منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم

.بخوان به نام پررودگارت که آفرید او انسان را از خون بسته . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است، خدایی که نوشتن آفرید و به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

                              از بعثت او جهان جوان شد،

                                               گیتى چو بهشت جاودان شد


                                                                  این عید به اهل دین مبارک

                                                                                   بر جمله مسلمین مبارک




  • منصوره صامتی

 در حالی که یکی از ارکان حقوق بشر ،حقوق فرهنگی اجتماعی است که در شورای امنیت نیز به رسمیت شناخته شده و احترام به اصول و عقاید مذهبی را از اصول تکریم بشریت می داند هویت و اصالت ملی و مذهبی ایرانیان در مجامع بین المللی به دست بازیگران و اهالی سینما به سخره گرفته می شود . اگرچه موضوع دهن کجی سینماگران به مبانی ارزشی ملی در ابعاد مختلف قابل بررسی و واکاوی است ،  بجاست توجه  مسئولین امر را به پرسش های زیر جلب کرد که
 این به اصطلاح  هنرمندان در قبال امتیازات معنوی و مادی که در ارتباط و تعامل با جامعه ی اسلامی به دست می آورند چه افتخارات و امتیازاتی برای خاستگاه ارزشی ملیت خویش ایجاد کرده اند  ؟

آیا انقلاب اسلامی بنا شد تا بستر پرورش و بالندگی هنرمندان تهی از سطحی ترین آداب اسلامی و ایرانی باشد ؟!

 



در همه ی کشورهای جهان ضوابط خاصی برای حمایت از هنرمندان وجود دارد که احترام به ارزش های ملی در برون مرز و فرا مرز کمترین سطح از توقعات ملی است، در ایران چه قوانین الزام آوری حافظ منافع ملیاز سوی  هنرمندان است؟
در صورت تخطی از قوانین حافظ فرهنگ و ارزش های ملی - مذهبی از سوی هنرمندان چه محرومیت هایی شامل حال ایشان خواهد بود ؟

در کدام کشور و ملیت هنرمند هنجار شکن اجازه ی فعالیت دارد؟


اگرچه پرسش های فراوانی در این بخش قابل طرح است توجه به این پیشنهاد هم خالی از لطف نیست ، پیشنهاد می گردد برای هنرمندانی که به عنوان شخصیتی حقوقی از سوی جامعه ی ایرانی قصد سفر به فرامرز را دارند کلاس های توجیهی با اساتید برجسته اخلاق  برگزار گردد و اصول و مبانی سفر  و تعامل با دیگران و نوع پوشش و ادبیات به کارگرفته شده از سوی هنرمندان بارها یادآوری شود
چرا که به نظر می رسد برخی هنرمندان آنقدر به خبرسازی در سطح رسانه ها و شهرت بیشتر، آن هم به هر طریقی می اندیشند که فرصتی برای تفکردر خصوص خاستگاه و اصالت ملی خویش را ندارند تا جایی که در سطحی ترین روابط انسانی نیز تهی از فرهنگ خویش در فرهنگ مقابل هضم می شوند !!!


تا مسئولین عزیز در میان بحث های سیاسی خویش که به طور معمول تهی از دغدغه مندی های فرهنگی ارزشی و ملی است به پرسش های بالا می اندیشند توجه مخاطبان عزیز را به مثال های زیر جلب مبی کنم، قضاوت با شما عمل به ارزش های دینی و ملی تکریم و احترام به هویت است یا توهین؟
   به نقل از کتاب "قدم کلیک هایتان بر روی چشم" نوشته ی محمدرضا زائری ، در ارتباط با همین موضوع ، دو خاطره از امام موسی صدر را می خوانیم .

 هنوز دستم روی سینه ام مانده است !

دکتر حسین کنعان در کتابش به نام "الامام موسی الصدر ، قدر و دوور" می گوید : امام موسی صدر برایم تعریف کرد که وقتی من حدودا نوزده سال داشتم ، پدرم ( آیت الله صدر ، مرجع بزرگ تقلید ) نامه ای برای نخست وزیر وقت نوشتند و قرار شد ، من نامه را ببرم و تحویل بدهم ؛ لذا صبح زود از قم راه افتادم و به تهران آمدم . به محل زندگی او که منزلی باشکوه بود مراجعه کردم . مرا به سالن طبقه اول راهنمایی کردند . نشستم و به تماشای در و دیوار مشغول شدم . آن فضا و محیط متفاوت و شیک و باشکوه ، با تابلو نقاشی ها و وسایل تزئینی و مجلل ، برای من که از یک خانه ی ساده طلبگی آمده بودم ، خیلی تازگی داشت و غرق در تفکر در این فاصله فرهنگی و اجتماعی بودم . درهمین حال متوجه دختری جوان شدم که درانتهای سالن مشغول نواختن پیانو بود و من تا آن هنگام صدای این ساز را نشنیده بودم . نشسته بودم و با تعجب به آن گوش می کردم که آن دختر متوجه حضور من شد . برخاست و به طرف من آمد و دستش را به طرفم دراز کرد . من دستم را روی سینه ام گذاشتم و سلام او را پاسخ دادم . دکتر کنعان می گوید : در اینجا امام موسی صدر خندید و به مزاح گفت 《هنوز دستم روی سینه ام مانده است ! 》 جالب این جاست که این فرهنگ و راه حل ستودنی که شاید منشاء آن هم ایشان باشند ، الان در لبنان و بسیاری از جوامع دیگر کاملا رواج یافته است .

 می خواهید نجس نشوید ؟!

دانشمند فاضل و نویسنده ی اندیشمند استاد سیدعباس نورالدین نقل می کرد : روزی امام موسی صدر در یک کلیسا سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد فرمود و همه را مجذوب کرد . اواخر سخنرانی ، خانمی جوان و زیبا ، که از توفیق عالمی مسلمان ، بسیار دلخور شده بود به دوستانش گفت : من می دانم چطور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلافاصله پس از سخنرانی درحالی که همه را متوجه خود کرده بود ، جلو رفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد . ایشان دستش را طبق عادت روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود ، پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟! ( درواقع این خانم جوان ، به موضوعی اشاره کرده اند که محل سوءتفاهم خانم هاست و شبهه ی دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس دانستن غیرمسلمانان است . ) اما ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند 《 بل لا ، حافظ علی طهارتک》 بلکه برعکس ، تو آنقدر باارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی ، حریم قدسی و پاک و منزه زنانه ات را می آلاید . این جواب حکیمانه ، عارفانه ، عمیق و هوشمندانه ی آن دردانه ی دهر ، نه فقط توطئه او را خنثی کرد ، بلکه برعکس شد و جمعیت بیشتری به وجد آمدند و به ایشان که همواره محبوب قلب ها بودند ، موجب شد ارادت بیشتری پیدا کنند ...

 "یوسف گمگشته باز آید به کنعان ، غم مخور"

 حالا دست ندادن دختر مسلمان با وزیر امور خارجه فرانسه را داشته باشید که در زمان خود ، سروصدای زیادی در رسانه های خبری غرب داشت . ماجرا ازاین قرار است که وزیر امور خارجه فرانسه در زمان تصدی وزارتخانه متبوع خود به کشورهای عربی سفر می کند . در یکی از همین سفرها در حال بازدید از دانشجویان دانشگاه سوربن فرانسه در ابوظبی امارات بود که اتفاق جالبی می افتد . به نقل از لوران فابیوس ، در این دیدار ، وزیر امور خارجه ، مطابق آداب و رسوم [غلط] اروپا ئیان قصد داشت با یکی از دانشجویان محجبه ی این دانشگاه ، دست بدهد که با امتناع وی ، لبخند تلخی از روی شرمساری زده و مجبور به عقب کشیدن دستش می شود . این بانوی مسلمان ، فقط با دادن لبخند ، جواب دست بلند کردن وزیر یک کشوری که یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در معادلات امروز دنیا می باشد ، آن هم در دانشگاهی که متعلق به کشور همان شخص است را چنین با حفظ عزت و شرافت و کرامت انسانی خود می دهد .

