منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

دلاوران پشیمان!

منصوره صامتی |
بنام آنکه زیباست و زیبایی را آفرید




 به نام الله خاطره ای بسیار کوچک ولی بسیار بزرگ و عمیق ؛ و ... را برایتان می نویسم تا حالا چنین ژرف و واقعی برای کسی خاطره تعریف نکرده ام ؛ درست است از دیده ها و کرده های زمان جنگ تعریف میکنم ولی نقاط ناراحت کننده اش راحذف میکردم که مبادا درمیان شنونده گان از خانواده شهدای بزرگوارمان باشد و این عمل من شاید رضای خدا را در برنداشته باشد همیشه از رشادتهای ارتش ؛ نیروی هوایی قهرمان ؛ هوانیروز؛ سپاه ؛ بسیج و... تعریف کرده ام ضمنآ سالهاست از جنگ و جبهه با کسی حرف نمی زنم کلآ جبهه را از یادم پاک کرده ام لذا خاطره من مربوط به امسال است جای تعمل است اکر جمله بندی خوبی ندارم به بزرگواری خودتان ببخشید حسنعلی ابراهیمی سعید آیا من واقعآ یک کهنه سربازم ؟؟؟!!!.

 درسال 55 به استخدام آرتش در آمدم در اوایل انقلاب قطره ای شدم از این دریای عظیم ملت شریف ایران ؛ خودم را به موج سپردم و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران دوباره به محل خدمتم برگشتم و به لشکر 92 زرهی اهواز منتقل شدم تازه ازدواج کرده بودم در 19 شهریوراز پادگان خارج به مآموریت مرزی (فکه) عازم شدیم 31 شهریور عراق تهاجم همه جانبه ای را در سراسر مرزهای ایران اسلامی آغاز کرد نیروها 10 زرهی و 1 مکانیزه عراق وارد خاک مقدس ایران شدند و همان روز گردان ما (283 سوارزرهی) لطمه های فراوانی می بیند و پس از درگیری بسیار شدید با دادن تعدادی اسیر و شهید دستور عقب نشینی دادند اما دشمن یکانهای مارا دور زده بود ما در محاصره قرار داشتیم با استفاده از نوعی درختهای آن منطقه بنام گزو استتار در پشت آنها، نفرات گردان ظرف 24 لغایت 48 ساعت به دیکر نیروها در پادگان عین خوش ملحق شدند که منهم با آنها بودم عراقی ها نیروهای خود عزم دزفول کرده بودند که من اولین نفری بودم که با موشک تاو یکی از تانگهای دشمن را هدف قرار دادم همکارانم روحیهء عجیبی پیدا کردند و با تانگهای اسگورپین آتش عظیمی روی دشمن ریختند و من در واقع اولین پایه گذار مقاومت در آن منطقه شدم و دشمن نیز مقاومت را درک کرد بعد از سه روز مقاومت جانانه ؛ فرماندهان احتمال محاصره افتادن نیروهای موجود در پادگان عین خوش و دستگیری آنها را می دادند دستور عقب نشینی را صادر کردند یگان ما در تپه های علی گره زد مستقر شد و بعد از یکروز بر اثر آتش شدید دشمن به ساحل رودخانه کرخه عقب نشینی کردیم نکرانی شدیدی بین فرماندهان بود اگر عراق از دو پل موجود (پل جسرنادری و پل فلزی کنار آن) عبور می کرد دیکر کسی نبود که جلوی آن نیروی بزرگ را سد کند و دشمن به راحتی پادگان دزفول و پایگاه هوایی دزفول و انبارهای مهمات آن منطقه به تصرف خود در می آورد تبلیغات مسموم دشمن و ستون پنجم هر روز شدت بیشتری می گرفت ما نمی دانستیم با دشمن بجنگیم یا به فکر خانواده هایمان که در اهوازند باشیم اما این را هم میدانستیم سقوط پل جسر نادری یعنی سقوط ؛دزفول ؛شوش؛ شوشتر، اهواز ؛و... سروان سید مجتبی تهامی فرمانده فهیم و دانشمند وقت گردان 283 سوار زرهی 6 نفر تیرانداز موشک تاو را احضار کرد وقتی به حضورش رفتیم آن هم مثل خودمان چند روزی بود نخوابیده بود به زحمت می توانست کلمات را کنار هم چیده و جمله ای بسازد و دستورات لازمه را بدهد با هر زحمتی بود لب به سخن باز کرد و فرمودند بچه ها اینجا محل حماسه ما خواهد بود یا دفاع می کنیم یا شهید می شویم چون عراق از این پلها عبور کند هیچکدام از ما صاحب ناموس خود نخواهیم بود ما نمی دانستیم چه اتفاقی در حال شکل گیری است همه جا خورده بودیم لحظه ای همه در سکوت مطلق قرار گرفتیم نمدانستیم چه باید بگیم یا انجام دهیم بمباران شدیدی که توسط هواپیما های خودمان روی خط مقدم عراق انجام می گرفت ما را بخود آورد من دهان به سخن وا کردم و گفتم اکر مرا بکشند باز هم تک تک موهای سرم پشت قبضه قرار خواهد گرفت و دشمن را مورد هدف قرار خواهد داد دیکر جمله ای بهتر از این را نتوانستم بیان کنم

