پرداختن به « ریشه یابی وضعیت کنونی حجاب در جامعه » خودداری نموده ولی اجمالا آنچه که در این رابطه گفتنی است ، آنست که :
    این قصه [ ی پر غصه ] سری دراز دارد ! و مجموعه ای از علل و عوامل ، به این امر دامن زنده است . یکی از آنها برخوردهای نامناسبی است که در مقاطعی و توسط برخی از افراد و گروههای افراطی یا دست اندرکاران این امر ، با مسئله ی حجاب و بی حجابی و بالاتر از بی حجابی ، یعنی بد حجابی ! صورت گرفته است ؛ که نتیجه ی قهری و طبیعی آن نیز همین است که امروزه )، گروهی از زنان ، مخالفت خود را با آن ، این گونه نشان می دهند ؛ توجه شود ، بنده در اینجا تاکید می کنم ، امروزه این زنان ، مخالفت خود را این گونه نشان می دهند ، « هرچند که به "اصل حجاب" نیز اعتقاد دارند »
    دیگر آنکه به موازات و قبل از پرداختن به مبارزه با این هنجارشکنان ، به زیرساختها و مقدمات و تمهیدات آن ، توجه نشده است . همه ی ما می دانیم که پیشگیری ، بر درمان مقدم است . ولی آیا دستگاههای فرهنگی مربوطه و رسانه های جمعی و در راس آن ، صدا و سیما و نیز خیل عظیم و تاثیرگذار و مرجع ، «هنرمندان» ما ، زمینه ی لازم برای ارتقاء فرهنگ حجاب را فراهم ساخته اند و در همان حیطه ی وظایف و رسالت خود ، به وظیفه ی خود عمل کرده اند ؟؟ ..
    اهمیت آنچه گفته شد تا بدانجاست که امروزه "بی حجابی" به یگی از روش ها و ابزارهای مبارزه ! و اعتراض به موضوعات دیگر (از جمله موضوعات سیاسی و اقتصادی) تبدیل شده است . یعنی از دیگر علل بی حجابی در جامعه ، توجه به نقش مبارزه ای و اعتراضی بودن آن است ! ( با توجه به این وضعیت ؛ آیا می توان در یک راه حلی پارادوکسی وار ، برای خع سلاح نمودن معترضین جامعه یعنی اپوزیسیون _نه منتقدین ، بلکه معترضین که ماهیتی جدا از منتقدین دارند_ عریانی و نیمه عریانی را آزاد ساخت و همه ی احکام و تعالیم الهی را نادیده گرفت و به مشاهده ی معصیت و نافرمانی خدا نشست ؟ وانگهی در درگاه الهی و پیشگاه ولی عصر (عج) چه کسی پاسخ گوی فراهم ساختم زمینه ی فساد و تباهی جوانان مسلمان را خواهد داد ؟ )

    در رابطه با آنچه گفته شد ، بی شک حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و دخت ایشان زینب کبری (س) و دیگر زنان پاکدامن و عفیفه ، می توانند الگویی مناسب برای زنان جامعه ی ما و همه ی جوامع ، در همه ی اعصار باشند ولی آیا ما توانسته ایم شخصیت و منش و رفتار آنان را آن گونه که باید ، به جامعه معرفی کنیم ؟؟ ..

    اما اینکه گفته می شود "مگر حکم خدا را می توان با زور و مجازات اقامه نمود ؟"
    این سخن در صورتی درست است که استفاده از "زور" به عنوان اولین راهکار برگزیده شود . ما اگر معتقد باشیم که موضوع حجاب ، یک موضوع مهم و حساس در ارتیاط با اجتماع و فرهنگ یک جامعه است ؛ آن گاه قائل به مدیریت فرهنگی در این عرصه خواهیم بود که بر اساس آن ، در یک مکانیزم خاص و با اولویت بندی لازم ، طبیعی است که اولویت نخست را به کار ظریف و هنرمندانه ی فرهنگی خواهیم داد ؛ چرا که احکام الهی خود منطبق بر فطرت پاک بشر است و تنها کار ما در آن مدل از مدیریت فرهنگی ، تفهیم فوائد و فلسفه ی وجودی حجاب ، برای زنان و دختران جامعه خواهد بود . که اگر این به درستی صورت پذیرد ، بسیاری از کسانی که در ظاهر بدحجابند ، حجاب را خواهند پذیرفت .
    مرحله ی بعد برخورد صمیمانه و توام با رافت و رحمت برگرفته از آموزه های پیامبر رحمت و مهربانی (ص) است .
    توسل به قوای قهری و قضایی باید به عنوان آخرین حربه و راهکار (علی الخصوص کسانی که به صورت سازماندهی شده در راه به فساد کشانیدن جوانان گام بر می دارند ) باید صورت پذیرد .

    اما این سخن که "تاریخ ، اعمال زور و اجبار را از سوی پیامبر اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) را ، در این زمینه ثبت نکرده است" .
    باید گفت که : میان حضرات معصومین (علیهم السلام) تنها شخص نبی مکرم اسلام (صل الله علیه و آله ) و جناب امیرالمومنین علی (ع) حکومت داشته اند که دوران حکومتی حضرت امیر (ع) نیز اندک است . هرچند که از نظر تاریخی نیز به درستی و دقیق ، معلوم نیست که آیا وضعیت زنان ، قبل و بعد از نزول آیات حجاب ، تفاوتی داشته یا نه ؟ اما این مطلب قابل تامل است که نسبت به زمان حاکمیت رسول خدا (ص) از آنجا که این حکم ، در سال پنجم (حتی در روایاتی هشتم ) هجری تشریع یافته ، و از آنجا که زدودن آثار وامانده از عقاید و رفتار جاهلی (اصلاح جامعه ) ، نیاز به صبر و حوصله و بردباری دارد (بر خلاف افساد آن ) بر فرض که برخورد قهرآمیزی نیز صورت نگرفته باشد ، (عدم برخورد قهری) در آن مقطع جائز بوده و رواست . زیرا زدودن آثار و رفتار به جای مانده از دوران جاهلیت و بربریت ، طبیعی است که زمان می طلبد .
    در مورد حکومت حضرت امیر (ع) نیز مطلب به درستی روشن نیست (از منظر مطالعات جامعه شناختی تاریخی ) . اما نمی توان به طور کلی رای و نظر بر نفی آن داد و گفت که اصلا برخوردی نیز صورت نگرفته است . نکته ی مهم در این رابطه این است که : مگر مستند ما در استنباط احکام شرعی ، تنها و به صورت ویژه ،
    سیره ی معصومین (علیهم السلام) است ؟؟
    آنچه در فقه شیعه ، منبع استنباط و استخراج حکم شرعی است ، کتاب (در این مورد آیات حجاب) و سنت و اجماع (عقول و خرد جمعی ) و عقل (در اهمیت عقل قبلا سخن گفته و گفته شد که در فقه ، عقل کاشف از احکام است ؛ نه مستقل از آن ) می باشد .
    قابل ذکر آن است که در این مورد که حجاب ، موضوعی است که از منظر اجتماع و فرهنگ نیز باید بدان نگریست و در ارتیاط با جامعه و نظام عملیاتی می شود ؛ اتفاقا "سیره" از آن جهت که ممکن است شرایط و مقتضیات خاصی در آن زمان حاکم بوده باشد ، در این زمینه دارای اجمال است و چندان نمی تواند در این موضوع قابل تمسک باشد .
    با عنایت به این نکته که هم ذات اقدس اله (جل) و هم ذوات قدسی معصومین (ع)
    "خواهان اجرای تمامی قوانین الهی در جامعه" هستند ؛ که از وصیت پیامبر (ص) به معاذ در آن هنگام که اور را به سوی یمن می فرستاد ، نیز به خوبی استفاده می شود که فرمود : « واضهر السلام کله صغبره و کبیره » امر اسلام را چه کوچک و چه بزرگ آن را آشکار سازد و از طرف دیگر از آن رو که در "اجتهاد پویای جواهری" مولفه های گوناگونی ، نقش ایفا می کند و از آن جمله توجه به زمان و مکان و مقتضیات آن می باشد که زوایا و وضعیت مورد حکم را مورد تاثیر خود قرار می دهد ؛
    خود حضرات معصومین (ع) راهکاری اندیشیده اند تا پویایی و جاودانگی احکام اسلامی همچنان محفوظ باشد . بدین جهت فرموده اند : « علینا القاء الاصول و علیکم التفریع » ما اصول و کلیات را به شما عرضه می کنیم و شما فراخور موضوعات و مصادیق گوناگون ، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرع سازید .
    ( ما اگر به سان "اخباریون" ؛ تنها قائل به خبر و قول بوده و تنها توجه تام به سیره و سنت و نقل باشیم ؛ باید درب فقه ، اجتهاد ، توجه به زمان و مقتضیات آن ، موضوعات مستحدثه و جدیده ، احکام ثانوی و فلسفه و .. را تخطئه نمائیم و از رهگذر آن ، شاهد جامعه ای متحجر و جمود ، قشری و واپسگرا و بدوی باشیم ! )

    چنانچه گفته شد ، در رابطه با "حق حاکم شرع" نسبت به تعزیر نمودن مرتکبین معاصی ، از جانب معصومین (ع) قانون و قاعده بیان شده است ؛ و فقیه جامع الشرایط می تواند این حق تعریف شده و اصل کلی را ، در مورد سایر موارد از جمله موضوع حجاب نیز وضع نماید مگر آنکه ما بی حجابی را بر خلاف نص صریح آیات وحی ، معصیت ندانیم . که به تعبیر حدیث اخیر ؛ ائمه (ع) اصول کلی را تبیین و علماء را بر تفریع (مصداق شناسی) موضوعات کلی ، امر نموده اند .
    در علم اصول ثابت شده است که این امر ، دلالت بر وجوب دارد ، بنابراین فقیه ، وظیفه دارد که حکم به تعزیر را در این زمینه ، اعلام نموده و در صورت وجود شرایط و مصلحت ، آن را اجرا نماید که پس از گذشت هزار و چهارصد سال از دوران آغازین اسلام ، بی تفاوتی در قبال آثار و عقاید رفتارهای واپسگرایانه ی دوران جاهلی ، توجیه منطقی ندارد . بی ارتباط نیست که در کلمات گهربار معصومین (ع) از دوران آخرالزمان ، تعبیر به دوران جاهلیت ثانی شده است .
    ما اگر بپذیریم که حکم حکومتی امام راحل عظیم الشان (ره) تنها مستند شرعی اجباری بودن حجاب در جامعه است (حکمی که همانطور عنوان می شود فاقد پشتوانه ی فقهی است ! ) پذیرش این سخن ، مشابه ی پذیرفتن این پندار بی پایه و بی اساس است که می گوید "ولایت فقیه ، نظریه ی امام در امر حکومت داری بوده است و سابقه ای پیش از او ، در اسلام نداشته است !
    درصورتی که اندک مطالعه ی تاریخی و فقهی ، ما را به آن می رساند ، که نظریه ی ولایت فقیه ، ابتدا توسط شیخ مفید در آغاز عصر غیبت کبری و به تائید و تشویق خود امام زمان (عج) ، و بعد از او توسط علمایی دیگر تا به دوران نزدیک به ما و در میان علمای متاخر توسط شیخ مرتضی انصاری از نوابغ و مفاخر شیعه ، در کلاس های اصول ، همواره تدریس و بحث می شده است .

    اما این سخن که "چون قرآن ، حجاب را ، وجه تمایز زنان مومن از غیرمومن قرار داده است" ؛ در نتیجه اختیاری بودن آن را استفاده کنیم ؛ نیز سخنی ناصواب است . زیرا این بخش از آیه که می فرماید "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذین" بدان سبب تا مورد آزار قرار نگیرند ، "علت حکم" را بیان نمی دارد . بلکه ناظر بر "حکمت حکم" است .
    بین علت و حکمت یک حکم ، فرق اساسی وجود دارد .
    به زبان فلاسفه نخست انکه وجود و عدم حکم ، دائر بر مدار و منوط به وجود و عدم علت است اما وجود و عدم حکم ، وابسته به وجود و عدم حکمت نیست .
    یعنی دایره شمول علت ، همگانی است و تمامی مصادیق و افراد را در بر می گیرد ، برخلاف حکمت که از این شمول و عموم برخوردار نیست و ناظر به افراد غالب حکم است . بنابراین ممکن است درجایی حکم وجود داشته باشد اما حکمت مزبور را فاقد باشد .
    بنابراین نمی توان "ذالک ادنی ان یعرض فلا یوذن" را علت و فلسفه ی اصلی حجاب قلمداد کرد و حکم به اختیاری بودن آن داد . اگر این سخن خداوند ، علت دستور حضرت حق به پوشش و حجاب زنان باشد ، (یعنی وجه تمایز با سایرین) باید گفت در شهر یا کشوری که اقلیت های دینی حضور نداشته باشند و همه مومن باشند ، و نیاز به وجه تمایز نیز نباشد ، دیگر حجاب لازم الاجرا نیست ! و یا اگر اقلیت ها حضور داشته باشند ولی انها نیز ، از پوشش برخوردار باشند ، دیگر حجاب برای زنان مومنه الزامی نیست چرا که با از بین رفتن علت (یعنی اگر بپذیریم که علت حجاب وجه تمایز باشد) اصل حکم نیز منتفی خواهد شد !
    حال آنکه همه ی مسلمانان حجاب را از ضروریات و الزامات و مسلمان دین می دانند و این وجوب نیز مطلق بوده و مشروط به شرط و مقید به قیدی نیست و ازین رو می توان به روشنی دریافت که جمله ی مزبور تنها به عنوان "حکمت" این دستور الهی بوده و نمی توان با "علت" دانستن آن ، اختیاری بودن حجاب را استنباط نمود .
    بنابراین اگر حاکم اسلامی ، مصلحت بداند و با رعایت سلسله مراتب ، می تواند با هنجارشکنان ، مناسب با شرایط و مقتضی با زمان و مکان حدوث حکم ، برخورد نماید و قانونگذار مسلمان نیز موظف است قانون و حکم خداوند را به تصویب رسانده و از ضمانت اجرا نیز برخوردار بپسازد .
  • سجاد غلامی
  • قبل از ورود به بحث ، ابتدا ما موضع خود را نسبت به موضوع مورد بحث یعنی حجاب اعلام می کنیم .
    ما "حجاب" را یکی از « احکام اجتماعی شریعت » می دانیم . یعنی حجاب ، حکمی شرعی_اجتماعی است . نه آنچه که ادعا شده ماهیتی فرهنگی_اجتماعی داشته باشد .