 

 

دست ندادن دختر محجبه به وزیر فرانسه

دست ندادن ورزشکار ایرانی به همسر شاهزاده انگلیسی
متاسفانه ورزشکاران ما همیشه در عرصه های بین اللملی مورد آزار واذیت قرار میگیرند آنان را در شرایط نا متعادل قرار میدهند.

مهرداد کرم‌زاده پرتابگر دیسک ایران که در مسابقات پارالمپیک لندن مدال نقره گرفت در هنگام دریافت مدال، از دست دادن با "کیت مدیلتون" همسر شاهزاده ویلیام عروس ملکه بریتانیا خودداری کرد.
کرم زاده برای نشان دادن خودداری از دست دادن با مدیلتون، در هنگام دریافت مدال، در ابتدا دست ها را در پشت کمر قرار داد و سپس دست هایش را به نشانه تشکر و احترام، بر روی سینه اش گذاشت.

 

سخنگوی کاخ پادشاهی بریتانیادر این باره گفت: بسیاری از ورزشکاران مرد از کشورهای اسلامی به دلایل فرهنگی و دینی با زنان (نامحرم) دست نمی دهند.

 

از این دست نمونه های افتخار آمیز از رفتارهای صحیح سفرای سرزمین عزیزمان ایران فراوان است انسانهایی که اصالت خویش را در تهی شدن از فرهنگ و تمدن خویش جستجو نمی کنند و افتخار آفرینی آنها نه در موضوعات خیالی فیلم ها به سبک بازیگری بی اطلاع که هر نقشی را به او می دهند به بازی می پردازد ، بلکه در زندگی واقعی و نبرد بین اصالت و مسخ شده گی  معنا می گیرد . بی تردید انسان اصیل در همه ی مکاتب و در همه ی رسانه ها مورد تکریم و احترام حقیقی است .
 
 
 
  • منصوره صامتی
علی (ع) بزرگترین معلم وحدت است. چون در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویش بود، باز هم به خاطر مصلحت و وحدت اسلام سکوت کرد.
سیاست امیرالمومنین(ع) دفاع از مسلمین در برابر دشمنان اسلام و وحدت اسلامی و گفتگوی انتقادی غیردشمنانه در درون جهان اسلام بوده است. ما هم باید همان کاری که امیرالمومنین (ع) انجام داد، انجام دهیم.
 علی«ع» مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف! از نظر ما صاحب حق و اولین معترض علی(ع) است. اما خود ایشان در نامه ۶۲ نهج البلاغه می فرماید: وقتی رسول خدا«ص» از دنیا رفتند بین مسلمانان بر سر حکومت پس از ایشان اختلاف افتاد. من ابتدا باور نمی کردم که در این زمینه اختلافی پیش آید ولی این کار انجام شد. من اعتراض کردم. اول بیعت نکردم. چیزهایی را به یادشان آوردم که خود تایید کردند. اما بعد دیدم که جریان تضعیف اصل اسلام و قرآن در حال تقویت است. خیلی از تازه مسلمان ها به ارتداد افتادند. ترسیدم که موج ارتداد تقویت شود و اصل دین خدا به خطر بیفتد. ترسیدم از اینکه اگر در این لحظه به خاطر اسلام فداکاری نکنم و اجازه بدهم بین مسلمین جنگ داخلی رخ بدهد، اصل اسلام در خطر می افتد. من باید انتخاب می کردم بین خلافت و بقای اصل اسلام. اگر در این شرایط بر حق خود پافشاری کنم، اسلام در خطر می افتد. اگر حکومت به دست من بیفتد بعد از چندسال تمام می شود اما اگر اسلام ضربه بخورد دیگر قابل برگشت نیست. من در آن زمان به تکلیف خود عمل کردم و بیعت کردم و اجازه ندادم که باطل پیشروی کند و حق زائل گردد.

 اسلام با کمترین غفلت تباه می شد
 ابن ابی‌الحدید نقل می‌کند که در جنگ جمل، حضرت امیر (ع) از کوفه به سمت بصره می آمد و فرمود: من به خلفا انتقاد داشتم اما دیدم تحمل آن وضعیت در عین سختی، حتما بسیار مهم تر است از اینکه من با آنان درگیر شوم و بین مسلمین درگیری داخلی بوجود بیاید و سبب خونریزی میان آنان شود. دیدم مردم تازه مسلمان شده اند و اگر من بر سر حکومت – که حق ماست – درگیر شوم، تازه مسلمانان اینگونه برداشت می کنند که اصحاب پیامبر بعد از وی برای قدرت به جان هم افتاده اند. دین مانند مشک پر از شیری است که بسیار آسیب پذیر است و با کمترین غفلت تمام آن تباه و فاسد خواهد شد. در «المناقب» آمده که ابوالطفیل عامر بن وائله نقل می کند که در روز سقیفه علی با آن اتفاقات مخالف بود. اما وقتی با ابوبکر بیعت شد، از علی شنیدم که گفت به خدا سوگند من از او شایسته تر به حکومت بودم اما شنیدم مردم با ابوبکر بیعت کردند و تبعیت کردم. چون ترسیدم که اگر بر سر حکومت درگیر شوم، مردم دوباره کافر شوند و مسلمانان علیه هم شمشیر بکشند. سکوت برای بقای اسم رسول خدا «ص» ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی فاطمه زهرا «س» به امیرالمومنین «ع» گفتند که باید اعتراض را گسترش دهیم، همزمان صدای اذان می آمد که می گفت اشهد ان محمد رسول الله. حضرت امیر «ع» فرمود: اگر می خواهی که اسم رسول خدا و این اذان بماند باید تحمل و سکوت کنیم. حضرت امیر «ع» در نامه ۵۸ نهج البلاغه می فرماید: من منتقد این وضعیت هستم. اما هیچ کس حریص تر از من برای وحدت و الفت امت اسلام نیست. خداوند با جریانات بعد از پیامبر «ص» ما را امتحان کرد و من با اعمال خود هدفی جز رضایت و پاداش خداوند نداشتم. در حکمت ۲۲ نهج البلاغه نیز می فرماید: ما حقی داشتیم و آن را گفتیم. اگر این حق داده شود به وظیفه ام عمل می کنم وگرنه پشت شتر می نشینم و به کار خود مشغول می شوم. در انصاب الاشراف از حضرت امیر «ع» نقل می کند: من می توانستم درگیر شوم اما چنین نکردم. چون ترسیدم که عصر جاهلیت دوباره برگردد. در تعبیر دیگر می فرماید: به خدا سوگند اگر نبود ترس به جان هم افتادن مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی دین، سکوت نمی کردم و به شیوه دیگری عمل می کردم. حضرت امیر «ع» سکوت کردند چون بعد از فوت پیامبر «ص» موج وسیع ارتداد در میان مسلمانان راه افتاد.
در سیره ابن هشام از جناب عایشه نقل می کند: بعد از رحلت پیامبر خدا، عرب به ارتداد گرائید و نفاق آشکار شد. مسعودی در مروج الذهب می‌گوید: موج ارتداد عرب ده روز بعد از رحلت پیامبر شروع شد و به جز مردم مکه و مدینه و اقلیتی از دیگر قبائل، تقریبا همگان از اسلام برگشتند. ابن اثیر و طبرانی هم می گویند که بعد از پیامبر به جز قریش و ثقیف، بیشتر اعراب به درجات مختلف مرتد شدند. مثلا بعضی در این حد از اسلام برگشتند که گفتند به حکومت اسلامی زکات نمی دهیم یا اینکه گفتند خلیفه را قبول نداریم و …

 تو از کِی دلسوز اسلام شدی؟!

