منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چادری» ثبت شده است

چندی است که با افزایش ناهنجاری های اجتماعی شاهد برخوردهای خشن با آمرین به معروف و ناهیان از منکر در شهرهای مختلف کشور هستیم که در همین خصوص یکی از شهروندان تهرانی شنبه این هفته در جریان امر به معروف یک خانم بد حجاب در خیابان های تهران به برخورد تند و بی ادبانه آن فرد روبرو و مورد هتک حرمت قرار گرفته است. تلاش برای کشف حجاب خانم آمر به معروف در خیابان‌های تهران! به گزارش جهان به نقل از ۵۹۸، خانم شمس با ارسال گلایه نامه ای به شرح اتفاق مذکور پرداخته است که متن ارسالی در ادامه می آید: " حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند . متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم. به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم. حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود... به نزدیکم که رسید گفتم: "خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید." هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد. و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابتو...آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه "جرات نکنی" به کسی بگی حجابشو رعایت کنه ... سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی...دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد... به شماها هیچ مربوط نیست که .... تو خیلی ... که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد... باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت .... در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره... همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری... خودم چادر از سرت بر میدارم...خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید....شماها همه چیزو خراب کردید...شما چند نفر بیشتر نیستید..."ما" نمیذاریم "شماها" اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم... همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد .با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت...مگه بار دیگه نبینمت،اگه ببینمت زنده نمیذارمت .... بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را باید فراموش شده بدانیم. باید کم کم باور کنیم که اگر بخواهی محجبه باشی و حکم خدا را رعایت کنی، باید قید امنیت و حداقل حقوق شهروندی ات را بزنی، نه قانون و نه مجری از تو حمایت نخواهد کرد... در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق ..."
  • منصوره صامتی


 جدول زمانبندی فیلم های جشنواره فیلم فجرو نگاه می کردم وبسیار علاقه مند بودم بدونم کدوم فیلمها محصول تلاش خانم هاست.

 خانم پوران درخشنده: هیس! دخترها فریاد نمی زنند

 

 خانم نرگس آبیار:اشیاء از آنچه فکر می کنید به شما نزدیکترند.

 

 خانم نرگس آبیار رو نمی شناختم پرسیدم گفتند:تنها خانم کارگردان که چادریه در جشنواره ی عمار هم با چادر حضور داشتند؟

 

 علاقه مند شدم ایشون رو از نزدیک ببینم خیلی وفته به این مساله فکر می کنم که چرا چادریها در سینمای ایران همچون غباری در گردباد حضور دارند؟!

 

 ولی چه خوب که ایشون چادری هستند در این دوره و زمونه اون هم در سینما خیلی به اعتقادش ایمان داره که اصالتش هضم نشده حتما باید با ایشون مصاحبه کنم عالیه ...!

 

 علیرغم مشغله ای که داشتم ساعت13:30 برج میلاد بودم تا فیلم که البته بهانه بود خانم آبیار رو ببینم .

 

 بعد از فیلم رفتم تا ایشون رو از نزدیک ببینم ...

 برای یک لحظه خون در رگهایم منجمد شد و مبهوت نگاه می کردم

 

البته دوستان بزرگوار فیلم ایشون رو نقد می کردند و برای من که به دنبال گمشده ام آمده بودم فیلم تنها بهانه بود

 من در اندیشه که :

ماباید تاثیر گذار باشیم یا تاثیر پذیر؟!

 

چه اجباری به پوشیدن چادرداریم جز ارزشی که به آن اعتقاد داریم؟

می دونید بحث چادر پوشیدن یا نپوشیدن نیست  صحبت از یک دگردیسی است

چه می شود که اعتقادی که ارزش اندیشه ی من است در فضای سینما هضم می شود رنگ می بازد؟

این تحول حاصل چیست ؟

چرا این قدرحضور خانم ها با حجاب کامل در سینمای ایران  بیرنگ است؟

مگر سینما ظرف نیست و اندیشه ی ما مظروف ؟

اصالت مظروف مهم است یا ماهیت ظرف؟

وهزاران پرسش دیگرشده خارش ذهنی من

نمی دانم شاید شما بدانید...

شاید هم اساسا توقع بنده ازسینمای جمهوری اسلامی ایران زیاد است که پوزش می طلبم

 

 چقدر سخته که در هجوم رنگین کمان ها یکرنگ بمانی!

  • منصوره صامتی
سومین بار بود که برای تکمیل دوره ی درمان دندانم به دندانپزشکی می رفتم ...
منشی لبخندی زدو همینطور که پیشبند نایلونی رو دور گردنم می بست گفت:خانم صامتی برام جالبه که شما همیشه با چادرید!پوششتون یکیه!
یکه خوردم گفتم مگه قراره چه جور باشم؟!
اومد پاسخ بده که دکتر گفت :اینو که همه می دونن در صدا و سیما چادر اجباریه...
گفتم نه اصلا اینطور نیست
گفت :چی میگین خانم صامتی دفاع نکنید.خیلی از همکاراتون میان اینجا از سازمان که میان با چادرن از خونه که میان نمیشه شناختشون !
میگن چادر لیباس کارمونه تو سازمان اجباریه.
خیلی ناراحت شدم امان از آدمهای متظاهرو دورویی که به خاطر خودخواهی خودشون آبروی بقیه رو هم میبرن...
نفسی کشیدم و قاطعانه گفتم:اصلا اینطور نیست در سازمان کسی مجبور نیست چادری باشه .آدمهای دورو برای اینکه مانتوهای تنگ و چسبونشون از نگاه حراست دور بمونه چادر سرشون می کنن .ومن هم همه جا حتی مهمونی هم که میرم همین حجاب و دارم و برای مخاطبم ارزش قائلم پشت دوربین و جلوی دوربین برای من فرقی نمی کنه .
دکتر گفت :چرا دفاع می کنید شما از عملکرد صدا و سیما راضی هستید؟
گفتم:این که یه بحث دیگه است و ربطی نداره که بی انصافی کنم و موضوعی که از اون اطلاع دارم و پنهان کنم و به دروغ مساله ی دیگه ای رو عنوان کنم !
معلومه من هم انتقاد دارم ولی این چه ریبطی به مساله یااجباری بودن چادر داره؟!
به هر حال تا به این لحظه با چنین مساله ای در صدا وسیما مواجه نشدم.
  • منصوره صامتی