حاشیه های تلخ یک تصادف شدید!
خودروی سراتو مونتاژ ایران (سایپا)
در این شدت از تصادف ،متاسفانه کیسه های هوا عمل نکردند و راننده آسیب جدی دیده است .
عیدتون مبارک !
به بهانه ی حضور در یک جلسه ی فرهنگی ،جای دوستان خالی رفتیم رفتیم قم تا به زیارت بارگاه شریفه ی حضرت معصومه سلام الله علیها نیز مشرف شویم .
راننده ی تاکسی در استان قم به همراه مسافران خود ، در حالی که همچون کودکان با راننده خودروی سمند مسابقه سرعت گذاشته بود عید ما زائرین را به رنج و عذاب حضور در بیمارستان با جراحت سنگین متحول ساخت.
اینگونه بود که متوجه شدیم رانندگان تاکسی و موتور سواران در این شهر به شدت مهار نشدنی هستند و آمار تصادفات تاکسی در این استان فراوان است چنانکه چهارشنبه مورخ 15 اردیبهشت یک تاکسی به گاردریل می کوبد و از شدت حادثه مسافر تاکسی که یک دامپزشک حوان بوده در دم فوت می کند !!!!
امان از خودروی مونتاژ ایران ، امان از راننده ی ایرانی .
خوشبختانه در ایران تا دلت بخواهد قانون داریم ، از چند نفر شکایت کنیم خوب است ؟!
ادامه دارد ...
یک ربع از وقوع حادثه گذشته،راننده ی تاکسی دست بر روی سر فریاد می کشد در حالی که به ماشین فرو ریخته ی خود اشاره دارد ادعا می کند خودروی سراتو با سرعت 100 کیلومتر بر ساعت مانع برنده شدن او در مسابقه ی سرعت شده و به او کوبیده است ! بنده خدا توجه نداشت که در ازای از دست دادن جایزه ی مسابقه سرعت با سمند همچون دیگر همکاران خود در تاکسیرانی قم صحنه ی تراژدیک خاصی را خلق کرده که بیا و ببین !
ازدحام جمعیتی که خود را کارشناس تصادف می دانند به چند دسته تقسیم شده دموکراسی است دیگر مردم آموخته اند که در مورد همه چیز می توان نظر داد اصلا به دلیل همین تعاملات خیابانی مشارکت سیاسی بالاست !
حضور ماشین های خیابان باجک قم که جهت ادای احترام به حادثه دیدگان می آیند و نمی روند هیجان صحنه را بالا برده چراغ گردان آمبولانس هم یک میزانسن فوق العاده ایجاد کرده و برخی از هموطنان قمی مهمان نواز نیز با صحنه و آکساسوار های آن عکس یادگاری می اندازند که مامور راهنمایی رانندگی جهت تکمیل اپیزود در محل حضور می یابد. با توجه به عبور تاکسی از دو خط ممتد و سرعت زیاد تا جایی که سبب تغییر مسیر خودروی سراتو شده بی تردید مقصر شناخته می شود . راننده ی تاکسی بنده خدا که داغ برنده شدن بر دلش مانده ماشینش نیز به موتور سه چرخه تبدیل شده به سمت مامور کلانتری که جهت گرفتن مدارک به او نزدیک تر شده حمله ور می شود...
وضعیت حادثه دیده اصلا مناسب نیست و در حالی که دست بر روی سر شکافته ی خود دارد سرتا پا غرق در خون سعی دارد هوشیاری خود را حفظ کند تا بیهوش نشود با تلاش کادر پزشکی حادثه دیده به داخل آمبولانس منتقل می گردد .مقصد بیمارستان نکویی است .
دوستان حوزه علمیه قم هم در محل حضور یافتند و من فرصت داشتم تا با آرامش بیشتری ضمن حفظ احساسات مختلفی از قبیل ترس ،شوک و بغض از جهات مختلف عکس بگیرم تا شاید به رسم عاقبت اندیشی به دردی بخورد .
به عهد بانوانه ی خویش در طول تاریخ معاصر باید شیون می کردم ، نفرین سر می دادم می لرزیدم و در گوشه ای غش می کردم ولی در کمال تعجب عادی تر از همیشه دست های خونی نازنین ترین انسان زندگی ام را نوازش می کردم به او لبخند می زدم و هرچه از انرژی داشتم به چشمان مهربان کمرنگش هدیه می کردم. حواسم بود که شیره ی جانش قطره قطره از سرش می ریزد از پرستار خواستم باند بیشتری روی سر غرق در خونش بگذارد که خونریزی قطع شود به او سرم وصل شد و کارهای اولیه انجام شد من با عزیزترین رفتم و دوستان روحانی ماندند تا کارها را پیگیری کنند.
یقین داشتم راننده ی تاکس بازداشت می شود و مدارکش ضبط می گردد.
ادامه دارد ...