 هر 6 نفر موشک انداز با هم عهد بستیم یا دفاع یا شهادت ... بعد به سمت مواضع تعیین شده حرکت کردیم پنجم مهر بود که دشمن بمباران و آتش شدید خود را روی مواضع ما متمرکز کرد دستور داشتند ازپل عبور کنند بمباران به حدی شدید بود که هر لحظه جرآت نگاه کردن به آسمان را داشتی در هر لحظه 20 الی 30 هواپیما را در حال بمباران مواضع ما می توانستی ببینی و بشماری !!! تعدادی تانگ و نفربر دشمن به سمت پلها حرکت کردند من و استوار کوشکی و کروهبان ابوالفضل رجبی شمیرانی در یک خط قرار داشتیم من و شمیرانی همدوره بودیم باهم دوستی مستحکمی داشتیم به همسر من زن داداش میگفت 23 روز بود عقد کرده بود یک ساعت قبل از اینکه فرمانده عزیزمان با ما صحبت کند به ما دستور داده بودند پل فلزی را با موشک منهدم کنیم که انگشتر نامزدی شمیرانی بدون دلیل به چهار قسمت تقسیم شد به من گفت داداش حسن یادت از مرخصی آمدم به تو چه گفتم ؟ جواب دادم یادم نیست !!! کفت ؛ به تو گفتم خواب دیدم جنگ شده من گشته شده ام ؛ وقتش رسیده است ! به آغوشش گرفتم تادلمان می خواست گریه کردیم .گریه من شدیدتر بود آخه او بهترین و صمیمی ترین و نزدیکترین و ... دوستم هست توان دیدن ناراحتی او نداشتم حلقه خودم ازانگشتم در آوردم به او دادم قبول نکرد گفتم یکی بهترش را برات می خرم با لبخند عجیبی گفت داداش حسن این شکست یعنی منهم می شکنم بمباران هوایی و توپخانه ای دشمن هر لحظه شدید میشد تانگهای دشمن از مواضع خود خارج شدند شروع به تیراندازی تیر مستقیم کردند صدایی تمامی منطقه فرا گرفت * آخ سوختم* صدا خیلی آشنا بود جرآت نگاه کردن به سمت نفربر شمیرانی را نداشتم به خودم هم نمی توانستم بقبولانم این صدای تنها دوست زندگی ام است اما باید کاری میکردم دوباره آن صدای * آخ سوختم * را در مغزم مرور کردم دیکر از ترکشهای بمباران و توپخانه و گلوله های مستقیم و تیربارهای دشمن هراسی نداشتم از موضع خارج شدم با صحنه فجیهی روبرو شده بودم بله بهترین دوستم شهید شده بود .دیگه گریه ارزشی نداشت بهترین موقع انتقام بود تعداد 5 دستگاه تانگ و نفر به پلها نزدیگ شده بودند در چند ثانیه هر 5 دستگاه توسط من و استوار کوشکی مورد هدف قرار گرفت و به گلوله آتش تبدیل شدند دشمن سریعآ نیروهای خود را به مواضع قبلیشان برگرداند ساعتی گیج و مبهوت از این رشادت مانده بود پایه دفاع در آن منطقه شکل گرفت در هر حرکت دشمن چندین دستگاه تانگ آنها توسط موشکهای ما منهدم می شد در طول دو روز چند ده تانک دشمن نابود شد نیروهای کمکی رسیده بودند ششم مهر مجالی بود ساعتی استراحت کنیم یادم می آید همانطوریکه به نفربر ام 113 تکیه کرده بودم چهار پنج ساعت خوابیده بودم هفتم مهر دشمن با تقویت نیروهای خود به یک سپاه مجددآ قصد سرپلها را کرد مقاومت بزرگی را از خود نشان دادیم و این دفاع ما سر درگمی عجیبی در فرماندهان عراقی ایجاد میکند و فکر عبور از پل را از ذهن خود خارج می کنند دو روز بعد یعنی 9 مهر بما دستور دادند از پلها عبور و سر پلها را در اختیار بگیریم که این سرپلها محلهای خوب و سکوهای عملیات بعدی در منطقه یعنی فتح المبین شده بود یاد تمامی شهدای لشکر 92 زرهی مخصوصآ گردان 283 سوار زرهی گرامی و جاودانه باد

