منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

شعار سال 1393+جایزه

منصوره صامتی |
انتخاب شعار هر سال تنها یک نام نیست;
 سوق دادن افکار عمومی و هدایت جامعه به سوی مسائل اساسی, تعییین اولویت ها و دغدغه های نظام اسلامی ,فعال سازی ظرفیت های مردمی جهت ارائه آراء و دیدگاه ها, همدل و هم فکر کردن مردم و مسئولین , وحدت و انسجام بخشیدن به مسیر حرکت عمومی کشور, پیشگیری از خطرها و خنثی کردن توطئه ها ,برجسته نمودن ارزش ها و موضوعات اصلی مورد نیاز کشور, زمینه سازی تولید فکر علم و شناخت سیاست ها و راهکارهای حل یک معضل و همچنین حکمت های عمومی همگی دلالت های روشنی بر نگاه آینده بینانه ی سکان دار سرزمین مهرهستند .


 استادی مشفق ,دانشمندی حکیم و رهبری فرزانه که نه تنها در قالب فهوایی از کلام بلکه در معنایی ژرف از شعور ایمانی به ساده ترین بیان در آغاز ین لحظات سال صفتی هوشمندانه برای هر سال بر می گزینند تا در مرور انچه ذکر شد مسئولیت خطیر هدایت و راهبری نظام و توده های مردمی را هدفگذاری و مدیریت استراتژیک نمایند .
اگرچه رهبری عزیز از سال 1369دولت و مردم را به نکته ای خاص رهنمون بودند ولی نوروز 78 اولین عیدی بود که استاد گرانقدر نامی مشخص را برای سال برگزیدند . سال 1378 به دلیل همزمانی با یکصدمین سالگرد ولادت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران (امام خمینی ره) نام گرفت .

نگاهی اجمالی به نامگذاری بیش از یک دهه مخاطب خاص را به تعمق و تفکر ویژه فرا می خواند .

سال 1378 ( بنام امام خمینی  "ره" )

سال 1379 ( بنام امام علی " ع" )

سال 1380 ( بنام اقتدار ملی و اشتغال آفرینی )

سال 1381 ( بنام عزت و افتخار حسینی )

سال 1382 ( بنام نهضت خدمت گذاری )

سال 1383 ( بنام پاسخگویی سه قوه به ملت ایران )

سال 1384 ( بنام همبستگی ملی و مشارکت عمومی )

سال 1385 ( بنام پیامبر اعظم "ص" )

سال 1386 ( بنام اتحاد ملی و انسجام اسلامی )

سال 1387 ( بنام نوآوری و شکوفایی )

سال 1388 ( بنام اصلاح الگوی مصرف )

سال 1389 ( بنام همت مضاعف ، کار مضاعف )

سال 1390 ( بنام جهاد اقتصادی )

سال 1391 ( بنام تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی )

سال 1392(بنام حماسه ی سیاسی و اقتصادی)

سال 1393...؟


در روزهای پایانی سال بر آن شدیم تا به بهانه ی برگزاری مسابقه ی شعار سال 1393 مخاطبان و همراهان عزیز و گرانقدر پاردوکس را به نگاه دقیق و عمیق به حکمت انتخاب شعار هر سال از سوی رهبر ی معظم دعوت کنیم .

 عزیزان! دوستان! و همراهان گرامی!


شما می توانید با ارسال پیام برای همین بخش شعار انتخابی امسال را حدس بزنید ودر اردیبهشت 1393 هدیه ای ارزشمند از سوی پارادوکس تقدیم شما گرامیان خواهد شد . شرکت کنندگان عزیز می توانند شعار سال و دلایل انتخاب آن را حداکثر در 100 کلمه ارسال کنند .

 به نظر شما شعار سال 1393 بر اساس چه رویکردی انتخاب خواهد شد ؟


 1. رویکرد فرهنگی

 2.رویکرد اجتماعی

 3.رویکرد اقتصادی

 4. رویکرد سیاسی


 3 نفر از عزیزانی که نزدیکترین و مستدل ترین پاسخ را ارسال کنند برنده خواهند بود .

