با ماهواره ، بی ماهواره!
کاربرمهما ن مرسده ایران اهوازفرستاده شده در7 اسفند 1392 ماهواره بی رودربایستی!
خانم صامتی سلام
ما ماهواره داریم از صبح تا شبم روشنه کلیم برای خانواده ما خوب بوده
اوایل پدرم خیلی مخالف بود مادرم اصرار کرد که بخریم ورزش داره تغذیه داره قرار بود فقط کانالای عربی ام بی سی رو ببینیم ولی الان بعد 5 سال کانالی نیست که نبینیم ! پدرم مثل سابق نه تنها مخالف نیست خیلی مهربون شده ،پدرم بازاریه و میدونید که محیط اونجا خیلی خشکه و مرداش خیلی غیرتین . نمی دونم شاید اصلا ربطی نداشته باشه ولی اخلاق پدرم خیلی خوب شده ودایم گیر نمیده روسریتو بکش جلو ، تو مهمونیام اگر ی کوچولو جلو شوهرخاله هام برقصم خودشم میاد وسط . البته با مانتو میرقصما . ماهواره برای هرکی بد بوده برای ما خوب بوده با هم مهربونتر شدیم وقتی پدرم میینه که اون ور دنیا آزادی هست و دخترا از 18سالگی تنها زندگی می کنن خوب به خواسته هام بیشتر اهمیت میده .چند وقتیه میزاره با دوستام بریم مسافرت مامانمم مثل سابق حرصم نمیده خوشتیپ تر شده مرتب تر شده همش به خودش میرسه لباسهای شیک می پوشه من فکر می کنم به خاطر این همه خانم خوشگل تو ماهوارست . کلا خوش سلیقه شده . غداهای خارجیم درست می کنه من کاری به برنامه های سیاسیش ندارم یعنی اصلا به من چه هرکی سرکار باشه من زندگیمو می کنم . برنامه های علمی خیلی خوبیم داره .عزا گرفتم این ایام عیدی چکار کنم که میخایم بریم مسافرت . نمیدونم نظرتون راجع به من چیه ولی ببینید خانم صامتی عزیز باید واقعیتو ببینیم می دونید اگر ماهواره نداشتیم چقدر جرو بحث تو خونه ی ما زیاد بود باید کلی با پدرو مادرم بحث می کدم تا ی مانتو ی رنگ شاد بخرم یا برم خونه ی فلان دوستم ولی وقتی اونا فرهنگ های بالاتر و اروپایی آشنا شدن دیگه نیازی به جر و بحث نیست خود بابام میگه برو ی کم به خودت برس و اهل تفریح و گردش شده . چون زندگی رو راحت تر میگیره . یاد گرفته که به شخصیت منگاحترام بزاره خودش رانندگی رو به من یاد داد و تشویقم کرد به نظر من اینا همش به خاطر دیدن فرهنگهای دیگست . کلا ما که از داشتن ماهواره راضی هستیم . ببخشید وققتتونو گرفتم
کاربرمهمان مهتاب ایرانی ایران تهران فرستاده شده در 7 اسفند 1392 ماهواره بی رودربایستی!
سلام خانم صامتی
کامنت مرسده رو خوندم تجربه شخصی من از ماهواره دقیقا متضاد با مرسده جان هستش
:من حدود دوسال پیش ماهواره مون رو جمع کردم و با یه اردنگی از خونه زندگیم پرتش کردم بیرون...
ماهواره حدود سالهای 85 و توسط برادرم سرو کله اش تو خونه ما پیداشد. مامان و بابا ادمای مذهبی بودن ولی اصراری به تحمیل عقایدشون به ما نداشتن و کلا مابچه ها ازاد بودیم هرکاری بکنیم . من به انتخاب خودم مذهبی شدم و برادرم به انتخاب خودش یه ادم مدرن امروزی که نماز وروزه اش سرجاش بود...
