منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ادبی» ثبت شده است

شمارش معکوس

منصوره صامتی |

.شمارش معکوس  است و حال من معکوس         اشتیاق تازگی نفس،نفس ملموس

...

حال شاعریم خوب است و ساز شاعریم کوک،پر از نوشتنم و انبساط خاطره حاشیه ی ذهنم را تا نیمه شب ، ممتد ساخته

هوای من هوای بی سامانی لحظه های آخر است  هوای خراباتی شاعر چراغ بر دست ره گم کرده ...

دلم چو مرغان دریایی حال پریدن دارد


 دلم غنج می رود لحظه های تازه را  اگرچه انتظار مکرر است در مرور ثانیه ها دقیقه ها ،سال ها  . راستی ، زمان چه زود در من پیر شد؟  هم داستان هر روز هم شدیم بی لحظه ای درنگ !  من در عجبم از واکنش زمین!  در عجبم از سرعت سفر سینه سرخ !  من در عجبم از رویای کودک دیروز ! در عجبم از آرزوهای بزرگ در مجاورت خط پایان ! در عجبم از سنگی که شکفت و خاکی که سخن گفت ! در عجبم از ازدحام حجم ناچیز ! در عجبم ازواژه ها رنگ ها تفاوت ها ! 

من در عجبم از امروزی که همان فردای دیروز است !    در امتداد ستاره حیران ...! تو می دانی زمان چگونه ما را بلعید ؟!  

هنوز ردپاهایم کنار ساحل هست... ببین خدا اینجاست !  صدف های آن سوتر... ببین خدا آنجاست ! و تو چه می دانی که خدا در گل یا پوچ مشت های گره کرده ی دخترک هم  بود ...!

من در عجبم از فراوانی نادانیم ! در عجبم از تدبیری که تصمیم او را تقدیر کرد  اگرچه من  در تشویش!  من گره می  زدم او شانه می کرد ، من می بستم و او بزرگتراز اندیشه ی من باز می کرد  . من موقتی و او ازلی ، من در اضطراب مستدام او در مداومت استمرار ... نفس هایم بوی ماندگی می داد که طراوت شمارش معکوس جان بخشید مرا در مرز سپیده ...

حاشیه ی ذهنم هنوز ملتهب فرصت های شمارش نشده ،که او مرا یاری خواهد کرد همان گونه که منصوره را ...

در این شمارش معکوس  هنوزخداست که لبخند می زند غفلت من خواب آلوده را      به یقین این سیاهی شب نیز به روشنی مبدل است 

ای خدای مرز های نزدیک  ! ما را نیز در این در تغییر به سمت نیکی ها متحول ساز ! 

  • منصوره صامتی
  • منصوره صامتی