 @@ بعد تقریبآ 31 سال # اول خرداد91 همسرم با من تماس گرفت گفت از کانون بازنشستگان تماس گرفته بودند و با این شماره تماس بگیر . تماس گرفتم شماره ای داد که با نیروی زمینی تماس بگیرم .تماس برقرار کردم آدرس منزل و دیکر اطلاعات مورد نیازشان را گرفتند و سپس با تمامی بی ادبی بدون خدا حافظی تلفن را قطع کردند .چهارساعت بعد (ساعت 17) بامن مجددآ تماس و پس از معرفی خود بنام سرهنگ ... از من خواست با هزینه نیروی زمینی همسر و سه فرزندم را تا فردا صبح به مهمانسرای سلامت بخش لویزان تهران برسانم که برای پیشکسوتان گردان 283 سوار زرهی مراسمی برقرار خواهد بود دوم خرداد من فقط به همراه همسرم به تهران رفتم وقتی به مهمانسرای سلامت بخش رسیدم آنجا با بی احترامی گفتند برای خانواده جایی نداریم وقتی با سرهنگ ... تماس گرفتم گفت اصلآ ما صحبت از خانواده نکردیم وقتی از قصد برگشت من با خبر شد گفت چند ساعت آنجا باشید تا محلی را واگذار کنیم بعداز ساعتی متآسفانه اطاقی را به من دادند فردای آن روز در عقیدتی نیروزمینی مراسمی بر گذار شد کلی از رشادتهای 10 روز اول جنگ ما ؛ از ما تعریف وتوصیف کردند که چگونه جلوی یک سپاه دشمن مقاومت و اراده خودمان را به دشمن تحمل کردیم و در آنجا عنوان شد که استوار کوشکی 71 دستگاه تانگ و حسنعلی ابراهیمی سعید (این حقیر) 65 دستگاه تانگ دشمن را مدت حضور در جبهه هدف قرار داده اند (موارد به همراه عکس و بیان دو بار نام من در مجله پایداری .خبرنامه همشهری تیر 91 صفحه 8و9 باعنوان * کهنه سربازان* چاپ شده است) سپس متآسفانه صد متآسفانه !! با یک نیم سکه از ما قدردانی کردند آیا واقعآ لیاقت ما ایجاب میکرد و یا سازمان آنقدر بدبخت هست که با یک نیم سکه از زحمات مدت منطقه و ایثار کری ما تقدیر شود ؟؟؟ من که تمامی خوبیها و بدیهای جنگ را سالها بود از یاد برده بودم و بخودم قبولانده بودم و کرده ام که آن رشادتهای من هیچ ارزشی برای جامعه ایرانی ندارد که اکر داشت وضع زندگی ام بهتر از این می بود چرا مرا دوباره به آن هوای زمان جنگ برگرداندند من هفت سال و یازده ماه در خط مقدم بودم آنقدرسازمان من به مدت منطقه بی تفاوت بوده است که من بجای افتخار برای حضور در جبهه بودنم از خودم شرم دارم که چطور جوانی ام را بی جهت به هدر داده ام و به خانواده خودم ظلم کرده ام و فکر میکنم کسانی که چنین رفتارهای تحقیر آمیز نسبت به رزمندگان جبهه و جنگ دارند یا جنگ را احساس نکرده و جبهه نرفته اند و یا رزمندگان را مورد تمسخر و تضعیف روحیه قرار میدهند !!! در آخر برای شادی روح پدر و مادر خودم و پدر ومادر همسرم که در در طول مدت جنگ آزارهای فراوانی دیده بودند فاتحه میفرستم و از زحمات همسرم که در مدتی که در جبهه بودم فرزندان پاک و مؤمن برایم تربیت کرده است قدردانی کرده و از خداوند متعال زندگی خوب و زیارت خانه خدا را یرایش آرزومندم حرف دل# من معامله خود را با خدای خویش کرده ام و پاداش خود را نیز از حضور لایزالی ایشان خواهیم گرفت اما باید خاطر نشان کنم که ما در این 32 سال بخود قبولاندیم که مسؤلین ما؛ ما و خانواده هایمان را به دست فراموشی سپرده اند و کاش زمانی که بعداز 32 سال از خواب فراموشی برخاسته اند اینگونه از ما تقدیر نمیکردند چرا که دادن یک نیم سکه به ما؛ گویی ما و حضور ما را و حماسه های ما را و خانواده ما را که پا به پای ما رنج جنگ را متحمل شده اند را به باد تمسخر گرفته اند ای کاش فقط به همان لوح کاغذی بسنده می کردند کهنه سرباز پشیمان از حضوردر جنگ