زبیر بن بکّار از محمد بن اسحاق نقل می کند که بعد از جریان سقیفه، یکی از فرزندان ابولهب خدمت علی «ع» آمد و شروع کرد در ستایش علی «ع» و نفی جناب ابوبکر و جناب عمر حرف زدن. در حالی که پیش از این دشمن علی «ع» بود! گفت که حکومت حق علی است. حضرت را به قیام علیه خلیفه اول تحریک کرد و گفت که ما در کنار تو ایستاده ایم. حضرت لحظاتی به او نگاه کردند و فرمودند: « سلامة دینه احبّ الینا من غیره». سالم ماندن اصل اسلام در نظر من مهم تر از حکومت است. شما از کِی طرفدار من شدید؟! شما که تا دیروز در جبهه مخالف اسلام بودید! همچنین بعد از سقیفه ابوسفیان پدر معاویه از کنار خانه پیامبر «ص» گذشت و گفت: ای خاندان هاشم، ای فرزندان عبدمناف، آیا راضی شدید که این فرومایه فرزند فرومایه حاکم شما شود؟ آمد پیش امیرالمومنین «ع» و گفت: علیه ابوبکر قیام کن و من با تو هستم. استدلال او این بود که قبیله ابوبکر از قبائل دسته دوم است و خلافت باید در قبیله مهمی مثل قبیله ما باشد! حضرت امیر«ع» به او فرمود : تو که رهبر کفر بودی و بعد از فتح مکه از روی ترس مسلمان شدی، از کِی دلسوزتر از ما نسبت به اسلام شده ای؟! ابوسفیان بعد از اینکه از حضرت امیر «ع» ناامید می شود، سراغ عباس عموی پیامبر «ص» می آید. می گوید: تو به میراث محمد شایسته تر از دیگران هستی. دستت را جلو بیاور تا همین الان با تو بیعت کنم. عباس خندید و گفت: «ای ابوسفیان چیزی را که علی نمی پذیرد، عباس نخواهد پذیرفت.» یعنی من زرنگ تر از تو هستم. رفتی پیش علی تا فتنه راه بیندازی وقتی نتوانستی سراغ من آمده ای. ما از علی، علی تر نیستیم! ما که از علی، علی تر نیستیم! خود صاحب حق می گوید برای وحدت مسلمین سکوت می کنم. البته انتقادش را انجام می دهد ولی اجازه نمی دهد که بین مسلمین دعوا راه بیفتد. بیش از ۳۵ روایت از حضرت امیر «ع» وجود دارد با این مضمون که من سکوت کردم برای اینکه میان امت اسلام اختلاف و شکاف نیفتد. حضرت امیر «ع» حکومت را هم برای اسلام می خواست.
 حکومت وسیله است و اسلام هدف.
می فرمود اگر بخواهم وسیله را به دست آورم، اصل هدف از بین می رود. برای علی «ع» اسلام مهم تر از حکومت علی بود. الان هم استدلال ما همین است که هدف اصلی که اسلام است، با درگیری مذهبی از بین می رود. تشیع مساوی است با ولایت علی بن ابی طالب (ع). ولی ولایت علی (ع) هم وسیله ای است برای هدفی بالاتر که اصل اسلام است. نمی شود به اسم حبّ علی(ع) کاری کرد که اصل اسلام که علی (ع) خودش را فدای آن کرد، به خطر بیفتد. اصلا علی(ع) برای رفع اختلاف آمد. علی (ع) منشا اختلاف نیست. ما نباید امیرالمومنین (ع) را به عنوان منشا اختلاف مسلمین معرفی کنیم. علی (ع) مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف. حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت اختلاف نظرها را باید طبقه بندی کرد. خود حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت. ایشان منتقد خلفا بودند ولی درگیر نمی شدند. یکی کردن یزید و معاویه با عمر و ابوبکر درست نیست. موضع امیرالمومنین «ع» در برابر خلفا انتقادی است، اما هرگز موضع ایشان در برابر خلفا مانند موضع شان در برابر معاویه نبوده است. خود حضرت امیر «ع» در نهج البلاغه تفاوت میان خلفا و معاویه را بیان می فرماید. معاویه به حضرت امیر «ع» نامه می نویسد و به ایشان توهین می کند و طعنه می زند که خلفا از تو افضل بوده اند. حضرت امیر «ع» در جواب نمی فرماید که نه، من افضل بوده ام. بلکه می فرماید: در نامه ات نوشته ای که افضل اصحاب فلانی و فلانی هستند. چیزی گفتی که اگر درست باشد به درد تو نمی خورد و اگر غلط باشد باز هم به درد تو نمی خورد. به تو چه که چه کسی افضل است و چه کسی نیست؟! به تو ربطی ندارد که من افضل هستم یا ابوبکر و عمر. معنی این روایت از حضرت امیر «ع» این است که ایشان اختلاف با خلفا را با اختلاف با معاویه یکی نمی کردند و بین آنها فرق می گذاشتند. این روایت باید برای ما درس باشد که نوع نگاه مان به تاریخ صدر اسلام را اینگونه تنظیم کنیم. البته نمی خواهیم بگوییم اختلاف حضرت امیر «ع» با خلفا مهم نبوده است. بحث این است که باید اختلافات را طبقه بندی کرد. اجتماع امت از خلافت من مهمتر است عده ای از اصحاب پیامبر «ص» با ابوبکر بیعت نکردند. بُریده یکی از آنان بود. حضرت امیر «ص» به او فرمود: ای بریده هرکاری که اکثر مردم انجام دادند، شما هم انجام دهید. امروز اجتماع امت مهم تر از خلافت من است. موسی بن عبدالله بن حسن می گوید بعضی اصحاب با جناب ابوبکر بیعت نکردند و به حضرت علی «ع» می گفتند تا شما بیعت نکنید، ما هم بیعت نمی کنیم. حضرت امیر «ع» فرمود: من حرف خودم را زدم. من بیعت می کنم و شما هم بیعت کنید. من سر یک دو راهی هستم که یا باید از خلافت بگذرم یا باید بین مسلمین جنگ راه بیفتد. من اجازه نمی دهم به خاطر خلافت من بین مسلمانان جنگ راه بیفتد. جناب زبیر به نشانه اعتراض به ماجرای سقیفه با عده ای دیگر از اصحاب در خانه حضرت زهرا «س» تحصن کرده بودند. خود حضرت امیر «ع» آمدند و آنان را راضی به بیعت کردن با جناب ابوبکر کردند. ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید ابن اثیر درباره ابان بن سعید و عده ای دیگر از اصحاب نقل می کند که اینها افرادی بودند که با جناب ابوبکر بیعت نکردند و می گفتند که هرکاری که بنی هاشم بکند ما هم همان کار را انجام می دهیم. حضرت امیر(ع) فرمود ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید. در زمان خلفا به اصحابی مانند سلمان و ابوذر و … پیشنهاد پست های حکومتی می شد. این افراد خدمت حضرت امیر(ع) می رسیدند و برای قبول این پیشنهادات مشورت می کردند که حضرت امیر به آنان می فرمود با حکومت همکاری کنید. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در سپاه خلفا برای جهاد شرکت می کردند. این بزرگواران هم در فتوحات ایران و هم در فتوحات شمال آفریقا در سپاه خلیفه دوم حضور داشتند. همکاری انتقادی حضرت امیر «ع» با خلفا حضرت امیر(ع) با خلفا همکاری انتقادی داشته است.
 ایشان به خلفا مشورت می داده و آنان را کمک می کرده است. در جنگ خلیفه دوم با ساسانیان، خلیفه دوم به حضرت امیر(ع) پیشنهاد می دهد که فرماندهی سپاه را بپذیرند که ایشان قبول نمی کنند. خود خلیفه دوم تصمیم گرفت که فرمانده سپاه شود. حضرت امیر (ع) جلوگیری کرد و گفت شما خلیفه مسلمین هستی و نباید در جلوی جبهه بایستی. اگر شما کشته بشوی، کل سپاه اسلام از هم می پاشد. یعنی حضرت امیر(ع) حتی برای خلفا دلسوزی می کرده است. ایشان منتقد بوده است ولی برای دلسوزی اسلام و مسلمین به خلفا کمک می کرده است. در قضاوت ها خلفا به حضرت امیر(ع) رجوع می دادند و ایشان هم قهر نکرد و کمک می کردند. خلفا هم با علی (ع) مشورت می‌کردند. در معضلات فقهی و حقوقی، در امور دیوانی و اقتصادی و اجتماعی، در مسئله جنگ و صلح و سیاست خارجی، در مسائل معرفتی، در تفسیر و قرائت قرآن و … با حضرت امیر مشورت می شد و مکرر نقل شده که خلفا نظر علی(ع) را بر سایر اصحاب مقدم می داشتند. .
 مثلا مبدا قرار گرفتن تاریخ هجری در زمان خلیفه دوم و با نظر حضرت امیر «ع» انجام گرفت. در زمان خلیفه اول هم برای رویارویی با روم، جناب ابوبکر نظر علی(ع) را در مورد زمان و چگونگی مواجهه با روم پذیرفت. جناب عمر می گوید: پیامبر(ص) به ما می گفت که هروقت اختلافی بین شما پیش آمد به علی مراجعه کنید. این روایت در سی منبع از منابع اهل سنت از خلیفه دوم نقل شده که اگر علی نبود، عمر هلاک می شد. بحث ما بر سر حکومت نیست بعد از قتل خلیفه سوم که نزد حضرت امیر(ع) آمدند تا ایشان خلافت را قبول کند. فرمود دست از سر من بردارید. من هم یکی از شما. هرکه را انتخاب کنید من از همه مطیع تر خواهم بود. من کمک باشم بهتر از اینکه حاکم باشم. معنی این جملات این است که بحث ما بر سر حکومت نیست.