 نکته : پیام های ارسالی پس از پایان مهلت پاسخ گویی به نمایش در خواهند آمد.

شاید شما برنده ی خوش شانس پارادوکس باشید!
  • منصوره صامتی


                     

روزی چند ساعت ماهواره می بینید؟

شفاف، صادقانه و بی رو در بایستی

بله با شما هستم 

چی ؟ 

ماهواره ممنوعه ؟! 

چون ممنوعه شما می بینید ؟ ! 

یا چون ممنوعه شما نمی بینید ؟!


چی ؟

معتقدید که هرچیزی منع بشه مشتریش زیاد میشه 

یعنی می فرمایید 

اگر ماهواره ممنوع نبود شما نگاه نمی کردید ؟!

حالا بی رو در بایستی

ماهواره روزی چند ساعت ؟

  • منصوره صامتی

اعتماد ،امید،مشارکت

منصوره صامتی |


اعتماد به موجودیت و ماهیت فعلی جامعه و امید به آینده ی چشم انداز ترسیم شده توسط نخبگان  هر اجتماعی دو عنصر اساسی وفاق ملی و وحدت است که در نهاد های جامعه با توجه به هدفها و آرمانهای آن نهادینه شده و موتور پیشران حرکت و پویایی جامعه رو به آینده است و گذشته از حوزه ی خصوصی فرد فرد جامعه  در حوزه ی عمومی نیز ضامن حضورو انگیزش افراددر جهت مشارکت حداکثری در پذیرش ،عمل و حساسیت به تثبیت حقوق مدنی است .

به نظر می رسد نخبگان جامعه ی ایران در همه ی سطوح بیش از هرچیز باید دو شاخص اعتماد و امید اقشار ملت را در مقایسه با سالهای ابتدایی انقلاب مورد بررسی و سنجش قرار داده و در گذر از این مفاهیم در جستجوی تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف باشند تا به عنوان نمونه مشارکت و حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری با محورهایی همچون شعارزدگی و سوار شدن بر موج احساسات گره نخورد و همگونی نداشته باشد .

اعتماد ملی و امید به آینده ی کشور از جمله مهمترین سرمایه های اجتماعی هستند که تنها و تنها در بستر آنها مفهوم فضیلت مدنی جان می گیردو ماهیت نظام اسلامی پایدار بر اصول دموکراتیک رخ می نماید.

 

مشارکتی که بی تردید مولود امید به آینده  آن هم در بستر اعتماد سازنده است .وبجاست که بیندیشیم

شاخص های ایجاد اعتماد و سنجش میزان اعتماد مردم به نخبگان جامعه  چیست؟

عوامل بیرونی و اختلاف افکنی دشمنان چه سهمی از بی اعتمادی مردم را سبب شده اند؟

عوامل درونی و کژکارکردی نهاد های اجتماعی چه سهمی از بروز بی اعتمادی مردم را به خود اختصاص می دهند؟

آیا اساسا در حال حاضر عنصر بی اعتمادی به آنچه نخبگان می گویند و یا بدان عمل می کنندآنقدر مهم و قابل اعتنا هست که به صورت یک پارادایم اصلی مورد واکاوی قرار گیرد؟

عنصر امید ماهیتا چگونه و توسط چه نهاد هایی و بر اثر کدام عوامل شکل دهنده ی انسجام ملی است ؟

چه مقدار ویژگی های شکل دهنده ی جامعه ی ایران از جمله حضور قومیت های مختلف در بروز اعتماد ملی و یا در جهت عکس عمل کرده و قابل بررسی است؟

چگونه ادامه ی روند نهادینه نشدن این عناصر در حوزه ی خصوصی  در حوزه ی عمومی مردم را به رفتارهای واکنشی وا می دارد ؟

چگونه به جای انگیزش های سطحی به تغییر رفتارو بینش مردم در قالب فرآیند ی استراتژیک بپردازیم؟

بی شک سوالات فراوان و پاسخ های متعددی در این خصوص موجود است

شما نیز با ارائه ی نظر و پیشنهاد خویش در این بحث مشارکت نمایید.

