منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

کارشناس فرهنگی

منصوره صامتی

رویای 1400 ساله ی مسلمانان جهان در حکومت اسلامی ایران به تحقق پیوسته و امروز این ظرفیت عظیم فرصتی تکرار نشدنی است. معتقدم که انسان به ضرورت ماهیت الهی و اندیشه ی خویش یک رسانه است وامروز در عصر رسانه ضروریست تا دغدغه های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی مان را باهم شریک شویم، باشد که در مسیر زمان به جامعه ی مهدوی نزدیک شویم."زندگی بهتر حق مسلم ماست!"

و همچنان که رهسپار آینده ایم بیندیشیم که :

ما ازین قرن نخواهیم گذشت
ما ازین قرن نخواهیم گریخت
با قطاری که دگران ساخته اند
هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دوران
و به قرن دگران
مگر انگیزه و عشق ،
مگر اندیشه و علم ،
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش
بخت از آن کسی خواهد بود که مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مساله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش و ببیند در خواب حل یک مساله را
باز با شادی در گیری یک مساله بیدار شود ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

علی (ع) بزرگترین معلم وحدت است. چون در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویش بود، باز هم به خاطر مصلحت و وحدت اسلام سکوت کرد.
سیاست امیرالمومنین(ع) دفاع از مسلمین در برابر دشمنان اسلام و وحدت اسلامی و گفتگوی انتقادی غیردشمنانه در درون جهان اسلام بوده است. ما هم باید همان کاری که امیرالمومنین (ع) انجام داد، انجام دهیم.
 علی«ع» مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف! از نظر ما صاحب حق و اولین معترض علی(ع) است. اما خود ایشان در نامه ۶۲ نهج البلاغه می فرماید: وقتی رسول خدا«ص» از دنیا رفتند بین مسلمانان بر سر حکومت پس از ایشان اختلاف افتاد. من ابتدا باور نمی کردم که در این زمینه اختلافی پیش آید ولی این کار انجام شد. من اعتراض کردم. اول بیعت نکردم. چیزهایی را به یادشان آوردم که خود تایید کردند. اما بعد دیدم که جریان تضعیف اصل اسلام و قرآن در حال تقویت است. خیلی از تازه مسلمان ها به ارتداد افتادند. ترسیدم که موج ارتداد تقویت شود و اصل دین خدا به خطر بیفتد. ترسیدم از اینکه اگر در این لحظه به خاطر اسلام فداکاری نکنم و اجازه بدهم بین مسلمین جنگ داخلی رخ بدهد، اصل اسلام در خطر می افتد. من باید انتخاب می کردم بین خلافت و بقای اصل اسلام. اگر در این شرایط بر حق خود پافشاری کنم، اسلام در خطر می افتد. اگر حکومت به دست من بیفتد بعد از چندسال تمام می شود اما اگر اسلام ضربه بخورد دیگر قابل برگشت نیست. من در آن زمان به تکلیف خود عمل کردم و بیعت کردم و اجازه ندادم که باطل پیشروی کند و حق زائل گردد.

 اسلام با کمترین غفلت تباه می شد
 ابن ابی‌الحدید نقل می‌کند که در جنگ جمل، حضرت امیر (ع) از کوفه به سمت بصره می آمد و فرمود: من به خلفا انتقاد داشتم اما دیدم تحمل آن وضعیت در عین سختی، حتما بسیار مهم تر است از اینکه من با آنان درگیر شوم و بین مسلمین درگیری داخلی بوجود بیاید و سبب خونریزی میان آنان شود. دیدم مردم تازه مسلمان شده اند و اگر من بر سر حکومت – که حق ماست – درگیر شوم، تازه مسلمانان اینگونه برداشت می کنند که اصحاب پیامبر بعد از وی برای قدرت به جان هم افتاده اند. دین مانند مشک پر از شیری است که بسیار آسیب پذیر است و با کمترین غفلت تمام آن تباه و فاسد خواهد شد. در «المناقب» آمده که ابوالطفیل عامر بن وائله نقل می کند که در روز سقیفه علی با آن اتفاقات مخالف بود. اما وقتی با ابوبکر بیعت شد، از علی شنیدم که گفت به خدا سوگند من از او شایسته تر به حکومت بودم اما شنیدم مردم با ابوبکر بیعت کردند و تبعیت کردم. چون ترسیدم که اگر بر سر حکومت درگیر شوم، مردم دوباره کافر شوند و مسلمانان علیه هم شمشیر بکشند. سکوت برای بقای اسم رسول خدا «ص» ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی فاطمه زهرا «س» به امیرالمومنین «ع» گفتند که باید اعتراض را گسترش دهیم، همزمان صدای اذان می آمد که می گفت اشهد ان محمد رسول الله. حضرت امیر «ع» فرمود: اگر می خواهی که اسم رسول خدا و این اذان بماند باید تحمل و سکوت کنیم. حضرت امیر «ع» در نامه ۵۸ نهج البلاغه می فرماید: من منتقد این وضعیت هستم. اما هیچ کس حریص تر از من برای وحدت و الفت امت اسلام نیست. خداوند با جریانات بعد از پیامبر «ص» ما را امتحان کرد و من با اعمال خود هدفی جز رضایت و پاداش خداوند نداشتم. در حکمت ۲۲ نهج البلاغه نیز می فرماید: ما حقی داشتیم و آن را گفتیم. اگر این حق داده شود به وظیفه ام عمل می کنم وگرنه پشت شتر می نشینم و به کار خود مشغول می شوم. در انصاب الاشراف از حضرت امیر «ع» نقل می کند: من می توانستم درگیر شوم اما چنین نکردم. چون ترسیدم که عصر جاهلیت دوباره برگردد. در تعبیر دیگر می فرماید: به خدا سوگند اگر نبود ترس به جان هم افتادن مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی دین، سکوت نمی کردم و به شیوه دیگری عمل می کردم. حضرت امیر «ع» سکوت کردند چون بعد از فوت پیامبر «ص» موج وسیع ارتداد در میان مسلمانان راه افتاد.
در سیره ابن هشام از جناب عایشه نقل می کند: بعد از رحلت پیامبر خدا، عرب به ارتداد گرائید و نفاق آشکار شد. مسعودی در مروج الذهب می‌گوید: موج ارتداد عرب ده روز بعد از رحلت پیامبر شروع شد و به جز مردم مکه و مدینه و اقلیتی از دیگر قبائل، تقریبا همگان از اسلام برگشتند. ابن اثیر و طبرانی هم می گویند که بعد از پیامبر به جز قریش و ثقیف، بیشتر اعراب به درجات مختلف مرتد شدند. مثلا بعضی در این حد از اسلام برگشتند که گفتند به حکومت اسلامی زکات نمی دهیم یا اینکه گفتند خلیفه را قبول نداریم و …

 تو از کِی دلسوز اسلام شدی؟!