منبعhttp://rahrovan-artesh.ir// رهروان ارتش

نظرات  (۹)

سلام خانم مهریونم. ممنونم از اینکه با تمام مهر و محبت به سوالهای من جواب دادید و وقت گذاشتید. تصمیم دارم یه سری کتاب در این رشته مطالعه کنم و بعد تصمیم نهایی را بگیرم. متشکرم عزیزم ...ببخشید دیر جواب دادم
پاسخ:
سلام طهورای عزیز 
 خوشحالم که همراه ما هستید اگر پرسشی بود لطفا مطرح کنید .
سلام عزیزم. نظر لطف شماست.خانم صامتی گلم این صفای دل و محبت شماست نه وظیفه... من در اینترنت دنبال مطلبی بودم خیلی اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم و خوشم اومد و همیشه سر میزنم... خانمی عاشق رشته خودم هستم اما دلم میخاد یه  رشته جدید و جذاب و هنری را تجربه کنم البته بیشتر به خاطر مادرم... همیشه دوست داشته من وارد رادیو بشم اما من دنبالش نبودم ....الانم تلاشم میکنم مابقی اون هر چی خدا بخواهد... راستی من شیرازیم اگر به شهر عزیز من اومدید اگر مقدور بود اطلاع بدید تا روی ماهتون را از نزدیک ببینم...مرسی 
پاسخ:
سلام طهورای عزیز 
چقدر عالی که انگیزه ی کار هنری مادر نازنین شما هستند .به نظرم اگر در نهایت رشته ی روانشناسی رو ادامه دادید به عنوان یک کارشناس خوب در رادیو به مردم کمک کنید و مشاوره بدهید . ولی هر پرسشی در خصوص برنامه های رادیویی داشتید با کمال میل در خدمتم 
سلام . دو دنیا ممنون از بابت مهربونیتون. خانم صامتی عزیزم من شنیدم ظرفیت خانمها را در دانشکده صدا و سیما راهر سال کم میکنند نمیدانم این همه بخوانم واسه کنکور  دانشجو خانم میگیرند یا نه؟ آخه توی دفترچه شماره 1 این رشته را زده بودند فقط آقایان ولی در دفترچه انتخاب رشته واسه امسال 10نفر خانم میگرفتند... عزیز خانم هر سوالی که شما میدونید لازم هست اگر زحمتی نیست بپرسید... ایشااله یه روز خدای عزیز ما را سر راه هم قرار بده تا من این همه مهر و محبت شمارا جبران کنم... خانم صامتی شما خیلی مهربونید...مرسی که واسم وقت میذارید..
پاسخ:
سلام طهورای عزیز 
اول بگم که چه نام زیبایی دارید ،دوم خواهش می کنم وظیفه است  سوم بله تمایل به جذب نیروهای مرد بیشتر است ، البته هر سال متغیر ، چهارم طهورای عزیز از چه طریقی با وبلاگ پارادوکس آشنا شدید ؟ پنجم رشته ی روانشناسی رشته ی بسیار خوبی است چرا ارشد رشته ای از همین زیر مجموعه انتخاب نمی کنید ؟ به نظرم بازار کار مناسب تری هم دارد .