 منبع: اخوت
گزیده ای از سخنان اندیشمند برجسته جناب رحیم پور ازغدی
  • منصوره صامتی

 سلام خدا بر همه‏ ی شهیدان و به ‏ویژه شهدای گمنامی که در حیاط دانشگاه امام صادق(ع) مدفونند، و انگار این روزها خیلی غریب مانده ‏اند؛ چه آنکه اسمشان هست اما رسمشان نیست. این روزها تخریب و هتک حرمت چقدر عادی شده و چقدر تاسف‏ آور است فقدان مواجه ه‏ای روشن با این روند. ماجرا از چند خط نوشته ‏ی یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در صفحه ‏ی شخصی‏ اش در فیسبوک آغاز شد:
 «چند روز پیش در دانشگاه امام صادق(ع) مراسمی با سخنرانی پناهیان و مداحی حاج میثم مطیعی خودمان برگزار شد. اگر پناهیان سخنران باشد دیرتر می‏روم تا فقط از نوای میثم عزیز استفاده کنم چون حوصله شنیدن حرف‏های ذوقی و بی‏قاعده‏ی نامبرده را ندارم. ولی خب این‏بار ده دقیقه‏ ی پایانی سخنرانی رسیدم. پناهیان برخی دانشجویان امام صادق(ع) را که به ماشین گران‏قمیت و دنده اتوماتش گیر داده بودند مورد تمسخر قرار داد و نیشخندی حوالتشان کرد و گفت بچه حزب‏اللهی باید پولدار باشد اگر پول ندارید عرضه ندارید! باید عرضه داشته باشید! من معنی عرضه را نمی‏دانم؛ اگر کسی هست که مرا در درک این کلمه یاری کند خوشحال می‏شوم.» 

کمی بعد و به صورت احتمالا اتفاقی در آستانه‏ ی مناظره‏ ی تلویزیونی حجت الاسلام و السلمین پناهیان و دکتر آشنا در برنامه‏ ی دیروز، امروز فردا، همین چند خط کوتاه توسط سایت‏های مختلف خبری داخلی و ضدانقلاب منعکس شد.
 پناهیان، ماشین گرانقیمت و پولداری! کسی نمی‏پرسید فردی که به بیان خودش تنها ۱۰ دقیقه ‏ی‏ آخر سخنرانی رسیده چگونه می‏تواند درباره‏ ی آنچه گفته شده قضاوت کند. اما ماجرا چه بود؟

 آن ماشین گران قیمت و مدل بالا که گفته می‏شد، پژوپارس بود! و ماجرای دنده ی اتوماتیکش را هم پناهیان در همان سخنرانی توضیح داده بود که به دلیل مجروحیت و جانبازی‏اش است.
و اما موضوع سخنرانی راجع به برکت بود و مقوله ‏ی فقر و ثروت. بحثی که در بیانات رهبرانقلاب نیز بارها و بارها تکرار شده است. پناهیان به زیبایی از مغفول ماندن مقوله‏ ی برکت در علوم انسانی رایج و علم اقتصاد کنونی سخن گفت و با ذکر مثال‏هایی به اهمیت توجه به مقوله ‏ی برکت که یکی از مسائل مغفول در جامعه ‏ی کنونی ماست، اشاره کرد. او سپس به بحث فقر پرداخت و توضیح داد که تولید ثروت در روایات و بیانات امیرالمومنین(ع) نیز امری پسندیده است و منافاتی با زهد ندارد. پناهیان تأکید کرد:         
                                       حجت الاسلام علیرضا پناهیان
«می‏گویند ما می‏خواهیم زاهدانه زندگی کنیم. خب زاهدانه زندگی کن! اما پول داشته باش و سفره بنداز. خودت نخور!» پناهیان توضیح داد نباید به هرکسی که برای تولید ثروت در جامعه تلاش می‏کند با نگاهی غضب‏آلود و منفی نگاه کنیم. گاه این ثروت از ناحیه‏ ی برکتی است که خداوند عنایت می‏کند. او همچنین توضیح داد فقر نیز یا ریشه درخواست خدا دارد یا ریشه در تنبلی. فقر، ممدوح نیست و نباید آن را مساوی زهد قرار داد و تلاش برای زندگی زاهدانه را بهانه برای تنبلی و بیکاری.
 پناهیان تصریح کرد:«جامعه‏ ی ما جامعه‏ ی الگویی نخواهد شد مگر آنکه از این برکات برخوردار باشد.» همین بیان ساده موجب شد باب تخریب‏ها و انتقادهای این چنینی بازشود. اما ذکر فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در همین فضا خالی از لطف نیست. ایشان می‏فرمایند:«دو چیز را با هم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است. کسی فعالیت کند به شکل صحیحی و ثروت تولید کند. یکی، نحوه‌ی تولید و نحوه‌ی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید می‌شود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است… در روایات ما هم هست:”نعم العون الدّنیا علی الأخرة”؛ از این ثروت برای آباد کردن آخرتت استفاده کن. توصیه‌ی دوم:”و لا تنس نصیبک من الدّنیا”؛ سهم خودت را هم فراموش نکن. خود تو هم سهمی داری، نصیبی داری؛ آن را هم ما نمی‌گوییم که استفاده نکن؛ خودت بهره‌مند نشو از این ثروت؛ نه، بهره‌مند هم بشو؛ مانعی ندارد. سوم: “و أحسن کما أحسن الله إلیک”؛ خدا به تو این ثروت را داده؛ تو هم وسیله‌ای بشو که بتوانی این ثروت را به دست مردمی که نیازمندند، برسانی. یعنی سهمی از این را به مردم بده. چهارم: “و لا تبغ الفساد فی الأرض”؛ فساد ایجاد نکن. آفت ثروت که باید از آن جلوگیری کرد، ایجاد فساد است. مترف نشو. به او نمی‌گویند ثروت جمع نکن، یا از این ثروتی که داری، برای ازدیاد آن استفاده نکن؛ یا آن را به کار تولید و سازندگی و تجارت نزن؛ می‌گویند سوءاستفاده نکن؛ از این ثروتت استفاده‌ی خوب بکن، که بهترین استفاده این است که آخرتت را با این آباد کنی. نصیب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است.»