زبیر بن بکّار از محمد بن اسحاق نقل می کند که بعد از جریان سقیفه، یکی از فرزندان ابولهب خدمت علی «ع» آمد و شروع کرد در ستایش علی «ع» و نفی جناب ابوبکر و جناب عمر حرف زدن. در حالی که پیش از این دشمن علی «ع» بود! گفت که حکومت حق علی است. حضرت را به قیام علیه خلیفه اول تحریک کرد و گفت که ما در کنار تو ایستاده ایم. حضرت لحظاتی به او نگاه کردند و فرمودند: « سلامة دینه احبّ الینا من غیره». سالم ماندن اصل اسلام در نظر من مهم تر از حکومت است. شما از کِی طرفدار من شدید؟! شما که تا دیروز در جبهه مخالف اسلام بودید! همچنین بعد از سقیفه ابوسفیان پدر معاویه از کنار خانه پیامبر «ص» گذشت و گفت: ای خاندان هاشم، ای فرزندان عبدمناف، آیا راضی شدید که این فرومایه فرزند فرومایه حاکم شما شود؟ آمد پیش امیرالمومنین «ع» و گفت: علیه ابوبکر قیام کن و من با تو هستم. استدلال او این بود که قبیله ابوبکر از قبائل دسته دوم است و خلافت باید در قبیله مهمی مثل قبیله ما باشد! حضرت امیر«ع» به او فرمود : تو که رهبر کفر بودی و بعد از فتح مکه از روی ترس مسلمان شدی، از کِی دلسوزتر از ما نسبت به اسلام شده ای؟! ابوسفیان بعد از اینکه از حضرت امیر «ع» ناامید می شود، سراغ عباس عموی پیامبر «ص» می آید. می گوید: تو به میراث محمد شایسته تر از دیگران هستی. دستت را جلو بیاور تا همین الان با تو بیعت کنم. عباس خندید و گفت: «ای ابوسفیان چیزی را که علی نمی پذیرد، عباس نخواهد پذیرفت.» یعنی من زرنگ تر از تو هستم. رفتی پیش علی تا فتنه راه بیندازی وقتی نتوانستی سراغ من آمده ای. ما از علی، علی تر نیستیم! ما که از علی، علی تر نیستیم! خود صاحب حق می گوید برای وحدت مسلمین سکوت می کنم. البته انتقادش را انجام می دهد ولی اجازه نمی دهد که بین مسلمین دعوا راه بیفتد. بیش از ۳۵ روایت از حضرت امیر «ع» وجود دارد با این مضمون که من سکوت کردم برای اینکه میان امت اسلام اختلاف و شکاف نیفتد. حضرت امیر «ع» حکومت را هم برای اسلام می خواست.
 حکومت وسیله است و اسلام هدف.
می فرمود اگر بخواهم وسیله را به دست آورم، اصل هدف از بین می رود. برای علی «ع» اسلام مهم تر از حکومت علی بود. الان هم استدلال ما همین است که هدف اصلی که اسلام است، با درگیری مذهبی از بین می رود. تشیع مساوی است با ولایت علی بن ابی طالب (ع). ولی ولایت علی (ع) هم وسیله ای است برای هدفی بالاتر که اصل اسلام است. نمی شود به اسم حبّ علی(ع) کاری کرد که اصل اسلام که علی (ع) خودش را فدای آن کرد، به خطر بیفتد. اصلا علی(ع) برای رفع اختلاف آمد. علی (ع) منشا اختلاف نیست. ما نباید امیرالمومنین (ع) را به عنوان منشا اختلاف مسلمین معرفی کنیم. علی (ع) مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف. حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت اختلاف نظرها را باید طبقه بندی کرد. خود حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت. ایشان منتقد خلفا بودند ولی درگیر نمی شدند. یکی کردن یزید و معاویه با عمر و ابوبکر درست نیست. موضع امیرالمومنین «ع» در برابر خلفا انتقادی است، اما هرگز موضع ایشان در برابر خلفا مانند موضع شان در برابر معاویه نبوده است. خود حضرت امیر «ع» در نهج البلاغه تفاوت میان خلفا و معاویه را بیان می فرماید. معاویه به حضرت امیر «ع» نامه می نویسد و به ایشان توهین می کند و طعنه می زند که خلفا از تو افضل بوده اند. حضرت امیر «ع» در جواب نمی فرماید که نه، من افضل بوده ام. بلکه می فرماید: در نامه ات نوشته ای که افضل اصحاب فلانی و فلانی هستند. چیزی گفتی که اگر درست باشد به درد تو نمی خورد و اگر غلط باشد باز هم به درد تو نمی خورد. به تو چه که چه کسی افضل است و چه کسی نیست؟! به تو ربطی ندارد که من افضل هستم یا ابوبکر و عمر. معنی این روایت از حضرت امیر «ع» این است که ایشان اختلاف با خلفا را با اختلاف با معاویه یکی نمی کردند و بین آنها فرق می گذاشتند. این روایت باید برای ما درس باشد که نوع نگاه مان به تاریخ صدر اسلام را اینگونه تنظیم کنیم. البته نمی خواهیم بگوییم اختلاف حضرت امیر «ع» با خلفا مهم نبوده است. بحث این است که باید اختلافات را طبقه بندی کرد. اجتماع امت از خلافت من مهمتر است عده ای از اصحاب پیامبر «ص» با ابوبکر بیعت نکردند. بُریده یکی از آنان بود. حضرت امیر «ص» به او فرمود: ای بریده هرکاری که اکثر مردم انجام دادند، شما هم انجام دهید. امروز اجتماع امت مهم تر از خلافت من است. موسی بن عبدالله بن حسن می گوید بعضی اصحاب با جناب ابوبکر بیعت نکردند و به حضرت علی «ع» می گفتند تا شما بیعت نکنید، ما هم بیعت نمی کنیم. حضرت امیر «ع» فرمود: من حرف خودم را زدم. من بیعت می کنم و شما هم بیعت کنید. من سر یک دو راهی هستم که یا باید از خلافت بگذرم یا باید بین مسلمین جنگ راه بیفتد. من اجازه نمی دهم به خاطر خلافت من بین مسلمانان جنگ راه بیفتد. جناب زبیر به نشانه اعتراض به ماجرای سقیفه با عده ای دیگر از اصحاب در خانه حضرت زهرا «س» تحصن کرده بودند. خود حضرت امیر «ع» آمدند و آنان را راضی به بیعت کردن با جناب ابوبکر کردند. ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید ابن اثیر درباره ابان بن سعید و عده ای دیگر از اصحاب نقل می کند که اینها افرادی بودند که با جناب ابوبکر بیعت نکردند و می گفتند که هرکاری که بنی هاشم بکند ما هم همان کار را انجام می دهیم. حضرت امیر(ع) فرمود ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید. در زمان خلفا به اصحابی مانند سلمان و ابوذر و … پیشنهاد پست های حکومتی می شد. این افراد خدمت حضرت امیر(ع) می رسیدند و برای قبول این پیشنهادات مشورت می کردند که حضرت امیر به آنان می فرمود با حکومت همکاری کنید. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در سپاه خلفا برای جهاد شرکت می کردند. این بزرگواران هم در فتوحات ایران و هم در فتوحات شمال آفریقا در سپاه خلیفه دوم حضور داشتند. همکاری انتقادی حضرت امیر «ع» با خلفا حضرت امیر(ع) با خلفا همکاری انتقادی داشته است.
 ایشان به خلفا مشورت می داده و آنان را کمک می کرده است. در جنگ خلیفه دوم با ساسانیان، خلیفه دوم به حضرت امیر(ع) پیشنهاد می دهد که فرماندهی سپاه را بپذیرند که ایشان قبول نمی کنند. خود خلیفه دوم تصمیم گرفت که فرمانده سپاه شود. حضرت امیر (ع) جلوگیری کرد و گفت شما خلیفه مسلمین هستی و نباید در جلوی جبهه بایستی. اگر شما کشته بشوی، کل سپاه اسلام از هم می پاشد. یعنی حضرت امیر(ع) حتی برای خلفا دلسوزی می کرده است. ایشان منتقد بوده است ولی برای دلسوزی اسلام و مسلمین به خلفا کمک می کرده است. در قضاوت ها خلفا به حضرت امیر(ع) رجوع می دادند و ایشان هم قهر نکرد و کمک می کردند. خلفا هم با علی (ع) مشورت می‌کردند. در معضلات فقهی و حقوقی، در امور دیوانی و اقتصادی و اجتماعی، در مسئله جنگ و صلح و سیاست خارجی، در مسائل معرفتی، در تفسیر و قرائت قرآن و … با حضرت امیر مشورت می شد و مکرر نقل شده که خلفا نظر علی(ع) را بر سایر اصحاب مقدم می داشتند. .
 مثلا مبدا قرار گرفتن تاریخ هجری در زمان خلیفه دوم و با نظر حضرت امیر «ع» انجام گرفت. در زمان خلیفه اول هم برای رویارویی با روم، جناب ابوبکر نظر علی(ع) را در مورد زمان و چگونگی مواجهه با روم پذیرفت. جناب عمر می گوید: پیامبر(ص) به ما می گفت که هروقت اختلافی بین شما پیش آمد به علی مراجعه کنید. این روایت در سی منبع از منابع اهل سنت از خلیفه دوم نقل شده که اگر علی نبود، عمر هلاک می شد. بحث ما بر سر حکومت نیست بعد از قتل خلیفه سوم که نزد حضرت امیر(ع) آمدند تا ایشان خلافت را قبول کند. فرمود دست از سر من بردارید. من هم یکی از شما. هرکه را انتخاب کنید من از همه مطیع تر خواهم بود. من کمک باشم بهتر از اینکه حاکم باشم. معنی این جملات این است که بحث ما بر سر حکومت نیست.

 منبع: اخوت
گزیده ای از سخنان اندیشمند برجسته جناب رحیم پور ازغدی
  • منصوره صامتی

مردان مرد

منصوره صامتی |

الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب (ع) میلاد امیرالمومنین بر همه جهانیان مبارک باد

 

_سلام آقا ! جوراب مردونه دارید ؟ 

_بله  خانم کوچولو ! 

_اینم یه جفت جوراب  مردونه .

_ نه ! یه دونه فقط برای پای راست ! 

