چرا غرب ، با وجود مفاسد بسیار همیشه در حال پیشرفت است ؟
در خلال بحث با دوستان پیرامون موضوع حجاب ، چنین عنوان و ادعا شد که « آیا وجود این همه زنان موفق در زمینه های علمی و غیر آن ، در کشورهای غربی ، باعث فساد جامعه [ خودشان ] شده اند ؟! »
در حقیقت گوینده ی این سخن ، در مقام توجیه "عدم لزوم داشتن حجاب توسط بانوان در جامعه ، و منافات نداشتن آن با موضوع ترویج فساد" به پیشرفت های علمی غرب ، به عنوان شاهد مثالی بر صحت ادعای خود ، روی آورده است ! این نوشتار همانطور که از عنوان آن پیداست ، بنا دارد در این موضوع ، با شما مخاطبان عزیز ، سخن بگوید و به این مغلطه پاسخ دهد .
نخست انکه ، پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد ، پیشرفت در علم ، صنعت و تکنولوژی است . نه در موضوعات و ابعاد مربوط به انسانیت انسانها . در این زمینه ، غرب نه تنها پیشرفتی ننموده ، بلکه بنا بر شواهد و دال بر قراین ، متکی بر ایسم های خود ساخته ، پسرفت و سیری قهقرایی نیز داشته است . خصوصا آنچه که دایر در حوزه ی اخلاقیات ، وجدانیات ، عواطف و احساسات انسانی و بشری می باشد . نکته ی دوم این است که عمده پیشرفت های علمی امروزه ی غرب ، رهین تلاش ها و کوشش های عالمانه دانشمندان پیشین است ، نه ره آوردی از انسان امروزی غرب باشد !
دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن ممارست و مجاهدت های علمی خود ، و با بهره مندی از آثار و تالیفات دانشمندان پیش از خود ، توانستند قافله ی علم را به جلو حرکت داده و چنین امروزه ، شکوفایی علمی را برای غرب به ارمغان بیاورند . دانشمندانی که عمدتا "انسانهای غیر اخلاقی_ای" نبوده اند . حتی امروزه نیز کسانی که در وادی علم و کشف رموز و اسرار علمی جهان ، در مرزهای دانش حرکت می کنند ؛ کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فسادآور در غرب رفته و از جلوه های دلفریب آن متاثر شده باشند .
ما می دانیم که یکی از مظاهر اغواگرانه ی فساد و تباهی در غرب ، همین موضوع استفاده ی ابزاری از زنان و به بردگی کشانیدن آنان ، تحت مقوله ی دروغین "آزادی" و بی حجابی است که به انحاء مختلف ، از مد گرفته تا انواع جلوه گری ها و دیگر مظاهر آن ؛ نیروی های خلاق ذهن و اندیشه ی جوانان را ، در مسیری نادرست ، به تباهی می کشاند . در اینجا باید به اراده ی فردی و مستقل از محیط ، این دانشمندان تبریک گفته و مباهات نمود که توانسته اند برخلاف جریان موجود در جامعه ی خود ، عمر خود را در عرصه ی علم و دانش مصروف نمایند . چرا که اصولا ، صرف کردن عمر در وادی علم ، با تلف کردن آن در فساد ، سازگاری نداشته و ندارد . بلکه چه بسا بسیاری از این دانشمندان عزیز ، برای موفقیت هرچه بیشتر خود و رسیدن به دستاوردهای بیشتر علمی ، از لذت های مشروع ، معقول و اندک خود نیز ، چشم پوشی نموده باشند .
البته ناگفته نماند که ضمن آنکه تلاش های فردی این دسته از افراد ، در خور تقدیر و ستایش است ؛ اما از آنجا که چرخه ی تولید علم در غرب ، چرخه ای معلول و بیمار است ، لذا تمامی دستاوردها و فرآورده های علمی این دانشمندان ، خواسته یا ناخواسته در خدمت منافع استکباری غرب قرار می گیرد .