    از زمانی که خداوند ، حجاب و پوشش را به عنوان تکلیفی برای زنان مسلمان مقرر داشته است ، قرن ها می گذرد . برخی زمان نزول این حکم را در سال پنجم از هجرت ، و برخی قبل از آن و برخی نیز بعد از آن می دانند .
    در طول این مدت و بویژه در قرن حاضر و بالاخص در سالیان اخیر ، بحث و گفتگوهای فراوانی پیرامون این تکلیف الهی به عمل آمده است . پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت مذهب شیعه و فقه امامیه ، مبحث حدود و اختیارات حکومت اسلامی ، در رابطه با اجرای این فریضه ی الهی ، نیز بر دیگر مباحث مطروحه افزوده شده است .
    برخی معتقدند ، هرچند وجوب و الزامی بودن حجاب ، (برخلاف آنچه که شما ادعا نمودید ! ) مورد اتفاق نظر عالمان مسلمان است ، ولی این تنها وظیفه ی مومنین است که ملزم به رعایت آن باشند .
    آیا این سخن درست است و حکومت اسلامی هیچ وظیفه و مسئولیتی نسبت به اجرای احکام الهی ندارد ؟ و آیا اساسا حکومت اسلامی در زمینه ی اجرای احکام اسلامی ، و به طور ویژه نسبت به اجرای فریضه ی حجاب ، آدارای اختیار می باشد ؟ آیا شارع مقدس اجازه ی چنین کاری را داده است ؟ اختیارات و مسئولیت های فقیه حاکم و به تعبیر دیگر ، مسئولیت های دولت اسلامی در این زمینه چیست ؟

    ممکن است گفته شود که آنچه وظیفه ی ماست ، امر به معروف و نهی از منکر است . و چون امر به معروف و نهی از منکر ، مشروط به اثر داشتن است ، بنابراین در صورتی که امر و نهی ما بی تاثیر باشد ، تکلیف از عهده ی ما نیز ساقط خواهد شد . و نیز گفته شود که امر به معروف و نهی از منکر مشروط به این است که ضرری بر آن مترتب نباشد (اعم از ضرر جانی ، مالی ، عرضی و حیثیتی از قاعده ی لاضرر و لااضرار فی الدین ) و چون با توجه به وضعیت کنونی جامعه ، در بسیاری از موارد خوف این ضررها وجود دارد ! بنابراین در موارد ترتب ضرر ، دوباره تکلیف از ما ساقط خواهد شد . ولی سوال این است که آیا طرح این گونه مسائل ، در مورد دولت اسلامی (در اینجا منظور از دولت اسلامی ، دولت های روسای جمهور محترمی که یکی پس از دیگری بر سر کار می آیند نیست ) و فقیه حاکم و جامع الشرایط نیز صادق است ؟ از آنجا که بر اساس روایاتی که ولایت عامه را برای فقها ، به عنوان نائبان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه ) ثابت می کند و از سویی در زیارت ائمه هدی (علیهم السلام) به توصیف هایی چون « اقمت الصلواه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر » برمی خوریم و از طرفی قرآن کریم ، وجود گروهی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند را در جامعه ی اسلامی لازم شمرده است « و از میان شما باید گروهی باشند که به سوی خیرها دعوت نمایند و امربه معروف ونهی از منکر کنند » و امام صادق (ع) در مورد این آیه فرموده اند که : این وظیفه ی کسی است که توانا ، مطاع و اگاه به معروف و منکر باشد و نه بر ناتوانی که راه به جایی ندارد و حق و باطل را درهم می آمیزد ؛ و تردیدی نیست که رعایت حجاب و پوشش براب زنان امری واجب و از ضروریات فقه و دین است و ترک چنین واجبی ، بی هیچ شائبه ای از گناهان کبیره بوده و موجب فساد و تباهی در جامعه می شود ؛ بنابر این :
    از وظایف حکومت و دولت اسلامی است که این واجب را به انجام برساند و بی گمان تاثیر عملی دولت و شهروندان یکسان نبوده و اگر دولت با تمهید مقدمات و فراهم اوردن زمینه آن ، به این امر مبادرت ورزد ، مسلما بیشتر موثر خواهد افتاد .
    ممکن است گفته شود ، آنچه در امر به معروف و نهی از منکر حائز اهمیت است ، تاثیر قلبی آن است . نه تاثر ظاهری (از روی ترس) ! ازین رو وظیفه ی حاکم و دولت اسلامی نیز ساقط است .
    در جواب می گوییم که اختیارات و وظایف فقیه جامع الشرایط و نیز دولت اسلامی ، منحصر در راهکار امربه معروف و نهی از منکر نیست تا مشروط به تاثیر باشد یا نباشد . بلکه راهکارهای دیگر نیز وجود دارد که یکی از آن راهکارها ، مسئله ی «تعزیرات» است که در فقه ، از شروط اعمال تعزیرات ، احتمال تاثیر یا عدم تاثیر نیست ، بلکه تعزیرات ، مشروط به «مصلحت» است . یعنی حاکم می تواند حکم به اجرای تعزیرات دهد ، هرچند فعل انجام شده گناه هم نباشد (عدم تقید یک شهروند یا یک فرد خارجی غیرمسلمان به حجاب ، در داخل کشور به بواسطه ی استضعاف فکری ) . و سوال این است که تعزیرات که بر اساس وجود مصلحت ، اعمال می شود ؛ در مثال ذکر شده ، چه مصلحتی بالاتر از اینکه جامعه ی اسلامی از آلودگی و غور در ورطه ی فساد و تباهی درامان باشد . مسلم و واضح است که بی حجابی و بدحجابی و به تبع آن بی بندوباری و ولنگاری ، زمینه ی بسیاری از انحرافات و در راس آن انحرافات جنسی را فراهم ساخته و افراد جامعه و بویژه جوانانی که امید آینده ی و موتور متحرکه ی پیشرفت کشور هستند ، آلوده خواهد کرد .
    ( به اعتقاد تمامی علمای و فقهای بلند مرتبه ی شیعه از متقدمین و متاخرین ، تعزیر ، تابع مفسده ای است که پیدا می شود ، هرچند فعل ارتکابی معیت هم نباشد _ ما چون خواستیم که در فضایی بازتر گفتگو کنیم ، برخلاف نص صریح آیات ، بی حجابی را گناه به شمار نیاورده ایم ! ) . اما آنچه که درباب تعزیر گفته می شود ، تعزیر به اعتقاد علمای شیعه ، تادیبی و ترتیب اثری است که خداوند آن را برای مواردی که دارای حد شرعی نیست ، قرار داده است و فلسفه ی وجودی آن ، همان ضمانت و پشتوانه ی اجرایی احکام الهی است . به تعبیر دیگر ، دفع مفسده و حفظ جامعه و نظام اجتماعی از آلودگی و فساد ، از واجبات بزرگ الهی است که از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و اختصاص به عصر حضور امام معصوم (ع) ندارد چه آنکه انحصار آن نیز ، به زمان عصر حضور و عدم جریان آن در عصر غیبت ، موجب بروز هرج و مرج و مفاسد گوناگون در جامعه ی اسلامی خواهد شد چیزی که قطعا برخلاف رضایت الهی می باشد .
    بنابراین این امر از وظایف و اختیارات حکومت و دولت اسلامی محسوب می شود و ترک حجاب شرعی ، چه به عنوان ترک فعل واجب و حرام و چه به عنوان غیر از
    آن ، در محدوده ی تعزیرات حکومت قرار می گیرد و همانند موارد دیگری از تعزیرات که حد خاصی برآن مقرر نشده ، مرتکبان بر اساس تشخیص حاکم تعزیر خواهند شد .
    (در استفتائی از آیت الله مکارم شیرازی پرسیده شده اگر شخصی همسر خود را در انظار عمومی ببوسد یا کاری مشابه آن ، آیا این عمل او گناه بوده و موجب تعزیر است ؟ ایشان در جواب گفته اند که : چنین عملی گناه محسوب نمی شود و تعزیر ندارد مگر این که قاضی تشخیص دهد این گونه اعمال ، سبب پرده دری و شیوع فساد در جامعه می شود که در این صورت تعزیر مناسب بجاست . )

    بدیهی است که تعزیر ، منحصر به شلاق ، زندان ، جریمه نقدی و امثال آن نیست . تعزیر مراتب و مراحل مختلفی دارد که از تذکر زبانی شروع و اندرزهای دوستانه و خیرخواهانه و در مراحل بالاتر توبیخ و حتی بنابر آنچه که در فقه آمده به قتل و کشتن نیز می تواند خاتمه یابد . ( همان مراتب و مراحلی که در امر به معروف و نهی از منکر نیز وجود دارد )
    شواهد فراوانی در روایات و کلمات فقها موید این مدعاست . به عنوان نمونه امیرالمومنین (ع) خطاب به مردم عراق می فرمایند : یا اهل العراق ... ای مردم عراق ، به من خبر رسیده که زنان شما برای مردان شما (وبالعکس) در راهها و معابر ، مزاحمت ایجاد می کنند . آیا شرم و حیا نمی کنید ؟
    در واقع امیرالمونیت (ع) در مقام حاکم مسلمین ، مردم عراق را چنین تویخ می کنند . و این اولین مرحله ی تعذیر است . طبیعی است که اگر به این اندازه کارساز بوده و موثر افتد ، نوبت به مراحل بعدی نمی رسد . و شاید حضرت (ع) همین مرحله را برای اصلاح جامعه و درامان نگه داشتن آن از فساد ، در آن مقطع و وضعیت کافی می دانسته اند .
    ممکن است دوباره این شبهه مطرح شود که تعزیر ، تنها در محدوده ای است که در روایات امده و مصادیق آن مشخص شده است و در دیگر موارد و از جمله مساله ی حجاب ، نمی توان از این طریق اقدام نمود .
    با مراجعه به کتاب الهی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ئ نیز کلمات فقهای عظام امامیه ، نادرستی این سخن نیز به روشنی ، واضح و مبرهن می شود .
    در آیات 57 ، 58 و 59 سوره ی احزاب ، پس از آنکه خداوند نهی از آزار پیامبر و مومنان می دهد ، زنان و دختران پیامبر و دیگر مسلمانان را به رعایت حجاب فرا می خواند و به آن دستور می دهد که هرگونه بهانه و مستمسکی را از دست مفسده جویان بگیرند و با شدیدترین لحن ، منافقان و مزاحمان را مورد حمله قرار می دهد و می فرماید : اگر آنان ، دست از این کارشان برندارند (ایجاد مزاحمت) ما تو را بر ضد انان می شورانیم و بر آنان مسلط می سازیم ، سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در مدینه (جامعه ی اسلامی ) بمانند .
    از این رو طبق این آیه ی شریفه ، حاکم اسلامی می تواند هنجارشکنان را تادیب و مجازات کند . بدیهی است که در اینجا شخص حقیقی پیامبر (ص) مدنظر نیست ، بلکه شخصیت حقوقی و جنبه ی حاکمیتی آن حصرت (ص) ملحوظ است . ازین رو به جانشینان آن حضرت و فقیهان و حاکمان در عصر غیبت ، نیز تسری می یابد .
    در روایات نیز علاوه بر بیان مصادیق ، قاعده کلی نیز در این زمینه بیان شده است .
    مرحوم شیخ حرعاملی در کتاب شریف وسائل الشیعه این روایت را از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت رسول (ص) فرمودند : خداوند برای هرچیزی قانون و مرزی قرار داده و برهرکسی که از آن بگذرد ، حدی قرار داده است .
    جمله فقها در مورد این روایت چنین گفته اند که منظور از حد در ابتدای روایت ، قانون و در بخش پایان آن ، مجازات است که شامل حدود و تعزیرات می شود . درواقع می توان گفت که این روایت ، این حق را برای حاکم شرع مقرر می داند . لذا بسیاری از فقها این روایت را در کتب فقهی خود آورده و چنین عنوان داشته اند که : هرکسی که فعل حرامی را مرتکب شود ، یا فعلی را که زمینه ی حرام باشد ، امام مسلمین می تواند (بنابرمصلحت جامعه) او را تعزیر کند . چرا که بی هیچ اختلافی ، تعزیر از اختیارات امام و نائب او است .
    در مورد فلسفه ی این امر نیز ، فلاسفه و متکلمان اسلامی چنین می نویسند که اسلام نسبت به حفظ نظام مادی و معنوی مسلمانان و حفظ اجتماع در پرتوی اجرای احکام الهی در جامعه ، اهتمام تام دارد . طبیعی است که حاکم اسلامی ، این اختیار را دارد که هرآنکس را که با نظام مورد نظر شرع ، مخالفت ورزد ، تعزیر کند . همان گونه که ملاحظه می شود ، بر اساس اطلاق کلام ، لازم نیست که فعل ارتکابی از مصادیق گناهان کبیره باشد .
    برخی از فقها نیز مخالفت با شرع را در صورتی که موجب تعدی و فساد در جامعه شود ، تعزیر دانسته اند . (اختلافی که بین علماء ادعا می شود و مستمک تشکیک و دامن زدن به اختلاف نظرات است ، در همین اندازه می باشد نه بیشتر ، اگر سند و موردی هست ، لطفا با دقیقا و عینا نقل بفرمائید )
    حاصل آنکه : بر اساس کتاب ، سنت و آراء جمعی از فقهای بزرگ شیعه ، حاکم اسلامی حق تعزیر هنجارشکنان را دارد ، هرچند که اختلاف علماء در این است که آیا این هنجار از مواردی هست که تخلف از آن ، مصداق کبایر باشد یا نه ؟ و این اختلاف نظر ، به همین شکل که عرض شد وجود دارد نه بیشتر .
    ولی چون حجاب از واجبات و هنجارهای لازم الاجرای مسلم در اسلام است و بلکه از ضروریات دین به حساب می آید ، حاکم اسلامی می تواند متجاوزان به این حریم را ، تعزیر و مجازات کند .
    اما پرسشی که مطرح می شود این است :
    که آین حکم ، اختصاص به حوزه ی مسلمانان دارد ولی غیرمسلمانان اگر قراردادی با دولت اسلامی منعقد کرده باشند ، مطابق آن رفتار می کنند وگرنه الزام دینی ما را ندارند و شرعا موظف به پوشش اسلامی نیستند .
    دراین باره باید گفت که هرجند اقلیت های دینی در جامعه ی اسلامی می توانند بر طبق مذهب و دین خود عمل کنند ، اما این به معنی داشتن آزادی مطلق نیست . بلکه حدود و مرز مشخص و تعریف شده دارد . و مرز آن ، نشکیتن هنجارها و حریم های پذیرفته شده ی اسلامی به طور علنی است . به عنوان مثال اگر آموزه های دینی این اقلیت ها ، به آنان اجازه می دهد شرب خمر نمایند ، باید آن را در محل زندگی خود و به دور از انظار مرتکب شوند . ولی حق ندارند بهخ صورت علنی شرب خمر کنند و یا مشروب فروشی دایر کنند . و از آنجا که حجاب نیز از هنجارهای پذیرفته شده ی اسلامی است ، انان نیز حق نادیده انگاشتن این هنجار دینی را ندارند . از سوی دیگر ما معتقدیم که غیرمسلمانان نسز ، همانند مسلمانان هم مکلف به اصول دین خود هستند و هم مکلف به فروع دین و بر هردو نیز عقاب خواهند شد . ازین رو نیز آنان ملزم به رعایت آن می باشند چرا که تردیدی نیست حجاب از فروعات مهم تمامی ادیات توحیدی به شمار می آید .

    سخن دیگر در رابطه با حجاب ، مسئله ی اختیاری یا اجباری بودن آن است . برخی با این استدلال که اجباری کردن حجاب ، نهی کردن این مجموعه از رکن آن ، و تبدیل به یک جسد بی جان است ؛ و اینکه حجاب شرعی ، اگرچه حکم خداست ، اما مگر می شود حکم خداوند را به زور و مجازات اقامه کرد ؟! .. پیامبر خدا (ص) از راه قلوب مردم در آن ها نفوذ کرد نه از راه شمشیر (اجبار و زور) و قدرت نظامی . و اینکه تاریخ اعمال زور و اجبار از سوی رسول الله (ص) یا امیرالمومنین (ع) و دیگر ائمه هدی (ع) به زنان را در امر حجاب ، ثبت نکرده است (همان پیشنهاد اختیاری کردن حجاب و همان سخنی که مرحوم طالقانی در ابتدای انقلاب مطرح نمودند )
    پاسخ به این سوال و اینکه آیا این موضوع منبع فقهی دارد یا نه را ، به واسطه ی اطاله ی کلام ، به شبی دیگر موکول می کنیم ان شاء الله .
  • سجاد غلامی
  • در جلسه ی پیش گفته شد که قبل از پرداختن به بحث اصلی ( اجبار جامعه به حجاب ، از جانب حکومت ؛ مقوله ای شرعی و فقهی .. یا موضوعی اجتماعی و فرهنگی ؟؟ )
    به این موضوع خواهم پرداخت که اصولا میان فقه و فقیه و قانون و قانونگذار رابطه ای وجود دارد یا خیر .
    به نظر می رسد برای پاسخگویی باید یک دوره مبحث "ولایت فقیه" را باهم به زبان ساده ، به بحث و گفتگو بنشینیم که اصولا "فقیه" کیست ؟ چه رابطه ای میان "ولایت" او که همان "ولایت فقیه" است با امر حکومت داری و قانونگذاری که از شئونات حکومت داری است ، می باشد ؟
    البته بیان این سخن ( قائل به تفکیک و تمایز میان این دو ) از جانب کسی که در یکی از ضروری ترین احکام دین یعنی حجاب ، چنین تشکیک می کند ، دور از انتظار نبود و نیست .
    اما در مورد آنچه که مطرح نمودید ؛ هم می توان از منظر فقه به این موضوع پاسخ گفت و هم از منظر خود قانون .
    بنده ابتدا از منظر قانون ، وارد به پاسخ گویی می شوم .
    در علم حقوق ، مبحثی است به نام « مبنای حقوق » که در مکاتب مختلف حقوقی به تفصیل در مورد آن ،سخن گفته اند که اصولا حقوق بر چه مبنایی استوار است و هدف از قواعد حقوقی چیست ؟
    خلاصه ی این مباحثات علمی در مکاتب مختلف و در اعصار مختلف ( یعنی عصر مذهبی ، عصر خردگرایی و عصر تجربی ) در دو مکتب اصلی چنین خلاصه و بیان می شود :
    مکتبی که طرفدار اصالت فرد و تامین آزادی اوست ؛
    و مکتبی که منافع جامعه و ضرورت های زندگی مشترک را بر حقوق فردی ، برتری می داند .
    در این مکاتب ، گاهی مبنای اصلی حقوق را "قدرت" و قوه ی حاکمه تشکیل می دهد و گاهی مبنای اصلی حقوق را "عدالت" .
    یعنی قاعده ای به عنوان حقوق و قانون قابل احترام است که علاوه بر تامین آسایش و نظم عمومی جامعه ، حافظ عدالت نیز باشد .
    نظر گروه اول را ، مکتب های تحققی و نظر گروه دوم را مکتب های حقوق فطری یا طبیعی می نامند .
    در مذهب امامیه ، "حقوق فطری" به همان شکل و صورت که فلاسفه ی غربی نیز مطرح کرده اند ؛ با عنوان "مستقلات عقلی" مورد گفتگو و بحث قرار گرفته است .
    مستقلات عقلی یعنی اموری که عقل انسان ، مستقل از احکام شرعی بر آن حکم می کند و این امور چنان بدیهی است که جای هیچ تردیدی در آن باقی نمی ماند .
    در برابر واژه ی مستقلات عقلی ، واژه ی استلزامات عقلی به معنی آنچه که عقل ، در نتیجه ی تفسیر و استنباط احکام شرعی بدان دست می یابد ؛ قرار می گیرد .
    مانند نهی از آزار و اذیت پدر و مادر که لازمه ی عقلی حکم آن ، « با آن دو ، ترشروئی مکنید » است .
    در علم اصول فقه نیز این مسئله مطرح شده است که : آنچه را عقل نیکو و ناپسند می شمارد ، آیا شرع نیز به همان گونه آن را واجب و حرام می داند یا نه ؟
    نتیجه ی این بحث که به صورت یک قاعده ی حقوقی استعمال می شود این است که : هرآنچه را که عقل (رسول درونی) حکم کند ، شرع (رسول بیرونی) نیز بدان حکم می کند و هرآنچه را که شرع ، فرمان دهد ؛ عقل نیز ، بدان فرمان می دهد .
    البته حکم عقل ، کاشف از حکم شرع است . و خود منبع مستقلی محسوب نمی شود . در دین و حکومت اسلامی نیز ، اعتبار قواعد حقوقی ، متکی بر شرع است و نه عقل . یعنی داوری ها و دلالت های عقل ، هیچ گاه نمی تواند برخلاف احکام شرع باشد و تنها برای تکمیل و تفسیر آن احکام ، مورد استفاده قرار می گیرد .