  _سلامتی همه ی پدرهای جانباز صلوات 

  • منصوره صامتی

سرزمین گلها

منصوره صامتی |

آن هنگام که همسفر نسیم صبحگاهی مشامت پر می شود از عطر گلهای محمدی

آن هنگام که نجوای عاشقانه ی بلبلکان سرمست تو را شیدا می کند

آن هنگام که به تسبیح مربی مهر و آفتاب حوای مبهوت، نام خواهی گرفت

آن هنگام که در آغوش طبیعت، حس مادرانه ات با بهار گره می خورد

آن هنگام که وجودت آتش می شود و حکمتی به شیرینی شعر  در تو حلول می کند

آن هنگام که شوق پرنده بودن در کالبدت زلزله می افکند

گویی در رستاخیز امکان به معشوقه بودنت ایمان می آوری

حوا! سیب سرخ را از دستان پروردگار عاشق بچین و خویش را در گرمای وجودش قربانی کن

اینجا در سرزمین گلها گویی در بهشت ساکنی...

 

حلاوت این روزهای بهشتی در قمصر کاشان را از دست ندهید

 

کعبه را گفتم که این بوی دل انگیز از کجاست؟

هاتفی گفتا که بی شک از گلاب قمصر است


سبب شگفتی است که اروپاییان از آن سوی مرزهای خاکی فراتر از اندیشه به سرزمین گلها سفر می کنند تا اکسیر زندگی عطر و اسانس گل محمدی را برای قوت روح به سوغات ببرند آنگاه ایرانی ها شیفته ی ادکلن های غوطه ور در الکل اروپایی هستند !!

 


  • منصوره صامتی
انتشار خبر برکناری تهیه‌کننده‌ی برنامه‌ی «سمت خدا» به عنوان پرمخاطب‌ترین برنامه‌ی مذهبی تلویزیون، در روزهای گذشته یکی از خبرهایی بود که بازتاب چندانی در رسانه‌ها پیدا نکرد و بسیاری ترجیح دادند به سادگی از کنار آن عبور کنند.
 برای جویا شدن از صحت و سقم این خبر و علت برکناری احتمالی، گفتگویی را با «سید عبدالمجید رکنی»، تهیه‌کننده‌ی موفق برنامه‌ی «سمت خدا» انجام دادیم. «رکنی» پیرامون انتشار خبر برکناری‌اش اظهار داشت: «تقریبا این برکناری قطعی است و تمام مراحل اداری آن توسط مدیران شبکه و سازمان انجام شده است. متأسفانه برای مدیران، تصمیمات و اقتضائات مدیریتی بر مصالح دینی ارجحیت دارد.»
«رکنی» پیرامون دلایل برکناری‌اش از سمت تهیه‌کنندگی برنامه‌ی «سمت خدا» عنوان کرد: «دلیل اصلی برکناری، تمرد از رویه‌ی سازمانی و نامه‌ی انتقاد حاج آقای ماندگاری خطاب به ضرغامی عنوان شده است. ماجرا از این قرار است که صداوسیما در دو موضوع بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل می‌کرد و آقای «ماندگاری» طی نامه‌ای این دو موضوع را به «آقای ضرغامی» تذکر دادند. ولی ظاهرا این انتقاد برای برنامه‌ی «سمت خدا» بسیار گران تمام شد.» وی پیرامون دو موضوعی که صداوسیما بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل می‌کرد، افزود: «اولین موضوع تبلیغ اجناس مختلف در حین برنامه‌های کودک است که این مورد بر خلاف نص صریح قانون صداوسیماست. آیین نامه‌ی سیاست‌های تامین، تولید و پخش صداوسیما در شماره‌ی ۲۵۷۰ خود به این موضوع اشاره می‌کند و تبلیغ در حین برنامه‌های کودک را غیرقانونی می‌داند. اما متاسفانه بیش از یک سال است که برنامه‌های کودک تلویزیون به بهانه‌ی نداشتن بودجه، اقدام به تبلیغ محصولات مختلف می‌کنند.»
 وی پیرامون بهانه‌های صداوسیما مبنی بر نداشتن بودجه و اجبار برای پخش آگهی در حین برنامه گفت: «این حرف درست نیست. اگر مسئول سازمان محیط زیست برای تامین بودجه‌ی کارمندانش به مشکل بخورد، حاضر است یوزپلنگ شکار کند و از درآمد حاصل از آن حقوق کارمندانش را بدهد؟ بدیهی است که این کار غیر منطقی است؛ چرا که وظیفه‌ی محیط زیست حفاظت از همان یوزپلنگ است. حال مگر وظیفه‌ی صدا و سیما حفاظت و صیانت از فرهنگ کودکان نیست؟ پس چه طور حاضر می‌شود برای تامین بودجه این فرهنگ را تخریب کند؟ این دلیل قابل قبول نیست.»

«رکنی» در مورد نکته‌ی دومی که در نامه‌ی «حاج آقای ماندگاری» خطاب به رئیس صداوسیما وجود داشت، تصریح کرد: «رهبری پیرامون برخی از مسابقات تلویزیون دستور صریح دارند. گاهی ایشان پیرامون موضوعی مثل بها دادن به جایگاه زن، به طور کلی صحبت می‌کنند و گاهی هم ایشان مستقیما به مصداق‌ها اشاره می‌کنند. رهبری در سال ۸۳ در دیدار با مدیران سازمان صدا و سیما مخالفتشان را با برگزاری مسابقاتی که در آن‌ها جوایز غیر متعارف به شرکت‌کنندگان اهداء می‌شود، اعلام کردند و فرمودند که این مسابقات ترویج بی‌نطقی است. اما متاسفانه برخی مدیران و برنامه‌سازان در صداوسیما، انرژی می‌گذارند و بودجه خرج می‌کنند تا خلاف نظر رهبری عمل کنند.»

 تهیه‌کننده‌ی برنامه‌ی «سمت خدا» پیرامون تبعات این نامه ادامه داد: «حجت الاسلام ماندگاری» در نامه‌ی خود به این دو مورد اشاره کردند و فکر نمی‌کنم هیچ آدم منصف و با وجدانی باشد که این دو مورد را قبول نکند. دوستان بعد از این نامه تبلیغ محصولات در حین برنامه‌ی کودک را متوقف کردند، اما مسابقاتی که جوایز غیر متعارف دارد، هنوز از تلویزیون پخش می‌شود. در ذهن مدیران سازمان این بود که شما یکی از برنامه‌های ما را تعطیل کردید، ما هم باید برنامه‌ی شما را تعطیل کنیم تا مساوی شویم!»
 «رکنی» درباره‌‌ی احتمال تعطیلی برنامه‌ی پرمخاطب «سمت خدا» گفت: «ما فعلا با قدرت به کارمان ادامه می‌دهیم. باید جبهه‌ی دین‌داران در این موضوع خودش را بسنجد. ما ادعا داریم که رسانه باید به دست افراد انقلابی سپرده شود. حالا باید ببینیم می‌توانیم ۵۰ دقیقه برنامه را در تلویزیون حفظ کنیم؟ اگر توانستیم، آن زمان می‌شود به پله‌های بالاتر هم فکر کرد. اما اگر به هر دلیل، مثلا محافظه‌کاری یا ترس از موقعیت نسبت به این اقدام صداوسیما ساکت بمانیم، نباید انتظار داشته باشیم که در آینده رسانه به دست افراد متعهد و انقلابی بیفتد.» وی در مورد حمایت مردم از این برنامه و واکنش آن‌‌ها در صورت تعطیلی «سمت خدا» عنوان کرد: «حضرت آقا در سال ۷۳ فرمودند که از درد فرهنگ با مردم سخن نمی‌گویم، بلکه خطابم مسئولان هستند. اما امسال مسئولان فرهنگی کار را به جایی رساندند که حضرت آقا از مردم خواستند که فرهنگ کشور را احیا کنند. الآن هم مردم باید به این قضیه ورود و اعتراض‌شان را اعلام کنند. بنده و حاج آقای ماندگاری هم به عنوان یکی از مردم دعوت حضرت آقا را لبیک گفتیم.» با چنین توصیفاتی، باید صبر کرد و دید مدیران صداوسیما در ماه‌های پایانی مسئولیت خویش نیز همچنان بر حذف جناح مومن از رسانه‌ی ملی اصرار خواهند کرد؟
  • منصوره صامتی

 در طول 10 سال مدیریت بر سازمان صداوسیما  عزت الله ضرغامی با هیچ رسانه‌ی منتقدی مصاحبه نکرده است و به هیچکدام از انتقادات وارده به مدیریتش بر بزرگترین دستگاه فرهنگی نظام اسلامی پاسخی نداده و هراز چند گاهی هم خبر از منتقدانی است که ممنوع التصویر و یا ممنوع الکار می شوند ! اما در دو- سه مصاحبه تشریفاتی و غیرچالشی هم که در طول این سال‌ها داشته صحبت‌هایی را بیان کرده است که خود بهانه‌ای برای بحث و گفت‌و‌گوی بیشتر منتقدان و طرفداران مدیریت او شده است.

