منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
 برادر زاده‌ام در خواست کرد که عمو برایم سی دی پنگول بیار!
و ما که همیشه در سودای این بودیم که ذهن کودکیش فراموش خواهد کرد دائماً به هر نحوی از خریدن جناب پنگول سر باز میزدیم تا اینکه دیدم نه جدی جدی ۳ سالی می‌شود که پنگول از سر زبانش نمی‌افتد! لذا عزم جزم کرده و به امید یافتن این سی دی گشت و گذار را شروع کردیم.
اول امر بهم گفتند سوپری‌ها هم این نوع را دارند لذا به چندین و چند سوپری سر زدم و هر مغازه ما را حواله دادند به مغازه بعدی؛ تا اینکه بالاخره سر از اولین به نوعی نوشت افزار درآوردم جایی که گفته می‌شد این دست سی دی ها را دارد؛ مغازه‌دار که آقای موجهی نشان می‌داد ما را به چند مغازه پایین‌تر هدایت کرد و گفت آنها عالی هستن و کلی وسایل اسباب بازی مفید دارن. وارد آن مغازه شدم؛ کلی با خودم بالا پایین کردم تا به این خانم فروشنده بگم پنگول دارید! و او در جواب گفت نه ولی می‌توانید از انواع مدل کارهایی فکری که برای کودکان داریم استفاده کنید. ماهم دیدیم حالا که پنگولی یافت نشده لااقل برای دو خواهرزاده دیگر چیزی خریده باشیم…
قفسه‌ها را طی می‌کنم: تقویم با مدل‌های تمام غربی و عکس‌های مستهجن دخترانه برای اطاق خواب کودکان، کتاب شعر ترجمه شده با جملات و ترکیب رنگ جهت‌دار، ده‌ها کارت پستال، کتاب غصه، داستان و… خانم فروشنده که تصور می‌کند تنوع خوراک فکری مغازه‌اش! انتخاب را برایم سخت کرده جلو می‌آید کتابی را پیشنهاد می‌کند که بخرم؛ تورق می‌کنم سراسر تصاویر نیمه برهنه از زنان و دختر بچه‌هاست آنهم با زبان اشعار انگلیسی!
کلی کتاب‌ها را زیر و رو می‌کنم یک کتاب با عکس دارا و سارا می‌یابم, دلم باز می‌شود موضوع کتاب سفر این دو به مشهد است؛ آنقدر دلم باز شد که انگار شما در دل خود نیویورک مثلاً جناب حافظ را ببینی که تو را دعوت به دمنوش گیاهی اصل شیراز می‌کند! کتاب را با شوق و ذوق میخرم و به امید یافتن پنگول راهی مغازه دیگر می‌شوم.
 مغازه‌های دیگر نیز وضع به همین منوال است؛ انتخاب رنگ، شعر، اسم و تصویر چنان با زبان هنرمندانه طراحی شده که هر خریداری احتمالاً فرزندش مایل به خرید آنها خواهد بود؛ اقلامی که فرهنگ برهنگی را در این برهوت برهنگی فرهنگی ما تجلی می‌دادند. بالاخره پنگول را خریدم و بارها تصویر این جناب پنگول را برانداز کردم؛ دستی بر کتاب دارا و سارا کشیدم و به انبوه اساب بازی‌ها، کتاب‌ها و لوازم التحریری فکر می‌کردم که با گستره‌ای دیوانه‌وار از تنوع، برای نسل‌های بعد تولید شده بودند. به مادری فکر می‌کردم که برای تزیین اطاق خواب فرزندش در انتخاب نوع تصویر باربی مانده بود و به کودکی که زارزنان در مغازه چشمش کتاب عکس نیمه برهنه فلان شخصیت غربی را گرفته بود و طلب خرید داشت.
کتاب دارا و سارا را به خواهر زاده ۴ ساله می‌دهم؛ حدود ۲۰باری دائم می‌گوید این شعر سارا را دوباره برایم بخوان؛ با خودم می‌گویم دمت گرم عجب کتابی خریدی حداقل خواهرزاده ما فعلاً باربی خوان نیست؛ ساعت به نیمه شب رسیده و او هنوز در حالی که کتاب شعرش را در بغل دارد می‌گوید: دایی من از این کتاب‌ها دوست دارم که این عکس‌ها رو داره آخه چند سی دی اون رو خونه دارم! خشکم می‌زند پشت جلد کتاب تبلیغ بازی‌های رایانه غربی و مدل‌های باربی است؛ خواهرزاده از ۶ عکس بدترین را انتخاب کرده و در حالی که دستش روی یکی از تبلیغ این بازی رایانه‌ای آمریکایی است می‌گوید دارا و سارا قشنگه ولی من خیلی وقته اینها رو می‌بینم، اینبار برایم اینجور بخر!
 بله دوستان! باربی در راستای رسالت خطیر خود حالا به سن تکلیف رسیده و دارد برای ما نسلی را پرورش می‌دهد باربی تا چند وقت دیگر به سن بلوغ خواهد رسید و آن موقع بجای پرورش نسل تولید نسل خواهد کرد! آیا خواب زمستانی دستگاه‌های فرهنگی ما را سحری خواهد بود؟
از وبلاگ ریگ متین