  رهبرانقلاب به تفصیل به موقوفات حضرت علی(ع) اشاره کردند و فرمودند:«تولید ثروت چیز خوبی است. اگر چنانچه در این تولید ثروت، قصد صرف او برای کار خیر، برای پیشرفت کشور، برای کمک به محرومان باشد، حسنه هم هست، ثواب هم دارد.» ایشان به تلاش‏های خیرین مدرسه ‏ساز و مانند آنها اشاره کردند و افزودند:«ما با این بد نیستیم. چرا بی‏خود در بیرون منعکس بشود که نظام اسلامی و مسئولان کشور، تا کسی بخواهد یک مقدار پول به دست بیاورد، اخم‏هاشان را در هم می‌کنند؛ احساس بغض و نفرت نسبت به او می‌کنند. این‌جوری نیست؛ واقعیت این نیست.» از این قبیل سخنان در فرمایشات رهبرانقلاب زیاد است و اتفاقا بی کم و کاست همان چیزی است که حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح کردند. به راستی این چه مشی و منشی است که در کشور به راه افتاده و به جای بحث و نقد عالمانه، آزادانه و منطقی این چنین فضایی را به راه می‏اندازد؟ آیا این برخوردها دینی است؟ آیا سزاوار است دانشگاهی با ادعای دین‌مداری در مقابل این دست تخریب‏ها که یک منکر بزرگ است، انکاری از خود نشان ندهد؟ به راستی چرا دانشجویان حزب‏ اللهی این دانشگاه که در این چند سال اخیر از صحبت‌های ارزشمند و راهبردی حضرت حجت الاسلام پناهیان استفاده کرده‌اند، در مقابل دروغ و اهانت‌های اخیر پاسخ و حرکت روشنگرانه‏ای انجام ندادند؟!
 کدامیک از دانشجویان دانشگاه ماشین پژوپارس استاد را ندیده است که در همه جا متهم به ماشین مدل بالا و گرانقیمت شده است؟ آیا این پاسخ سرمایه‏گذاری استاد پناهیان طی این سال‏ها در دانشگاه امام صادق(ع) است؟ این است این همه ادعای امام صادقی بودن؟!
  • منصوره صامتی
در قرون وسطی کشیشان، بهشت را به مردم می فروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول، قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد.

 به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: - قیمت جهنم چقدره؟
 کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت: 3 سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.
 کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.
 به میدان شهر رفت و فریاد زد: - ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم.

 اسم ان مرد، مارتین لوتر بود مارتین لوتر، در ۱۰ نوامبر ۱۴۸۳ در آیزلبن آلمان بدنیا آمد کشیش متجدِد و یک تجدیدنظرطلب مذهبی بود. او یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌ها در تاریخ آیین مسیحیت و از پیشوایان نهضت اصلاحات پروتستانی به شمار می‌رود.وی بسیاری از تشریفات کلیسای کاتولیک را زائد اعلام داشت و با اصلاحات خود پیروان فراوان یافت به گونه ای که پروتستان مذهبان (پیروان آموزشهای لوتر و کالون فرانسوی) در چند کشور و ازجمله در ایالات متحده اکثریت دارند.
 یکی از اصلاحات لوتر آزادکردن ازدواج کشیش ها و منع بخشودن گناهان افراد از سوی کلیساها پس از اعتراف و احیانا با پرداخت پول و اعانه بود. لوتر می گفت که منع ازدواج یک مرد [کشیش] و نیز نامشروع خواندن طلاق و ازدواج مجدد عملی مغایر منطق، آزادی [حق انسان] و نظم طبیعت است. مگر می شود دو نفر (زن و شوهر)را که نمی خواهند باهم باشند مجبور به ادامه زندگی مشترک کرد، این اجبار نوعی مجازات بسیار شدید، بدون ارتکاب جرم است.
 همچنین چرا باید به یک مرد که کشیش شده است تا خدمت کند و راهنمای اخلاقی مردم باشد اکیدا گفت که با غرائز طبیعی اش دریک جنگ دائمی باشد و ازدواج نکند. غریزه زناشویی ودیعه خداوند است.
اصلاحات مذهبی لوتر بعدها زمینه ساز تحولات تاریخی بزرگ شد؛ به گونه ای که ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، مذهب پروتستانتیسم را سازنده روج سرمایه داری قلمداد کرد. امروزه عموم مسیحیان در کشورهای پیشرفته تر جهان غرب، نظیر آمریکا، انگلستان و کانادا، پروتستان هستند. او در ۱۸ فوریه ۱۵۴۶ درگذشت. آرامگاه او در شهر ویتنبرگ است.
  • منصوره صامتی

...

  • منصوره صامتی
به گزارش روزنامه "الزمان" عراق، عبدالحسین الیاسری، یکی از نمایندگان پارلمان عراق ضمن ابراز خرسندی از این خبر تاکید کرد که نامزدی آیت‌الله سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان برای دریافت جایزه صلح نوبل در حقیقت اعتراف جهان به این مساله است که افراد شیعه مطابق اسلام بوده و مخالف هرگونه خشونت است.
 وی همچنین خاطرنشان کرد: جایزه صلح نوبل یکی از جوایز مهم در جهان است و کسانی که این جایزه را دریافت می‌کنند در حقیقت کسانی هستند که تاثیر ویژه‌ای در زندگی مردم جهان دارند. گر چه شان و جایگاه آیت‌الله سیستانی بسیار از این جایزه بالاتر است اما ایشان چهره‌ای نورانی در عراق و جهان است که آثار مثبتی را در حل اختلافات بدون آغاز درگیری‌ها داشته است. عبدالحکیم الهادی، یکی از نمایندگان مستقل عراق نیز اعلام کرد که نامزدی آیت‌الله سیستانی برای دریافت جایزه صلح نوبل نشانگر آن است که اصول و ارزشهای شیعه در واقع اصول اسلام اصیل است و به مرزهای جغرافیایی خاصی محدود نمی شود بلکه به متعلق به همه بشریت است.
 از سوی دیگر،‌ روزنامه انگلیسی زبان تلگراف اخیرا در مقاله‌ای تحت عنوان "اوباما و اتحادیه اروپا را فراموش کنید کسی شایسته دریافت صلح نوبل است یک مرد از عراق است" آیت‌الله سیستانی را فردی شایسته‌ برای دریافت این جایزه دانسته و اعلام کرد که آیت‌الله سیستانی بیش از هر کس دیگری در ممانعت از خشونت‌ها در عراق نقش داشته است.
  • منصوره صامتی

40 دقیقه از ساعت 2 بعد ازظهر گذشته همینطور که از سرما خودم رو جمع می کنم و نمی دونم چرا رحمت خدا زحمته؟! به ساعت گوشی همراه خیره میشم 20 دقیقه فرصت دارم تا برای شرکت در جلسه از پارک وی به هفت تیر برسم . روحت شاد قیصر که گفتی ناگهان  چه قدر زود دیر می شود!


  خیلی وقته تکلیفم رو با یکی از اصول روان شناسی  که می گه  "برای انتقال حس احترام به شرکت کنندگان در جلسه راس ساعت مقرر در محل جلسه حضور یابید"روشن کردم ولی این بار فرق می کنه و من باید، باید، باید سر موقع برسم.

خدای من ! 18 دقیقه وقت دارم



بعد از خدا، تنها امیدم به ایستگاه تاکسیه 

راننده ی تاکسی فریاد می زنه:  هفت تیر فقط یک نفر...

خداروشکر به موقع رسیدم و دیگه لازم نیست کلی منتظر مسافر باشیم .


با خوشحالی چند گام بلند به سمت صندلی جلو بر داشتم ولی همه ی ذوقم محکم به شیشه ی بسته ی ماشین خورد و برگشت درست وسط صورتم.آخ!

ای بابا ! این چه وضعیه؟! 1 نفر از مردان غیرتمند ایرانی جلو نشسته 2 نفر هم عقب .حالا من باید کجا بشینم ؟!


نگاه کردم ایستگاه تاکسی برهوت بود کاری هم از ماشین های شخصی بر نمیاد هفت تیر درست وسطه طرحه!

تا اومدم به این فکر کنم که چقدر هوا آلوده است وما در عالم ذرع چه گناهی کردیم که باید درست وسط یکی از آلوده ترین شهرهای دنیا فرود بیایم؟!یاد مرحوم قیصر افتادم...