یکی مصاحبه سال 90 ایشان

که اولین مصاحبه جناب ضرغامی بعد از گذشت هفت سال از ریاست‌شان بر صداوسیما انجام می‌شد و در اوج انتقادات به عملکرد ضعیف‌شان در مدیریت رسانهٔ ملی خود را «مجتهد رسانه‌ای» نامید و بزرگ‌ترین مشکل خروجی‌های تحت امرشان را تا سطح آرایش بازیگران زن تقلیل دادند و در یک اظهار نظر جالب اعلام کردند که آن‌هم به خاطر مشکل گیرنده‌هاست نه رسانهٔ ملی!

 

 یکی دیگر مصاحبه‌ای که تیرماه 91 در هفته‌نامه مثلث منتشر شد و بیشتر به یک گفت‌و‌گوی تبلیغاتی انتخاباتی شباهت داشت تا یک مصاحبهٔ واقعی و بدون سوالات از پیش تعیین شده با یکی از مهم‌ترین مدیران جمهوری اسلامی.

 

 
 دراین میان مصاحبه ی سوم قابل توجه است .گفت‌و‌گوی کوتاهی که در«خانه ملت» انجام داده است .
رئیس رسانه‌ی ملی در این مصاحبه در پاسخ به این سوال که «بیشترین مشکلی که در دوره مدیریت‌تان با آن روبرو بودید چه چیزی بود؟» گفته است که:
 «حق مردم است که وقتی انقلاب کرده‌اند سیمای جمهوری اسلامی را ببینند و بتوانند سیمای این انقلاب را در برنامه‌های رسانه ملی‌شان پیگیری کنند ولی در مواردی این اتفاق نمی‌افتد دلیل آن هم مشکلات اعتباری است، سال قبل بودجه اعتباری صدا وسیما 150 میلیارد تومان در قانون دیده شد که بسیار کمتر از انتظارات ما بوده حال اینکه یک ریال از این بودجه نیز پرداخت نشده است، امسال در 6 ماه اول یک ریال از بودجه عمرانی ما داده نشد، پس چگونه می توانیم در صدا و سیما توسعه ایجاد کنیم.»
 
 
در چند سال گذشته همواره مهم‌ترین انتقاد فعالان فرهنگی جبهه انقلاب به مدیریت جناب ضرغامی و معاونانش در رسانه‌ی ملی این بوده است که برنامه‌های رادیو و تلویزیون ایران بازتاب‌دهنده‌ی تصویر واقعی انقلاب و نظام اسلامی نیستند و درچارچوب‌ اصول استراتژیک جمهوری اسلامی و همچنین بر اساس باورها، عقاید و سبک زندگی قاطبه مردم حرکت نمی‌کنند.
 
حالا جناب ضرغامی در پاسخ به بیشمار انتقاداتی که به رویکردهای غلط محتوایی خروجی‌های چند سال اخیر رسانه‌ی ملی مطرح شده است-که مطرح کردن دوباره‌ی آنفرصت فراوانی می‌خواهد و این مطلب کفاف آن را نمی‌دهد- با دادن یک ادرس غلط همه چیز را گردن نبود بودجه انداخته‌اند و گفته‌اند که: «حق مردم است که وقتی انقلاب کرده‌اند سیمای جمهوری اسلامی را ببینند و بتوانند سیمای این انقلاب را در برنامه‌های رسانه ملی‌شان پیگیری کنند ولی در مواردی این اتفاق نمی‌افتد دلیل آن هم مشکلات اعتباری است. سال قبل بودجه اعتباری صدا وسیما 150 میلیارد تومان در قانون دیده شد که بسیار کمتر از انتظارات ما بوده حال اینکه یک ریال از این بودجه نیز پرداخت نشده است»
 
این یعنی اینکه باید بپذیریم اگر مهندس ضرغامی بودجه‌ی بیشتری داشتند حتما ما شاهد رسانه‌ی انقلابی‌تری بودیم، و اصلا هم نباید این پرسش در ذهن‌مان شکل بگیرد که خب بودجه سازمان صداوسیما یکسال پرداخت نشده پس دلیل «انقلابی نبودن» رسانه‌ی تحت امر جناب ضرغامی در 9 سال قبل چیست؟
 یا اینکه مگر جناب ضرغامی با همین بودجه‌ای که در اختیار دارند چه برنامه‌ای در راستای چارچوب‌های اصلی جمهوری اسلامی ساخته‌اند که بخواهند با افزایش بودجه گسترش‌ش دهند؟ از کجا معلوم با زیاد شدن بودجه سازمان به جای ساخت یک سریال «پژمان» و «ساختمان پزشکان» و «راستش را بگو» و آثاری مثل «یک خانواده محترم» شاهد چندین «ساختمان پزشکان» و .......نبودیم؟
 
نکته‌ی مهم در آخرین مصاحبه ی رئیس رسانه‌ی ملی این است که ایشان دانسته یا ندانسته دارند مشکل «مدیریت نیروی انسانی» در سازمان تحت امرشان را به مشکل «مدیریت عمرانی و توسعه زیربنایی سازمان» تقلیل می‌دهند و این را هم می‌اندازند تقصیر نبود بودجه!
 اما مگر مشکل صداوسیما این است؟
یکی از مهمترین مشکلات صداوسیما مشکل مدیریت غلط در نیروی انسانی‌ست. این مدیریت غلط نیروی انسانی یعنی چه؟ یعنی اینکه مدیران ارشد صداوسیما هنرمندان و برنامه‌سازان معتقد و متعهد را از چرخه‌ی برنامه‌سازی رسانه‌ی ملی حذف و تمام آنتن را یکسره تقدیم حلقه‌ی بسته‌ای از هنرمندان و برنامه‌سازانی کرده‌اند که اساسا با قدرمطلق اعتقادات قاطبه‌ی مردم زاویه دارند و واضح است که خروجی آن‌ها ربطی به اصول اساسی جمهوری اسلامی نخواهد داشت.
 
این چه ربطی به کم یا زیاد بودن بودجه دارد؟!
 شما به عنوان مدیر یک مجموعه‌ی هنری/رسانه‌ای در هر لحظه از زمان می‌توانید ساخت برنامه‌هایتان را یا دست نیروهای معتقد به انقلاب بسپارید یا دست شبه‌روشنفکران غرب‌زده. وقتی مدیری همین مقدار بودجه را هم-در اوضاعی که به قول خود دوستان در بدترین شرایط مالی سازمان به سر می‌بریم- برای ساخت سریال‌ های خاص خرج می‌کند خب معلوم است که در صورت زیاد شدن بودجه هم همین مسیر را ادامه خواهد داد. تازه اگر بگذریم از ادعای کمبود بودجه و اضافه کردن هر روزه‌ی شبکه‌های بی‌مخاطب.
 
با این اوصاف ظاهرا جناب ضرغامیحتی در این روزهای  پایان دوره‌ی مدیریت‌شان بر بزرگترین دستگاه فرهنگ‌ساز نظام اسلامی هم نمی‌خواهند اشتباهات‌شان را بپذیرند و حتی برای یک‌بار هم که شده در یک مصاحبه غیرفرمالیته جلوی رسانه‌های منتقد از مدیریت خود دفاع کنند. البته ایشان باید بدانند که با این  موضگیری‌ ها چیزی عوض نخواهد شد،بی تردید مخاطبان رسانه‌ی ملی خود بهترین ناظران برای ارزیابی خروجی‌های رادیو و تلویزیون ایران‌ هستند و خود نیز کاملا تشخیص می‌دهند که افت فنی و محتوایی این برنامه‌ها حاصل کمبود بودجه است یا چیز دیگر!
و صد البته بیش از هر زمان دیگر بایستی از دستگاه های نظارتی بر رسانه ی ملی  من جمله شورای نظارت بر صدا و سیما جویای چگونگی نظارت بر عملکرد صدا و سیما شد که این چنین هزینه های میلیاردی را بر کیان فرهنگی جامعه ی اسلامی و بیت المال آن تحمیل کرده است  و خبری هم از نظارت و انتشار گزارش عملکرد شفاف با اعمال بی طرفی از سویدستگاه های نظارتی نیست.