نظرات  (۱۴)

http://www.2rooz.com/
رقیب با حجاب باربی
http://news.dabi.ir/Default.aspx?Type=News&idG=11&id=4009
باربی بدون آرایش
http://www.afsaran.ir/links/hot/1/interval/7/category/4/Link_sort/cmnts
  • سجاد غلامی
  • اما اینکه گفته شد با کودک باید به زبان کودکان صحبت نمود ، بنده کاملا موافق هستم هرچند مطلب نو و بدیعی عنوان نشده . جناب مولوی در قریب هفتصد سال پیش چنین می سرایند : چون که با کودک سروکارت فتاد .. پس زبان کودکی باید گشاد

    اما اینکه غرب در قالب کاراکتر و شخصیت های تخیلی دست به تیپ سازی و قهرمان سازی برای کودکان خود می زند ؛ به نظر بنده می تواند معلول دو علت باشد . یکی اینکه غرب در عالم واقع فاقد آن قهرمان هایی است که می خواهد به عنوان الگو برای کودکان و نوجوانان خود معرفی کند . (کل تاریخچه ی تشکیل ایالات متحده از دویست و نزدیک به سیصد سال تجاوز نمی کند ؛ و اگر کمی بیش از آن را برای جوامع اروپایی در نظر بگیریم ، به قرون وسطا خواهیم رسید ) به نظر بنده ، غرب علیرغم داشتن چهره هایی بعضا موجه و ماندگار ، اما از نظر پیشینه ی تاریخی در این قضیه فقیر است .
    یک دلیل دیگر آنست که ادبیات غرب ، خصوصا ادبیات نمایشی و داستانی (از داستان کوتاه ، رمان ، نول ، انواع درام و نمایشنامه و فیلم نامه و . ) و به تبع آن در صنعت فیلم سازی ؛ از بسیاری از کشورهای دیگر پیشرو و جلوترند . این دو عامل در کنار هم ، ماهیت تخیلی قهرمان سازی ها در ادبیات و صنعت فیلم سازی غرب را تشکیل می دهد .
    در تبادل و تعامل فرهنگی با سایر فرهنگ ها ، ما باید به این تفاوت ها بیش از پیش توجه کنیم . تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اسلامی و تاریخ دوهزار و پانصد ساله ی شاهان و سلاطین و تاریخ هفت هزار ساله ی مکتوب این سرزمین و دوران اساطیری پیش از آن ، پر از شخصیت هایی است که هریک می توانند دستمایه ی چندین نمایشنامه و فیلم نامه و فیلم و داستان برای مخاطبان از تمامی سنین از جمله کودک و نوجوان قرار بگیرند .
    بنده اصرار دست اندرکاران حوزه ی فرهنگ و هنر در غرب برای خلق قهرمان های تخیلی را همانند اصرار جریان فرماسونری در خلق نماد سازی های جعلی می دانم ! که وجه مشترک این دو ، همان "بحران هویتی" است که آنان را چنین به خلق هویت های جعلی و هویت سازی برای خود سوق داده است .
    وای!!!!!!!دیالوگ آقای همساده چقدر با مزس. 20 بار بیشتره که خوندم.واقعا بانمکه.
  • سجاد غلامی
  • "اینکه بچه مادرشو همیشه با روسری در خونه دیده باشه ، فقط افراطی گری و کار نادرستی بوده و هست" !!
    جناب سون آن ! این تعابیر را از کجای سخنان من یا صحبت های کتاب ناشتاخته آورده اید ، به درستی برای خود بنده روشن نیست . حجاب و پوشش اگر در دین تشریع می گردد بواسطه ی حضور فعال زن در محیط بیرون از خانه و استفاده از آن در هنگام حضور و نقش پذیری و نقش آفرینی انسانی او در محیط جامعه است ؛ نه در درون خانه !
    چه کسی توصیه به رعایت حجاب یک زن در درون خانه کرده است که از آن به افراطی گری هم تعبیر می کنید ؟!
    اصولا استفاده از حجاب توسط زنان در محیط خانواده ، نه تنها آن را لوث نموده ، بلکه ارزش و فلسفه ی آن را هم زیر سوال می برد . اما به نظر اینجانب ، سخنان "کتاب ناشناخته" که از آن تعبیر به ترویج بی حیایی در درون خانه نموده اند ؛ ناظر به بخشی دیگر از این قضیه بود که در ادامه در مورد آن صحبت خواهم کرد .
    داستان از این قرار است که ما در درون خانواده ها متاسفانه شاهد ترویج نوعی از پوشش از افراد یک خانواده هستیم که علیرغم محرم بودن آنان بر یکدیگر ، چیز جالب و پسندیده ای نیست و آن استفاده ی افراد یک خانواده اعم از زن و مرد و دختر و پسر از "حداقل ممکن در پوشش" است . این لباس های "حداقلی" که نیاز به توضیح بیشتری ندارند و شما با انواع و اقسام شکل و اصطلاحات آن آشنایی دارید ؛ همان پدیده ی نامبارکی است که علیرغم نداشتن منع شرعی ، اما منع اخلاقی و عقلایی داشته و دارند و کسی نمی تواند منکر آثار سوء تربیتی و مفاسد مترتب بر آن شود از جمله همین موضوعی که جناب "کتاب" به درستی اشاره کردند یعنی چشم و گوش باز شدن بچه ! شما تصور کنید یک مادر با حداقل پوشش ممکن خود در نزد فرزند ممیز خود حضور داشته باشد .. این موضوع ، هرچند موضوعی درون خانوادگی ولی نگران کننده است .
    ما هم استفاده از روسری در درون خانواده را افراط می دانیم و هم استفاده از انواع قسام لباس های زیر چه پدر و مادر در حضور فرزند و چه فرزندان ذکور و اناث در حضور هم دیگر . اصولا هرآنچه به نام صمیمیت بخواهد به حرمت اعضای یک خانواده ضربه بزند ، مردود است . خانواده ی در تراز اسلام ، اعضای آن هم با هم در اوج عشق و صمیمیت در کنار هم به سر می برند و در عین حال شخصیت انسانی آنان برخوردار از حرمت و تکریم و احترام وافر نسبت به هم می باشند .
    آقای سجاد غلامی، بله قطعا تربیت دینی و بر مبنای اصول ارزشی مهم هست ولی اینکه بچه مادر شو همیشه با روسری در خونه دیده باشه قطعا افراطی گری و کار نادرستی بوده و هست!