    پرداختن به این موضوع (البته اگر دوباره مرا متهم به پراکنده گویی نکنید !! ) از این رو بود که ، شما میان مقام فقه و فقیه و مقام قانون و قانونگذار ، امتیاز قائل شده بودید . و البته در جایی دیگر در خلال بحث نیز ، حکم حجاب را ، صرفا یک حکم "عقلی" دانسته بودید ! که هیچ پشتوانه ی فقهی ندارد !!
    به اعتبار آنچه که گفته شد ، قوانین در حکومت اسلامی که به قانون اساسی ، قوانین عادی و احکام و نظام نامه های قوه ی مجریه که در عرف اداری به تصویب نامه ، آئین نامه و بخشنامه ، خوانده می شوند ؛ به صورت مستقیم و غیر مستقیم مشروعیت و تنفیذ خود را از ناحیه ی ولایت فقیه مجتهد جامع الشرایط (در عصر غیبت) می گیرد .
    چگونه است که میان موضوع فقاهت و شریعت و ولی فقیه (کسی که "مجاری الامور بید العلماء بالله ، الامناء علی حلاله و حرامه ؛ جریان کارها در دست عالمان به خداوند است ، کسی که امین احکام حلال و حرام او هستند ) ، با موضوع قانون و قانونگذار و حکومت داری و بر اساس کدام مکتب حقوقی ، تمایز و تفاوت قائل شده اید ؛ برای بنده جای سوال جدی دارد .
    البته این موضوع (رابطه ی فقه و حقوق ) ، در مبحثی دیگر نیز قابل بحث و گفت گو است که در آن مبحث ، به رابطه میان "حقوق" با سایر قواعد همچون
    "رابطه ی حقوق و اخلاق" ، "رابطه ی حقوق و مذهب" ، و "رابطه ی حقوق و عدالت" می پردازند .

    ادامه دارد ...
  • سجاد غلامی
  • سرور ارجمند و گرانقدر ، جناب محسن ؛

    سلام علیکم .

    در صحبت های اولیه و آغازین این گفت و گو ، با موضوعاتی موجهه شدیم که به صورت « پراکنده » از جانب شما ، مطرح گرده بود .
    موضوعاتی نظیر :
    تشکیک در اصل حکم شرعی بودن حجاب که آیا اصلا حجاب ، دستور دین است و چرایی اجباری ( =قانونی) بودن آن ؛
    مطرح کردن شبهه ی "رابطه بین ارزشمندی و فضیلت یک فعل با موضوع اختیار و اجبار فاعل" و ایجاد پیوند میان این گزاره با اجباری بودن حجاب !
    چرایی الزام افراد غیر مسلمان ، همچون مسیحی و کلیمی ، به رعایت حجاب در جامعه ؛ و نیز چرایی همین حکم در مورد افراد غیر مسلمان دیگری که از سایر جوامع وارد کشور می شوند (مثال کاترین اشتون ) ؛
    کلیشه ای دانستن ، فلسفه ی حجاب !
    قائل به مقایسه ی آمار مفاسد اخلاقی کشوری که در آن حجاب الزامی است با سایر کشورها که فاقد چنین قانونی هستند از باب ارائه ی مثال نقص !
    عقلی دانستن حکم حجاب و عدم شرعی دانستن آن ( یعنی تفکیک میان عقل به عنوان رسول درونی ، با شرع به عنوان رسول بیرونی )
    ایجاد شبهه در سخن امام (ره) و تحریف خواسته یا ناخواسته ی سخن و نظر ایشان در مورد حجاب ؛
    مطرح کردن مغلطه آمیز زنان موفق در عرصه ی علم در دنیا و کم اهمیت و کم ارزش دانستن فریضه ی شرعی و حکم خداوندی حجاب از این رهگذر ؛
    و حتی به صورت ضمنی ، در مقام ارائه ی راهکار و پیشنهاد برآمدن در مورد نوع حجاب و پوشش زنان در جامعه ( مثال زدن از نوع حجاب یک بانوی ارمنی ! )
    و ....
    معذالک وقتی که اینجانب درصدد پاسخگویی به تمامی موارد مطرح شده از جانب شما که به صورت پراکنده مطرح نموده بودید ، برآمدم ؛ به جای ارائه ی نقد بر پاسخ های داده شده و یا قبول و رد آنان با ذکر و اقامه ی دلیل ؛ به صورت ناجوانمردانه ای مرا نه تنها متهم به « پراکنده گویی » نمودید ، بلکه به اینجانب اتهام « آشفته گویی » نیز وارد نمودید !
    به زعم نگارنده ، بیان این گونه سخنان و اتهامات است که فضای بحث و گفتگو را به سمت آنچه "جاده خاکی" نامیده بودید (یعنی حاشیه) می برد . نه پاسخ گویی به مباحثات پراکنده ای که مدعی ، ادعا نموده است .
    بنده تمایل دارم که فضای بحث در چهارچوب علم ، ادب و انصاف باقی بماند و اگر سخنی گفته می شود ، خارج ازین دایره نباشد وگرنه گفتن سخنانی چنین :
    « چو بشنوی سخن اهل دل ، مگو که خطاست ؛ سخن شناس نه ای جان من ! خطا اینجاست » و هکذا ؛ نه هنری می طلبد و نه گره ای از مشکلات ذهنی بنده ، شما و مخاطب را باز می کند . و به اعتقاد بنده ، این همان "جاده خاکی زدن" است ؛ نه آنچه شما از گفتن آن ، اراده نمودید .
    اما بعد ؛
    شما اخیرا بواسطه ی لحاظ نمودن قید امکان و جزئیت در آنچه که متکلمان ، فلسفه ی حجاب عنوان کرده اند ( یعنی ترویج فساد ) ؛ در قانونی درآوردن این حکم شرعی ، تشکیک نمودید .
    حال آنکه پاسخ محکم و مستدل و بدون خدشه و تزلزل ما این بود که :
    اصولا در تدوین قوانین ، به کلیات نگریسته می شود و آنچه که هرگز محل توجه و التفات قانونگذار نیست ، توجه نمودن به جزئیات و استثنائات است .
    همان جزئیات و استثنائاتی که شما در قیاس منطقی خود و مقدمات و چیدن صغری و در نتیجه ی کلی و کبری ای خود ، به اشتباه بدان اقامه ی دلیل نمودید گویی که حجاب ، نه یک حکم شرعی_اجتماعی است ؛ بلکه صرفا یک مفهوم انتزاعی فلسفی می باشد تا با تصور و تصدیق و صغری و کبری نمودن پیرامون آن ، به حل موضوع رسید !
    جهت اطلاع شما و سایر سروران گرامی گفتنی است که اصولا قاغده ای را می توان ، قاعده ی حقوقی (قانون) نامید که از چهار اوصاف زیر ، همزمان بهره مند باشد .
    یک : الزام آور باشد .
    دو : از طرف دولت و حکومت ، تضمین و ضمانت اجرا داشته باشد .
    سه : کلی و عمومی باشد ( آنچه محل بحث ماست : یعنی نه جزئی و معطوف به استثنائات ! )
    چهار : هدف از آن ، تنظیم روابط اجتماعی باشد و نه پاکی روح و وجدان انسانها (که شما بحث فضیلت داشتن فعل و ارتباط آن با اراده و اختیار را هم باز به اشتباه مطرح نمودید ! )
    اما قبل از آنکه به موضوع اصلی بحث ( یعنی آیا اجباری بودن حجاب یک مسئله ی فقهی است _ که از نظر ما تاریخچه ی آن به صدر اسلام می رسد ، نه حکم حکومتی امام در 35 سال پیش ! _ یا یک مسئله ی صرفا اجتماعی و فرهنگی است ؟ )
    که ماآن را مفصلا و مشروحا در طی یک یا دوجلسه به سمع ! و نظر دوستان می رسانیم ؛ به ذکر این مطلب می پردازم که فرمودید :
    باید میان دو حوزه و مقام ، تمایز قائل شد ، بکی مقام فقیه و دیگری مقام قانونگذار

    ادامه دارد .

    سجاد جان نمی‌دانم واقعا متوجه تفاوتها و تمایزاتی که من مکررا بر آن تاکید می‌کنم نیستی یا از روی شیطنت و بازیگوشی آنها را نادیده می‌گیری :) .... مدام به جاده خاکی می‌زنی و باید دستت را بگیرم و به جاده اصلی برگردانم.
    ببین میان دو حوزه و مقام باید تمایز بگذاری:
    1- مقام فقیه که بر اساس منابع فقهی به تشخیص و استنباط احکام شریعت اسلامی می‌پردازد
    2- مقام قانونگذار در حکومت اسلامی که برای جامعه قانون تدوین می‌کند
    در نظام حقوقی ما برخی قوانین مستقیما برگرفته از شریعت اسلامی هستند (مثل قانون منع خرید و فروش و مصرف مشروبات الکلی)، قوانین دیگر نیز با توجه به شرایط و مصالح جامعه و خرد جمعی و ... شکل گرفته اند که چنین قوانینی باید دست کم در تضاد با مبانی اسلامی نباشند. اکنون ما در قوانین خود با قانونی مواجه هستیم که همه زنان را ملزم به رعایت حجاب در مکانهای عمومی ساخته است. سوالی که من مطرح کردم این بود که آیا این قانون برگرفته از شریعت اسلام است؟ بر اساس آنچه گفته آمد، روشن شد دستور مستقیمی مبتنی بر وحی یا حدیث و سنت در زمینه تحمیل حجاب بر همه زنان نداریم. اجماعی هم میان فقها در این خصوص نداریم. از سوی دیگر دیدیم بر اساس استدلال عقلی که به تقریر آن پرداخته شد، فقیه نمی‌تواند به حکم کلیِ "لزوم تحمیل حجاب بر همه زنان جامعه" برسد. مگر اینکه مقدمه پنجمی به استدلال فوق اضافه کنیم مبنی بر اینکه:
    اگر ممکن باشد رعایت نکردن حجاب اسلامی توسط برخی زنان جامعه، مقدمه ی فساد برخی افراد شود، آنگاه لازم است همه زنان جامعه را ملزم به رعایت حجاب اسلامی کنیم.
    در این صورت نقل کلام میکنیم بر این مقدمه و تمام ایرادات ذکر شده بر مقدمه چهارم و اشکالات منطقی دیگر بر این گزاره وارد خواهد شد.
    (در اینجا این نکته را باید ذکر کنم که هرچند حتما از مقاله "چرا غرب با وجود مفاسد بسیار، همیشه در حال پیشرفت است" استفاده خواهیم کرد ولی پاسخ به سوال مطرح شده در عنوان آن مقاله مشکلی از بحث کنونی ما حل نخواهد کرد. آنچه شما باید به اثبات آن بپردازید این است که عدم تحمیل حجاب اسلامی در تمام کشورهایی که چنین قانونی در آنها وجود ندارد، موجب فساد در آن جوامع شده است.)
    *************
    اکنون اگر گفته شود این قانون نه بر اساس مبانی و دستورات اسلامی، بلکه بر اساس شرایط و مقتضیات جامعه و خواست عمومی و عرف و خرد جمعی و... شکل گرفته است، از دو جنبه می‌توان این پاسخ را مورد نقد قرار داد:
    1- نشان دادن غیرمنطقی بودن و خلاف عرف بودن و فاقد تاثیر بودن چنین قانونی
    2- نشان دادن اینکه چنین قانونی حتی با برخی مبانی و مصالح اسلامی در تضاد است
    اما عجالتا برای آنکه از "جاده اصلی" خارج نشویم از باز کردن این جبهه جدید خودداری می‌کنیم. و فقط به ذکر این نکته اکتفا می‌کنیم که قائل شدن به این پاسخ در حقیقت تایید ادعای اولیه بنده است که این قانون مبنایی در شریعت اسلامی نداشته و مساله‌ای فرهنگی و اجتماعی است و همچون هر قانون بشری دیگر قابل نقد بوده و بر اساس دیدگاه عالمان و نظریه‌پردازان فرهنگی و جامعه‌شناسان قابل تغییر است.
    *************
    اما با توجه به سطح و روند این بحث و ارزشمندی وقتمان بگذار به زحمت نیندازمت و بگویم انتهای این "جاده" به کجا ختم می‌شود.
    آنچه واقعیت تاریخی است و نیز پاسخ نهایی مدافعین اسلامی بودن این قانون، این است که مبنای اسلامی این قانون، صدور حکم حکومتی از جانب آیت ا... خمینی در مقام ولایت مطلقه فقیه است و از آنجا که در دوران غیبت معصوم، ولی فقیه نایب امام عصر (عج) بوده و ولایتش ادامه ولایت رسول الله و ائمه (ص) است، حکمش به منزله حکم معصوم و لازم الاطاعه است.
    خب مثل اینکه به زمین محکم! رسیدیم و من فعلا در اینجا بیش از این زمین را نمی‌شکافم (جالبه اولین کامنت این پست رو که "آسمان" نوشته اند بخوانید)
    پاسخ:
    یک پیشنهاد بخش هایی از متن که به نظر شما دارای اهمیت ویژه و یا نیاز به بحث بیشتر دارد را با رنگ و یا فونت متفاوت مشخص کنید
  • کتابی که ناشناخته ماند
  • سلام .بحث جالبی است
    حجاب مقوله ای بس پیچیده دارد .میدانید ما حجاب بسیار داریم وحجاب باید از درون
    شروع شود ودر نهایت به حجاب بیرون رسید,وحجاب ظاهر آخرین لایه حجاب است
    اما برخی هم که بجا میگویند حجاب میتواند از لایه بیرونی نیز آغاز شود یعنی شما با نوع پوشش خود
    نماینده یک تفکر,یک آرمان و یک رویه در زندگی خواهید بود. فلسفه حجاب نماد دین شماست .هرمحتوایی دارای یک فرم است .فرم را نمیتوان از محتوا جدا کرد
    محتوای اسلام پرهیزگاری,تقوا,دوری از شهوات وهواهای نفسانی است
    اینکه شما میفرمایید ناقص است. حجاب هم برای مردان وهم زنان واجب است اما از آنجا که زن میتواند نقش پرورش دهنده ,گمراه کننده ویا گمراه شونده وآینده ساز وسرنوشت ساز یک تفکر یک نسل وجامعه را برعهده گیرد بیشتر روی آن تاکید میشود.
    در جایی داریم که زنان مسلمان در جمعی زنانه وبدون نا محرم در کنار زنان غیر مسلمان حجاب خود را داشته باشند. قطعا به دلایلی دارد
    یکی اینکه برند وآرم مسلمانی تو حجاب توست.دیگری اینکه تبلیغی برای اسلام ودر واقع پیروی از خداوند است .دیگر آنکه شان ومنزلت زنی مسلمان در کنار زنان غیر مسلمان قطعا از لحاظ شرعی بالاتر است منظور رتبه ودرجه در آخرت نیست .
    حجاب چیزی فراتر از پوشاندن مو وبدن است گرچه این خود نیز میتواند دلیلی برای اجباری بودن حجاب باشد .حجاب تورا از دنیا وامیرهاند. خود ارایی را از زن میگیرد درجه اغوا گری را پایین می آورد,حیا در حد مطلوبی بالا نگه می دارد,باحجاب بسیاری از کارها که مشمئز کننده است را اگر هم انجام دهی کمرنگ میشود, حجاب پرده ایست که حد وحدود تورا نگه می دارد. وقتی شان زنی حفظ شود خانواده همسر زن برادر وپدر یک مرد هم در امنیت جانی فکری وروانی از نسبت به آن زن هستند.
    حجاب پرچم دین است,نه تنها دین اسلام ,در همه ادیان ,حجاب امتحان خداست ,مرد در اسلام بیشتر به حجاب چشم تشویق شده و زن به حجاب بدن.چرا تا چشم نبیند فکرنمیکند تا ظاهری عرضه نشود خطر وگناه وارتباط نامشروع اتفاق نمی افتدوزندگی انسانی به درجه حیوانیت تنزل نمی یابد,خداوند قسمتهای آسیب پذیر آنچه ساخته را میشناسد وما را به محافظت از انها دستور داده است,وقتی به دنیا وصل نباشی به دنیا کسی را هم به دنیا وصل نمیکنی. حجاب تمرین است تا هرروز زیباییها را لذائذ را تنوع ها را کنار بگذاری وخدا را پر رنگ کنی ودیگران را به یاد خدا بیندازی حجاب نماد است و امتحان است
    در جایی دیگر آمده که هرگز لباس کفار را نپوشید ,پس باز میفهمیم که حجاب نشانه خدا پرستی است
    حجاب آزمون است و واجب است مانند همه آزمونهای دیگر
    در حکومت اسلامی حجاب واجب است کسی حجاب ندارد یعنی مسلمان نمیخواهد باشد چرا که اولین شرط مسلمانی بعد از شهادتین قبول نوع پوشش مسلمانان است
    در حکومت اسلامی بیت المال فقط به مسلمانان تعلق میگرد وکسی غیر مسلمان است باید تابع قانین حکومت اسلامی باشد که سهم مسلمین هم به او تعلق گیرد. مسئله پوشش اسلامی ساعتها وحتی روزها فایده ودلیل ومدرک دارد ,که اطلاعات ناقص بنده از آنها عاجز است .در فلسفه حجاب همین کافیست که جامعه ای را میتواند به فسق وفجور وزنا وحرام محض بکشاند که زنان ومردان شهوتران الگو باشند وبه واسطه ظاهر جامعه را شیفته خویش گردانندو الگو شوند برا ی آدمهایی که تازه میخواهند راه بلد شوندو ارزشها وهویت ومفهوم انسان بودن را که در اینجا معنای حیوانیت را یافته بیابندو یا مردان خدا که شایدبعضی از آنچه در ظاهر آدمی تقسیم شده کم بهره باشند الگو قرار گیرند وانسانیت وانتخاب خداوند به جای جامعه آدمها و دوری از شهوتهاو ترویج معنای فرشته وار انسانیت و جانشینی خلیفه الله بر روی زمین
    حجاب آنقدر جامعه ساز ونبودش جامعه سوز است که دنیا را میتواند از آخرت وحق را از باطل جدا کند
    امید که راه گشا بوده باشد
  • سجاد غلامی
  • با سلام مجدد .