 

  • منصوره صامتی

آب بحران نسل های آینده

منصوره صامتی |

پرویز کردوانی پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به آلمان می‌رود و مراتب تحصیلی‌اش را تا اخذ درجه دکترای رشته عمران کویر طی می‌کند.او برای انجام پروژه پایان تحصیلی‌اش یک تن از خاک‌های کویری ایران را به آلمان می‌برد و با کسب رتبه اول در میان تمامی دانشجویان این رشته سال 1966 دکترایش را دریافت می‌کند و مورد تشویق مقاماتی در آلمان و ایران نیز قرار می‌گیرد.پس از بازگشت به ایران به عنوان اولین عضو هیأت علمی دانشکده جدید التاسیس کشاورزی ارومیه استخدام می‌شود و پس از 2 سال تدریس در این دانشکده در سال 1347 به گروه آموزشی جغرافیای دانشگاه تهران انتقال می‌یابد.در همین سال‌هاست که او مطالعه میدانی خود روی مناطق کویری ایران را با جدیت فراوان دنبال می‌کند و اکتشافات منحصر به فردی در ارتباط با جغرافیای طبیعی بیابان لوت ایران دست می‌یابد. از آن جمله است اصرار به مدعای گرم‌ترین نقطه کره زمین در بیابان لوت ایران و اثبات آن.

این استاد دانشگاه در گفت وگو با شفقنا، دغدغه های فراوانی بابت منابع طبیعی ایران دارد و از نظر او نا آگاهی بعضی از دست اندر کاران، منابع مهم حیاتی کشور را به خطر انداخته است. ایران را با بیشتر کشورها مقایسه می کند و از نظر او ایران بی نظیر ترین در جهان است.کردوانی می گوید: همه دنیا به جز امریکای جنوبی را با ماشین گشته ام و دانشجویانم را برای پژوهش به 14 کشور برده ام و این مسیر را با اتوبوس گشته ام. او در وصف ایران می گوید: ایران یک کشور کوچک است با 2000 کیلومتر مساحت که قله الوند و دماوند زیر برف در این کشور خودنمایی می کند. ایران کشوری است با تنوع اقلیمی بالا اما متاسفانه بسیاری از محصولات و کالاهای خود را از خارج وارد می کنیم.دغدغه پروفسور این است که ایران با وجودی که می تواند همه محصولات را داشته باشد اما در عین حال هر محصولی را باید از خارج وارد کنیم و مخصوصا محصولات استراتژیکی مانند چای ، برنج ، قند، یونجه، جو، ذرت و سویا را باید وارد کنیم و مصرف کنیم. به طور مثال در استان گلستان از یک زمین می توان دو بار سویا برداشت کرد یا در خوزستان سه بار ذرت برداشت کنیم.او در مقایسه مناطق شمالی ایران با کشورهای دارای رطوبت بالا می گوید: گیلان هوای مرطوب دارد آلمان، فرانسه و انگلیس هم کشورهای مرطوب هستند. تمام محصولاتی که ما در گیلان داریم مانند برنج و مرکبات و دریا؛ آنها ندارند. از برکت دریای خزر، کوه البرز وتالش آب وهوای محلی مرطوب درست شد. ما باید بدانیم هرچه در دنیا بخواهیم در این کشور وجود دارد. نفت، گاز، دریا، جنگل و انسان در کنار هم در این کشور وجود داردجنگ های آینده بر سر منابع آبی است آب دریای خزر در گیلان و مازندران در حال سمی شدن است

دکتر کردوانی جنگ آینده در دنیا را جنگ آب می داند و می گوید: آب دریای خزر در گیلان و مازندران در حال سمی شدن هستند. از طرفی سد گیلان درحال خشک شدن است و دلیل آن وجود 11 سدی است که روی شاخه قزل اوزن می زدند و از طرفی دشت محصولات خراسان امسال 900 میلیارد تومان پسته برداشت کرده در صورتیکه این دشت درحال نابودی است و آب ندارد. درسال 60 این دشت ممنوع البرداشت بود. 5000 هزار هکتار پسته داشت اما الان 25000 هزار هکتار پسته برداشت کرده است. یکی دیگر از مواردی که توسعه باعث نابودی آب ها شده، سد سفیدرود است که در طول 50 سال 170 هزار هکتار شالیزار گیلان را آبیاری می کرد.از دید وی نکته ی مهمی که در کشورهای مسلمان به دلیل خشک بودن مناطقشان باید به آن توجه کنند و حتی درخطبه های نماز جمعه هم باید به آن پرداخته شود مساله آب است. منابع آب هر کشور و هرمنطقه ای مقدار بارشی است که به سطح آن می ریزد که مقداری از آن دریاچه است و مقداری در زمین نفوذ می کند و تبدیل به آب های زیرزمینی می شود. از طرفی مقدار بارش و منابع آب هر کشوری به دو عامل بستگی دارد یکی عرض جغرافیایی و دیگری فاصله کشور با خط استوا است. کشورهایی که در منطقه استوایی هستند پر باران هستند که به آن منطقه گرم و مرطوب می گویند و شب و روزش یکی است یعنی12 ساعت است و یک فصل دارد. فقط گرم و مرطوب، از طرفی بستگی به عرض جغرافیایی دارد، استوا هر روزش بارانی است و باران های سیل آسا دارد.

منطقه ما در منطقه معتدل خشک است چرا که تحت هوای پرفشار است و بارندگی کم است که به آن مناطق خشک و نیمه خشک می گوییم.او در ادامه گفت: منطقه ما معتدل و خشک است و این به علت هوای پرفشار است و در این منطقه بارندگی کم است. هوای پرفشار می تواند بارندگی ایجاد کند مخصوصا اگر در آن منطقه دریاچه وجود داشته باشد. به طور کلی بارندگی وقتی اتفاق می افتد که شرایطی فراهم باشد، یکی امکان رطوبت که با تبخیر فراهم می شود، امکان صعود که به سمت بالا می رود و باعث سرد شدن می شود و نهایتا امکان بارندگی را فراهم می کند. اگر همین دریاچه در منطقه پرفشار قرار گیرد در حال تبخیر شدن فشار هوا نمی گذارد سرد شود و صعود کند در حالی که قسمت اعظم کشور ما در هوای پرفشار است.چرا بارش ها در ایران رو به کاهش است؟کردوانی با اشاره به اینکه قسمتی از منطقه ایران در ناحیه مرطوب است که از منطقه گرگان شروع می شود تا آستارا؛ بقیه خشک است و آنجا که مرطوب است به دو قسمت تقسیم می شود؛ نیمه مرطوب از گرگان تا بهشهر که بارندگی کم است و از بهشهر به بعد که تا بندر انزلی می رسد، مرطوب است ولی نهایتا کشور در منطقه خشک واقع شده و بارندگی اش کم است که آن هم به چهاردسته تقسیم می شود نیمه خشک که از مناطقی که در کوهستان البرز و زاگرس هستند، شمال غرب و آذربایجان شرقی و غربی و از تهران تا مشهد؛ مناطق خشک محسوب می شوند. یزد و نائین مناطق نیمه بیابانی هستند و در نهایت بیابان لوت که بارندگی در آن وجود ندارد.به گفته وی عامل دومی که در بارندگی موثر است میزان ارتفاعات است، مثلا در یزد 60 میلی متر بارندگی دارد در مقابل شیرکوه 300 میلی متر. در حالی که کشورهایی که در منطقه وجود دارند تمام فعالیت های اقتصادی و فرهنگی شان را باید متناسب با منابع آب کشورشان متناسب کنند. یعنی آن کشوری که در استوا حضور دارد می تواند کشت و صنعت را توسعه دهد. در فلسطین اشغالی کمتر از 100 میلی متر بارندگی وجود دارد بنابراین امکان این نیست که کشاورزی و صنعت را توسعه دهند.

آب؛ مایه حیات انسان است اما درحال حاضر مایه نابودی انسان شدهکردوانی ادامه داد: نکته مهم و قابل توجه آن است که مقدار آب هر کشوری ثابت است. ما در این عرض جغرافیایی از لحاظ بارندگی دچار مشکلاتی هستیم و میزان بارندگی کم است. البته در کشور ما نوسان اقلیم وجود دارد. این در شرایطی است که روز به روز بر تعداد جمعیت دنیا افزوده می شود و علم و تکنولوژی در حال توسعه یافتن است. سطح فرهنگ و بهداشت درحال بالا رفتن است و زندگی شهرنشینی در حال رواج یافتن و مصرف آب هم در حال افزایش است، جامعه ای که آب بیشتری مصرف کند آب بیشتری را نیز آلوده می کند، این آلودگی آب باعث آلودگی های بعدی می شوند. آب؛ مایه حیات انسان است اما درحال حاضر مایه نابودی انسان شده که امکان تصفیه آن هم نیست.این کویر شناس برجسته معتقد است؛ روز به روز با علم و مطالعه توقعمان از آب در حال بیشتر شدن است از طرفی برای تمام فعالیت ها به آب احتیاج داریم. برای کشاورزی و صنعت و همه موجودات زنده اعم از انسان، حیوان و گیاه به آب نیاز است کشاورزی بدون خاک می شود اما بدون آب امکان پذیر نیست. آب هم مثل درآمد یک خانواده است اگر خانواده ای متناسب با درآمدش خرج نکند به فقر و بدبختی می رسد.