    در مورد مطالبی هم که شما در مورد شهدا نوشتین شکی نیست که شهدا بر گردن همه ما حق دارن و امیدوارم که من و هموطنان عزیز در عمل قدردان و ادامه دهنده راه اون عزیزان باشیم.

    اما به نظرم نظر آقای "نریمان" بسیار قابل تامل هست و تا حدودی با نظر ایشون موافقم. ما باید با استفاده از شخصیت های تخیلی قهرمان سازی داشته باشیم و انسان تراز رو به صورت غیر مستقیم برای بچه ها تبیین کنیم.
    ضمن اینکه دوباره تاکید میکنم به نظر من بچه نیاز به ادبیات بچه گانه داره متاسفانه ما بلد نیستیم تاریخ و فرهنگ کشورمون رو با ادبیات بچه گانه و ساده شده به خورد کودکان بدیم و نتیجه این ناتوانی ما هم کاملا مشهود هست.
    بهرحال واقعیتی که برای کودکان باید کمی لقمه رو جوید.
  • سجاد غلامی
  • "بابا ؛ شماها دیگه کی هستید ؟! ..."

    « آقو ! ما تا به دنیا آمدیم ، انقلاب شد ؛ .. تا حرف زدیم ، جنگ شد ؛ .. تا راه رفتیم ، کودتا شد ؛ ... رفتیم مدرسه ، جنگ تموم شد ؛ درس خوندیم ، هی نظاموی آموزشی عوض می شد ؛ رفتیم دانشگاه ، کنکور ول شد ؛ رفتیم سربازی ، معافیت آزاد شد ؛ رفتیم سر کار ، مملکت تحریم شد ؛ .. خواستیم ازدواج کنیم ، طلا گرون شد ؛ گفتیم بریم خارج ، پاسپورتمون دیپورت شد ؛ .. الانم اینرپل دنبالمونه .. هه هه هه ، یعنی داغونماااا ، له لهم آقو ! .. با این شرایط که پیش می ره آقو ، فکر کنم مشکل از ما باشه ؛ اگه بمیرم شاید دنیا بهشت شه .. !! »
    دیالوگ ماندگار آقای همساده در برنامه تلوزیونی پسرخاله و آقای مجری .

