منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر» ثبت شده است

اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم

.بخوان به نام پررودگارت که آفرید او انسان را از خون بسته . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است، خدایی که نوشتن آفرید و به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

                              از بعثت او جهان جوان شد،

                                               گیتى چو بهشت جاودان شد


                                                                  این عید به اهل دین مبارک

                                                                                   بر جمله مسلمین مبارک




  • منصوره صامتی



ماه نیسان به تاریخ هجری شمسی و در این سال‌ها بعد از بیست و سه روز که از نوروز بگذرد تقریباً داخل نیسان ماه رومى مى‏ شوند و ماه نیسان سى روز است.

 روزى جمعى از اصحاب نشسته بودند حضرت رسالت پناه‏ صلى الله علیه وآله و سلم داخل شد و بر ایشان سلام فرمود و ایشان جواب سلام گفتند پس حضرت صلی الله علیه و آله فرمود که مى‏خواهید دوائى را که جبرئیل به من یاد داده تا محتاج به دواى اطبّا نباشم، به شما یاد دهم؟  

پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و سلمان و دیگران سؤال نمودند که آن دوا چیست؟  حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله و سلم به حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام خطاب نمود و فرمود که در ماه نیسان رومى آب باران مى ‏گیرى و 

هفتاد مرتبه سوره «فاتحة الکتاب» و

هفتاد مرتبه «آیةالکرسى» و

هفتاد مرتبه سوره «قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ» و

هفتاد مرتبه سوره «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلى‏» و

هفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» وَ

هفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» و

هفتاد مرتبه سوره «قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ» و

هفتاد مرتبه «لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ» و

هفتاد مرتبه «اللَّهُ اَکْبَرُ» و

هفتاد مرتبه «اَللّهُمَّ صَلّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ» و

هفتاد مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» بر آن می‌خوانی و

هفت روز (در برخی از روایات چهل روز آمده) در بامداد و شامگاه از آن آب مى‏آشامى.  

حقّ تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنکه پاک گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شیطان را و دلهاى شما را محکم گرداند و ثابت گرداند به حقّ آن خداوندى که مرا براستى بر خلق مبعوث گردانیده است سوگند یاد مى‏کنم که جبرئیل گفت که حق تعالى بردارد از کسى‏که این آب را مى‏آشامد هر دردى را که در بدنش باشد و او را عافیت بخشد؛ و درد‌ها را از بدن او و استخوانهاى او بیرون کند و اگر در لوح دردى براى او مقدّر شده باشد محو نماید. 

 و به حق پروردگارى که مرا به حقّ فرستاده اگر فرزند نداشته باشد و فرزند خواهد آب نیسان را به آن نیّت بیاشامد او را فرزند روزى گردد و اگر زن عقیم باشد وفرزند نیاورد واز این آب با نیّت بیاشامد فرزند از او بوجود آید و اگر مرد و زن پسر خواهند یا دختر از آن آب بیاشامند مقصودایشان به‏عمل آید چنانچه‏حق‏تعالى مى‏فرماید: یَهَبُ لِمَنْ یَشآءُ اِناثاً وَیَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ اَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَاِناثاً وَیَجْعَلُ مَنْ یَشآءُ عَقیماً یعنى حق تعالى مى‏بخشد هر که را خواهد دختران و هر که را خواهد پسران یا جُفت مى‏گرداند براى ایشان پسران و دختران یعنى هر دو را به ایشان عطا مى‏کند و هر که را خواهد عقیم و بى‏فرزند گرداند.

  پس حضرت فرمود که اگر کسى سردرد داشته باشد و از این آب بیاشامد صُداع و سر درد او به قدرت الهى ساکن گردد و اگر درد چشم داشته باشد و در چشمهاى خود قطره‏اى از این آب بچکاند و بیاشامد و چشمهاى خود را از آن آب بشوید به اذن خداى تعالى شفا یابد و آشامیدن از آن آب بُن دندان‌ها را محکم گرداند و دهان را خوشبو کند و لعاب بُن دندان‌ها را کم کُند و بلغم را کم کُند و تُخَمه و اِمْتِلا به سبب خوردن طعام و آشامیدن آب به هم نرساند و از بادهاى قولنج و غیر آن متأذّى نگردد و درد پشت و درد شکم بهم نرساند و از زُکام آزار نکشد و درد دندان بهم نرساند و درد معده و کرم معده را زایل گرداند و محتاج به حجامت نگردد و از مرض بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگى و خُوره و پیسى و رُعاف و قَىّ نجات یابد و کور و لال و کر و زمینگیر نشود و آب سیاه در دیده‏اش نزول نکند و دردى که موجب افطار روزه و نقصان نماز او باشد او را عارض نگردد و از وسوسه‏هاى جنّیان و شیاطین متأذّى نگردد. 