پروفسور کردوانی با تاکید بر اینکه در کشور ما دو منبع آبی وجود دارد گفت: یکی منابع آبی سطحی و دیگری منابع آبی زیر زمینی است. در دهه 40 از قنات و چشمه استفاده می کردیم با پیشرفت تکنولوژی چاه های عمیق و نیمه عمیق به وجود آوردند. چاه ها حفر شدند اما اتفاق ناگواری که رخ داده این است که از دهه 50 تا 60 چاه ها دو برابر شده اند. در اوایل سیاست بر این بود که کشاورزی را توسعه دهند که وابستگی به بیگانه نداشته باشیم به همین دلیل شروع به حفر چاه کردند و تنها دو تن در هکتار از سطح کشت را گسترش دادند. این اتفاقات باعث شد تا صنعت و شهرها توسعه پیدا کنند و کشاورزی هم توسعه پیدا کرد ولی نتیجه اینها غارت شدن آب ها بود.تمام مشکلات ما از قانون آب است  به گفته او، در ادامه برای ذخیره کردن آب، سدسازی کردند با وجود سد سازی های متعدد و حفر چاه های فراوان با مشکل کم آبی مواجه شدیم. به این معنی که سدهای ایجاد شده بیشتر از مقدار آب موجود بودند و مشکل بزرگتری ایجاد شد که در حال حاضر از 600 دشت 300 دشت شرایط بحرانی را طی می کند. قانون آب باعث شده شهرها توسعه پیدا کنند، ماشین ها زیاد و نهایتا آلودگی زیاد شود جمعیت نیز افزایش یابد و تمام روستاها خالی شوند. به این دلیل است که من می گویم تمام مشکلات ما از قانون آب است.

بحران بی آبی تهران جدی تر از هر زمان دیگر

پدر علم کویر شناسی می گوید؛ در کشور ما قانونی ایجاد کردند و اولین اولویت در مصرف آب را برای شرب (شهر) قرار دادند بعد صنعت و اگر آب زیاد باشد برای کشاورزی استفاده شود. اولین آبی که برای تهران منتقل کردند مربوط به1309 است به دنبال بزرگ شدن تهران چنداستان و شهرستان نابود شد که اکنون تهران هم فاقد آب است. ابتدا سد لار را ساختند بعد سد لتیان را ساختند و از آب آن منطقه یک دهم را برای تهران گرفتند. رود کرج هم که خشک است، آب جاجرود را که برای مردم تهران فرستادند بعد سد ماملو را برای مردم ورامین ساختند آنهم متعلق به تهران و شهرک پردیس است بعد آب گیلان را برای تهران گرفتند الان نیز سد لار، با این حال تهران سیر شدنی نیست.وی معتقد است در حال حاضر از آب زیرزمینی برای تهران استفاده می کنند در حالی که تهران رود ندارد ولی به اندازه سه رودخانه فاضلاب دارد. برای تامین آب تهران چاه های متعددی احداث کردند آب که پایین می رود زمین نشست می کند. تهران تا 5سال پیش تا 17 سانتی متر زمینش نشست می کرد الان 36 سانتیمتر بیشتر نشست می کند یعنی هر سه سال 1.5 متر نشست می کند. با هر نشست هم لوله آب و گاز می شکند.آب های زیر زمینی در حال تمام شدن است

کردوانی با اشاره به وضعیت بد کلان شهرهای ایران می گوید: در مورد تبریز هم به همین گونه است. تبریز هم توسعه پیدا کرده، اما طی احداث چاه ها، زمین نشست کرده است. مشهد به علت داشتن زوار فراوان بدترین نقطه ایران است. دشت مشهد هم به لحاظ کم آبی بدترین دشت های ایران است، مشهد دچار کم آبی شد در صورتیکه چاه های مشهد یکسال عمر دارند به علت این که زمین که نشست می کند تمام چاه ها هم خراب می شود. سد دوستی را بر روی حریر رود، مرز ایران و افعانستان ساختند که مشکل حل نشد. در حالیکه آبی ندارند استخر ایجاد می کنند به خاطر اینکه زوار که به مشهد می روند در آنجا امکان تفریح هم داشته باشند یا در قزوین که آب آشامیدنی ندارد هزار هکتار پارک احداث می کنند که همه اینها بی رویه است. همه این مسائل باعث تغییر هوا می شود نه اقلیم. زاهدان از آب زابل استفاده می کند؛ همدان از بدترین نقاط ایران است. سدش آب ندارد چاه های متعددی هم احداث کردند؛ همه مناطق ایران با کمبود آب مواجه است, از کوه البرز تا خلیج فارس آب های زیر زمینی تمام است.برای 60 تا 70 سال دیگر سد نداریم

تانکرهایی که در جنوب نفت می آورند در آینده باید آب بیاورند

این کویر شناس با اشاره به این واقعیت که سد گیلان در طی 50 سال باید آنقدر آب داشته باشد که 170 هزار شالیزار را آبیاری کند گفت: سدها هم می میرند. سد را گل و لای می گیرد و خشک می شود. سدکرج 100 متر است که 40 مترش گل است. اولین سدی که در زمان پهلوی زدند، سد دز درخوزستان بود که 200 متر عمق دارد و در حال حاضر 85 متر آن گل است.کردوانی تاکید می کند: تهران 50 درصد از آبهای زیرزمینی را برداشت می کند در حالی که قرار بوده30 درصد را برداشت کند. آب سد که کم است به آب های زیرزمینی فشار می آورد و باعث می شود روز به روز از آب های زیرزمینی هم کاسته شود. برای جلوگیری از کم آبی سدها آبخیزداری، مناسب ترین روش است که در کشورهای پیشرفته از آن کمک می گیرند؛ بالادست این سد باید رسوب گیر بگذارند و هر چه سریعتر اقدام به شست و شوی هیدرولیکی سدها کنند. از طرفی با باروری ابرها به افزایش میزان آب کمک کنند حتی اگر به طرف افغانستان رفته و بارش در آنجا انجام شود.وی در پاسخ به اینکه چرا سدها را برای لایروبی باز نمی کنند، می گوید: اولا سدی که باز کردند دیگر برق نمی دهد دیگر اینکه مثلا سد لتیان را باز کنند آبش برای ورامین می رود و تهران آب ندارد؛ عمر سدهای ما با این وضعیت آبخیزداری حداکثر70 سال دیگر است. 70 سال دیگر آب زیرزمینی و سطحی دیگر وجود ندارد.

 تمام جنگهای داخلی و اختلافات داخلی در دنیا بر اثر آب است. تانکرهایی که در جنوب نفت می آورند در آینده باید آب بیاورند.

مناطق کنار دریا وضعیت شان بهتر است

به گفته کردوانی 400 هزار چاه غیرمجاز داریم چرا که برای دشت چاه ممنوع است در حالیکه برای شهر برای شرب، حفرچاه مجاز است. بر اساس قانون، ممنوعیت برای کشاورزی است و برای شرب نیست. سعی می کنند که روستا را برای شرب به شهرتبدیل کنند مثلا گرمسار دشت است که شهر شد و روستایی که حق نداشت چاه بزند و اگر چاهی احداث می شد در آن را می بستند. شورا تشکیل می شد که باید ده حلقه چاه احداث شود که غیرمجاز است روستایی که حالا تبدیل به شهر شده باید برای شهر میدان درست کرد، خیابان کشی کرد و زمینهای کشاورزی را تغییر کاربری داد و برای فضای سبز استفاده کرد و در آخر احداث کارواش که بزرگترین خیانت است.در هر کشوری که آب زیاد مصرف شود، شوینده های سرطان زا بیشتر مصرف می شودوی می افزاید: در هر کشوری که آب زیاد مصرف شود، شوینده های سرطان زا نیز بیشتر مصرف می شود که از تصفیه عبور می کنند و ماهی ها را می کشد. از طرفی در فرآیند شهری شدن بچه های روستایی نیز به ادارات شهر می روند و روستاها خالی می شود. در ادامه شهرها به روستاها زور می گویند و کشاورزی نابود می شود.