    این دیالوگ طنز ، که یه تعبیر نگارنده چندان هم طنز نیست ؛ به واقعیت های تلخ و معضلات عدیده ای در بخش فرهنگ و اجتماع اشاره دارد که اگر بخواهیم با "نگاهی به درون و چشم دوختن به استعدادهای داخلی ، فارغ از هرگونه چشم امید داشتن به دنیای بیرون" به این مسئله نگاه بکنیم ؛ عمده مشکلات را در ضعف مدیریت ها و سوء تدبیرها خواهیم دید .
    "مشکلات و پیامدهای ناشی از آن" همیشه در اجتماعات و جوامع بشری ، بوده و هست . وجود مشکلات ، نشانه ای از وجود ضعف در یک نظام و جامعه نیست . انچه نشانه ی ضعف و البته مایه ی شرمساری است در قدم اول ، ندیدن مشکلات است .
    در رسیدگی و ساماندهی به مشکلات و معضلات یک جامعه (در تمامی بخش های آن) آنچه در درجه ی اول اهمیت دارد ، "پذیرش واقعیت" و عدم انکار مشکلات بوده تا بعد با مطالعات علمی و فهم و تعقل و حسن تدبیر ، به درمان انان پرداخت .
    البته اعتراف به وجود مشکلات و معضلات ، شهامتی می خواهد که از فهمی سرچشمه می گیرد ، که اعتراف به وجود مشکلات را ، نه به معنی سیاه نمایی و نه نشانه ای از ضغف خود ، می داند ؛ و ما امروز به این نگاه ، در مدیریت های مربوط به بخش های فرهنگی و اجتماعی جامعه نیازمند هستیم .
    قطعا نه تغافل ، نه تجاهل ، نه پاک کردن صورت مسئله ، نه انکار مشکلات و نه حتی فرافکنی ، مشکلات ما را حل نخواهد کرد .
    بله ؛ فرافکنی یا همان سلب مسئولیت از خود ! .. در نگاه دینی و از منظر آن ، "کلکم راع و کلکم مسئوا عن رعیه" همه مسئولیت دارند . ما اگر مشکلات را ناشی از ضعف اراده ها بدانیم که می دانیم ؛ بخشی از این اراده ها را ، اراده ی فردی تک تک افراد جامعه در "روش ها" را شامل می شود .
    البته اراده ی شکلی در ساختارها را که همان اراده ی جمعی است ؛ در درجه ی اول قرار دارد ولی نباید از ذهن دور بداشت که "اراده ی جمعی" هم ، از اراده ی فرد فرد آحاد یک جامعه تشکیل می شود .
    اما آنچه از نقطه نظرات دوستان که با خواندن ان ، متاثر شدم ؛ نقطه نظراتی بود که در ادامه ضمن اشاره به برخی از آن ها ، به بیان نکاتی پیرامون آن خواهم پرداخت .