 هر که از این آب بیاشامد و به جمیع دردهائى که در مردم مى‏باشد مبتلا باشد موجب شفا از جمیع آن‌ها گردد پس جبرئیل گفت به حقّ خداوندى که تو را به راستى فرستاده هر که این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد حقّ تعالى دلش را مملوّ گرداند از نور و روشنى و الهام خود را در دل او وارد سازد پس حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله و سلم فرمود که جبرئیل گفت هر که از این آب بیاشامد و به جمیع دردهائى که در مردم مى‏باشد مبتلا باشد موجب شفا از جمیع آن‌ها گردد پس جبرئیل گفت به حقّ خداوندى که تو را به راستى فرستاده هر که این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد حقّ تعالى دلش را مملوّ گرداند از نور و روشنى و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جارى گرداند و پر کند دل او را از فهم و بینائى و به او عطا کند از کرامت‌ها آنچه به احدى از عالمیان عطا نکرده باشد و هزار مغفرت و هزار رحمت بر او بفرستد و غش و خیانت و غیبت و حسد و بَغْى و کبر و بخل و حرص و غضب را از دل او بردارد و از عداوت و دشمنى مردم و بدگوئى ایشان نجات یابد و موجب شفاء جمیع امراض او گردد. 

 واگر در زندان باشد و از آن آب بیاشامد از حبس نجات یابد و سردى بر طَبع او غالب نگردد و آب باران مطلقاً مبارک است و منفعت دارد خواه در نیسان ببارد و خواه در غیر آن چنانچه در حدیث معتبر از حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام منقول است که بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شما است و درد‌ها را دفع مى‏کند چنانچه حق تعالى مى‏فرماید: وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمآءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَلِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأقْدامَ یعنى مى‏فرستد حقّ تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنکه پاک گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شیطان را و دلهاى شما را محکم گرداند و ثابت گرداند به آن قدمهاى شما را و در عمل نیسان بهتر آن است که اگر جمعى خوانند هر یک مجموع آن سوره‏‌ها و اذکار را هفتاد مرتبه بخوانند و از براى آن‌ها که مى‏خوانند فایده  ‏اش عظیم‌تر و ثوابش بیشتر است. 

  • منصوره صامتی
1. خاطره ها بخشی از هستی بشر است. می شود خاطراتی را تنها در حاشیه ذهن داشت نه در متن ذهن، اما نمی شود از آن بکل طفره رفت. اجتماع انسانی هرمقدار نیز تحول تاریخی و دورانی پیدا بکند وحتی بعد از گسست های اخیر و جدید معرفت شناختی وجامعه شناختی اش، بگمان سخت است که بتواند با خاطرات دنیای قدیم یکسره وداع بکند وآنها را به فراموشی بسپارد، چنانکه اصلا نبودند. داستانهای عتیق، جزوی از میراث بشری است ودر زمرۀ اینها، داستان پیامبران است. رسولان، گروهی از مهم ترین نمونه های انسانی بودند که در تاریخ کهن زیسته اند وتجربه ها واحوال واوصاف آنها هنوز هم دل کسانی را می برد ودلالتهایی ونشانه هایی با خود دارد. اینان البته منحصر به انبیای سامی وابراهیمی نیستند ولی ما به دلیل آنکه در بخشی از تقدیر تاریخی خود ، با دینداری از نوع اسلامی آن محشور شده ایم با انبیای ابراهیمی آشناتریم. حتی در این زمانۀ مدرن ومابعد مدرن نیز هرچند تفکیک ها وتمایزهای معرفتی وارزشی ونهادیِ مهمی روی داده است وخیلی از آنچه در گذشته از دین وپیامبر انتظار می رفت امروزه دیگر بحق انتظار نمی رود، اما بازهم خاطرات دینی گاه وبیگاه در ذهن وضمیر وزندگی کسانی وگروه هایی فعال می شود و به باقیماندۀ نیازهایی پاسخ می دهد که در آن سوی سرحدّات عقل مدرن برجای مانده اند و همچنان بر شرایط بشری ما سنگینی می کنند. گاه گاهی قصه های رسولان تاریخ، در زوایای پنهان جان من هم می آیند ومی روند. غوغایی می کنند و طنین در می اندازند. شگفت است، بارها شده که من انتظار نداشتم وپاک غافل از این خاطرات، که به یکباره واقعه ای روی داده است. انبیا، میهمانان ناخواندۀ خیال من از آن سوی دور ودراز تاریخ شده اند. تااندازه ای که خانۀ تنگ و محقر وجودم اجازه می داد، عزیزشان داشته ام و به آهی و دریغی و نجوایی، پذیرایی کرده ام. چندی است ایوب ویونس مدام می آیند ومی روند. گویا می فهمم چرا. تجربه های شان خیلی با دلهره ها و آلام این روزهایم آشنا می نمایند.....