    اسم عالی و ادبیات متعالی شما ، مرا یاد جناب حجت الاسلام محسن غرویان از مدرسان فلسفه ی اسلامی حوزه ی علمیه ی قم و عضو سابق هیات علمی و استاد پیشین موسسه ی آموزشی ، پژوهشی امام خمینی (ره) انداخت .

    بنده امشب یادداشت خود در مورد "چرا غرب با وجود مفاسد بسیار ، همیشه در حال پیشرفت" است را ( در راستای مطلبی که پیش از این عنوان کرده بودید ) خواهم نوشت ؛ و در فردا شب انشاءالله در مورد آنچه که امشب عنوان نموده اید ؛ باهم به بحث و گفت و گو خواهیم پرداخت .
    اما در مورد موضوعات امشب شما ، عجالتا ذکر این نکته را خالی از فایده نمی دانم که اصولا آنچه در هنگام تقنین قوانین لحاظ می شود ، توجه نمودن به کلیات و عدم توجه قانونگذار به جزئیات و استثنائات است .
    بنابراین ، سخن شما که می فرمایید " با اضافه شدن قید امکان و جزئیت در این مقدمه ( ممکن است رعایت نکردن حجاب اسلامی توسط برخی زنان جامعه ، مقدمه ی فساد برخی افراد شود ) نتیجه هم از ضرورت و کلیت می افتد " !!
    این سخن شما از درجه ی اعتبار علمی ساقط خواهد شد .
    جناب آقای غلامی عزیز
    با تشکر از صرف وقت و توضیحات شما. فقط یک نکته را دوستانه خدمتتان عرض می‌کنم در توضیحات شما پراکنده ‌گویی و آشفتگی و وارد شدن به مباحث خارج از بحث اصلی بسیار به چشم می‌خورد. متاسفانه من همچنان پاسخ سوال خود را نیافتم. من به دنبال مبنای فقهی حجاب تحمیلی بودم و ظاهرا شما در نهایت معتقدید عقل بعنوان یکی از منابع فقه شیعه به چنین دستوری حکم می‌کند. پس تا اینجا روشن شد دستوری مستقیم مبتنی بر وحی یا حدیث و سنت در زمینه تحمیل حجاب نداریم بلکه بر اساس عقل به این حکم می‌رسیم. من استدلال شما را در مورد این حکم عقلی اینگونه جمع‌بندی می‌کنم:
    مقدمه 1: در اسلام ترویج فساد و بی‌عفتی در جامعه حرام است
    مقدمه 2: حکومت اسلامی باید از ترویج فساد و بی‌عفتی در جامعه جلوگیری کند
    مقدمه 3: جلوگیری از ترویج فساد و بی‌عفتی در جامعه مستلزم مقابله با مقدماتی که منجر به ترویج فساد و بی‌عفتی در جامعه می‌شوند نیز هست.
    مقدمه 4: رعایت نکردن حجاب اسلامی توسط زنان جامعه، مقدمه‌ی ترویج فساد و بی‌عفتی در جامعه است
    نتیجه: حکومت اسلامی باید زنان جامعه را ملزم به رعایت حجاب اسلامی نماید.

    آنچه محل اشکال بنده است مقدمه چهارم است. استدلال فوق گرچه به لحاظ صوری استدلالی عقلی است اما صدقِ نتیجه در گرو صدق همه مقدمات است. محتوای مقدمه چهارم تنها با رجوع به عقل ضرورتا تصدیق نمی‌شود. سوال این است که ربط و نسبت این مقدمه و ذی المقدمه ضروری است یا امکانی؟ کلی است یا جزئی؟ برای پاسخگویی به این سوالات باید به سراغ شناخت فرهنگ و جامعه رفت.
    شما از همین رو برای اثبات مقدمه چهارم "بحران خانواده در غرب" را مثال زدید. سوالی که من از شما پرسیدم و شما به صورت تحریف شده نقل کردید این بود که:
    " شما واقعا فکر می‌کنید وضعیت اخلاق جنسی در ایران از همه کشورهایی که زنان در آن ملزم به رعایت حجاب اسلامی نیستند بهتر است؟"
    سپس از بحران خانواده در "غرب" گفتید. آیا بنیان خانواده در تاجیکستان و ترکمنستان و مغولستان و مالزی و اندونزی و هند و ژاپن و لبنان و مصر و ساحل عاج و گینه بیسائو و... که "زنان ملزم به رعایت حجاب اسلامی نیستند" هم سست و متزلزل و دچار بحران است؟
    ثانیا آیا "بحران خانواده در غرب" شامل همه کشورهای غربی است؟ و اصلا "تحمیل نکردن حجاب اسلامی" در پیدایش این بحران عظیم! چقدرنقش داشته است؟
    شما برای اثبات مقدمه چهارم باید نشان دهید عدم رعایت حجاب اسلامی، شرط لازم یا شرط کافی و یا شرط لازم و کافی برای فساد جامعه است. که این مساله چون قضیه ای تحلیلی نیست صرف تصورش مستلزم تصدیقش نیست. از سوی دیگر از مشاهده وضعیت اجتماعی و فرهنگی جوامع دیگر نیز به چنین حکمی دست نمی‌یابیم. پس شاید بهتر باشد دست از مطلق گویی برداریم و حکم خود را محدودتر ساخته و بگوییم:
    ممکن است رعایت نکردن حجاب اسلامی توسط برخی زنان جامعه، مقدمه‌ی فساد برخی افراد شود.

    به این ترتیب با اضافه شدن قید امکان و جزئیت در این مقدمه، نتیجه هم از ضرورت و کلیت می‌افتد.
    حال سوال این است تعداد این "برخی افراد" که ممکن است با دیدن زلف بر باد رفته زنی بر باد بروند!، چقدر است؟
    به نظر می‌رسد که این امر از جامعه‌ای تا جامعه دیگر و از موقعیتی تا موقعیت دیگر متفاوت است؛ ولی مطمئنا در روزگار ما و حتی در جامعه ما آنقدر نیست که بتوان حکم و قانونی کلی و مطلق برای آن صادر کرد. بلکه باید به عنوان مساله‌ای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی و حتی روانشناختی با آن مواجه شد و متناسب با شرایط و مخاطبان به چاره اندیشی برای آن پرداخت.
    یلدا خانم
    1- از "احساساتی" بودن، "تافته جدا بافته" بودن و در جایی دیگر از "ساده لوح" بودن من گفتید. از شما ممنونم سعی میکنم چنان نباشم.
    2- من حجاب را باعث فساد معرفی نکردم. من تنها این گزاره را مورد پرسش قرار دادم که "تحمیل حجاب می‌تواند جامعه را از فساد مصون سازد".
    3- در مثالی که مطرح کردید یعنی اینکه آنجلینا جولی وقتی وارد کشوری اسلامی می شود به احترام آن کشور حجاب بر سر میکند، باید گفت وی آزادانه چنین تصمیمی گرفته و همین امر فعل او را فعلی اخلاقی و شایسته تحسین شما ساخته. اما اگر بخواهد وارد ایران شود به لحاظ حقوقی ملزم به رعایت حجاب است. این الزام قانونی طبق قوانین ایران روشن است. آنچه محل سوال بنده بود این بود که آیا می‌توان برای این الزام قانونی مبنای اسلامی قائل بود؟
    4- فرمودید: "اگر روزی حکم حکومتی مبنی بر حجاب اختیاری صادر شود ... آیا غیرتتان اجازه می دهد در چنین شرایطی محارم شما بدون روسری وارد خیابان شوند و در ملا عام حاضر گردند؟!!!"
    اینجا هم سوال من تکرار می‌شود اما در سطحی دیگر: آیا برادر و پدر و شوهر به لحاظ شرعی حق دارند زنی را به رعایت حجاب اسلامی وادار سازند؟
    http://harimeyas.com/1391/06/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1.html
    آقا محسن ، آقای محترم، لطفا احساسات را کنار بگذارید و کمی واقع بین و منطقی باشید. این دقیقا جمله شماست: * یک مقایسه میان آمار مفاسد اخلاقی در کشورهایی مثل سوئد و دانمارک و سوئیس و... با کشور خودمون نشان میده که خیلی ساده انگاری است فکر کنیم با اجباری کردن حجاب، جامعه را از فساد مصون کرده ایم. جامعه وقتی از فساد مصون خواهد بود که افرادش آزادانه عفت و پاکدامنی را انتخاب کنند.*
    من با اینکه خودم چادری نیستم ولی با این گفتار شما به هیچ وجه موافق نیستم. چرا فکر می کنید حجاب باعث ایجاد فساد می شود؟ اگر می گفتید فقر باعث فساد می شود باز حرفتان مورد تایید بود. بعدش اینکه شما چرا نگران خانم اشتون هستید؟ وقتی که فردی وارد کشوری با مقررات خاص آن می شود بایستی به قوانین آن کشور احترام بگذارد. مثال براتون می زنم شخصیتی مثل آنجلینا جولی که نیاز به معرفی نیست و معرف حضور همه است ، وقتی وارد کشوری اسلامی می شود به احترام آن کشور حجاب می کند و حتی در برابر توهین به مقدسات دینی مسلمانان موضع گیری می کند. پس در آنجا هم بایستی گفته شود چرا آنجلینا جولی مجبور است روسری دور سرش بپیچد؟ بعدش هم اگر روزی حکم حکومتی مبنی برای حجاب اختیاری صادر شود آیا پیش بینی کرده اید ممکن است چه عواقبی داشته باشد؟ و عده ای که اصلا ظرفیت پذیرش چنین حکمی را ندارند چه برنامه ای را پیاده کنند؟‌ آیا غیرتتان اجازه می دهد در چنین شرایطی محارم شما بدون روسری وارد خیابان شوند و در ملا عام حاضر گردند؟!!! من آدرس این وبلاگ رو براتون گذاشتم شاید کمی قانع شوید و اینقدر تافته جدا بافته نباشید.

    http://harimeyas.com/1391/06/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1.html

    پاسخ:
    وقتی فردی وارد کشوری با مقررات خاص آن می شود بایستی به قوانین آن کشور احترام بگذارد
  • سجاد غلامی
  • سلام محسن عزیز .

    من بار دیگر متن سوال شما را خواندم و همچنین پاسخی که برایتان نوشته بودم . از شما نیز می خواهم یک بار دیگر پاسخ مرا بخوانید .

    سلام دوستان . پرسش و پاسخ پیرامون موضوع حجاب بود . در این سوال و جواب از طرف دوست خوبمان جناب محسن عنوان شد « زمانی یک عمل ارزشمند است و مستوجب پاداش و حتی کیفر و عقوبت می تواند واقع بشود که شخص ، آزادانه و با اختیار خود ، آن عمل را انجام بدهد . »
    در پاسخ به این موضوع ، همانطور که نوشتیم چنین آمد :
    قطعا گروه مورد اشاره در این سخن از جانب جناب محسن ، افرا غیر مسلمان در جامعه ی اسلامی است . نه خود مسلمانان . چرا که برای یک مسلمان ، تحقیقا و تحققا این موضوع به اثبات رسیده است که حجاب جزو ضروریات دین و دستور شریعت بوده و یک فرد مسلمان ، ملزم به رعایت حجاب اسلامی ، در هنگام حضور در اجتماع می باشد .
    پس روی سخن ما ، در موضوع مطرح شده ، افراد غیر مسلمان است و اساسا ازین رو ، ما قائل به پاسخ ثبوتی بودیم و نه رویکرد اثباتی .
    ( البته در جای خود ، به این موضوع هم خواهم پرداخت که حجاب از ضروریات دین هست و یا نیست ) ما چنین پاسخ دادیم که الزامی ( = قانونی ) بودن حجاب ، از سوی حاکم شرع ، از باب تحمیل عقاید بر اشخاص نیست . و منظور از اشخاص ، دقیقا افراد غیر مسلمان در جامعه ی اسلامی است . به این موضوع توجه شود .
    و چون از باب تحمیل عقاید نیست ( یعنی حکومت در پی به اجبار ، مسلمان کردن افراد نیست ) بنابراین ، موضوع آزادی و اختیار ( که آن را به عنوان یکی از عوامل فضیلت داشتن فعل آدمی مطرح نمودید ) در اینجا موضوعیت نداشته و مطرح نمی شود . و همچنین موضوع آزادی عقیده .
    (البته ما هم قبول داریم که تنها فعلی از آدمی می تواند موجب فضیلت و یا حتی رذیلت و مستحق پاداش و یا مستوجب عقوبت گردد که ، در آن اراده ی آزاد و اختیار حتما نقشی داشته باشد ؛ و اساسا ازین روست که خداوند انسان را به عنوان اشرف مخلوقات آفرید که به وی اراده ی آزاد داده است )

    پس اگر از باب تحمیل عقاید (بر غیر مسلمانان) نیست ؛ از باب چیست ؟
    ما پاسخ دادیم که الزامی بودن حجاب از جانب حکومت ، از باب حفظ عفت عمومی و ممانعت از ترویج فساد در جامعه است .
    اسلام در واقع حفظ حجاب را مقدمه ی عفت و حیا در جامعه می داند و بی حجابی را مقدمه ی بی عفتی و بی حیایی . بدین شرح که اسلام با فساد و گسترش آن ، سر ستیز دارد و برنامه های حکومتی خود را بر این مبنا قرار می دهد .
    دقت شود که گفته می شود اسلام بی حجابی را مقدمه بی عفتی می داند . نه خود بی عفتی ، بلکه مقدمه ی بی عفتی . یعنی اسلام خود بی حجابی را مساوی و برابر با ترویج بی عفتی در جامعه نمی داند که در آنصورت شما مثال "حجاب یک فرد ارمنی" را زدید که گفتید بر بی حجابی او هیچ گونه مفسده ای مترتب نیست ( ! ) .
    اگر ما این حرف شما را بپذیریم که می توان افراد بی حجاب در جامعه داشته باشیم اما مفسده هم بر (بی حجابی) آنان نباشد (همانطور که حجاب یک فرد ارمنی را مثال زدید) ؛ آیا می توانیم بپذیریم و اصولا شما به عنوان یک فرد آزاداندیش می توانید بپذیرید که همین بی حجابی (به همان کیفیت و همان شکل و مثال فرد ارمنی ) مقدمه ی ترویج بی حیایی و بی عفتی در جامعه نخواهد شد ؟!
    اسلام بی حجابی را به عنوان یک خط قرمز قرار داده است و ازین رو که می تواند مقدمه ی ترویج فساد باشد ، با این مقدمه ف مبارزه قانونی می کند .
    اما اینکه چنین پاسخ مستدل و متکی به براهین عقلی را ، پاسخی کلیشه ای می دانید ! شما یا باید در مفهوم "کلیشه" تجدیدنظر کنید (تعریف شما از کلیشه چیست؟) یا قدری در این پاسخ بیشتر تعمق و تامل نمایید .

