به بهانه ی سیمرغ سی و دوم!
سینما یکی از مهمترین رسانه ها در جهان است ،که علاوه بر ابزاری برای سرگرمی ، به عنوان وسیله ای برای انتقال فرهنگ هم ، مورد استفاده قرار می گیرد ؛ به نحوی که در دنیای امروز ، از آن به عنوان ابزاری هدفمند و استراتژیک برای القای تفکرات ایدئولوژیک و افکار سیاسی به دیگران و حتی نفوذ در فرهنگ ها و نابودی آن فرهنگ استفاده می کنند .
ذهن آدمی به خاطر علاقه به تنوع ، همواره جذب عنصری جدیدتر و جلوه ای پرزرق و برق تر می شود که یکی از این جلوه ها ، تصویری است که در قاب تلویزیون یا پرده ی نقره ای سینما مشاهده می گردد
.در این زمینه کشورهای غربی بویژه آمریکا با صنعت فیلم سازی خود ، توانسته اند در یک فرایند کاملا برنامه ریزی شده ، ابتدا تفکر و فرهنگ اصیل یک سرزمین را از آنان ربوده و سپس تفکر دلخواه خود را ، به عنوان تفکر برتر ! بر ذهن مخاطب القا نمایند . یعنی همانطور که در جنگ سخت ، دشمن از اجبار و تحمیل استفاده می کند تا بوسیله ی آن بتواند مواضع خود را به دیگری تحمیل کند ؛ در جنگ نرم ، از سلاح تلقین و اغنای ذهنی به صورت زیرکانه در همان راستا استفاده می شود . یکی از مهمترین ابزارهای استفاده در این کودتای فرهنگی ، همانطوری که گقته شد ، تلویزیون و تولیدات سینمایی (از مستند ، فیلم کوتاه و فیلم های بلند و .. ) است و آن هم به دلیل استقبال فراوان بویژه جوانان از آن . یک فیلم به طور مستقیم و خودآگاهانه و یا به شکل غیرمستقیم و ناخودآگاهانه در حال ارسال یک پیام برای مخاطب خود است .
در اینجا غرب ، تمرکز و توجه ی خود را بر "ماهیت" این پیام ها متمرکز کرده است ؛ خصوصا در فیلم های صادراتی که اصولا برای "جوامع هدف" ساخته می شوند . بدین گونه ترویج تفکرات سکولار به عنوان خمیرمایه اصلی فرهنگ منحط و تحمیلی غرب در دستور کار قرار می گیرد . این اقدامات برنامه ریزی شده ، که گاهی به صورت تبلیغ تفکر بی خدایی (که در آن به دنبال اثبات جهان بدون خدا هستند) ؛ و گاهی به صورت صربه زدن و تحریف عقاید بویژه عقاید اصیل اسلامی که احیای آن را بزرگترین خطر و تهدید در مقابل خود می دانند و نیز گاهی در پی ایجاد و ترویج ولنگاری فکری و اعتقادی در وادی پلورالیسم و نهیلیسم دنبال می کنند .
یکی دیگر از این گونه تلاش های مذبوحانه که در قالب ژانر جدید و رویه ی نوظهوری در سیتمای هالیود رخ نمایانده ، تلاش برای آن است که عنوان کنند که اصولا چیز "مقدسی" و "حقیقت فاخری" چه در دنیای اندیشه و عقاید و چه در دنیای واقعی انسانها وجود خارجی نداشته و ندارد ! در این راستا ، به دنبال آن بوده که از هرآنچه مقدس است ، با هتک حرمت از آن ، حرمت آ نرا در سایه ی ترویج تلورانس افراطی ، از بین ببرند . و این حرمت شکنی ها از حرمت خانواده و مقام و منزلت "مادر" به عنوان مثال را گرفته شامل می شود .. تا مقدسات دینی . در این رویکرد جدید سینمای غرب به این موضوع ، که از آن به عنوان "سینمای فلسفه گرا" نیز یاد می کنند ؛ تلاش می شود با پرستیژ دروغین روشنفکرانه ، مبانی دینی را زیر سوال ببرند . در اینجا آن پارادوکس اصلی شکل می گیرد .
تلاش آنان برای از اعتبار انداختن مفاهیم و حقایق مسلم دینی ، در راستای اعتبار بخشی به اوهام مالیخولیایی و پندارهای کاذبی است که در مرام و عقیده ی انسانی و دینی ، امری باطل و مردود است ؛ همچون جادو و جادو گری ، خرافه پرستی و شیطان پرستی و ...
