اورینب (ارمیا) عاقبت به خیر شد!
خاطره ی همکلاسی اورینب مشایخی (ارمیا)
نویسنده وبلاگ «میس طلبه بلاگـ» طی مطلبی با عنوان «فرجام!» نوشت:
سلام ارمیا!
بگذار بهتر بگویم سلام ارینب مشایخی. شاید مرا به خاطر نیاوری. ولی من تصویری واضح و روشن از تو توی ذهنم دارم.
یادت میآید صبحگاههایی را که توی نماز خانه قرآن می خواندی و همه غرق در سکوت گوش میکردند. روزهایی را که با نعیمه می رفتید مسابقات قرآن و تو همیشه رتبه میآوردی؟ الحق و الانصاف صدای خوبی داشتی.
راستی خوابگاه هشتاد و چهار یادت هست؟ به یاد داری با همسرت قرار گذاشتی بودید راس ساعت نه به ماه نگاه کنید.
دبیرستان که تمام شد تو رفتی دانشگاه ما آمدیم حوزه. تو فلسفه خواندی ما دروس دینی.
از این جا راهمان جدا شد و ولی تو همایش های فارغ التحصیلان معمولا بچه ها از هم خبر می دادند.
مرادی تو را توی دانشگاه علامه دیده بود. حالا تو از ایران رفته ای و این چند روزه که من تو را شناخته ام زندگیم با بهت عمیقی رو به رو شده.
باور نمی کنم ارینب دختر آرام و خوش صدای مدرسه حالا تبدیل شده به اولین خواننده محجبه اکادمی گوگوش. این روزها تا پشت سیستم می نشینم ناخود اگاه سرچ می کنم: اورینب مشایخی
این روزها به عکست خیره می شوم. همان چشم های سبز همان لب و دهان. همان صدا؛ کاش می فهمیدی تو را هم در مسلخ گلشیفته ها قربانی کردند.
این روزها سربه سجده می گذارم انقدر می گویم «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا» تا نفسم بند بیاید.
پی نوشت:حق دارید باورش همان قدر که برای من سخت بود شاید برای شما هم سخت باشد.اگر به صفحه فیس بوکش سر زدید ادرس وبلاگ مرا بگذارید و بگویید نشان به ان نشانی که دندان های نا مرتبی داشت و ارتودنسی کرده بود.در صورت انکار بگویید تا نشانه های بیشتری بدهم.