سلام عزیزم- ممنون از راهنماییتون . من همیشه به رادیو خیلی علاقه داشتم اما اعتماد به نفسش نداشتم برم دنبالش حالا تصمیم دارم با جدیت و امید به هدفم برسم . توی دفترجه کنکور که این رشته دیدم به نظرم جالب بوده برنامه سازی هم مورد علاقه ام هست خواستم با تحقیق این رشته را دنبال کنم . خانم گل با حرفاتون یه کوچولو به ادامه دادنم تردید کردم.... واسم دعا کنید اگر خیرم هست و تواناییش دارم موفق بشن . دوستون دارم ... خوشحالم کردید جوابم دادید..مرسی
پاسخ:
سلام طهورای عزیز 
آشنایی با موسیقی در حد تولیدات رادیویی یا تلویزیونی اگرچه وقت گیر هست ولی قابل دسترسی و انجام است چرا که دوره ی آموزشی دارد و شما با کمک اساتید حتما موفق خواهید شد به خاطر بسپاریم که بسیاری می توانند مدرک برنامه سازی و تهیه کنندگی را کسب کنند ولی تنها افرادی تهیه کنندگان و برنامه سازان موفقی  خواهند شد که به روز هستند و خلاقیت بالایی دارند. 
در خصوص دفترچه کنکور که فرمودید شما باید از طریق کنکور سراسری شرکت کنید و یکی از مراکز جذب شما دانشکده ی صدا و سیماست که البته تعهدی بر جذب شما در سازمان ندارد .
البته بنده پرسش های احتمالی شما و تکمیلی خودم رو یکشنبه ی هفته ی آینده از یکی از مسولان دانشکده خواهم پرسید. اگر پرسش خاصی دارید حتما تا یکشنبه صبح مطرح کنید . 
سلام خانم صامتی عید بزرگ مبعث پیامبر رحمت حضرت محمد (ص)مبارک
سرکارخانم باتوجه به پاسخ شما درباره تهیه کننده رادیو یه سوال تخصصی  برام پیش اومد که برنامه ساز درچه جایگاهی قرار میگیره آیا فردی ست مابین تهیه کننده رادیو و سردبیر یا خود برنامه ساز میتونه درجایگاه تهیه کننده ، سردبیر وحتا مجری رادیو قرار بگیره .
ازاین جهت پرسیدم که توی پست چادر پوشش تجملی درپاسخ یکی از کاربرا فرمودید :تابحال چند برنامه درخصوص چادر ساخته اید وبا افراد مختلفی گفتگو کردید .ممنون
خرمشهری دیگر در راه است .خرمشهر اصغر را آزاد کردیم .به امید فتح خرمشهر اکبر .بیت المقدس .آرزوی مسلمین وخصوصا شیعیان. درمورد بیت المقدس بنویسید. نباید فراموش شود که انقلاب اسلامی بزرگترین ارمان امام امتش ازادی بیت المقدس بوده وخشنودی خداوند.
  • سجاد غلامی
  • سلام . 
    همانطور که پیش تر بیان شد ، سردار شهید حمید باکری با بینشی الهی در سخنانی "آینده نگرانه" ، از وقوع حوادث و احوالاتی بعد از پایان جنگ سخن گفته اند ، که امروزه می بینیم این سخنان تا حدودی نیز صدق نموده است . می خواهم در رابطه با این موضوع اندکی صحبت بکنم .
    هرچند نگارنده ، دوران جنگ و مشقت های حاصله از آن را بواسطه ی طفولیت ، آنچنانی که این بزرگواران درک کرده و لمس نموده اند ، درک نکرده و لمس ننموده است ؛ اما از باب ارادتی که به این عزیزان دارد و به عنوان یکی از خیل مشتاقان و ارادتمندانشان ، می خواهم با آنان همکلام شده و از سر محبت و ارادت ، از آنان بگویم و از آنان ببویم . 