 2. آن شب تنها بودم، دلم گرفته بود به اندازۀ همه دنیا. لشگری از شرور عالم ومصائب آدم، پیش چشمان خسته ام سنگدلانه رجز می خواندند، در ذهن رنجورم سخت می خلیدند و اعصاب معرفت وروح مرا با بیرحمی تمام می فشردند. از هرآنچه واژگان زیبا در زمرۀ عدالت ورحمت وحکمت وتئودیسه که گفته می شود، سخت آزرده بودم وبا خود (وشاید با هر خودِ بزرگ تر دیگر) به نجوایی خاموش می گفتم: اگر بهتر از این ممکن نبود پس چرا هستی شد به جای آنکه سر به سر نیستی باشد. می خواستم همۀ اشکهای بشریت مغموم را به علاوۀ اشکهای ماهیان دریاها و آهوان صحراها و مرغان آسمانها، یک تنه برعهده بگیرم و چشمه چشمه بر گونه های خویش بریزم وخود را در جاری آن بشویم وآرام شوم. من به رسم معمول این زمانه ودر حد ذهن حقیر خویش ، خرَد را باور دارم و به همان فرض مشهور من هم با اطمینان تمام قائل ام که تقلیل مرارتهای بشر بدون پروژۀ عقلانیت و آگاهی جدید، بدون سبب شناسی علمی وبدون کوشش معقول انسانی و بدون حکمرانی خوب و از این قبیل الزامات، میسّر نمی شود. اما لحظه هایی هست چنانکه گفتم همۀاین سور و سات امروزی به شکل مرموزی در می مانند وشاید آگاهانه کنار می کشند و مرا لختی با خاطرات کهن، با ناخودآگاه نهفته در گوشه های ناپیدای هستی ام، تنها می گذارند. میهمانان آن سوی تاریخ در این وقتهای بی وقتی، سر می رسند. آن شب تنها بودم، دلم گرفته بود به اندازۀ همه دنیا....

 3. یکی از همان تاریخیان دور، درِ خانه هستی مرا آرام می زد....این بار یونس بود. خسته از راه دراز. پیغمبری که در کودکی به من صراحت «به تنگ آمدن» و«زبان به شکوه گشودن» و آزرده خاطر شدن از خدا را آموخت. این طرح بودن ما، از بنیاد مشکل دارد. ما محکومین به زیستن ایم و مسأله ها وشرّ ها بیرون از شمار. گاه باید صمیمانه پرسید و صدها چرا در برابر خدا گذاشت. در کتب مطولی که خواندم هرکس تعریفی از عصمت می کرد چه بسا با انواع تشبثات. من امّا آن را در معصومیت ناراحتی های یونس می دیدم. یونس رفیق کودکی من بود وتا به امروز یاد او با من هست. آن شبِ تنهاییِ انسانی ام نیز، تا یونس آمد قدری سبک شدم. یونس از زیستن در این شرایط بشری خسته شد. رفیق نهنگان دریا شد: «وذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظنّ ان لن نقدر علیه ونادی فی الظّلمات.................». یونس به قیمت صداقت و صراحتش، سختی کشید. یونس از وسعت دردها واز دشواری تقلیل مرارتها برافروخت و سراسیمه رفت. او تقدیر را سهل گرفت وتقدیر، او را سخت درهم فشرد. قرعۀ کشتی نشستگان به نام یونس زده شد واو محترمانه به دریا پرتاب شد؛ مثل بسیاری از قوانین محترمانه ای که تا به امروز هست وکسانی به نام آن رنج می برند و ندارند وکسانی به نام آن سود می برند و دارند. تصادف، بزرگترین قاعدۀ این دنیای کج مدار بود وهست وگویا بازهم خواهد بود. تصادفی است که کثیری از کودکان بیگناه این عالم در قحطی آفریقا پرتاب می شوند ونه در مهد کودکهای مدرن. تصادفی است که منابع در دست گروه هایی افتاده است و نصیب دیگران فقر وفاقه شده است. تصادفا، جنوب وشمال درست شده است، حاکم ومحکوم درست شده است. مؤمن وملحد درست شده است وتصادفا، ما به بهشت خواهیم رفت چون مسلمانیم و خیلی ها به جهنم خواهند رفت چون تصادفا مسلمان نیستند. اگر پای خدا را نیز به این «مسائل مگو» بکشیم، که غامض تر هم می شود!