 

 

 

 

  • منصوره صامتی

تحقیق کن ،تقلید نکن!

منصوره صامتی |



 

ایران ویج: بسیاری از اوقات بدون اندک اندیشه ای به راحتی تقلید می‌کنیم؛ با این دلیل که اکثر مردم چنین می‌گویند و چنان عمل می‌کنند؛ چنین می‌پوشند و چنان می خورند و …

پس بر اساس آنچه در ظن و گمان دیگران است، روزگار می‌گذرانیم و چه بسیار اوقاتی که به رای اکثریت از مسیر حق خارج و به تاریکی وارد گشته‌ایم و چه بس ایامی که معیار ارزشیابی و محک سنجش مقبولیت و محبوبیت افراد، قول اکثریت بوده است و ما نیز بی اندکی درنگ می‌شنویم، باور می‌کنیم و صد البته بدتر گویی آیه ای از آسمان نازل شده بر اساس شنیده‌هایمان عمل می‌کنیم؛ چنانکه سرنوشت خویش و دیگران را به دست باد سپرده و عاقبت در ناکجاآباد همراه با قافلهٔ سردرگمی منزل می‌گزینیم و یک‌صدا ندا بر می‌آوریم که حال باید چه اندیشید، راه کجاست و بیراه کدام است!؟ غافل از آنکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد!

تقلید، عادت دیرینه مان می‌شود تا جایی که به لهجهٔ دیگران حرف می‌زنیم و به شیوهٔ دیگران می‌اندیشیم، بدون توجه به ماهیت و سرشت خویش که در گذرگاه تاریخ رنگ می‌بازد و می‌شود وصلهٔ ناجور، دیگر خودت را هم نمی‌شناسی!

و صد حیف و صد افسوس از وسعتی به قدر اندیشهٔ جامعه ای، که مردمانش بر مرکب تظاهر سوار، قوت از تقلید می‌برند و نان از تملق می‌خورند!

و بیندیش به تاریخی که ساخته و پرداختهٔ چنین شیوه ایست «تقلید بدون تحقیق»؛ که در این رهگذر هر یک از مردمان کلاه خویش گرفته و ره خویش می‌رود و اندک بارقه ای از امید نیز به زودی ره به خاموشی خواهد سپرد.

و اکثریت منتظرند که دیگران بگویند و آنان نیز در مسیر انتفاع تایید کنند و بی آنکه بیندیشند، چشم به دهان دیگران دوخته و در رخوت و نخوت حال به آینده می‌سپارند.

حال تصور کن که چگونه رویای خوشِ آینده بدون اندیشیدن، مبدل به سرابی می‌شود که ره به ده کورهٔ تاریخ خواهد برد و در آن تنها، یادی از اندیشمندان گذشته قاب دیوارهاست.

آنچه که بدان تنها اشارتی ظریف رفت، اگرچه در مقام ظاهر به سادگی یک کلام است ولی در مقام ژرف اندیشی، جهان بینی سخت دردناک است. جهانی که در آن اکثریتی، به جای تو می‌اندیشند و سرنوشتت را رقم می‌زنند که به گفتهٔ کلام الهی «اکثرهم لا یعلمون».