من همین یک شانس رو داشتم وعقربه هاهم که مسابقه ی دوی استقامت گذاشته بودندو می خواستن من و بیچاره کنن... زمان ! جلسه ! وای چقدر سرده  هوا تو این دهه ی فجری...



همون راهکار همیشگی...

یادش بخیر! وقتی اولین بار از این راهکار استفاده کردم چه لذتی بردم و تا چه اندازه از اینکه در سرزمین غیرت و ناموس زندگی می کنم خوشحال شدم یادم نیست. خدایا ! اگر یکبار دیگه هم خواستی من رو به دنیا بفرستی دوست دارم باز ایرانی باشم، باشه؟ !

راهکاری که حداقل 10 ساله برای من کاربرد داشته


سرم را به طرف شیشه ی جلو خم کردم و گفتم : عذر میخام میشه تشریف بیارید عقب بشینید

نگاهی کرد و هنوز جملم تموم نشده بود  گفت : نخیر

به ساعت نگاه کردم حالا چکار کنم ؟ عجبا! این دیگه چه رفتاریه مگه مشکلی پیش میاد بری عقب بشینی؟ دوست ندارم تو این فضای تنگ، ی مرد به من بچسبه داشت اعصابم خرد می شد که فکری به خاطرم رسید .

خودتون خواستید آقایون محترم !

من نمی دونم چرا مادران گرامی آقا پسر هاشون رو کمی مودب و فهیم تربیت نمی کنن که وقتی یک خانم میگه ف اونها تصور نکنن منظور خانم محترم حتما فرزاده !

فکر کردید من حداقل 10 سال تو این اجتماع بیکار بودم؟!  حرص خوردم ولی دنبال راهکارم بودم .

حالا که تاکسیرانی برای نوامیس اجتماعی فکری نمی کنه...  از یک راهکار دیگه استفاده می کنم به شرطی که اعتراض نباشه

ازفکر تا اجرا انقدر سرعت داشتم که تصور نمی کنم حتی آقای قالیباف هم به این سرعت طرح های کلان شهر تهران رو اجرایی کرده باشن!

چنان محکم و استوارکیف لب تاپ پراز جزوه و طرح رو گذاشتم کنارم که مرد غیور ایرانی کناری حداقل 10 سانتیمترعقب نشینی کرد البته شایدم 8 سانتی متر!و تا جایی که می شد به در تاکسی چسبیدم.

نفس راحتی کشیدم به خیال اینکه مشکل حل شده ولی مثل اینکه هنوز ماجرا تموم نشده بود!ً

 همینطور که صندوق ورودی پیام گوشی همراه رو خالی می کردم سنگینی نگاه مرد غیرتمند کناری تمرکزم رو به هم ریخته بود ...

  از گوشه ی چشم،کت شلوار قهوه ای رنگ  کتان ،کوله پشتی، موهای بلند با  مش نقره ای  که به  زحمت پشت عینک آفتابی صف کشیده بودند خودنمایی می کرد

 دلاورمرد سرزمین ناموس پرستان شهره ی شرقی شب شکن شیرین سخن، دهان باز کرد و با صدای نرم و لطیف آواز سر داد که :

خانم شما که  سختتونه ماشین شخصی بخرید راحت باشید !

به روی خودم نیاوردم ، همین که خواستم پیام بعدی رو هم پاک کنم

همون دلاور مرد سرزمین ناموس پرستان شهره ی شرقی شب شکن شیرین سخن گفت :

خانم میگم شما که سختتونه بهتره ماشین شخصی بخرید، می بینید که من تو بغل اون آقا نشستم !

ی نگاه به دیگر دلاور مرد سرزمین ...بقیشو خودتون می دونید انداختم انگار نه انگار اعتراضی نداشت ولی مرد کناری جوری خودش رو به تظاهر جمع کرده بود که حالتی از ترحم بر من عارض شد

گفتم :بنده حدس می زدم که ممکنه برای شما سخت باشه به همین جهت ازاون آقا  خواستم تشریف بیارن عقب بشینن


دلاور مرد ... نه مثل اینکه غیرت  و ناموس حالیش نبود، ی دست لای موهاش  برد و همینطور که نوک موهای نقره ایشو صاف می کرد گفت :

خوب کیفتونو بگیرین بغلتون

نه دیگه بحث، استراتژیک شد و نمی شد ساکت بود 

گفتم :دوست ندارم کنار شما بشینم، به همین خاطر کیف گذاشتم

گفت : خوب شما دوست ندارید!!!
با خودم گفتم :( بعله ، معلومه که شما دوست دارید)

مرد جلویی گفت :خانم این حرفا یعنی چی ؟ نخواستم بیام عقب.

گفتم : از نظر بنده ایرادی نداره که تشریف نیاوردید عقب ، همنوع شما ناراحت هستند ، وقتی خودتون به خودتون رحم ندارید مشکل بنده چیه ؟!

مرد کناری گفت:مشکل فکر مریضه ، شما فکرتون مریضه که فکر می کنید اگر من به شما بچسبم اتفاقی میفته !

آیینه نداشتم ولی انقدر گرم شده بودم که یقین دارم صورتم قرمز بود.سال هاست تمرین کردم که در بالاترین درجه از احساسات هم صدای طبیعیم رو حفظ کنم آب گلومو قورت دادم ، خواستم حرف بزنم که مرد جلویی گفت :

می دونید خانم چیه ؟

شما چادری ها فکر می کنید همه باید به شما احترام بزارن!

یکه خوردم و با تعجب گفتم :چه ربططططی داره آآآآقااااا؟!

من مانتویی هم بودم دوست نداشتم تو  ی همچین فضای تنگی ی مرد به من بچسبه ! بحث اخلاقیه، انسانیه

مرد کناری گفت : نه بحث اسلامیه ، شما رو مریض کردن این  اراجیف و به شما یاد دادن این آخون ...

دیگه طاقت نیاوردم عصبانی گفتم : چه ربطی به اسلام داره ؟ اصلا شما از کجا می دونید من مسلمونم ؟

همونطور که روی پیشونی شما هم ننوشته دینتون چیه ؟

گفت : از نظر شما که حتما من بی دینم !

خانم من کل دنیا رو گشتم : اصلا این حرفا معنی نداره ...

خواست ادامه بده که گفتم : در همون کل دنیا هم که شما تشریف بردین (البته بهش نمیومد کل دنیا رو دیده باشه ) وقتی یک زن دوست نداشته باشه هیچ مردی اجازه نداره کنارش بشینه و در قوانین اجتماعی تعرض به حریم خصوصی زنان مجازات داره

چرا انقدر شلوغش می کنید ٰاینجا ایرانه و عرف جامعه ی ما هم به حریم خصوصی زنان احترام میگذاره

بجای اینکه کار من رو بد تعبیر کنید به حق انسانی من به عنوان یک زن فکر کنید شما هم می تونید به عنوان یک مرد دوست نداشته باشید که یک خانم انقدر نزدیک شما بشینه حتی ممکنه دونفر از یک جنسیت هم دوست نداشته باشن به هم بچسبن !

آقای محترم، من نمی دونم شما چه احساسی دارید اگر ی مرد غریبه به   مادر ، خواهر، همسر و یا دختر شما تو ی همچین فضای تنگی بچسبه ولی یقین بدونید   مادر ، خواهر، همسر و دختر شما دوست نخواهند داشت که یک مرد غریبه تا این حد نزدیک اونها بشینه 

شما مساله رو به  همه چی ربط دادید جز اینکه فکر کنید این مساله کاملا انسانی و اخلاقیه .همه ی ما به هر قدری که می تونیم باید تلاش کنیم جامعه ی اخلاقی تری داشته باشیم، همین.


صدا از درو دیوار تاکسی در میومد ولی از این 4 تا مرد ایرانی داخل تاکسی نه! نگاه کردم همشون غرق در تفکر بودن  

آروم نفس عمیقی کشیدم که سکوت جلسه ی استراتژیک امنیت اجتماعی بهم نخوره ولی از شدت حرصی که خورده بودم از گلوم حرارت می زد بالا ...