    جناب "کتابی که ناشناخته ماند" در صحبت های خود ، به نکات تربیتی در خانوده های دیروز اشاره کردند که رعایت این نکات ، نه تنها دستورات و توصیه های اکید دین در مسائل مربوط به تربیت کودک را دربر می گیرد ؛ بلکه از سوی کاربری دیگر
    تندروی و افراطی گری تعبیر شده و ایشان را به این واداشته است که چنین تیتر بزند "نه افراط ، نه تفریط" .. !! البته بنده با بخش دوم یعنی تفریط آن ، موافق هستم ولی اینکه رعایت دستورات دین را (آن هم دستورات وارده همچون آداب زناشویی ، آداب حاملگی ، آداب وضع حمل ، آداب شیردهی به نوزاد و سایر آداب مربوط به تعلیم و تعلم کودک که خوشبختانه اسلام برای جزء جزء آن ، دستور و برنامه دارد ) مساوی و برابر با افراطی گری بدانیم ؟!! .. مسلما خیر .
    این یک نکته . اما نکته ی بعد اینکه در ذیل همین پست و مطلب ، کاربری دیگر چنین نوشته اند که "چرا باید بچه های ما از قیافه های اخمو و جدی و ریش دار !! بر روی لوازم التحریر اش ، خوشش بیاید ؟! ..
    و عجب اینست که صاحب چنین تفکری ، نه تنها خود ، متهم به افراط گری نمی شود ؛ بلکه مدعی است که در مقابل خود ، جریانی افراطی هم قرار دارد و در اینجا خود را منتقد آن جریان افراطی هم می داند !! (البته منظور بنده ، خود شخص و شخصیت این کاربر محترم نیست )
    بیان چنین عباراتی آن هم نسبت به شهدائی که ما امروزه بدون اغراق ، بسیاری از داشته های خودمان را مدیون جانفشانی ها و فداکاری های دیروز آنان می دانیم .
    از امنیت گرفته ، تا استقلال و آزادی و .. چه بدانیم و قدر بشناسیم و چه ندانیم و ناسپاسی بفرمائیم !!
    مدیون همین شهدای اخمو ، جدی و با ریش که اگر امروزه تصویر آنان بر لوازم التحریر فرزندانمان چاپ شود ، کودک دلبند ما دیگر از ترس آن چهره ی اخمو و خشن
    شب هنگام بخواب نخواهد رفت !! ..
    گویی ریش در مردان امروز جامعه ، چندان خرق عادت است که کودک با دیدن آن ، مبتلا به سندروم فوبیای حاد مبتلا خواهد شد !! ..
    ریش یا محاسن ، از ماده ی حسن (با ضم حاء) به معنی زیبایی و از زینت مردان به شمار می آید ... بگذریم ؛
    به نظر بنده ، این کمال بی انصافی و قدرناشناسی و ناسپاسی است که در حق خالق آن حماسه های پرشور و شیربیشه های عرصه ی نبرد ، چنین روا می گردد .
    و به نظر بنده ، این موضوع هم هیچگونه ارتیاطی با مسائل و دسته بندی ها و جناح بندی های سیاسی ندارد که در ادامه بخواهیم یارکشی نموده و با به کار بردن الفاظی کم مایه ، همچون "جناح من" ، جناح رقیب" و .. نسبت به تخطئه ی ارزشهای دفاع مقدس و فرهنگ شهادت بپردازیم .
    چرا که این امر ، در درجه ی اول امری "وجدانی" و "اخلاقی" است و اظهارنظرهای آنچنینی ، نهایت بی انصافی و بی وجدانی خواهد بود !
    صحبت از آزادی شد ؛ ممکن است عده ای از دوستان در این زمینه "مدعی" باشند .
    عرض ینده به آنان اینست : بله ؛ اسلام با صراحت هرچه تمام تر ، بیان داشته و بیان می دارد که با آزادی که مترادف با بی بندوباری باشد ، صریحا مخالف است .
    این مرام اسلام چون گوهری تابناک و متعالی بر بلندای تارک آن ، تلالو نموده و می درخشد و این اصل مترقی و متمدنانه را ، یکی از بزرگترین افتخارات خود می داند .
    باز هم بگذریم .

    البته استفاده از اینگونه تعابیر و الفاظ و بعضا قضاوت های ناروا نسبت به شهداء ،
    معلول آنست که ما را با فرهنگ مقاومت و گنج جنگ و مفاهیم بلند و ارزش های انسانی و دیگر گوهرهای آن ، آشنا نکرده اند که چنین قضاوت می نماییم .
    در چندین سال پیش از این ، مجلداتی تحت عنوان "فرهنگ جبهه" به زیور طبع آراسته و روانه ی بازار کتاب شد ؛ که در این کتاب ، ما با وجهی دیگر از وجوه شهداء و جنگ آشنا می شویم . شما با مطالعه ی این کتاب با زحمات مولفی روبرو می شوید که به گردآوری مزاح ها و شوخی های رزمندگان ، آن هم در بحبوبه ی جنگ و زیر آتش دشمن در شب های عملیات آشنا می کند .
    آن لطافت ها و آن روحیات ، روحیه ی مردان مردی است که امروزه چهره های نورانی انان را خشن می دانیم که مناسب حال کودک 8 ساله مان نیست !!