دلیل اساسی هجمه ی تصویری قدرت ها ی جهانی در قالب سینما ، از بین بردن ریشه های ناب و اصیل فکری و بومی هر ملتی است که با آنها در تعارض است . یکی دیگر از زمینه های سینمای سکولار ، از بین بردن حریم های اخلاقی است . غرب برای این هدف از تصاویر و فیلم های مستهجن و پورنو بهره می برد، تا جایی که صنعت پورنوگرافی ، به شاخه ای مجزا از سینما مبدل می شود و برای آن کرسی های مطالعاتی ، بودجه های تحقیقاتی و پروژه های عملیاتی ، با توجه به عملکرد موثر و نقش سریع و عمیق آن بر ذهن افراد بخصوص جوانان آگاه است ، تبیین و تعریف کرده و در نظر گرفته اند ؛ و "برای به زانو درآوردن یک ملت ، کافی است جوانان آن ملت را به فساد کشانید" چرا که جوانی که به فساد کشیده شود ، از او قدرت اختیار و اراده ، شور و نشاط ، خلاقیت و ابتکار عمل گرفته خواهد شد .
یکی دیگر از این موضوعات ترویج خشونت گرایی است که در راستای خدمت به شبکه های تروریسم دولتی و بین المللی قرار دارد . در این ژانر ، سینمای غرب به شکل مستقیمی "کرامت انسانی" را زیر سوال برده و برای "جان" او ، جانی همچون دیگر حیوانات قائل می شود و ناگفته هویداست که صنعت سینمای غرب دقیقا به دنبال پیاده کردن و القای همین موضوع در افکار مردم جهان است که در راستای اهداف پلید خود ، دست به تجاوز ، کشتار و جنگ افروزی زند قدرت های جهان بویژه غرب ، کاملا از تاثیر سینما آگاهند . از این رو باید با این جریان ، که هدف اصلی آن منابع انسانی وتسخیر اندیشه ی آنان و به کار گیری آن در جهت مقاصد قدرت های جهان است مقابله ی فکری و فرهنگی کرد . تنها راه مواجهه با سینمای سکولار، سینمای معناگراست . و البته این بدان معنا نیست که همه ی تولیدات سینمایی ما ، محدود در سینمای معنا گرا باشد !
خیر ؛ بلکه بدان معنی است که عوامل سینما و دست اندرکاران آن ، چه از بازیگر و بازیگردان و کارگردان و فیلم نامه نویس و عوامل تولید در صحنه و طراحی و دکور و گریم تا عوامل پشت صحنه از تهیه کننده و حامیان مالی و .. ضمن پرهیز از «بازی در صحنه و میدان دشمن» ، به سینمای معنا گرا به عنوان "پدافند عامل" بیش از پیش بها داده و بدهند .
در این میان "بومی سازی" سلیقه ی مخاطب نیز می تواند نقش موثری در جلوگیری از اشاعه ی فرهنگ سکولار و محتوای سخیف آن داشته باشد؛ بویژه اینکه ما در مقابل مفاهیم گسترده مادیگرایی از بن مایه های غنی فرهنگ معنوی برخورداریم که ظرفیت رویارویی با اندیشه ی مادی انسان هزاره ی سوم را به سهولت هموار می سازد تا جایی که می توان سینمای معنا گرای ایران رابه مثابه یک سنگراستراتژیک دانست و از آن در ابعاد بین المللی بهره جست.
اما آنچه در طی سال های اخیر سبب عقب گرد از موازین و آرمان های اساسی انقلاب اسلامی و محتوای اصیل و ارزشی آن گشته است تا جایی که در بسیاری از محصولات سینمایی نه تنها اثری ازاصالت محتوا نیست بلکه ایجاد تردید و تشکیک در مبانی اصیل ارزشی و فرهنگی مخاطب در قالب پیام سینمایی به تمامی عیان است ، بی تردیدحاصل غفلت از توانایی و ظرفیت های خاص و ویژه ای است که در ابعادفرهنگی ،اقتصادی و سیاسی در اختیار داریم و این غفلت بسیاری از اوقات موجب دنباله روی محض از فرهنگ مستولی بر رسانه های غربی گشته که همانا تجاری سازی صرف در پی مخاطب بیشتر است .
با همه ی آنچه گفته شد در روزهای پایانی سی و دومین جشنواره ی فیلم فجر بر چگونگی انتخاب و راه یابی بهترین های سینمای ایران چشم دوخته ایم که امید است دستکم برخی از توقعات جامعه ی فرهنگی در جامعه ی سینمایی پاسخ داده شود.