     همانطور که متوجه شده اید این شهید عزیز ، همرزمان و حماسه آفرینان دیروز را به سه دسته تقسیم نموده است . از دسته ی سوم شروع می کنیم .
    دسته ی سوم که دسته ای متمایز و ممتاز از دو دسته ی اولی است ، به نظر می رسد که مخاطب این آیه ی شریفه از سوره ی مبارکه ی احزاب می باشند . آنجا که می فرماید : "من المومنین رجال صدقوا عاهدوا الله علیه ، فمنهم من قضی نحبه ، و منهم من ینتظر" یعنی در میان مومنان ، گروهی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند ، صادقانه ایستاده اند . برخی از آنان ، پیمان خود را به آخر بردند ( در راه او شربت شهادت نوشیدند ) و برخی دیگر [همچنان] در انتظار [نائل آمدن به فیض شهادت] به سر می برند . 

    اما در رابطه با دسته ی دوم که گذشته ی خود را فراموش کرده و در ناز و تنعم زندگی دنیایی غرق شده و بدان دل فریفته اند ، باید این حدیث شریف را یادآوری کرد :
    "إن للقلوب أدبارأ و إقبالا" یعنی همانا برای قلب آدمی ، هم میل و روی آوردن به چیزی است و هم اکراه و روی گرداندن از همان چیز ! کنایه از اینکه حالات قلب آدمی یکسان نیست و متغیر است . 
    برای دفع این حالت از قلب و درامان ماندن از آفات آن ، معصوم (ع) سفارش به خواندن دعایی موسوم به "دعای غریق" نموده است "یا الله ، یا رحمن ، یا رحیم ، یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک" که خواندن این دعا در آخرالزمان جهت حفظ دین از ناحیه ی معصوم مورد تاکید فراوان قرار گرفته است . 