بی تردید سال ۱۳۹۲ سال حماسه است، حماسه ای که تاریخ آن را به قضاوت خواهد نشست. حماسه ای که تنها با تحقیق، تأمل و تدبر، آفرینش افتخار خواهد بود. افتخاری به وسعت اندیشه های ماندگار که من را و ما را به یکدیگر پیوند خواهد زد. اگرچه زمان همواره آبستن وقایع است، اما آنجا که جستجو، بررسی و دقت نظر به میان آید «هرچه پیش آید خوش آید» که تعقل، جامعه را پویاتر خواهد ساخت و نسل‌های آینده را آگاه تر. در چنین تصویری از میدان انتخاب، از میان خوب‌ها خوب‌ترها انتخاب خواهند شد و اگر بد ببینیم از میان بدترها، بدها، که در مسیر زمان آزمون و خطاها سرانجام ما را به سر منزل مقصود خواهد رساند.

و اگر به این بهانه که دیگران می‌گویند و تحقیق از ما بر نمی‌آید وارد میدان انتخاب شدی، وای بر ما و وای بر آیندگان ما.

این روزها بیش از همیشه دل‌تنگ مفاهیم کلام الهی هستم؛ نورانیتی که مرا خطاب می‌کند:

«تحقیق کن تقلید نکن».

وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ.

و اگر از بیشتر کسانی که روی زمین‌اند پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند. (آنان) جز از گمان پیروی نمی‌کنند، و جز حدس و تخمین نمی‌زنند. ]الأنعام / ۱۱۶[

*پیامبر (ص): نباید در عقاید و احکام از اکثریت مردم پیروی کند.

*اغلب مردم زمین، گمراه و تابع گمان‌های نادرست در عقاید خود هستند.

*کمی ره پویان راه خدا نباید موجب تزلزل ره پویان در برابر اکثریت مردم گمراه گردد.

 

*تکیه بر گمان در مسائل اصولی و زیربنایی موجب گمراهی می‌شود.

 

*گرایش به هم‌سویی و همشکل شدن با توده‌های مردم در عقاید و افکار، لغزشگاهی خطرناک برای رهروان حق است.

 

نهی از پیروی از اکثریت، بیانگر جاذبه عظیم عقاید اکثریت و خطر لغزش به سوی آنان است.

 

*قرآن راهنمای کامل و تمام برای مصون ماندن از انحراف در عقاید و افکار و اسیر شدن در دام گمان.

 

*جواز پیروی از کسانی که آرای آن‌ها عالمانه و به دور از گمان است

*خداوندِ شنوا و دانا شایسته پیروی است، نه اکثریت تابع گمان‌های واهی.

 

و هو السمیع العلیم؛ و إن تطع أکثر من فی الأرض … إن یتبعون إلا الظن.

*آرا و عقاید اکثریت مردم به جهت مبتنی بودن آن بر گمان، فاقد اعتبار است.

 

*دل به زمان نبند که شمارش معکوس برای تحقیق، برای جستجو، برای گفتگو، از هم اکنون آغاز شده است.

وعدهٔ ما هزار توی سیاست، مسیر مستقیم حقیقت. آنجا که جهانی خیره به حماسهٔ اندیشه‌ات انگشت به دهان می‌گزد.

· منصوره صامتی (http://paradox.blog.ir) / کارشناس فرهنگی

  •  

Top of Form

 

  • منصوره صامتی


اگرچه میلاد فرخنده ی اسوه ی تمام عیار مکارم و قله ی رفیع فضایل حضرت زهرا (س) است .زنی که الگوی زنان عالم است و امروز جهان تشنه ی آشنایی با آموزه های حضرت به ویژه درخصوص تربیت سرمایه های اجتماعی است اگرچه باید شاد بود و تبریک گفت.

اگرچه خودم را آماده کرده بودم به قدر داشته های اندیشه ام شاد باشم ولی فاطمه را که دیدم ...