 4. فرق یونس ونیچه، یکی هم این بود که نیچه در حسرت خدا، حزین ترین مرثیه های سرد فلسفی سرود اما یونس زیر بار جای خالی خدا نرفت وهمچنان او را جست. فرق مارتین بوبر با یونس این است که بوبر با خسوف خدا[i] کنار آمد ولی یونس در دل ظلمات باز نوری جست. یونس در شکم ماهی نیز امیدوار بود که امری متعال به غمزه می آید، منزه وبرتر از تمام آنچه ما تصور و تعریف می کنیم. معنایی فاخر هست در نهایت ناسازی و مستوری. فراوانی بیکرانی هست فراسوی همۀ محدودیتهایی که در خویش ودر پیرامون خویش بعیان می بینیم وبا آن دست به گریبان ایم. یونس در شکم ماهی نیز امید وآرزو داشت وایمان یعنی امید وآرزو. یعنی چنان زندگی کن که حقیقتی هست، که اوجی هست، که معنایی غایی هست. به رغم همه شواهد خلاف، تو مصمم باش که دعوتی از تو هست... تا یونس آمد، همۀ کائنات بیکباره شبستانی شد، پرشکوه تر از هر مسجد یا کلیسا یا آتشکده ودیر؛ با روشنی رازآلود ونغمه ای غریب وآشنا: فاستجبنا له ونجّیناه من الغمّ وکذلک ننجی المؤمنین... یونس به رغم تمام مصائبی که کشید، درک یوتوپیک از هستی واز انسان و از خود را از دست نداد. یونس به رغم همه آزاردگی هایش، باز فراوانی بیکرانی در هستی جُست. باز برمحدودیتهای بشری خویش واقف شد، باز برخود نهیب زد، باز سطح انتظارش را از خود بالا برد وسطح توقعاتش از دیگران را پایین. باز بودن در اینجا را فرصتی دید و زیستن با مردمان را بر دیدۀ منت نهاد. یونس با غوطه خوردن در غمهای عالم ، برآنها فائق شد...... بدرود یونس! دوست نهنگان! صدای حزین نیایشی غریب در ظلمات! ...پیامبر اعتراض و ایمان! واژۀ مبهم اندوه ونجات!... میهمان گریزپا از آن سوی تاریخ! بدرود....

 برگرفته از تارنمای استاد دکتر مقصود فراستخواه.
  • منصوره صامتی

خطر برگشت به عقب!

منصوره صامتی |

السلام علیک یا عبره کل مومن ... یا قتیل العبرات !

سلام بر تو ای اشک هر مومن .. ای کشته ای که اشک ها برای او جاریست .

ضمن تسلیت به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی (ع) که یادآور نهضت عاشورایی سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است ؛ خلوتی گزیده  ، به چرایی ، چیستی و چگونگی این واقعه ی عظیم ، می اندیشم. گویی که این بار ، سوال ، عمیق تر از آنست که تنها در ذهن نگارنده باقی بماند ...

به 

راستی چرا ؟! .. چرا تنها پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر (ص) ، کار کشور اسلامی به جایی می رسد که همان مردم مسلمان همان جامعه ، از وزیر ، امیر ، سردار ، عالم ، قاضی ، قاری و .. در کوفه و کربلا جمع می شوند ، جگرگوشه ی همان پیامبر را با آن وضع فجیع به قتل می رسانند ؟! ..

کار به جایی می رسد که جلوی چشم مردم ، حرم پیامبر را در کوچه و بازار می آورند و ضمن هتک حرمت ، به آنها تهمت "حارجی" می زنند ؟! (خارجی یعنیی جزو خوارج ! یعنی خروج کننده از دین !