    و دسته ی اول که "دلاور پشیمان" ما نیز جزو این دسته قرار گرفته اند ؛ نخست خطاب من به خود ماها و مهمتر از همه ی ما ، خطاب من به مسئولان و دست اندرکاران ، بویژه کسانی که در نهادها ، سازمانها و ارگان هایی خدمت می کنند که ارتباط مستقیمی با این عزیزان دارند می باشد ؛ باید همه ی ماها و همه ی شماها بدانید که "من لم یشکر المخلوق ، لم یشکر الخالق" . ما تا مادامی که شکرگذار و قدردان همه ی زحمات این عزیزان و سروران نباشیم (چه در قول و چه در عمل) شکرگذاری خداوند را به جا نیآورده ایم . این یک مطلب . 
    مطلبی دیگر خطاب به خود این عزیزان است .
    نور چشمان من !  سروران من !  بدانید که  "کار برای خدا ، پشیمانی ندارد" ،
     "کار برای خدا ، شکست ندارد" .. این کلمات و عبارات ، کلمات و عبارات کلیدی حضرت امام می باشد که چه در متن وصیت نامه ی سیاسی_الهی ایشان که "منشور انقلاب" نام گرفته است و چه در مجموعه سخنان و بیانات معظم له تحت عنوان صحیفه ی نور ، درجای جای آن به مناسبت های مختلف ذکر شده است . ازین روست که امروزه رهبری عزیز با "قطب نما" نامیدن این دو اثر (منشور انقلاب و صحیفه ی نور) توصیه ی اکید به مطالعه ی آن می نمایند چرا که به فرموده ی ایشان سخنان امام همچون قطب نمایی است که راه را بر آیندگان روشن می سازد . 
    الهم اجعل عاقبت امورنا خیرا .
    سلام خانم صامتی عزیزم. ممنون از مطالب زیباتون. خانم گل من لیسانس روانشناسی دارم قصدم اینه که تهیه کنندگی رادیو واسه ارشد شرکت کنم اما هیچ تجربه ای ندارم. ممنون میشم اگه من راهنمایی کنید... خیلی علاقه دارم اما نمیدانم استعدادشم دارم یا نه؟ فدای محبتتون عزیزم
    پاسخ:
    سلام  طهورای عزیز 
    تهیه کنندگی در رادیو با تهیه کنندگی در تلویزیون  متفاوت است . تهیه کننده در رادیو یعنی فردی که موسیقی را بسیار خوب می شناسد . گوش خوبی برای شنیدن آواها  دارد .و هوش خوبی برای تطبیق موضوعات و موسیقی ها دارد . جدیدترین بسته های موسیقی را می شناسد و البته موضوعات را میداند . به طور معمول سردبیر در رادیو بار محتوایی برنامه را بر دوش دارد . اگر برنامه محتوایی باشد سردبیر مهمتر است اگر بخش های موسیقی و بسته های گزارشی و تدوین بیشتر باشد تهیه کننده مهمتر است ...
    تهیه کننده در تلویزیون صاحب برنامه است  و همه ی عوامل را تعیین می کند در واقع سرمایه گذار برنامه است ...

    چرا به تهیه کنندگی رادیو علاقه مند شدید ؟ 
  • سجاد غلامی
  • "زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود . رزمندگان امروز ، سه دسته می شوند .
    یک دسته که به مخالفت با گذشته ی خود برمی خیزند و از گذشته ی خود پشیمان می شوند . 
    دسته ای دیگر ، راه بی تفاوت بودن را برمی گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند. 
    و دسته ی آخر کسانی هستند که به گذشته ی خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند . آنها از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد . 
    پس ، از خدا بخواهید که با رسیدن به شهادت ، از عواقب زندگی پس از جنگ ، در امان بمانید . چون عاقبت دو دسته ی اول ، ختم به خیری نخواهد شد و جزو دسته ی سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود ! " 

    سردار رشید اسلام ، شهید حمید باکری . قائم مقام لشکر 31 عاشورا .
    تاریخ شهادت : 1362/12/06 جزیره ی مجنون . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">