    "نیمه ی پنهان" عنوان دیگری از مجموعه کتاب های حوزه ی دفاع مقدس است که در آن ، با مصاحبه با همسران شهداء ، ما از بعد دیگری با شهداء نازینمان آشنا می شویم . همان شهدایی که به تعبیر قرآن "کالبنیان المرصوص" و "کالجبل الراسخ" اند و مظهر صلابت ، عزت ، شکوه ، شوکت ، اقتدار و هیبت اند که با دست خالی هیمنه ی پوشالی جهان کفر را برهم زدند ؛ می بینیم که در این مجموعه کتاب ها ، همسران انان به ترسیم روحیات لطیف آنان در کانون گرم و پر از عطوفت خانواده می پردازند .
    شهدایی که رمانتیک ترین خاطرات و عاشقانه ترین لحظات را برای همسران خود به تصویر کشیده اند .
    چرا که "شهید" به نص صریح آیات و روایات ، از همه ی افراد افضل است و بدون حساب و کتاب وارد فردوس برین خواهد شد ؛ و از شروط افضل بودن ، یکی همین جامعیت شخصیتی ، فکری و عملی شهداء عزیزمان است .

    ما از شهداء چه می دانیم ؟؟ .. جز چهره هایی خشن ؟!
    ما از شهادت چه می دانیم ؟؟ .. حتما انگشت اتهام خشونت گرایی و ترویج تروریسم و جنگ افروزی ما هم به سوی انان روانه است !!
    در چنین فضای ملتهب فکری و القائات شیطانی و دسیسه ها و هجمه ی تبلیغات سوء امپریالیسم رسانه ای غرب ، علیه ارزش ها و فرهنگ غنی اسلام از جمله فرهنگ و ارزش شهادت است که رهبری عزیز می فرمایند : امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهداء ، (یعنی ارزش این کار ) کمتر از (ارزش) شهادت نیست .

    البته زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهداء را نباید صرف ادای احترام ، یا تعریف و تمجید و تشکر از انان دانست ! که در آنصورت عنوان نمود که "بلی ، ما مرده پرستیم" !! در فرهنگ دینی ، هرچند به تمجید و تشکر هم فراخوانده شده ایم بنا بر اصل "لم یشکر المخلوق ، لما یشکر الخالق" ولی مهمتر از آن ، داشتن نگاه تربیتی و الگوسازی از شهداء و ارزش شهادت است که مهم تر می باشد .
    الگو سازی از شیرمردانی که دیروز با دست خالی در برابر تمامی دنیای کفر ایستادند ؛ برای نسل امروز و فردایی که مدعی است با شکم خالی نمی توان ایستاد ..
    گفتنی بسیار است اما مهمتر از "گفتنی" ، "شنیدنی" است ! به جهت اطاله ی کلام از همه ی سروران عزیز عذرخواهی نموده و اجازه می خواهم در پایان
    با ادبیات بعضا خود همین جماعت و قبیله ، به انان سخن بگویم که "بابا ؛ شماها دیگه کی هستید .. ؟!"
    (مزاح بود)
    یکی‌ از مشکلات ما اینکه عده‌ای قهرمان سازی را ضدّ ارزش می‌دانند!به نوع تربیت رسانه‌ای غرب و شرق که نگاه کنیم میبینیم یک کودک از بدو تولد تا لحظه مرگ با اسطوره‌های ساختگی رشد می‌کند و تربیت میشود که هر کدام از این قهرمان‌ها حامل پیامی اند،اما نکاتی‌ در بین اکثر آنها مشترک است مثل از خود گذشتگی و کمک به دیگر انسان‌ها و گاهی نجات نسل بشر و خیلی‌ از این قهرمان‌ها ابتدا یک انسان معمولی‌ بودند و با تحمل درد و رنج و سختی‌های فراوان از یک برده،یتیم،گدا و...به یک قهرمان تبدیل شدند.بتمن و سوپر من و اسپایدر من و ایرون من و باربی و ده‌ها شخصیت دیگر که میلیارد‌ها دلار هزینه صرف ساخت انیمیشن و فیلم سینمایی و بازی کامپیوتری و عروسک و...شد تا جایشان را بین مخاطب باز کنند و الگویی برای نسل‌ها باشد.یکی‌ دفترش نقش و نگار باربی دارد دیگری بالش و پتویش طرح لاکپشت‌های نینجا،اما جنبه‌های مثبت این نوع اسطوره سازی بیش از پیامد‌های منفی‌ آن است،یکی‌ تلاش می‌کند کمرش مثل باربی شود و از جواهرات و اجناس گران قیمت استفاده کند تا خود را شبیه شخصیت مورد علاقه ‌اش کند اما از آن طرف فوتبالیست‌هایی‌ هم ساخته میشود که الگوی رونالدینیو ی میشود که به واسطه‌ همین انیمیشن به فوتبال علاقه ماند میشود‌و روزی ناماش به عنوان بهترین بازیکن جهان بر سر زبان‌ها میافتد.شیوه و تبحر رسانه‌ها و تزریق درست افکارشان به ذهن‌ها باعث می‌شه که بیل گیتس‌ها ظهور کنند.یکی‌ از بهترین مزیت‌های این نوع قهرمان سازی برای کودکان و نوجوانان و جوانان این است که همه اینها ساخته ذهن بشر آندو وجود خارجی‌ ندارند و به همین دلیل همیشه میتوانند قهرمان باقی‌ بمانند چرا که محال است روزی از خبر گذاری‌ها به گوشمان برسد رابین هود در فلان اتوبان به روی زوج جوانی هفت تیر کشید و به سمت آن‌ها شلیک کرد و این چنین یک اسطوره در انی‌ نابود شود(البته بعضی‌ هفت تیر کش‌ها از اول هم اسطوره نبودند).