عباس آباده آقا ! راننده ی تاکسی بود که به مرد جلویی یادآوری کرد تا پیاده بشه.

مردجلویی که  نمی دونم با چه صفتی باید ازش یاد کنم پیاده شد.

کیف رو برداشتم و رفتم جلو نشستم وچند دقیقه بعد هفت تیر سر مشاهیر پیاده شدمٰ در تاکسی رو آروم بستم و اعضاء جلسه امنیت اجتماعی تاکسی همچنان غرق در تفکر بودند...


فقط این هوای خیلی سرده 7 درجه زیر صفر می تونه حرارت غصه های یک زن مسلمان را در ام القرای جهان اسلام، تهران ، ی کم التیام بده

وای خدا !که چقدر  این دنیا قفسه تنگیه! خودت می دونی که غصه های من برای خودم نیست که برای انسانیت بر باد رفته است. من برای فرزندان آینده ام مادرانه نگرانم و جای تو اینجا روی زمین بیش از همیشه خالیه!

سر سفره ها حتی بوی نفت هم میاد ولی بوی تورو نمیشه احساس کرد، ای دانای شنونده ی بینا !


نمی دونم چرا میون این سرما حالا که جلسه هم دیر شده ، بی اختیار یاد احمد شهید و ادعاهاش در مورد نقض حقوق بشرافتادم !

راستی اگر احمد شهید اینجا بود نقض حریم خصوصی یک زن مسلمان  رو هم در گزارشاتش به سازمان ملل ارائه می کرد؟!!!


  • منصوره صامتی

سنت پیامبر نور است

منصوره صامتی |

نعم العون فی طاعه الله " " [فاطمه-س] ؛ چه نیکو یاوری است در طاعت و بندگی خدا "این ؛ پاسخی است از جانب حضرت علی (ع) ، در جواب به سوال پیامبر اکرم (ص) بعد از ازدواج این دو بزرگوار با هم ؛ مبنی بر آن که "یا علی ! فاطمه را چگونه یافتی ؟ " 

ضمن تبریک به مناسبت فرخنده میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت ، حضرت محمد مصطفی -صل الله علیه و آله و سلم - ؛ و به مناسبت این عید بزرگ و نیز متناسب با فضا و در ادامه ی مباحث مطرح شده ؛ سخن را در مورد "ازدواج" آغاز می کنم . 

من از سخنان و مطالب کاربر محترمی به نام "امید" چنین استنباط کردم که ؛ اگر ما ازدواج را با توجه به کارکردهای انسانی که دارد ، "نور" بدانیم ، با این نگاه زیبایی که "امید" به موضوع ازدواج دارد و نگاه ایشان نیز برگرفته از تعالیم دینی است ؛ باید ازدواج را "نور علی نور" بدانیم . یعنی همان نگاهی که حضرت علی ، به نقش یک همسر در زندگی دارند . (فرقی نمی کند ؛ نگاه حضرت فاطمه هم به حضرت علی به عنوان یک همسر نیز ، قطعا از همین زاویه است : نعم العون فی طاعه الله )

 آری ؛ "همسر" می تواند ، یک دوست ، یک رفیق ، یک شفیق ، یک همراه ، یک حامی ، یک یار ، یک همدل و یک انیس و مونس در "طاعت و بندگی خدا باشد . و بنده از این بایت خوشحالم و خدا را سپاسگزارم که امثال امید در این جامعه با چنین دیدگاههای زیبا و قشنگی ، به دنبال شروع زندگی مشترک خود هستند . در این مورد حدیثی از پیامبر (ص) نقل نمایم خالی از فایده نیست !

فرمود : اگر مومن انگیزه ی خود را از ازدواج ، عمل به سنت الهی و حفظ دین خود ، قرار بدهد ؛ خداوند هم دین او را حفظ می کند و هم زیبایی و روزی را نصیب او خواهد کرد ولی اگر هدف او از ازدواج ، صرفا رسیدن به زیبایی و یا مال و ثروت دختری باشد ؛ خداوند او را از رسیدن به مال و زیبایی همان دختر نیز ، محروم خواهد کرد (نقل به مضمون) در روزگاری که انگیزه های افراد از ازدواج ، انگیزه هایی چون رسیدن به اموال و میراث دیگران ، یا صرفا زیبایی و جمال یک بانو ، و یا نه ؛ انگیزه هایی دیگر همچون تحمیل از جانب خانواده و فشارهای عاطفی والدین و اطرافیان ، یا تحمیل از جانب خود (خود تحمیلی که می تواند ناشی از ترس از دست دادن فرصت ها ، یافتن حامی ، باز کردن راه برای دیگر اعضای خانواده ، عقب نماندن از قافله ی عشق ! لج و لجبازی ! ترس از نفرین شدن توسط طرف مقابل ، ترس از تهدیدهای طرف مقابل ، رسیدن به موقعیت اجتماعی و یا حتی روکم کنی و .. باشد ) انگیزه ی شما امید عزیز از ازدواج ؛ یک انگیزه ی بسیار متعالی است . بسیار خوب و عالی عزیز دلم ! و به شما از این بابت تبریک می گویم .

اما قدم بعدی : قدم بعدی "آسیب شناسی" در ازدواج است . باید دانست که یکی از آسیب های ازدواج ، آسیب "آرمانگرایی" است . بله ؛ آرمانگرایی ! دقت در ازدواج و انتخاب همسر ، بسیار خوب ، پسندیده و مطلوب است . چرا که ازدواج مهمترین اتفاق زندگی انسانهاست . موضوع ازدواج ، موضوع "انسان" است و می خواهیم از رهگذر این پیوند مقدس ، هم انسان پدید آوریم و هم خود انسان تر شویم ! در حدیث است که « در هنگام ازدواج ، کمال دقت را به خرج بده و ببین که وجودت را کجا می گذاری و چه کسی را شریک مال و جان و آگاه به اسرار و امانت دار آن قرار می دهی » پس لزوم دقت در ازدواج ، صرف نظر از جنبه روایی آن که سفارش و تاکید شده است ، اصولا از بدیهیات عقلی است . اما دقتی که از یک سو به "وسواس" و از سوی دیگر به "آرمانگرایی" تبدیل نشود . کمال گرایی و رویاپردازی در ازدواج مطلوب نیست . ما جز ذات اقدس الهی و ذوات قدسی حضرات معصومین (علیهم السلام ) ؛ "خوب مطلق" نداریم . روانشناسان در این زمینه می گویند : مهم اینست که فرد مورد نظر ، حدود هفتاد درصد از ویژگی هایی که مدنظر دارید را داشته باشد . در ازدواج باید واقع بین بود . کسانی که با این فکر انتخاب می کنند که همسر آینده شان هیچ مشکلی ! نداشته باشد ؛ با ورود به زندگی و دیدن مشکلات او ، دچار شوک می شوند و طبیعی است که چنین فردی خود را انسانی بازنده دیده و دچار یاس و افسردگی شده و نه تنها خود از زندگی لذت نمی برد ، بلکه مانع لذت بردن دیگران هم از زندگی می شود . این موضوع به صورت ضرب المثل درآمده است که "قبل از ازدواج ، خوب ببین و انتخاب کن (عاقلانه) ولی بعد از ازدواج ، با یک چشم ، ببین و همواره یک چشمت را بر رخدادها ببند ، یعنی اهل گذشت و چشم پوشی از خطاها باش . 