این آینده ای است که با این روش مدیریت آب می توان دید.گله دارم از مسئولان که چرا مردم را از اهمیت آب خبردار نمی کنند؟این کویر شناس در ادامه با اشاره به سخنان خانم بارلو می گوید: وی کتابی نوشته که عهدنامه آبی کانادایی است؛ اما در ایران چه؟ گله دارم از مسئولان که چرا مردم را از اهمیت آب خبردار نمی کنند. بعضی از کشورها مانند عربستان 20 درصد آب شیرین کن های دنیا را در اختیار دارند و آب را گرانتر از نفت شیرین می کنند.

چکارباید کرد؟

به گفته کردوانی آب های زیر زمینی پس انداز نسلهای آینده است. اولین گام در حل این مشکل آگاهی مردم از کم آبی است. ازطریق رادیو و رسانه های گروهی و خطبه های نماز جمعه و جماعات. دومین گام، با صرفه جویی مردم محقق می شود. همه باید برای نسل های آینده همکاری کنند تا زندگی آنها نیز از اولین عامل حیات بهره ببرد. برای وضعیت آب مملکت چهار مدیریت باید اجرا شود البته موقعیت ها در دنیا فرق می کند.

1- مدیریت در جلوگیری از هدر رفتن آب یعنی سد بسازند و آبخیزداری کنند 2- مدیریت در انتقال آب، به طور مثال تعویض لوله کشی ها که طبق اعلام خبرهایی 30 تا40درصد آب ها در لوله ها هدرمی رود، مدیریت درمصرف آب کشاورزی، از سد تا روستا آبها در کانالهای سیمانی برود 3- مدیریت در مصرف در شهر؛ سه محل مصرف داریم یکی خانه ها یکی ادارات و یکی شهرداری ها؛ باید همه استفاده بهینه کنند. استفاده بهینه به این شکل است که آب را چهار گونه می شود مصرف کرد. یعنی اسراف در مصرف ، امساک در مصرف کمتر از نیاز مصرف کردن، صرفه جویی در مصرف نه کم نه زیاد.( 125 لیتر مصرف روزانه هر خانواده ایرانی است که به معنای هدردادن آب است) . مسئولین برای استفاده بهینه باید الگو مطرح کنند به عنوان مثال امکانات باید اصلاح شود، شیرالات کم مصرف باید به مردم ارایه شود با این کارها می شود صرفه جویی کرد4- اگر از آب غیر متعارف استفاده کنیم نیازی به استفاده بی رویه از از آب سد و آب زیر زمینی تا این اندازه نیست؛ استفاده از فاضلاب سی سال است که در بسیاری از کشورها رواج دارد. فاضلاب را تصفیه می کنند اول برای فضای سبز و برای خنک کردن کارخانه ها. برای آب شرب نیز باید آب باران جمع آوری شود. خرید آب از کشورهای خارجی نیز باید در دستور کار دولت قرار گیرد.کردوانی می افزاید: هر فرد باید در محله و منطقه و هر دولت باید در فضای بین المللی در زمینه آب مشارکت داشته باشد. شهرداری خیلی آب مصرف می کند و همین که می بینند شهرها آلوده است برای جلوگیری از آلودگی شهرها فضای سبز را توسعه می دهند در حالی که برای درمان یک بخش، بخش دیگر را با مشکل رو به رو می کنند.

در کشورهای پیشرفته منابع آلوده کننده را از بین می برند نه اینکه فضای سبز ایجاد کنند.وی در پایان به مردم و مسئولین هشدار داد: همان طورکه انسان پیر می شود و از بین می رود آب هم پیر می شود و از بین می رود. دشتها و رودهای تهران نیز پیر شده و آب ندارند. مقدار آب ثابت است ولی مصرف رو به افزایش، به همین جهت باید هر چه سریعتر مردم را به مشارکت طلبید و پیش از فاجعه آن را علاج کرد.

  • منصوره صامتی

برخی از زنان معتقدند با پوشیدن کفش پاشنه بلند احساس بهتری دارند !

برخی زنان معتقدند پوشیدن کفش پاشنه بلند به آنها اعتماد به نفس می دهد ! 

.

.

.فارغ از دردسرها و تبعات دراز مدت پوشیدن کفش پاشنه بلند زنان  همچنان به کفش های بسیار پاشنه بلند علاقه مند هستند ! 

اگر شما هم مثل این خانم در یک مراسم رسمی به خاطر کفش پاشنه بلند زمین می افتادید ؟!...


  • منصوره صامتی

تمام آثار شهید مطهری بلااستثناء خوب است . امام خمینی ( ره ) 

روز معلم گرامی باد .

 به پاسداشت یاد و خاطره ی معلمی که "اندیشیدن" را به ما آموخت ، نه "اندیشه ها"را .

در مورد مجموعه آثار استاد شهید آیت الله مطهری -که حضرت امام او را حاصل عمر ، پاره ی تن خویش ، مفسر ، فیلسوف ، فقیهی عالی مقام و اسلام شناسی عظیم الشان خواندند- گرچه نمی توان قائل به سیر مطالعاتی خاصی بود ، چرا که این امر بستگی به نیاز ، علاقه و سوالات مطرح شده برای افراد دارد ، اما برای کسانی که می خواهند دوره ی کامل آثار آن استاد فرزانه را مطالعه نمایند ، سیر مطالعاتی ذیل که از آسان به مشکل تهیه شده است ، پیشنهاد می شود :

1. بخش سیره ی معصومین و بزرگان : شامل کتاب های داستان راستان ، حکمت ها و اندرزها ، سیری در سیره ی نبوی ، جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام ، سیری در نهج البلاغه ، حماسه ی حسینی ، سیری در سیره ی ائمه اطهار

 2. بخش اخلاق ، تربیت و عرفان : شامل کتاب های آزادی معنوی ، تعلیم و تربیت در اسلام ، انسان کامل ، عرفان حافظ ، فلسفه اخلاق ، فطرت .

3. بخش اجتماعی و سیاسی : شامل کتاب های احیاء تفکر اسلامی ، اسلام و مقتضیات زمان ، جهاد ، قیام و انقلاب مهدی ( عج الله فرجه ) از دیدگاه فلسفه ی تاریخ به ضمیمه ی مقاله ی شهید ( که آن را در رد کتاب "شهید جاوید" نوشته اند ) ، نهضت های اسلامی در صد سال اخیر ، آینده ی انقلاب اسلامی ایران ، حج ، پنج مقاله ، کتاب شش مقاله . 

4. بخش گفتارها : شامل کتاب های امدادهای غیبی در زندگی بشر ، کتاب ده گفتار ، پانزده گفتار ، بیست گفتار . 

5. بخش حقوق زن : شامل کتاب های نظام حقوق زن در اسلام ، مسئله ی حجاب ، پاسخ های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب ، اخلاق جنسی .

 6. بخش اصول عقاید : شامل کتاب های انسان و ایمان ، جهان بینی توحیدی ، وحی و نبوت ، انسان در قرآن ، زندگی جاوید یا حیات اخروی ، انسان و سرنوشت ، عدل الهی ، امامت و رهبری ، ولاء ها و ولایت ها ، توحید ، نبوت ، معاد ، ختم نبوت ، خاتمیت ، علل گرایش به مادیگری .

7. بخش تاریخ : شامل کتاب های خدمات متقابل اسلام و ایران ( که گروهک فرقان ، علت ترورکردن شهید مطهری را ، نوشتن این کتاب و کتاب اسلام و مقتضیات زمان از جانب ایشان را ، اعلام کرده بودند ) 

8. بخش فلسفه ی تاریخ : شامل کتاب های نبرد حق و باطل با ضمیمه تکامل اجتماعی انسان در تاریخ ، جامعه و تاریخ ، فلسفه ی تاریخ .

 9. بخش آشنایی با علوم مختلف اسلامی : شامل کتاب های کلیات منطق و فلسفه ، کلیات فقه و اصول ، کلیات علم کلام ، کلیات عرفان و حکمت عملی . 

10. بخش تفسیر : شامل دوره ی 14 جلدی آشنایی با قرآن ( تفسیر سور مختلف قرآن )

 11. بخش اقتصاد : شامل کتاب های مسئله ی ربا و بانک ، نظری به نظام اقتصادی اسلام . 

12. بخش فلسفه : شامل کتاب های مسئله شناخت ، مقالات فلسفی ، اصول فلسفه و روش رئالیسم ، شرح منظومه ی حکیم سبزواری ، شرح مبسوط منظومه ، درس های اشارات و شفای ابن سینا ، درس های اسفار ملاصدرا ، نقدی بر مارکس .

سخن آخر آنکه به فرموده ی امام ( ره ) "نگذارید کتاب های این استاد شهید ، با توطئه هایی شیطانی ، به دست فراموشی سپرده شود ."