    به کودکی نسل خودم که نگاه می‌کنم میبینم قهرمان‌هایمان کسانی‌ بودند مثل سوباسا.زورو.رابین هود.دوقلو‌های افسانه ای.آن شرلی.جود ی ابوت و بابا لنگ دراز و دیجی مون و بسیاری دیگر که همگی‌ یا غربی بودند یا شرقی‌ اما زیزی گولوی ایرانی‌ هم بود(زیزی گولو اسی پاسی درا کوتا تاب تاا!) قهرمان نسل امروز ما چه کسانی‌ اند؟ عمو پورنگ؟خاله سارا؟دارا سارا؟خاله نرگس؟پنگول؟ کارا و کوشا؟ شهید چمران؟! شهید بابا ی؟! شهید همت؟! هر یک از اینها به تنها‌ای قهرمان اند اما جاذبه‌های قهرمان شدن برای ذهن یک کودک و نوجوان و ندارند.تمام کشور‌ها مثل ایران شهدا‌ای مثل شهدای ما دارند که جانشان را برای حفظ میهن خود دادند رسانه‌ها هم به وظیفه خود عمل کرده و نام آنها را زنده نگاه میدارند و به جوانانشان معرفی‌ میکنند اما قهرمان سازی هم میکنند .فراموش نکنیم قهرمان جوان‌های آمریکا‌ای تک تیر انداز‌های بسیار معروف ارتش آمریکا نیستند که اتفاقا بسیار راجع‌به‌شان تبلیغ میشود،قهرمان جوانانشان سربازان خیالی مثل ( رمبو) و ( راکی ) و (فرانکی ) است.

    قهرمان نسل امروز ما هم یانگوم و جومونگ شد.جواهری در قصر.امپراتور دریا.افسانه جومونگ.امپراتور باد ها.همین ۴ فیلم سبب شد چنان علاقه‌ا‌ی در جامعه نسبت به تاریخ کره به وجود بیاد که اگر از خیلی‌ از مردم خودمان امتحان تاریخ بگیریم نام تک تک سلسله‌ها و پادشاهان آن کشور را به زبان می‌‌ آورند اما خیلی‌‌ها هنوز چیزی راجع به یزد گرد و آریو برزان و سورنا نمی‌دانند.حال یک کودک دفتری با عکس کوروش را خریداری می‌کند یا جومونگ؟!

    در کشور ما هیچ چیز آنطور که باید سر جایش نیست و سیاست بر تمام مسائل به خصوص فرهنگی‌ تاثیر میگذارد البته تاثیر منفی‌ همین سیاست‌ها باعث می‌شه هزینه‌ای گزاف صرف ساخت مختار نامه که کوچکترین ربطی‌ به تاریخ و هویت ما ندارد شود اما تاریخ خودمان باز هم مجهول باقی‌ بماند،آنوقت زمانی‌ که هالیوود ۳۰۰ می‌سازد تازه صدایمان در میاد‌ای داد‌ای بیداد تاریخ ۷۰۰۰ ساله مارا زیر سوال بردند و آنوقت باز هم بیشترین کار مسئولین این است که هزینه‌های بسیار میکنند برای برگزاری همایش‌های ضدّ هالیوود‌ای که به زور بگویند ۳۰۰ و آرگو ضدّ ایرانیست!.... از ماست که بر ماست
    جناب "کتابی که ناشناخته ماند" نه افراط و نه تفریط.
    اتفاقا این نسلی که شما ازش حرف زدین به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سال های جنگ و اوایل انقلاب و جوگیری برخی خانواده ها ، در زمانی که باید کودکی نکردن، در زمانی که باید نوجوانی نکردن و همینطور جوانی و ... نتیجه این افراطی گری ها هم این شد که متاسفانه این نسل در مقایسه با نسل های قبل و بعد از خودشون افراد مشکل دار و عقده ای بیشتر داره!
    متاسفانه در موارد مختلف رفتارها و برخورد هایی از افرادی که سنی حدود 40 سال دارن دیدم و شنیدم که در نسل های دیگه اینجور نبوده. در موارد مذهبی و ... هم همینطور بوده.