فاطمه این بار خوش تیپ تر از 2 ماه پیش بود اما

مثل همیشه پشت چراغ قرمز فرصتی بود تا به اطراف نگاه کنم  دو زن گل فروش با رزهای قرمز رنگ ،در حالی که به شیشه ی ماشین ها چشم التماس دوخته بودند تا راننده توجهی کندو شاخه ای گل بخرد نگاهم را دزدید 

به طرفت العینی فشار نگاهم را احساس کرد ند و به سویم آمدند اولی زنی جوان حدود 32 ساله که کودک 1 ساله اش را در آغوشی به خود بسته بود ودیگری دختری بسیار جوان  که لباس پوشیده ای برتن داشت و موهایش را با هدبند پوشانده بود و هیچ آرایشی بر پوست با طراوتش به چشم نمی آمد ساده و بی آلایش معصوم و دوست داشتنی آنقدر که گفتم :اسمت چیه ؟

گفت:فاطمه

:فاطمه جان چند سالته؟

:19 سال

:قربونت برم اینجا چه می کنی ؟

:گل نمی خری؟

:چرا حتما چقدر میشه؟

:2تومن

:بده عزیزم .از کجا می آی؟

:شمال ،ساری

:خیلی جوونی چرا گل فروشی ؟!سواد داری؟

:تا دوم راهنمایی خوندم این کارو دوست ندارم ولی کار دیگه ای نمی دونم .شما کاری سراغ داری

تا اومدم چیزی بگم گفت:روم نمیشه ولی پسرکا مارو اذیت می کنن مسخره می کنن و...

:چرا حرفت رو خوردی چه کار می کنن؟

:صدای بوق ماشین ها بلند شد چراغ سبز شده بودو باید می رفتم

:این کارت منه تماس بگیر اینم 2 تومن یه شاخه گل زود تند سریع .فاطمه جان منتظر تماستم.خدا حافظ

:چند روز گذشت  تا اینکه فاطمه تماس گرقت  و من نتوانسته بودم کاری برایش پیدا کنم که از گل فروشی سر چهار راه بهتر باشد !

ناراحت شدمی خواست چیزی بگوید که باز هم نگفت می دانستم که از سر حیا سکوت کرده  است

:خواهش می کنم برام کاری پیدا کنید من این کار را دوست ندارم جامعه خیلی نا امنه کلی مرد اینجاس

1 ماه ازآخرین تماسش گذشته بودکه باز هم از همان مسیر عبور کردم

 

رنگ قرمز گل های رز دو زن گل فروش نگاهم را دزدید فاطمه از 2 ماهه پیش چشمگیرتر شده بود از سادگی و هدبند خبری نبود لاک طلایی رنگ روی ناخن هایش می درخشید و صورت جوانش پر از رنگ بودمانتویی شیک تر و شالی جدیدتر و موهایی که بلوند شده بودگویی به مهمانی می رفت ولی عجله داشت که گل هایش را بفروشد

دستش روی شیشه ماشین مرد بود ودیگر التماس نمی کرد

:قربونت برم ،آقا خوشگله امروز روز زنه برا نامزدت گل بخرآفرین فدات شم.

:مردی از ماشین پشت سرش داد زد دختر بیا

فاطمه نزدیک شد چند تا شاخه می خوای آقا؟

:مابقی حرفهایشان را نشنیدم

چراغ که سبز شد فاطمه با همه ی گل هایش در ماشین مرتفع سفید رنگ از چهار راه عبور کرد در حالی که از شادی می خندید و دیگر اثری از دلخوری و بیکاری در چهره اش نبود...

ای کاش فاطمه با من تماس بگیرد

و من هنوز مبهوتم، مبهوت از آرمانهایی که بنا بود در ایران نگاه متعالی اسلام را به زن ایرانی هدیه کند ،سبک زندگی فاطمی را و مردانی که بنا بود به رسم شیعه به عهد یاران علی (ع)،مرد و مردانه از نوامیس اجتماعی همچون ناموس خویش پاسداری کنند و نسلی که بنا بود در پاک ترین دامنها برای جامعه ی مهدوی تربیت گردد!

