تمام شب را تا صبح برای تو گریستم
هویتت کجاست چه بر سرت آمده چه می گویی ؟...شاید هذیان
چهره ات نیز همچون افکارت دگرگون شده ...به نظرم روزی تو را می شناختم تمام دلخوشیت خوشی حاج آقا بود
چه بر سرت آورده اند ؟چه کسانی ؟
تمام روز را برای تو گریه خواهم کرد که گفتی
4 ماه است نماز نمی خوانم
گفتی :دروغ است ...دروغ است ....ظاهر است ...تملق است...
حسادت دیگری، وسوسه های خناس چه بر سرت آورده ؟
آنجا هم الله اکبر می گفتی ولی این کجا و گذشته ی سرشار از اعتقادت کجا؟1
دلت خوش بود که همنشین خوبانی ؟این دیگر چه سرنوشتی است لاشه ی ایمانت بر دوش به کجا روانه ای ؟من که می دانم تو از دوستانی چرا با تو این چنین رفتار شد؟
با دشمنان هم مدارا رواست تو که از دوستان بودی ،برای تو نگرانم و تمام شب را برای تو گریستم که نه در گذشته ای و نه راه به آینده داری چشمانت دیگر اشک هم برای باریدن ندارند اما من به جای تو هم خواهم گریست راستش تو را که دیدم به حال خودم گریه ام گرفت
چگونه است که به راحتی جرعه ای آب نوشیدن به دوستان انگ دشمنی می زنیم آنگاه بلاهت را در شناسایی دشمنان به کمال رسانده ایم!
چه کسی برای تو پرونده سازی کرد؟برای تو ...من که باورم نمی شود 18 ماه دوری و تو دیگر نماز نخواهی خواندتو که خوب الله اکبر می گفتی
گفتی به نام اسلام باتو دشمنی کرده اند به نیت قربت الی الله وای ...وای ...اگر تو مسلمان نیستی من دیگر چه کسی هستم؟!
نمی دانم نمی فهمم
چه می گویی ؟!
همیشه می دانستم برای استواری ایمان باید دعا کرد
چه می گویی ؟!
دلخوشی ات را هویتت را همه ی ایمانت را برادران شیطان گرفته اند باور کن !شیطان در لباس انسانی هم معنا دارد
باور کن! شیطان انسان نمایی که از تو هم خوبتر الله اکبر می گوید در حالی که دانه های تسبیح مهره های بازی او هستند
چرا برای من کم ظرفیت گریه کردی؟! می ترسم از خودم می ترسم ...منی که خوش بین بودم امیدوار بودم
دیگر چه کسی به نماز خواهد ایستاد این ظلم را ،که نشانه هایش به دیوار شهر رسیده
حجم سرم چند برابر است و برای تو برای خودم تا صبح گریه خواهم کرد
دلم به سادگی دلم خوش بود ای کاش تو را ندیده بودم ای کاش این بلا بر سرت آوار نشده بود
ای کاش تردید شک و دو دلی همخانه ی دلم نشده بود
برایت نگرانم و تا صبح گریه خواهم کرد نمی دانم امشب شاید آمدن سحر هم مرا آسمانی نکند