 بار دیگر ضمن گرامی

داشت یاد و خاطره ی این استاد جلیل القدر ، روز معلم را ارج نهاده و آن را به همه ی معلمان عزیز تبریک می گوییم . 

  • منصوره صامتی

 سلام خدا بر همه‏ ی شهیدان و به ‏ویژه شهدای گمنامی که در حیاط دانشگاه امام صادق(ع) مدفونند، و انگار این روزها خیلی غریب مانده ‏اند؛ چه آنکه اسمشان هست اما رسمشان نیست. این روزها تخریب و هتک حرمت چقدر عادی شده و چقدر تاسف‏ آور است فقدان مواجه ه‏ای روشن با این روند. ماجرا از چند خط نوشته ‏ی یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در صفحه ‏ی شخصی‏ اش در فیسبوک آغاز شد:
 «چند روز پیش در دانشگاه امام صادق(ع) مراسمی با سخنرانی پناهیان و مداحی حاج میثم مطیعی خودمان برگزار شد. اگر پناهیان سخنران باشد دیرتر می‏روم تا فقط از نوای میثم عزیز استفاده کنم چون حوصله شنیدن حرف‏های ذوقی و بی‏قاعده‏ی نامبرده را ندارم. ولی خب این‏بار ده دقیقه‏ ی پایانی سخنرانی رسیدم. پناهیان برخی دانشجویان امام صادق(ع) را که به ماشین گران‏قمیت و دنده اتوماتش گیر داده بودند مورد تمسخر قرار داد و نیشخندی حوالتشان کرد و گفت بچه حزب‏اللهی باید پولدار باشد اگر پول ندارید عرضه ندارید! باید عرضه داشته باشید! من معنی عرضه را نمی‏دانم؛ اگر کسی هست که مرا در درک این کلمه یاری کند خوشحال می‏شوم.» 

کمی بعد و به صورت احتمالا اتفاقی در آستانه‏ ی مناظره‏ ی تلویزیونی حجت الاسلام و السلمین پناهیان و دکتر آشنا در برنامه‏ ی دیروز، امروز فردا، همین چند خط کوتاه توسط سایت‏های مختلف خبری داخلی و ضدانقلاب منعکس شد.
 پناهیان، ماشین گرانقیمت و پولداری! کسی نمی‏پرسید فردی که به بیان خودش تنها ۱۰ دقیقه ‏ی‏ آخر سخنرانی رسیده چگونه می‏تواند درباره‏ ی آنچه گفته شده قضاوت کند. اما ماجرا چه بود؟

 آن ماشین گران قیمت و مدل بالا که گفته می‏شد، پژوپارس بود! و ماجرای دنده ی اتوماتیکش را هم پناهیان در همان سخنرانی توضیح داده بود که به دلیل مجروحیت و جانبازی‏اش است.
و اما موضوع سخنرانی راجع به برکت بود و مقوله ‏ی فقر و ثروت. بحثی که در بیانات رهبرانقلاب نیز بارها و بارها تکرار شده است. پناهیان به زیبایی از مغفول ماندن مقوله‏ ی برکت در علوم انسانی رایج و علم اقتصاد کنونی سخن گفت و با ذکر مثال‏هایی به اهمیت توجه به مقوله ‏ی برکت که یکی از مسائل مغفول در جامعه ‏ی کنونی ماست، اشاره کرد. او سپس به بحث فقر پرداخت و توضیح داد که تولید ثروت در روایات و بیانات امیرالمومنین(ع) نیز امری پسندیده است و منافاتی با زهد ندارد. پناهیان تأکید کرد:         
                                       حجت الاسلام علیرضا پناهیان
«می‏گویند ما می‏خواهیم زاهدانه زندگی کنیم. خب زاهدانه زندگی کن! اما پول داشته باش و سفره بنداز. خودت نخور!» پناهیان توضیح داد نباید به هرکسی که برای تولید ثروت در جامعه تلاش می‏کند با نگاهی غضب‏آلود و منفی نگاه کنیم. گاه این ثروت از ناحیه‏ ی برکتی است که خداوند عنایت می‏کند. او همچنین توضیح داد فقر نیز یا ریشه درخواست خدا دارد یا ریشه در تنبلی. فقر، ممدوح نیست و نباید آن را مساوی زهد قرار داد و تلاش برای زندگی زاهدانه را بهانه برای تنبلی و بیکاری.
 پناهیان تصریح کرد:«جامعه‏ ی ما جامعه‏ ی الگویی نخواهد شد مگر آنکه از این برکات برخوردار باشد.» همین بیان ساده موجب شد باب تخریب‏ها و انتقادهای این چنینی بازشود. اما ذکر فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در همین فضا خالی از لطف نیست. ایشان می‏فرمایند:«دو چیز را با هم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است. کسی فعالیت کند به شکل صحیحی و ثروت تولید کند. یکی، نحوه‌ی تولید و نحوه‌ی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید می‌شود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است… در روایات ما هم هست:”نعم العون الدّنیا علی الأخرة”؛ از این ثروت برای آباد کردن آخرتت استفاده کن. توصیه‌ی دوم:”و لا تنس نصیبک من الدّنیا”؛ سهم خودت را هم فراموش نکن. خود تو هم سهمی داری، نصیبی داری؛ آن را هم ما نمی‌گوییم که استفاده نکن؛ خودت بهره‌مند نشو از این ثروت؛ نه، بهره‌مند هم بشو؛ مانعی ندارد. سوم: “و أحسن کما أحسن الله إلیک”؛ خدا به تو این ثروت را داده؛ تو هم وسیله‌ای بشو که بتوانی این ثروت را به دست مردمی که نیازمندند، برسانی. یعنی سهمی از این را به مردم بده. چهارم: “و لا تبغ الفساد فی الأرض”؛ فساد ایجاد نکن. آفت ثروت که باید از آن جلوگیری کرد، ایجاد فساد است. مترف نشو. به او نمی‌گویند ثروت جمع نکن، یا از این ثروتی که داری، برای ازدیاد آن استفاده نکن؛ یا آن را به کار تولید و سازندگی و تجارت نزن؛ می‌گویند سوءاستفاده نکن؛ از این ثروتت استفاده‌ی خوب بکن، که بهترین استفاده این است که آخرتت را با این آباد کنی. نصیب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است.»

  رهبرانقلاب به تفصیل به موقوفات حضرت علی(ع) اشاره کردند و فرمودند:«تولید ثروت چیز خوبی است. اگر چنانچه در این تولید ثروت، قصد صرف او برای کار خیر، برای پیشرفت کشور، برای کمک به محرومان باشد، حسنه هم هست، ثواب هم دارد.» ایشان به تلاش‏های خیرین مدرسه ‏ساز و مانند آنها اشاره کردند و افزودند:«ما با این بد نیستیم. چرا بی‏خود در بیرون منعکس بشود که نظام اسلامی و مسئولان کشور، تا کسی بخواهد یک مقدار پول به دست بیاورد، اخم‏هاشان را در هم می‌کنند؛ احساس بغض و نفرت نسبت به او می‌کنند. این‌جوری نیست؛ واقعیت این نیست.» از این قبیل سخنان در فرمایشات رهبرانقلاب زیاد است و اتفاقا بی کم و کاست همان چیزی است که حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح کردند. به راستی این چه مشی و منشی است که در کشور به راه افتاده و به جای بحث و نقد عالمانه، آزادانه و منطقی این چنین فضایی را به راه می‏اندازد؟ آیا این برخوردها دینی است؟ آیا سزاوار است دانشگاهی با ادعای دین‌مداری در مقابل این دست تخریب‏ها که یک منکر بزرگ است، انکاری از خود نشان ندهد؟ به راستی چرا دانشجویان حزب‏ اللهی این دانشگاه که در این چند سال اخیر از صحبت‌های ارزشمند و راهبردی حضرت حجت الاسلام پناهیان استفاده کرده‌اند، در مقابل دروغ و اهانت‌های اخیر پاسخ و حرکت روشنگرانه‏ای انجام ندادند؟!
 کدامیک از دانشجویان دانشگاه ماشین پژوپارس استاد را ندیده است که در همه جا متهم به ماشین مدل بالا و گرانقیمت شده است؟ آیا این پاسخ سرمایه‏گذاری استاد پناهیان طی این سال‏ها در دانشگاه امام صادق(ع) است؟ این است این همه ادعای امام صادقی بودن؟!
  • منصوره صامتی

آوای موج های خلیج حال و هوایم را دریایی نموده ، همچون ماهی ها شور لغزیدن و اشتیاق خرامیدن دارم 

اینجا ایران هوای تازه ای برای تنفس ! 




  • منصوره صامتی