به عبارتی : عاقلانه انتخاب و عاشقانه زندگی کن . ولی ما برعکس عمل می کنیم ! در انخاب همسر افزون بر مقابله با آرمانگرایی ، باید به جایگاه خود نیز توجه داشته باشیم . امام علی (ع) می فرمایند : انسان عاقل چاره ای ندارد جز آنکه "جایگاه" خود را ببیند . برای ازدواج باید کسی را انتخاب نمود که هم شان و هم رتبه ی ما باشد ، و ما نیز هم شان و هم رتبه ی او باشیم . چه از جهات اعتقادی ، مذهبی ، خانوادگی ، فرهنگی ، جایگاه و پایگاههای اجتماعی (از به کار بردن عبارت طبقات اجتماعی ابا دارم) ، تحصیلی و علمی ، اقتصادی ، عقلی ، ظاهری ، .. نباید زوجین ، برتری چشمگیری نسبت به هم در این زمینه ها داشته باشند . اما معیارهای انتخاب را جدا از موضوع هم رتبه بودن (کفو بودن) ؛ در چند ویژگی زیر جستجو کنید : 

اول دینداری و دیانت (این تاکید برای کسی است که چشم او ، به اهمیت و لزوم پایبندی به ارزش های دینی ، بینا گشته و خود به ارزش های دینی اعتقاد دارد ) تاکید بر دینداری بدان سبب است که انسان دیندار (واقعا دیندار نه ادا و اطوار) به سبب رعایت دستورات خدا ، حقوق همسرش را در زندگی بیشتر رعایت می کند و از ظلم به او خودداری می کند چرا که به سبب دینداری ، از جاده ی انصاف خارج نخواهد شد . شخص دیندار ، غیور است و عفیف و پاکدامن و بدین واسطه مانع از ایجاد انحراف و مفاسد خانوادگی و اجتماعی در زندگی مشترکش می شود . اما مفهوم غیرت ؛ غیرت و مردانگی یک مرد ، یعنی اینکه همسرت احساس تنهایی نکند . نه به معنی بدبینی به او و سخت گیری بر وی باشد !

 دوم اخلاق حسنه . یعنی صفت پسندیده و خوش خلقی ، صداقت ، امانت داری ، خوش قولی ، خوش زبانی ، مهربانی ، صبر ، گذشت ، فداکاری و .. به تعبیر پیامبر (ص) بالاترین نعمت پس از اسلام ، اخلاق و صفات نیکوست .پیامیر خود می فرماید "من مبعوث شده ام تا مکارم اخلاقی را به کمال آن برسانم" سوم داشتن اصالت خانوادگی . سلامت جسم و روح و روان و .. اما نسبت به مطالبی که توسط دوستان مطرح شد : ببینید دوستان ! خوبی و بدی همانطور که گفته شد ، یک امر نسبی است ، آنهم در مقایسه افراد با همدیگر . ما خوب داریم و خوب تر و نیز بد داریم و بدتر . اینگونه نیست که بگوییم دختران خوب کم شده اند یا پسران خوب کم شده ! به نظر من آنچه کم است ، پسران و دختران سرتاپا خوب و نیز پسران و دختران سرتاپا بد است . بنده اعتقاد دارم برخلاف ظواهری که از جوانان می بینیم و بعضا آثاری از دینداری در آنان مشهود نیست ؛ در درون همین افراد ، گرایشات دینی شدیدی نسبت به دین و احکام و شریعت و دیگر تعالیم مذهبی وجود دارد .

 امام صادق (ع) می فرمایند : اگر می خواهی در مورد کسی قضاوت نمایی که فلانی آدم خوبی است یا که نه ؛ به کثرت عبادات او ننگر ، بلکه بنگر که آیا در او "صداقت" و "امانت داری" هست یا نه . شکی نیست که رعایت ظواهر اسلامی ، دستور اکید دین است و از آن تحت عنوان "تعظیم شعائر الهی" یاد می شود و از آن منظر قابل ارزشگذاری است ولی صرف رعایت ظواهر دینی ، دال بر خوب بودن و یا بد بودن کسی نیست . یعنی این موضوع ، ملاک درستی برای قضاوت و تقسیم بندی افراد به دیندار و مذهبی و بی دین و غیرمذهبی نیست . 

نکته آخر ؛ در قرآن آیه ایست مبنی بر آن که انسان ، نباید از موارد و اموری سوال کند که با شنیدن پاسخ آن ، دچار غم و اندوه شود ! اینکه این امور و موارد ، چه امور و مواردی است ؟ به عهده ی مفسران آیات وحی می باشد ولی یکی از مصادیق این دسته از امور را ، مفسران و علمای علوم اجتماعی در زندگی مشترک ، پرسیدن همسران از گذشته ی یکدیگر می دانند . مداقه و کنجکاوی بی مورد و اصرار و پافشاری بر گذشته ی یکدیگر و سر درآوردن از آن ، سفارش دین خصوصا برای همسران در زندگی مشترک نیست . اخصوصا آنکه همسر انسان ، مطلقه باشد ، یا قبلا عقد کرده باشد ، یا از دوستی های قبل از ازدواج ، همسران از هم بپرسند و .. ملاک در دین اسلام ، اوضاع و شرایط کنونی افراد است .

 پرسیدن از اینگونه سوالات ، تنها فضای فکری انسانها را نسبت به هم آشفته و مشوش کرده و همسران را نسبت به هم بدبین می کند . اگر گناهی در گذشته مرتکب شده ، شاید اکنون توبه نموده و اینکه برچسب آن گناه را به او بزنیم ، حتی از نظر عقلی کار درستی نست . البته این عدم مداقه و دقت و تیزبینی در گذشته ی افراد ، مربوط به دوران بعد از انتخاب و عقد و زندگی مشترک است . بدیهی است که در دوران قبل از انتخاب همسر ، از باب تحقیق ، می بایست گوشه چشمی نیز به گذشته ی افراد داشت ، هرچند در آن زمان نیز ، وضع کنونی افراد ، باید ملاک قضاوت قرار بگیرد .

  • منصوره صامتی

هفته ی و حدت مبارک

منصوره صامتی |
در غروب روز دوازدهم ربیع الاول ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از هجرت از مکه ، وارد مدینه منوره شد و در قبا نزول اجلال فرمود و در همانجا منتظر ماند تا امیرالمومنین علی (ع) به ایشان ملحق شده و سپس وارد مدینه شوند .
 این درحالی بود که در چهارم ربیع الاول ، پیامبر در مسیر هجرت از غار ثور بیرون آمده و به طرف مدینه حرکت فرموده بودند .

 هفته وحدت ؛ فاصله میان 12 ربیع الاول که سالگرد ولادت پیامبر اکرم بنابر روایات اهل سنت است تا 17 ربیع الاول که تاریخ ولادت رسول خدا بنابر روایات موجود در شیعه است ؛ از سوی امام خمینی (ره) به عنوان "هفته ی وحدت" نامگذاری شده است .
ارگانی رسمی هم با نام مجمع تقریب بین المذاهب الاسلامی در حال حاضر رسما درحال فعالیت هست که هرساله در هفته ی وحدت ، میزبان علمای جهان اسلام در کنفرانس وحدت اسلامی در تهران می باشد . تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت با اینکه در سال و ماه تولد پیامبر اکرم (ص) اتفاق نظر داشته و می گویند که آن حضرت در سال عام الفیل و در ماه رییع الاول دیده به جهان گشوده است ، ولی درباره ی روز تولد آن حضرت اختلاف تظر دارند.

 شیعیان معتقدند که حضرت رسول در روز جمعه مصادف با 17 ماه ربیع الاول به دنیا آمده اند و اهل سنت و جماعت می گویند که تولد پیامبر در روز دوشنبه برابر با 12 ماه ربیع الاول بوده است . در نظام جمهوری اسلامی ایران ، بخاطر احترام به دیدگاه های علمای اهل سنت و تشیع و جهت ایجاد وحدت و همدلی در میان همه ی مسلمانان جهان ، از 12 تا 17 ماه ربیع الاول ، "هفته وحدت" اعلام گردیده تا ضمن گرامیداشت این هفته توسط همه ی مسلمانان جهان ، بهانه ای باشد برای لزوم توجه هرچه بیشتر به وحدت و همدلی در میان مسلمانان .

بیندیشیم تنها با هفته ی وحدت ، و حدت ایجاد می شود ؟
چه الویت های رسانه ایی می تواند مد نظر باشد؟
آیا می توان ممانعت از تفرقه ی شیعیان را نیز مورد توجه قرار داد؟
...


  • منصوره صامتی