در اسلام فرهنگی هست که اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام بکند ، لعنت خدا و رسول و مومنین علیه چنین کسی است و در اسلام چنین کسی خونش هدر است .اینها آمدند پسر پیغمبر ، پسر فاطمه ، پسر امیرالمونین علی ، کسی که می دانند پیامبر در مورد او و برادر بزرگوارش فرموده سید الشباب اهل الجنه را به عنوان خروج کننده بر امام عادل _ که آن امام عادل یزید بن معاویه است_ معرفی می کنند و البته کارشان هم می گیرد !! سوال اینست : آنها که دستگاه حکومت ظالمند ؛ دلشان هرچه بخواهد ، می کنند و هرچه بخواهند ، می گویند .

اما چرا مردم باور می کنند ؟؟ .. چرا مردم ساکت اند ؟؟ در مباحث مربوط به عاشورا ، بنا به نظر محققین ، سه بحث عمده وجود دارد . یکی بحث علل و انگیزه های قیام امام حسین است که چرا امام قیام کرد (یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام) بحث دوم ، بحث درس های عاشوراست که بحثی زنده و جاودانه و همیشگی است . مخصوص زمان معینی نیست . درس فداکاری ، درس ایثار ، درس مقاومت ، درس شجاعت ، درس رادمردی و آزادگی و .. بحث سوم ، بحث عبرت های عاشوراست . عبرت های عاشورا که مهمتر از درس های عاشوراست و همانطور که رهبری فرموده اند مختص به زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد . یعنی زمان ما ! 

« آن چیزی که من را دچار دغدغه می کند ، این جای قضیه است . من می گویم چه شد که کار به اینجا رسید ؟؟ .. چرا امت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیات احکام اسلام و آیات قرآن ، دقت داشت ؛ در یک چنین قضیه ی واضحی ! این قدر دچار غفلت ، سستی و سهل انگاری و خطا در تحلیل شد که چنین فاجعه ای به بار آمد ؟؟ .. این مسئله انسان را نگران می کند . مگر ما از جامعه ی زمان پیغمبر و امیرالمومنین قرص تر و محکم تر هستیم ؟! چه کار کنیم که آن طور نشود ؟؟اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم ، ممکن است پنجاه سال دیگر ، ممکن است پنج سال دیگر ، ممکن است ده سال دیگر ، یک وقت دیدید جامعه ی اسلامی ما ، کارش به انجا رسید ! ..

تعجب نکنید ؛ مگر چشمان تیزی که تا اعماق را ببیند و نگهبان امینی که راه را نشان بدهد و مردم صاحب فکری که کار را هدایت کند و اراده های محکمی که پشت این حرکت باشد . والا اگر رها کردیم ، باز همان وضعیت پیش می آید . آن وقت همه ی این خون ها ، جانفشانی ها ، فداکاری ها ، استقامت ها ، مقاومت ها ، هدر و از بین خواهد رفت ! عبرت اینجاست . »

 براستی چه شد که جامعه ی اسلامی با محوریت پیامبر عظیم الشان ، و آن عشق مردم به او و آن ایمان عمیق مردم به او ، آن جامعه ی سرتاپا حماسه و زهد و اخلاص و صداقت و فداکار و پای کاربودن ، همان جامعه ی ساخته و پرداخته از جهات معنوی ، همان مردم و حتی بعضی همان کسانی که دوره های نزدیک به پیامبر را دیده اند ، بعد از پنجاه سال ، کارشان به جایی می رسد که متحد القول و متحد الفعل جمع می شوند و فرزند همان پیامبر را به آن شکل می کشند !! 

به نظر می رسد هر جامعه ی اسلامی از بدو پیدایش در معرض این خطر است !یعنی خطر برگشت به عقب . خطر انحراف از اصول . خطر استحاله ی فرهنگی . خطر کمرنگ شدن ارزش ها . خطر قهقراء . خطر پوچ شدن از درون و خطر تزویر و تظاهر به برون که وقتی پای عمل و امتحان چنین فرد و جامعه ای برسد ، قطعا در آن عرصه ، پای او خواهد لنگید . 

سوال : آِیا هر جامعه ای اسلامی ، همین عاقبت را دارد ؟ جواب : اگر از این واقعه ی عظیم تاریخی ، عبرت بگیرد ؛ نه . اما اگر عبرت نگیرد ؛ بله . اینکه قرآن دعوت به مطالعه ی تاریخ می کند و می گوید تاریخ معلم انسانهاست ، یعنی همین . عبرت های عاشورا اینجاست .

                  ما باید بفهمیم که آنجا چه شد که جامعه ی اسلامی کارش به قتل نوه ی پیامبر دینش رسید ؟!

  • منصوره صامتی