    شما پرسیدید که تکلیف غیرمسلمانان در جامعه ، در خصوص این حکم چیست و مثال مسیحیان ، کلیمیان و .. را زدید .
    پاسخ داده شد که این سوال شما به افراد اهل ذمه ( اهل کتابی که در سرزمین مسلمانان زندگی می کنند ) اشاره دارد . در فقه حکومتی ، اهل ذمه در برابر حفظ جان و مال و تامین امنیت و آرامش و دیگر حقوق و نیازهای خود در جامعه ی اسلامی ، در برابر قوانین جامعه ی اسلامی ، وظیفه ی منقاد دارند . که یکی از این قوانین نیز ، قانون حفظ حجاب در اماکن و انظار عمومی جامعه است .

    مثال کاترین اشتون را زدید که اگر ایشان به کشور ما مسافرت کند ، چرا باید ملزم به رعایت حجاب شود . مگر او مسلمان است ؟
    پاسخ داده شد که این سوال متوجه ی عموم افراد خارجی که حضوری موقت در داخل کشور را دارند (از جمله افرادی که به عنوان توریسم وارد کشور می شوند ) نیز می شود . در تمامی نظام های حقوقی متداول و مرسوم در دنیا ، حقوقی تعریف و به رسمیت شناخته شده است ، تحت عنوان "حقوق داخلی" .
    حقوق داخلی ، حقوقی پذیرفته شده از جانب تمامی نظامات حقوقی دنیا می باشد . قلمرو حقوق و قوانین داخلی ، مرزهای جغرافیایی آن کشور است . هر فرد خارجی که وارد یک کشور دیگری می شود ، ملزم به رعایت عرف و حقوق داخلی پذیرفته شده در همان کشور می باشد به استثناء "احوالات شخصیه" که مواد محدود آن هم ، در قانون مشخص شده است .
    پس چه کاترین اشتون به عنوان یک مقام دولتی و یک شخصیت حقوقی و چه سایر افرادی که به عنوان توریسم و شخصیت های حقیقی وارد خاک کشور ما می شوند ، بر طبق قوانین داخلی ، ملزم به رعایت حجاب خواهند شد .
    اما ما اگر این اصل را بپذیریم ، آنگاه چنین می توان ادعا نمود که بنابر آنچه گفته شد ، یک بانوی مسلمان نیز ، اگر وارد خاک کشوری شود که در آن "قانون منع حجاب" پذیرفته شده است ؛ پس او هم مطابق قوانین داخلی آن کشور باید بی حجابی را اختیار کند !
    پاسخ به این شبهه اینست که "با حجاب شدن" برای فردی به عنوان مثال همان کاترین اشتون ، جنبه ی اعتقادی ندارد که منافات با اصل آزادی در عقیده باشد . اما بی حجابی برای یک بانوی محجبه ی مسلمان ، دقیقا جنبه ی اعتقادی دارد و از باب عدم تحمیل عقیده و ازادی در عقاید (که اصلی پذیرفته شده است در دنیا) ، نمی توان به صرف رعایت قانون " عدم رعایت حجاب" در آن کشور ، او را به اجبار و اکراه بر خلاف عقیده اش ، مجبور به کشف حجاب نمود .

    موضوع گفتگوی ما تا بدینجای بحث ، یک موضوع اسلامی (حجاب) ولی مخاطب بحث ما ، غیر مسلمانان بودند . طبیعی است که ما در مقام ثبوت پاسخ دادیم و نه اثبات موضوع .

    اما پاسخ شما در باب رسائل عملیه ؛
    در رسائل عملیه به صورت کاملا شفاف ، هم حدود شرعی حجاب تعیین شده است (کف و وجهین) و هم کیفیت شرعی حجاب ( نمایان نساختن برجستگی های بدن بانوان در انظار عموم ، یا عدم استفاده از لباس شهرت و .. ) .
    اصولا باید دانست که در رسائل عملیه ، به عنوان کتب فقهی غیراستدلالی ، آنچه مطرح است ، حدود ظاهری احکام عملی اسلام در بخش فروعات دینی است . نه فلسفه ی احکام . نه علل الشرایع . نه مباحث اخلاقی و ..
    آنچه شما بیان داشتید از مفاهیم بی عفتی ، بی حیایی و امثالهم ، توجه شود که مقولاتی اخلاقی هستند که جای بحث آنان در کتب رسائل نیست .

    اما در خصوص پرسش و پاسخی که از حضرت امام نقل نمودید و شبهه ای که در این زمینه مطرح فرمودید ؛ باید گفت که این پرسش و پاسخ ، قبل از تشکیل حکومت اسلامی است . دانستن همین موضوع ، ما را به جواب رهنمون می سازد .
    اما از باب تنویر افکار مخاطبان عزیز باید گفت که این پرسش و پاسخ مثل آنست که از معظم له (در همان زمان یعنی قبل از تشکیل حکومت اسلامی) پرسیده باشند که اگر شما زمام امور را در دست بگیرید ، آیا مردم در انتخاب حکومت آزاد خواهند بود ؟
    کما اینکه عین همین سوال را هم از ایشان ، در همان مقطع پرسیده اند و ایشان نیز چنین جواب داده اند که : آری . مردم در انتخاب نوع حکومت آزاد هستند . و این پاسخ ایشان دقیقا برگرفته از متن تعالیم دین اسلام است .
    شما دیدید که اولین قدم امام بعد از به دست گرفتن امور ، تعیین نوع حکومت توسط مردم در طی یک رفراندوم آزاد و مردمی بود . و مردم نوع حکومت خود را آزادانه انتخاب نمودند .

    اما سوال اینست که اگر مردم ، نوع حکومتی را انتخاب نمودند ، دیگر در پذیرفتن قوانین آن ، آزاد خواهند بود ؟؟ .. آیا می توانند در آن نوع از حکومت ، نسبت به برخی از قوانین ، مطیع بوده ولی نسبت به پاره ای از قوانین دیگر ، خیر ؟؟ ..
    به تعبیر قرآنی آیا می شود "نومن به بعض و نکفر ببعض" بود ؟؟ ..
    "لا اکراه فی الدین" که در قرآن آمده مربوط به زمانی است که مردم ، اسلام را نپذیرفته اند . مردم نوع حکومت را تعیین نکرده اند . بدیهی است که در ان مقطع مردم در انتخاب نوع حکومت و نوع پوشش که تابع نوع حکومت است ، به فرموده ی امام ، آزاد خواهند بود . اما اگر اسلام را به عنوان نوع حکومت پذیرفتند ، باید تابع همه ی قوانین اسلام، از جمله قانون حجاب شرعی هم باشند . یعنی اگر فرد و جامعه ، نوعی دین و یا حکومتی را پذیرفت ، دیگر طبیعی است که نمی تواند مطابق میل سابق خود عمل کند . مثال ساده ی ان اینست که به عناون مثال شما آزادید که برای تعیین نوع شغل و جهت امرار معاش خود ، استخدام ، در سازمان الف و یا ب را بپذیرید ولی اگر استخدام در سازمان الف را پذیرفتید ، دیگر نمی توانید مطابق قوانین سازمان ب عمل نمایید . سخن امام نیز از این منظر قابل ارزیابی و تفسیر است .
    در اسلام در قدم اول "لا اکراه فی الدین" هست . ولی بعد از آن ، از رویکرد "نومن ببعض و نکفر ببعض" به شدت نکوهش می شود و به چنین افرادی وعده ی عذاب داده می شود . هرچند که در کنار این دو نیز می فرماید "انا هدینا السبیل اما کافرا و اما شکورا" یعنی نه چنین است که با دادن آزادی به انتخاب ، به شما سرگردانی در انتخاب را هم داده باشیم . یعنی اسلام ، راه را بر پلورالیسم دینی هم می بندد .
    ب
    ا پاسخ به این بخش از پرسش های شما ، ما با ذکر این مقدمه وارد به بحث اصلی خواهیم شد که آیا اصولا حجاب یک دستور دینی است یا نه ؟ اگر دستور دینی است ، آیا به شکل قانونی در اوردن آن نیز وجهی شرعی دارد یا خیر .

    اما مشخصا در مورد جواب به سوالی که فرمودید جناب غلامی ، آیا شما ایران اسلامی را از منظر اخلاقی (که رعایت حجاب در آن الزامی است) بهتر از غرب می دانید ؟؟ و گویا سوال استفهام انکاری هم پرسیده باشد ! ین سوال را مطرح کرده اید .
    پاسخ ما اینست که گرچه قانون حجاب هم چون سایر قوانین دیگر ، به درستی و آنچه شایسته و بایسته ی و دستور اکید دین است ، رعایت نمی شود و نشده است ؛ اما با همین مقدار از رعایت این فریضه ی الهی ، باید گفت که وضعیت اخلاقی در جامعه ی اسلامی به همان مقدار که به حفظ حجاب مقید بوده اند ، به مراتب از غرب بهتر است و شاهد مثال ما ، مقایسه جایگاه و وضعیت "خانواده" در ایران اسلامی با غرب است . شما اگر به مقایسه ی جایگاه خانواده و استحکامی که در اینجا از آن برخوردار است و جایگاه خانواده در غرب بپردازید ، به پاسخ سوال خود خواهید رسید . (در غرب مفهوم خانواده با بحران جدی مواجه است به نحوی که جامعه شناسان آن از چند سال قبل تر از این ، زنگ خطر را برای نابودی خانواده در غرب به صدا درآورده بودند )

    اما موضوع زنان دانشمند و بی حجاب در غرب .
    بنده یادداشتی تحت عنوان "چرا غرب با وجود مفاسد بسیار از جمله وضعیت حجاب زنان خود ، همیشه در حال پیشرفت علمی" نوشته بودم که به دلیل مشغله کاری فرصت انتشار آن فراهم نشد . گویی قسمت این شد که در مواجهه با پرسش شما ، آن را منتشر نمایم که در صورت همراهی شما دوست عزیز و سایر بزرگواران دیگر ، امشب یا فردا شب ، تقدیم شما خوبان خواهد شد .

    متشکرم .
    با سلام
    سوال اصلی این پست توسط بنده مطرح شده بود ولی از آنجا که من در قسمت دیگری این سوال را مطرح کرده بودم و همانجا منتظر پاسخ بودم و نیز به دلیل مشغله ایام امتحانات تا امروز این صفحه را ندیده بودم. از جناب آقای سجاد غلامی عزیز بابت پاسخشان متشکرم و نمیدانم جناب آرمان از پاسخ ایشان قانع شدند یا خیر اما آقای غلامی شما اگر بار دیگر سوال مرا بخوانید می‌بینید که هنوز به سوال بنده پاسخ درخوری نداده‌اید.
    سوال من این نبود که آیا باید از قانون حجاب اجباری فعلی تبعیت کرد یا خیر؟ بلکه سوال این است که چنین قانونی مبنای اسلامی دارد یا خیر؟ دقت کنید میان مقام ثبوت و اثبات خلط نفرمایید. اینکه فعلا در قوانین ما چنین قانونی هست و قانون لازم الاجراست درست، اما آنچه محل بحث است این است که ادعا می‌شود این قانون بر اساس حکم اسلام وضع شده. من از شما میخواهم به ما نشان دهید از کدام یک از منابع فقه شیعه چنین حکمی را میتوان در آورد؟ شمولیت اهل ذمی در قوانین اجتماعی اسلام هم درست اما اصولا اسلامی بودن این قانون محل سوال است.
    تمام استدلال شما در باب این سوال خاص را من در این جمله دیدم که : "در واقع قانون منع بی حجابی، برای مصونیت جامعه از انتشار آلودگی های اخلاقی و معنوی و تحقق امنیت روانی و تامین عفت عمومی جامعه است" که همانطور که در دو پاراگراف انتهایی متن اولیه هم اشاره کردم این یک پاسخ خطابی بسیار کلیشه‌ای و بسیار سست است. در آنجا عرض کردم: "نداشتن حجاب طبق حدود تعریف شده در رساله‌های عملیه به معنای عریانی و بی بندوباری و بی عفتی و بی حیایی نیست (این نکته مهمی است که خواهش میکنم قبل از پاسخگویی آن را در نظر بگیرید). آیا این همه زنان موفق در زمینه علم و بیزینس و سیاست در کشورهای غربی باعث فساد جامعه شده اند؟"
    به قول اون برادر عزیزمان آیا همه مشکلات اخلاقی و اجتماعی ناشی از پیدا شدن بخشی از موی خانمهاست؟ :)
    آیا غلامی شما واقعا فکر می‌کنید وضعیت اخلاق جنسی در ایران از همه کشورهایی که زنان در آن ملزم به رعایت حجاب اسلامی نیستند بهتر است؟!؟!!
    مدافعین حجاب اجباری در نهایت برای دفاع از موضع خود به دسته‌بندی احکام به فردی و اجتماعی متوسل می‌شوند و حجاب را حکمی اجتماعی تلقی می‌کنند که ضامن مصونیت جامعه از فساد و تباهی است. اما اینجا باز هم سوال اول مطرح می‌شود مبنای فقهی چنین برداشتی چیست؟ اگر قرآن و روایت و سنت به حجاب اجباری حکم کرده به ما هم نشان دهید. در این مساله (اجباری نمودن حجاب) اجماعی هم میان فقها وجود ندارد (نه در میان فقهای سلف امام خمینی و نه در میان فقهای کنونی و نه حتی در دیدگاههای امام خمینی در زمانهای مختلف. جالب است بدانید امام خمینی پیش از انقلاب در مصاحبه‌ای اعلام کرده بودند زنان در حکومت اسلامی در انتخاب نوع پوشش آزاد خواهند بود). اگر عقل را هم ملاک قرار دهیم کدام عقل سلیم پیدا بودن موی خانمها را موجب فساد و تباهی جامعه می‌داند؟ چگونه است که دیدن موی زنان در "سیمای ملی" باعث فساد و تباهی جامعه نیست اما دیدن آن در خیابان باعث فساد و تباهی است؟ (امیدوارم در پاسختان پوشش عادی یک زن ارمنی را با عریانی و بی‌عفتی و... که باعث سرکشی شهوت و... میشه یکی نکنید. اون مثال کاترین اشتون را به یاد آورید :) )

    اما در نهایت باید بگویم مساله حجاب اجباری بیش از اینکه مساله‌ای اسلامی باشد مساله‌ای تاریخی و فرهنگی است که در بستر شرایط پرالتهاب اوایل انقلاب به وجود آمد و دیر یا زود مسئولین به این نتیجه خواهند رسید که همونطور که در اقتصاد دولت نمیتونه متصدی همه امور باشه و رو به خصوصی سازی آورده، در عرصه فرهنگ و جامعه هم دخالت دولت در برخی امور مشکلی رو حل نمیکنه و باید در اون بخش‌ها هم خصوصی سازی! انجام بشه.
    در ۸ نوامبر سال ۱۹۷۸ آیت الله خمینی در پاسخ به سئوال یک روزنامه نگار غربی مبنی بر این که «آیا زنان ایران آزاد خواهند بود که میان حجاب اسلامی و پوشش غربی دست به انتخاب بزنند؟ گفت: «زنان با رعایت معیارها و اصول، در رفتار و سرنوشت و همچنین پوشش خود آزاد هستند»

    کاش به همین مقدار بسنده میشد اما ادامه ماجرا رو در روایتی تقریبا بی‌طرفانه بخوانید:
    http://www.iranvij.ir/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF%D8%8C-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%AF.html

    با سپاس
  • سجاد غلامی
  • خدمت دوست عزیزم جناب مهندس آرمان عزیز ، و همینطور خدمت جناب مالتی مسلم ! (شیعه ، سنی مسلمان ) که به بنده اظهار لطف داشتند ، و سایر دوستان و مخاطبان محترم ، عرض سلام و ادب و احترام دارم .
    امیدوارم که احوال همگی شما خوب باشد .