اما اشاره ی ما به وجود انحاء مختلف مظاهر فساد آور بی حجابی در غرب ، از آن رو بود که ما یا باید مطابق تعالیم اسلام ، برای حجاب ، حدود و شروطی قائل باشیم (مثلا وجه و کفین ؛ نه آنچه ادعا نمودید : چند تار مو ! ) ؛ و یا اصلا هیچ حد و مرزی برای بی حجابی قائل نباشیم ! یعنی در این سخن ، ما نمی توانیم برای موضوع بی حجابی ، حدودی تعریف کنیم و بی حجابی را محدود بکنیم ! چرا که اگر بخواهیم بی حجابی را در جامعه (تحت عنوان حجاب آزاد است ) ترویج و تبلیغ کنیم ، ولیکن برای بی حجابی نیز حدودی قائل شویم (مثلا حجاب شخص ارمنی که مثال زدید که مفسده ای بر آن مترتب نیست ) ؛ باز این سوال مطرح است که آیا این کار نیز خود نوعی اجبار و تحمیل نمی باشد ؟! .. آیا این کار با اصل آزادی منافات ندارد ؟! .. یا نه ، اضولا بر اساس کدام برهان عقلی ، یا نص آیات وحی ! یا منابع نقلی و سنت ! قائل به این موضوع (ترویج بی حجابی ولی محدود و تعریف شده ) هستید ؟؟!! .. یعنی همین سوال پرسشگر که در باب لزوم رعایت حجاب شرعی ، مطرح نمودند ؛ در آینجا نیز دقیقا و عینا ، دوباره تکرار و مطرح می شود ! یا اینکه نه ، ما نمی توانیم برای موضوع بی حجابی ، قائل به حدود و کیفیتی شویم (یعنی بی حجابی به هر شکل آن ) که در آن صورت ، ما شاهد انواع انحرافات رفتاری و جلوه گری های شیطانی خواهیم بود ، که دیگر نه مقدمه ی بی عفتی و فساد و تباهی در جامعه خواهد بود ، بلکه عین و خود بی عفتی و فساد و تباهی در جامعه خواهد شد . )
اما آنچه موجب رشد علمی در جهان غرب شده است ، معلول عوامل دیگری است که ما عمدتا چشم خود را بر روی آن رموز و اسرار می بندیم و راز موفقیت غرب را در امور دیگری جستجو می کنیم که گاهی چنین آدرس به غلط و اشتباه هم می دهیم ! یکی از علل موفقیت غرب در این عرصه ، رعایت کردن جدی و مجدانه ی "نظم و انضباط" در زندگی است . همان نظمی که حضرت علی (ع) در واپسین لحظات عمر شریف خود ، در مورد آن چنین وصیت می کنند : « شما را به رعایت دو چیز سفارش می کنم ، یکی رعایت کردن نظم در امور است .. »
مورد دیگر از سلسله موارد و علل موفقیت غرب در تولید موفق علم در جهان ، بهره مندی از عامل "مدیریت صحیح" می باشد . همان مدیریتی که پیامبر (ص) را چنین دردمندانه بدان وا می دارد که بفرمایند : « من از فقر (فقر می تواند قابل تسری به تمام حوزه ها باشد از جمله فقر فرهنگی ، فقر فکری ، فقر مادی ، فقر علمی و .. ) بر امت خود نمی هراسم ؛ من از آنچه که بر امت خود واهمه دارم ، سوء تدبیر _سوء مدیریت_ در زندگی است .» این حدیث گهربار در کنار سایر احادیث و روایات دیگر که بر اهمیت موضوع "عقل معاش" تاکید داشته و دارند را می توان جملگی در این مبحث (سوء مدیریت) گنجاند و تبیین نمود .
در اهمیت موضوع بهره مندی غرب از مدیریت صحیح و عالمانه درپیشرفت های علمی ، همین بس که غرب ، با استفاده از این ابزار توانسته است ، امروزه با ساختار سازی و سیستم پردازی در این موضوع ، به نوعی مهندسی در ترسیم نقشه ی راه خود ، دست یابد ؛ به نحوی که موجب جذب و سرریز شدن تمامی نیروهای فکری و سرمایه ها و دستاوردهای علمی در سرتاسر دنیا ، به سوی خود شود . این موضوع خود به سان "فتح الفتوح" غرب در این عرصه است ! یعنی تا مادامی که این چرخه و معادله ف جنین معیوب پابرجا باشد ، این غرب خواهد بود که همچنان قافله سالار علم در دنیا بوده و به عنوان مرکز و قطب اول علم در دنیا ، در قله ی آن بدرخشد .
اهمت آنچه عنوان شد تا بدانجاست که فرد و جامعه ای که مدیریت علمی جهان را در دست داشته باشد ، مدیریت در سایر بخش ها را نیز ، در دستان خود خواهد داشت ؛ از جمله مدیریت در عرصه ی فرهنگ ، هنر ، فکر و فلسفه و حتی دین ! چرا که بر طبق احادیث و روایات دینی ، "علم" ، ماهیتی چون "سلطان" دارد . «العلم ؛ السلطان ! » که هیچ چیز دیگر بر او سلطه نخواهد داشت . علم ، پشتوانه ی اصلی قدرت ، و عامل پیشرفت همه جانبه ی می باشد . مرجعیت علمی در دنیا ، یعنی مرجعیت در سایر بخش ها . چرا که علم خود اقتدار است و اقتدار با خود می آورد . هرکس که این اقتدار را داشته باشد ، به همه ی مقاصد خود ، می تواند دست پیدا کند . تفوق و برتری امروزی غرب بر سایر دنیا ، به واسطه ی برتری علمی انان است و از این منظر ارزیابی و تفسیر می شود . « العلم ؛ السلطان . من وجد صال به ، و من لم یجده صیل علیه » « دانش ، سلطنت و قدرت است . هرکس آن را بیابد ، با ان [می تواند] یورش برد و هرکس آن را از دست بدهد ، به او یورش می برند .»
پایان قسمت اول . نویسنده سجاد غلامی