ماهواره تو زندگی ما اومد و به نظر من سطح دینداری رو تا حد زیادی کاهش داد. البته مامان بابای من ادمهای محکمی بودن و عقایدشون ثابت بود، ولی روی من که تازه درحال شکل گیری بودم ، تاثیر خیلی بدی داشت ... من بیشتر شبکه های سیاسی رو پیگیری می کردم و واقعا افکارشون روی ذهنم تاثیر گذاشت و من رو اشفته کرد ... بعد از ازدواج هم توی جهیزیه ام ماهواره بود... چون فکر می کردم اگر نباشه از قافله تمدن عقب می افتم . همه کانالهای خبری دنیا رو هم پیگیری می کردم .. دوسال پیش براثر پیدا کردن یه دوست قدیمی و وارد زندگی اون شدن یهو دیدم ای دل غافل چی بودم چی شدم! اون دوست شبیه گذشته من بود. از در و دیوار زندگیش ارامش می بارید. باشوهرش عاشق ومعشوق بودن و من عشق الهیی رو توی رفتارشون می دیدم . سبک زندگیشون کاملا اسلامی بود. بدون اسراف بدون فحش بدون مجادله ... ارام ارام ارام ... من عاشق زندگیش شدم یادم اومد خونه پدریم هم همین شکلی بود!! ولی ماهواره ای که ادعای نشون دادن همه فرهنگها رو داشت هرگز این فرهنگ زیبا و سبک زندگی عالی رو نشون نداده بود .... زندگی خودم رو بادوستم مقایسه کردم ....به نظر من فرق اون بامن این بود که اجازه نداده بود ماهواره به عنوان یک نماد ضد اسلامی وارد زندگیش بشه! اون فریب تبلیغات رو نخورده بود ...
قبلا برات نوشتم منصوره جان! گاهی ادم گوهری تو دستشه و قدرش رو نمی دونه . مثل ماهی که توی ابه. باید از اب بیرونش بیارن یه مدت نتونه نفس بکشه تا قدر اب رو بدونه ... زندگی به سبک اسلامی مثل اب اطراف ما رو فرا گرفته و نمی دونیم چه نعمت بزرگیه ! ما ایراداتی که هیچ ربطی به اسلام نداره رو به این دین اسمانی ربط می دیم ولی خوبیهای مطلقی که توسط اسلام به ما رسیده رو نمی بینیم....دیدی وقتی یه ادم کلاهبردار عتیقه ای رو دست یه انسان ساده لوح می بینه شروع می کنه و می گه چقدر داغونه چقدر زوار در رفته ست خجالت نمی کشی صدساله داری از این استفاده می کنی و ال وبل ... عتیقه رو ارزون می خره و جنس قلابی خودش رو گرون به طرف قالب می کنه... حکایت دین هزار ساله ماست با عقاید تازه کشف شده جدید....
خلاصه اینکه ! بعد از مدتها رفت و امد با این دوست عزیزم کم کم به خودم اومدم. اولین قدم برای بازگشت به خود این بود که این نفوذی شیطان در خونه زندگیم رو از بین برم . به بالکن رفتم یه لگد نثارش کردم . هنوز که هنوز جنازه اون بشقابک شوم گوشه بالکن افتاده و هر ازگاهی ابی می ریزم و اون اطراف رو که خاک جمع می شه می شورم...
من تمام سعی ام رو دارم می کنم که زندگیم به سبک اسلامی که پدرومادرم و مادربزرگ و پدربزرگم و هزار سال اجدادم داشتن برگرده ... می دونی منصوره جان! گاهی ادم تمام دنیا رو به دنبال گنج می گرده وبعد می فهمه اون گنج توی حیاط خونه خودش بوده . داستان مولوی که رمان کیمیاگر از روی اون نوشته شده موضوعش همین بود.... به نظرمن این همون گوهر ابا و اجدادیه که گذشتگان ما به قیمت جان خریدن و توی خاک وطن دفنش کردن ... هرکس قدر این گوهر رو دونست برده هرکی به ابنبات و بدلیجات تازه کشف شده فروختش ، چه زیانی کرده !!!
مرسده عزیز داستان زندگیش درباره مناقع ماهواره رو نوشت و من برات از مضرات ماهواره و تجربه شخصیم نوشتم ... ماهواره خیلی ابناتهای خوشمزه به من داد ولی ارامشم رو گرفت ... امنیت روانی ام رو گرفت و ذهن اروم و منظمم رو اشفته کرد چون همیشه فکر می کردم بقیه چیزهایی دارند که من ندارم! ... سبک زندگی اسلامی به من ارامش رو هدیه کرد و این تفکر که" تو چیزی داری که بقیه ندارند"...
این روزها خیلی از برنامه های علمی و هنری و اشپزی و... که مرسده جان عقیده داشتن رو سلیقه مادرشون تاثیر داشته رو من از طریق اینترنت دنبال می کنم.این من هستم که تصمیم می گیرم چه برنامه ای رو و کی ببینم .. دیگه ماهواره و کانالهای رنگارنگش نمی تونن برای من تصمیم بگیرن و وقتم رو با مزخرفاتشون پر کنن ... امیدوارم این تبادل اطلاعات و کنارهم قرار گیری نظرات مختلف توی وبلاگت تصمیم گیری رو برای بقیه راحت تر کنه . ممنون از فضایی که به همه ما اختصاص دادی ...