    مهندس عزیز ! می دانم که در ایام امتحانات پایان ترم دانشگاه بسر می برید . برای شما ارزوی موفقیت دارم .
    شما در سوال خود ، دو موضوع را بصورت همزمان مطرح کردید . یکی موضوع حجاب که پیرامون آن ، سوالی پرسیده شد و دیگری موضوع امر به معروف و نهی از منکر .

    بنده به علت ضیق وقت و مشغله های کاری و البته درگیر شدن با امتحانات دانشگاهی ، ابتدا به سوال شما در موضوع حجاب می پردازم و در روزها و شب های آتی ، به قید حیات ، به موضوع امر به معروف و نهی از منکر .

    اما حجاب ؛ ابتدا باید دانست که منبع همه ی احکام شرعی ، (و حجاب هم به عنوان یکی از این احکام) ؛ تنها قرآن نمی باشد . بلکه در کنار قرآن ، روایات اهل بیت عصمت و طهارت که مفسران واقعی قرآن هستند ، و در کنار روایات ، عقل و اجماع علمای دین شناس (که همان عقل و خرد جمعی است) هم ، منبع و منشاء احکام شرع قرار می گیرد .
    قرآن کتابی است جامع ، که کلیات و قواعد احکام را بیان می کند . و در اصطلاح منطق ، کبرای مسائل را مطرح می کند . اما جزئیات و مصادیق و صغرا و نتایج آن کلیات قرآنی را ، روایات اهل بیت ، سنت و سیره ی معصومین مشخص می کند .
    مثلا قرآن امر به خواندن نماز نموده اما در کجای قرآن کیفیت نماز را بیان کرده است که مثلا نماز صبح 2 رکعت است و سایر احکام مربوط به نماز را .
    یا مثلا قرآن امر به گرفتن روزه نموده ، اما در کجای قرآن مبطلات روزه را شرح داده که از چه چیزی باید امساک نمود .
    همچنین در باقی احکام الهی از جمله حکم حجاب . پس باید برای تبیین حکم حجاب و کیفیت و سایر احکام مربوط به آن ، تنها به قرآن اکتفا ننمود .

    قرآن ، دستور به حجاب می دهد و حجاب را برای خانم ها واجب می داند . عقل حکم می کند که عدم رعایت حجاب ، به معنی مخالفت با امر خدا می باشد .
    در قرآن آیه ای هست که می فرماید «ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض .. » تا آخر آیه .
    کسانی که خدا و پیامبران او را انکار می کنند و می خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند و می گویند به بعضی (از احکام دین) ایمان می آوریم و به بعضی (از احکام دین) ایمان نمی آوریم .. !! خداوند با نکوهش از این افراد یاد می کند .
    نمی شود یک مسلمان ، بخشی از احکام را بپذیرد و بخشی را (مثلا حجاب را ) نه .
    اما نسبت با اصل و قانون برخورد با بی حجابی در جامعه ی اسلامی :
    روشن شد که مسئله ی حجاب از ضروریات دین است . و در جامعه ی اسلامی حاکم موظف است که از مظاهر فسق و فجور جلوگیری کند .
    در اسلام هم مثل همه ی جوامع مدنی دیگر در اقصی نقاط دنیا ، همگی مردم ، موظف به رعایت قانون هستند . سوال : آیا در جوامع دیگر ، تخلف از قانون ، آزاد است ؟ و یا نام آن را آزادی می گذارند ؟
    در آزاد ترین کشورهای دنیا (به آن معنا از آزادی ! ) مردم موظف به پیروی از قوانین هستند . و بنا بر اصلی که بدان اشاره شد (نفی قاعده ی نومن ببعض و نکفر ببعض) هرکس که دین را پذیرفت ، باید طبق همه ی قوانین آن عمل کند .
    این در مورد افراد دینی در جامعه .
    اما در مورد فردی که مقید به دین اسلام نیست ولی در جامعه زندگی می کند ، او باید قوانین و هنجارهای آن حامعه را ، مراعات کند و هنجار شکنی نکند .
    چرا که شارع از باب جلوگیری از گسترش مظاهر فسق و فجور ، حجاب را به شکل قانون دراورده ( و از اوصاف قواعد حقوقی _قانون_ یکی الزام آور بودن آن ، یعنی اجباری بودن آن است ؛ یعنی شارع ، حجاب را به خاطر ادله ای که عرض شد ، حجاب را با به شکل قانون دراوردن ، از سوی همگان ، اجباری و الزامی کرده است ) و نه از باب تحمیل عقاید که در آن صورت با استناد به آیه ی "لا اکره فی الدین" بگوییم که در (پذیرفتن) دین ، که اجباری در کار نیست ، پس چرا مردم را مجبور به رعایت حجاب می کنید ؟! .. یا مگر امری که به صورت اجبار درآمد ، برای فاعل آن فضیلت می آورد ؟!
    درست است که در دین اجبار نیست . اما در اصل پذیرفتن دین ، اجبار نیست .
    ولی بعد از پذیرش اصل دین از سوی فرد ، که این فرد نه با اکراه ، بلکه با جان و دل ، دین مبین اسلام را پذیرفته است ، دیگر رعایت تمامی قوانین آن ، برای او در همه ی موارد الزامی می شود و نباید یک مسلمان ، مصداق نومن به ببعض و نکفر ببعض شود .
    از طرفی دیگر ، در تمامی جوامع مدنی ، این اصل پذیرفته شده که اگر در جامعه ای ، قوانینی به تصویب همگان رسید (قانون اساسی ما به تصویب بیش از 98 درصد از مردم رسیده است ) همگام ملزم به رعایت قانون هستند حتی آنهایی که به آن رای نداده اند .
    و همان طور که گفته شد ، هدف حکومت از اجباری کردن حجاب ، تنها جلوگیری از رواج مصادیق فسق و فجور و فساد و تباهی در جامعه بوده که در ادامه راجب این موضوع بیشتر صحبت خواهد شد نه اینکه از رهگذر قانونی و اجباری کردن حجاب ، درصدد دیندار کردن مردم باشد که بگوییم با اصل "لا اکراه فی الدین" در تعارض است .

    اما ممکن است عده ای بگویند که بسیاری در پوشش حجاب و چادر مثلا ، کار خلاف می کنند ... اولا اینکه عقل سلیم هیچوقت اسلام را با عملکرد افراد قیاس نمی کند . قیاس اسلام حتی با عملکرد شخصیت ها و حتی عملکرد نهاد های دینی و حکومتی هم اشتباه است . ما همواره باید عملکرد افراد و سایرین را به اسلام عرضه کنیم و اگر مطابق اسلام نبود ، قطعا عملکرد آنها برخلاف اسلام است و این افراد تنها خود محکومند نه اسلام و قوانین آن و در اینجا نه حجاب .
    بنابراین عملکرد ناصواب بعضی ها در قالب پوشش حجاب ، ارتباطی به اسلام و خود حجاب ندارد.
    اسلام حفظ حجاب را مقدمه ی حفظ عفت و حیا در جامعه می داند و بی حجابی و بد حجابی را مقدمه ی ایجاد فتنه . در اصل ، اسلام با فتنه و فساد مبارزه می کند . از این رو فرد فاسد محکوم است حتی اگر در پوشش و ظواهر اسلامی باشد .
    البته اسلام به دنبال پوششی است که بدن زن ها و برجستگی های آن را ، کاملا بپوشاند . حال این پوشش می تواند مانتو باشد .. یا چادر . حتی در جامعه ای که چادر مرسوم نیست ، اسلام به جهت دوری از پوشیدن "لباس شهرت" توصیه به حفظ پوشش با لباس مرسوم آن جامعه می کند . یعنی اینطور نیست که در اسلام ، چادر ملاک باشد . هرچند که چادر حجاب برتر است . چرا که اسلام نوع لباس را تعیین نمی کند .
    سوال : آیا تاکید بر مسئله ی حجاب در جامعه ، حساسیت را نسبت به مسائل جنسی در مردان افزایش نمی دهد ؟!
    این سوال به شکل های دیگری هم پرسیده می شود . گاهی برای آن ادله ی روایی هم می اورند که "الانسان حریص علی مامنع" یعنی انسان بدانچه که منع می شود ، حریص تر می شود . باید گفت که اولا اینگونه نیست که انسان از هرچه منع شد ، حریص تر می شود ! خداوند تمامی احکام دین در قرآن را بصورت امر و نهی بیان می کند . پس با هر منعی که خدا می کند ، من انسان ، باید حریص تر شوم !
    پوشش و حجاب به دلیل انکه نقش اساسی در متعادل کردن غریزه ی خودنمایی و تبرج در زنان دارد ، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از پریشانی ها و دغدغه های فکری زنان دارد . زیرا آزادی زن در خودآرایی و به نمایش گذاشتن جلوه های خود در جامعه ، باعث افراط در تجمل و توجه ی مفرط به زیبایی های ظاهری اش می شود ، که این توجه ی افراطی از سوی زن به خود ، می تواند موجب اختلال روانی در او شود .
    با نیم نگاهی به جامعه و رویداد های ان ، متوجه خواهیم شد که زنانی که پوشش نامناسبی دارند ، بیشتر از جانب مردان مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند . در واقع بدپوششی از جانب این دسته از زنان ، چراغ سبز و علامتی از سوی مردان هوسران محسوب می شود . برای همین بیشترین امار آزار و اذیت های خیابانی ، مربوط به زنان بدحجاب است .
    آنچه که جامعه را میدان عرضه و تقاضاهای جنسی می کند ، برداشتن قیود و هنجارهای ذینی و اخلاقی و رشد مظاهر فسق و فجور همچون بی حجابی است که میدان خودنمایی و تبرج را برای زنان از سویی و تجاوز مردان از سویی دیگر ، فراهم می کند . نه رعایت حجاب و پوشش .
    پوشش اسلامی کمک می کند تا محیط جامعه به صورت محیط کار و تلاش ، به شکلی پویا درامده و تقاضاهای جنسی در کانون گرم و عاطفی خانواده ها محدود شود .
    پس نه پوشش ، موجب تحریک بیشتر مردان و نه محرومیت از تقاضاهای جنسی در سطح جامعه ، موجب شکل گیری عقده های روانی در افراد می شود .
    ذکر این نکته هم لازم و ضروری است که آنچه اساس تفکرات امثال فروید را تشکیل می دهد که قائلند بر آن که "محرومیت ها ، موجب طغیان می شوند"! و بنا بر همین عقیده ، راه را برای هرگونه شهوترانی در جامعه باز کرده اند ؛ توجه به این نکته است که آن محرومیتی که انسان را عقده مند نموده و موجب طغیان او می شود ، محرومیت دائمی و همیشگی است . حالا سوال : آیا اسلام ما را از اطفای غریزه به صورت دائمی و همیشگی منع نموده است ؟!
    آیا خداوند در انسان نیازی قرار داده و او را بی پاسخ گذاشته است ؟!
    باید دانست که انسان از نظر تامین خواسته هایش ، طبعی نامحدود دارد . چرا که انسان همواره طالب بی نهایت است . وقتی خواسیته های روحی او در مسیر ماده قرار گرفت ، هیچ حد و مرزی برای آن قائل نمی شود . رسیدن به هر خواسته ای ، خواسته ای دیگر را برای او ، بوجود می اورد .
    یعنی هم محرومیت دائمی باعث طغیان آدمی است (که اسلام چنین دستوری نداده) و هم آزادی بی قید و شرط . درواقع فروید آن روی سکه را نمی دید که آزاد گذاشتن بی قید و شرط انسان هم ، او را به مرز طغیان می کشاند و به نحوی دیگر در او ایجاد عقده های روانی می کند . ( شما به آمار تجاوزات در دنیای غرب نگاه کنید . در ایالات متحده ، طبق آماری که دادگستری ان کشور داده ، در هر 8 ثانیه یک تجاوز به عنف صورت می گیرد ! )
    آنچه که مورد تاکید اسلام است ارضای غریزه ی جنسی در حد نیاز طبیعی و از راه دستور زیبای ازدواج و جلوگیری از تحریک بی مورد و بی ظابطه ی این غریزه که رعایت پوشش اسلامی ، نقش بسزایی در تامین این هدف اسلام دارد . ضمن آنکه فضای جامعه همانطور که گفته شد به فضای کسب و کار و تلاش تبدیل می شود ، این حکم مترقی و متمدنانه ، کمک می کند تا غرایز جنسی در کانون خانواده ها محدود شده و اینگونه به تحکیم بنیان و سلامت خانواده ها کمک کرده باشد . و خانواده ی سالم یعنی جامعه ی سالم . اینگونه است که حجاب جامعه را آماده ی حضور و نقش آفرینی سالم و اجتماعی زن و مرد می کند .

    اما اینکه چرا الزامی بودن حجاب ؟
    گفتیم که از خصوصیات "قانون" الزامی بودن آنست . قانون ، الزام آور است . برای همگان . در تمامی جوامع هم همینطور است که همگان در برابر قانون تسلیم اند هرچند که میل آنان برخلاف آن باشد . اکنون می رسیم به مبنای قانون . مبنای قانون یعنی آنچه که قانون بر اساس آن شکل می گیرد . در مکاتب لیبرالی غرب مبنای قانون ، پذیرش عامه ی مردم است . در دین اسلام ، مبنای قانون ، اراده ی الهی است . در نظام جمهوری اسلامی و قوانین آن ، علاوه بر پذیرش مردم (98 درصد رای به قانون اساسی) مبنای صحیح دینی هم دارد و مطابق با رای و اراده ی الهی هم هست . درواقع قانون منع بی حجابی ، برای مصونیت جامعه از انتشار آلودگی ها ی اخلاقی و معنوی و تحقق امنیت روانی و تامین عفت عمومی جامعه است نه تحمیل عقیده و به اجبار دیندار کردن مردم !
    توضیح دیگر آنکه ، آنچه که در دایره ی خصوصی و شخصی زندگی افراد قرار می گیرد ، مورد منع حکومت نمی تواند قرار بگیرد . هرچند که ممکن است منع شرعی هم داشته باشد . ولی آن فضا ، فضای خصوصی است و حکومت و قانون ، حق دخالت ندارد . اما آنچه که به محیط عمومی ارتیاط پیدا کند و به سرنوشت همه ی انسانها گره بخورد ، اگر مبنای صحیح عقلایی و دینی نداشته باشد ، و مصلحت جامعه در آن نباشد ، (همچون بی حجابی) مورد منع حکومتی قرار می گیرد . زیرا حکومت می خواهد جامعه از آلودگی ها مصون مانده و فضا برای رشد و تعالی انسانها فراهم شود .
    زنی که بدون رضایت ، مجبور به رعایت پوشش می شود ، تنها از او سلب آزادی شده است . در مقابل مصالح و آزادی (معنوی) دیگران و اکثریت مسلمان که خواهان حفظ پوشش در جامعه اند ، حفظ شده است . در اسلام از آن رو که مصالح جمع بر مصلحت فرد ، مقدم است (البته در صورتی که مصلحت جمع ، مصلحتی عقلایی و منطقی باشد که در اینجا نیاز جمع به عفت عمومی مطرح است) از بی حجابی در جامعه با وضع قانون ، ممانعت بعمل آورده و بدینوسیله ، الزام و اجبار به رعایت حجاب را در راستای تامین آزادی (معنوی) و مصالح جامعه تعریف کرده است .