    در مورد این نوشته هم با نظر خانم "آسمان" موافقم بچه باید در زمان خودش بچگی کنه که وقتی که 40سالش شد به بچه خودش و دیگران با حسرت نگاه نکنه بلکه دید بزرگمنشانه تر داشته باشه. بچه نیاز به ادبیات بچگانه داره بسیاری از این محصولات داخلی تولید شده برای بچه ها فقط ارزشی هستن و کاملا فاقد ادبیات، طراحی، رنگ بندی و عناصر بچه گانه هستن.

    در مورد این جور اسباب بازی ها و لوازم تحریر هم تنها و تنها مقصر مسئولین فرهنگی هستن، متاسفانه خیلی سال هست که جامعه هدف تهاجم فرهنگی زنان و دختران هستن و یک نمونه کوچکش همین لوازم تحریر و اسباب بازی و برنامه های شبکه های ماهواره ای که کاملا مشخص هست که مادران آینده این کشور رو هدف قرار دادن ولی این مسئولین در بسیاری از موارد یا از سر بی لیاقتی و نبود تدبیر و یا سود جویی عملکرد مفیدی نداشتن.

    همین جا هم این رو بگم که من امیدی به درست شدن این اوضاع ندارم و متاسفانه نسل انقلابی که خودشون اومدن و همه امور رو در دست گرفتن و راه رو به نسل های قبل و بعد از خودشون بستن به بسیاری از امور توجه نکردن و دیگر هم کار از کار گذشته و فرصتی هم برای جبران نیست! فردا هم معلوم نیست که مملکت دست کیا باشه! :((
    حرف شما متین...ولی خداوکیلی دارا و سارا و سفر به مشهد چه جذابیتی برای بچه داره؟
    به نظر شما دفترایی که تصویر یه شهید روشه(یه آقای معمولا اخمو و جدی با ریش)،اون دختر بچه ی 8 ساله،چرا باید از اون دفتر خوشش بیاد؟
    وقتی تو این زمینه کار نمیشه و همینجوری الکی یه چیزایی رو دفترا چاپ میکنن،معلومه کسی سمتش نمیره
  • باشتیانی
  • ببخشید کل متن با یک فونت ویک رنگ آن هم زرد واقعا چشم رو دچار مشکل میکنه .کاش ی قسمتهاییشو رنگی کنید یا فونت روتغییر بدید .مطلب حاءز اهمیت وجای کاری هست .ایده های وبتون برام جالبه
    پاسخ:
    سلام
    بنده در پایتخت ایران کشوری در آسیا ساکن هستم اینجا هوا پس ناجوانمردانه سربی است  و... اینجا حتی هنگام تنظیم یک متن فرهنگی ، اینترنت بی فرهنگ ناگهان قطع می شود !
  • کتابی که ناشناخته ماند
  • سلام خوب هستید به نکته ظریفی اشاره شده .ما که با سلام وصلوات بزرگ شدیم ومادرمون جلوی ما دامن نپوشیدن وحتی آرایش نمیکردن که گستاخ وچشم وگوش باز نشیم اینه روزگارمون مشکک و کاهل نماز وباری به هر جهت .حالا این نسل که مادراشون به جای صلواتترانه پاپ خوندن وبچه شیر دادن وبه جای صوت قران با رقص بچه آروم کردن وبه جای کلاس احکام بچه ها رو به کلاس رقص فرستادن وبه جای زبان قرآن واسه پز دادن ب زور بچه ها رو کلاس زبان میفرستند واقعا به نظرتون منتظر چه چیزی باید باشیم ؟چه جامعه ای/چه آینده ای؟ چه دین باوریای؟گرچه اعتقادم اینه که به همون نسبتم خداجوها رشد کردن اما برایند به سمت بزه و مسائل اخلاقی شدید رشد پیدا کرده.ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">