تاریخ صبروانتظارما
منصوره صامتی |
ز عمق ناپیداى مظلومیت ما،صدایى آمدنت را وعده می داد.
صدا را، عدل خداوندى صلابت می بخشید و مهر ربانى گرما می داد.
و ما، هر چه استقامت، از این صداگرفتیم و هرچه تحمل، از این نوادریافتیم.
در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم.
در کشاکش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گامهاى آمدنت توانمان مى بخشید.
رایحه ات که مژده حضور تو را بردوش می کشید مرهمى بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهاى شکسته مان.
دردها همه از آن رو تاب آوردنى بود که آمدنى بودى. تحمل شدائد از آن رو شدنى بودکه ظهورت شدنى بود و به تحقق پیوستنى.
انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیست سنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمن خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایى ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است برمىگردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد.
به آن جنایتى که دست و پای مردانگى را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می رود، از عاشورا می گذرد وبه بعثت پیامبر اکرم می رسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و کفر وشرک و عناد و فسادى که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده می فرمودکه کسى خواهد آمد. نامش نام من،کنیه اش کنیه من، لقبش لقب من،دوازدهمین وصى من خواهد بود وجهان را از توحید و عدل و عشق و دادپر خواهد فرمود.
اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها برمی گردد، به مظلومیت وتنهایى عیسى، به غربت موسى، به استقامت نوح و از همه اینها گذرمى کند تابه مظلومیت هابیل می رسد. انتظار و بردبارى ما را وسعتى است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان وآوردن مژده ظهور امام زمان. آرى و در آن زمان هستى حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهدگشود و در رگهاى خشکیده علم،خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشدخواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.
صدا را، عدل خداوندى صلابت می بخشید و مهر ربانى گرما می داد.
و ما، هر چه استقامت، از این صداگرفتیم و هرچه تحمل، از این نوادریافتیم.
در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم.
در کشاکش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گامهاى آمدنت توانمان مى بخشید.
رایحه ات که مژده حضور تو را بردوش می کشید مرهمى بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهاى شکسته مان.
دردها همه از آن رو تاب آوردنى بود که آمدنى بودى. تحمل شدائد از آن رو شدنى بودکه ظهورت شدنى بود و به تحقق پیوستنى.
انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیست سنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمن خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایى ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است برمىگردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد.
به آن جنایتى که دست و پای مردانگى را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می رود، از عاشورا می گذرد وبه بعثت پیامبر اکرم می رسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و کفر وشرک و عناد و فسادى که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده می فرمودکه کسى خواهد آمد. نامش نام من،کنیه اش کنیه من، لقبش لقب من،دوازدهمین وصى من خواهد بود وجهان را از توحید و عدل و عشق و دادپر خواهد فرمود.
اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها برمی گردد، به مظلومیت وتنهایى عیسى، به غربت موسى، به استقامت نوح و از همه اینها گذرمى کند تابه مظلومیت هابیل می رسد. انتظار و بردبارى ما را وسعتى است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان وآوردن مژده ظهور امام زمان. آرى و در آن زمان هستى حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهدگشود و در رگهاى خشکیده علم،خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشدخواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.