    اما به صورت ویژه در مورد سوالی که مطرح شد . حجاب زنان در زمان پیامبر به چه نحو بوده و آیا اجباری بوده است ؟
    سوال 2 بخش است . نخست کیفیت حجاب در آن دوره و دیگری بحثی که به حکومت بر می گردد.
    جواب را از پاسخ به بخش دوم سوال آغاز می کنم . دوران حکومت پیامبر (ص) بسیار کوتاه بود .(قریب به ده سال) و می دانیم که بعد از پیامبر ما دیگر حاکم اسلامی بدان معنا نداشته ایم تا دوران حکومت 5 ساله ی حضرت امیر(ع) پس فقه حکومتی با تمام غنای آن در عرصه عمل ، چندان فرصت به تجربه اندوزی پیدا ننمود . می دانیم که جوامع در بستر تاریخ ، سیر تکاملی خود را پیدا می کنند و با رشد و در گذر زمان ، هم بر پیچیدگی های آن افزوده می شود و هم ساختارهای حکومت متکامل تر می شوند . احکام اسلام هم به صورت تدریجی نزول یافته و در ظرف زمانی خود ، شاکله ی اصلی خود را یافته است . اگر در زمان حضرت رسول ، اجباری بر حکم حجاب از سوی همگان (غیر مسلمانان) نبوده دلیل بر رد نمودن ممانعت امروزی حکومت از بی حجابی نیست . به عنوان مثال ، در مورد تحریم مسکرات ، اسلام برنامه ای قدم به قدم را پی ریزی می کند . در ابتدا به مسلمانان سفارش می کند که در هنگام اقامه ی نماز ، از خوردن مسکرات دوری کنند و در قدم های بعدی و به تدریج ، حکم به تحریم کلی آن ، می شود . در مورد حجاب هم همینطور است . آیات حجاب در سوره ی نور به صورت کاملا شفافی نازل می شود و حجاب جزو دستورات دین قرار می گیرد ولی اینکه برخورد حکومت اسلامی با غبر مسلمانانی که این قاعده را در جامعه رعایت نمی کنند ، چیست از موضوعاتی است که نمی توان در عمر کوتاه حکومت اسلامی در عصر نبی (ٌٌص) پاسخی برای ان یافت و درصورت اجباری و قانونی نبودن حجاب در آن جامعه و شرایط ، بتوان گفت که مبنای امروزی جامعه هم همان رفتار قرار بگیرد . البته در جامعه ی مدینه النبی ، افراد غیر مسلمان ، تشکیلات و جوامع خود را داشتند که در اکناف و اطراف مدینه مستقر بودند . نه در خود جامعه اسلامی آن روز .
    اما آنچه که از تاریخ هم استفاده می شود اینست که حجاب به مبنای پوشش زنان ، در قبل از اسلام هم در میان همه ی ادیان و جوامع مختلف ، به شکل های متفاوتی وجود داشته است و موضوعی به اسم بی حجابی مطرح نبوده . حجاب ، حکم تاسیسی اسلام نیست . یعنی اسلام آن را اختراع نکرد بلکه اسلام آن را پذیرفت . در ایران باستان ، در یهود ، در مسیحیت ، در تمدن های مختلف ، پوشش همواره وجود داشته اما نه پوشش کاملی که اسلام بدان توصیه کرده است . اسلام پوشش را پذیرفت و ضمن پذیرفتن آن ، محدوده ِ آن را ، وسیع نر نمود .
    این سخن به این معنی است که زنان در زمان بعثت ، دارای حجاب بوده اند . ولی نه حجاب کامل . زنان عرب در آن دوره معمولا پیراهن هایی می پوشیدند که تنها گریبان آنها باز و دور گردن و سینه آنها در معرض دید بود که معمولا به آن قسمت ها هم زیورآلاتی حمایل می کردند . به طور طبیعی به غیر از گریبان ، گردن ، گوش ها و گوشواره ها نیز نمایان بود . دیگر اجزای زنان پوشیده بوده است. این فرهنگ پوشش ان زمان است . تا آیات سوره ی نور نازل می شود . "به زنان با ایمان بگو که چشم های خود را از نگاه های هوس آلود و دامان خود را حفظ و زینت های خود را آشکار ننمایند و اطراف و روسری های خود را بر سینه خود بکشند (تا گردن و سینه ی آنان پوشیده بماند) ..
    بدیهی است که این آیه در مقام بیان توسعه ی محدوده ی حجاب و پوشش است . زیرا قسمت های دیگر بدن زنان ، با لباس های مرسوم آن زمان که همان پیراهن های بلند بوده ، پوشیده می شد . و فقط قسمت های سینه و گردن نمایان بود .

    سلام خانم صامتی عزیز
    درمورد این موضوع که فرمودید صلوات فرستادن زمانی نمیبره و دوستان مشارکت کمرنگ داشتند،می خواستم بگم،درسته خیلی خوبه که همیشه در حال ذکر گفتن باشیم،ولی ذکری که بدون هیچ تمرکزی باشه خیلی (به نظر من) خوب نیست...یعنی تاثیر خاصی رو وجود آدم نمیذاره
    مهم کمیت و تعداد صلوات ها نیست.مهم کیفیته ادا کردن اوناست.نمیگم من خیلی با تمرکز و خلوص نیت صلوات میفرستم،ولی به نظرم همون 100 تا هم خیلی زیاده...
    پاسخ:
    سلام عزیزم 
    بنده معمولا  آرام ذکر می گویم با همین سرعت که زمان گرفتم شد دقیقه ای 16 صلوات . البته توجه و حضور قلب هم که شما اشاره داشتید بسیار مهم است .
  • شیعه سنی مسلمان
  • سلام. آقای سجاد غلامی واقعا از اینکه پیگیر هستید وپاسخ دادن به انسانهایی که سوالاتشان بی پاسخ مانده جای تقدیر وتشکر دارد. خیلی مهم است پاسخ سوالات کی وکجا گرفته شود. آنجا که داوطلبانه سوال میشود وقتی فردی دلسوز وبدون عناد وپیش داوری سوالات را پاسخ میدهند آدمیت انسان رشد میکند وتفکر بالنده میشود باز هم ممنون.راستی خانم صامتی همین گروه ی روزایی جمع بشیم .همدیگرو ببینیم وبه صحبت وکار گارگاهی وتحقیق علمی بپردازیم. دوستانی که اینجا هستند وخود شما آدمهای مطلع وآگاهی هستند حیف هست که در حد نظر وسوال پاسخ داده بشه. مثل انجمن یا محافل دوستانه. خوشحال میشم ثبت نام به عمل بیاورید وگروه تشکیل بدیم
    پاسخ:
    سلام پیشنهاد از این بهتر نمیشه .چه خوب که همه ی ما در مورد پیشنهاد های دیگری هم که می تونه این روند رو حفظ کنه فکر کنیم . با توجه به اینکه تنها چند روز دیگه به یکسالگی این رسانه باقی مونده 
    سلام
    سجاد جان خوبی؟چه خبر؟راستش من دو سوال تاریخی داشتم:آیا تو حکومت حضرت علی و پیامبر هم حکم حجاب بر تمام زنان یک "حکم" اجتماعی اسلام بوده؟
    آیا گروهی مامور به اجرای این حکم بوده اند(معادل امروزی گشت ارشاد) ؟
    من تمام حرفاتو قبول دارم ولی فکر نمیکنم تو فقه سیاسی شیعه دو مورد بالا بوده باشه اگه اطلاعاتی در این زمینه داری خوشحال میشم بشنوم
    خدانگهدار
  • سجاد غلامی
  • سلام .
    به نظر من ، پیچیده ترین مسائل فکری و سنگین ترین مطالب علمی ، اگر قدم به قدم و به صورت نثری روان ، مطرح شوند ؛ و با مقدمات روشن به نتیجه بریند ، جلوی بسیاری از انحرافات فکری را گرفته و به بسیاری از شبهات ، پاسخ گفته و برای همه قابل فهم و درک خواهد بود ؛ به شرطی که ما برای هر فرد ، حق آزادی در اندیشه و آزادی در بیان ؛ قائل باشیم و آن فرد نیز با اندیشه ای مستدل ، تنها در پی گشودن گره های ذهنی خود باشد نه در پی گشودن گره های روحی و روانی خود ! (یعنی فضای بحث ، یک فضای باز و آزاد و متکی بر استدلالات عقلی به دور از هرگونه فحاشی ، اهانت ، توهین ، تهمت و نیز هرگونه قضاوت های پیشداورانه و برچسب زدن به همدیگر باشد و ما می توانیم به دنبال مباحثه و نه مجادله ، گفتگو در این چهارچوب و فضا را ، در این رسانه تمرین کنیم) که به فرموده ی رهبری "هرکس در راه روشنگری مردم قدم بردارد، کار او عبادات است"
    سوال : آیا حجاب ؛ مخالف آزادی است ؟
    پاسخ ما به این سوال اینست : تردیدی نیست که ادامه ی حیات بشر ، مشروط به رعایت قوانین فردی نظیر قوانین بهداشتی و رعایت قوانین اجتماعی نظیر قوانین راهنمایی و رانندگی است .
    باید دانست واژه ی "حقوق" معانی مختلفی دارد . یکی از معانی حقوق ، قانون است .
    قانون یعنی مجموعه قواعدی که بر اشخاص ، از این جهت که در اجتماع هستند ، حکومت می کند توضیح آنکه انسان موجودی است اجتماعی . که بصورت طبیعی ، در میان همنوعان خود بسر می برد . از دیگر سو ، خواسته ها و نیازهای آدمیان به حکم فطرت باهم شباهت زیاد دارد . کم و بیش همه یک چیز را طالبند . پس نزاع برسر جلب منافع بیشتر و تامین زندگی بهتر بین آدمیان درمی گیرد .
    انسان اندیشمند می داند که بقای اجتماعی او با آشوب و زورگویی امکان ندارد و ناچار باید قواعدی بر روابط اشخاص ، از آن جهت که عضو جامعه اند ، حکومت کند که به مجموعه ی این قواعد حقوق می گویند و از آن جهت که حقوق به تنظیم روابط میان افراد و حفظ نظم در جامعه می پردازد و برای هرکس امتیازهایی (حق) در برابر دیگران می شناسد و که دیگران ملزم به رعایت این حق (تکلیف) هستند ؛ بنابراین به طور طبیعی رعایت این قوانین که ضامن بقای جامعه است ، برای انسان محدودیت هایی را ایجاد می کند چون مطابق این قوانین ، انسان نمی تواند هرچه را می خواهد در هر شرایطی و در هرصورتی انجام دهد چون برخلاف مصالح و منافع جامعه و مخل آزادی دیگران می باشد .
    به عنوان مثال آیا می توان رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را مخالف آزادی و برعکس ، بی توجهی به این قوانین را عین آزادی دانست ؟!
    قانون الهی وجوب حجاب نیز مانند بسیاری از قوانین لازم فردی و اجتماعی است که سلامت روحی و اخلاقی فرد و جامعه که مشروط به رعایت آن است و چون نمی توان قوانین فردی و اجتماعی را مخالف آزادی دانست ، قانون الهی وجوب حجاب زن در جامعه را نمی توان مخالف آزادی دانست زیرا قانون حجاب گرچه در ظاهر محدودیت هایی را به دنبال می آورد و نوعی محدودیت ظاهری تن و جسم است ولی در واقع آزادی فکری و معنوی افراد جامعه را تضمین می کند . زیرا با رعایت این قانون فکر و روح و روان افراد از بردگی مد و هوا و هوس آزاد می گردد و برعکس بی حجابی گرچه نوعی آزادی ظاهری تن و جسم است ولی درواقع بردگی فکری و روحی فرد و جامعه را باعث می شود .
    پرسیده شد اگر به عنوان مثال "کاترین اشتون" هم بخواهد به ایران بیاید ؛ باید یه روسری دور سرش بیچد . یا اینکه حکومت اسلامی چرا رعایت حجاب را برای غیر مسلمانان هم واحب می داند ؟
    پاسخ : در فقه حکومتی که پیشینه ی آن به صدر اسلام و شخص نبی مکرم (ص) برمی گردد (اولین حکومت اسلامی را پیامبر بعد از استقرار در مدینه تشکیل داد که تمامی قوانین آن جامعه ی نوین و توپا ، از متن تعالیم اسلام گرفته شده بود) موضوعی هست به نام اهل ذمی . یعنی کافران اهل کتاب همچون یهود و نصاری که در بلاد مسلمین زندگی می کنند ؛ در مقابل تعهدشان به رعایت قوانین اجتماعی اسلام ، از امنیت و حمایت حکومت اسلامی برخوردارند .
    از منظر حقوقی (حقوق کلاسیک دنیای امروزی که منابع آن به اومانیسم و غیرالهییات متداول در علوم اسلامی ما برمی گردد) نیز این مسئله قابل بررسی است . هریک از حکومت ها ، برای خود قوانینی دارند _فوانین داخلی_ ؛ که هر فرد به محض ورود به آن محیط ، تا مادامی که در آن محیط قرار دارد ، ملزم به رعایت آن قانون می باشد . این یک عرف حقوقی پذیرفته شده در تمامی نظام های حقوقی دنیای امروز است .
    اما این رعایت این حق پذیرفته شده ، در خود یک اشکال اساسی دارد .
    و آن نادیده گرفتن حق آزادی عقیده برای افراد است . گرچه یک فرانسوی به عنوان مثال ، اگر بخواهد وارد ایران شود ، ملزم به رعایت حجاب می شود ؛ ولی باید دانست که بی حجابی برای او ، جنبه ی اعتقادی ندارد . ولی یوک مسلمان ایرانی اگر وارد خاک کشور فرانسه به عنوان مثال شود ، او را (طبق قوانین داخلی خودشان) ملزم به حذف حجاب و پوشش می کنند حال آنکه رعایت حجاب و پوشش برای زن مسلمان ، هم جنبه ی اعتقادی دارد (منافات با آزادی عقیده) و هم جنبه ی حفوقی ( حجاب یک حق الهی است )
    نظر شما چیست ؟
    خیلی ممنون

    اینم برای مطالعه
    طرف گفته باید حضرت معصومه رو برای دختران الگو قرار بدیم
    خوابن
    خبر ندارن خیلی وقته اشخاص دیگه ای الگوی دخترای این دوره زمونه شدن

    http://isna.ir/fa/news/92061609282/%D8%B2%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D8%B7%D8%B1-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7
    منبعی که معرفی کردید رو دیدم ولی آماری پیدا نکردم
    پاسخ:
    http://www.asriran.com/fa/news/134069/%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%82%D9%87-%D9%88-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C-35-%D8%B3%D8%A7%D9%84

    سلام  لطفا این لینک را که در سال 1389 به این آمار پرداخته است ،مشاهده کنید 
    از کلید واژه های دختران مجرد، دختران مجرد بالای 35 سال و یا تجرد قطعی نیز می توانید استفاده کنید
    ده متهم اصلی گم شدن لبخند / عوامل افسردگی جامعه


    متهم شماره ۱: بیکاری

    بیگدلی:
    نبود رضایت شغلی در گروهی از افراد باعث افسردگی می شود، گذشته از بالا بودن آمار بیکاری، تصور افراد از شغل ایده آل اغلب محقق نمی شود. فرد با زحمت زیاد در دانشگاه وارد می شود که از نظرش پول ساز است اما تا زمانی که فارغ التحصیل می شود، بازار کار اشباع شده و باز ناکام و سرخورده می شود.

    افشار نادری:
    نبود امنیت اجتماعی و فرهنگی یکی از اصلی ترین دلایل افسردگی به شمار می آید. بسیاری از افراد به آینده خود اطمینان ندارند و تصور می کنند جامعه ای که در آن زندگی می کنند، انتظاراتشان را برآورده نمی کند. نبود شغلی که با انتظارات فرد همخوانی داشته باشد یا نبود امکاناتی که انتظارات او از آینده را برآورده کند به ناکامی می انجامد و افسردگی گروه بزرگی از افراد را به دنبال می آورد.


    متهم شماره ۲: بی پولی

    افشار نادری:
    این روزها در جامعه ما و برخی کشورهای دیگر، شرایط بی ثبات اقتصادی و تورم بر مشکلات افراد می افزاید. فردی با تمام نیرو کار می کند اما می بیند با وجود همه تلاش هایش، نمی تواند بعد از گذشت سال ها برای خود خانه بخرد یا امکانات یک زندگی باثبات و آرام را فراهم کند. اینجاست که او می بیند جامعه نمی تواند انتظاراتش را برآورده کند و دچار یأس و دلزدگی می شود که افسردگی اش را به همراه می آورد. این مشکلی است که در سال های اخیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه با آن روبرو بوده اند. در کشورهای توسعه یافته، سیستم پیشرفته رفاهی تعریف شده که تغییرات سیاسی و اجتماعی چندان خللی در آن ایجاد نمی کنند اما متاسفانه کشورهای در حال توسعه، تا رسیدن به آن شرایط فاصله زیادی دارند.

    بیگدلی:
    تفاوت طبقاتی بالا از دیگر عوامل افسردگی است. در دنیای امروز، بی پولی لحظه به لحظه احساس حقارت را به فرد منتقل می کند. وقتی فرد می بیند که شخص دیگری در طبقه بالاتر از او به راحتی به آرزوهایی که از نظرش دست نیافتنی است می رسد، دچار احساس سرخوردگی می شود.


    متهم شماره ۳: تک فرزندی

    افشار نادری:
    کوچکتر شدن خانواده ها نمی تواند تاثیر منفی روی سلامت روان والدین بگذارد، چون برای آنها صرفا داشتن فرزند مهم است و نه تعداد آن. چه بسا که فرزندان کمتر، با کمتر کردن مسوولیت والدین از افسرده شدن آنها جلوگیری کنند اما این اتفاق، ممکن است مشکلاتی را برای فرزندان به دنبال داشته باشد. به ویژه اگر نتوانند با همسن و سالان خود ارتباط برقرار کنند، ممکن است تنهایی تاثیرات نامطلوبی را بر روانشان بگذارد.
    اما این ماجرا روی دیگری هم دارد. افسردگی در جوامع، به شکل های متفاوتی گروه های مختلف را درگیر می کند. افسردگی سالمندان مشکلی است که این روزها در موردش بسیار می شنویم. نبود امکانات و حمایت های مالی، منابع اطلاعاتی، ابزاری و… سالمندان را به انزوا می کشاند و افسردگی را به دنبال می آورد و تنهایی دوران پیری هم تحمل مشکلات اجتماعی بسیاری را که سالمندان با آن روبرو هستند دشوارتر می کند.