 

تا چشم کار می کند مردان زن صفت می بینم مردانی که مردترینشان هنر کرده فاطمه دخترش ،فاطمه همسرش،فاطمه خواهرش و فاطمه مادرش را حفظ نموده و دیگر چه اهمیتی دارد سرنوشت فاطمه ناموس همسایه چه می شود ؟ زمین را و زمان را به هم می بافد تا از دریچه ی ضعف مالی دخترمعصوم ،نجابتش را به تاراج ببرد آخر چه اهمیتی دارد که بی غیرتی مرد ننگ دامان فاطمه گردد.زنان متاهل را ببین که لال شوم و نگویم بهتر است.

فاطمه جان! بانوی پاکی!

بر فاطمه ی شهرما اشک بریز که شما پیامبر را داشتی ، که شما علی را داشتی ، که شماحسن را داشتی  که شماحسین را داشتی و فاطمه ی شهر ما ایشان را ندارد که هیچ ،پول هم ندارد نان هم ندارد.تا دیروز به جای همه ی نداشته هایش آبرو داشت ،پاکی داشت ، معصومیت داشت که امروز آبرو هم ندارد...

فاطمه جان !مردان شهر ما دیروز یک وجب از خاکشان را نیزتقدیم نکردند واز غیرت مردانه، در خون روییدند

و مردان شهر ما امروز ویروس درد بی درمان بی غیرتی را در شهر از سویی به سویی دیگر می پراکنند که اجنبی در داخل همین خاک ناموسشان را به هرزه گی می برد!  

آخر چگونه تاب می آوریم التماس های زن مسلمانی را که مردان هرزه معتادش کرده اند و می خواهد که او را از آزارهای جانکاه مردان افغان نجات دهیم...؟

فاطمه جان! مردان شهر ما فاطمه ی گل فروش  را می بینند ولی شانشان اجل از آن است که فرصتهایشان را به خاطر چنین موضوع حقیری بسوزانند زمان، زمان سهم خواهی های سیاسی است برای دعواهای سیاسی شان نیاز به تجدید قوا دارند اندیشه شان نازک تر از گل بشنود موازنه ی قدرتشان را چه کنند؟ معادلات چند مجهولی حرص و ولع نفس وامانده شان را چگونه پاسخ گویند؟

فاطمه جان!مردان شهر ما در کالبد محافظه کاریهای شان چنان سر از برف درآورده اند که رو سفیدی برف هم قیراندود گشته است مبادا از قصه ی فاطمه باخبر شوند که خواب شکمهای تا گلو انباشته شان کابوس خواهد شد.

فاطمه جان! شما بگو سهم فاطمه های شهر ما از بیت المال چه شد؟ فاطمه ی یتیمی که امروز دوباره یتیم است .

 فاطمه جان!و تو خود می دانی که فاطمه ی شهر ما به جرم 12 سالگی سیاه بخت شد که آزار مردش اورا از دیار خویش راند او تا دیروز سر چهار راه گل می فروخت و بهانه اش پول بود

فاطمه ی شهر ما امشب به خانه نمی رود او از فردا آبروی خودش را و آبروی مردان سرزمینش را خواهد فروخت و هنوز بهانه اش پول است

فاطمه جان! بانوی من! مدتهاست تمرین کرده ام با حلوا حلوا دهنم را شیرین کنم ولی نمی شود که نمی شود آخر این تلخی زقوم مانند حلقومم را آتش زده است ...

 

فاطمه جان !ما شما را داشتیم و هرزه گی سرنوشت فاطمه ی شهر ماشد؟!

فاطمه جان!  امروز روز زن است ،اینجا ایران است ،و ما تا دلتان بخواهد فعالان عرصه ی زنان داریم که مقالات علمی شان در باب آسیبهای اجتماعی پرستیژ نخبه گی شان است بانوی من! ما تا دلتان بخواهد در این شهر همایش و جشنواره و سمینار و حتی گاهی سمپوزیوم داریم در بحث زنان و آن وقت در این ازدیاد فرهیختگی فاطمه ی شهر ما از دست رفت...! تسلیت مرا بپذیرید بانو! 

 

 

 

 

  • منصوره صامتی