    بیگدلی:
    تعداد فرزندان بیشتر در نسل های قبل، می توانست مانعی برای افسردگی باشد. بچه ها پشت سر هم به دنیا می آمدند و دیگر مجالی برای ننر پروری وجود نداشت. اگر بچه غذایش را نمی خورد، بچه دیگری فورا غذایش را می خورد. هیچ کس تنها کانون توجه خانواده نبود اما تک فرزندهای امروزی، آنقدر توجه بی دریغ والدین را می بینند که با وارد شدن به جامعه و دیدن کوچکترین بی توجهی، سرخورده می شوند.


    متهم شماره ۴: بی ذوقی

    بیگدلی:
    مشکل بزرگی که جامعه امروز ما با آن روبروست، کمبود هیجانات مثبت است. ما برای زندگی ذوق نداریم. اگر بسیاری از افراد را به مجلس عزا یا عروسی دعوت کنید، واکنش چندان متفاوتی را مشاهده نمی کنید. کمبود هیجانات مثبت، باعث می شود زود خسته شویم و توان انجام دادن کارهای سخت را نداشته باشیم. ما به شکلی تربیت شده ایم که انگار برای شاد بودن باید دنبال دلیل و بهانه محکمی بگردیم، اما انگار غمگین بودن حق ذاتی و طبیعی ماست. از سوی دیگر، انگار نوعی درماندگی آموخته شده در ما هست. مدام می گوییم می دانم که موفق نمی شوم، آیه یاس می خوانیم و به همین دلیل زود دست از تلاش می کشیم.


    متهم شماره ۵: آلودگی ها

    افشار نادری:
    آلودگی صوتی تنها مشکل جوامع امروزی نیست. گذشته از هیاهو و صوت های مزاحمی که تاثیر نامطلوبی بر روان افراد می گذارند، دیگر انواع آلودگی ها هم روان آدم ها را تهدید می کند. آلودگی هوا این روزها یکی از دلایل مسلم افسردگی و مشکلات روانی مختلف به شمار می آید. گذشته از تاثیر مستقیمی که این آلودگی ها بر سلامت روان می گذارند، با مبتلا کردن گروه بزرگی از افراد به مشکلات جسمی، تنفسی، ناباروری، سقط جنین و… سلامت روان آنها را هم تهدید می کند. در دنیای امروزی، بیماری ها یا اختلالاتی که به علت آلودگی ها ایجاد می شود، یکی از دغدغه های بزرگ انسان هاست؛ دغدغه ای که آرامش را از آنها می گیرد و سلامت روانشان را به خطر می اندازد.


    متهم شماره ۶: ازدواج دیر هنگام

    بیگدلی:
    بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند افراد متاهل کمتر افسرده می شوند و خودکشی می کنند و با توجه به این یافته ها، پیش بینی اینکه مجرد ماندن طولانی به سلامت روان آسیب می زند. کار دشواری نیست. البته ازدواج هم همیشه سلامت بیشتر روان را به دنبال ندارد. این اتفاق تاثیری دو پهلو بر روان می گذارد. یک ازدواج موفق در شرایط خوب اقتصادی و همراه با رضایت دو طرف، آنها را در برابر تهدیدهای روانی بیمه می کند، اما ازدواج ناموفق، با بالا بردن آمار طلاق که این روزها شاهد آن هستیم، تهدیدی جدی برای سلامت روان جامعه تلقی می شود.


    متهم شماره ۷: هجوم انتخاب های بی شمار

    بیگدلی:
    قرار داشتن در معرض انتخاب های زیاد، یکی از مشکلات بزرگ انسان ها در دنیای مدرن است. افراد با انتخاب های زیادی مواجه هستند اما اغلب مهارت تصمیم گیری را ندارند. تنها تصور می کنند که آری گفتن به یک انتخاب، به معنای نه گفتن به هزاران انتخاب دیگر است. این موضوع از خرید یک لباس گرفته تا انتخاب شغل و حتی ازدواج همه را تحت تاثیر قرار می دهد و کافی است فرد اعتماد به نفس پایینی داشته باشد تا سرخوردگی و افسردگی به سراغش بیاید.


    متهم شماره ۸: لامپ های کم مصرف!

    افشار نادری:
    یکی از دلایل اصلی افسردگی، آب و هواست. آمارها از پایین بودن تعداد افسرده ها در جوامعی که همیشه هوای آفتابی دارند حکایت می کنند. این اتفاقی است که با وجود آفتابی بودن هوای کشور ما، مردم را هم تهدید می کند و دلیل آن، استفاده از لامپ های کم مصرف است. بررسی ها نشان داده اند که لامپ های کم مصرف، نوری شبیه نور در هوای ابری را ایجاد می کنند. فرد احساس می کند چشمش شفاف نمی بیند و نور این لامپ ها به مرور کمتر می شود و طبق یافته های علمی به افسردگی استفاده کنندگان می انجامد.


    متهم شماره ۹: افزایش تنش های محیطی

    بیگدلی:
    بالا رفتن عوامل خطر و فشارزا، باعث می شود که افراد این روزها استرس و فشار روانی بیشتری را تجربه کنند. سازمان بهداشت جهانی می گوید اگر در یک روز به فردی ۱۵۰۰ واحد استرس وارد شود، او در طول آن روز تعادل روانی نخواهد داشت. برای مثال این سازمان می گوید اگر فردی در حال مطالعه کتاب باشد و در فاصله چند متری اش خودرویی تصادف کند و چراغ راهنمایی هم در جریان آن تصادف بشکند و سر فرد از مقابل کتاب، به سمت این رخداد بچرخد، ۷۵۰ واحد استرس به او منتقل شده است. حالا کافی است این عدد و رقم ها را با وضعیتی که از لحظه بیدار شدن تا لحظه خوابیدن تجربه می کنید مقایسه کنید، تا از دلیل بالا بودن آمار افسردگی باخبر شوید.


    متهم شماره ۱۰: رفتن رنگ از زندگی شهری

    بیگدلی:
    دیدن رنگ های شاد و چهره های خندان، می تواند یک فرد آشفته را به آرامش برساند اما به پیرامون خود نگاه کنید. رنگ ساختمان ها، لباس ها و مبلمان شهری را ببینید تا چه اندازه این رنگ ها شادی آورند؟ شاید اگر افراد یاد بگیرند که رنگ را به خانه شان بیاورند و در پوشش خود هم از رنگ هایی که ایجاد خستگی بیشتری می کنند استفاده نکنند، به مرور شاهد کم شدن آمار افسردگی و دیگر اختلالت روانی باشیم.


    منبع: بیست (20ist)
    پاسخ:
    سپاس از انتخاب این موضوع 
    به نام خدا
    سلام به همگی.
    در مورد ختم صلوات باید بگم که دوستان عزیز چرا اینقدر مشارکتتون کم بود؟؟
    لیست دوستانی که تا این لحظه اعلام حضور کردند:
    1)منصوره صامتی:2000 تا صلوات
    2)سجاد غلامی:500 تا صلوات
    3)علیرضا:500 تا صلوات
    4)زهرا:200 تا صلوات
    5)آسمان:100 تا صلوات
    6)دوستان سایت سمت خدا:9300 تا صلوات
    7)دوستان سایت دیگر:9700 تا صلوات
    8)خواهران شمیم:1000 تا صلوات
    9)دوست شمیم:500 تا صلوات
    *اگر اسم کسی از قلم افتاده یا تعداد صلوات هاشو اشتباه نوشتم گوش زد کنید*
    هنوز هم منتظر شما هستم برای مشارکت در این کار الهی..
    دوست دارم تعداد صلواتا از شب تولد امام رضا بیشتر بشه.ایشالا که این اتفاق بیفته.
    التماس دعا از همگی.
    صلوات
    پاسخ:
    بنده هم بسیار تعجب کردم که برخی از دوستان شرکت نکردند و یا حضورشان کمرنگ بود!
    بنده با سرعت معمولی زمان گرفتم ذکر صلوات به همراه و عجل فرجهم ، در هر دقیقه 16 عدد صلوات ذکر می شود  یعنی در 10 دقیقه 160 صلوات  ودر 20 دقیقه 220 صلوات .به عبارتی در یک ساعت 660 ذکر صلوات با سرعت معمولی ذکر خواهد شد
       برای ذکر گفتن نیازی نیست شرایط خاصی داشت و حتی می توان در هنگام رانندگی ، و یا پیاده روی و انجام کارهای روزانه دهان را به این ذکر عطر آگین کرد . ذکر صلوات از جمله اذکارسبک و کارگشاست که اثرات وضعی غیر قابل انکاری دارد و بسیار توصیه شده است  این که اشاره شد ذکر سبک یک اصطلاح است مثلا بزرگان می فرمایند ذکر لا اله الا الله سنگین است و خوب نیست افراد معمولی این ذکر را به کار برند . 
    بیندیشیم که در طول روز چه کلمات بیهوده ای زمزمه و ذکر نا خودآگاه ماست و...
    شمیم عزیز بنده باز هم اعلام مشارکت می کنم حال که شما با این پیشنهاد خوب زمان ما را به بهترین ذکر عطرآگین ساختی 2000صلوات دیگر به نام بنده یادداشت کن . امیدوارم که مقربان به درگاه الهی هم نام ما را در زمره ی تحیت کنندگان به  پیامبر اکرم ص یادداشت کنند . 
    در ضمن منبع این آماری که میدید رو هم بنویسید
    پاسخ:
    منبع آمار ، موسسه ی مطالعات و پژوهش های جمعیت آسیا و اقیانوسیه
    لطفآ در پست جداگانه نظرتون رو راجع به اون راه حلهای ارائه شده در مورد ازدواج جوانها که در این کامنت مطرح شده بگویید
    پاسخ:
    به روی چشم . اندکی فرصت نیاز دارم 
    سلام چند ماهی میشه که میام اینجا ولی نمی دونم چرا اندفعه انگشتم رفت تا بنویسم خانم صامتی من 25 سالمه چادری هستم و هیچ اجباری هم نداشتم ولی وقتی 5 سال پیش که مثل همیشه به احترام محرم و امام حسینچادر سر کردم تضتضمیم گرفتم که برای همیشه چادر بپوشم به این خاطر که تو چادر راحت ترم .وقتی چادری شدم آرایشی تغکیر کرد و موهامو پوشاندم اون اوایل چون عادت نداشتم یکم سخت بود ولی الان جلو آیینه از خودم خوشم میاد .چون قبلا از بعضی نگاههای آقایون نفرت داشتم و استرس داشتم که الان آرایشم چطوره .؟ الان موهایم وز شده چه کار کنم ؟ الان اندامم چطور به نظرم می رسه .خلاصه کلی دردسر داشتم و وقتم گرفته می شد اینم بگم که آلن روسری های خیلی خوش رنگ می پوشم و با چادرم راضی ترم .نمی فهمم چرا بعضی ها میگن چادر تو ایران اجباریه من که خودم انتخاب کردم و خوشحالم
    پاسخ:
    سلام هانیه جان 
     به یقین ارزش پوششی که از روی اختیار و آگاهی انتخاب آزادانه ی انسان است قابل مقایسه با پوشش اجباری نیست . به ما تبریک می گویم که پوشش خود را بر اساس آگاهی انتخاب کردی . از احساست نسبت به پوششت گفتی به نظر بنده هم همینطوره چادر پوشش بسیار زیبایی است وبرای حضور در کارهای اجتماعی در کنار آقایون آرامش بیشتری رو ایجاد می کنه 
    حکایت «سر به مهر» از دختران بازمانده از ازدواج

    دیدن فیلم «سر به مهر» را به شما توصیه می کنم. اگر از اهالی وبلاگ هستید شاید اولین فیلمی باشد که وارد دنیای وبلاگ نویسان می شود. این فیلم سعی می کند مشکلات و آسیب های ناشی از تاخیر در ازدواج در دختران را آسیب شناسی کند که همین انتخاب این مساله نشان دهنده دغدغه احترام برانگیز کارگردان است. کمبود اعتماد به نفس، تقدیرگرایی افراطی، بدبینی بیش از حد و نگاه ابزاری به شعائر دینی خصوصیاتی هستند که شخصیت اصلی فیلم آن را به به خوبی نمایش می دهد و می توان گفت به خوبی روایتگر وضعیت این گروه مظلوم جامعه ماست.
    هر چند کارگردان در بخشهایی از فیلم دچار شعار زدگی ایدئولوژیک می شود و خصوصا در مورد نماز کمی تماشاگر را به سفارشی بودن کار خود مشکوک می کند اما در مجموع خیلی روانکاوانه و ظریف وارد دنیای کسی شده است که امکان ازدواج نیافته است. در اینکه تعداد زیادی از دختران ما به دلایل مختلفی که قبلا در مورد آن گفته ایم دچار سن تجرد قطعی شده اند و امکان ازدواج نخواهند یافت شکی نیست. اما به راستی احدی از علمای علوم اجتماعی یا مسئولان فرهنگی کشور به این فکر بوده است که چگونه می توان این دسته از جمعیت را حق حیات بخشید؟ با وجود هنجارهای فعلی در جامعه ما این دسته از جمعیت (دختران بازمانده از ازدواج) محکوم به مرگ تدریجی هستند.

    راه حل های گوناگونی در این زمینه می توان پیشنهاد کرد که همه آنها آفات و مسایل حاشیه ای فراوانی را برای این گروه ایجاد می کند و در حقیقت می توان گفت راه حل اساسی و ریشه ای برای حل این معضل اجتماعی(اگر بشود آن را معضل خواند) وجود ندارد. برخی نیز با کلی احساس فضل می گویند باید شرایط ازدواج را برای ایشان فراهم نماییم. انگار که مثلا می شود با یک بخشنامه همه دخترهای مجرد را شوهر داد. مساله اینجاست که باید ابتدا بپذیریم که این دسته به یک واقعیت انکار ناپذیر در جامعه تبدیل شده اند و نمی توان وجود آنها را انکار یا حذف کرد.

    با توجه به هنجارهای فعلی جامعه تنها راه های پیش رو اینها هستند: ترویج ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود، ترویج چند همسری، فراهم نمودن شرایط ازدواج موقت و ترویج و قبح زدایی الگوی جدیدی برای زندگی مستقل مجردی.

    راه حل آخری به نظرم تامل برانگیز است. یعنی کمک به الگوی جدیدی از زندگی که در حال حاضر قبیح شمرده می شود و به رسمیت شناختن آن. زندگی مستقل به صورت مجردی برای دختران. اگر فشار جامعه بر دختران مجرد از بین برود خیلی از دختران شاید بتوانند با زندگی مستقلی که برای خود فراهم می کنند از مشکلات کنونی رهایی یابند. البته به نظر می رسد جامعه خود به این سمت و سو در حال پیشروی است و خصوصا در شهرهای بزرگ کم کم این شیوه پذیرفته شده است اما قبح زدایی از این شیوه زندگی راهی ناگزیر است چرا که تن دادن به ازدواج های اجباری و درجه دو برای این دسته خطرات بیشتری را به همراه خواهد داشت.

    http://www.fardanews.com/files/fa/news/1392/9/27/191771_760.jpg


    متن از من نیست.
    پاسخ:
    سلام
     سپاس بسیار موضوع خوبی را اشاره فرمودید 
     بر اساس آما رجمعیت شناسان در حال حاضر حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت دختران بالای 35 سال است که هر سال صد هزار نفر به این تعداد افزوده می شود که از نگاه کلان جامعه شناسی می تواند فراهم کننده بستر برخی آسیب های اجتماعی باشد چرا که نوع تربیت دختران در خانواده های ایرانی ترکیبی نامتوازن از سنت و مدرنیته است که راهی به سوی یک انتخاب مناسب نیست و دختران را دچار تناقض می کند و...
    http://isna.ir/fa/news/92100603102/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%AC-%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%AF
    پاسخ:
    سپاس
    الان اگه من این حرفارو زده بودم...
    پاسخ:
    اگر شما هم مطلب مفیدی برای دوستان دارید  بنویسید استفاده کنیم بزرگوار
    سلام خانم صامتی عزیزم...
    بحث جالبی اینجا گذاشتین.ولی صحبت کردن درموردش بی فایده است...
    حجاب یه حکم حکومتیه و آقای خمینی دستور به اجباری بودن حجاب دادن.
    خیلی جالبه چندروز پبش تو یکی از شبکه های 5گانه دیدم که میگفتن،در ایران زنان خودشون حجاب انتخاب کردن و هیچ اجباری در کار نبوده!!!!حالا دقیقا این آمار از کجا اومده؟الله اعلم..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">